جستجو در مقالات منتشر شده


15 نتیجه برای بازسازی

علی اکبر خوشخونژاد، علی اصغر میرعمادی، نادر ابوالفضلی،
دوره 11، شماره 3 - ( 3-1377 )
چکیده

هدف از این مطالعه بررسی اثرات کلینیکی استفاده از غشا کلاژن دیر جذب در درمان گرفتاریهای فورکیشن درجه دو مولرهای مندیبولار انسان می باشد؛ بدین منظور 8 بیمار که دارای حداقل دو دندان مولر مبتلا در فک پایین بودند، انتخاب شدند و قبل از اقدام به جراحی، اندازه گیریهای نسج نرم شامل عمق پروبینگ، سطح چسبندگی (A.L) و عمق افقی فورکیشن (نسج نرم) انجام شد. در یک دندان از غشا کلاژن استفاده گردید (گروه آزمایش) و در دندان دیگر (گروه کنترل) روش جراحی مشابه گروه آزمایش بود با این تفاوت که از غشا کلاژن استفاده نشد. در حین جراحی اندازه گیریهای نسج سخت شامل عمق عمودی ضایعات استخوانی (Crest-B.D) و عمق افقی فورکیشن (نسج سخت) انجام شد. 6 ماه بعد مجددا اندازه گیریهای نسج نرم تکرار شد و بیماران تحت جراحی مجدد Reentry قرار گرفتند واندازه گیریهای نسج سخت نیز صورت پذیرفت و نتایج حاصل با اندازه گیریهای قبل از جراحی مقایسه شدند. کاهش عمق پاکت بطور متوسط در گروه آزمایش 3.13 میلیمتر و در گروه کنترل 2 میلیمتر به دست آمد؛ همچنین A.L بطور متوسط در گروه آزمایش 1.9 میلیمتر و در گروه کنترل 0.5 میلیمتر بهبود نشان می داد که این اختلافات از نظر آماری چشمگیر بود. در گروه آزمایش کاهشی به میزان 2.5 میلیمتر در عمق افقی فورکیشن (نسج نرم) به دست آمد که در مقایسه با میانگین گروه کنترل 1 میلیمتر اختلاف معنی دار داشت. در اندازه گیریهای نسج سخت نیز اختلافهای میان گروه آزمایش و کنترل چشمگیر بود. از نکات قابل ملاحظه این تحقیق کاهش عمق افقی فورکیشن (نسج سخت) به میزان 2.5 میلیمتر در گروه آزمایش، در مقایسه با 0.63 میلیمتر گروه کنترل بوده است که اختلاف آن از نظر آماری معنی دار می باشد. از یافته های این مطالعه چنین بر می آید که غشا کلاژن دیر جذب اثرات کلینیکی مثبت و قابل توجهی در درمان گرفتاریهای درجه دو فورکیشن می تواند داشته باشد.


مژگان پاک نژاد، رضا رنجبر،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1378 )
چکیده

فاکتورهای رشدی دسته ای از مدیاتورهای بیولوژیکی هستند که نقش کلیدی در پرولیفراسیون، کموتاکسی و دیفرانسیاسیون سلولها دارند. آنها از طریق رسپتورهای خاصی که بر روی سطح سلولها قرار گرفته اند عمل کرده و مراحل Healing را هدایت می کنند. فاکتورهای رشد را می توان هورمونهایی خواند که به داخل جریان خودن آزاد نشده و صرفا بطور موضعی عمل می کنند؛ بعضی از این فاکتورها موجب تغییر زودرس فاز G0 به G1 در طی تقسیم سلولی شده و حتی توانایی تحریک سنتز DNA در سلولهای مناسب را دارند. این مدیاتورها ابتدا توسط سلولهایی چون فیبروبلاست، سلولهای اندوتلیالی، ماکروفاژها و پلاکتها ترشح شده و بر این اساس شامل انواع مختلفی به شرح زیر می باشد: فاکتورهای رشد ناشی از پلاکت ها (PDGF)، فاکتور رشد (IGF) مشابه انسولین، TGF) Transforming Growth Factor) و (?,? Bone Morphogenetic protein (BMPs که در این میان BMPs تقریبا از مهمترین فاکتورها محسوب می شوند که از طریق تحریک تشکیل استخوان، کنترل و ترمیم بهتر درمانهای پریودنتال، کارنیوفاشیال و ایمپلنت را موجب می شوند. به اعتقاد Lynch ترکیبی از دو فاکتور PGDI و IGF-1 جهت رشد تمامی اجزای پریودنشیوم موثر می باشد. هدف از این مقاله، شناخت بیشتر فاکتورهای رشد و مروری بر مطالعات انجام شده به منظور ارائه تقسیم بندی، مکانیسم عمل و کاربرد آنها در درمانهای پریودنتال و ایمپلنت می باشد.


مژگان پاک نژاد، یداله سلیمانی شایسته، زهرا محمدزاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده

روش بازسازی توسط هدایت بافتی یا GTR) Guided Tissue regeneration) جدیدترین و رایجترین روش درمان ضایعات درجه II فورکا می باشد؛ اما به علت گران بودن غشا، کاربرد آن محدودیت دارد. از طرفی روش قرار دادن فلپ در موقعیت تاجی یا CPF) Coronally Position Flap) نیز با هدف دور ساختن سلولهای اپی تلیالی از ناحیه جراحی همان هدف را دنبال می کند. این مطالعه به منظور مقایسه درمان ضایعات درجه II فورکا با استفاده از دو روش GTR (همراه با غشای قابل جذب کلاژن Biomend) و CPF (همراه با اسید سیتریک) بر روی 9 بیمار انجام شد. ضایعات دو طرفه بودند که به طور تصادفی در یکی از دو گروه فوق قرار گرفتند. اندازه گیریهای پایه و شش ماه بعد از عمل براساس متغیرهای ذیل برای هر بیمار ثبت می شد. آزمون آماری مورد نظرpaired t بود. شش ماه بعد از عمل به ترتیب در گروههای GTR و CPF کاهش عمق پاکت 1.55 و 1.88 میلیمتر، کاهش عمق افقی فورکا در حالت بسته 3.33 و 2.66 میلیمتر، کاهش عمق افقی فورکا در حالت باز 1.55 و 2.11 میلیمتر، کاهش ارتفاع یا عمق عمودی فورکا 0.33 و 1.11 میلیمتر، کاهش عرض فورکا به طور مساوی در هر دو روش 0.22 میلیمتر، میزان پر شدن فورکا (Bone Fill) توسط استخوان 33% و 51% و چسبندگی نوین 0.77 و 1.67 میلیمتر محاسبه شد. تحلیل لثه در گروه GTR مشاهده نشد ولی در گروه CPF برابر 0.11 میلیمتر بود. کاهش عرض لثه چسبنده نیز 0.34 و 0.78 میلیمتر بود؛ بدین ترتیب مقایسه سایر متغیرها (روز صفر و 180) در هر گروه به تنهایی حاکی از موثر بودن روشهای مذکور جهت بازسازی فورکا بود؛ همچنین تجزیه وتحلیل آماری نتایج شش ماهه دو گروه با هم (به جز در مورد متغیر عمق افقی فورکا در حالت بسته که به نفع گروه CPF بود)، تفاوت معنی دار نداشت؛ بنابراین با توجه به این نتایج شاید بتوان روش CPF را که مستلزم صرف هزینه کمتر و عدم وابستگی به موارد خاصی مثل غشا می باشد، به عنوان جایگزینی مناسب برای روش GTR قلمداد کرد.


مژگان پاک نژاد، امیررضا رکن، حسن سمیاری،
دوره 14، شماره 3 - ( 6-1380 )
چکیده

EMD فعال کننده ساخت سمنتوم، لیگامان پریودنتال و استخوان در مرحله تکامل فولیکول دندانی است. بررسیهای هیستولوژیک نشان داده اند که کاربرد EMD موجب افزایش تشکیل سمان بدون سلول می گردد. سمان بدون سلول با الیاف خارجی، به خوبی با عاج زیرین اتصال پیدا می کند. به نظر می رسد که EMD برای سلول ها به عنوان ماتریکس عمل می کند و موجب فراهم شدن محیطی مناسب برای تکثیر و تمایز سلولها جهت بازسازی بافت می گردد. هدف از این مطالعه بررسی هیستولوژیک اثربخشی EMD) Enamel Matrix Derivative) یا پروتئین ماتریکس مینا در روند Regeneration ضایعات پریودنتال می باشد. دراین تحقیق EMD در Surgical Defect دندانهای پرمولر چهار گوسفند بالغ مورد استفاده قرار گرفت؛ بدین منظور فلپ موکوپریوستیال در سمت باکال دندانها انجام شد. صفحه استخوانی باکال از مزیال تا دیستال و تا عمق 4 میلیمتر برداشته شد. پس از تراشیدن سمان ریشه با فرز و سپس اچینگ آن، از ماده EMD بر روی عاج اکسپوز استفاده گردید و فلپ بخیه شد. در سمت قرینه دندانهای مذکور که به عنوان کنترل در نظر گرفته شد، همین عملیات ولی بدون اچینگ و استفاده از EMD انجام شد. پس از حدود 100 روز گوسفندها کشته شدند و آزمایشات هیستولوژیک به وسیله میکروسکوپ نوری روی Block Section محدوده ای که تحت عمل جراحی قرار گرفت، انجام شد. نتایج نشان داد که در سمت تست بازسازی سمنتوم حدود 62.5% و بازسازی استخوان حدود 50-42.5% انجام شده بود؛ در حالی که در سمت کنترل بازسازی سمنتوم حدود 37.5% و بازسازی استخوان حدود 42.5%-32.5% بود؛ همچنین میزان مهاجرت اپیکالی جانکشنال اپی تلیوم در سمت کنترل حدود 10-8% بیشتر از سمت تست بود. نکته مهم این است که در سمت تست سمان جدید کاملا به عاج زیرش چسبیده بود ولی در سمت کنترل یک شکاف (Gap) بین سمان تازه و عاج زیرین دیده می شد. این نتایج بیانگر بهبودی وضعیت Regeneration در سمت تست به دنبال کاربرد EMD می باشد و به نظر می رسد استفاده از این ماده شروع موفقی در درمانهای رژنراتیو ضایعات پریودنتالی باشد.


مهرداد لطف آذر، شریعه فقیهی،
دوره 15، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

تاکنون روشهای متعددی جهت پوشش سطوح عریان ریشه ها ارائه و آزمایش گردیده است. در بیشتر این مطالعات پوشش تحلیل لثه ای کلاس I و II میلر مورد بررسی قرار گرفته اند. این مطالعه با هدف مقایسه نتایج کلینیکی دو تکنیک پیوند آزاد بافت همبندی (CTG) و بازسازی هدایت شده نسجی (GTR) با غشای قابل جذب در پوشش سطوح عریان ریشه ها در نواحی تحلیل لثه ای کلاس III میلر انجام شد. تعداد 6 بیمار دارای یک جفت ناحیه تحلیل لثه ای قرینه، به روش تصادفی مورد درمان قرار گرفتند. شاخصهای کلینیکی قبل از جراحی و با فواصل 1، 2، 4، 6، 12 و 18 ماه بعد از جراحی اندازه گیری شدند. جهت تحلیل آماری، نتایج هر گروه درمانی (قبل از درمان با ماه ششم و قبل از درمان با ماه هیجدهم) و به منظور مقایسه دو گروه درمانی در مقاطع زمانی (قبل از درمان و ماههای 6، 12 و 18) از آزمون Paired t و به منظور مقایسه دو روش درمانی در طول زمان از آزمون واریانس سه طرفه استفاده شد. هر دو روش درمانی به طور معنی داری در پوشش سطح ریشه ها موثر بودند. میانگین پوشش سطح ریشه در دو تکنیک CTG و GTR بعد از 18 ماه به ترتیب 55% و 47/5% بود. نتایج نشان داد روش CTG نسبت به GTR در کاهش عمق و عرض ناحیه تحلیل و افزایش عرض لثه کراتینیزه به طور معنی داری موفق تر است؛ همچنین گذشت زمان (18 ماه) به عنوان یک عامل مجزا از روشهای درمانی، به طور معنی داری در افزایش عرض لثه کراتینیزه و افزایش سطح چسبندگی کلینیکی نقش دارد.


افشین خورسند، یدالله سلیمانی شایسته، احمدرضا طلایی‌پور، امیرحسین نگارش،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

بیان مسأله: یکی از مشکلات درمان بیماریهای پریودنتال، گسترش بیماری به ناحیه انشعاب ریشه‌ها می‌باشد. روشهای متعددی برای درمان این ضایعات مطرح گردیده است. این روشها شامل درمانهای Resective, Conservative و Regenerative می‌باشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه دو روش بازسازی شامل روش موقعیت‌دادن کرونالی فلپ و استفاده از ماده آلوگرفت Demineralized Bone Matrix (Dynagraft) به منظور بازسازی استخوان در درگیری فورکیشن درجه II فک پایین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه Randomized Controlled Clinical Trial که به صورت دو سویه‌کور انجام شد, ‌12 نفر از مراجعه‌کنندگان به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران (9 زن و 3 مرد) که در محدوده سنی 25 تا 40 سال بودند, مورد بررسی قرار گرفتند؛ این افراد دارای درگیری فورکای درجه II مولرهای فک پایین (طبقه‌بندی Glickman) به صورت Bilateral بودند. مولرهای یک طرف توسط ماده پیوندی Dynagraft و طرف مقابل توسط روش موقعیت دادن کرونالی فلپ مورد درمان قرار گرفتند. متغیرهای عمق پاکت (PPD), سطح چسبندگی کلینیکی (CAL)، لثه کراتینیزه (KG) و عمق پروبینگ افقی (HPD) در زمان عمل, 3 و 6 ماه پس از جراحی اندازه‌گیری و ثبت شدند. همچنین به منظور بررسی تغییرات رادیوگرافیک استخوان و نیز تأیید یافته‌های حاصل از اندازه‌گیریهای کلینیکی در مقاطع زمانی فوق, رادیوگرافی RVG نیز انجام شد. تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری Paired t انجام شد.
یافته‌ها: میانگین کاهش PPD 3 و 6 ماه بعد از عمل در گروه مورد به ترتیب 75/1 و 25/2 میلیمتر (005/0P<) و در گروه شاهد 26/1 و 27/1 میلیمتر بود (005/0P<). میانگین Attachment Gain 3 و 6 ماه بعد از عمل در گروه مورد به ترتیب 1/1 و 5/1 میلیمتر (005/0P<) و در گروه شاهد 2/0 میلیمتر و 3/0 میلیمتر بود. میانگین کاهش لثه کراتینیزه 3 و 6 ماه بعد از عمل در گروه مورد به ترتیب 5/0 و 6/0 میلیمتر (005/0P<) و در گروه شاهد 1/1 میلیمتر و 1/1 میلیمتر بود (005/0P<). میانگین کاهش HPD 3 و 6 ماه بعد از عمل در گروه مورد به ترتیب 55/1 و 2 میلیمتر (005/0P<) و در گروه شاهد 55/0 و 55/0 میلیمتر بود (01/0P<). رادیوگرافی RVG تهیه شده از نواحی فوق 3 و 6 ماه بعد از عمل نشانگر تأیید تغییرات ایجادشده طبق یافته‌های حاصل از اندازه‌گیریهای کلینیکی بود؛ به گونه‌ای که ترمیم استخوان (Bone Filling) در گروه مورد نسبت به گروه شاهد بهتر بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه, می‌توان استفاده از ماده پیوندی (Dynagraft) DBM را به عنوان روشی مناسب برای درمان ضایعات درجه II مولرهای فک پایین توصیه نمود. به هر حال مطالعات بیشتر با حجم نمونه بالاتر، مشاهدات طولانی‌ مدت‌تر و نیز بررسی بافت‌شناختی برای ارزیابی کامل این گونه روشهای بازسازی و پتانسیل آنها برای ترمیم درگیری فورکا مورد نیاز است.


فریده حقیقتی، سولماز اکبری،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه به علت افزایش تقاضای بیماران برای تأمین حداکثر زیبایی، پوشش سطح عریان ریشه، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. از میان تکنیک‌های ارائه شده، بیشترین احتمال بازسازی انساج پریودنتال با استفاده از اصول (GTR) Guided Tissue Regeneration اتفاق می‌افتد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه بالینی روش GTR-based root coverage با غشای کلاژنه و پیوند استخوان و روش (SCTG) Subepithelial Connective Tissue Graft (کنترل مثبت) در درمان تحلیلهای لثه‌ای انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 11 بیمار (9 زن و 2 مرد، 25-52 ساله) با 31 تحلیل لثه‌ای کلاس I و II میلر (عمق تحلیل  2میلیمتر) مورد بررسی قرار گرفتند. ضایعات جهت درمان تحلیل لثه به صورت تصادفی در دو گروه SCTG و GTR تقسیم شدند. متغیرهای مطالعه شامل عمق تحلیل (RD)، سطح چسبندگی بالینی(CAL) و عمق پروبینگ (PD) در مید باکال و عرض تحلیل در سطح CEJ بودند که قبل از مداخله و 6 ماه بعد اندازه‌گیری شدند، یافته‌ها توسط آزمون آماریIndependent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با مقایسه نتایج اولیه و 6 ماه بعد مشاهده شد، هر دو روش به صورت معنی‌داری باعث کاهش عمق تحلیل (=GTR 1/2 میلیمتر، =SCTG3/2 میلیمتر، 0001/0P<) و بهبود سطح چسبندگی بالینی (GTR= 1/2 میلیمتر، =SCTG 5/2 میلیمتر، 0001/0P<) شدند. بعد از 6 ماه متوسط پوشش ریشه با روش GTR، 62% و با روش SCTG، 74 % به دست آمد.
نتیجه‌گیری: براساس مطالعه حاضر، در هر دو روش، نتایج کلینیکی مشابه هم بودند. استفاده از غشای کلاژنه و یک پیوند استخوان، ممکن است نیاز به برداشت بافت پیوندی از خود بیمار را برطرف نماید.


یدالله سلیمانی شایسته، افشین خورسند، بهروز حبیبی،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از چالش‌های علم پریودنتیکس زیبایی و به خصوص بازسازی پاپیلای بین دندانی از دست رفته می‌باشد. تاکنون تکنیک‌های متفاوتی جهت بازسازی پاپیلا ابداع و تجربه شده است که از نظر ثبات نتایج بدست آمده، به طور کامل قابل پیش‌بینی نیستند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه‌ امکان بازسازی پاپیلای بین دندانی توسط پیوند بافت همبند با و بدون استفاده از ماده Emdogain در بیماران مبتلا به این عارضه انجام شد.

روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 40 پاپی تحلیل رفتهClass II (طبقه‌بندی (Nordland Tarnowدر 18 بیمار (14زن و 4مرد) مورد مطالعه قرار گرفتند. پاپی‌ها به طور تصادفی به دو گروه درمانی تقسیم شدند. گروه تست بوسیله پیوند بافت همبند و Emdogain و گروه کنترل به وسیله پیوند بافت همبند به تنهایی، تحت درمان قرار گرفتند. شاخص‌های پریودنتال شامل ارتفاع پاپیلا (فاصله عمودی رأس پاپیلا تا سمت اپیکال نقطه تماس بین دندانی یا (PH)، عمق پاکت پریودنتال (PPD) و سطح چسبندگی بالینی (CAL) قبل از درمان و 3 و 6 ماه بعد از درمان اندازه‌گیری شدند. در روز دهم و ماه اول پس از درمان فقط ارتفاع پاپیلا اندازه‌گیری شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون اندازه‌های تکراری (repeated measures) با 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری استفاده شد.

یافته‌ها: در گروه کنترل میانگین ارتفاع پاپیلا از 89/0 38/3 به 93/0 85/2 در ماه سوم و 95/0 90/2 در ماه ششم رسید. میانگین PPD از 68/0 8/2 به 70/0 55/2 در ماه سوم و 25/1  06/3 در ماه ششم رسید. میانگین CAL از 29/1 88/3 به 25/1 79/3 در ماه سوم و 44/1 11/4 در ماه ششم رسید. در گروه با emdogain میانگین ارتفاع پاپیلا از 91/0 98/2 به 55/1 45/2 در ماه سوم و 48/1 55/2 در ماه ششم رسید. میانگین PPD از 49/1 75/2 به 38/1 63/2 در ماه سوم و 39/1 88/2 در ماه ششم رسید. میانگین CAL از 24/1 75/3 به 45/1 01/4 در ماه سوم و 63/1 28/4 در ماه ششم رسید. آزمون اندازه‌های تکراری تفاوت آماری معنی‌داری بین دو گروه درمانی از نظر مقادیر ارتفاع پاپیلا، PPD و CAL نشان نداد.

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه، کاربرد پیوند آزاد بافت همبندی با یا بدون emdogain در بازسازی ارتفاع پاپیلای بین دندانی، کاهش PPD و بهبود CAL تفاوت معنی‌داری با هم ندارند و افزایش ارتفاع ایجاد شده در پاپیلا در هر دو گروه از نظر کلینیکی به حدی نبود که رضایت بیمار را جلب نماید.


گلپر راد افشار، معصومه خوشحال،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بازسازی نسوج پریودنتال در ضایعات فورکیشن، پروگنوز دراز مدت دندان‌های درگیر را بهبود می‌بخشد. در این راستا تا به امروز شیوه‌های متعددی بکار رفته و نتایج آنها مورد مقایسه کلینیکی و هیستولوژیک قرار گرفته است. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات کلینیکی کاربرد ماده پیوندی استخوان Bio-Oss +10% کلاژن در همراهی بافلپ کرونالی (BO/CF) یا به همراه استفاده از غشای قابل جذب کلاژن (BO/GTR) در درمان ضایعات فورکیشن درجه II مولرهای مندیبل می‌باشد.

روش بررسی: این تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی مداخله‌ای یکسو کور (Single blind interventional clinical trial) بود که بشکل Split mouth طراحی و اجرا گردید. در این مطالعه 10 بیمار شامل 6 زن و 4 مرد با میانگین سنی 42 سال، با 10 جفت (20عدد) ضایعه فورکیشن چپ و راست مندیبل از مراجعین به دانشکده دندانپزشکی گیلان شرکت نمودند. برای کلیه بیماران پس از انجام فاز I درمان، اندازه گیری‌های نسج نرم شامل عمق پاکت (PPD)، سطح چسبندگی کلینیکی (CAL)، عمق افقی بسته فورکیشن (CHPD)، فاصله مارجین لثه تا CEJ (CEJ-GM) به همراه ایندکس‌های پلاک و لثه ای ثبت گردیدند. سپس هر یک از دو ضایعه سمت چپ و راست مندیبل به یکی از دو روش درمان شدند. در زمان جراحی اندازه گیری‌های نسج سخت شامل عمق افقی و عمودی بازفورکا (OHPD/OVPD) و فاصله کرست تا CEJ (CEJ-AC )ثبت گردید. کلیه متغیرها 6 ماه پس از درمان، طی جراحی re-entry تکرار و مقایسه شدند. داده‌ها به کمک آزمون‌ها آماری Wilcoxon (مقایسه نتایج در هر گروه) و Mann-Whitney (مقایسه نتایج بین دو گروه) با 05/0 p< بعنوان سطح معنی‌داری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: هیچگونه تفاوت معنی‌دار آماری در متغیرهای تحت بررسی بین دو گروه مشاهده نشد .(p>0.05) از طرف دیگر در تمام شاخص‌های تحت بررسی به غیر از فاصله CEJ-GM در گروه BO/GTR که بدون تغییر باقی ماند و نیز فاصله CEJ-AC که تغییرات آن در هر دو گروه نسبت به قبل از عمل معنی‌دار نبود، نتایج قبل و 6 ماه پس از عمل تفاوت معنی‌داری داشته و نشان‌دهنده اثرات مثبت هر دو روش درمانی بود (p<0.05).

نتیجه‌گیری: نتایج این بررسی حاکی از مؤثر بودن هر دو روش درمانی در بازسازی ضایعات فورکیشن می‌باشد. بااین حال و با توجه به بهبود موقعیت نسج نرم (کاهش فاصله CEJ-GM) در گروه BO/CF، بنظر می‌رسد استفاده از اتصالات تاجی (براکت‌های ارتدنسی، کامپوزیت و غیره) می‌تواند در بهبود شرایط نسج نرم یعنی کاهش تحلیل لثه مؤثر باشد و چنانچه از غشاء استفاده شود نیز سبب ثبات موقعیت لثه و بهبود نتایج حاصله گردد.


حمیدرضا عظیمی، نیما بخشعلیان، حسین شاهون،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی هیستولوژیک میزان تاثیر عاج هموژن دمینرالیزه (HDDM) دندان خرگوش به همراه غشاء محافظ کلاژن (Paroguide) در ترمیم دیفکت‌های ایجاد شده در استخوان پاریتال خرگوش و همچنین مقایسه آن با تاثیر کاربرد غشاء محافظ به تنهایی می‌باشد.

روش بررسی: مطالعه بر روی 6 خرگوش سفید نژاد نیوزلندی انجام گرفت. در استخوان پاریتال هر خرگوش دو دیفکت ایجاد شد که یکی توسط قطعات یک میلی‌متری عاج هموژن دمینرالیزه پر و توسط غشاء کلاژن محافظت شد (گروه مورد آزمایش) و دیفکت دیگر تنها توسط غشاء کلاژن حفاظت شد (گروه شاهد). خرگوش‌ها در فواصل زمانی 15، 30، 45، 60، 75 و 90 روزه کشته شدند و نمونه برداری از دیفتک‌ها انجام گرفت. داده‌ها توسط آزمون آماری
 pair-t testو 03/0=p بررسی شد.

یافته‌ها: در بررسی هیستومورفومتریک، میزان استخوان جدید ساخته ‌شده در گروه مورد آزمایش نسبت به گروه شاهد تفاوت آماری نشان می‌دهد. هیچ واکنش التهابی در گروه مورد آزمایش یا گروه شاهد دیده‌ نشد.

نتیجه‌گیری: عاج دمینرالیزه هموژن سازگاری نسجی داشته و باعث القاء استخوان ‌سازی در دیفکت‌ها شده است. در طی روند Remodeling، عاج دمینرالیزه جذب گردیده و جای خود را به استخوان تازه تشکیل می‌دهد. سرعت ترمیم استخوان در دیفکت‌های پر شده با HDDM بیشتر از گروه شاهد بود.


مژگان پاکنژاد، امیر رضا رکن، علی اکبر صبور یراقی، فلورا الهامی،
دوره 23، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: ترمیم ضایعات استخوانی به ویژه در نواحی که قرار است تحت درمان ایمپلنت قرار گیرند یکی از مشکلات دندانپزشکان امروز است.
Bovine bone mineral (Bio-oss) یکی از موفق‌ترین مواد پیوندی است که به عنوان داربستی برای مهاجرت استئوبلاست‌ها عمل می‌کند. در صورتی که بتوان با استفاده از ماده‌ای مهاجرت، تکثیر و تمایز استئوبلاست‌ها را تسریع کرد، امکان بازسازی حجم بیشتری از استخوان ممکن خواهد شد. شیر حاوی پروتیین‌هایی است که رشد استخوان را تنظیم می‌کند و یکی از مهمترین این پروتیین‌ها لاکتوفرین است. هدف از اجرای این مطالعه بررسی تأثیر اضافه کردن لاکتوفرین گاوی به Bio-oss بر استخوان‌سازی در کالواریوم خرگوش بود.
روش بررسی: لاکتوفرین در دو غلظت 500 و 50 میکروگرم بر میلی‌لیتر آماده شد. 10 عدد خرگوش سفید نیوزلندی برای مطالعه در نظر گرفته شدند.
4 حفره مشابه به قطر mm 6 در استخوان کالواریوم نمونه‌ها ایجاد شد و سپس در دو عدد ازحفره‌ها Bio-oss با 70 میکرولیتر لاکتوفرین با دو غلظت ذکر شده پر شد، در حفره سوم Bio-oss به تنهایی قرار داده شد و حفره چهارم به عنوان کنترل خالی گذاشته شد. این حفرات پس از 4 هفته مورد بررسی هسیتولوژیک و هیستومورفومتری قرار گرفتند.
یافته‌ها: در مطالعه حاضر التهاب مشهودی در گروه‌های مورد مطالعه مشاهده نشد. همچنین در واکنش جسم خارجی، نوع و وایتالیتی استخوان نیز تفاوتی بین گروه‌ها وجود نداشت. اما در مورد میزان استخوان ساخته شده گروه کنترل از سایر گروه‌ها به طور معنی‌داری کمتر بود (05/0P<). در بین سه گروه دیگر گروه‌های حاوی لاکتوفرین استخوان‌سازی بهتری داشتند هرچند این تفاوت از لحاظ آماری معنی‌دار نبود (1/0P=). با این حال به نظر می‌رسد اضافه کردن لاکتوفرین به Bio-oss باعث افزایش مختصری در استخوان‌سازی شده که این اثر در غلظت بالاتر بیشتر بوده است. در مورد میزان متریال باقی مانده نیز بین 3 گروه اختلاف معنی‌داری وجود نداشت (392/0P=)، هر چند در گروه‌های حاوی لاکتوفرین این میزان کمتر از گروه Bio-oss تنها بود.
نتیجه‌گیری: هرچند تفاوت معنی‌داری بین گروه‌ها دیده نشد ولی این طور به نظر می‌رسد که اضافه کردن لاکتوفرین باعث افزایش مختصری در استخوان‌سازی شده است. با توجه به محدودیت‌های مطالعه در مورد دوز لاکتوفرین، حجم نمونه و زمان ترمیم مطالعات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. همچنین به دلیل وجود احتمال لاکتوفرین از حفره، یافتن ماده‌ای حامل برای لاکتوفرین می‌تواند در شناسایی اثرات این ماده کمک کننده باشد.


فهیمه سادات طباطبایی،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

علم دندانپزشکی تاکنون بر اصلاح و بهبود خصوصیات مواد مصنوعی استوار بوده است. اما ظهور مهندسی بافت دندان، منجر به تغییر چارچوب محصولات اصلی، مانند مواد ترمیمی و ایمپلنت‌ها خواهد شد. بدون شک، علم زیست مواد با پذیرش این تکنولوژی جدید، در مرحله‌ای بزرگ از گذار تاریخی خود قرار دارد. هدف از این مقاله بررسی کاربردهای مهندسی بافت در شاخه‌های مختلف دندانپزشکی می‌باشد. برای رسیدن به این هدف، با استفاده از کلید واژه‌های dental stem cells، teeth tissue engineering، regenerative dentistry، oral surgery، periodontal regeneration و regenerative endodontics مروری بر مقالات موجود در پایگاه مدلاین انجام شد. محدوده جستجوی مقالات، عمدتاً از سال 2000 به بعد بود. براساس این مطالعه مروری می‌توان پیش‌بینی نمود که هرچند مشکلات عمده‌ای بر سر راه مهندسی بافت‌های دندانی وجود دارد، اما به زودی این تکنیک، کاربردهای فراوانی در دندانپزشکی خواهد یافت.


فرزانه جباری، جواد محمد نژاد، کمال یاوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 6-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: در دهه گذشته مطالعات فراوانی استخراج جمعیت‌های سلول بنیادین را از منابع گوناگون دندانی گزارش کرده‌اند، در حالیکه هنوز ماهیت مزانشیمی آن‌ها مورد بحث است. هدف از این مطالعه معرفی انواع روش‌های جداسازی سلول از پالپ دندان برای تعیین ماهیت مزانشیمی آن‌ها قبل از تمایزشان بود.

  روش بررسی: یکی از بهترین منابع برای سلول‌های بنیادین، بافت پالپ دندان است. سلول‌های بنیادین بافت پالپ دندان مناسب‌ترین منبع سلول‌های بنیادین خواهد بود زیرا در طول زندگی، دندان‌ها قابلیت بازیابی و جایگزینی را دارند. پالپ بافت تخصصی همبند شامل خون، رگ‌ها و عروق لنفی و اعصاب و مایع میان بافتی است. سلول‌های بنیادین بافت پالپ در ناحیه غنی از سلول در بافت پالپ یافت می‌شوند. این سلول‌ها برای نخستین بار در سال 2000 توسط شخصی به نام گرانتوس استخراج گردید و پتانسیل تمایز به سلول‌های ادونتوبلاست، ادیپوسیت و سلول‌های عصبی را از خود نشان دادند. گرانتوس سلول‌ها را به دو روش استخراج نمود: روش هضم آنزیمی و روش دوم روش فرعی بود. این سلول‌ها قابلیت نگهداری و ذخیره‌سازی درون نیتروژن مایع را داشتند. همچنین نشان داده شده است که سلول‌های بنیادین پالپ دندان انسان می‌توانند ساختارهای پیچیده مانند پالپ دندان یا استخوان Woven را در داخل بدن تشکیل دهند.

  نتیجه‌گیری: سلول‌های بنیادین پالپ دندان از قسمت Cranial neural crest سرچشمه می‌گیرند و ویژگی‌های عصبی مانند بیان نوتروفین را دارند بنابراین این سلول‌ها می‌توانند منبعی برای درمان اختلالات عصبی باشند. ویژگی این سلول‌ها و تعیین پتانسیل آن‌ها در واکنش‌های احیایی پایه و اساس توسعه روش‌های درمانی جدید را تشکیل می‌دهند اگرچه این روش مستلزم به کارگیری مستقیم سلول‌ها در ناحیه آسیب دیده برای بازسازی و یا بهره‌گیری همراه یک داربست مناسب برای مهندسی بافت است. این روش‌ها خلاقیت و نسل جدید درمان‌های بالینی بر مبنای پدیده‌های بیولوژیکی را برای بیماری‌های دندان فراهم خواهند نمود.


فرزانه جباری، بهزاد هوشمند، سعید حصارکی،
دوره 31، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده

هدف این مقاله بررسی و تجزیه و تحلیل اصول بیولوژیکی بازسازی هدایت شده استخوان همراه با به کارگیری انواع ممبران‌ها و بیان نقاط ضعف و قوت هر ساختار است. در این مقاله مروری، برای دسترسی به مطالعات انجام شده از پایگاه‌های اطلاعاتی Google،Scopus ، PUBMED/MEDLINE استفاده شده و کلمات کلیدی: مواد زیست سازگار، غشاء و بازسازی استخوان در دندانپزشکی مورد جستجو قرار گرفت. 105 مقاله بررسی شده و نهایتاً 72 مقاله از سال‌های 1968 تا 2016  در نگارش نهایی متن مورد استفاده قرار گرفتند. مفهوم جراحی بازسازی هدایت شده استخوان حاکی از آن است که ترمیم و بازسازی نقص‌های استخوانی به احتمال بسیار زیاد با کمک غشاءهای انسدادی قابل دستیابی است که معمولاً به صورت مکانیکی جمعیت سلول‌های غیر استئوژنیک را از بافت نرم اطراف دور می‌سازد و به جمعیت سلول‌های استخوان ساز بر آمده از استخوان مبدأ اجازه عبور داده تا در ناحیه آسیب دیده قرار بگیرند. استفاده از غشاء برای عدم ورود سلول‌های غیر استخوان ساز، یک فاکتور کلیدی در تکنیک بازسازی هدایت شده استخوان است. تعداد زیادی از غشاءها در مطالعات کلینیکی و آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند. هدف از این مطالعه، مرور مقاﻻتی بود که به بحث در مورد بازسازی هدایت شده بافت استخوانی و انواع غشاءهای مورد استفاده در این تکنیک پرداخته‌اند. با ارزیابی مقالات استخراج شده نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که اصلاح خواص مکانیکی و فیزیکی- شیمیایی غشاءها موجب بهبود فرآیند رشد استخوان جدید می‌شود، با این وجود تعیین نقش دقیق تخلخل‌های غشاء در این فرآیند نیاز به ارزیابی های بیشتر دارد. بهینه سازی ترکیب شیمیایی غشاء با تمرکز و توجه به ویژگی انسدادی و ویژگی‌های بیواکتیو، یک نکته مهم در این زمینه تحقیقاتی می‌باشد. عوامل گوناگونی مانند انعطاف پذیری، استحکام مکانیکی و نرخ تخریب تعیین کننده نوع غشاء مورد استفاده در بازسازی بافت استخوان می‌باشد.

علیرضا پرهیز، فروغ فدوی، سیاوش جعفری سمنانی،
دوره 32، شماره 1 - ( 4-1398 )
چکیده


زمینه و هدف: هدف از این مطالعه ارزیابی و مقایسه نتایج حاصل از جایگذاری ایمپلنت‌های کوتاه (طول کم تر از 8 میلی متر) برای اجتناب از انجام sinus lift و جایگذاری ایمپلنت‌های با طول استاندارد (10 تا 12 میلی متر) برای بازسازی ناحیه خلف ماگزیلای آتروفیک، بود.
روش بررسی: در این کار آزمایی بالینی آینده نگر 26 بیمار که میزان ریج باقیمانده آن‌ها در ناحیه خلف ماگزیلا 6 تا 7 میلی متر بود انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه 13 نفره تقسیم شدند. برای گروه آزمایشی ایمپلنت‌های با طول کوتاه بدون جراحی سینوس لیفت قرار داده شد در حالی که بیماران گروه کنترل ایمپلنت‌های با طول استاندارد را پس از انجام بازسازی کف سینوس ماگزیلا دریافت کردند. میزان استخوان از دست رفته پس از 1 تا 2سال پس از loading ایمپلنت‌ها با استفاده از رادیوگرافی‌ها در دو گروه آزمایشی و کنترل ارزیابی و با استفاده از آزمون chi_square مورد قیاس و ارزیابی آماری قرار گرفتند.
یافته‌ها: پس از یک سال 2 بیمار (4/15%) در گروه آزمایشی و 1 بیمار از گروه شاهد (7/7%) تحلیل استحوان داشتند (0/5P=). پس از 2 سال 4 بیمار از گروه آزمایشی (8/30%) و 2 بیمار از گروه کنترل (4/15%) تحلیل استخوان داشتند (0/4P=).
نتیجه‌گیری: 2 سال پس از بارگذاری ایمپلنت‌ها میزان استخوان از دست رفته به طور معنی‌داری متفاوت نبود و بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می‌رسد که ایمپلنت‌های با طول کوتاه جایگزین مناسبی برای درمان جراحی سینوس لیفت و جایگذاری ایمپلنت‌های با طول استاندارد می‌باشد.

 


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb