جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای استئوتوم

یوشیا هو رفوآ، سعید جلایر،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

در مطالعات متعددی به کاهش دامنه حرکات فک پایین پس از جراحیهای ارتوگناتیک اشاره شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی این مساله که کدام یک از روشهای متداول جراحی ارتوگناتیک اثر کمتری بر روی حرکات فک پایین دارند، انجام شد. در این مطالعه 60 بیمار براساس روش جراحی ارتوگناتیک به سه گروه تقسیم شدند و در هر گروه 20 بیمار مورد عمل جراحی قرار گرفتند. در گروه اول استئوتومی به روش Sagital، در گروه دوم استئوتومی به روش Vertical خارج دهان جهت عقب بردن فک پایین و در گروه سوم استئوتومی های همزمان Bimax فک بالا و پایین انجام شد. روش جراحی فک بالا استئوتومی Lefort I جهت جلو آوردن فک بالا و روش جراحی فک پایین Vertical خارج دهانی بود. میزان باز کردن دهان در ناحیه دندانهای سانترال و میزان حرکات طرفی راست و چپ و حرکات پیشگرایی در هر سه گروه قبل و سه ماه پس از جراحی اندازه گیری و ارزیابی شد. بیشترین میزان تغییرات و کاهش این حرکات، در روش استئوتومی Sagital (گروه اول) و کمترین میزان در روش Vertical خارج دهانی (گروه دوم) مشاهده شد.


غلامرضا شیرانی، داود کاظمی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1382 )
چکیده

بیان مسأله: Intra Oral Vertico- Sagittal Ramus Osteotomy (IVSRO)  یا استئوتومی Choung از سال 1992 برای درمان پروگناتیسم فک پایین ارائه شده است. در این روش سطح استئوتومی با سطح ساجیتال بدن موازی است؛ بنابراین جابه‌جایی کندیل پس از جراحی کاهش می‌یابد. در این استئوتومی بروز عوارض عصبی حسی نیز اندک است.

هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی میزان اختلالات حسی و جابه‌جایی‌های کندیلی در روش استئوتومی Choung و مقایسه با استئوتومی ساجیتال انجام شده در مطالعات قبلی, انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه مقدماتی, جراحی Setback فک پایین برای ۷ نفر با روش استئوتومی Choung انجام شد. در ۲ نفر از بیماران علاوه بر Setback فک استئوتومی Le Fort I به منظور جلو آوردن و بالابردن فک بالا و در ۲ بیمار علاوه بر  استئوتومی فک پایین، جراحی چانه نیز انجام شد؛ همچنین متغیرهای تغییرات حسی عصب دندانی تحتانی و تغییرات موقعیت کندیلی, بعد از استئوتومی Choung بررسی شد. بیماران حداقل تا یک سال بعد از جراحی تحت نظر بودند. برای همه بیماران رادیوگرافی‌های OPG, Lateral Cephalogeram و Submentovertex در مرحله قبل و بعد از عمل تهیه گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون Wilcoxon و Mc Nemar انجام شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه اختلاف معنی‌داری را در تغییرات کندیلی نشان نداد (05/0P>)؛ آنالیز آماری Mc Nemar اختلاف معنی‌داری را در اختلالات حسی نسبت به استئوتومی ساجیتال نشان داد (001/0P=).

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه, استئوتومی Choung روشی مطمئن و کم عارضه در جراحی فک پایین می‌باشد.


حمید محمود ‌‌هاشمی، پریسا شکری،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: حرکات قطعه پروگزیمال در پی عقب راندن قطعه دیستال در استئوتومی‌‌های راموس از پیامد‌های ناخواسته جراحی ارتوگناتیک است. استئوتومی ورتیکوساژیتال داخل د‌هانی روش نسبتاً جدیدی از استئوتومی‌راموس است که به نظر می‌رسد از نظر تئوریک قادر باشد تا حرکات قطعه پروگزیمال را به حداقل برساند. در این مطالعه تغییرات عرض اینترگونیال مندیبل و زاویه flaring راموس‌‌ها در پی انجام دو تکنیک استئوتومی ‌با یکدیگر مقایسه شده است.

روش بررسی: در این تحقیق که به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد، 20 بیمار با پروگناتیسم مندیبل بدون آسیمتری انتخاب شدند. 10 بیمار تحت جراحی Intraoral Verticosagittal Ramus Osteotomy  (IVSRO)و 10 بیمار تحت جراحی B‏ilateral Sagittal Split Ramus Osteotomy (BSSRO) به منظور set-back فک پایین قرار گرفتند. عرض اینترگونیال و زاویه flaring راموس‌‌ها در رادیوگرافی‌‌های قبل از عمل و یک و 12 هفته بعد عمل اندازه‌گیری و ثبت شد. مقادیر تغییرات با استفاده از آزمون آماری کوواریانس بین دو گروه با 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری مقایسه گردید.

یافته‌‌ها: تغییرات عرض اینترگونیال و زاویه flaring راموس در هر گروه بعد از عمل به فاصله یک و 12 هفته معنی‌دار بود. در زمان‌های یک و 12 هفته پس از جراحی تغییرات عرض اینترگونیال در دو گروه تفاوت معنی‌داری نداشت (5/0P=). تغییرات ایجاد شده در flaring راموس‌‌ها نیز بعد از یک و 12 هفته بین دو گروه اختلاف معنی‌داری نداشت (به ترتیب 9/0 P=و 3/0P=).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر دو تکنیک مورد مطالعه از نظر تغییرات عرض مندیبل و زاویه flaring راموس‌‌ها بعد از عمل اختلاف قابل توجهی با یکدیگر ندارند.


حسنیه یوسفی فخر، یداله سلیمانی شایسته، افشین خورسند، مهرداد پنج نوش، محمدجواد خرازی فرد، محدثه حیدری،
دوره 35، شماره 0 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ثبات اولیه در موفقیت درمان ایمپلنت‌های دندانی و ایجاد استئواینتگریشن، این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه ثبات ایمپلنت و میزان تحلیل کرستال استخوان در تکنیک استئوتوم و تکنیک رایج قراردهی ایمپلنت بود.
روش بررسی: در این مطالعه 26 ایمپلنت در ناحیه قدامی ماگزیلا در 13 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. ایمپلنت‌های TBR (Toulouse, France) با قطر 5/3 و طول 5/10 یا 12 میلی متر قرارداده شد. بلافاصله بعد از قرارگیری ایمپلنت‌ها و سه ماه بعد میزان ثبات ایمپلنت با استفاده از Ostell mentor ثبت شد. بلافاصله در روز جراحی، سه ماه و شش ماه بعد از آن رادیوگرافی پری اپیکال برای بررسی میزان تحلیل استخوان تهیه شد. از تست‌های آماری P‏aired t-test و Wilcoxon signed Rank test جهت آنالیز آماری داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: تفاوت آماری قابل ملاحظه‌ای در میزان ثبات در بین دو روش درمانی وجود نداشت. میزان تحلیل استخوان در گروه استئوتوم در سه ماه بعد از جراحی بیشتر از روش درمان رایج بود (001/0P<)  اما بعد از شش ماه تفاوتی بین دو گروه وجود نداشت. (678/0P=)
نتیجه گیری: با در نظر گرفتن محدودیت‌های این مطالعه، تکنیک استئوتوم می‌تواند در نواحی دارای ضخامت ناکافی استخوان به عنوان یک روش درمانی در نظر گرفته شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb