جستجو در مقالات منتشر شده


13 نتیجه برای فک پایین

یوشیاهو رفو آ، نقی عباس زاده،
دوره 14، شماره 2 - ( 5-1380 )
چکیده

دراین مطالعه میزان اثر بی حسی بین دو روش بلاک عصب دندانی تحتانی (روش Conventional و Akinosi) مقایسه شد. تعداد 80 بیمار مراجعه کننده به بخش جراحی فک و صورت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران جهت کشیدن دندانهای خلفی فک پایین به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. بیماران انتخاب شده، در گروه سنی 15 تا 60 سال قرار داشتند. به همه بیماران 1.8 میلی لیتر محلول بی حسی لیدوکائین 2% همراه با آدرنالین یک هشتادهزارم تزریق شد. پس از تزریق به دو روش مورد مطالعه، موارد میزان احساس درد به هنگام تزریق، آسپیراسیون مثبت، زمان شروع بی حسی، مدت زمان بی حسی، عمق بی حسی و میزان بی حسی بافتهای نرم مربوط به اعصاب حسی فک پایین مورد بررسی قرار گرفت و اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که میزان احساس درد هنگام تزریق در تکنیک Conventional بیشتر است؛ همچنین بین دو تکنیک تفاوت معنی داری وجود داشت. موارد آسپیراسیون مثبت در تکنیک Conventional بیشتر از Akinosi بود که به ترتیب 12.5% و 5% گزارش شد؛ ولی اختلاف بین آنها از نظر آماری معنی دار نبود. بی حسی عصب Long Buccal در تکنیک Akinosi بیشتر بود (حدود 75%) و در این تحقیق اختلاف معنی داری در بی حسی عصب، Long Buccal بین دو تکنیک مشاهده شد. اختلاف معنی داری در میزان عمق بی حسی بین دو تکنیک مشاهده نشد؛ همچنین میزان موفقیت در تکنیک Conventional حدود 87.5% و در تکنیک Akinosi هشتاد درصد بود و هیچ اختلاف معنی داری بین دو تکنیک وجود نداشت. دراین تحقیق زمان شروع اثر بی حسی لب و زبان نیز بررسی شد. میانگین زمان شروع بی حسی لب در تکنیک Conventional حدود 3 دقیقه و در تکنیک Akinosi چهار دقیقه گزارش شد ولی اختلاف معنی داری بین دو تکنیک مشاهده نشد. در تکنیک Conventional شروع بی حسی زبان سریعتر بود و میانگین زمان شروع بی حسی زبان بین دو تکنیک تفاوت معنی داری را نشان داد؛ همچنین مدت زمان بی حسی لب و زبان نیز بررسی شد که اختلاف معنی داری بین دو تکنیک مشاهده نشد.


یوشیا هو رفوآ، سعید جلایر،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

در مطالعات متعددی به کاهش دامنه حرکات فک پایین پس از جراحیهای ارتوگناتیک اشاره شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی این مساله که کدام یک از روشهای متداول جراحی ارتوگناتیک اثر کمتری بر روی حرکات فک پایین دارند، انجام شد. در این مطالعه 60 بیمار براساس روش جراحی ارتوگناتیک به سه گروه تقسیم شدند و در هر گروه 20 بیمار مورد عمل جراحی قرار گرفتند. در گروه اول استئوتومی به روش Sagital، در گروه دوم استئوتومی به روش Vertical خارج دهان جهت عقب بردن فک پایین و در گروه سوم استئوتومی های همزمان Bimax فک بالا و پایین انجام شد. روش جراحی فک بالا استئوتومی Lefort I جهت جلو آوردن فک بالا و روش جراحی فک پایین Vertical خارج دهانی بود. میزان باز کردن دهان در ناحیه دندانهای سانترال و میزان حرکات طرفی راست و چپ و حرکات پیشگرایی در هر سه گروه قبل و سه ماه پس از جراحی اندازه گیری و ارزیابی شد. بیشترین میزان تغییرات و کاهش این حرکات، در روش استئوتومی Sagital (گروه اول) و کمترین میزان در روش Vertical خارج دهانی (گروه دوم) مشاهده شد.


مهدی تبریزی زاده، کیوان فرازی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

بیان مساله: معالجه ریشه دندان، به منظور پاکسازی شیمیایی و مکانیکی تمامی فضای پالپ و پر کردن آن با یک ماده خنثی انجام می گردد. در طی این مراحل پیدا نکردن یک کانال و یا پاکسازی ناکامل آن، منجر به شکست درمان خواهد شد؛ بنابراین دندانپزشک باید جهت انجام یک درمان موفقیت آمیز از مورفولوژی کانال ریشه دندان آگاهی کامل داشته باشد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی تعداد و نوع کانال های ریشه دندانهای اینسیزور فک پایین انجام شد.

روش بررسی: جهت انجام این مطالعه توصیفی-مشاهده ای که به روش In-vitro انجام گرفت. تعداد 68 دندان اینسیزور سالم کشیده شده، از درمانگاههای سطح شهر یزد جمع آوری گردید. دندانها پس از قرار گرفتن در رنگ، دکلسیفیه شدند و بعد از شفاف سازی مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته ها: دندانها در %55.9 موارد دارای دو کانال مجزا بودند که در %51.5 موارد، کانال ها قبل از اپیکال فرامن به هم رسیده و به یک کانال تبدیل شده بودند و فقط در %4.4 این نمونه ها، دو کانال در کل طول ریشه مجزا بودند.

نتیجه گیری: با توجه به درصد بالای احتمال دو کاناله بودن این دندانها، انجام جستجوی بیشتر برای یافتن کانال دوم در هنگام تهیه حفره دسترسی مورد تاکید می باشد.


غلامرضا شیرانی، داود کاظمی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1382 )
چکیده

بیان مسأله: Intra Oral Vertico- Sagittal Ramus Osteotomy (IVSRO)  یا استئوتومی Choung از سال 1992 برای درمان پروگناتیسم فک پایین ارائه شده است. در این روش سطح استئوتومی با سطح ساجیتال بدن موازی است؛ بنابراین جابه‌جایی کندیل پس از جراحی کاهش می‌یابد. در این استئوتومی بروز عوارض عصبی حسی نیز اندک است.

هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی میزان اختلالات حسی و جابه‌جایی‌های کندیلی در روش استئوتومی Choung و مقایسه با استئوتومی ساجیتال انجام شده در مطالعات قبلی, انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه مقدماتی, جراحی Setback فک پایین برای ۷ نفر با روش استئوتومی Choung انجام شد. در ۲ نفر از بیماران علاوه بر Setback فک استئوتومی Le Fort I به منظور جلو آوردن و بالابردن فک بالا و در ۲ بیمار علاوه بر  استئوتومی فک پایین، جراحی چانه نیز انجام شد؛ همچنین متغیرهای تغییرات حسی عصب دندانی تحتانی و تغییرات موقعیت کندیلی, بعد از استئوتومی Choung بررسی شد. بیماران حداقل تا یک سال بعد از جراحی تحت نظر بودند. برای همه بیماران رادیوگرافی‌های OPG, Lateral Cephalogeram و Submentovertex در مرحله قبل و بعد از عمل تهیه گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون Wilcoxon و Mc Nemar انجام شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه اختلاف معنی‌داری را در تغییرات کندیلی نشان نداد (05/0P>)؛ آنالیز آماری Mc Nemar اختلاف معنی‌داری را در اختلالات حسی نسبت به استئوتومی ساجیتال نشان داد (001/0P=).

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه, استئوتومی Choung روشی مطمئن و کم عارضه در جراحی فک پایین می‌باشد.


سعید نوکار، روشنک بقایی نائینی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده

بیان مسأله: در درمان بیماران بی‌دندان فک پایین با پروتز ثابت متکی بر ایمپلنت مسائلی مانند تعداد ایمپلنت‌های مورد نیاز جهت بازسازی کامل فک، محل مناسب قرارگیری ایمپلنت‌ها، طرح پروتز از نظر نحوه اتصال ایمپلنت‌ها به یکدیگر و طول کانتی‌لور مورد بحث می‌باشد. تغییر شکل فک در اثر حرکات مختلف موجب ایجاد نیروهایی در استخوان اطراف ایمپلنت‌ها می‌گردد؛ اما این مسأله کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

هدف: مطالعه حاضر با هدف تحلیل اجزای محدود، تعیین توزیع تنش استخوان اطراف ایمپلنت‌های فک پایین در طرحهای مختلف پروتز به هنگام تغییر ابعادی فک پایین انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, مدل کامل فک پایین با استفاده از داده‌های حاصل از CT-Scan جسد با مقاطع 5/0 میلیمتری تهیه شد. مدل ایمپلنت 10×1/4 میلیمتر ITI با استفاده از اندازه‌گیری به روش Profile Projector در نرم‌افزار Solidworks 2003 تهیه گردید. ایمپلنت‌ها در دو طرح مختلف در فک قرار داده شدند و سه طرح مختلف سوپراستراکچر روی ایمپلنت‌ها نهاده شدند. نیروی عضلانی در دو حالت Clench ثنایایی و Clench مولر اول راست به محل اتصالات عضلات اعمال شدند. کندیل‌ها و دندان تحت Clench تکیه‌گاه در نظر گرفته شدند.

یافته‌ها: میزان تنش Von Misses در استخوان اطراف ایمپلنت‌ها تعیین شد و کمترین میزان تنش در سوپراستراکچر سه قطعه‌ای مشاهده شد که کمترین محدودیت را در برابر تغییرات ابعادی فک ایجاد ‌کرد و سه قطعه، مستقل از یکدیگر عمل کردند.

نتیجه‌گیری: این تحقیق بکارگیری تعداد بیشتر ایمپلنت جهت بازسازی کامل فک و تهیه پروتزهای مستقل متکی بر ایمپلنت‌ها به منظور آزادی تغییرات ابعادی فک پایین را توصیه می‌نماید.


زهرا دلیلی، آزاده میاندج،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده

بیان مسأله: پاسخ قابل ملاحظه به دستگاههای ارتوپدی فانکشنال فک در بیماران کلاس II اسکلتی با کمبود رشد فک پایین در طول دوره رشدی و در حدود سن بلوغ اتفاق می‌افتد؛ به همین دلیل بررسی شاخصی که معرف وضعیت زمان رشد فک پایین باشد, حائز اهمیت است. نشان داده شده که روش آنالیز مهره‌های گردنی حتی نسبت به روش آنالیز استخوان مچ دست معتبرتر است.

هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی شروع درمان ارتوپدی فانکشنال با استفاده از شاخص تکامل مهره گردنی انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، رادیوگرافی لترال سفالومتری قبل از درمان مربوط به 153نفر بیمار کلاس II اسکلتی با کمبود رشد فک پایین و یافته‌های مستند سفالومتری که تحت درمان فانکشنال بودند, مورد مطالعه قرار گرفتند و توسط متخصص رادیولوژی فک و صورت بر اساس شاخص CVMS مورد بررسی قرار گرفتند؛  وضعیت زمانی درمان بر اساس مرحله رشدی فک پایین در یکی از سه مرحله CVMS I (فاز مطلوب)، CVMS II (فاز ایده‌آل) و CVMS III (فاز نامطلوب) طبقه‌بندی گردید.

یافته‌ها: 8/41% از نتایج ارزیابیها در مرحله CVMS I، 1/28% در مرحله CVMS II و 30% در مرحله CVMS III قرار گرفتند که بر اساس آزمون مجذور کای, اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. وضعیت زمانی درمان به تفکیک سن و جنس نیز مورد بررسی قرار گرفت؛ نتایج اختلاف آماری معنی‌داری را در بین دو جنس نشان داد (032/0=P).

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر آنالیز تکامل مهره‌های گردن را در کنار معیارهای کلینیکی برای تعیین زمان ایده‌آل درمان ارتوپدی فانکشنال پیشنهاد می‌نماید که باعث جلوگیری از خستگی بیمار در طول دوره نامطلوب درمان می‌گردد.


زهرا دلیلی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

ارزیابی سن اسکلتی و مشخص کردن مراحل رشد در ارائه طرح درمان و همچنین ثبات درمانهای ارتودنسی از جمله درمانهای ارتوپدی فانکشنال و جراحیهای ارتوگناتیک از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در تشخیص و ارزیابی این فرایند مهم، معیارهای بیولوژیکی متعددی مطرح شده است که به دلیل محدودیتهای استفاده از این معیارها، ایده بکارگیری شاخصهای جدید همچنان مهم جلوه می‌کند؛ از جمله این معیارهای جدید شاخص آنالیز مهره‌های گردنی می‌باشد. ابتدا از مهره‌های 2C تا 6C در شش مرحله تکاملی برای ارزیابی رشد استفاده می‌شد. اما امروزه روش جدید آنالیز مهره‌های گردنی با عنوان CVMS (Cervical Vertebral Maturation Stage) با ارزیابی سه مهره 23C و 4C در رادیوگرافی سفالومتری لترال در پنج مرحله تکاملی، مطرح می‌باشد. این روش از سهولت بیشتری برخوردار است و اعتبار بالاتری از آنالیز دست و مچ دارد.


طاهره حسین‌زاده نیک، مریم حبیبی، بنفشه گلستان، حمیدرضا باریکانی،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: chin cup به عنوان یک وسیله ارتوپدیک در درمان بیماران Cl III اسکلتی به کار می‌رود. میزان حرکت چانه به سمت جلو و تغییرات استخوانی این ناحیه در بهبود نمای صورتی بیماران Cl III اهمیت زیادی دارد. هدف از این مطالعه تعیین میزان تغییرات مورفولوژیک سمفیز به دنبال درمان با chin cup در بیماران Cl III اسکلتی می‌باشد.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی به منظور ارزیابی تاثیر chin cup بر روی مورفولوژی سمفیز،  بر روی 14 بیمار Cl III اسکلتی  تحت درمان با chin cup انجام شد و در کل 28 سفالومتری قبل و بعد از درمان این بیماران مورد بررسی قرار گرفت. 7 شاخص جهت توصیف مندیبل و رابطه آن با سمفیز در حین درمان، توسط آنالیز Ricketts تعیین شد و 4 شاخص دیگر که سمفیز را به تنهایی در نظر می‌گرفت اندازه‌گیری و آنالیز آماری شد. کلیه متغیرها قبل و بعد از درمان توسط paired t test مقایسه شدند و جهت بررسی میزان همبستگی بین متغیرها از ضریب همبستگی Pearson استفاده شد. در این مطالعه سطح معنی‌داری a برابر 05/0 درنظر گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج حاصل از این آنالیز داده‌ها نشان داد که ارتفاع سمفیز پس از درمان افزایش ‌یافت (02/0=P)، عمق سمفیز پس از درمان کاهش می‌یافت (04/0=P) و چرخش سمفیز در جهت پایین و عقب بود.

نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق بیانگر این است که در بیماران Cl III که از نظر اسکلتی مبتلا به پروگناتیسم مندیبل می‌باشند، با استفاده از chin cup تغییراتی در مورفولوژی سمفیز در جهت عرضی ایجاد می‌شود که در بهبود پروفایل بیماران موثر می‌باشد. همچنین در بیمارانی که مشکل افزایش رشد ورتیکالی نداشته باشند، تغییرات عمودی سمفیز متعاقب درمان با این وسیله مطلوب است. در ضمن علاوه بر سمفیز، مندیبل و راموس هم تغییرات ابعادی در جهت پایین و عقب دارند.


عادل پیر جمالی نیسیانی، نیما جمشیدی، محسن صراف بیدآباد، نوید سلطانی،
دوره 28، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: بهینه‌سازی پارامترهای سوراخ کاری به منظور کاهش دمای ایجاد شده حین ایجاد حفره در استخوان از جمله مواردی است که مورد توجه محققان می‌باشد. هدف از انجام این تحقیق دستیابی به مقادیر بهینه از پارامترهای سوراخ کاری بر مبنای ایجاد کمترین دما حین سوراخ کاری استخوان فک است.

روش بررسی: در این پژوهش دو مدل از فک پایین و بالا تهیه گردید و دندان‌های شماره 2، 5 و 8 از فک بالا و نیز دندان‌های شماره 25، 28 و 31 از فک پایین برداشته شد. سپس عمل سوراخ کاری تحت شرایط مختلف روی مدل‌ها به روش تحلیل اجزای محدود انجام گردید و مقدار حداکثر دما در مجاور محل حفرات اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: مته با زاویه نوک 70 درجه، کمترین حداکثر دما را حین سوراخ کاری ایجاد کرد. همچنین کمترین حداکثر دماها در سرعت چرخش مته، نرخ پیشروی مته و نیروی وارد بر مته به ترتیب برابر با RPM200، mm/min120 و N60 مشاهده شد. استفاده از خنک کننده توانست ماکزیمم دمای ایجاد شده را به مقدار تقریبی 7 درجه سانتی‌گراد کاهش دهد. بیشترین اختلاف دما در مناطق مختلف تحت سوراخ کاری در فک بالا و پایین به مقدار تقریبی 1 درجه سانتی‌گراد بود.

نتیجه‌گیری: تیزی ابزار برش، کم نمودن سرعت چرخش مته، بالا بردن نرخ پیشروی و نیروی وارد بر مته و نیز استفاده از خنک کننده نقش قابل‌توجهی در کاهش دمای استخوان فک حین سوراخ کاری آن داشت. محل انجام سوراخ کاری روی استخوان فک تأثیر چندانی بر تغییرات دمایی پدید آمده نداشت.


سمانه بیات، شیرین سخدری، علی مختار، علی لطفی، مهدی امیری سیاوشانی،
دوره 28، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: فیبروم ادونتوژنیک مرکزی یک نئوپلاسم نادر برخواسته از اکتومزانشیم ادونتوژنیک می‌باشد. اغلب موارد آن در فک پایین و بین سنین 11 تا 39 سالگی رخ می‌دهد. تمایل قطعی به بروز در زنان با نسبت 2/2 به 1 وجود دارد و میزان عود آن بسیار کم است. هدف از این مقاله گزارش یک مورد از این ضایعه نادر بود که به صورت اتفاقی یافت شده بود.

گزارش مورد: دختری 11 ساله در طی درمان ارتودنسی و بدون هیچگونه شکایت و علایم بالینی، جهت بررسی جوانه دندان‌های دایمی، رادیوگرافی پانورامیک تهیه کرد. در کلیشه پانورامیک یک ضایعه رادیولوسنت تک حجره ای با حدود مشخص و Corticated در ناحیه سمت راست تنه فک پایین مشاهده شد. ضایعه به روش جراحی خارج شد. در نمای میکروسکوپیک، مشخصات هیستوپاتولوژیک Central Odontogenic Fibroma از نوع Simple مشاهده شد.

نتیجه گیری: اگرچه فیبرومای ادونتوژنیک مرکزی یک نئوپلاسم خوش خیم نادر است ولی از آنجاییکه ممکن است بیمار بدون علایم بالینی مانند تورم، درد و پاراستزی باشد، ارزیابی دقیق تصاویر رادیوگرافی برای تشخیص زود هنگام ضایعات دارای اهمیت است.


عادل پیرجمالی نیسیانی، محسن صراف بید آباد، نیما جمشیدی،
دوره 29، شماره 3 - ( 8-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش شکست‌ها در فرایند کاشت ایمپلنت‌های دندانی از جمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه محققان بوده است. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثر بیومکانیکی دو جنس مختلف ایمپلنت دندانی پس از کاشت و بارگذاری در استخوان فک بود.

روش بررسی: یک مدل سه ‌بعدی از فک پایین توسط نرم‌افزار MIMICS 10.01 طراحی شد. از روی مدل به دست آمده، بخش انتهایی فک پایین در نرم‌افزار CATIA V5 طراحی گردید و فرایند دریلینگ بخش کورتیکال آن به‌کمک شبیه‌سازی با روش تحلیل اجزای محدود در نرم‌افزار DEFORM-3D V6.1 انجام شد. سپس مدل سه ‌بعدی حفره ایجاد شده از محل دریل ‌شده استخراج گردید و یک مدل ایمپلنت دندانی ITI که در نرم‌افزار CATIA V5 طراحی شده بود، داخل آن قرار داده شد. فضای باقیمانده بین ایمپلنت و حفره ایجاد شده به ‌عنوان استخوان کورتیکال تازه تشکیل ‌شده در محل دریلینگ، پس از گذشت
6 هفته از کاشت ایمپلنت تعیین شد و خواص مکانیکی استخوان جدید به نرم‌افزار DEFORM-3D V6.1 وارد گردید و بارگذاری بر سطح دو ایمپلنت با جنس‌های تیتانیوم خالص و زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم اعمال شد.

یافته‌ها: تغییرات حجمی پدید آمده در استخوان کورتیکال تازه تشکیل شده در اطراف ایمپلنت تیتانیوم خالص و زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم به ترتیب برابر با 238/0 و 242/0 درصد به دست آمد. همچنین، میزان حرکت ایمپلنت‌ها در داخل استخوان فک برای جنس تیتانیوم خالص 00514/0 و برای زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم معادل 00538/0 میلی‌متر بود.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که از نظر بیومکانیکی، ایمپلنت دندانی با جنس تیتانیوم خالص شرایط مناسب‌تری را در استخوان فک نسبت به جنس زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم ایجاد می‌کند.

زمینه و هدف: کاهش شکست‌ها در فرایند کاشت ایمپلنت‌های دندانی از جمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه محققان بوده است. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثر بیومکانیکی دو جنس مختلف ایمپلنت دندانی پس از کاشت و بارگذاری در استخوان فک بود.

روش بررسی: یک مدل سه ‌بعدی از فک پایین توسط نرم‌افزار MIMICS 10.01 طراحی شد. از روی مدل به دست آمده، بخش انتهایی فک پایین در نرم‌افزار CATIA V5 طراحی گردید و فرایند دریلینگ بخش کورتیکال آن به‌کمک شبیه‌سازی با روش تحلیل اجزای محدود در نرم‌افزار DEFORM-3D V6.1 انجام شد. سپس مدل سه ‌بعدی حفره ایجاد شده از محل دریل ‌شده استخراج گردید و یک مدل ایمپلنت دندانی ITI که در نرم‌افزار CATIA V5 طراحی شده بود، داخل آن قرار داده شد. فضای باقیمانده بین ایمپلنت و حفره ایجاد شده به ‌عنوان استخوان کورتیکال تازه تشکیل ‌شده در محل دریلینگ، پس از گذشت
6 هفته از کاشت ایمپلنت تعیین شد و خواص مکانیکی استخوان جدید به نرم‌افزار DEFORM-3D V6.1 وارد گردید و بارگذاری بر سطح دو ایمپلنت با جنس‌های تیتانیوم خالص و زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم اعمال شد.

یافته‌ها: تغییرات حجمی پدید آمده در استخوان کورتیکال تازه تشکیل شده در اطراف ایمپلنت تیتانیوم خالص و زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم به ترتیب برابر با 238/0 و 242/0 درصد به دست آمد. همچنین، میزان حرکت ایمپلنت‌ها در داخل استخوان فک برای جنس تیتانیوم خالص 00514/0 و برای زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم معادل 00538/0 میلی‌متر بود.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که از نظر بیومکانیکی، ایمپلنت دندانی با جنس تیتانیوم خالص شرایط مناسب‌تری را در استخوان فک نسبت به جنس زیرکونیوم -5/2% نایوبیوم ایجاد می‌کند.


سید رامین نوربخش، حمیده یوسف پور، فرشته عثمانی،
دوره 34، شماره 0 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: در جراحی دندان مولر سوم نهفته، رادیوگرافی پانورامیک یک تکنیک مقدماتی برای ارزیابی عواقب مرتبط با آسیب عصب آلوئولار تحتانی است. با این حال، این تکنیک نمی‌تواند در تمام موارد، اطلاعات کافی را برای تعیین خطر واقعی فراهم آورد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت دو رادیوگرافی پانورامیک و توموگرافی کامپیوتری پرتو مخروطی CBCT در ارزیابی ارتباط دندان مولر سوم نهفته فک پایین با عصب آلوئولار تحتانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، ارتباط بین دندان مولر سوم نهفته مندیبل با عصب آلوئولار تحتانی در 15 بیمار مراجعه کننده به بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت دانشکده دندانپزشکی بیرجند مشتمل بر 20 دندان مولر سوم نهفته مندیبل به کمک دو رادیوگرافی پانورامیک و CBCT تحت ارزیابی قرار گرفت و نتایج حاصل با استفاده از آمار توصیفی و آزمون کای دو و تحلیل حساسیت در نرم افزار SPSS22 تحلیل شد.
یافته‌ها: در ارزیابی دندان‌های تحت مطالعه به کمک رادیوگرافی پانورامیک، بیشترین میزان فراوانی مربوط به تیرگی ریشه (65%) و خمیدگی ریشه (65%) و کمترین میزان فراوانی مربوط به باریکی ریشه (20%) و انحراف کانال (5%) بود. بیشترین میزان حساسیت معیارهای پانورامیک مربوط به معیار تیرگی ریشه با حساسیت 100% و کمترین میزان حساسیت مربوط به معیار انحراف کانال با حساسیت 17% بود. از طرفی، بیشترین میزان ویژگی معیارهای پانورامیک مربوط به دو معیار اپکس بایفید و انحراف کانال با ویژگی 100% وکمترین میزان ویژگی مربوط به خمیدگی ریشه با ویژگی 21% بود.
نتیجه‌ گیری: براساس یافته‌های این مطالعه، احتمال مشاهده رابطه بین دندان‌های مولر سوم فک پایین با عصب آلوئولار تحتانی در رادیوگرافی CBCT بسیار زیاد بود.

مهرداد شهرکی، امیرحسین خزاعی، آرش آزادی، صدرا امیرپور هره دشت،
دوره 36، شماره 0 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: مولر سوم فک پایین شایع‌ترین دندان نهفته می‌باشد و ریخت شناسی صورتی- جمجمه‌ای و مؤلفه‌های صورتی می‌توانند پیش‌ بینی کننده مناسبی برای نهفتگی این دندان باشند. هدف از این پژوهش بررسی رابطه زاویه گونیال، شیب پلن فک پایین و ارتفاع راموس با نهفتگی مولر سوم فک پایین بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی و گذشته نگر با ارزیابی تصاویر لترال سفالومتری 172 بیمار در سال 1399 در شهر زاهدان انجام گرفت. وضعیت رویشی مولر سوم فک پایین به وسیله بررسی بالینی و با کمک تصاویر پانورامیک مشخص گردید و نمونه‌ها به چهار دسته تقسیم شدند: کاملاً رویش یافته (1)، نیمه نهفته (2)، کاملا نهفته (3) و نیمه تکامل یافته (4). سپس زاویه‌ی گونیال، شیب پلن فک پایین و ارتفاع راموس در لترال سفالومتری هر گروه اندازه گیری شد و داده‌های حاصل توسط آزمون‌های آماری کروسکال والیس و آنالیز واریانس آنوا مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: در بین بیماران، 02/68% زن و 97/31% مرد بودند. مقدار متوسط زاویه گونیال در چهار گروه اختلاف معنی‌داری از لحاظ آماری با هم نداشت (05/0P>). در گروه چهارم میانگین شیب پلن فک پایین به طورمعنی‌داری بیشتر (74/29) و میانگین ارتفاع راموس به طورمعنی‌داری کمتر (mm 21/49) از سایر گروه‌ها بود.
نتیجه‌گیری: بر طبق آنالیز‌های انجام شده و نتایج به دست آمده، زاویه گونیال، شیب پلن فک پایین و ارتفاع راموس پیش بینی کننده‌های دقیقی برای تعیین احتمال نهفتگی مولر سوم فک پایین نمی‌باشند و نیاز به تحقیقات گسترده‌تر در این زمینه وجود دارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb