استفاده از پوششهای بیوسرامیکی بر روی ایمپلنت های دندانی و ارتوپدی در سالهای اخیر گسترش یافته است. پوششهای بیوسرامیکی چون کلسیم فسفات، هیدروکسی آپاتیت، فلوروآپاتیت و بایوگلاس بر حسب نوع عملکرد مورد نظر و خواص دلخواه انتخاب و به روشهای مختلف بر روی ایمپلنت ها نشانده شدند و نتایج حاصل در آزمونهای آزمایشگاهی و کلینیکی بررسی گردید. در این مقاله ضمن اشاره به انواع فصل مشترک بیوسرامیک، بافت و نوع تماس بیوسرامیک، بافت و بررسی پاسخ آن به ایمپلنت، خواص و ویژگیهای انواع پوششهای بیوسرامیکی مصرفی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند و نتایج پژوهشهای کلینیکی در بدن حیوانات و آزمونهای آزمایشگاهی ارائه شده است. پوششهایی چون تری کلسیم فسفات که قابل جذب است، می تواند توسط بافت جایگزین شود. پوشش متخلخل هیدروکسی آپاتیت بر روی فلز ایمپلنت می تواند امکان رشد بافت را فراهم سازد و با تثبیت بیولوژیکی سبب ایجاد پایداری و تثبیت سریعتر ایمپلنت در استخوان اطراف آن گردد و سرعت التیام را تسریع نماید. پوششهای بایوگلاس نیز می تواند در فصل مشترک ایمپلنت با بافت پیوند برقرار نماید. بررسیها نشان می دهد که روش پوشش دادن، ترکیب پوشش و میزان بلورینگی پوشش، عوامل مهمی در کسب نتایج مورد نظر و موفقیت ایمپلنت است.
بیان مسأله: با کاربرد صحیح سایلن (Silane) بدون نیاز به اچ کردن سطوح سرامیکی با اسید هیدروفلوئوریک, اتصال (Bond) مطلوب کششی بین سرامیک ورزین حاصل میگردد. با توجه به اهمیت اتصال سرامیک به رزین کامپوزیتی در دندانپزشکی، امروزه بررسی بیشتر روش کاربردی صحیح سایلن با آزمونهای مناسبتردیگر ضروری به نظر میرسد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه Interfacial Fracture Toughness سطوح سرامیکی صاف و خشن باندشده با روش صحیح کاربرد سایلن به یک رزین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, 80 دیسک سرامیکی به قطر 10 و ضخامت 2 میلیمتر تهیه گردید. به منظور Surface Treatment از چهار روش مختلف 1) پالیش سطوح سرامیکی تا 1 میکرون, 2) Gritblast با ذرات آلومینای 50 میکرون, 3) اچینگ با اسید HF 10% به مدت 2 دقیقه و 4) Gritblast و اچینگ استفاده شد. (در هر گروه 20 نمونه مورد بررسی قرار گرفت.) دیسکهای سرامیکی داخل رزین PMMA قرار داده شدند و در ناحیه Adhesive، توسط نوار تفلون پوشانده شدند. یک سوراخ گرد به قطر 3 میلیمتر با زاویه 90 درجه روی نوار تفلون پانچ شد. سطوح سرامیکی Expose مانده, توسط روش بهینهشده کاربرد سایلن، Treat شدند و بعد از کاربرد یک Unfilled Resin, رزین استوانهای به قطر 4 و طول 11 میلیمتر بر روی آن ساخته شد؛ سپس نمونهها در دو محیط نگهداری مختلف (گروه A: آب مقطر 37 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت و گروه B: آب مقطر 37 درجه سانتیگراد به مدت 30 روز) قرار گرفتند. (IC) Interfacial Fracture Toughness با سرعت mm/min1 اندازهگیری شد. نحوه شکست با استفاده از استریومیکروسکوپ و سطوح شکست با استفاده از میکروسکوپ الکترونی بررسی گردیدند. به منظور تحلیل دادهها از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون Independent-Samples t استفاده شد.
یافتهها: مقدار میانگین Interfacial Fracture Toughness به شرح زیر بود:
1) گروه A: ±SD J/m2 8/127±4/379 (4، 8/169±5/364 (3، 2/109±5/304 (2، 8/114±1/317
2) گروه B: ±SD J/m2 489±9/639 (4، 6/182±3/629 (3، 1/185±648 (2، 4/134±6/255
بین میانگین میزان GIC گروههای A1 تا A4 اختلاف معنیداری وجود نداشت (05/0P>). اما میانگین میزان GIC در گروه B1 به طور معنیداری با گروههای B2، B3 و B4 اختلاف داشت (05/0P<)؛ همچنین افزایش قابل ملاحظهای در میزان GIC در گروههای اچشده و Gritblastشده بعد از 30 روز نگهداری در آب مقطر 37 درجه سانتیگراد وجود داشت (05/0P<). نحوه شکست بهطور غالب بهصورت Interfacial و یا Cohesive در رزین بود.
نتیجهگیری: روش آزمون اندازهگیری Fracture Toughness مورد استفاده در این تحقیق میتواند برای ارزیابی ناحیه Adhesive در سیستمهای سرامیک- رزین مناسب باشد و در صورت استفاده از روش مناسب کاربرد سایلن، گیرمیکرومکانیکال با Gritblast نمودن سطوح سرامیکی بدون نیاز به اچ کردن سطوح سرامیکی با HF کافی است.
بیان مسأله: با وجود پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه کامپوزیتهای دندانی، هنوز مقاومت، استحکام و پایداری این مواد برای استفاده در نقاط پرتنش نیاز به بررسی بیشتر دارد. تحقیق و نوآوری در زمینه فیلرها یکی از راههای بهینهسازی کامپوزیتهای دندانی است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر نوع فیلر بر خواص مکانیکی کامپوزیتهای دندانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی برای بررسی اثر نوع فیلر بر کامپوزیتهای دندانی، کامپوزیتهای آزمایشی تهیه شدند. رزین مورد استفاده در تمام گروههای آزمایشی یکسان و شامل 70% وزنی Bis-GMA و 30% وزنی TEGDMA بود. برای بررسی نوع فیلر، فیلرهای شیشه، لوسیت و لیتیوم دی سیلیکات تهیه و پس از آغشته شدن به سایلن به روش دستی با رزین مخلوط شدند تا کامپوزیتها ساخته شوند. برای تمامی گروههای آزمایشی 6 نمونه برای هر آزمون مکانیکی در نظر گرفته شد. آزمونهای مکانیکی شامل آزمون DTS و استحکام خمشی (flexural strength) بود که به روش استاندارد انجام شد. مدول خمشی (flexural modulus) نمونهها نیز پس از آزمون خمش به دست آمد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمون One-way ANOVA مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: نوع فیلر بر استحکام خمشی کامپوزیت مؤثر بود و فیلرهایی با استحکام بیشتر سبب افزایش استحکام خمشی کامپوزیت شد (05/0P<) ولی بر DTS اثر قابل ملاحظهای نداشت. نوع فیلر بر مدول خمشی نیز تأثیر داشت. با افزایش استحکام فیلر (فیلرهای نوع high lucite و lithium disilicate) مدول خمشی بالاتر شد.
نتیجهگیری: استحکام خمشی از خصوصیات مهم ماده ترمیمی است که از طریق کاربرد فیلرهای سرامیکی در ساختمان کامپوزیت دندانی افزایش مییابد و نتایج این مطالعه میتواند کمکی در جهت تولید کامپوزیتهای مقاومتر باشد تا استفاده از آنها در همه شرایط امکانپذیر شود.
بیان مسأله: یکی از مشکلات ترمیمهای ثابت متال- سرامیک، شکستن باند بین فلز و پرسلن میباشد. با تولید آلیاژهای دندانپزشکی در داخل کشور بررسی خصوصیات فیزیکی و کاری این مواد لازم به نظر میرسد.
هدف: با توجه به تولید آلیاژهای بیسمتال در داخل کشور، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی باندینگ آلیاژ مینالوکس (ساخت ایران) به پرسلن به عنوان یک آلیاژ فاقد بریلیوم و مقایسه آن با یک آلیاژ بیسمتال خارجی رایج (سوپرکست) به عنوان یک آلیاژ دارای بریلیوم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی و آزمایشگاهی، از دو آلیاژ مینالوکس و سوپرکست 10 نمونه به شکل میله استوانهای به طول 50 و قطر 2 میلیمتر تهیه گردید. به دنبال آمـادهسازی، سطح میلهها دگاز و سپس پرسلنگذاری (به صورت دیسکی به ضخامت 2 و قطر 8 میلمتر) انجام شد؛ سپس نمونهها به نحوی درون یک مولد ویژه قرار گرفتند و توسط گچ محصور شدند که با اعمال نیرو توسط دستگاه اینسترون، نیرو تنها بر دیسک پرسلنی وارد و موجب جدا شدن پرسلن از فلز گردد. نیروی شکست برای هر نمونه ثبت گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری t مورد تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نیروی لازم برای شکست پرسلن نمونههای آلیاژ سوپرکست 4/6 ± 58/71 و برای آلیاژ مینالوکس 48/5±34/67 کیلوگرم نیرو و مقاومت باند پرسلن با آلیاژ مینالوکس 27/4±54/52 مگاپاسکال و با آلیاژ سوپرکست 99/4±85/55 مگاپاسکال به دست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، نشان داد که آلیاژ سوپرکست که یک آلیاژ نیکل کروم حاوی بریلیوم میباشد، نسبت به آلیاژ مینالوکس که فاقد بریلیوم میباشد، باند محکمتری با پرسلن ایجاد میکند.
بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده میشود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کورههای سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسمهای تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده میشود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونهها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونهها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیکهای دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنیداری 05/0P استفاده شد.
یافتهها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنیداری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنیداری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد، اختلاف معنیداری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنیداری نداشتند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این تحقیق میتوان نتیجهگیری کرد که پالیش استاندارد میتواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) میتواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.
زمینه و هدف: مرحله سمان کردن یکی از مهمترین مراحل، در تکنیک تهیه ترمیمهای پرسلنی محسوب میشود؛ ولی اطلاعات محدودی در ارتباط با میزان استحکام باند سیستمهای رایج سرامیکی- به خصوص سرامیکهای IPS-Empress2، در دسترس میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان استحکام باند برشی میان سرامیکهایIPS-Empress2 و سه نوع سمان رزینی Dual-Cure و مقایسه آنها با یکدیگر انجام شد.
روش بررسی: در این بررسی تجربی آزمایشگاهی،30 جفت بلوک سرامیکی از نوعIPS-Empress2 به شکل دیسک و به ضخامت 5/2 میلیمتر و قطرهای 8 و 10 میلیمتر آماده شدند. پس از سندبلاستینگ و پاکسازی اولتراسونیک، سطح کلیه نمونهها توسط اسید هیدروفلوریک 9% به مدت 60 ثانیه اچ شد؛ سپس در سه گروه 10 تایی، توسط سه سیستم رزینی باندینگ سرامیکها، شامل Panavia F2 ، Variolink II و Rely X ARC دو به دو به یکدیگر باند شدند. پس از نگهداری کلیه نمونهها در محیط آبی، با حرارت 137 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت، عمل ترموسایکلینگ به تعداد 500 سیکل، بین درجه حرارتهای 5 و 55 درجه سانتیگراد، به مدت یک دقیقه در هر محیط، صورت گرفت. استحکام باند برشی برحسب مگاپاسکال، با کمک دستگاه Instron با سرعت 5/0mm/min اندازهگیری شد. اطلاعات موجود با استفاده از آزمون آماری One Way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مقایسه دو به دو گروهها به روش Tukey HSD انجام شد. در انتها نوع شکست با کمک میکروسکوپ الکترونی (SEM) ارزیابی گردید. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: اختلاف آماری معنیداری بین استحکام باند برشی انواع سمانها یافت شد (05/0P<). سمانVariolink II دارای بیشترین میزان استحکام باند با مواد سرامیکیIPS-Empress2 بود؛ همچنین ترکیبی از انواع شکستها مشاهده گردید.
نتیجهگیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، سمانVariolink II با بیشترین درصد وقوع شکست cohesive، دارای بیشترین استحکام باند با سرامیکهایIPS-Empress2 بود.
زمینه و هدف:در ترمیمهای فلزی- سرامیکی غالباً شکستگی اتفاق میافتد. با توجه به هزینهبر بودن و صرف وقت زیاد برای ساخت مجدد، بهتر است این شکستگیها ترمیم شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر عوامل شیمیایی مختلف برای آمادهسازی سطحی فلزات غیرقیمتی جهت باند به کامپوزیت انجام شد. در این مطالعه استحکام باند برشی کامپوزیت به آلیاژ غیرقیمتی توسط 4 سیستم باندینگ با باند فلز-سرامیک مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 50 عدد دیسک مسطح از آلیاژ غیرقیمتی Ni-Cr-Be (Silvercast, Fulldent) ریخته و توسط کاغذ سیلیکون کارباید شماره 120،400 و 600 به ترتیب پالیش و به 5 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه 1 یا کنترل بر روی فلز، پرسلن فلدسپاتیک (Ceramco2, Dentsply Ceramco) به کار رفت. بقیه نمونهها به مدت 15 ثانیه توسط ذرات اکسید آلومینیوم 50 میکرونی تحت فشار 35 psiسندبلاست شده و برای 5 ثانیه با آب شسته و توسط هوای فشرده خشک شدند. گروههای 2، 3، 4 و 5 به ترتیب سیستمهای باندینگ All-Bond2(Bisco)، Ceramic Primer (3M)، Metal Primer II (GC) وPanavia F2 (Kuraray) را دریافت نمودند. کامپوزیت اپکFoundation opaque و به دنبال آن کامپوزیت هیبرید Gradia Direct روی سطح فلز آماده شده قرار گرفت و هر کدام جداگانه توسط نور پلیمریزه شد. نمونهها در آب مقطر ºC37 به مدت یک روز نگهداری و سپس برای 1000 چرخه ( ºC5-55) ترموسایکل شدند و سپس تحت آزمون استحکام باند برشی قرار گرفتند. نحوه شکست نمونهها توسط استریومیکر.وسکوپ با بزرگنمایی 10 برابر برای ارزیابی نوع شکست بررسی شد. آزمون آماری ANOVA و Tukey's HSD بر روی دادهها انجام شد.
یافتهها: متوسط استحکام باند برشی در گروه فلز-سرامیک 2 6 /38 مگاپاسکال، گروه All-Bond285/2 06/17 مگاپاسکال، گروه Ceramic Primer 2/1 72/14 مگاپاسکال،، Metal primer II 2/2 04/19 مگاپاسکال، و گروه Panavia F2 1/2 37/21 مگاپاسکال بود. گروه کنترل به طور معنیداری استحکام باند بالاتری نسبت به بقیه گروهها ایجاد نمود (001/0P<). استحکام باند گروه Panavia F2 به طور معنیدار از All-Bond 2 و Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با Metal Primer II تفاوت معنیدار نداشت. استحکام باند گروه Metal Primer II به طور معنیداری از Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با All-Bond2 تفاوت معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: بر مبنای نتایج این مطالعه مطمئنترین درمان شکستگی ترمیمهای فلز- سرامیک تعویض پرسلن در شرایط ایدهآل است. در صورت عدم امکان، استفاده از سمانهای رزینی چسبنده حاوی فیلر و منومرهای فسفاته (به خصوص MDP) مانند Panavia F2 جهت چسبندگی کامپوزیت به آلیاژهای غیرقیمتی توصیه میشود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 دندان مولر سالم به صورت تصادفی به 3 گروه 10تایی تقسیم شدند: یک گروه به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد (دندانهای سالم). بر روی بقیه دندانها حفرات کلاس یک مشابه، با اندرکات استاندارد در دیواره باکال و لینگوال در زاویه خطی اگزیوپالپال تراش داده شد. در گروه دوم اندرکات با استفاده از گلاس آینومر Vitremer (3M USA) حذف شد. پس از تهیه قالب از گروه 2 و 3 و تهیه دای، اندرکات در گروه3 روی دای و قبل از ساخت اینله حذف شد. اینلههای (Vitadur-Alpha) آماده و با سمان Rely X ARC (3M USA) در دو گروه سمان گردید. پس از 24 ساعت نمونهها تحت ترموسایکل قرار گرفتند و سپس نیروی مقاومت به شکست توسط universal testing machine ارزیابی شد. و با استفاده از آزمون یکطرفه ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل آماری قرار گرفت. شکل شکست نمونهها توسط استریومیکروسکوپ با بزرگ نمایی 40 بررسی شد. 05/0p< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: مقاومت به شکست در 2 گروه ترمیم شده بصورت معنیداری از گروه کنترل کمتر بود (05/0>p). بین دو گروه ترمیم شده تفاوتی از لحاظ آماری وجود نداشت (199/0=p).
بحث و نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از مطالعه حاضر، روش حذف اندرکات در دو گروه بر مقاومت به شکست دندانهای ترمیم شده اثری نداشت. شکست در گروه2 نسبت به گروه3 شدت تخریب کمتری داشت.
روش بررسی: 40 دندان مولر و پرمولر انسان به 20 جفت (یک پرمولر - یک مولر) تقسیم شدند. 10 جفت برای بریج سه واحدی FRC به صورت Full coverage و 10 جفت برای بریج سه واحدی تمام سرامیک زیرکونیا مطابق دستورالعمل تراش داده شدند. هر جفت در فاصله 5/7 میلیمتر از هم ثابت گشتند. بریجها ساخته شدند و مطابق دستورالعمل با سمان رزینی روی دندانها سمان شدند. سپس به مدت 30 روز در آب مقطر 37 درجه سانتیگراد قرار داده شدند. با استفاده از Mechanical testing machine نیروی عمودی به سطح اکلوزال وارد و در نهایت مقاومت به شکست آنها محاسبه شد. دادهها با Independent sample T test آنالیز گردیدند.
یافتهها: مقاومت به شکست نمونههای سرامیکی زیرکونیا به طور معنیداری بالاتر از نمونههای FRC (034/0= (Pو شکست در نمونههای سرامیکی بیشتر از نوع Cohesive و در پونتیک بود و شکست در نمونههای FRC بیشتر از نوع Adhesive و در پونتیک بود.
نتیجهگیری: بریجهای هر دو گروه مواد مورد آزمایش قابلیت استفاده در مناطق خلفی را داشتند.
زمینه و هدف: ایجاد چسبندگی مناسب بین دندان و رستوریشنهای تمام سرامیکی از مسائل مهم در پروتز بوده و با توجه به معرفی لیزرهای گوناگون در دندانپزشکی، به نظر میرسد که این عامل برای آمادهسازی سطوح سرامیکی، سودمند باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر لیزر د ر آمادهسازی سطوح سرامیک Cercon بر استحکام باند برشی آن به عاج دندان توسط سمان رزینی بود .
روش بررسی: در این تحقیق تجربی- آزمایشگاهی، 40 بلوک سرامیکی زیرکونیایی Cercon تهیه و بعد از آمادهسازی با روشهای سندبلاست با Al2O3 50 میکرونی، تابش لیزر CO2 و لیزر Nd:YAG ، به عاج دندان سمان شدند. سپس، مقادیر استحکام باند برشی تعیین و نوع شکست در نمونهها با استریومیکروسکوپ و SEM بررسی شد. مقایسات آماری تحقیق با آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و مقایسههای متعدد Tukey انجام شد. یک نمونه از هر گروه نیز برای مشاهده مورفولوژی سطحی بعد از آمادهسازی سطح زیر SEM مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین استحکام باند برشی سرامیکها در مورد تابش لیزر CO2 ، 03/3 ± 79/7 مگاپاسکال، در تابش لیزر Nd:YAG برابر 69/4 ± 85/9 مگاپاسکال و در سندبلاست 84/4 ± 92/14 مگاپاسکال به دست آمد. بین گروههای تحت تابش لیزر CO2 (001/0= P ) و لیزر Nd:YAG (017/0= P ) با روش سندبلاست از نظر استحکام باند برشی تفاوت آماری معنیداری دیده میشد ولی تفاوت معنیداری بین دو نوع لیزر وجود نداشت (47/0= P ). بیشتر شکستها در لیزر CO2 (75 ٪ )، لیزر Nd:YAG (7/66 ٪ ) و سندبلاست (7/41 ٪ ) از نوع ادهزیو بودند.
نتیجهگیری: آمادهسازی سطح نمونههای سرامیکی Cercon با تابش لیزرهای CO2 و Nd:YAG نتوانست موجب افزایش استحکام باند برشی نمونهها به عاج دندان در مقایسه با تکنیک معمول سندبلاست شود، بنابراین، کاربرد آنها با خصوصیات و شرایط ذکر شده در تحقیق برای سمان کردن سرامیکهای Cercon به عاج دندان با تردید مواجه است.
روش بررسی: یک عدد آنالوگ اباتمنت با قطر و ارتفاع 5/5 میلیمتر به عنوان مدل آزمایشی انتخاب شد. بر روی مدل آزمایشی مربوطه، ۲۰ عدد کور تمام سرامیکی Cercon به ۲ روش مختلف ساخته شد (۱۰ نمونه در هر گروه). در گروه اول که گروه Direct نامیده شد، اسکن مستقیم از مدل آزمایشی با استفاده از تکنیک Compter Aided Design/Computer Aided Manufacturing (CAD/CAM) انجام شد. سپس طراحی کور در کامپیوتر دستگاه انجام شده و دستگاه، کور طراحی شده را با تراش بلوک Cercon ساخت. در گروه دوم که گروه (CAM) Wax-Up نامیده شد، ابتدا روی مدل آزمایشی Wax-up انجام شده و سپس Wax-up انجام شده اسکن شد. دستگاه، کور را با توجه به ابعاد و شکل Wax-up با تراش بلوک Cercon ساخت. میزان عدم تطابق لبهای هر کور ساخته شده، با کاربرد یک استریومیکروسکوپ (SZX9, Olympus, Japan) با بزرگنمایی ۵۰ برابر و دوربین دیجیتالی متصل به آن (Mode TK, C1380E, JVC, Japan) و توسط Version 8 نرمافزار Adobe Photoshop CS اندازهگیری شد. دادهها به کمک آزمون T مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: متوسط عدم تطابق لبهای در گروه Direct (95/3±2/85 میکرومتر) به طور معنیداری از گروه Wax-up (91/6±2/120 میکرومتر) پایینتر بود (001/0P<).
نتیجهگیری: میزان تطابق لبهایی در سرامیکهای زیرکونیا که به روش Direct scanning در مقایسه با نمونههایی که با روش Wax-up ساخته شده بودند، بهتر و همگنتر بود.
روش بررسی: 10 نمونه دیسکی شکل (10×5/1 میلیمتر) از سرامیکهای IPS e.max press براساس دستورالعمل کارخانه سازنده ساخته شد. نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه گلیز و پالیش تقسیم شدند (تعداد=5). نسبت کنتراست نمونهها قبل و بعد از Aging با دستگاه اسپکتروفوتومتر مورد بررسی قرار گرفت. نسبت کنتراست (CR=Yb/Yw) به صورت نسبت شدت روشنایی نمونهها روی پس زمینه سیاه (Yb) و پس زمینه سفید (Yw) تعریف میشد. آنالیز دادههای به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه انجام گرفت.
یافتهها: پس از 300 ساعت Aging همه نمونههای IPS e.max Press افزایش معنی داری در نسبت کنتراست خود نشان دادند (005/0P=). سرامیکهای پرداخت شده در مقایسه با سرامیکهای گلیز شده افزایش معنیداری در اپاسیته خود داشتند (018/0P=).
نتیجهگیری: با توجه به محدودیتهای مطالعه حاضر از یافتههای به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که سرامیکهای گلیز شده در مقایسه با سرامیکهای پرداخت شده دارای ثبات ترانسلوسنسی بالاتری پس از Aging میباشند.
زمینه و هدف: در میان شاخصهای متعدد موفقیت یک رستوریشن تطابق لبهای اهمیت به سزایی دارد و با توجه به افزایش روزافزون استفاده از رستوریشنهای تمام سرامیک، بررسی تطابق لبهای در این رستوریشنها لازم به نظر میرسد. هدف این مطالعه بررسی و مقایسه تطابق لبهای بین دو نوع کراون زیرکونیایی Cercon و Zirkonzahn و تاثیر مراحل متعدد پرسلنگذاری بر روی تطابق لبهای آنها بود.
روش بررسی: ابتدا دای فلزی استاندارد، با خط خاتمه تراش شولدر تهیه شد. 12 کوپینگ Cercon و 12 کوپینگ Zirkonzahn ساخته شدند و تطابق لبهای نمونهها بدون سمان شدن در 12 نقطه مشخص دور تا دور مارجین به وسیله استریومیکروسکوپ (با دقت mµ 1/0±) اندازهگیری شدند. پس از پرسلنگذاری مارژینال گپ به همین نحو اندازهگیری شد. شاخصهای مرکزی و پراکندگی به وسیله آزمون Multivariate (b) محاسبه شدند.
یافتهها: مارژینال گپ کوپینگهای Cercon، (mµ46/13±67/59) و بعد از پخت پرسلن (mµ37/24±81/65) و کوپینگهای Zirkonzahn، (16/14±75/63) و بعد از پخت (mµ94/21±74/64) اندازهگیری شد. آزمون آماری Multivariate (b) به روش Hotelling trace نشان داد که میزان عدم تطابق لبهای در دو گروه ( Cerconو Zirkonzahn) قبل و بعد از پخت پرسلن تفاوت معنیداری ندارد (05/0
نتیجهگیری: در محدوده این مطالعه سیستمهای Cercon و Zirkonzahn تطابق لبهای قابل قبولی دارند و سیکلهای پخت پرسلن باعث تغییر معنیداری در تطابق لبهای آنها نمیشود.
زمینه و هدف: امروزه استفاده از رستوریشنهای تمام سرامیک به علت خواص فیزیکی آنها همچون ترانسلوسنسی و ظاهری زیبا افزایش یافته است. مطالعات زیادی اثر روشهای متنوع آمادهسازی سطح را بر روی استحکام باند زیرکونیا با سمانهای رزینی بررسی کردهاند. هدف مطالعه حاضر مقایسه میزان استحکام باند ریزبرشی دو نوع کور زیرکونیایی Cercon و Zirkonzahn با دو نوع سمان رزینی Panavia F2 و Rely x unicem2 پس از انجام ترموسایکلینگ، بود.
روش بررسی: در این مطالعه، 24 نمونه مستطیل شکل از هر یک از دو گروه زیرکونیای Cercon و Zirkonzahn تهیه شد. پس از سندبلاست، توسط دو سمان رزینی Panavia F2 و Rely x unicem2 به استوانههای کامپوزیتی با ابعاد mm2 3×1 متصل شدند. نمونهها به میزان 5000 سیکل تحت ترموسایکلینگ قرار گرفتند. سپس استحکام باند ریزبرشی آنها با دستگاه Universal testing machine اندازهگیری شد. پس از اندازهگیری استحکام باند ریزبرشی برای تعیین نوع شکست نمونهها توسط استریومیکروسکوپ مشاهده شدند. از روش Two-way ANOVA برای تحلیل و آنالیز دادهها استفاده شد.
یافتهها: نوع سرامیک تأثیر معنیداری بر روی استحکام باند ریزبرشی نداشت (317/0= P ). بالاترین استحکام باند در هر دو نوع کور زیرکونیایی مربوط به سمان Rely x unicem2 بود (035/0= P ). نوع شکست در تمامی نمونهها از نوع Adhesive بین سمان و سرامیک بود.
نتیجهگیری: انتخاب سمان مناسب تأثیر مستقیم بر روی موفقیت رستوریشن دارد.
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه مروری، معرفی اولیه و بررسی اطلاعاتی است که تا به امروز در رابطه با خواص کاربردی این ماده منتشر شده است.
روش بررسی: تحقیق به روش مروری (Review Article) انجام گرفت. با استفاده از واژگان کلیدی (Dental ceramic, Zirconia, 3Y-TZP, Clinical Performance, Machining, Transformation toughening) مروری بر مقالات موجود در پایگاه مدلاین انجام شد. محدوده جستجوی مقالات، عمدتاً از سال 2000 به بعد بود.
نتیجهگیری: علی رغم نتایج کلینیکی عالی در تحقیقات کوتاه مدت ولی همچنان نیاز به مطالعات کلینیکی و لابراتواری بیشتری میباشد تا اطلاعات طولانی مدت راجع به رستوریشنهای زیر کونیایی داشته باشیم.
زمینه و هدف: سرامیکهای دندانی ممکن است در طول مراحل تنظیمات کلینیکی با فرز تراشیده شوند و این مسأله ضمن از بین بردن لایه گلیز باعث ایجاد ترکهای ریزی بر سطح آنها شده که میتوانند در محیط مرطوب رشد کرده و استحکام سرامیک و طول عمر رستوریشن را کاهش دهند. هدف از این مطالعه معرفی روشهای کنترل ترکهای سطح خارجی ترمیمهای سرامیکی و بررسی تأثیر آنها بر استحکام سرامیک بود.
روش بررسی: 40 نمونه سرامیک فلدسپاتیک به صورت دیسک تهیه شده و به چهار گروه 10 تایی تقسیم شدند. گروه 1 به عنوان گروه کنترل بدون هیچ تغییری درنظر گرفته شد. نمونههای سه گروه آزمایشی دیگر توسط دستگاه Vickers با نیروی 4/29 نیوتن دندانهگذاری شدند و تحت درمانهای متفاوت قرار گرفتند: گروه 2 بدون درمان، گروه 3 پرداخت و گروه 4 پرداخت- سایلن- رزین. نمونهها به مدت 48 ساعت در آب با دمای 37 درجه سانتیگراد نگهداری شده و سپس استحکام خمشی دو محوری آنها اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آنالیز آماری One-way ANOVA آنالیز شدند.
یافتهها: میانگین استحکام خمشی در گروه 1 (60/12 ± 49/134)، گروه 2 (41/15 ± 81/94)، گروه 3 (22/16 ± 20/89) و گروه 4 (01/12 ± 67/80) اندازهگیری شد. استحکام نمونههای بدون ترک (گروه 1) به طور معنیداری از استحکام سرامیکهای حاوی ترک (4، 3، 2) بیشتر بوده است (001/0 P< ). بین استحکام خمشی نمونههای درمان شده (4، 3) و نشده (2) و همچنین بین درمانهای متفاوت، تفاوت آماری معنیداری دیده نشد (136/0 = P ).
نتیجهگیری: به نظر میرسد ترک حاصل از دندانهگذاری با نیروی 4/29 نیوتن بر استحکام خمشی سرامیک فلدسپاتیک مؤثر میباشد. هیچ یک از روشهای بررسی شده در مطالعه قادر به افزایش استحکام سرامیک نبودند.
زمینه و هدف: روکش کردن دندانها همراه با تغییرات در شاخصهای پریودنتال میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر رستوریشنهای PFM با رستوریشنهای All-Ceramic بر تجمع پلاک و التهاب لثه بود.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی به صورت قبل و بعد است و بر روی 102 دندان با روکشهای PFM و یا All ceramic انجام شد. شاخصهای پلاک (PI) و شاخص لثهای (MGI) قبل و بعد از روکش اندازهگیری شد و دادهها توسط آزمون تحلیل کواریانس (ANCOVA) ارزیابی شدند.
یافتهها: در گروه PFM (قبل از روکش) میانگین شاخص لثهای 48/0 ± 45/1 (MGI) و میانگین پلاک 38/0 ± 96/1 (PI) به دست آمد. در گروه PFM
(6 ماه بعد از روکش) میانگین شاخص لثهای 61/0 ± 82/1 (MGI) و میانگین پلاک 49/0 ± 22/1 (PI) به دست آمد . در گروه ) (All-Ceramic) قبل از روکش) میانگین شاخص لثهای 29/0 ± 25/1 (MGI) و میانگین پلاک (PI) 52/0 ± 22/1 به دست آمد. در گروه All-Ceramic (6 ماه بعد از روکش) میانگین شاخص لثهای 50/0 ± 43/1 (MGI) و میانگین پلاک (PI) 516/0 ± 88/1 به دست آمد و آزمون آماری ANCOVA اختلاف دو گروه را از نظر شاخص لثهای و پلاک معنیدار نشان داد (001/0 P< ).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد وجود کراون All-Ceramic و PFM روی دندانها به نحو معنیداری در بروز تظاهرات التهابی در لثه موثر است و این تظاهرات در رستوریشنهای PFM نسبت به All-Ceramic به صورت معنیداری بیشتر اتفاق افتاد.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb