137 نتیجه برای کام
حمید کرمانشاه، اسماعیل یاسینی، راضیه حسینیفر،
دوره 26، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ایجاد تطابق لبهای در حفرههای کلاس V و انتخاب بهترین ماده ترمیمی برای کاهش میزان ریزنشت، یکی از چالشهای مهم در دندانپزشکی ترمیمی است. هدف این مطالعه بررسی اثر سیکل مکانیکی بر ریزنشت کامپوزیتهای با انقباض کم در مقایسه با کامپوزیتهای با بیس متاکریلات با درصد انقباض پایین در حفرات کلاس V و ارزیابی تطابق لبهای آنها توسط میکروسکوپ الکترونی (SEM) بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی حفرههای Cl V در سطح باکال و لینگوال 48 دندان پرمولر و مولر انسانی تراشیده شد (96 حفره). دندانها به 4 گروه 12 تایی (24حفره) تقسیم شدند: گروه یک: کامپوزیت Kalore-GC+G-Bond، گروه دو: کامپوزیت Grandio+Futurabond NR، گروه سه: کامپوزیت Aelite LS Posterior+All Bond SE و گروه چهار: کامپوزیت LS System Adhesive Primer&Bond +Filtek P90. همه دندانها تحت 2000 سیکل حرارتی قرار گرفتند. نیمی از ترمیمهای هر گروه (12n=) تحت 200000 سیکل مکانیکی با نیروی 80 نیوتن قرار گرفتند. رپلیکای اپوکسی رزین 32 نمونه (4 ترمیم از هر زیرگروه) تحت SEM بررسی و درصد درزهای بینابینی محاسبه شد. درنهایت دندانها در فوشین بازی 5/0% به مدت 24 ساعت و در دمای 37 درجه سانتیگراد قرار گرفتند و سپس دندانها، برش داده شده و تحت استریومیکروسکوپ مشاهده شدند. آنالیز آماری با استفاده از تستهای Kruskal-Wallis و Mann-Whitney انجام شد و ریزنشت اکلوزال و جینجیوال با تست Wilcoxon مقایسه شد.
یافتهها: میزان ریزنشت اکلوزالی بین 4 گروه (در حالت با و بدون سیکل مکانیکی) معنیدار نبود (05/0
P). در هیچیک از گروهها اعمال سیکل مکانیکی منجر به افزایش میزان ریزنشت در اکلوزال یا جینجیوال نشده بود (05/0
نتیجهگیری: سیلوران عملکرد بهتری نسبت به کامپوزیتهای با بیس متاکریلات با انقباض کم در مطالعه حاضر نداشته است (به جز Aelite) و همچنین اعمال سیکل مکانیکی موجب افزایش ریزنشت نشد.
فاطمه نعمت اللهی، نسیم عزیزی، سیما شهابی، لقمان قهرمانی، زهره عسگری، حسین باقری،
دوره 26، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مشکلات اساسی در بیمارانی که از دنچر استفاده میکنند جدا شدن دندانهای مصنوعی از مواد آکریل بیس دنچر میباشد. با توجه به آمار متفاوتی که از تأثیر نوع دندان مصنوعی و مقاومت درمورد نیروهای جویدن وجود دارد و نیز بعضی کاستیهایی که در این تحقیقات وجود داشته است، هدف این تحقیق مقایسه تأثیر 4 نوع دندان مصنوعی (دندانهای کامپوزیتی (مولتیلیتیک) و آکریلی (مونولیتیک)) با و بدون Cyclic loading بر میزان استحکام باند در آکریل بیس دنچر خودبهخود پلیمریزه شونده بود.
روش بررسی: این تحقیق به روش تجربه (Experimental) و در محیط آزمایشگاهی (in vitro) انجام شد. از رزین بیس دنچر خودبهخود پلیمریزه شونده (Rapid repair, Dentsply, England) و 4 نوع دندان مصنوعی (آکریلی Marjan new ، کامپوزیتی Glamour (هر دو ایرانی) و کامپوزیتی و آکریلی Ivoclar ) استفاده شد و بدین ترتیب 8 گروه مورد بررسی قرار گرفتند که هر گروه شامل 10 نمونه بود. نمونهها توسط ترموسایکلینگ تحت 5000 دور حرارتی در دو حمام آب سرد با حرارت 5 درجه سانتیگراد و آب گرم با حرارت 55 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. نیمی از نمونهها تحت Load با 1.2 Hz/50N برای 14400 بار در دستگاه قرار گرفتند. برای بررسی استحکام باند از نیروی برشی در دستگاه Universal Testing Machine استفاده شد و دادهها با آزمون Two-way ANOVA آنالیز شدند.
یافتهها: آنالیز آماری نشان داد که اعمال Cyclic loading بر میزان استحکام باند در گروههای مختلف تأثیری نداشته است درحالیکه متغیر نوع دندان بر میزان استحکام باند تأثیر داشته است (006/0 P= )، همچنین Interaction بین دو عامل Cyclic loading و نوع دندان معنادار نبوده است (98/0 P= ). در آنالیز مقایسه دو به دو (Tukey test) نشان داد که استحکام باند دندان آکریلی Ivoclar نسبت به همه گروهها با اختلاف معناداری بیشتر بوده است که به ترتیب در دندان Glamour ، کامپوزیتی Ivoclar و Marjan new (02/0 P= )، (01/0 P= ) و (02/0 P= ) بود.
نتیجهگیری: در چارچوب محدودیتهای این تحقیق، از نظر درصد نوع شکست بالاترین میزان شکست در همه گروههای مورد آزمایش، شکست Cohesive بوده است. درنتیجه قدرت باند بین دندان و آکریل در همه دندانهای مصنوعی و رزین بیس مطلوب میباشد ولی با این حال نوع دندان مصنوعی میتواند نیروی شکست را تحت تأثیر قرار دهد ولی Cyclic loading هیچ تأثیر قابلتوجهی بر روی استحکام باند برشی دندان مصنوعی با رزین بیس دنچر خودبهخود پلیمریزه شونده ندارد.
علیرضا دانشکاظمی، عبدالرحیم داوری، مجید موسوی نسب، علیرضا زاهدیفر،
دوره 26، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه استفاده از سیستمهای چسباننده، بخش عمدهای از اعمال دندانپزشکی ترمیمی را تشکیل میدهند. حلال باقیمانده در روی عاج بر روند باند مؤثر است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر زمانهای مختلف خشک کردن ادهزیو با هوا بر استحکام باند ریزکششی Singlebond و کامپوزیت به عاج بود.
روش بررسی: 15 دندان مولر سوم سالم انتخاب شدند. سطح اکلوزال دندانها تا رسیدن به سطح صاف از عاج تراشیده شد. پس از آن براساس تبخیر حلال دندانها به 5 گروه تقسیم شدند. پس از اچ نمودن به مدت 5 ثانیه و شستشو به مدت 15 ثانیه، دندانها به مدت 3 ثانیه خشک شدند. سپس
Singlebond (3M) با زمان تبخیر حلال (0 و 2 و 5 و 10 و 30 ثانیه) استفاده و کیور شد. پس از قرار دادن و کیورینگ کامپوزیت Saremco
(Microhybrid low shrinkage /Switzerland) و 500 مرتبه ترموسایکل، دندانها به مقاطع mm2 1 بریده و شکل ساعت شنی ایجاد شد. سپس نمونهها تحت تأثیر آزمون استحکام باند ریزکششی تا زمان شکست قرار گرفته و یافتهها توسط آزمونهای آماری ANOVA و Bonferroni بررسی شد.
یافتهها: آزمونهای آماری حاکی از اختلاف معنیدار بین قدرت اتصال باند بین گروهها بود (002/0 P = ). میانگین استحکام باند ریزکششی برای گروهی که در آن 2 ثانیه تبخیر حلال صورت گرفت بیشترین و برای گروه 30 ثانیه کمترین مقدار بود.
نتیجهگیری: در باندینگ Singlebond مناسبترین زمان برای تبخیر حلال، کمترین زمان توصیه شده توسط کارخانه سازنده است که در آن استحکام باند ریزکششی حداکثر میباشد و با تبخیر بیشتر و یا کمتر استحکام باند به طور معنیداری کاهش مییابد.
مرضیه علیخاصی، راضیه خان محمدی، سمیه نیاکان،
دوره 26، شماره 3 - ( 5-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : با پیشرفت در مواد دندانی و تکنیکهای جدید ساخت سرامیکها، خواستههای زیبایی بیماران و تمایل آنان برای داشتن رستوریشنهای همرنگ دندان افزایش یافته است. امروزه سیستمهای زیرکونیایی، بسیار مورد توجه قرار گرفته ولی علیرغم استحکام بالا یکی از مشکلاتش اپک نما بودن رستوریشن و شکست در حصول رنگ موردنظر میباشد. با توجه به محدود بودن مطالعات انجام شده درمورد تأثیر رنگآمیزی روی خصوصیات زیرکونیا، تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر رنگآمیزی بر روی استحکام خمشی سرامیک Rainbow با بیس زیرکونیا صورت گرفت .
روش بررسی: در این مطالعه تجربی - آزمایشگاهی از بلوکهای سرامیکی Rainbow (Dentium, Korea) ، 40 عدد نمونه دیسکی شکل (به قطر 15 میلیمتر و ضخامت 1 میلیمتر) تهیه شد و نمونهها جهت رنگآمیزی به 4 گروه 10 تایی تقسیم شدند. سه گروه از نمونهها براساس نمونه رنگ ویتا و طبق زمان پیشنهادی کارخانه (3 ثانیه) با رنگهای D3, B3, A3 رنگآمیزی شدند و 10 نمونه نیز جهت کنترل بدون رنگ باقی ماندند. استحکام خمشی Biaxial نمونهها ارزیابی شد و به منظور بررسی ترکیب عناصر موجود در رنگ مورد استفاده برای رنگآمیزی سرامیک، نمونهها پس از شکست تحت آنالیز EDX
(Energy Dispersive X-ray Microanalysis) قرار گرفتند. سپس تمامی دادهها توسط آزمون آماری One-way ANOVA و تستهای Post-hoc مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: استحکام خمشی در نمونههای بدون رنگآمیزی، در سرامیکهای رنگآمیزی شده با رنگ A3 ، دیسکهای رنگآمیزی شده با رنگ B3 و نمونههای رنگآمیزی شده با رنگ D3 به ترتیب 93/1061 ، 16/819، 10/1100و 48/825 مگاپاسکال برآورد گردید و بین گروهها اختلاف آماری معنیدار یافت شد (001/0> P ). بیشترین مقادیر استحکام خمشی در دیسکهای رنگآمیزی شده با رنگ B3 و گروه کنترل گزارش گردید که تفاوت آماری مشخصی با نمونههای A3 و D3 نشان دادند و آنالیز EDX هم تفاوت مشخصی را بین ترکیب عناصر رنگهای مختلف نشان داد.
نتیجهگیری: استحکام شکست سرامیک Rainbow تحت تأثیر عامل رنگآمیزی یا نوع رنگ به کار رفته در بیس آن میباشد.
عبدالرحیم داوری، مریم کشفی، ابراهیم عطایی، علیرضا دانش کاظمی،
دوره 26، شماره 3 - ( 5-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مواد بلیچینگ علاوه بر تأثیر روی ساختمان دندان، روی خصوصیات ترمیمها و مواد ترمیمی نیز مؤثر هستند. هدف از این مطالعه in vitro ارزیابی اثر رژیمهای بلیچینگ مختلف روی سختی سطحی چهار ماده ترمیمی همرنگ دندان بود.
روش بررسی: تعداد 80 نمونه از 4 ماده ترمیمی کامپوزیت رزین میکروهیبرید Z250 (3M, ESPE) ، نانوهیبرید Z350 (3M, ESPE) ، پکشونده P60 (3M, ESPE) و یک گلاسآینومر اصلاح شده با رزین Vitremer (3M, ESPE) ساخته شده و بعد از 24 ساعت با دیسکهای پالیش (3M, ESPE) Soflex پالیش شدند. سپس نمو ن هها در دو گروه Office bleach و Home bleach قرار داده شدند: در گروه Office bleach تعداد 40 نمونه (10 نمونه از هر ماده) با هیدروژن پراکساید 5/37% به مدت 30 دقیقه در دو جلسه با فاصله 7 روز بلیچ شد. در گروه Home bleach تعداد 40 نمونه (10 نمونه از هر ماده) با کاربامید پراکساید 22% به مدت 6 ساعت در روز برای 2 هفته بلیچ شدند. تست سختی سنجی ویکرز قبل از شروع بلیچینگ (Baseline) و پس از آن بر روی نمونهها انجام شد و دادهها توسط آنالیزهای آماری واریانس بررسی شد.
یافتهها: دو رژیم بلیچ تست شده به طور معنیداری سختی سطحی چهار ماده ترمیمی را کاهش دادند که در کامپوزیت Z250 در گروه Office bleach عدد سختی قبل و بعد از بلیچ به ترتیب 30/95 و 67/92 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (011/0 P= ) و در گروه Home bleach ، 38/95 و 39/92 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (001/0 P< ) بود. در کامپوزیت Z350 در گروه Office bleach عدد سختی قبل و بعد از بلیچ به ترتیب 29/98 و 41/92 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (001/0 P< ) و در گروه home bleach ، 35/97 و 44/93 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (001/0 P< ) بود. در کامپوزیت P60 در گروه Office bleach عدد سختی قبل و بعد از بلیچ به ترتیب 10/103 و 19/96 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (045/0 P= ) و در گروه Home bleach ، 61/102 و 16/98 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (001/0 P= ) بود. در گلاسآینومر نوری Vitremer در گروه Office bleach عدد سختی قبل و بعد از بلیچ به ترتیب 79/56 و 41/49 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (004/0 P= ) در گروه Home bleach ، 17/54 و 50/46 کیلوگرم بر میلیمتر مربع (001/0 P< ) بود. تفاوتی بین دو ماده بلیچ مشاهده نشد ( 365/0 P= ) .
نتیجهگیری: عوامل سفیدکننده دندان میتوانند باعث کاهش سختی سطحی مواد ترمیمی همرنگ دندان شوند.
رزا حقگو، محمد باقر رضوانی، سمیه کاملی،
دوره 26، شماره 3 - ( 5-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ذرات فلزی در اندازههای نانو خصوصیات بیولوژیکی- شیمیایی و فیزیکی ویژهای را نشان میدهند. هدف از این مطالعه افرودن مقادیر مختلف نانو ذرات نقره (0% (کنترل)، 20، 40 ، 80 ، 120 و ppm 200) بر روی خواص مکانیکال (استحکام فشاری و استحکام خمشی) یک نوع گلاسآینومر اصلاح شده با رزین بود.
روش بررسی: مطابق استاندارد ISO 4049 و ISO 9917 تعداد 90 نمونه در هر گروه جهت استحکام خمشی و استحکام فشاری تهیه شد . نمونهها در 6 گروه شامل گروه کنترل (Fuji II LC improved) و گروههای حاوی نانو ذرات نقره (20، 40، 80، 120 و ppm 200) تهیه شد. سپس نمونه در آب با دمای 37 درجه سانتیگراد در زمانهای 1روز و 1 ماه نگهداری شدند، سپس تحت آزمون توسط دستگاه سنجش خواص (Zwick) قرار گرفتند. سرعت تیغه دستگاه mm/min 5/0 بود. اطلاعات خام به دست آمده توسط آزمون نرمال ATukey post HOC, two-way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد در استحکام خمشی و ضریب الاستیک خمشی در غلظتهای مختلف گلاسآینومر حاوی نانوذرات سیلور اختلاف معنیداری وجود نداشت (05/0 < P ) . استحکام فشاری در غلظتهای ppm 20 در مقایسه با گروه کنترل (01/0= P ) و همچنین ppm 40 با گروه کنترل (02/0= P ) و ppm 80 ( P=0 ) با گروه کنترل افزایش پیدا کرده بود که ازنظر آماری معنیدار میباشد. همچنین در بررسی زمانهای مختلف استحکام فشاری و استحکام خمشی بعد 1 روز و 1 ماه در مقایسه با گروه کنترل (زمان صفر) افزایش پیدا کرده بود که ازنظر آماری معنیدار بود (001/0> P ) .
نتیجهگیری: بنابراین میتوان نتیجه گرفت افزودن 20 تا ppm 80 درصد وزنی نانو ذرات سیلور به سمان گلاسآینومر اصلاح شده با زرین نوع Fuji II Lc ، نه تنها موجب افت خواص مکانیکی نشده است بلکه آن را افزایش داده است.
لیلا صدیقپور، سوسن میرمحمدرضایی، حمید جلالی، شاداب رشتاک،
دوره 26، شماره 4 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ثبات و گیر سیستم پست و کور در موفقیت ترمیم نهایی یک فاکتور کلیدی محسوب میشود . هدف از این مطالعه تعیین گیر چند نوع کورکامپوزیتی و سیستم باندینگ بر استحکام کششی باند بین انواع کور و یک نوع پست فایبر بود.
روش بررسی: به منظور بررسی اتصال کور کامپوزیتی به پست تعداد ۶۰ عدد پست فایبر کوارتز DT Light ، بر اساس نوع باندینگ و نوع ماده کور به شش گروه تقسیم شدند: گروه A : Heliomolar Flow+Seal Bond ، گروه B : Heliomolar Flow+SE Bond ، گروه C : Valux Plus+Seal Bond ، گروه D : Valux Plus+SE Bond ، گروه E : Corecem+Seal Bond ، گروه F : .Corecem+SE Bond پس از طی 5000 سیکل حرارتی ( 0 C 55-5) و برش طولی از هر نمونه ۴ مقطع به ضخامت یک میلیمتر به دست آمد. برشها جداگانه در دستگاه تحت نیروی کششی قرار گرفت. سطح شکست توسط استریو میکروسکوپ بررسی و نوع شکست تعیین شد. One-Way ANOVA و Tukey HSD برای آنالیز آماری دادهها (05/0 P< ) مورد استفاده قرار گرفتند.
یافتهها: تاثیر کور کامپوزیتی و نوع باندینگ مستقل از یکدیگر نبود. کاربرد Seal Bond ، کامپوزیت هیبرید (Valux Plus) به طور معنیداری استحکام باند بیشتری داشت (05/0 P< ). درحالیکه با کاربرد SE Bond استحکام باند کامپوزیت هیبرید از دو گروه دیگر کمتر بود (05/0 P< ).
نتیجهگیری: استحکام باند، تحت تأثیر نوع کامپوزیت و نوع سیستم باندینگ و ترکیب این دو نوع قرار دارد به طوری که یک کامپوزیت واحد ممکن است با کاربرد باندینگ متفاوت رفتار متفاوتی نشان دهد.
منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، سیما شهابی، نسیم چینیفروش، نازنین زینب گرشاسبزاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: کامپوزیتهای غیرمستقیم در تلاش برای غلبه بر محدودیتهای کامپوزیتهای مستقیم مثل انقباض پلیمریزاسیون و درجه تبدیل به پلیمر طراحی شدهاند. اما حصول چسبندگی مناسب سمان رزینی به کامپوزیتهای غیرمستقیم دشوار است. این پژوهش برای بررسی اثر آمادهسازی با توانهای مختلف لیزر ErYAG بر استحکام باند سمان رزینی به کامپوزیت غیر مستقیم و مقایسه آن با اثر سندبلاست بود.
روش بررسی: کامپوزیت Gradia GC به ابعاد 5×5×15 میلیمتر در مولد فلزی قرار گرفت طبق دستور کارخانه سازنده کیور شد. 24 بلوک تهیه شده و به صورت تصادفی در 12 گروه قرار گرفت. گروه 1 بدون تابش لیزر و بدون سندبلاست (گروه کنترل) و گروههای 2 تا 6 تابش 6-5-4-3-2 وات لیزر ErYAG را دریافت کردند و گروه 7 سندبلاست شد. دو بلوک در هر گروه با سمان رزینی Panavia F.2.0. به هم متصل شدند. استوانههای حاصل از برش با ابعاد 1 میلیمتر مربع، در دستگاه سنجش استحکام باند ریزکششی با سرعت 5/0 میلیمتر در دقیقه تا نقطه شکست قرار گرفتند. اعداد حاصل تحت آنالیز آماری Two-way ANOVA قرار گرفتند.
یافتهها: از آنجایی که با انجام تست Two-way ANOVA ، Interaction بین گروههای تحت تابش لیزر و گروههای سندبلاست شده معنیدار بود ) 05/0 (P< ، بنابراین در هرکدام از گروههای لیزر T-test انجام شد. نتایج T-test نشان داد که درصورت کاربرد انرژیهای لیزری کمتر از 150 میلی ژول، انجام دادن مرحله سندبلاست یا انجام ندادن آن تفاوتی در استحکام باند حاصل ایجاد نمیکند. گروه تحت تابش لیزر 300 میلیژول استحکام باند پایینتری را نسبت به گروه بدون تابش لیزر نشان داد. سایر گروهها تفاوت معنیداری با هم ندارند ) 05/0 (P> .
نتیجهگیری : کاربرد سندبلاست با متغیرهای مناسب، روش مناسبی برای بهبود استحکام باند است. درحالیکه کاربرد لیزر تأثیری در بهبود استحکام باند بین کامپوزیت غیرمستقیم و سمان رزینی نداشت.
زهرا جابری انصاری، مهدیه دانش منفرد، هاله ولیزاده حقی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: در این مطالعه آزمایشگاهی، استحکام باند طولانی مدت یک سمان رزینی سلف- ادهزیو به مینا و عاج انسانی با سمان رزینی معمولی مقایسه شد.
روش بررسی: 80 برش از مولر سوم انسانی سالم، برحسب نوع سمان مصرفی [Rely X Unicem (RXU), Rely X ARC (RXA)] ، نوع سوبسترا (مینا و عاج) و مدت زمان نگهداری در آب (24 ساعت و 1 سال) به 8 گروه تقسیم شدند. با استفاده از Tygon tubes ، استوانههای سمان (1×75/0 میلیمتر) بر روی نمونهها تهیه شد و مقادیر استحکام باند ریزبرشی توسط دستگاه Microtensile tester اندازهگیری گردید. آنالیز آماری توسط آزمون Wilcoxon signed ranks و Mann Whitney انجام گرفت.
یافتهها: استحکام باند سمانهای RXA و RXU به مینا، پس از 24 ساعت به ترتیب MPa 08/4 ± 56/18 و MPa 17/4 ± 99/14 و پس از 1 سال، MPa 24/6 ± 41/19 و 17/6 ± 51/15 بود. استحکام باند سمانها به عاج، پس از 24 ساعت به ترتیب MPa 02/4 ± 36/13 و MPa 69/4 ± 16/14 و پس از 1 سال MPa 96/5 ± 63/14 و MPa 72/6 ± 08/14 بود. سوبسترای دندانی تنها بر استحکام باند سمان RXA پس از 24 ساعت اثر معنیدار داشت (01/0 P= ) و تفاوت معنیدار دیگری در مطالعه به دست نیامد (05/0 < P ).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه سمان سلف- ادهزیو RXU و سمان معمولی RXA در اتصال به مینا و عاج پس از یک سال، یکسان عمل کردند.
سعید نوکار، امیر عزیزی، احمد روحانیان،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه استفاده از رستوریشنهای تمام سرامیک به علت خواص فیزیکی آنها همچون ترانسلوسنسی و ظاهری زیبا افزایش یافته است. مطالعات زیادی اثر روشهای متنوع آمادهسازی سطح را بر روی استحکام باند زیرکونیا با سمانهای رزینی بررسی کردهاند. هدف مطالعه حاضر مقایسه میزان استحکام باند ریزبرشی دو نوع کور زیرکونیایی Cercon و Zirkonzahn با دو نوع سمان رزینی Panavia F2 و Rely x unicem2 پس از انجام ترموسایکلینگ، بود.
روش بررسی: در این مطالعه، 24 نمونه مستطیل شکل از هر یک از دو گروه زیرکونیای Cercon و Zirkonzahn تهیه شد. پس از سندبلاست، توسط دو سمان رزینی Panavia F2 و Rely x unicem2 به استوانههای کامپوزیتی با ابعاد mm2 3×1 متصل شدند. نمونهها به میزان 5000 سیکل تحت ترموسایکلینگ قرار گرفتند. سپس استحکام باند ریزبرشی آنها با دستگاه Universal testing machine اندازهگیری شد. پس از اندازهگیری استحکام باند ریزبرشی برای تعیین نوع شکست نمونهها توسط استریومیکروسکوپ مشاهده شدند. از روش Two-way ANOVA برای تحلیل و آنالیز دادهها استفاده شد.
یافتهها: نوع سرامیک تأثیر معنیداری بر روی استحکام باند ریزبرشی نداشت (317/0= P ). بالاترین استحکام باند در هر دو نوع کور زیرکونیایی مربوط به سمان Rely x unicem2 بود (035/0= P ). نوع شکست در تمامی نمونهها از نوع Adhesive بین سمان و سرامیک بود.
نتیجهگیری: انتخاب سمان مناسب تأثیر مستقیم بر روی موفقیت رستوریشن دارد.
مجید اکبری، محمدجواد مقدس، سارا مجیدینیا،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر چرخهها ی حرارتی و فشاری بر استحکام شکست دندانهای ترمیم شده با سه نوع مختلف پست تقویت شده با الیاف (Fiber reinforced composite post) بود.
روش بررسی: 60 دندان ثنایای میانی فک فوقانی کشیده شده انسانی که ازنظر اندازه تشابه داشتند، انتخاب شد، سپس نمونهها به سه گروه 20 تایی تقسیم شدند ( 20 n= ). در هر گروه درمان ریشه انجام شد و سپس تاج از 2 میلیمتر بالاتر از محل CEJ قطع شد . در هر گروه از یکی از انواع پست Hetco ، پست Anthogyr و پست Svenska استفاده شد. پستها با سمان پاناویا سمان و با کامپوزیت ترمیم شدند. 10 دندان از هر گروه 6000 بار در چرخه حرارتی 5 و 55 درجه قرار گرفته و تحت 1200000 چرخه فشاری در دستگاه دهان مصنوعی قرار داده شدند. سپس استحکام شکست آنها اندازهگیری شده و نتایج با ANOVA و T-student مقایسه شد (05/0 = α ) .
یافتهها: میانگین نیروی لازم برای شکست ترمیمها در گروه هتکو قبل از چرخهها 742/192 ± 098/581 و بعد از آن 59/213 ± 74/564، در گروه Anthogyr قبل از چرخهها 878/135 ± 358/664 و بعد از آن33/390 ± 12/629 و در گروه Svenska قبل از چرخهها برابر 133/379 ± 258/780 و بعد از آن 59/282 ± 84/779 نیوتن به دست آمد. در مقایسه بین گروهها تفاوت معنیداری دیده نشد و در هر گروه هم قبل و بعد از چرخه تفاوت وجود نداشت (05/0 < P ) .
نتیجهگیری: ترمیمهای انجام شده با پستهای گلاس فایبر ایرانی مقاومت به شکست مشابه با دو نوع پست مشابه خارجی پس از اعمال چرخههای حرارتی مکانیکی داشت.
نرگس دری، آزیتا کاویانی، علی نوری،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: برای موفقیت ترمیمهای کامپوزیتی در جلوگیری از ریزنشت درحد فاصل کامپوزیت و دندان نیاز به وجود سیل مطلوب توسط ماده باندینگ است. هدف از این تحقیق بررسی ریزنشت ترمیمهای کلاس V در دندانهای پرمولر با و بدون استفاده از جریان الکتریسیته حین اعمال مواد باندینگ عاجی مختلف در محیط آزمایشگاه بود .
روش بررسی: در این تحقیق از 120 دندان پرمولر سالم که به دلایل ارتودنسی کشیده شدند ، استفاده شد و به منظور ضدعفونی دندانها به مدت 24 ساعت در هیپوکلریت سدیم قرار داده شدند. در تمامی دندانها حفرات کلاس V روی سطوح باکال تراشیده شدند. ریشه دندانها در فاصله 5 میلیمتری از CEJ توسط دیسک قطع شده و بافت پالپی خارج شد. دندانها به 6 گروه 20 تایی تقسیم شدند. در گروه او ل ( 3M ESPE, St Paul, MN, USA) Single bond با اعمال جریان الکتریسیته با یک حرکت جارویی پیوسته به عنوان کاتد و اسفنج حاوی ماده باندینگ به عنوان آند استفاده شد. شدت جریان به کار رفته µA 15 بود و در گروه دوم Single bond بدون جریان الکتریسیته به کار برده شد. سپس باندینگهای PQ1 (Ultradent, Germany) و Optibond solo plus
(Kerr, USA) نیز با و بدون جریان الکتریسیته به کار برده شدند. بعد از کاربرد باندینگ و کیور ماده باندینگ مطابق دستور کارخانه، ترمیم دندانها توسط کامپوزیت Valux Plus انجام شد و کامپوزیت، کیور و سپس توسط دیسک، پرداخت شد. کانال توسط موم چسب سیل شد و تمام سطوح دندان به جز 1 میلیمتر اطراف ترمیم با لاک پوشانده شد، سپس تحت 1000 سیکل ترموسیکل (Fuel engineering LTD, Iran) بین 5 درجه و 55 درجه سانتیگراد با
Dwell time 5 ثانیه قرار گرفتند. نمونهها 24 ساعت در فوشین قرارداده شدند. برای مشاهده زیر میکروسکوپ برشهای فاسیو لینگوالی داده شده و توسط استریو میکروسکوپ با بزرگنمایی 40 × بررسی شدند، بررسی ریزنشت بر طبق نفوذ رنگ در مارجین ژنژیوالی با رتبهبندی از 4- 0 انجام شد . نتایج به دست آمده توسط تست Mann-Whitney و تست کروسکال- والیس ارزیابی شد .
یافتهها: براساس نتایج به دست آمده، ریزنشت ترمیم ها در گروههایی که از جریان الکتریکی برای اعمال ماده باندینگ استفاده شد ب ه صورت معنیداری کمتر از گروههای بدون استفاده از جریان الکتریکی بود (05/0 P= ). کمترین میزان ریزنشت در گروه PQ1 با جریان الکتریسیته دیده شد، بیشترین تفاوت در حالت با و بدون جریان الکتریسیته نیز در گروه PQ1 دیده شد و بعد از آن Single bond و Optibond solo plus در حالت با جریان ریزنشت کمتری نشان دادند.
نتیجهگیری: استفاده از جریان الکتریسیته در طول استفاده از باندینگهای دندانی میتواند باعث کاهش میکرولیکیج شود که این مساله به وسیله نفوذ رنگ مشخص شد.
لقمان قهرمانی، حانیه نخبه الفقهایی، سیما شهابی، حسن تمیزی، مصطفی فاطمی،
دوره 27، شماره 3 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: جدا شدن دندانها از بیس خود میتواند برای بیمار و کلینیسین آزاردهنده باشد. هدف از این تحقیق تعیین تأثیر روشهای آمادهسازی دندان بر میزان استحکام باند کششی دندان مصنوعی کامپوزیتی گلامور به رزین پایه پروتز بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی تعداد 108 دندان قدامی گلامور انتخاب و بر اساس آمادهسازیهای انجام شده بر روی دندان (فیزیکی و شیمیایی)، به 9 گروه تقسیم شدند. دندانها بر اساس معیارهای ISO 20795-1 به قالب فلزی متصل شده و عملیات مفلگذاری و پخت روی آنها انجام شد. دندانها پس از اتصال به آکریل توسط دستگاه UTM با سرعت 1 میلیمتر بر دقیقه، تحت تأثیر نیروی کششی قرار گرفتند و نیروی شکست ثبت شد. جهت آزمون نتایج، از آنالیز One-way ANOVA ، Tukey HSD و Two-way ANOVA استفاده شد.
یافتهها: آزمون آنالیز واریانس نشان داد که بین استحکام باند گروه مختلف اختلاف معنیداری وجود داشت (0 12 /0 P= ) با توجه به نتایج آزمون Tukey مشخص شد که فقط بین گروه مونومر/ بدون تغییر و بدون تغییر/ بدون تغییر که این اختلاف معنیدار بود (0 01 /0 P< ) و بین سایر گروهها اختلاف معنیداری وجود نداشت ( 17 /0 P= ) . تمامی نمونهها به صورت Cohesive شکسته شدند.
نتیجهگیری: مرطوب کردن سطح ریجی با مونومر باعث افزایش استحکام باند کششی بین دندان مصنوعی کامپوزیتی گلامور و آکریل ایران آکریل شد، اما تغییرات فیزیکی هیچ تأثیری در افزایش استحکام باند آنها نداشت. با توجه به اینکه تمام نمونهها به صورت Cohesive شکسته شدند، نتیجه میگیریم که باند بین این نوع دندان و این نوع آکریل مستحکمتر از اتصالات درون خود دندان بود.
عبدالرحیم داوری، علیرضا دانش کاظمی، مریم مدبر، محمد مالکزاده،
دوره 27، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مؤثرترین راههای پیشگیری از پوسیدگی دندانی استفاده از ترکیبات فلوراید است. بعضی مطالعات بیان کردهاند که، ژل APF باعث تغییر خواص فیزیکی سطحی مواد کامپوزیتی میشوند. لذا هدف از این مطالعه بررسی تأثیر ژل APF قبل و بعد از ترمیمهای کامپوزیت بر ریزنشت لبهای بود.
روش بررسی: در سطوح باکال 45 دندان مولر، حفرههای کلاس V طوری ایجاد شد که مارژین اکلوزالی در مینا و مارژین سرویکالی در سمان قرار گرفت. در گروه اول ابتدا فلورایدتراپی، سپس تهیه حفره و ترمیم توسط رزین کامپوزیت انجام شد. در گروه دوم ابتدا حفرات تهیه و ترمیم شده، سپس فلورایدتراپی انجام گرفت. در گروه سوم حفرات تراشیده و ترمیم شدند و فلورایدتراپی انجام نگرفت. میزان نفوذ رنگ در لبههای اکلوزال و سرویکال توسط استریومیکروسکوپ چشمی مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها توسط آزمون کروسکال والیس و آزمون من ویتنی مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
یافتهها: بین سه گروه از نظر آماری اختلاف معنیداری وجود نداشت (975/0= P).
نتیجهگیری: فلوراید تراپی با ژل APF قبل و بعد از ترمیمهای کامپوزیت کلاس V تأثیر معنیداری بر ریزنشت لبههای عاجی و مینایی نداشت.
فرنازالسادات سجادی، منیره نیلی،
دوره 28، شماره 1 - ( 2-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سد کامی- خلفی ( Posterior palatal seal) یکی از مهمترین نواحی برای تأمین سیل پروتز کامل فک بالا است . هدف این مطالعه ارزیابی دقت ابعادی دو روش ریلاین مستقیم و غیرمستقیم بر روی ناحیه P.P.S بود .
روش بررسی: یک مدل بدون دندان فک بالا انتخاب شد. یک لایه موم به ضخامت 5/1 میلیمتر جهت ایجاد فضا برای ماده ریلاین روی مدل اصلی خوابانده شد و با ماده قالبگیری سیلیکونی از آن قالبگیری انجام گرفت و 20 عدد کست گچی ریخته شد. با قرار دادن موم، روی کستهای گچی و طی فرآیند مفلگذاری 20 عدد بیس دنچر آماده گردید. روش ریلاین مستقیم (به صورت Chair side با ماده GC reline ) و غیرمستقیم (با ماده قالب گیری Acrosoft TC و پخت با آکریل Acropars ) در این مطالعه ارزیابی شدند. بیسهای ریلاین شده روی مدل اصلی قرار داده شدند و فاصله بین آنها در ناحیه در 5 نقطه (دو نقطه در قله ریج، دو نقطه در عمیقترین بخش کام، یک نقطه در وسط کام) با استفاده از استریومیکروسکوپ اندازهگیری و هر اندازهگیری 5 بار تکرار گردید و میانگین تغییرات ابعادی محاسبه شد. جهت مقایسه گروهها از آزمون Multivariate analysis استفاده گردید.
یافتهها: درز ناحیه P.P.S رنجی از 86/740 میکرومتر تا 49/2356 میکرومتر را نشان داد. روش مستقیم (56/60 ± 81/1011) میزان درز کمتری را در مقایسه با غیرمستقیم (13/113 ± 8/2056) نشان داد و دو روش اختلاف آماری معنیداری داشتند ( 0001/0 P < ) .
نتیجهگیری : روش ریلاین مستقیم درز کمتری را در ناحیه P.P.S در مقایسه با روش ریلاین غیرمستقیم نشان داد. با روش ریلاین مستقیم تطابق بیس دنچر در ناحیه P.P.S بهتر خواهد بود .
عبدالرحیم داوری، صغری یاسایی، علیرضا دانش کاظمی، محدثه خسروانیان،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: شکست براکت ارتودنسی در دوره درمان، یکی از مشکلات درمانهای ارتودنسی میباشد. با معرفی کامپوزیتهای Low shrinkage سؤال این است که آیا کامپوزیتهای با بیس سایلوران استحکام باند مناسبی جهت درمانهای ارتودنسی را دارند؟ هدف از این مطالعه مقایسه استحکام باند برشی کامپوزیت بیس سایلوران وکامپوزیت بیس متاکریلات در براکتهای فلزی بود.
روش بررسی: 30 عدد دندان پرمولر انسان جمعآوری و به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول، 15 براکت ارتودنسی با کامپوزیت بیس سایلوران
P90 (3M, ESPE, USA) و در گروه دوم، 15 براکت ارتودنسی با کامپوزیت بیس متاکریلات Resilience (Orthotechnology, Florida, USA) باند شدند. سپس به مدت 500 سیکل تحت ترموسایکل بین 5 و 55 درجه قرار گرفتند. سپس استحکام باند برشی براکتها با استفاده از دستگاه Instron اندازهگیری و میزان ادهزیو باقی مانده بر روی سطح دندان به وسیله استریومیکروسکوپ مورد ارزیابی قرارگرفت. برای مقایسه استحکام باند برشی گروهها از نرمافزار 18 SPSS و روش مقایسه T-test استفاده شد و برای مقایسه مقادیر شاخص ادهزیو باقیمانده از روش LSD استفاده شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که تفاوت معنیداری در استحکام باند برشی در بین گروهها وجود داشت (001/0> P ). میانگین استحکام باند برشی براکتهای باند شده با کامپوزیت بیس سایلوران (03/7±42/42) مگاپاسکال و میانگین استحکام باند برشی براکتهای فلزی باند شده با کامپوزیت بیس متاکریلات (97/2±8/21) مگاپاسکال بود. مقایسه فراوانی درجات ARI در بین گروهها نشان داد که تفاوت قابل توجهی در نحوه شکست براکت وجود ندارد (66/0= P ) .
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که کامپوزیتهای بیس سایلوران استحکام باند برشی مناسبی را برای اتصال براکتهای فلزی فراهم کرده و میتوان از آنها برای باند براکتهای ارتودنسی استفاده کرد.
مهدی عرق بیدی کاشانی، الهام اسماعیلی، غلامرضا اسلامی، محسن نوری، حسن غفاری، عباس صالحی،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه توصیفی طولی تعیین نوع دندانهایی که بیشتر دچار شکست باند براکت شدهاند بود و بررسی رابطه شکست باند براکت در این دندانها با عوامل مداخلهگری چون سن بیمار، نوع مال اکلوژن و جنس، در بیماران یک مرکز خصوصی انجام شد.
روش بررسی: برای تعیین حجم نمونه ابتدا با استفاده از Pilot study ، تعداد 20 پرونده از بیماران بررسی شد و با توجه به نتیجه به دست آمده حجم نمونه حداقل 576 بیمار تعیین شد. با استفاده از روش Kaplan-Meier متوسط زمان باقی ماندن براکت در هر دندان به طور جداگانه محاسبه شد. جهت بررسی اثر سن، جنس و نوع مال اکلوژن دندانی و متوسط زمان باقی ماندن براکت بر روی هر دندان به طور جداگانه از مدل Cox Regression استفاده شد. کلیه عملیات آماری با استفاده از نرمافزار SPSS20 انجام گردید.
یافتهها: ن تایج نشان دادند که درصد شکست ناخواسته باند براکتها برای هر دندان متفاوت بود و تنها در دندانهای پنج در هر دو فک با مال اکلوژن ارتباط معنیدار داشت (037/0 P= و 004/0 P= ).
نتیجهگیری: در دندانهای پنج فک بالا بیشترین درصد شکست ناخواسته باند براکت در مال اکلوژن CL II و در دندانهای پنج فک پایین در مال اکلوژن CL I بود. در بقیه دندانها فاکتورهای سن، جنس، مال اکلوژن روی شکست ناخواسته باند براکتشان تأثیر نداشت.
علیرضا دانش کاظمی، عبدالرحیم داوری، فرناز فراهت، ندا پژوهی،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثر کلرهگزیدین 2% ، اتانول 70% و سدیم آسکوربات 10% بعد از انجام بلیچینگ روی استحکام باند برشی کامپوزیت به مینا و مقایسه آن با به تعویق انداختن زمان ترمیم کامپوزیت به مدت یک هفته انجام شد.
روش بررسی: 90 دندان سانترال به 6 گروه مساوی تقسیم شدند: گروه 1- بدون بلیچینگ. گروه 2- بلیچینگ با کربامید پراکساید 45% به مدت 45 دقیقه. گروه 3- بلیچینگ + یک هفته نگهداری نمونهها در آب مقطر. در گروه 4، 5 و 6 بعد از بلیچینگ به ترتیب 1 میلی لیتر کلرهگزیدین 2% ، اتانول 70% و سدیم آسکوربات 10% برای 15 دقیقه قرار داده شد. استوانههای کامپوزیتی روی سطح باکال قرار گرفتند. نمونهها تحت تأثیر 1000 سیکل حرارتی قرار گرفته و تست استحکام باند برشی انجام شد. نوع شکست زیر استریومیکروسکوپ بررسی و از هر گروه یک نمونه زیر میکروسکوپ الکترونی بررسی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS19 و تست آماری ANOVA و Ben (Bon) Ferroni آنالیز شد.
یافتهها: استحکام باند برشی در گروه های بلیچ شده (2، 3، 4، 5 و 6) نسبت به گروه کنترل منفی (1) به طور معنیداری کاهش یافت.آزمون Bonferroni نشاندهنده اختلاف معنیداری بین گروههای مورد آزمایش (6 و 5 و 4 و 3) و کنترل منفی (1) نبود. ( P-value به ترتیب 000/1، 081/0، 069/0 و 000/1) ولی نسبت به گروه کنترل مثبت (گروه 2) معنیدار بود. ( P-value به ترتیب 001/0>، 007/0، 009/0 و 001/0>) تگهای رزینی زیر میکروسکوپ الکترونی در گروه 2 کم و نازک و در گروه 3، 4، 5 و 6 بیشتر و منظمتر بودند. تعداد شکستهای ادهزیو در گروه 2 بیشتر بود.
نتیجهگیری: بلیچینگ با کربامید پراکساید و باند فوری کامپوزیت باعث کاهش استحکام باند برشی میشود. سدیم آسکوربات 10% و تعویق انداختن باند به مدت یک هفته به منظور بهبود استحکام برشی باند کامپوزیت به مینای بلیچ شده مؤثرتر بود.
محسن شیرازی، یاسمین فرجزاده جلالی، حجت درویشپور،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: افراد مبتلا به شکاف کام و لب در دوران کودکی و نوجوانی نیاز به درمانهای ارتودنسی دارند. از طرف دیگر لندمارکهای مثلث تشخیصی تویید به همراه اندازهگیریهای سفالومتریک، اطلاعات با ارزشی درباره الگوی اسکلتی برای طرح درمان و تشخیص در اختیار ارتودنیستها قرار میدهد. تحقیق حاضر با هدف تعیین تغییرات سفالومتریک مثلث تویید در بیماران مبتلا به شکاف کام و لب در مقایسه با افراد نرمال انجام شد.
روش بررسی: تعداد 101 بیمار دارای شکاف لب و کام و 95 فرد نرمال همسانسازی شده از نظر سن (5 تا 16 سال)، جنس و نژاد انتخاب شدند. مبتلایان به شکاف کام و لب همگی دارای سوابق درمانی یکسان بودهاند. از کلیهی بیماران رادیوگرافی تهیه شده و متعاقب تعیین لندمارکهای آناتومیک در هر کلیشه رادیوگرافیها تریس شدند. لندمارکهای مورد بررسی شامل نقاط، خطوط و پلنهای مختلف به همراه زوایای اسکلتی و دندانی و نیز نسبت اندازههای طولی در رادیوگرافیها بوده است. مقادیر لندمارکها در دو گروه با آزمون Student t مورد قضاوت قرار گرفت.
یافتهها: از نظر الگوی مورفولوژی مجموعهی کرانیوفاسیال تفاوتهای آشکاری بین مبتلایان به شکاف کام و لب و افراد نرمال دیده شد (001/0P<). جنس بیمار تأثیری در تغییرات شاخصهای سفالومتری در مبتلایان شکاف کام و لب نداشت (به جزIMPA و FMIA). تغییرات زوایای تویید بین دو گروه نرمال و واجدین شکاف کام و لب در پسران بیشتر از دختران بوده است. رتروژن مندیبل (کاهش زاویه SNB)؛ باز شدگی زاویه گونیال و افزایش شیب پلن مندیبل و ارتفاع قدامی صورت در افراد نرمال و واجدین شکاف کام و لب یکسان بوده و تفاوتی از نظر شاخصهای مرتبط با کرانیوم در آنها دیده نشد (05/0P>).
نتیجهگیری: در مجموع تفاوتهای قابل توجهی در محدودهی مثلث تویید شامل کاهش زاویه IMPA و افزایش زوایای FMIA و FMA در بیماران مبتلا به شکاف لب و کام در مقایسه با افراد نرمال دیده شده و تفاوت دو گروه در سایر شاخصها چندان قابل توجه نبوده است.
مهدی نیکنامی، مریم مصطفوی، الهام رموزی، حسام میکاییلی خیاوی،
دوره 28، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: باتوجه به اهمیت شناسایی محل و موقعیت کانال ثنایایی قبل از قرار دادن ایمپلنتهای داخل استخوانی و جراحی برداشت استخوان سمفیز و به منظور پیشگیری از عوارض و اختلالات پس از جراحی های این ناحیه، باید از روشهای مناسب تصویربرداری استفاده شود. باتوجه به دقت اندازهگیری بالا و کیفیت بالای تصاویر توموگرافی کامپیوتری با اشعه مخروطی cone beam computed tomography (CBCT) و همچنین دوز اشعه دریافتی پایین، هدف این مطالعه بررسی موقعیت کانال ثنایایی با استفاده از CBCT بود.
روش بررسی: در این مطالعه تصاویر CBCT فک پایین 60 بیمار شامل 32 زن و 28 مرد با میانگین سنی 5/2±3/41 که دارای کیفیت تصویری مناسب بود جهت تشخیص و تعیین موقعیت کانال ثنایایی مندیبل توسط سه مشاهده گر به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده در 20SPSS وارد شد و با آزمون های آماری Chi-square و Fisher's exact test آنالیز شدند.
یافتهها: ارزیابی عمودی و افقی کانال ثنایایی مستقل از جنس بیماران بود. کانال در 8/89% موارد قابل تشخیص بود. در بعد عمودی موقعیت کانال در 5/57% موارد در یک سوم تحتانی و 25 /32% در یک سوم میانی قرار داشت. همچنین در بعد افقی کانال در 75/14% موارد در یک سوم باکالی، 75/52% موارد در یک سوم میانی و ودر 25/22% موارد در یک سوم لینگوالی قرار داشت.
نتیجهگیری: کیفیت تصویربرداری CBCT، دقت و رزولوشن آن در تشخیص و تعیین موقعیت کانال ثنایایی کارایی بسیار بالایی دارد.