48 نتیجه برای ایمپلنت
وجیه السادات مرتضوی، محمدحسین فتحی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
استفاده از پوششهای بیوسرامیکی بر روی ایمپلنت های دندانی و ارتوپدی در سالهای اخیر گسترش یافته است. پوششهای بیوسرامیکی چون کلسیم فسفات، هیدروکسی آپاتیت، فلوروآپاتیت و بایوگلاس بر حسب نوع عملکرد مورد نظر و خواص دلخواه انتخاب و به روشهای مختلف بر روی ایمپلنت ها نشانده شدند و نتایج حاصل در آزمونهای آزمایشگاهی و کلینیکی بررسی گردید. در این مقاله ضمن اشاره به انواع فصل مشترک بیوسرامیک، بافت و نوع تماس بیوسرامیک، بافت و بررسی پاسخ آن به ایمپلنت، خواص و ویژگیهای انواع پوششهای بیوسرامیکی مصرفی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند و نتایج پژوهشهای کلینیکی در بدن حیوانات و آزمونهای آزمایشگاهی ارائه شده است. پوششهایی چون تری کلسیم فسفات که قابل جذب است، می تواند توسط بافت جایگزین شود. پوشش متخلخل هیدروکسی آپاتیت بر روی فلز ایمپلنت می تواند امکان رشد بافت را فراهم سازد و با تثبیت بیولوژیکی سبب ایجاد پایداری و تثبیت سریعتر ایمپلنت در استخوان اطراف آن گردد و سرعت التیام را تسریع نماید. پوششهای بایوگلاس نیز می تواند در فصل مشترک ایمپلنت با بافت پیوند برقرار نماید. بررسیها نشان می دهد که روش پوشش دادن، ترکیب پوشش و میزان بلورینگی پوشش، عوامل مهمی در کسب نتایج مورد نظر و موفقیت ایمپلنت است.
اکبر فاضل، فریده گرامی پناه، سیمین دخت زراتی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
حفظ سلامتی ناحیه حد فاصل استخوان فیکسچر (Fixture) برای بقای ایمپلنت حیاتی است؛ مواردی وجود دارد که ابعاد استخوان باقیمانده به حدی است که طول تاج کلینیکی نسبت به طول فیکسچر افزایش پیدا می کند؛ در چنین شرایطی آگاهی از وضعیت تنشهایی که بر استخوان اطراف ایمپلنت وارد می آید، می تواند در پیش آگهی درمان، با اهمیت تلقی گردد. هدف از این مطالعه مقایسه توزیع تنش در ایمپلنت و بافتهای اطراف با سه نسبت متفاوت طول تاج به فیکسچر تحت نیروهای طرفی می باشد؛ بدین منظور سه طرح متفاوت از نظر نسبت طول تاج به طول فیکسچر در یک اپمپلنت و در قسمت قدامی ماگزیلا، در نظر گرفته شدند. مدل اول با نسبت 1 به 1؛ مدل دوم با نسبت 1.5 به 1 و مدل سوم با نسبت 2 به 1 طراحی شد و با روش اجزای محدود سه بعدی تفاوت تنشهای ایجاد شده تحت دو نیروی افقی 70 و 100 نیوتنی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. تنشهای مورد بررسی در این مطالعه تنشهای نرمال اصلی و تنشهای Vonmises بودند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که تمرکز تنش در همه موارد در کرست (Crest) استخوان بود و مقدار تنش در مدل سوم بیشتر از همه و تقریبا دو برابر مدل اول بود.
سیدبهروز موسوی، محمدحسین فتحی، قادر فیضی، وجیه السادات مرتضوی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1380 )
چکیده
ترویج رشد استخوان اطراف ایمپلنت دندانی موجب پایداری و تثبیت سریعتر ایمپلنت و نیز کاهش زمان التیام و درمان می گردد. پوششهای بیوسرامیکی از جمله هیدروکسی آپاتیت، قادر است بر روی ترویج رشد و روند تشکیل استخوان تاثیر بگذارد و سبب بالا رفتن بافت استخوان شود. هدف از این مطالعه، ارزیابی مقایسه ای رشد استخوان اطراف اندوایمپلنت های دندانی با و بدون پوشش هیدروکسی آپاتیت بود. در این تحقیق از 36 دندان نیش فک پایین 20 گربه سالم استفاده شد و پس از آماده سازی کانال دندانها و ناحیه پری اپیکال، بطور اتفاقی یکی از چهار نوع ایمپلنت تهیه شده از آلیاژ وایتالیوم و فولاد زنگ نزن با و بدون پوشش هیدروکسی آپاتیت در داخل دندان اندوایمپلنت گردید. پس از گذشت چهار ماه، میزان ترویج رشد استخوان با میکروسکوپ الکترونی روبشی ارزیابی شد. نتایج نشانگر آن است که اختلاف معنی داری در رشد استخوان اطراف اندوایمپلنت های با و بدون پوشش هیدروکسی آپاتیت وجود دارد.
فرزانه کاویانی،
دوره 14، شماره 2 - ( 5-1380 )
چکیده
به هنگام استفاده از هرگونه تابش یونیزان، اثرات مضر آن نیز باید مدنظر باشد. بطور کلی اطلاعات سودمند تشخیصی و درمانی حاصله از تکنیکهای مختلف رادیوگرافی از جمله پرتونگاریهای مورد نیاز ایمپلنت های دندانی، باید در مقابل خطر و معایب آنها مورد ارزیابی قرار گیرد. اندازه گیری مقادیر دوز جذبی بافتهای بحرانی می تواند به عنوان یک راهنما برای تعیین چنین خطری استفاده گردد که یکی از اهداف این تحقیق می باشد؛ همچنین هدف دیگر این تحقیق مقایسه دوز جذبی نواحی آناتومیک مختلف در حین پرتونگاریهای مورد نیاز ایمپلنت های دندانی می باشد. در این بررسی که روی فانتوم نیم تنه انسانی Rando با استفاده از دوزیمترهای ترمولومینسانس لیتیوم فلوراید انجام شد، این نتیجه به دست آمد که دوز جذبی بافتهای بحرانی به واسطه سی تی اسکن بیشتر از توموگرافی خطی و دوز جذبی ناشی از این دو تکنیک بیشتر از پانورامیک می باشد. ارگانهای بحرانی در این تحقیق عبارتند از: چشم، غده تیروئید، غدد بزاقی، مغز، مغز استخوان و پوست. سایر نتایج به قرار زیر است: - میزان جذب اشعه در غده تیروئید در حین انجام سی تی اسکن از فک پایین نسبتا بالا بود و این امر استفاده از حفاظ تیروئید را ضرروی می سازد. - در مورد غدد بزاقی، پاروتید بیشتر از دو غده دیگر جاذب اشعه بود و در مورد سی تی ماگزیلاری، توموگرافی خطی قدامی و خلفی و پانورامیک بیشترین دوز جذبی را در بین ارگانهای بحرانی فوق تشکیل می دهد. بیشترین مقدار دوز جذبی اشعه این غده در مورد سی تی فک بالا بود (27930 میکروگری) که در مقایسه با مقدار 10 گری که سبب ایجاد التهاب حاد در این غده می گردد ناچیز است. - در مورد پوست بیشترین دوز جذبی مربوط به تکنیک سی تی فک پایین بود که زیر حد ایجاد اریتم و سرطان زایی می باشد. - حداکثر میزان جذب اشعه در مغز استخوان در مورد سی تی فک پایین بود (لوسمی جزو بیماریهای غیر آستانه ای است).
سیداصغر میرعمادی، امیررضا رکن، نیک بخت،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1381 )
چکیده
در دو دهه گذشته، جایگزینی دندانهای از دست رفته با استفاده از پروتزهای حمایت شونده به وسیله ایمپلنت های دندانی به روشی تبدیل شده که توسط جامعه علمی جهت درمان بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل پذیرفته شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی گذشته نگر کاربرد 502 ایمپلنت دندانی ITI در درمان بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل در دو مرکز خصوصی با استفاده از متغیرهای کلینیکی و رادیوگرافی می باشد. به همین منظور تعداد صد و چهل بیمار با 502 ایمپلنت دندانی ITI بین سالهای 1373 تا 1379 در دو مرکز خصوصی تحت بررسی و درمان قرار گرفتند. ضمنا بیمارانی انتخاب شدند که حداقل یکسال و حداکثر شش سال از زمان قرارگیری پروتز بر روی ایمپلنت های دندانی آنها گذشته و همکاری لازم را دارا بودند. در تحلیل نتایج بین نوع ایمپلنت و میزان تخریب استخوان و نیز بین وجود یا عدم وجود BOP و میزان تخریب استخوان رابطه معنی داری ملاحظه شد. از مجموع 502 ایمپلنت قرار گرفته تعداد شش ایمپلنت (2.8%) در فک بالا و چهار ایمپلنت (1.4%) در فک پایین از دست رفتند. میزان موفقیت جمعی برابر با 98% بود. این میزان در فک بالا با 212 ایمپلنت برابر 97.2% و در فک پایین با دویست و نود ایمپلنت برابر 98.6% محاسبه گردید. میانگین تخریب استخوان در طی شش سال برای 492 ایمپلنت باقیمانده به میزان 0.39±0.93 میلی متر و متوسط عمق پاکت در اطراف ایمپلنت ها برابر با 1.99 میلی متر تعیین گردید. نتایج حاصل نشان داد که ایمپلنت های دندانی ITI با میزان موفقیت بیش از 97% می توانند به عنوان یک روش درمانی مطلوب در بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل مورد استفاده قرار گیرند.
مژگان پاک نژاد، اصغر میرعمادی، مجتبی طباطبایی یزدی، مهدی خداداد مترجمی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده
بیان مساله: ارتباط میان سطح فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) در مایع شیار لثه (GCF) با التهاب و از دست رفتن چسبندگی پریودنتال به اثبات رسیده است؛ اما در مورد ایمپلنت مطالعات انجام شده کافی نمی باشد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی وجود و سطح فعالیت AST و ALP و ارتباط آنها با عمق پاکت انجام شد؛ همچنین خونریزی در مایع شیار اطراف ایمپلنت های دندانی به منظور بررسی امکان استفاده از آنها به عنوان یک شاخص کمک تشخیصی در درمان ایمپلنت مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: در این تحقیق 41 ایمپلنت دندانی (گروه مورد) و 41 دندان قرینه آنها (گروه شاهد) در 21 بیمار مورد بررسی قرار گرفت. در جلسه اول اطلاعات کلی مربوط به ایمپلنت ها، میزان عمق پاکت، ایندکس تغییر یافته خونریزی (msBI) و ایندکس تغییر یافته پلاک (mPI) ثبت شد. در جلسه دوم از مایع شیار لثه دندان و مایع شیار اطراف ایمپلنت نمونه گیری شد. فعالیت AST و ALP با استفاده از اسپکتروفتومتر مورد سنجش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای t و Mann-Whitney و برای بررسی همبستگی از ضریب همبستگی پیرسون اسپیرمن استفاده شد.
یافته ها: فعالیت AST بین دو گروه اختلاف معنی داری را نشان داد (P<0.001)؛ میانگین فعالیت آنزیم ALP نیز در گروه مورد بیش از شاهد بود ولی این اختلاف معنی دار نبود. پس از حذف اثر متغیرهای مخدوش کننده، میانگین AST در گروه مورد 54.6 با خطای معیار 2.3 و در گروه شاهد 44.8 با خطای معیار 2.3 حاصل شد (P=0.004). میانگین ALP نیز به ترتیب در گروه مورد 36.6 با خطای معیار 2.2 و در گروه شاهد 35.4 با خطای معیار 2.2 به دست آمد (P=0.4)؛ AST و ALP با سایر شاخصهای کلینیکی مثل PD و mSBI ارتباط مستقیمی داشت که در گروه مورد این رابطه معنی دار بود.
نتیجه گیری: براساس یافته های این مطالعه، آنالیز مایع شیار اطراف ایمپلنت می تواند به عنوان یک روش تشخیصی مناسب در ارزیابی موفقیت ایمپلنت های دندانی بکار گرفته شود.
سعید نوکار، روشنک بقایی نائینی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده
بیان مسأله: در درمان بیماران بیدندان فک پایین با پروتز ثابت متکی بر ایمپلنت مسائلی مانند تعداد ایمپلنتهای مورد نیاز جهت بازسازی کامل فک، محل مناسب قرارگیری ایمپلنتها، طرح پروتز از نظر نحوه اتصال ایمپلنتها به یکدیگر و طول کانتیلور مورد بحث میباشد. تغییر شکل فک در اثر حرکات مختلف موجب ایجاد نیروهایی در استخوان اطراف ایمپلنتها میگردد؛ اما این مسأله کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تحلیل اجزای محدود، تعیین توزیع تنش استخوان اطراف ایمپلنتهای فک پایین در طرحهای مختلف پروتز به هنگام تغییر ابعادی فک پایین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, مدل کامل فک پایین با استفاده از دادههای حاصل از CT-Scan جسد با مقاطع 5/0 میلیمتری تهیه شد. مدل ایمپلنت 10×1/4 میلیمتر ITI با استفاده از اندازهگیری به روش Profile Projector در نرمافزار Solidworks 2003 تهیه گردید. ایمپلنتها در دو طرح مختلف در فک قرار داده شدند و سه طرح مختلف سوپراستراکچر روی ایمپلنتها نهاده شدند. نیروی عضلانی در دو حالت Clench ثنایایی و Clench مولر اول راست به محل اتصالات عضلات اعمال شدند. کندیلها و دندان تحت Clench تکیهگاه در نظر گرفته شدند.
یافتهها: میزان تنش Von Misses در استخوان اطراف ایمپلنتها تعیین شد و کمترین میزان تنش در سوپراستراکچر سه قطعهای مشاهده شد که کمترین محدودیت را در برابر تغییرات ابعادی فک ایجاد کرد و سه قطعه، مستقل از یکدیگر عمل کردند.
نتیجهگیری: این تحقیق بکارگیری تعداد بیشتر ایمپلنت جهت بازسازی کامل فک و تهیه پروتزهای مستقل متکی بر ایمپلنتها به منظور آزادی تغییرات ابعادی فک پایین را توصیه مینماید.
احمدرضا طلاییپور، ساندرا مهرعلیزاده، ابوالحسن مسگرزاده،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده
بیان مسأله: رادیوگرافی به عنوان ابزار اصلی بررسیهای پیش از جراحی ایمپلنت محسوب میشود. در حال حاضر از روش سیتیاسکن به عنوان دقیقترین روش برای این بررسیها به منظور مطالعه کیفیت و کمّیت استخوانهای فکین استفاده میشود. با این حال در سالهای اخیر میزان دوز دریافتی بیمار که در روش سیتیاسکن نسبت به روشهای عادی تا چندین برابر بیشتر است، ایده کاربرد دقیقتر روشهای عادی و یا استفاده از روشهای جدید با میزان دوز پایینتر را تقویت نموده است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت روش توموگرافی عادی با روش داخل دهانی دیجیتال رادیوویزیوگرافی (RVG) در اندازهگیری ارتفاع استخوان فک پایین انجام شد.
روش بررسی: در این تحقیق که از نوع بررسی آزمونها بود، اندازه فاصله لبه کرست آلوئول تا بوردر فوقانی فورامن منتال در 16 مورد که طرح درمان جراحی ایمپلنت در این ناحیه داشتند، با روشهای توموگرافی عادی و رادیوویزیوگرافی تعیین گردید. برای تعیین ضریب بزرگنمایی نگارههای رادیوگرافیک از Stent آکریلی با نشانههای سربیگوی مانند با قطر معلوم استفاده شد؛ سپس در مرحله جراحی فاصله ذکر شده توسط پروب بر روی استخوان فک بیمار به طور مستقیم اندازهگیری گردید. برای بررسی سطح معنیداری اختلاف بین یافتههای رادیوگرافی و استاندارد طلایی از آزمون توزیع دو جملهای استفاده شد.
یافتهها: در اندازههای حاصل از روش RVG با روش بصری مستقیم اختلاف معنیداری مشاهده شد (05/0P<)؛ اندازههای حاصل از روش توموگرافی نیز اختلاف معنیداری با روش بصری درحین جراحی داشتند.
نتیجهگیری: در مقایسه دو روش توموگرافی و رادیوویزیوگرافی برای اندازهگیری، به نظر میرسد، روش رادیوویزیوگرافی (RVG) نتایج دقیقتری داشته باشد.
احمدرضا طلائیپور، مهرداد پنج نوش، رزا زرگرپور،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:برای جایگزینی دندانهای از دست رفته بیماران، استفاده از ایمپلنتهای دندانی در سراسر جهان رواج روز افزونی یافته است. بنابراین اندازهگیری دقیق ارتفاع و پهنای استخوان، قبل از جایگذاری ایمپلنتهای دندانی ضروری است. روش جراحی، نوع و اندازه ایمپلنتها با توجه به ابعاد استخوان باقیمانده تعیین میشود. هدف از این مطالعه، ارزیابی دقت توموگرافی خطی در تعیین محل کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری و تعیین پهنای استخوان ماگزیلا در محل مورد نظر برای جایگذاری ایمپلنت میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روشها میباشد. در این مطالعه، فاصله عمودی بین کرست آلوئل تا کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری در مقاطع توموگرافیک تهیه شده از 12 ناحیه از استخوان ماگزیلای 3 جمجمه خشک انسان اندازهگیری شد. همچنین پهنای استخوان ماگزیلا نیز در این مقاطع مورد اندازهگیری قرار گرفت؛ سپس جمجمهها در محلهای مشخص شده برش داده شدند. اندازههای واقعی فواصل مورد نظر بر روی مقاطع استخوانی با مقادیر حاصل از مقاطع توموگرافیک مقایسه شد.
یافتهها: با اصلاح مقادیر به دست آمده روی مقاطع توموگرافیک توسط ضریب بزرگنمایی عنوان شده توسط کارخانه سازنده دستگاه (4/1)، میانگین مطلق خطا در مورد اندازهگیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا به ترتیب 28/0میلیمتر (24/0 SD=) و 1/1 میلیمتر (68/0 SD=) به دست آمد. میانگین مطلق خطا در مورد اندازهگیری پهنای استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا نیز به ترتیب 65/0 میلیمتر (50/0 SD=) و
55/0 میلیمتر (45/0 SD=) محاسبه شد. در مورد اندازهگیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی 100% مقادیر به دست آمده و در ناحیه سینوس ماگزیلا 50% مقادیر در محدوده دقت 1± میلیمتر قرار گرفت. در مورد اندازهگیری پهنای استخوان نیز در ناحیه حفره بینی 50% مقادیر و در ناحیه سینوس ماگزیلا 3/83% مقادیر به دست آمده در محدوده دقت 1± میلیمتر قرار داشتند.
نتیجهگیری: توموگرافی خطی در تعیین ارتفاع استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و در تعیین پهنای استخوان در ناحیه سینوس ماگزیلا نسبت به نواحی دیگر دارای دقت بالاتری است. دقت توموگرافی خطی در اندازهگیری ارتفاع و پهنای استخوان در هر دو ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا قابل قبول است.
حوریه باشیزاده فخار، فرید ابوالحسنی، طاهره محتویپور،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اندازهگیری دقیق استخوان برای تعیین ابعاد ایمپلنت ضروری است. جراح بایستی برای نیل به موفقیت از دقت روشهای مختلف تصویربرداری آگاهی کافی داشته باشد. هدف از این مطالعه مقایسه دقت توموگرافی خطی و رادیوگرافی پانورامیک در تعیین فواصل عمودی و همچنین دقت توموگرافی خطی در تعیین ضخامت استخوان فک پایین بود.
روش بررسی: در این مطالعه که از نوع بررسی روشها بود، فواصل عمودی بین نشانههای فلزی در راس کرست و دیواره فوقانی کانال مندیبولار بر روی مقاطع توموگرافی و رادیوگرافی پانورامیک در 23 محل از چهار مندیبل خشک اندازهگیری شد. عرض مندیبل نیز در همان مقاطع توموگرافیک تعیین گردید. سپس استخوانها از محلهای نشانهگذاری شده بوسیله اره برقی برش داده شدند. اندازههای به دست آمده از تصاویر با واقعیت مقایسه شدند.
یافتهها: ضرایب بزرگنمایی عمودی دستگاه برای توموگرافی و رادیوگرافی پانورامیک به ترتیب 79/1 (17/0=SD) و 69/1 (23/0=SD) و برای بزرگنمایی افقی در توموگرافی 47/1 (17/0=SD) تعیین گردید. ضریب همبستگی پیرسون بین توموگرافی خطی و واقعیت در ابعاد عمودی (968/0r= ,001/0p<) و ضخامت (813/0r= ,001/0p<) معنیدار بود. این ضریب برای رادیوگرافی پانورامیک ضمن معنیداری (795/0r= ,001/0p<) کوچکتر از موارد دیگر بود. با احتساب ضریب بزرگنمایی پیشنهاد شده توسط کارخانه سازنده، میانگین مطلق اختلافات بین اندازههای عمودی در توموگرافی خطی و رادیوگرافی پانورامیک به ترتیب 5/2 میلیمتر (4/3=SD) و 8/3 میلیمتر (65/1=SD) محاسبه شد. میانگین مقادیر مطلق خطا برای اندازهگیری ضخامت بوسیله توموگرافی خطی نیز 3/0 میلیمتر (13/1=SD) بود. فقط 3/4% از اندازههای عمودی و 5/56% از اندازهگیریهای ضخامت در توموگرافی و 3/4% اندازهها در رادیوگرافی پانورامیک در محدوده خطای قابل قبول یعنی 1 میلیمتر قرار داشتند. با کاربرد معادله رگرسیون خطی 87% اندازه ها در توموگرافی خطی برای محاسبه ارتفاع و 8/51% اندازهها در رادیوگرافی پانورامیک در محدوده 1 میلیمتر قرار گرفتند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر توموگرافی خطی در اندازهگیری ارتفاع مندیبل دقیقتر از رادیوگرافی پانورامیک بود. دقت توموگرافی خطی در تعیین ضخامت استخوان در حد قابل قبول قرار داشت.
مژگان پاکنژاد، مریم کشفی، ندا مسلمی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: شرایط بافت نرم اطراف ایمپلنت برای رسیدن به نتایج دراز مدت موفق از لحاظ سلامت و زیبایی لازم است. هدف از این مطالعه، ارزیابی مقایسهای مشخصات بافت نرم اطراف ایمپلنتهای جایگزین تک دندان با دندان طبیعی Contra lateral بوده است.
روش بررسی: این مطالعه گذشتهنگر در 28 بیمار با دندان و دارای ایمپلنت قدامی تک واحدی انجام شد. در 14 بیمار ایمپلنت به روش دو مرحلهای و در 14 بیمار ایمپلنت به روش یک مرحلهای قرار داده شده بود و حداقل یک سال از قرار گرفتن ایمپلنتها در فانکشن گذشته بود. در این بیماران، شاخصهای عرض بیولوژیک (BW)، پاپیلای بین دندانی و بین ایمپلنت - دندان (PI) و همچنین ضخامت مخاط (MT) در اطراف ایمپلنتهای یک مرحلهای و دو مرحلهای و دندان contra-lateral ارزیابی شد و با استفاده از آزمونهای آماری t-test، Mann-Whitney و Wilcoxon با یکدیگر مقایسه شدند.
یافتهها: میانگین BW در ایمپلنتهای یک مرحلهای 48/0±42/1 میلیمتر، در ایمپلنتهای دو مرحلهای 48/0±67/1 میلیمتر و در دندان کنترل 60/0±47/1 میلیمتر بود. میانگین PI در ایمپلنت های یک مرحلهای 52/0±50/2، در دو مرحلهای 55/0±53/2 و در دندان شاهد 47/0±72/2 بود. میانگین MT در اطراف ایمپلنت یک مرحلهای 48/0±10/3 میلیمتر، در دو مرحلهای 75/0±09/3 میلیمتر و در دندان کنترل 88/0±57/2 میلیمتر بود. از لحاظ شاخص های مورد بررسی در این مطالعه اختلاف معنیداری بین ایمپلنتهای دو مرحلهای و یک مرحلهای با یکدیگر و نیز ایمپلنتها با دندانها مشاهده نشد.
نتیجهگیری: باتوجه به نتایج این مطالعه به نظر میرسد در شرایط استاندارد، شاخصهای؛ عرض بیولوژیک، پاپیلای بین دندانی (پاپیلای بین دندان و ایمپلنت) و ضخامت لثه در اطراف ایمپلنتهای یک مرحلهای، دو مرحلهای و دندان contra-lateral مشابه باشد.
سکینه نیکزاد، عباس آذری، حوریه باشی زاده فخار،
دوره 22، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده
مواجهه با تکنیک های تصویربرداری نا آشنایی که در ایمپلنتولوژی مدرن کاربرد دارند، یکی از مشکلات دندانپزشکانی است که مایل به استفاده از درمانهای ایمپلنت در کار روزمره خود هستند. این تصاویر که قادرند فک و دندانها را از جهات مختلف به نمایش بگذارند، در درمانهای روزمره دندانپزشکی کاربرد چندانی ندارند. اصولا در فرآیندهای درمانی دقیقی مانند ایمپلنتولوژی، مشکل اصلی قرار دادن استوانهای فلزی در استخوان پر آندرکات و ناهموار است. در این مقاله مروری که بر اساس جستجو در قویترین منابع علمی یعنی کوکران و پاب مد تنظیم شده، لزوم کاربرد تکنیکهای کراس سکشنال پیش از شروع درمان ایمپلنت با جزییات مورد بحث قرار میگیرد.
مهرداد پنجنوش، حکیمه سیادت، مرضیه علی خاصی، مسعود علی حسینی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: اگرچه امروزه درمان ایمپلنت به عنوان یک درمان معمول دندانپزشکی در سراسر جهان شناخته شده است اما به علت تحلیل استخوانی که در اطرف ایمپلنتها رخ میدهد دستیابی به موفقیت همواره تضمین شده نیست. همچنین فاکتورهای متعددی بر میزان تحلیل استخوان اطراف ایمپلنتها مؤثر میباشند که از جمله آنها روش جراحی برای گذاشتن ایمپلنت میباشد. هدف از این مطالعه، مقایسه میزان تحلیل استخوان مارژینال اطراف ایمپلنتهای Replace میباشد که با دو روش مختلف Submerge و Non-submerge به کار رفتهاند.
روش بررسی: در این مطالعه 11 بیمار با 34 ایمپلنت Replace مورد بررسی قرار گرفتند که در هر بیمار (یک طرفه یا دو طرفه مندیبل) یکی از پایهها به صورت Submerge و پایه دیگر Non-submerge به کار رفت. سپس در طی دوره 3 ماهه از یک پروتز پارسیل موقت استفاده شد که روی ایمپلنتها قرار میگرفت. بعد از 3 ماه پایه Submerge اکسپوز شد و قالبگیری انجام و پروتز ثابت ساخته شد. میزان تحلیل استخوان کرستال اطراف ایمپلنتها توسط رادیوگرافیهای دیجیتالی گرفته شده در زمان جراحی، 3 ماه بعد و 6 ماه بعد از گذاشتن پروتز ثابت با روش Digital subtraction با هم مقایسه شدند. نتایج توسط آنالیز Wilcoxon Signed Ranks مقایسه شد.
یافتهها: میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 3 ماه در گروه Submerge، 71/0±65/0 میلیمتر میباشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 53/0±41/0 میلیمتر می باشد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار میباشد (p=0.02). همچنین میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در گروه Submerge، 40/0±21/0 میلیمتر میباشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 49/0±29/0 میلیمتر میباشد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار نمیباشد
(p> 0.05).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که از لحاظ آماری تفاوت معنیداری بین میزان تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در دو روش جراحی وجود ندارد.
کاوه سیدان، رضا ناهیدی،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل نسج نرم جهت تأمین زیبایی در رستوریشن یک ایمپلنت تک دندان در قدام ماگزیلا اهمیت ویژهای دارد. آمادهسازی و شکلدهی بافت به ایجاد یک Emergence profile صحیح و ظاهر طبیعی دندان کمک میکند. هدف از این مطالعه ارایه یک مورد کنترل غیر جراحی کانتور نامناسب بافت نرم اطراف ایمپلنتهای واقع در قدام ماگزیلا برای رسیدن به زیبایی مطلوب میباشد.
روش بررسی: یک دختر 23 ساله دچار فقدان مادرزادی دندانهای لترال ماگزیلا، پس از درمان ارتدنسی ثابت و تأمین فضای لازم، تحت جراحی قرار گرفت و دو عدد ایمپلنت در محلهای مورد نظر جایگذاری شد. پس از انجام جراحی دوم و سپری شدن دوره التیام، به دلیل کلاپس شدید نسج نرم، امکان ساخت رستوریشنها به روش متداول مقدور نشد. در این مورد با ساختن رستوریشنهای موقتی، کانتور نسج نرم به روش غیر جراحی اصلاح شد و در ادامه رستوریشنهای نهایی تهیه و نصب گردید.
نتیجهگیری: شکلدهی بافت نرم به وسیله رستوریشن موقتی به برقراری مجدد کانتورهای طبیعی لثه و پاپیلای بین دندانی اطراف یک رستوریشن متکی بر ایمپلنت در قدام ماگزیلا، کمک شایانی مینماید.
سکینه نیکزاد، عباس آذری،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده
بسیاری از مشکلاتی که در حین جراحی و تهیه پروتز در ایمپلنتولوژی بوجود میآیند غالباً ناشی از تشخیص غلط، طرح درمان نادرست و قرار دادن نامناسب ایمپلنت میباشند. با توجه به اینکه این قبیل مشکلات همواره مورد بحث محافل علمی بوده و هست، در این مقاله سعی بر آنست که از طریق روش CAD/CAM ویژهای که به آن Rapid prototyping اطلاق میشود و با استفاده از ابزار آلات پیشرفته و نرمافزارهای مدرن، روش نوینی در معالجات ایمپلنت به همگان معرفی گردد. در این روش با کمک روشهای سه بعدی گرافیکی و شبیه سازی دقیق نحوه قرار دادن ایمپلنت، یکسری راهنمای جراحی بسیار دقیق به دست میآید که در آن بهترین مسیر قرارگیری ایمپلنت بر حسب میزان درجه تراکم و دانسیتی استخوان از یک طرف و بهترین محل از نقطه نظر اکلوژن فعلی از طرف دیگر به دقت مشخص شده و به سادگی در دهان بیمار پیاده میشود. در این مقاله تا حد امکان مفاهیم، قابلیتها و کارآیی یکی از پیشرفتهترین روشهای مزبور از جهات مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
رحاب قویزی، قاسم امتی شبستری، علی میرفضائلیان، روزبه صدری منش، امیر منگلی،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده
این مقاله مراحل ساخت استنت جراحی جهت قرار دادن ایمپلنتهای ماگزیلوفیشیال برای پروتز گوش را توضیح میدهد. قالب از ناحیه ضایعه گرفته شد و مدل مومی گوش از دست رفته، کامل و روی صورت بیمار مورد ارزیابی قرار گرفت. مدل مومی با آکریل شفاف پخته شد. همچنین رکورد اکلوزالی آکریلی ساخته شد و به کمک بار آکریلی خارج دهانی به گوش آکریلی متصل گردید. استنت جراحی مادامی که به قوس فک بالا متصل باشد موقعیت مناسبی را برای گوش آکریلی فراهم میکند. این استنت جراحی برای ارزیابی رادیوگرافی نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
مهرداد پنج نوش، مریم میرزایی، مجید تاری،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی رادیوگرافیک قبل از جایگذاری ایمپلنت اغلب با توموگرافی برای مشخص کردن موقعیت ساختار آناتومیک حیاتی و ارزیابی استخوان کامل میشود. هدف از این مطالعه بررسی دقت توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate جهت ارزیابی کمیت استخوان مندیبل برای استفاده در طرح درمان ایمپلنت بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روشها بود. توموگرامهایی از 2 مندیبل خشک انسانی با استفاده از توموگرافی خطی با فیلم وPhotostimulable Phosphor Plate تهیه شد. در هر مندیبل 10 ناحیه انتخاب گردید و با گوتاپرکا علامتگذاری شد. فاصله بین کرست فوقانی تا کانال مندیبل، ارتفاع کلی و پهنای مندیبل در هر توموگرام اندازهگیری شده و همینطور در مقاطع مندیبل نیز اندازهگیری شد. مقادیر حاصل از مقاطع توموگرافیک با اندازههای واقعی فواصل مورد نظر روی مقاطع استخوانی مقایسه شد.
یافتهها: با اصلاح مقادیر بدست آمده روی مقاطع توموگرافیک توسط ضریب بزرگنمایی عنوان شده توسط کارخانه سازنده دستگاه، میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین ارتفاع مندیبل به ترتیب 59/0 میلیمتر (45/0SD=) و 65/0میلیمتر (72/0SD=) و میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین پهنای مندیبل به ترتیب 34/0 میلیمتر (33/0SD=) و 31/0 میلیمتر (33/0SD=) بود. میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین موقعیت کانال مندیبولار به ترتیب 54/0میلیمتر (30/0SD=) و 52/0 میلیمتر (56/0SD=) محاسبه شد. در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم 100% از اندازهگیریها جهت تعیین موقعیت کانال، 80% از اندازههای ارتفاع استخوان و 95% از اندازههای پهنای استخوان در محدوده خطای 1± میلیمتر واقع شده بودند. در توموگرافی خطی با Photostimulable Phosphor Plate 75% از اندازهگیریها جهت تعیین موقعیت کانال، 75% از اندازهگیریهای ارتفاع استخوان و 95% از اندازهگیریهای پهنای استخوان در محدوده خطای 1± میلیمتر واقع شده بودند. در تعیین موقعیت کانال مندیبولار و تخمین ارتفاع و پهنای مندیبل بین توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate اختلاف معنیداری مشاهده نشد (05/0P>).
نتیجهگیری: دقت توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate در اندازهگیری ارتفاع و پهنای مندیبل و تعیین موقعیت کانال مندیبولار در محدوده قابل قبول است.
روشنک بقایی نایینی، سعید نوکار، سیده هستی برقعی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: طرح All-on-4 با ویژگیهای منحصر بفرد خود برای بازسازی فک پایین بیدندان مناسب به نظر میرسد. مسلماً بررسی چگونگی توزیع تنش و کرنش این طرح، میتواند در کنار مطالعات کلینیکی قدمی در جهت انتخاب طرح درمان مناسب باشد. هدف از این مطالعه تحلیل اجزای محدود، تعیین توزیع تنش و کرنش استخوان اطراف ایمپلنت در طرح All-on-4 در مندبیل بیدندان بود.
روش بررسی: مدل سه بعدی فک پایین با استفاده از دادههای حاصل از CT-Scan تهیه شد. ایمپلنت 5/13×4 میلیمتر Nobel Biocare نیز مدل سازی شد. ایمپلنتهای خلفی با زاویه 45 درجه و قدامیها به صورت عمودی و موازی در فک پایین بیدندان جایگذاری شدند. ایمپلنتها با بارتیتانیومی و آکریل اسپلینت شدند. نیرو در دو حالت N 178 در قدام و N 300 در اولین مولر سمت چپ اعمال گردید. پس از مشبندی، تعریف خصوصیات مواد و شرایط مرزی، تحلیل توسط نرمافزار ABAQUS انجام گرفت.
یافتهها: میزان تنش Von-Mises و کرنش در استخوان اطراف ایمپلنتها تعیین شد. به هنگام بارگذاری قدامی، حداکثر تنش (MPa 9/38) در اطراف ایمپلنتهای قدامی و به هنگام بارگذاری خلفی، حداکثر تنش (MPa 3/77) در اطراف ایمپلنتهای خلفی نزدیک به محل اعمال نیرو متمرکز بود. حداکثر کرنش در بارگذاری خلفی، اطراف ایمپلنت نزدیک محل اعمال نیرو و هنگام بارگذاری قدامی اطراف ایمپلنتهای خلفی دیده شد.
نتیجهگیری: در هنگام بارگذاری خلفی، مقدار قابل توجه کرنش در استخوان اطراف ایمپلنتهای خلفی زاویهدار مشاهده شد. در نتیجه در این ناحیه احتمال تحلیل استخوان وجود دارد. این در حالی است که به هنگام بارگذاری قدامی، مقادیر تنش و کرنش بدست آمده مطلوب بود.
حمیدرضا رجعتی حقی، سکینه نیکزاد، عباس آذری، جمال کاشانی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: در بیدندانیها بریج با ساپورت ایمپلنت انتخاب اول است. اما محدودیتهای آناتومیک و سایر موارد احتمالا شرایطی را ایجاب میکند که ترکیب ایمپلنت و دندان استفاده شود. عدم تشابه جابه جایی (mobility) دندان و ایمپلنت باعث ایجاد اهرم یک طرفه میشود که احتمال شکست یا شل شدن قطعات ایمپلنت را دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی تنش اطراف ایمپلنت و دندان در یک بریج سه واحدی فک پایین با دو نوع اتصال دهنده سخت و غیر سخت در پروتز سمان شونده با استفاده از مدلسازی سه بعدی به روش اجزاء محدود بود.
روش بررسی: دراین مطالعه با استفاده از روش اجزاء محدود و نرم افزار Solid works چهار مدل سه بعدی در رایانه شبیهسازی شد. مدلها به شرح زیر میباشد: 1- اتصال سخت بین دندان و ایمپلنت (RCCP) 2- اتصال غیر سخت در مزیال ایمپلنت (NRCCP1) 3- اتصال غیر سخت دیستال دندان پرمولر دوم (NRCCP2) 4- اتصال غیر سخت وسط پونتیک (NRCCP3). پس از اتمام شبیه سازی نمونهها تحت نیروی N150 عمودی در مرکز سطح اکلوزال روکشها قرار گرفت.
یافتهها: در تمامی مدلها تنش در ناحیه کرستال ایمپلنت متمرکز بود و الگوی توزیع تنش اطراف دندان متعادلتر از ایمپلنت بود به جز مدل NRCCP2. توزیع تنش در اتصال غیرسخت نامتعادل بود بخصوص مدل NRCCP1. وجود اتصال غیرسخت در طراحی بریج تنش در سوپراستراکچر را افزایش میدهد و به ساختارهای مجاور منتقل میکند.
نتیجهگیری: بریج ایمپلنت/دندان بعنوان یک انتخاب ارزشمند مطرح است. در این بریجها اتصال سخت ارجح است چون پروتز و ایمپلنت دارای انعطافپذیری ذاتی هستند که اختلاف جابجایی دندان و ایمپلنت را جبران میکند.
حوریه باشی زاده فخار، اکبر عباس زاده،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: اندازهگیری دقیق استخوان توسط رادیوگرافی برای تعیین ابعاد ایمپلنت ضروری است. رادیولوژیست بایستی برای نیل به موفقیت، از اثر موقعیت سر بر روی ابعاد تصویر در روشهای مختلف تصویربرداری آگاهی کافی داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان اثر تغییر زاویه پلن مندیبل بر روی دقت ابعادی تصاویر توموگرافی خطی مندیبل بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روشها و in vitro بود. جهت بررسی اثر موقعیت سر روی ابعاد تصاویر توموگرافی خطی، تصاویری با تغییر زاویه پلن مندیبل در جهات طرفی و قدامیخلفی از 3 مندیبل خشک تهیه و با واقعیت مقایسه شده است. یک سری تصویر در حالت زاویه صفر درجه و 16 سری تصویر با ایجاد شیب 5، 10، 15 و 20 درجه در پلن مندیبل در جهات فوقانی، تحتانی، لترال و مدیال تهیه و فواصل عمودی از رأس کرست تا حاشیه فوقانی کانال مندیبل در خلف و از رأس کرست تا حاشیه تحتانی مندیبل در قدام در 12 ناحیه از هر مندیبل در هر توموگرام اندازهگیری و با اندازههای واقعی در مندیبل برش خورده در نواحی مشخصی که با نشانگرهای رادیواپک علامتگذاری شده بودند مقایسه شده است. برای تحلیل دادهها از آنالیز Repeated measure ANOVA استفاده گردید.
یافتهها: آنالیز نشان داد که بین حالت استاندارد و شیب قدامی خلفی 15 درجه به سمت بالا اختلاف معنیدار وجود داشت (001/0P=). همچنین بین حالت استاندارد و شیبهای طرفی 10 درجه (008/0>P)، 15 درجه (001/0>P) و 20 درجه (001/0>P) به سمت بالا اختلاف معنیدار وجود داشت. میانگین قدر مطلق خطا در حالت استاندارد یعنی شیب صفر درجه برای همه نواحی یکسان و به میزان (mm 19/0±22/0) بود و بیشترین میانگین قدر مطلق خطا در حالت استاندارد در ناحیه پرمولرها (mm 19/0±44/0) دیده شد. بیشترین میانگین قدر مطلق خطا در تغییر شیب قدامی خلفی در شیب 20 درجه به سمت پایین در ناحیه کانینها (mm 88/0±1) مشاهده گردید. بیشترین میانگین قدر مطلق خطا در تغییر شیب طرفی نیز در شیب 20 درجه به سمت بالا در ناحیه کانینها
(mm 2±9/2) به دست آمد.
نتیجهگیری: در تصاویر توموگرافی مندیبل، به طور کلی بدون در نظر گرفتن ناحیه کانینها در بیشتر موارد میانگین قدر مطلق خطا در شیب های 5 تا 20 درجه در جهت قدامی خلفی و طرفی در حد یک میلیمتر یا کمتر یعنی در محدوده قابل قبول قرار داشته است. هر چند این اثر در شیب طرفی بیشتر از شیب فوقانی تحتانی، در خلف مندیبل بیشتر از قدام آن و در شیب به سمت پایین بیش از شیب به سمت بالا بوده است.