به دلیل تفاوتهایی که در ترکیب و مرفولوژی عاج در دندانهای شیری و دائمی وجود دارد، لازم است اصلاحاتی در تکنیکهای باندینگ به منظور افزایش استحکام باند رزین های کامپوزیتی به سطح عاج در دندانهای شیری انجام شود. استفاده از اشعه لیزر جهت ایجاد تغییرات ساختمانی و شیمیایی در سطوح عاجی، مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق جهت ارزیابی استحکام برشی کامپوزیت متصل شده به عاج دندانهای شیری پس از استفاده از لیزر Nd:YAG به همراه اسیداچینگ، جهت Conditioning انجام شده است؛ بدین منظور عاج محیطی سطوح باکال یا لینگوال در 60 دندان خلفی کشیده شده شیری اکسپوز و در حد grit 600 با کاغذ Sic پرداخت گردید. دندانها بطور تصادفی در 3 گروه متشکل از 20 دندان قرار گرفتند. در گروه اول ژل اچینگ، پرایمر و Adhesive از سیستم SMP) Scotchbond Multipurpose) و در گروه دوم لیزر با توان 1.6 وات، انرژی 80 میلی ژول و در گروه سوم لیزر با مشخصات 2 وات و 100 میلی ژول به کار رفت. در گروه دوم و سوم نیز پس از تابش لیزر، اسیداچ، پرایمر و Adhesive از سیستم SMP به کار گرفته شدند. پس از انجام آزمایشات لابراتواری لازم، میانگین استحکام باند بر حسب مگاپاسکال در گروه اول 5.3±20.9، در گروه دوم 6.31±23.82 و در گروه سوم 5.59±26.58 بود. نتایج آزمونهای آماری Tukey و ANOVA و Scheffe نشان داد که استحکام باند در گروه سوم به طور معنی داری بالاتر از گروه اول بود؛ همچنین میزان شکستهای کوهزیو عاج به طور معنی داری در گروههای دوم و سوم نسبت به گروه اول بالاتر بود که نشان دهنده قدرتهای باند بالاتر در این گروهها می باشد. میکروگرافهای تهیه شده از سطوح تحت تابش لیزر توسط SEM حاکی از ایجاد سطحی متخلخل و نامنظم می باشد که می تواند باند مکانیکی کامپوزیت را افزایش دهد.
دنتین باندینگ رزینها معمولا بدون فیلر هستند؛ انقباض ناشی از پلیمریزاسیون آنها قابل ملاحظه می باشد و می تواند سبب تولید تنش داخلی (Internal Stress) در باندینگ رزین و در نهایت پارگی حد فاصل بین رزین کامپوزیت و عاج گردد. این مطالعه با هدف طراحی یک روش مناسب جهت اندازه گیری میزان انقباض ناشی از پلیمریزاسیون در رزینهای بدون فیلر و در ضخامتهای بسیار نازک و نیز بررسی اثر ضخامت بر میزان انقباض و با استفاده از یک باندینگ رزینی به نام Scotchbond Multipurpose 3M انجام شد. هدف اول از این مطالعه بررسی و ایجاد روشی مناسب برای اندازه گیری انقباض ناشی از پلیمریزاسیون خطی رزینها در ضخامتهای مختلف، بخصوص در لایه های نازک بود؛ زیرا باندینگها عملا در ضخامتهای نازک به کار می روند و جهت کنترل انقباض ناشی از پلیمریزاسیون آنها نیاز به روشی است که بتواند آن را به صورت کمی اندازه گیری نماید. برای رفع مشکلات به وجود آمده جهت اندازه گیری انقباض باندینگ رزینها بخصوص در ضخامتهای نازک از روش رینگ و برای اولین بار از روش غیر تماسی لیزری استفاده گردید. به منظور بررسی رابطه بین ضخامت باندینگ رزین و میزان انقباض، آنالیز رگرسیون بکار برده شد. تجزیه و تحلیل داده های حاصله نشان داد که یک رابطه مستقیم لگاریتمی بین ضخامت باندینگ رزین و انقباض آن وجود دارد. دستگاه طراحی شده جهت اندازه گیری انقباض در ضخامتهای پایین دقیق و حساس بود و ثابت کرد که با افزایش لگاریتم ضخامت باندینگ رزین میزان انقباض آن افزایش می یابد.
سیستمهای باندینگ عاجی گرچه تا حدود زیادی سبب اتصال نزدیکتر و محکمتر کامپوزیتهای دندانی به عاج می شوند، اما هیچ یک از آنها قادر به حذف کامل پدیده میکرولیکیج نمی باشند. تنشهای ناشی از انقباض پلیمریزاسیون رزینهای کامپوزیت و حذف لایه اسمیر که در روش متداول Total Etch صورت می گیرد، نقش مهمی در پیشرفت میکرولیکیج و اثرات سو آن دارد. هدف از این مطالعه بررسی میکرولیکیج در روش تجربی (تغییر لایه اسمیر و اچ مینای لبه ای) و مقایسه آن با روش متداول Total Etch می باشد؛ به همین منظور در این مطالعه آزمایشگاهی، 60 مولر سالم انسانی توسط کلرامین 0.5% ضد عفونی شدند و حفره های کلاس V در سطح باکال و 1 میلیمتر بالاتر از محل اتصال مینا و سمان تعبیه شد. نمونه ها به طور تصادفی به 6 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه اول از روش Total Etch و کامپوزیت تتریک استفاده شد. در گروه دوم از روش Total Etch و کامپوزیت آریستون استفاده شد. گروه سوم حاوی لاینر توصیه شده سیستم آریستون و کامپوزیت آریستون بود. در گروه چهارم از روش تجربی (تغییر لایه اسمیر و سیل لبه های ترمیم توسط کامپوزیت Flowable) و کامپوزیت تتریک استفاده شد. گروه پنجم شامل روش آزمایشی تجربی و کامپوزیت آریستون بود و در گروه ششم فقط از تغییر لایه اسمیر و کامپوزیت تتریک استفاد شد و لبه های ترمیم سیل نشدند. پس از ترموسایکلینگ و رنگ آمیزی توسط فوشین بازی 2%، نفوذ رنگ در برش وسط ترمیمها توسط استرئومیکروسکوپ بررسی شد. جهت تحلیل آماری از آزمونهای Wilcoxon Sign و Kruskal Wallis استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان میکرولیکیج در سیستم آریستون (گروه سوم) به طور معنی داری (P<0.05) بیشتر از برخی گروهها (اول، دوم و پنجم) بود. اختلاف میکرولیکیج میان سایر گروهها معنی دار بود.
بیان مسأله: از آنجا که نقش الیاف کلاژن در ادهیژن کاملاً ثابت شده نیست، ممکن است حذف شبکه کلاژن اکسپوز شده پس از اچینگ توسط یک عامل دپروتئینیزه کننده مانند هیپوکلریت سدیم سبب سهولت دسترسی ادهزیو رزین به یک سوبسترای نفوذپذیرتر و حساسیت کمتر به محتوای آب گردد که باندینگ با دوامتری را نیز به دنبال خواهد داشت.علاوه بر این چون از هیپوکلریت سدیم در کلینیک به عنوان تمیزکننده حفره، بند آورنده خون یا شستشودهنده کانال استفاده میشود، ممکن است تأثیرات آن بر سطح، قبل از اچینگ در کیفیت باند مؤثر باشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 2 دقیقه کاربرد هیپوکلریت سدیم25/5% بر میزان ریزنشت عاجی ترمیم های کامپوزیت با دو دنتین باندینگ متفاوت انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, مداخلهای, 72 دندان انسیزور دائمی مندیبل گاو تهیه شد.حفرههای کلاس 5 در روی عاج ایجاد شد. سپس دندانها به طور تصادفی و مساوی به شش گروه (A1 , A2, B1, B2, C1 و C2) با مشخصات زیر تقسیم شدند:
گروه A1: اچینگ معمولی با استفاده از باندینگ عاجی Scotchbond Multipurpose Plus (SBMPp)
گروه A2: اچینگ معمولی با استفاده از باندینگ عاجی One Step
گروه B1: NaOCl + اچینگ معمولی + SBMPp
گروه B2: NaOCl + اچینگ معمولی + One Step
گروه C1: اچینگ معمولی + NaOCl + SBMPp
گروه C2 : اچینگ معمولی + NaOCl + One Step
پس از اتمام مراحل باندینگ طبق دستور کارخانه از کامپوزیت Z100 برای ترمیم استفاده شد؛ سپس نمونهها در 500 سیکل در آب 55 و 5 درجه سانتیگراد ترموسایکل شدند. پس از غوطهوری نمونهها در محلول فوشین قلیایی 2/0%, دندانها از قسمت مرکزی حفره در جهت باکولینگوالی، برش داده شدند و درصد نفوذ رنگ در حفره توسط لنز مدرج استریومیکروسکوپ اندازهگیری شد. میانگین ریزنشت نمونهها با استفاده از آنالیز واریانس Two way تحلیل گردید.
یافتهها: مقدار ریزنشت گروه B به طور معنیداری کمتر از گروههای A و C بود (001/0P<)؛ بین گروههای A و C اختلاف معنیداری وجود نداشت (73/0P=)؛ همچنین بین زیر گروههای A, B و C (داخل هر گروه آزمایشی) اختلاف معنیداری وجود نداشت (852/0P=)؛ بین نوع باندینگ عاجی و روش مداخله سطحی اثرات تداخلی وجود نداشت (946/0P=).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که کاربرد هیپوکلریت سدیم پس از اچینگ عاج برای حذف لایه هیبرید بر مقدار ریزنشت آن نسبت به روش معمولی باندینگ تأثیری ندارد؛ اما استفاده از این ماده, قبل از شروع اچکردن, باعث بهبود سیل ترمیم میشود. درضمن بین دو ماده باندینگ عاجی مورد آزمایش که از لحاظ نسل و نوع حلال متفاوت بودند، اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت.
هدف: مطالعه حاضر با هدف اندازهگیری درجه تبدیل مونومر به پلیمر سه نسل از دنتین باندینگهای 3Mو یک دنتین باندینگ آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی با استفاده از طیف جذبی مواد قبل و بعد از پلیمریزه شدن توسط دستگاه FT-IR ،درجه تبدیل به دست آمد. برای اندازهگیری درجه تبدیل از باندینگهای ScotchBond MP Plus Adhesive، SingleBond،
Prompt L-Pop و یک باندینگ آزمایشگاهی استفاده شد. شش نمونه از هر باندینگ مورد تحقیق قرار گرفت. زمان سخت شدن 120 ثانیه بود. مقایسه گروهها با استفاده از آزمونهای Kruskal-Wallis و Mann-Whitney انجام گردید. سطح معنیداری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج اختلاف معنیداری را بین گروهها نشان داد (P<0.01). SingleBond در مقایسه با Prompt L-Pop و
ScotchBond MP و دنتین باندینگ تجاری در درجه تبدیل افزایش نشان داد. بین درجه تبدیل در سایر گروهها اختلاف معنیداری مشاهده نشد. بین دنتین باندینگ آزمایشگاهی و ScotchBond MP اختلاف معنیداری مشاهده نگردید (P=1.00).
نتیجهگیری: فناوری استفاده از دنتین باندینگ به سمت سادهترشدن پیش میرود؛ اما در این مطالعه PromptL-Pop به عنوان ادهزیوی که توانایی اچکردن را دارد، درجه تبدیل بالایی را از خود نشان نداد. استفاده از باندینگهای با مراحل سادهتر نیاز به بررسی بیشتری دارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان قدرت باند برشی Unfilled Resin و دنتین باندینگ روی مینای اچشده در دو حالت خشک و مرطوب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 30 دندان قدامی که سطح باکال آنها کاملاً سالم و فاقد هر گونه نقص مینایی بودند، انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 10 تایی تقسیم شدند. سطح میانی باکال هر سه گروه پس از مسطحکردن با دیسک، با اسید فسفریک 37% به مدت 15 ثانیه اچ و سپس به مدت 20 ثانیه شسته شد. در گروه اول پس از خشککردن سطح اچشده، روی نمونهها
Unfilled Resin قرار داده شد و سپس به مدت 20 ثانیه نمونهها کیور شدند. در گروه دوم نیز مشابه گروه اول پس از خشککردن سطح مینا از دنتین باندینگ استفاده شد و نمونهها پس از 30 ثانیه به مدت 20 ثانیه کیور شدند. در گروه سوم رطوبت اضافی سطح مینای اچشده توسط پنبه, گرفته شد و پس از قرار دادن دنتین باندینگ به مدت 30 ثانیه، سطح 20 ثانیه کیور شد؛ سپس با استفاده از استوانهای به ابعاد 2×5/3 میلیمتر کامپوزیت در سطح مینای سه گروه قرار داده شد و نمونهها در جهات مختلف به مدت 40 ثانیه کیور شدند؛ تمامی نمونهها پس از ترموسایکلینگ توسط دستگاه Instron برای بررسی نیروهای برشی مورد آزمایش قرار گرفتند و با استفاده از آزمون یکطرفه ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: قدرت باند برشی Unfilled Resin روی مینای خشک از دو گروه دیگر بیشتر بود؛ میزان باند در گروه دنتین باندینگ به طور معنیداری کمتر از گروه Unfilled Resin بود (05/0P<). بین دنتین باندینگ با مینای خشک و مرطوب با هم و دنتین باندینگ با مینای مرطوب و Unfilled Resin اختلاف معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: طبق یافتههای این مطالعه، پیشنهاد میشود هنگام ترمیم مینا با کامپوزیت، به منظور حصول باند مطلوبتر از
Unfilled Resin استفاده شود؛ در صورت استفاده از دنتین باندینگها، بهتر است سطح مینا مرطوب باشد.
بیان مسأله: یکی از مشکلات ترمیمهای ثابت متال- سرامیک، شکستن باند بین فلز و پرسلن میباشد. با تولید آلیاژهای دندانپزشکی در داخل کشور بررسی خصوصیات فیزیکی و کاری این مواد لازم به نظر میرسد.
هدف: با توجه به تولید آلیاژهای بیسمتال در داخل کشور، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی باندینگ آلیاژ مینالوکس (ساخت ایران) به پرسلن به عنوان یک آلیاژ فاقد بریلیوم و مقایسه آن با یک آلیاژ بیسمتال خارجی رایج (سوپرکست) به عنوان یک آلیاژ دارای بریلیوم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی و آزمایشگاهی، از دو آلیاژ مینالوکس و سوپرکست 10 نمونه به شکل میله استوانهای به طول 50 و قطر 2 میلیمتر تهیه گردید. به دنبال آمـادهسازی، سطح میلهها دگاز و سپس پرسلنگذاری (به صورت دیسکی به ضخامت 2 و قطر 8 میلمتر) انجام شد؛ سپس نمونهها به نحوی درون یک مولد ویژه قرار گرفتند و توسط گچ محصور شدند که با اعمال نیرو توسط دستگاه اینسترون، نیرو تنها بر دیسک پرسلنی وارد و موجب جدا شدن پرسلن از فلز گردد. نیروی شکست برای هر نمونه ثبت گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری t مورد تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نیروی لازم برای شکست پرسلن نمونههای آلیاژ سوپرکست 4/6 ± 58/71 و برای آلیاژ مینالوکس 48/5±34/67 کیلوگرم نیرو و مقاومت باند پرسلن با آلیاژ مینالوکس 27/4±54/52 مگاپاسکال و با آلیاژ سوپرکست 99/4±85/55 مگاپاسکال به دست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، نشان داد که آلیاژ سوپرکست که یک آلیاژ نیکل کروم حاوی بریلیوم میباشد، نسبت به آلیاژ مینالوکس که فاقد بریلیوم میباشد، باند محکمتری با پرسلن ایجاد میکند.
زمینه و هدف: به دست آوردن چسبندگی مواد ترمیمی با عاج دندان به عنوان یک بستر مرطوب و دینامیک یکی از موضوعات مهم دندانپزشکی ترمیمی به خصوص دندانپزشکی محافظهکارانه است. چسبندگی اغلب سیستمهای باندینگ عاجی کنونی براساس تشکیل لایه هیبرید و ایجاد گیر میکرومکانیکال است. یافتههای جدید در ارتباط با مکانیسم چسبندگی به عاج بیانگر افزایش پایداری باند در صورت برداشت کلاژن از سطح عاج دمینرالیزه میباشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر برداشت کلاژن بر روی استحکام باند چهار سیستم باند عاجی یک جزیی با توجه به تفاوتهای ساختاری آنها انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به روش تجربی و با تکنیک مشاهدهای بر روی56 دندان پرهمولر سالم انسان انجام گرفت. در سطوح باکال و لینگوال دندانها، سطح صافی از عاج ایجاد شد. نمونهها به هشت گروه 14 تایی تقسیم شدند به نحوی که در هر گروه،7 سطح باکالی از 7 دندان و 7 سطح لینگوالی از 7 دندان پرهمولر دیگر قرار گرفت. سطح عاج توسط اسید فسفریک 37% به مدت 15 ثانیه اچ و سپس شستشو داده شد. در چهار گروه به عنوان کنترل، سیستمهای باند یک جزیی(3M) Single Bond ،(Dentsply) Prime & Bond NT ،(Vivadent) Excite و (Bisco)One Step با تکنیک باند مرطوب به کار برده شد. سپس یک استوانه از کامپوزیت (3M)Z100 به قطر 3 میلیمتر و ارتفاع 2 میلیمتر به دندان باند گردید. در چهار گروه دیگر پس از دمینرالیزاسیون عاج با اسید، از هیپوکلریت سدیم 25/5% جهت برداشت مواد آلی سطح عاج به مدت یک دقیقه استفاده شد. پس از آن سیستمهای ذکر شده با روش باند مرطوب جهت باند استوانه کامپوزیتی به کار رفت. پس از یک هفته نگهداری در آب مقطر با دمای اتاق (24 درجه سانتیگراد) نمونهها تحت 3000 سیکل حرارتی در حمام آب بین 5-55 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. استحکام باند برشی نمونهها به وسیله دستگاه تست مکانیکی اینسترون و توسط یک تیغه به فرم چیزل و با سرعت 5/0 میلیمتر در دقیقه اندازهگیری شد. دادهها به وسیله آزمونهایTwo Way ANOVA و Tukey HSD مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند و 05/0p< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار استحکام باند برشی به عاج (بر حسب Mpa) تمامی گروهها به ترتیب زیر بود:
83/1 60/19One Step= 01/2 72/19One Step +H=
93/3 44/21Single Bond= 85/2 26/18Single Bond +H=
02/5 51/26= Prime & bond NT 70/5 98/26 Prime & bond NT+H=
85/3 78/29 Excite = 94/8 07/19Excite+H =
تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که استفاده از هیپوکلریت سدیم 25/5% به مدت 1 دقیقه در سطح عاج دمینرالیزه استحکام باند برشی سیستمهای Excite و Single Bond را به طور قابل ملاحظهای کم نمود (05/0P<). استحکام باند برشی سیستمهای One Step وPrime & Bond NT با این روش افزایش یافت؛ ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود (05/0P>).
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه حاضر، برداشت کلاژن سطح عاج دمینرالیزه با هیپوکلریت سدیم موجب کاهش معنیدار استحکام باند برشی سیستمهای با پایه آب/الکل میگردد؛ در حالی که استحکام باند سیستمهای استونی تغییر نمینماید، بنابراین بسته به نوع سیستم باندینگ و حلال آن، این روش، استحکام باند متفاوتی را ایجاد مینماید.
زمینه و هدف: زیستسازگاری یکی از مهمترین ویژگیهای هر عامل باندینگ است. از آنجا که عوامل باندینگ عاجی در حفرات دندانی با گسترش زیر لثهای، در تماس نزدیک با بافتهای لثهای و مخاطی قرار میگیرند، بنابراین سنجش واکنش بافتی به این مواد امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی زمایشگاهی اثر سمیت سلولی عامل باندینگ عاجی AdheSE بر سلولهای فیبروبلاست لثه انسانی انجام شد.
روش بررسی: در ایـن تحقیـق آزمایشگاهی، سمیـت سلولـی ادهزیـو عاجـی AdheSE (باند و پرایمر) (Vivadent, Liechtenstein) به صورت پلیمریزه نشده و پلیمریزه شده، مورد بررسی قرار گرفت. جزء پرایمر به مدت 30 ثانیه، 300 ثانیه و 24 ساعت و جزء باند به صورت پلیمریزه نشده به مدت 20 ثانیه، 300 ثانیه و 24 ساعت، و هر دو به صورت پلیمریزه شده به مدت 24 و 48 ساعت در رقتهای مختلف در مجاورت سلولهای فیبروبلاست لثه انسانی اولیه قرار رفتند.سمیت سلولی ترکیبات مورد مطالعه بـا آزمایشهای MTT، شمـارش سلولـی و DNA condensation مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت آنالیز آماری دادههای حاصله، از آنالیز ANOVA دو طرفه برای دادههای تکراری استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: آزمایش MTT، نشان داد که سمیت AdheSE Bond پلیمریزه نشده، پس از 20 ثانیه مجاورت، تنها در رقت 1-10 اختلاف معنیداری با گروه کنترل داشت (001/0P<) و با افزایش زمان مجاورت به 300 ثانیه و 24 ساعت، بیشترین میزان سمیت به ترتیب در رقتهای 3-10 و 4-10 مشاهده گردید. اثر سمیت سلولی پرایمرAdheSE به صورت پلیمریزه نشده، پس از 30 و 300 ثانیه مجاورت از رقت 2-10، و پس از 24 ساعت مجاورت از رقت 3-10 شروع شد و در رقت 1-10 به حداکثر میزان خود رسید. آزمایش MTT نشان داد که جزء باند AdheSE در حالت پلیمریزه شده در 24 ساعت در رقتهای 1:2 (001/0P<)، 1:4 و 1:6 (01/0P<)، اختلاف معنیداری با گروه کنترل نشان داد، در حالی که در آزمایش شمارش سلولی، این اختلاف تنها در رقت 1:2 معنیدار بود (001/0P<). با انجام آزمایشDNA condensation مشخص شد که آپوپتوز (شکل مشخصی از مرگ سلولی به لحاظ مورفولوژیکی و بیوشیمیایی، که turnover سلولی را تنظیم میکند) در تمامی ترکیبات مورد مطالعه چه به صورت پلیمریزه نشده و چه به صورت پلیمریزه شده، کمتر از 5% کل مرگ سلولی رخ داده را به خود اختصاص داد.
نتیجهگیری: عامل باندینگ عاجی AdheSE در هر دو جزء خود دارای اثر سمیت سلولی بر روی سلولهای فیبروبلاست لثۀ انسانی بود. میزان سمیت، با رقت، زمان مجاورت و پلیمریزاسیون ارتباط داشت. ضروری است که اجزاء سمی این ماده شناسایی شده و با موادی با سازگاری نسجی بهتر جایگزین شوند.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 20 دندان اندو شده به صورت تصادفی به 2 گروه 10تایی تقسیم شدند. در گروه اول باندینگ dual-cure، Scotchbond Multi-Purpose Plus (SBMP) (3M ESPE/USA) و در گروه دوم باندینگ light-cure، Single Bond (SB) (3M-ESPE/USA) طبق دستور کـارخانه سازنده به کار برده شد. از سیمان رزینی Rely X ARC (3M ESPE/USA) داخل کانالها استفاده و پست Glassix (Harald.Nordin SA/Switzerland) جایگذاری شد. 8 میلیمتر کرونالی هر پست سیمان شده در کانال ریشه به وسیله دیسک الماسی به قطر 1/0 میلیمتر به 3 قسمت مساوی تقسیم شد و قطعات توسط کاغذ سمباده نرم خیس پرداخت شدند و به ضخامت 2 میلیمتر رسیدند. سپس نیرو در دستگاه Zwick از سمت اپیکال با سرعت mm/min1 تــا زمـان تغییر مکان پست وارد شد. برای آنالیز دادهها از آزمونهای آماری one-sample Kolmogorov-Smirnov، ANOVA و T-test استفاده و 05/0 P<به عنوان سطح معنیداری درنظر گرفته شد.
یافتهها: اختلاف معنیدار بین دو باندینگ در ناحیه میانی مشاهده شد که در گروه SBMP میزان استحکام باند بیشتر بود )02/0(P=. در گروه SB میزان استحکام باند در ناحیه تاجی بیشتر از نواحی میانی و انتهایی بود )05/0(P<، در حالیکه دو ناحیه اخیر با هم اختلاف معنیداری نداشتند )05/0(P>. در گروه SBMP نیز میزان استحکام باند در سه ناحیه مختلف ریشه با هم تفاوت معنیداری نداشتند) 117/0(P=.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه در مطالعه حاضر میزان استحکام باند در نواحی مختلف ریشه در صورت استفاده از باندینگ dual-cure یکنواختتر و در نواحی میانی و انتهایی بیشتر از باندینگ light-cure بود میتوان استفاده از باندینگ dual-cure جهت سیمان کردن پستهای کامپوزیتی در داخل کانال ریشه را توصیه نمود.
زمینه و هدف: استفاده از وارنیش و عوامل باندینگ عاجی در زیر ترمیمهای آمالگام، در کاهش ریزنشت موثر هستند. ریباندینگ هم ممکن است در ریزنشت و عوارض حاصل از آن نقش داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر لاینر/ ادهزیو بر ریزنشت ترمیمهای آمالگام کلاس پنج، با و بدون ریباندینگ، بود.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی برروی پره مولرهای ماگزیلاری سالم انسانی شصت حفره کلاس پنج 1 میلیمتر زیر CEJ تراشیده شد. دندانها به شش گروه دهتایی تقسیم گردیدند. حفرات تهیه شده در گروههای اول و دوم به ترتیب با Copalite و Scotchbond Multi-Purpose پوشش یافتند. در گروه سوم (کنترل) هیچگونه لاینری بکار نرفت. نمونهها در گروههای چهار، پنج و شش به ترتیب با روشهای مذکور آمادهسازی شدند. همه دندانها با آمالگام اسفریکال ترمیم شدند. سپس در گروههای 4 تا 6 مارجین ترمیم و دندان با اسید فسفریک 37% اچ شده، شستشو داده و خشک شد. رزین ادهزیو Scotchbond Multi-Purpose برروی لبههای دندان و آمالگام بکار رفت و پلی مریزه گردید (ریباندینگ). نمونهها ترموسایکل، رنگ آمیزی و برش داده شدند. ریزنشت با استرئومیکروسکوپ در بزرگنمایی 40 X ارزیابی گردید. دادهها با آزمونهای آماری کروسکال والیس، من ویتنی و زوجی ویلکاکسون با05/0 p< بعنوان سطح معنیداری آنالیز شدند.
یافتهها: گروههای دارای ادهزیو Scotchbond Multi-Purpose به طور معنیداری حداقل ریزنشت و گروههای بدون لاینر بیشترین ریزنشت را نشان دادند (001/0 p= ). تفاوت معنیداری در میانگین رتبهای ریزنشت در لبههای مینایی و عاجی مشاهده شد (048/0 p= ). در گروههای رزین ریباندینگ میزان ریزنشت کمتری وجود داشت، اما تفاوت معنیدار نبود ) 05/0 .(p>
نتیجهگیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر سیستم ادهزیو توتال اچ تأثیر بسزایی در جلوگیری از ریزنشت لبهای ترمیمهای آمالگام کلاس پنج بخصوص در مارجین سرویکالی داشت. ریباندینگ تاثیر معنیداری بر ریزنشت ایجاد نکرد.
روش بررسی: 108 عدد دندان ثنایای فک پایین انسانی جمعآوری و به 9 گروه 12تایی تقسیم گردیدند و سپس تحت شکست قرار گرفتند. قطعه شکسته شده دندان در درجه حرارت اتاق در هوای آزاد قرار گرفت و قسمت اپیکال باقیمانده دندانها در آب غوطه ور شد. زمان قرارگیری در معرض هوا در گروههای 1، 2 و 3 سی دقیقه، برای گروههای 4 و 5 شش ساعت، در گروههای 6 و 7 بیست و چهار ساعت و در گروههای 8 و 9 سه روز در نظر گرفته شد. قطعات شکسته شده در گروههای 2، 4، 6 و 8 به مدت 30 دقیقه در آب غوطهور شدند و زمان قرارگیری در آب برای گروههای 3، 5، 7 و 9 بیست و چهار ساعت در نظر گرفته شد و قطعه شکسته در گروه1 بدون مرطوبسازی مجدد مورد استفاده قرار گرفت. بعد از آن تمام قطعات شکسته شده موجود در این گروهها به قسمت اپیکال مربوط به خود توسط عامل باندینگ و کامپوزیت با ویسکوزیته پایین باند گردیدند و متوسط نیروی لازم جهت شکست توسط یک ماشین تست مکانیکی اندازهگیری شد و با استفاده از تستهای آماری one way ANOVA و Tukey مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: آنالیزهای آماری نشان دادند که در بین گروههای مختلف مطالعه اختلاف معنیدار وجود دارد (001/0p<). بیشترین و کمترین نیروی لازم جهت شکست به ترتیب مربوط به گروههای 3 و 8 بود و نیروی لازم جهت شکست در گروه1 با اختلاف معنیداری از گروههای 2، 3، 5، 7 و 9 پایینتر و از گروههای 4، 6 و 8 بالاتر بود. در حالیکه اختلاف معنیداری بین گروههای 3، 5، 7 و 9 همچنین گروههای 4، 6 و 8 وجود نداشت، نیروی لازم جهت شکست نمونهها در گروههای 2، 3، 5، 7 و 9 با اختلاف معنیداری بیشتر از گروههای 4، 6 و 8 بود.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که نیروی لازم جهت شکست توسط قرارگیری قطعات شکسته شده در معرض هوا قبل از باندینگ تحت تأثیر واقع میشود. همچنین مشخص گردید که با افزایش زمان خشک شدن قطعات شکسته شده، نیروی لازم جهت شکست کاهش مییابد و بعد از مدتی ثابت باقی میماند. این مطالعه نشان داد که برای افزایش استحکام اتصال بعد از قرارگیری در معرض هوا قطعات شکسته شده باید در آب نگهداری شوند و بهترین نتایج زمانی حاصل میشود که قطعه شکسته شده حداقل برای 24 ساعت در آب قرار گیرد.
روش بررسی: در این بررسی که بصورت مداخلهای و در محیط آزمایشگاهی انجام گرفت، تعداد 120 دندان پره مولر به بصورت تصادفی در چهار گروه 30 تایی قرار گرفتند. براکتهای فلزی استاندارد اج وایز با استفاده از دو کامپوزیت self cure دو خمیری Concise (در گروههای اول و دوم) و تک خمیری Unite (در گروههای سوم و چهارم) به دندانها باند شدند. دی باندینگ در گروههای اول و سوم توسط پلایر LODI و در گروههای دوم و چهارم به کمک پلایر دی باندینگ دنتاروم انجام شد. پس از دی باندینگ درصد ادهزیو باقیمانده توسط برنامه نرمافزاری stereolith (version 1) محاسبه شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تستهای آماری One-way ANOVA و به دنبال آن آزمون مقایسه چندگانهای Tukey استفاده گردید.
یافتهها: گروه چهارم (کامپوزیت Unite و پلایر دیباندینگ دنتاروم) دارای کمترین مقدار ادهزیو باقیمانده بر روی دندان و بیشترین مقدار آن بر روی قاعده براکت بوده و اختلاف آن با سه گروه دیگر معنیدار میباشد (01/0>p).
نتیجهگیری: اعمال نیروی shear-peel توسط پلایر دی باندینگ دنتاروم در طی دی باندینگ بویژه در هنگام استفاده با کامپوزیت Unite باعث کاهش مقدار ادهزیو باقیمانده بر روی مینای دندان گردید.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 5/2 میلیگرم از ماده باندینگ در ظرفهای کوچک آلومینیومی DSC قرار گرفت و دو دستگاه لایت کیور متفاوت Coltolux ® LED Curing Light) و Coltolux ® 75 شرکت (Colteneبکار گرفته شد و نور از فاصله 9 میلیمتری به مدت 30 ثانیه به نمونهها تابیده شد و منحنیهای DSC بعد از صد ثانیه از آغاز پلیمریزاسیون هر نمونه در دو دمای 23 و 37 درجه سانتیگراد بدست آمد. میزان حرارت حاصل از پلیمریزاسیون (HΔ) از ناحیه زیر پیک منحنی اختلاف حرارت محاسبه گردید. در هر یک از شرایط آزمایش پنج نمونه بکار رفت و از آنالیز واریانس دو طرفه برای آنالیز دادهها استفاده شد.
یافتهها: آنالیز واریانس دو طرفه اختلاف معنیدار قابل توجهی را در بین دو درجه حرارت در باندینگ آزمایشگاهی نشان داد )001/0(p value<. منحنیهای مربوطه در DSC نیزرفتار کینتیک مشابهی را برای LED و QTH نشان دادند. اختلاف آماری معنیداری بین دو دستگاه LED و QTH دیده نشد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که مقدارEp در QTH با توان بالا و نسل دوم LED یکسان است.
روش بررسی: در این مطالعه بالینی 63 دندان از 35 دانشآموز 6-8 سال دارای دندانهای مولر اول دایمی تازه رویش یافته و سالم فک بالا انتخاب و به دو گروه تقسیم شدند. دریک گروه، عامل باندینگ Single Bond و در گروه دیگر SE Bond مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به تازه رویش یافته بودن دندان و تماس ناحیه دیستوپالاتال با شیار لثه و عدم امکان ایزولاسیون این ناحیه، شیاردیستالی دندانها آلوده و ناحیه مزیالی که به خوبی قابلیت ایزولاسیون داشت، ایزوله محسوب گردید. درهر گروه پس از اچینگ، دندان یک سمت فیشورسیلانت و دندان سمت دیگر بعدازاستفاده ازعامل باندینگ فیشورسیلانت شد. لذا چهار گروه آلوده/ باند، ایزوله/ باند، آلوده/ کنترل و ایزوله/ کنترل برای هر نوع عامل باندینگ بوجودآمد. در معاینات 3، 6 و 12 ماهه نتایج درمان به صورت موفقیت و شکست بررسی و توسط آزمونهای Mc Nemar، Chi-square وCochran آنالیزشد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که: 1- آلودگی به طور معنیداری باعث افزایش میزان شکست فیشورسیلانت میشود 2-(05/0>p) استفاده ازاین دو عامل باندینگ میزان موفقیت فیشور سیلانت را به طور معنیداری افزایش میدهد 3-(05/0>p ) استفاده ازاین دوعامل باندینگ میزان موفقیت فیشور سیلانت دندان آلوده را حتی از مواردی که دندان به طور ایزوله فقط فیشور سیلانت شده است، بیشتر افزایش میدهد4- (05/0>p) درمینای آلوده نتایج استفاده ازSE Bond نسبت به Single Bond درتمام طول تحقیق بهتربود (05/0>p)، درحالیکه در شرایط ایزوله نتایج استفاده از Single Bond بهتر بود (05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه استفاده ازاین دو عامل باندینگ در درمان فیشور سیلانت را چه در موارد ایزوله و چه آلوده توصیه مینماید. بعلاوه به نظر میرسد SE Bond حساسیت کمتری نسبت به آلودگی نشان میدهد.
روش بررسی: از 100 عدد دندان مولر سوم دیسکهای عاجی بدست آمد. جهت انجام تست استحکام ریز برشی، 60 عدد از دیسکها به صورت تصادفی به 4 گروه 15تایی تقسیم شدند و در هر گروه از یک نوع ادهزیو استفاده شد. در یک نیمه از دیسک 2 لایه و در نیمه دیگر 6 لایه ادهزیو بکار برده شد و پس از طی مراحل باندینگ، استوانهای از کامپوزیت به ارتفاع 1 میلیمتر بر هر نیمه دیسک قرار گرفت و سخت گردید. نیروی برشی با سرعت mm/min5/0 تا نقطه شکست بر آن وارد شد. جهت تست ریز سختی 40 عدد دیسک عاجی باقیمانده به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند و دیسکها همانند گروههای باندینگ آماده گشتند. سختی سطح عاج باند شده با دستگاه ویکرز محاسبه شد. نتایج با استفاده از آزمونهای آماری Two-way ANOVA و Tukey مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. خطای نوع اول آزمون 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: بیشترین و کمترین استحکام باند ثبت شده به ترتیب MPa74/5 ± 49/29 (6 لایه One Step Plus) و MPa 83/4 ± 23/21 (2 لایه
One Step Plus) بود. در 4 نوع ادهزیو تنها در One Step Plus استحکام باند 6 لایه بطور معنیدار بیشتر از 2 لایه بود و در 3 نوع ادهزیو دیگر تفاوت معنیداری وجود نداشت. بیشترین و کمترین سختی عاج ثبت شده به ترتیب VHN34/8 ± 08/39 (2 لایه Single Bond) و VHN 98/5 ± 53/28 (6 لایه One Step Plus) بود. در هیچ کدام از ادهزیوها سختی عاج در 6 و 2 لایه تفاوت معنیدار نداشت. وجود فیلر در ادهزیو اثر معنیداری بر استحکام باند نداشت در صورتیکه بطور معنیداری باعث کاهش سختی عاج باند شده گردید. همچنین نوع حلال ادهزیو اثر معنیداری بر استحکام باند داشت و استحکام باند در ادهزیوهای محتوی استن بیشتر از ادهزیوهای حاوی اتانل بود. در مقابل سختی ادهزیوهای حاوی اتانل بطور معنیداری بیشتر از ادهزیوهای حاوی استن بود.
نتیجهگیری: تعداد لایههای ادهزیو اثری بر استحکام باند ریز برشی و سختی سطح عاج نداشت و بیشتر وابسته به نوع ادهزیو بر اساس نوع فیلر و حلال آن بود.
زمینه و هدف: این مطالعه ex vivo به منظور بررسی میزان ریزنشت در ترمیمهای کلاس V کامپوزیتی با استفاده از سیستمهای ادهزیو مختلف (سلف اچ و توتال اچ) انجام شد.
روش بررسی: 30 دندان مولر سوم کشیده شده سالم انسان انتخاب شد و حفرات کلاس V به ابعاد 5/1×3×3 میلیمتر در سطوح باکال و لینگوال دندانها تهیه شد. دندانها به 3 گروه تقسیم شدند. باندینگهای مورد استفاده در این مطالعه Excite(Ivoclar/Vivadent) و AdheSE (Ivoclar/Vivadent) و AdheSE-one (Ivoclar/Vivadent) بودند. پس از استفاده از باندینگها، حفرات توسط کامپوزیت InTen-S A1 (Ivoclar/Vivadent) در سه Increment ترمیم و با دستگاه QTH با شدت mW/cm2 700 کیور شدند. پس از 24 ساعت نگهداری در آب 37 درجه سانتیگراد، دندانها تحت 500 سیکل حرارتی 55-5 درجه سانتیگراد قرار گرفتند و سپس در محلول فوشین بازی 1% به مدت 24 ساعت نگهداری شدند و پس از شستشو با آب در آکریل شفاف سلف کیور مانت شدند و پس از برش زیر استریومیکروسکوپ برای تعیین میزان ریزنشت بررسی شدند. برای آنالیز آماری دادهها از آزمون Mann -Whitney U استفاده شد.
یافتهها: در مقایسه مارژینهای مینایی و عاجی در هر گروه، میزان ریزنشت در مینا کمتر از عاج بود و در گروههای Excite و AdheSE-one این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود ( 001/0 P= ، 043/0 P= ). در مقایسه مارژینهای عاجی، کمترین ریزنشت مربوط به باندینگ AdheSE بود، البته بین سه باندینگ از نظر آماری تفاوت معنیداری وجود نداشت (14/0 P= ). در مقایسه مارژینهای مینایی، بین سه باندینگ از نظر آماری تفاوت معنیداری وجود داشت (001/0 P= ) و کمترین ریزنشت مربوط به باندینگ Excite و بیشترین مربوط به AdheSE-one بود.
نتیجهگیری: کمترین ریزنشت مارژین مینایی مربوط به سیستم ادهزیو توتال اچ و کمترین ریزنشت مارژین عاجی مربوط به سیستم ادهزیو سلف اچ دو قسمتی بود.
زمینه و هدف: ثبات و گیر سیستم پست و کور در موفقیت ترمیم نهایی یک فاکتور کلیدی محسوب میشود . هدف از این مطالعه تعیین گیر چند نوع کورکامپوزیتی و سیستم باندینگ بر استحکام کششی باند بین انواع کور و یک نوع پست فایبر بود.
روش بررسی: به منظور بررسی اتصال کور کامپوزیتی به پست تعداد ۶۰ عدد پست فایبر کوارتز DT Light ، بر اساس نوع باندینگ و نوع ماده کور به شش گروه تقسیم شدند: گروه A : Heliomolar Flow+Seal Bond ، گروه B : Heliomolar Flow+SE Bond ، گروه C : Valux Plus+Seal Bond ، گروه D : Valux Plus+SE Bond ، گروه E : Corecem+Seal Bond ، گروه F : .Corecem+SE Bond پس از طی 5000 سیکل حرارتی ( 0 C 55-5) و برش طولی از هر نمونه ۴ مقطع به ضخامت یک میلیمتر به دست آمد. برشها جداگانه در دستگاه تحت نیروی کششی قرار گرفت. سطح شکست توسط استریو میکروسکوپ بررسی و نوع شکست تعیین شد. One-Way ANOVA و Tukey HSD برای آنالیز آماری دادهها (05/0 P< ) مورد استفاده قرار گرفتند.
یافتهها: تاثیر کور کامپوزیتی و نوع باندینگ مستقل از یکدیگر نبود. کاربرد Seal Bond ، کامپوزیت هیبرید (Valux Plus) به طور معنیداری استحکام باند بیشتری داشت (05/0 P< ). درحالیکه با کاربرد SE Bond استحکام باند کامپوزیت هیبرید از دو گروه دیگر کمتر بود (05/0 P< ).
نتیجهگیری: استحکام باند، تحت تأثیر نوع کامپوزیت و نوع سیستم باندینگ و ترکیب این دو نوع قرار دارد به طوری که یک کامپوزیت واحد ممکن است با کاربرد باندینگ متفاوت رفتار متفاوتی نشان دهد.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb