وجود لایه اکسید در سطح آلیاژ، زمینه چسبندگی آن را به پرسلن فراهم می سازد. در سطح آلیاژهای بیس متال نسبت به آلیاژهای با طلای بالا، اکسید بیشتری ایجاد می شود. ممکن است تشکیل لایه اکسید زیاد، منجر به شکست باند گردد و ضخامت آن در اثر پخت مکرر پرسلن، افزایش یابد. هدف از این مطالعه تعیین اثر پخت مکرر پرسلن بر مقاومت باند دو آلیاژ بیس متال مینالوکس و وراباند 2 می باشد؛ به همین منظور شانزده صفحه فلزی (0.5×5×20) از هر گروه آلیاژ ریخته شد و سطح آنها مطابق دستور کارخانه آماده گردید. پرسلن با ضخامت یکسان (1 میلیمتر) در یک سوم میانی نمونه ها قرار داده شد. هر گروه از آلیاژ به سه زیر گروه تقسیم شد. گروه اول بعد از گلیز کنار گذاشته شد. گروه دوم و سوم 2 و 4 بار بیشتر پخت شدند و مقاومت باند آنها توسط روش خمش 3-Point مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج حاصله اختلاف معنی داری را بین مقاومت باند نمونه ها در اثر پخت مکرر پرسلن و همچنین بین مقاومت باند دو آلیاژ در تعداد پخت مساوی نشان نداد. براساس یافته های این مطالعه، آلیاژهای مینالوکس و وراباند 2 از نظر باند به پرسلن مشابهت دارند.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر پختهای مکرر چینی بر تطابق مارژین شولدر پرسلن در روکشهای چینی- فلز ساخته شده از دو نوع آلیاژ نابل و بیسمتال انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, از چهارگروه ده تایی مدل (دای) برنجی, استفاده شد. سرپوشهای فلزی گروههای A و B با آلیاژ نابل و سرپوشهای فلزی گروههای C وD از آلیاژ بیسمتال ریخته شدند. عرض شولدر در گروههای A و C یک میلیمتر و در گروههای B و D 5/1 میلیمتر بود. پس از انجام مراحل دگازینگ واپک گذاری، چینی شولدر پرسلن در ناحیه شولدر سرپوشها کامل گردید و میانگین فاصله عمودی مارژین با میکروسکوپ Reflective با بزرگنمایی 400 برابر اندازهگیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمونهای یک و دو طرفه ANOVA و دانکن تحلیل گردید.
یافتهها: در این تحقیق دو عامل نوع آلیاژ و عرض شولدر به طور همزمان اثرات متقابل (Interaction) ایجاد نکردند (709/0=P). نوع آلیاژ تأثیر معنیداری بر انطباق مارژین داشت (021/0 P=) و بهترین نوع آلیاژ از نظر تطابق مارژین شولدر پرسلن ,آلیاژ بیسمتال بود. عرض شولدر نیز تأثیر معنیداری بر انطباق مارژین داشت (000/0P=)؛ چنان که با کاهش عرض شولدر تطابق مارژین شولدر پرسلن افزایش یافت.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای مطالعه حاضر, میزان انطباق شولدر پرسلن بخصوص با عرض شولدر 1 میلیمتر و آلیاژ بیسمتال بهتر است.
بیان مسأله: یکی از مشکلات ترمیمهای ثابت متال- سرامیک، شکستن باند بین فلز و پرسلن میباشد. با تولید آلیاژهای دندانپزشکی در داخل کشور بررسی خصوصیات فیزیکی و کاری این مواد لازم به نظر میرسد.
هدف: با توجه به تولید آلیاژهای بیسمتال در داخل کشور، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی باندینگ آلیاژ مینالوکس (ساخت ایران) به پرسلن به عنوان یک آلیاژ فاقد بریلیوم و مقایسه آن با یک آلیاژ بیسمتال خارجی رایج (سوپرکست) به عنوان یک آلیاژ دارای بریلیوم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی و آزمایشگاهی، از دو آلیاژ مینالوکس و سوپرکست 10 نمونه به شکل میله استوانهای به طول 50 و قطر 2 میلیمتر تهیه گردید. به دنبال آمـادهسازی، سطح میلهها دگاز و سپس پرسلنگذاری (به صورت دیسکی به ضخامت 2 و قطر 8 میلمتر) انجام شد؛ سپس نمونهها به نحوی درون یک مولد ویژه قرار گرفتند و توسط گچ محصور شدند که با اعمال نیرو توسط دستگاه اینسترون، نیرو تنها بر دیسک پرسلنی وارد و موجب جدا شدن پرسلن از فلز گردد. نیروی شکست برای هر نمونه ثبت گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری t مورد تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نیروی لازم برای شکست پرسلن نمونههای آلیاژ سوپرکست 4/6 ± 58/71 و برای آلیاژ مینالوکس 48/5±34/67 کیلوگرم نیرو و مقاومت باند پرسلن با آلیاژ مینالوکس 27/4±54/52 مگاپاسکال و با آلیاژ سوپرکست 99/4±85/55 مگاپاسکال به دست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، نشان داد که آلیاژ سوپرکست که یک آلیاژ نیکل کروم حاوی بریلیوم میباشد، نسبت به آلیاژ مینالوکس که فاقد بریلیوم میباشد، باند محکمتری با پرسلن ایجاد میکند.
بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده میشود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کورههای سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسمهای تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده میشود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونهها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونهها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیکهای دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنیداری 05/0P استفاده شد.
یافتهها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنیداری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنیداری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد، اختلاف معنیداری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنیداری نداشتند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این تحقیق میتوان نتیجهگیری کرد که پالیش استاندارد میتواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) میتواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.
زمینه و هدف: هرچند ارائه سیستمهای بدون فلز و باندینگ رزینی دندانپزشک را قادر ساخته تا با حداقل تراش و استفاده از یک لامینیت پرسلنی, خواسته بیماران خود را تأمین کند, اما امکان دیده شدن زمینه تغییر رنگ یافته دندان از ورای ترمیم هنوز به عنوان مشکلی باقی مانده است. به نظر میرسد یکی از راههای رفع این مشکل کاربرد مواد shade modifier برای خنثیکردن تغییر رنگ زمینه دندان در زیر ترمیمهای لامینیت پرسلنی باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین توانایی مواد shade modifier افزوده شده به سیمانهای رزینی در زیر لامینیتهای پرسلنی برای پوشاندن تغییر رنگهای دندانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، 60 عدد دیسک پرسلنی با ضخامتهای 7/0 و 2 میلیمتر (30 عدد از هر ضخامت) و قطر 20 میلیمتر از پودر پرسلن سرامکو ساخته شد. 40 دیسک در رنگ A2 و 20 عدد از مخلوط پودر پرسلن A2 و رنگ تهیه گردیدند. از دیسکهای با ضخامت 7/0 میلیمتر به عنوان لامینیت و از دیسکهای با ضخامت 2 میلیمتر به عنوان زمینه عاجی استفاده شد؛ سپس هر دیسک لامینیت بر روی دیسکهای 2 میلیمتری با شرایط زیر سیمان شدند:
1- گروه اول (شاهد): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری با رنگ A2
2- گروه دوم (کنترل): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری رنگی.
3- گروه سوم (مداخله): 10 عدد دیسک لامینیت + سیمان رزینی + shade modifier + 10 عدد دیسک 2 میلیمتری رنگی
سپس رنگ 30 نمونه حاصل با دستگاه اسپکتروفتومتر در دو حالت با محاسبه انعکاس آینهای و بدون محاسبه انعکاس آینهای و هر حالت با دو پسزمینه سیاه و سفید B) و (W اندازهگیری و ثبت شد؛ سپس اختلاف رنگ (E) موجود بین هر یک از نمونههای گروه مورد و کنترل با نمونههای همشماره از گروه شاهد محاسبه گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری Paired sample t مورد تحلیل آماری قرار گرفت. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: پس از سیمانشدن نمونهها، اندازهگیری شاخصها در وضعیت SCIW نشان داد که فقط شاخص L بین تمام گروهها به جز گروه اول و سوم معنیدار بود. در وضعیت SCEW تمام شاخصها اختلاف معنیداری نشان دادند؛ در وضعیت SCIB، E بین گروه دوم و سوم معنیدار نبود. شاخص h، بین گروه اول و سوم و c بین هر سه گروه نیز معنیدار نبود. در وضعیت SCEB، E بین گروه دوم و سوم اختلاف معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: براساس نتایج آماری، shade modifier نتوانسته است رنگ نمونههای گروه مورد را به طور کامل با رنگ نمونههای گروه شاهد همرنگ کند؛ اما تفاوت رنگ این دو گروه از نظر چشمی در محدوده قابل قبولی قرار دارد؛ به همین دلیل کاربرد مواد shade modifier در زیر ترمیمهای ونیر میتواند دندانپزشک را در اصلاح رنگ ترمیم بر روی دندانهای تغییر یافته یاری دهد.
زمینه و هدف:در ترمیمهای فلزی- سرامیکی غالباً شکستگی اتفاق میافتد. با توجه به هزینهبر بودن و صرف وقت زیاد برای ساخت مجدد، بهتر است این شکستگیها ترمیم شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر عوامل شیمیایی مختلف برای آمادهسازی سطحی فلزات غیرقیمتی جهت باند به کامپوزیت انجام شد. در این مطالعه استحکام باند برشی کامپوزیت به آلیاژ غیرقیمتی توسط 4 سیستم باندینگ با باند فلز-سرامیک مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 50 عدد دیسک مسطح از آلیاژ غیرقیمتی Ni-Cr-Be (Silvercast, Fulldent) ریخته و توسط کاغذ سیلیکون کارباید شماره 120،400 و 600 به ترتیب پالیش و به 5 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه 1 یا کنترل بر روی فلز، پرسلن فلدسپاتیک (Ceramco2, Dentsply Ceramco) به کار رفت. بقیه نمونهها به مدت 15 ثانیه توسط ذرات اکسید آلومینیوم 50 میکرونی تحت فشار 35 psiسندبلاست شده و برای 5 ثانیه با آب شسته و توسط هوای فشرده خشک شدند. گروههای 2، 3، 4 و 5 به ترتیب سیستمهای باندینگ All-Bond2(Bisco)، Ceramic Primer (3M)، Metal Primer II (GC) وPanavia F2 (Kuraray) را دریافت نمودند. کامپوزیت اپکFoundation opaque و به دنبال آن کامپوزیت هیبرید Gradia Direct روی سطح فلز آماده شده قرار گرفت و هر کدام جداگانه توسط نور پلیمریزه شد. نمونهها در آب مقطر ºC37 به مدت یک روز نگهداری و سپس برای 1000 چرخه ( ºC5-55) ترموسایکل شدند و سپس تحت آزمون استحکام باند برشی قرار گرفتند. نحوه شکست نمونهها توسط استریومیکر.وسکوپ با بزرگنمایی 10 برابر برای ارزیابی نوع شکست بررسی شد. آزمون آماری ANOVA و Tukey's HSD بر روی دادهها انجام شد.
یافتهها: متوسط استحکام باند برشی در گروه فلز-سرامیک 2 6 /38 مگاپاسکال، گروه All-Bond285/2 06/17 مگاپاسکال، گروه Ceramic Primer 2/1 72/14 مگاپاسکال،، Metal primer II 2/2 04/19 مگاپاسکال، و گروه Panavia F2 1/2 37/21 مگاپاسکال بود. گروه کنترل به طور معنیداری استحکام باند بالاتری نسبت به بقیه گروهها ایجاد نمود (001/0P<). استحکام باند گروه Panavia F2 به طور معنیدار از All-Bond 2 و Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با Metal Primer II تفاوت معنیدار نداشت. استحکام باند گروه Metal Primer II به طور معنیداری از Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با All-Bond2 تفاوت معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: بر مبنای نتایج این مطالعه مطمئنترین درمان شکستگی ترمیمهای فلز- سرامیک تعویض پرسلن در شرایط ایدهآل است. در صورت عدم امکان، استفاده از سمانهای رزینی چسبنده حاوی فیلر و منومرهای فسفاته (به خصوص MDP) مانند Panavia F2 جهت چسبندگی کامپوزیت به آلیاژهای غیرقیمتی توصیه میشود.
روش بررسی: در این مطالعه ۳۰ دندان ثنایای مندیبل انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شد گروه اول گروه کنترل بود.گروه دوم، گروه تراش Window بود که دندانها ۳/۰ میلیمتر در سرویکال، ۵/۰ میلیمتر در ناحیه میانی و ۰/۷ میلیمتر در انسیزال تراش داده شد. گروه سوم گروه Incisal lap بود که علاوه بر تراش فوق، ۲ میلیمتر لبه انسیزال کوتاه شد. سپس ۲۰ ونیر با پرسلن فلدسپاتیک آماده شد که با سمان دوال کیور چسبانده شدند. نمونهها در معرض نیروهای cyclic (۷۲۰۰۰۰سیکل، فرکانس Hz٣/۱، نیروی ۳۰ نیوتن) و ترموسایکلینگ (۵۵-۵ درجه با فاصله زمانی ۶۰ ثانیه، ۵۰۰سیکل) قرار گرفتند. سپس نمونهها در دستگاه Universal testing machine با سرعت mm/min 1تست شدند تا شکست اتفاق افتاد.
یافتهها: ۵ نمونه از گروه Window، یک نمونه از گروه Incisal lap و دو نمونه ازگروه شاهد در طول Cyclic laod دچار شکست شدند. میانگین نیروها تحت دستگاه Universal testing machine (بر حسب مگا پاسکال): گروه Window: ۱۰/۳۹۴ (۹۲/۲۴۸-۳۳/۶۴۱)، گروهIncisal lap: ۴۷/۲۷۳(۴۵/۱۳۵-۸۰/۴۷۹) و گروه کنترل: ۹۶/۷۶۸ (۰۱/۵۶۱- ۱۱۱۵/۰۸). لازم به ذکر است که اعداد داخل پرانتز دامنه دادهها میباشد. جهت تحلیل یافتهها از تستهای آماری، LSD، chi2،ANOVA استفاده شد.
نتیجهگیری: تفاوت آماری بین گروهها معنیدار بود. تحت نیروهای ممتد مقاومت به شکست گروه شاهد بیشتر از گروه Window و Incisal lap و همچنین گروه Window از گروه Incisal lap بیشتر بود. قبل از اینکه نمونهها تحت فشارهای ممتد زیر دستگاه Universal testing machine قرار بگیرد نیروهای متناوب به آنها وارد و مشخص شد که تراش lap Incisal نسبت به تراش window دارای مقاومت بیشتری برابر شکستگی ناشی از خستگی میباشد.
روش بررسی: الف- بررسی الگوی اچ اسید تجربی توسط تصاویر میکروسکوپ الکترونی (SEM): 6 عدد دیسک ساخته شده از پرسلن فلدسپاتیک به 3 گروه تقسیم شدند. هر گروه توسط یک اسید (یک عدد تجربی و دو عدد تجاری اولترادنت و کیمیا) به مدت یک دقیقه اچ شدند. تصاویر SEM آنها با 3 بزرگنمایی ثبت شدند. ب- آزمون استحکام باند ریزبرشی: 18 دیسک پرسلنی برای هر گروه اسیدی تعیین شد. سطح نمونهها توسط اسید مرتبط با واسطه یک باند مینایی (مارجین باند) به کامپوزیت باند شدند. نمونهها تحت تست Micro Shear قرارگرفتند. ج- تست ریزنشت: 54 دیسک به سه گروه 18 تایی تقسیم شدند و سطح هر نمونه توسط اسید مربوطه اچ و سپس به کامپوزیت باند شدند و در نهایت زیر Stereomicroscope بررسی گردیدند. سپس دادهها توسط ANOVA یک طرفه آنالیز شدند.
یافتهها: مقایسه تصاویر SEM نمونههای مختلف در بزرگنماییهای مختلف تفاوتی را نشان نداد. مقادیر استحکام باند به دست آمده برای سه گروه اسیدی به این شرح بود: تجربی: MPa 92/4 ± 53/28، کیمیا: MPa 61/6 ± 21/28 و اولترادنت: MPa 61/7 ± 14/26 که با توجه به سطح معنیداری 05/0>P دارای اختلاف معنیدار نبودند. از نظر مقادیر ریزنشت نیز تفاوت معنیداری در گروهها دیده نشد (05/0
نتیجهگیری: کیفیت ژل HF تجربی در ایجاد الگوی اچ و استحکام باند و ریزنشت حد فاصل کامپوزیت- پرسلن مشابه دو گونه تجاری بوده و تفاوت معنیداری ندارد.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb