جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای پرسلن

فریده گرامی پناه،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1380 )
چکیده

وجود لایه اکسید در سطح آلیاژ، زمینه چسبندگی آن را به پرسلن فراهم می سازد. در سطح آلیاژهای بیس متال نسبت به آلیاژهای با طلای بالا، اکسید بیشتری ایجاد می شود. ممکن است تشکیل لایه اکسید زیاد، منجر به شکست باند گردد و ضخامت آن در اثر پخت مکرر پرسلن، افزایش یابد. هدف از این مطالعه تعیین اثر پخت مکرر پرسلن بر مقاومت باند دو آلیاژ بیس متال مینالوکس و وراباند 2 می باشد؛ به همین منظور شانزده صفحه فلزی (0.5×5×20) از هر گروه آلیاژ ریخته شد و سطح آنها مطابق دستور کارخانه آماده گردید. پرسلن با ضخامت یکسان (1 میلیمتر) در یک سوم میانی نمونه ها قرار داده شد. هر گروه از آلیاژ به سه زیر گروه تقسیم شد. گروه اول بعد از گلیز کنار گذاشته شد. گروه دوم و سوم 2 و 4 بار بیشتر پخت شدند و مقاومت باند آنها توسط روش خمش 3-Point مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج حاصله اختلاف معنی داری را بین مقاومت باند نمونه ها در اثر پخت مکرر پرسلن و همچنین بین مقاومت باند دو آلیاژ در تعداد پخت مساوی نشان نداد. براساس یافته های این مطالعه، آلیاژهای مینالوکس و وراباند 2 از نظر باند به پرسلن مشابهت دارند.


رضا خدادادی، شهین رکنی، محمد نجفی پور،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده

بیان مسأله: به منظور رفع مشکل نازیبایی طوق فلزی روکشهای متال‌سرامیک روشها و مواد مختلفی بکار رفته‌‌اند که تکنیک شولدر پرسلن یکی از روشهای پیشنهادی است.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر پختهای مکرر چینی بر تطابق مارژین شولدر پرسلن در روکشهای چینی- فلز ساخته شده از دو نوع آلیاژ نابل و بیس‌متال انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, از چهارگروه ده تایی مدل (دای) برنجی, استفاده شد. سرپوشهای فلزی گروههای A و B با آلیاژ نابل و سرپوشهای فلزی گروههای C وD از آلیاژ بیس‌متال ریخته شدند. عرض شولدر در گروههای A و C یک میلیمتر و در گروههای B و D 5/1 میلیمتر بود. پس از انجام مراحل دگازینگ واپک گذاری، چینی شولدر پرسلن در ناحیه شولدر سرپوشها کامل گردید و میانگین فاصله عمودی مارژین با میکروسکوپ Reflective با بزرگنمایی 400 برابر اندازه‌گیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمونهای یک و دو طرفه ANOVA و دانکن تحلیل گردید.

یافته‌ها: در این تحقیق دو عامل نوع آلیاژ و عرض شولدر به طور همزمان اثرات متقابل (Interaction) ایجاد نکردند (709/0=P). نوع آلیاژ تأثیر معنی‌داری بر انطباق مارژین داشت (021/0 P=) و بهترین نوع آلیاژ از نظر تطابق مارژین شولدر پرسلن ,آلیاژ بیس‌متال بود. عرض شولدر نیز تأثیر معنی‌داری بر انطباق مارژین داشت (000/0P=)‍؛ چنان که با کاهش عرض شولدر تطابق مارژین شولدر پرسلن افزایش یافت.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های مطالعه حاضر, میزان انطباق شولدر پرسلن بخصوص با عرض شولدر 1 میلیمتر و آلیاژ بیس‌متال بهتر است.


حمید کرمانشاه، محمد جواد خرازی فرد، هلنا یشاریم،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: ترمیم‌های پرسلنی بسیار مستعد شکستگی هستند و یکی از راههای ترمیم آنها استفاده از کامپوزیت و سایلن بر روی پرسلن اچ‌شده است؛ از طرفی، برخی از مطالعات، اچ‌کننده معمول و کارای پرسلن یعنی اسیدهیدروفلوئوریک را برای بافتهای بدن مضر دانسته‌اند.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر دو ماده Aciduted Phosphated Fluoride (APF) و Phosphoric Acid (PHA) بر روی پرسلن در مقایسه با Hudro Fluoric Acid (HF) و نیز تأثیر Unfilled Resin و Dentin Bonding بر استحکام باندکامپوزیت پرسلن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی،120 بلوک پرسلنی به ابعاد 2×5×5 میلیمتر تهیه شد و سطح باند بلوک‌ها سندبلاست گردید؛ سپس نمونه‌ها به سه گروه چهل‌تایی تقسیم شدند؛ گروه اول با HF 5/9% اولترادنت به مدت یک دقیقه اچ شد؛ گروه دوم با APF،23/1% ایرانی کیمیا به مدت 10 دقیقه و گروه سوم با PHA 37% ایرانی کیمیا به مدت یک دقیقه اچ شد؛ سپس در هر گروه، در سطح نیمی از نمونه‌ها سایلن اولترادنت به کار برده شد و در سطح نیم دیگر از سایلن استفاده نشد. در مرحله بعد به نیمی از نمونه‌های دارای سایلن Unfilled Resin و به نیم دیگر Dentin Bonding زده شد؛ در مورد نمونه‌هایی که سایلن نداشتند نیز به همین منوال عمل شد؛ یعنی بر سطح نیمی از نمونه‌های فاقد سایلن هر گروه Unfilled Resin و بر سطح نیم دیگر Dentin Bonding به کار برده شد؛ سپس بر روی تمام نمونه‌ها استوانه کامپوزیتی به ابعاد 2*4 میلیمتر گذاشته شد. نمونه‌ها به مدت 24 ساعت در آب مقطر 37 درجه سانتیگراد نگهداری شدند و سپس 500 سیکل حرارتی را گذراندند و پس از آن در دستگاه اینسترون، استحکام باند کامپوزیت- پرسلن مورد آزمون قرار گرفت. پس از آن نوع شکست با استفاده از استریومیکروسکوپ با بزرگنمایی 40 برابر تعیین گردید. داده‌ها با استفاده از آزمونهای آماری 3 Way ANOVA، Kaplan- Maier و Tukey- HSD و با سطح معنی‌داری 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: در بررسی سطح پرسلن‌های اچ شده، مشخص شد که PHA وAPF فقط قادرند به طور مختصری سطح پرسلن را خشن سازند و هیچ میکرواندرکاتی برای بهبود استحکام باند پرسلن- کامپوزیت ایجاد نمی‌کنند؛ در حالی که HF بخوبی سطح پرسلن را اچ می‌کند و میکرواندرکات‌هایی برای گیر ایجاد می‌کند؛ همچنین با توجه به نتایج حاصل از آزمون استحکام برشی باند نمونه‌ها، HF در بهبود استحکام باند پرسلن- کامپوزیت نقش داشت (05/0P<) اما سایلن اولترادنت هیچ نقش معنی‌داری در بهبود استحکام باند کامپوزیت- پرسلن نداشت (05/0P>).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل از مطالعه حاضرکاربرد سایلن اولترادنت بر روی سطح پرسلن سندبلاست‌شده و اچ‌شده با PHA یا APF نمی‌تواند جایگزین کاربرد همین سایلن بر روی سطح سندبلاست شده و اچ شده با HF گردد.


فرحناز نجاتی دانش، امید صوابی، محمد رضا آزاد،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: یکی از مشکلات ترمیم‏های ثابت متال- سرامیک، شکستن باند بین فلز و پرسلن می‎باشد. با تولید آلیاژهای دندانپزشکی در داخل کشور بررسی خصوصیات فیزیکی و کاری این مواد لازم به نظر می‎رسد.
هدف: با توجه به تولید آلیاژهای بیس‌متال در داخل کشور، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی باندینگ آلیاژ مینالوکس (ساخت ایران) به پرسلن به عنوان یک آلیاژ فاقد بریلیوم و مقایسه آن با یک آلیاژ بیس‎متال خارجی رایج (سوپرکست) به عنوان یک آلیاژ دارای بریلیوم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی و آزمایشگاهی، از دو آلیاژ مینالوکس و سوپرکست 10 نمونه به شکل میله استوانه‏ای به طول 50 و قطر 2 میلیمتر تهیه گردید. به دنبال آمـاده‎سازی، سطح میله‏ها دگاز و سپس پرسلن‌گذاری (به صورت دیسکی به ضخامت 2 و قطر 8 میلمتر) انجام شد؛ سپس نمونه‏ها به نحوی درون یک مولد ویژه قرار گرفتند و توسط گچ محصور شدند که با اعمال نیرو توسط دستگاه اینسترون، نیرو تنها بر دیسک پرسلنی وارد و موجب جدا شدن پرسلن از فلز گردد. نیروی شکست برای هر نمونه ثبت گردید. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون آماری t مورد تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی‌داری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافته‏ها: میانگین نیروی لازم برای شکست پرسلن نمونه‌های آلیاژ سوپرکست 4/6 ± 58/71 و برای آلیاژ مینالوکس 48/5±34/67 کیلوگرم نیرو و مقاومت باند پرسلن با آلیاژ مینالوکس 27/4±54/52 مگاپاسکال و با آلیاژ سوپرکست 99/4±85/55 مگاپاسکال به دست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنی‏دار بود (001/0P<).
نتیجه‏گیری: نتایج این مطالعه، نشان داد که آلیاژ سوپرکست که یک آلیاژ نیکل کروم حاوی بریلیوم می‎باشد، نسبت به آلیاژ مینالوکس که فاقد بریلیوم می‎باشد، باند محکم‏‎تری با پرسلن ایجاد می‏کند.


حمید جلالی، فرزانه آقاجانی، فریدون شیرزادی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده می‌شود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کوره‌های سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسم‌های تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده می‌شود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونه‌ها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و ‌گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده‌ با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونه‌ها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیک‌های دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنی‌داری 05/0P استفاده شد.
یافته‌ها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنی‌داری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنی‌داری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد،‌ اختلاف معنی‌داری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنی‌داری نداشتند.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این تحقیق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که پالیش استاندارد می‌تواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) می‌تواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.


حمید جلایی، سیامک مرادیان، درسا جلالی،
دوره 18، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: هرچند ارائه سیستم‌های بدون فلز و باندینگ رزینی دندانپزشک را قادر ساخته تا با حداقل تراش و استفاده از یک لامینیت پرسلنی, خواسته بیماران خود را تأمین کند, اما امکان دیده شدن زمینه تغییر رنگ یافته دندان از ورای ترمیم هنوز به عنوان مشکلی باقی مانده است. به نظر می‌رسد یکی از راههای رفع این مشکل کاربرد مواد shade modifier برای خنثی‌کردن تغییر رنگ زمینه دندان در زیر ترمیم‌های لامینیت پرسلنی باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین توانایی مواد shade modifier افزوده شده به سیمان‌های رزینی در زیر لامینیت‌های پرسلنی برای پوشاندن تغییر رنگهای دندانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، 60 عدد دیسک پرسلنی با ضخامت‌های 7/0 و 2 میلیمتر (30 عدد از هر ضخامت) و قطر 20 میلیمتر از پودر پرسلن سرامکو ساخته شد. 40 دیسک در رنگ A2 و 20 عدد از مخلوط پودر پرسلن A2 و رنگ تهیه گردیدند. از دیسک‌های با ضخامت 7/0 میلیمتر به عنوان لامینیت و از دیسک‌های با ضخامت 2 میلیمتر به عنوان زمینه عاجی استفاده شد؛ سپس هر دیسک لامینیت بر روی دیسک‌های 2 میلیمتری با شرایط زیر سیمان شدند:
1- گروه اول (شاهد): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری با رنگ A2
2- گروه دوم (کنترل): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری رنگی.
3- گروه سوم (مداخله‌): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + shade modifier + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری رنگی
سپس رنگ 30 نمونه حاصل با دستگاه اسپکتروفتومتر در دو حالت با محاسبه انعکاس آینه‌ای و بدون محاسبه انعکاس آینه‌ای و هر حالت با دو پس‌زمینه سیاه و سفید B) و (W اندازه‌گیری و ثبت شد؛ سپس اختلاف رنگ (E) موجود بین هر یک از نمونه‌های گروه مورد و کنترل با نمونه‌های هم‌شماره از گروه شاهد محاسبه گردید. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون آماری Paired sample t مورد تحلیل آماری قرار گرفت. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: پس از سیمان‌شدن نمونه‌ها،‌ اندازه‌گیری شاخص‌ها در وضعیت SCIW نشان داد که فقط شاخص L بین تمام گروهها به جز گروه اول و سوم معنی‌دار بود. در وضعیت SCEW تمام شاخص‌ها اختلاف معنی‌داری نشان دادند؛ در وضعیت SCIB، E بین گروه دوم و سوم معنی‌دار نبود. شاخص h، بین گروه اول و سوم و c بین هر سه گروه نیز معنی‌دار نبود. در وضعیت SCEB، E بین گروه دوم و سوم اختلاف معنی‌دار نداشت.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج آماری، shade modifier نتوانسته است رنگ نمونه‌های گروه مورد را به طور کامل با رنگ نمونه‌های گروه شاهد همرنگ کند؛ اما تفاوت رنگ این دو گروه از نظر چشمی در محدوده قابل قبولی قرار دارد؛ به همین دلیل کاربرد مواد shade modifier در زیر ترمیم‌های ونیر می‌تواند دندانپزشک را در اصلاح رنگ ترمیم بر روی دندانهای تغییر یافته یاری دهد.


اسماعیل یاسینی، صنم الماسی،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف:در ترمیم‌های فلزی- سرامیکی غالباً شکستگی اتفاق می‌افتد. با توجه به هزینه‌بر بودن و صرف وقت زیاد برای ساخت مجدد، بهتر است این شکستگی‌ها ترمیم ‌شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر عوامل شیمیایی مختلف برای آماده‌سازی سطحی فلزات غیرقیمتی جهت باند به کامپوزیت انجام شد. در این مطالعه استحکام باند برشی کامپوزیت به آلیاژ غیرقیمتی توسط 4 سیستم باندینگ با باند فلز-سرامیک مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 50 عدد دیسک مسطح از آلیاژ غیرقیمتی Ni-Cr-Be (Silvercast, Fulldent) ریخته و توسط کاغذ سیلیکون کارباید شماره 120،400 و 600 به ترتیب پالیش و به 5 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه 1 یا کنترل بر روی فلز، پرسلن فلدسپاتیک (Ceramco2, Dentsply Ceramco) به کار رفت. بقیه نمونه‌ها به مدت 15 ثانیه توسط ذرات اکسید آلومینیوم 50 میکرونی تحت فشار 35 psiسندبلاست شده و برای 5 ثانیه با آب شسته و توسط هوای فشرده خشک شدند. گروه‌های 2، 3، 4 و 5 به ترتیب سیستم‌‌های باندینگ All-Bond2(Bisco)، Ceramic Primer (3M)، Metal Primer II (GC) وPanavia F2 (Kuraray) را دریافت نمودند. کامپوزیت اپکFoundation opaque و به دنبال آن کامپوزیت هیبرید Gradia Direct روی سطح فلز آماده شده قرار گرفت و هر کدام جداگانه توسط نور پلیمریزه شد. نمونه‌ها در آب مقطر ºC37 به مدت یک روز نگهداری و سپس برای 1000 چرخه ( ºC5-55) ترموسایکل شدند و سپس تحت آزمون استحکام باند برشی قرار گرفتند. نحوه شکست نمونه‌ها توسط استریومیکر.وسکوپ با بزرگنمایی 10 برابر برای ارزیابی نوع شکست بررسی شد. آزمون آماری ANOVA و Tukey's HSD بر روی داده‌ها انجام شد.
یافته‌ها: متوسط استحکام باند برشی در گروه فلز-سرامیک 2 6 /38 مگاپاسکال، گروه All-Bond285/2 06/17 مگاپاسکال، گروه Ceramic Primer 2/1 72/14 مگاپاسکال،، Metal primer II 2/2 04/19 مگاپاسکال، و گروه Panavia F2 1/2 37/21 مگاپاسکال بود. گروه کنترل به طور معنی‌داری استحکام باند بالاتری نسبت به بقیه گروه‌ها ایجاد نمود (001/0P<). استحکام باند گروه Panavia F2 به طور معنی‌دار از All-Bond 2 و Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با Metal Primer II تفاوت معنی‌دار نداشت. استحکام باند گروه Metal Primer II به طور معنی‌داری از Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با All-Bond2 تفاوت معنی‌دار نداشت.
نتیجه‌گیری: بر مبنای نتایج این مطالعه مطمئن‌ترین درمان شکستگی ترمیم‌های فلز- سرامیک تعویض پرسلن در شرایط ایده‌آل است. در صورت عدم امکان، استفاده از سمان‌های رزینی چسبنده حاوی فیلر و منومرهای فسفاته (به خصوص MDP) مانند Panavia F2 جهت چسبندگی کامپوزیت به آلیاژهای غیرقیمتی توصیه می‌شود.


ابراهیم امین صالحی، علی رجایی،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پرسلن لامینیت ونیر به جهت برداشت کم و زیبایی پایدار یکی از ترمیم‌هایی است که امروزه نقش مهمی در زمینه دندانپزشکی زیبایی پیدا کرده است. به جهت اینکه شکستگی یکی از عوامل مهم در لامینت‌های پرسلن می‌باشد طرح مناسب تراش دندان نقش مهمی در مقاومت به شکست پرسلن لامینیت ونیر دارد. هدف این بررسی  تأثیر دو نوع تراش در مقاومت به شکست پرسلن لامینیت ونیر در مقابل نیروهای متناوب (cyclic loads) است.

روش بررسی: در این مطالعه ۳۰ دندان ثنایای مندیبل انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شد گروه اول گروه کنترل بود.گروه دوم، گروه تراش Window بود که دندان‌ها ۳/۰ میلی‌متر در سرویکال، ۵/۰ میلی‌متر در ناحیه میانی و ۰/۷ میلی‌متر در انسیزال تراش داده شد. گروه سوم گروه Incisal lap بود که علاوه بر تراش فوق، ۲ میلی‌متر لبه انسیزال کوتاه شد. سپس ۲۰ ونیر با پرسلن فلدسپاتیک آماده شد که با سمان دوال کیور چسبانده شدند. نمونه‌ها در معرض نیروهای cyclic (۷۲۰۰۰۰سیکل، فرکانس Hz٣/۱، نیروی ۳۰ نیوتن) و ترموسایکلینگ (۵۵-۵ درجه با فاصله زمانی ۶۰ ثانیه، ۵۰۰سیکل) قرار گرفتند. سپس نمونه‌ها در دستگاه Universal testing machine با سرعت mm/min 1تست شدند تا شکست اتفاق افتاد.

یافته‌ها: ۵ نمونه از گروه Window، یک نمونه از گروه Incisal lap و دو نمونه ازگروه شاهد در طول Cyclic laod دچار شکست شدند. میانگین نیروها تحت دستگاه Universal testing machine (بر حسب مگا پاسکال): گروه Window: ۱۰/۳۹۴ (۹۲/۲۴۸-۳۳/۶۴۱)، گروهIncisal lap: ۴۷/۲۷۳(۴۵/۱۳۵-۸۰/۴۷۹) و گروه کنترل: ۹۶/۷۶۸ (۰۱/۵۶۱- ۱۱۱۵/۰۸). لازم به ذکر است که اعداد داخل پرانتز دامنه داده‌ها می‌باشد. جهت تحلیل یافته‌ها از تست‌های آماری، LSD، chi2،ANOVA  استفاده شد.

نتیجه‌گیری: تفاوت آماری بین گروه‌ها معنی‌دار بود. تحت نیروهای ممتد مقاومت به شکست گروه شاهد بیشتر از گروه Window و Incisal lap و همچنین گروه Window از گروه Incisal lap بیشتر بود. قبل از اینکه نمونه‌ها تحت فشارهای ممتد زیر دستگاه Universal testing machine قرار بگیرد نیروهای متناوب به آنها وارد و مشخص شد که تراش lap Incisal نسبت به تراش window دارای مقاومت بیشتری برابر شکستگی ناشی از خستگی می‌باشد.


غلامرضا اسلامی امیرآبادی، سمانه مهویدی زاده، مجید نصیری،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه مقایسه آزمایشگاهی (in vitro) استحکام باند برشی براکت‌های فلزی باند شده به پرسلن براساس وجود یا عدم وجود سایلن، نوع اسید، اسید هیدروفلوئوریک (HF) یا اسید فسفریک 4PO3H و زبر کردن سطح پرسلن (Glazed or deglazed) در محیطی مشابه دهان بود.
روش بررسی: 80 عدد دیسک سرامیکی گلیز شده به طور تصادفی در8 گروه10تایی قرار گرفتند: گروه 1 ) HF + سایلن(، گروه 2 (بی گلیز + HF + سایلن)، گروه 3 (HF)، گروه 4 (بی‌گلیز + (HF، گروه 5 (اسید فسفریک + سایلن)، گروه 6 (بی گلیز + اسید فسفریک + سایلن)، گروه 7 (اسید فسفریک تنها)، گروه 8
(بی‌گلیز + اسید فسفریک). سپس براکت‌های فلزی به آنها باند شدند و ترموسایکل گردیدند. نمونه‌ها در نهایت تحت آزمایش Shear Bond Strength (S.B.S) توسط دستگاه Zwick قرار گرفتند و نوع شکست باند توسط X4Stereomicroscope بررسی گردید. آنالیز 3-way ANOVA و Kruskal-Wallis برای بررسی آماری داده‌ها استفاده شدند.
یافته‌ها: استحکام باند برشی در؛ گروه 1: MPa 7/7±05/13، گروه 2: MPa66/10±16/25، گروه 3: MPa86/5±7/6، گروه 4: MPa97/8±39/15، گروه 5: MPa 91/7±76/12، گروه 6: MPa 85/7±57/13، گروه 7:MPa 67/0±54/0 و گروه 8: MPa 52/6±34/9 بود. همچنین غیر از گروه 2 در بقیه گروه‌ها، شکست باند (Bond Failure) غالباً از نوع Adhesive مشاهده شد. اثر Interaction دوتایی و سه تایی بین وجود یا عدم وجود گلیز و سایلن و نوع اسید معنی‌دار نبود (05/0P>).
نتیجه‌گیری: بهترین روش از نظر کلینیکی استفاده از اسید فسفریک 37% و سایلن بر سطح سرامیک گلیز شده است که استحکام باند قابل قبولی از نظر کلینیکی می‌دهد و نوع شکست باندآن از نوع Adhesive می‌باشد.


مرضیه علی‌خاصی، حکیمه سیادت، عباس منزوی، محمد علی ناصری، صدیقه شیخ زاده، فرنوش تقوی،
دوره 24، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: باند بین کور و ونیر‌‌ها ضعیفترین قسمت در رستوریشن‌‌های تمام سرامیک زیرکونیایی می‌باشند. با توجه به احتمال تأثیر رنگ آمیزی کور‌ها و نوع ونیر، هدف از این مطالعه بررسی این دو عامل در استحکام باند ریز کششی کور زیرکونیایی با دو نوع ونیر پرسلنی با رنگ آمیزی و بدون رنگ آمیزی بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، نمونه‌‌های دیسک شکل با استفاده از کور زیرکونیایی Zirkonzahn (MAD/MAM) ساخته شد. برای ونیر این نمونه‌‌ها سرامیک‌های Ceram Kiss و Zirkonzahn ICE مورد استفاده قرار گرفت. نیمی از نمونه‌‌ها با محلول 2A رنگ آمیزی شدند. سپس دیسک‌ها در هر گروه برش خوردند (به تعداد 30‌میکروبار) و باند ریز کششی در هر گروه ارزیابی شد. نمونه‌‌ها با SEM مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت داده‌‌ها با روش آنالیز واریانس دو طرفه و Student T-test بررسی شدند.
یافته‌‌ها: نوع ونیر و تأثیر متقابل ونیر و رنگ آمیزی اثر معنی‌دار بر استحکام باند ریزکششی داشت )001/0(P<، در حالیکه رنگ آمیزی نتوانست اثر معنی‌داری بر استحکام باند بگذارد )69/0(P=.
نتیجه‌گیری: با توجه به اثر مشخص نوع ونیر در استحکام باند ونیر-کور، انتخاب درست این مواد برای دست یافتن به استحکام باند کافی بین کور و ونیر برای جلوگیری از لایه لایه شدن و پریدن رستوریشن‌‌های ونیری زیرکونیا لازم به نظر ‌می‌رسد.


امیر قاسمی، حسن تراب زاده، مجید نصیری، سمانه مهویدی‌زاده،
دوره 24، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی کیفیت یک نوع اسید HF تجربی جدید در آماده‌سازی پرسلن و مقایسه آن با دو نوع تجاری موجود در بازار ایران بود.

روش بررسی: الف- بررسی الگوی اچ اسید تجربی توسط تصاویر میکروسکوپ الکترونی (SEM): 6 عدد دیسک ساخته شده از پرسلن فلدسپاتیک به 3 گروه تقسیم شدند. هر گروه توسط یک اسید (یک عدد تجربی و دو عدد تجاری اولترادنت و کیمیا) به مدت یک دقیقه اچ شدند. تصاویر SEM آنها با 3 بزرگنمایی ثبت شدند. ب- آزمون استحکام باند ریزبرشی: 18 دیسک پرسلنی برای هر گروه اسیدی تعیین شد. سطح نمونه‌ها توسط اسید مرتبط با واسطه یک باند مینایی (مارجین باند) به کامپوزیت باند شدند. نمونه‌ها تحت تست Micro Shear قرارگرفتند. ج- تست ریزنشت: 54 دیسک به سه گروه 18 تایی تقسیم شدند و سطح هر نمونه توسط اسید مربوطه اچ و سپس به کامپوزیت باند شدند و در نهایت زیر Stereomicroscope بررسی گردیدند. سپس داده‌ها توسط ANOVA یک طرفه آنالیز شدند.

یافته‌ها: مقایسه تصاویر SEM نمونه‌های مختلف در بزرگنمایی‌های مختلف تفاوتی را نشان نداد. مقادیر استحکام باند به دست آمده برای سه گروه اسیدی به این شرح بود: تجربی: MPa 92/4 ± 53/28، کیمیا: MPa 61/6 ± 21/28 و اولترادنت: MPa 61/7 ± 14/26 که با توجه به سطح معنی‌داری 05/0>P دارای اختلاف معنی‌دار نبودند. از نظر مقادیر ریزنشت نیز تفاوت معنی‌داری در گروه‌ها دیده نشد (05/0

نتیجه‌گیری: کیفیت ژل HF تجربی در ایجاد الگوی اچ و استحکام باند و ریزنشت حد فاصل کامپوزیت- پرسلن مشابه دو گونه تجاری بوده و تفاوت معنی‌داری ندارد.


رحیم اصغری صلوات، احد صمدی،
دوره 30، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: چسبندگی ضعیف بین پرسلن و بعضی از آلیاژ‌های دندانی یکی از چالش‌های اصلی در انتخاب آلیاژ مناسب برای رستوریشن دندانی می‌باشد.
هدف از این مطالعه ارزیابی چسبندگی چند نمونه از این آلیاژ‌ها به پرسلن بود که می‌تواند راه گشای جامعه دندانپزشکی در انتخاب درست آلیاژ باشد.

روش بررسی: استحکام چسبندگی برشی پرسلن به سه نمونه آلیاژ پایه نیکل دندانی پر مصرف در بازار ایران با اسامی تجاری Verabond، Damcast و Noritake مطابق استاندارد ASTM E4 اندازه‌گیری شده و بر مبنای آزمون آماری t مستقل با سطح معنی‌داری 05/0P< مورد تحلیل قرار گرفتند. فصل مشترک اتصال‌ها نیز با استفاده از میکروسکوب SEM مجهز به سیستم آنالیز عنصری EDX و پراش سنجی اشعه X مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌‌ها: میانگین استحکام چسبندگی پرسلن به آلیاژ‌های مورد مطالعه فوق الذکر به ترتیب حدود 48/5±54/27، 27/4±18/26 و 99/4±46/22 مگا پاسکال با 001/0P< تعیین شد که اختلاف آن‌‌ها از نظر آماری معنی‌داری بود. وجود عناصری نظیر Be و Al در ترکیب شیمیایی آلیاژ‌های Verabond و Damcast و ترغیب تشکیل اکسید‌های سطحی آن‌ها به جای Cr2O3 در فصل مشترک اتصال علاوه بر افزایش20 درصدی استحکام چسبندگی نسبت به آلیاژ Noritake با انجام پخت سیکلی تغییر رنگ غیر طبیعی در پرسلن نیز ایجاد گردید.
نتیجه‌گیری: در فرآیند توسعه آلیاژ‌های دندانی با رویکرد جایگزینی عناصر مضر توصیه می‌شود از عناصری استفاده شود که ضمن کنترل اکسیداسیون کروم بتوانند با ایجاد سطح ویژه بالا برای نفوذ پرسلن، باعث افزایش استحکام چسبندگی در فصل مشترک پرسلن- آلیاژ بشوند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb