جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای پیوند

شیوا مرتضوی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده

  پیوند مغز استخوان یک درمان مطرح برای بیماران مبتلا به بیماریهایی که مغز استخوان را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر قرار داده‌اند، می‌باشد. به دلیل سرکوب ایمنی ایجادشده در این نوع درمان , هر نوع مشکلی که در دهان این بیماران به وجود آید، می‌تواند تهدیدکننده حیات آنها باشد؛ طول مدت بستری‌شدن در بیمارستان را افزایش دهد و باعث ناراحتی بیمار و بالارفتن هزینه‌ها شود. حفره دهان محل تجمع میکروارگانیسم‌ها‌ست که با کاهش تعداد این عوامل از طریق مراقبت مطلوب در بیمار با ایمنی سرکوب شده , احتمال عفونتهای سیستمیک تهدیدکننده حیات با منشأ دهانی کاهش می‌یابد و موفقیت پیوند به حداکثر می‌رسد. دندانپزشک کودکان از طریق پیشگیری و درمان مشکلات حاد دهانی که اغلب در کودکان مبتلا به این بیمار ی مشاهده می‌شود، می‌تواند نقش مهم و منحصر به فردی در تیم پیوند مغز استخوان داشته باشد.


مهرداد لطف آذر، شریعه فقیهی،
دوره 15، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

تاکنون روشهای متعددی جهت پوشش سطوح عریان ریشه ها ارائه و آزمایش گردیده است. در بیشتر این مطالعات پوشش تحلیل لثه ای کلاس I و II میلر مورد بررسی قرار گرفته اند. این مطالعه با هدف مقایسه نتایج کلینیکی دو تکنیک پیوند آزاد بافت همبندی (CTG) و بازسازی هدایت شده نسجی (GTR) با غشای قابل جذب در پوشش سطوح عریان ریشه ها در نواحی تحلیل لثه ای کلاس III میلر انجام شد. تعداد 6 بیمار دارای یک جفت ناحیه تحلیل لثه ای قرینه، به روش تصادفی مورد درمان قرار گرفتند. شاخصهای کلینیکی قبل از جراحی و با فواصل 1، 2، 4، 6، 12 و 18 ماه بعد از جراحی اندازه گیری شدند. جهت تحلیل آماری، نتایج هر گروه درمانی (قبل از درمان با ماه ششم و قبل از درمان با ماه هیجدهم) و به منظور مقایسه دو گروه درمانی در مقاطع زمانی (قبل از درمان و ماههای 6، 12 و 18) از آزمون Paired t و به منظور مقایسه دو روش درمانی در طول زمان از آزمون واریانس سه طرفه استفاده شد. هر دو روش درمانی به طور معنی داری در پوشش سطح ریشه ها موثر بودند. میانگین پوشش سطح ریشه در دو تکنیک CTG و GTR بعد از 18 ماه به ترتیب 55% و 47/5% بود. نتایج نشان داد روش CTG نسبت به GTR در کاهش عمق و عرض ناحیه تحلیل و افزایش عرض لثه کراتینیزه به طور معنی داری موفق تر است؛ همچنین گذشت زمان (18 ماه) به عنوان یک عامل مجزا از روشهای درمانی، به طور معنی داری در افزایش عرض لثه کراتینیزه و افزایش سطح چسبندگی کلینیکی نقش دارد.


نادر ابوالفضلی، امیر اسکندری،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

بیان مسأله: روشهای درمانی رژنراتیو یکی از راههای درمانی ضایعات پریودنتال می‌باشند که سعی در بازیافت انساج پریودنتال از دست رفته در اثر بیماری در اطراف دندان را دارند.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه‌ای اثر EMP به تنهایی و همراه با پیوند استخوانی اتوژن (Autogenous Bone Graft) در درمان ضایعات پریودنتال انسانی داخل استخوانی دو دیواره انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه که به روش کار آزمایی بالینی یک سو کور و به صورت Split Mouth انجام شد، هشت جفت ضایعه پریودنتال داخل استخوانی دو دیواره مشابه با عمق پروبینگ 5 میلیمتر یا بیشتر و عمق ضایعه استخوانی 3 میلیمتر یا بیشتر به دنبال مرحله اول درمان مورد تحقیق قرار گرفتند. در سمت شاهد از EMP و در سمت مورد از EMP به همراه پیوند استخوانی اتوژن استفاده شد. داده‌های حاصل از اندازه‌گیریهای متغیرها قبل و بعد از درمان با استفاده از آزمون آماری t-paired غیر پارامتریک ویلکاکسون ارزیابی شدند. برای مقایسه میزان تأثیر دو روش با یکدیگر اختلاف میانگین هر یک از روشها با هم مقایسه شدند.

یافته‌ها: ابتدا دو گروه از نظر ایندکس پلاک و ایندکس لثه‌ای و متغیرهای بافت نرم و سخت اختلافی نداشتند. پس از شش ماه هر دو روش درمانی باعث کاهش معنی‌دار عمق پروبینگ و حصول چسبندگی شدند. تشکیل استخوان در هر دو گروه معنی‌دار بود ولی روش درمانی توأم به طور معنی‌داری باعث تشکیل بیشتر و Resolution بیشتر ضایعه استخوانی شد (تشکیل استخوان 75/2 میلیمتر در مقایسه با 67/1 میلیمتر). میزانResorption Crestal  در هر دو گروه تقریباً یکسان بود و اختلاف آن معنی‌دار نبود.

نتیجه‌گیری: با توجه به محدودیتهای مطالعه حاضر، هر دو روش درمانی باعث بهبود شاخصهای بالینی شدند. استفاده توأم EMP به همراه پیوند استخوانی اتوژن باعث تشکیل بیشتر استخوان و Resolution بیشتر ضایعه استخوانی شد. لازم به ذکر است محدودیت در میزان پیوند استخوانی اتوژن قابل برداشت از منابع داخل دهانی از معایب این روش محسوب می‌گردد.


فرزین هروی، رویا ناصح،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: recycling براکت‌ها به دلیل کاهش قابل توجه هزینه دستگاه‌های ثابت ارتودنسی، از دیرباز مورد توجه متخصصان ارتودونسی بوده است. با این وجود اگر باند این براکت‌ها در طی درمان مستعد شکست شود، این مزیت اولیه از بین می‌رود؛ بنابراین داشتن اطلاعات کافی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر روش recycling شیمیایی بر روی استحکام برشی پیوند براکت‌های فلزی ارتودنسی و تعیین الگوی شکست این براکت‌ها انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 60 دندان پره‌مولر اول تازه کشیده شده فک بالا، بااستفاده از کامپوزیت No-Mix مورد مطالعه قرار گرفتند؛ به نحوی که در دو مرحله استحکام برشی پیوند براکت‌های recycled و بررسی الگوی شکست آنها اندازه‌گیری و با براکت‌های نو مقایسه شد مقادیر به دست آمده با استفاده از آزمون ANOVA و Duncan مقایسه و محل شکست پیوند با استفاده از آزمون Chi-Square Pearson مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین استحکام پیوند گروه براکت نو، 00/12 مگاپاسکال، براکت recycled، 94/9 مگاپاسکال و براکت‌هایی که دوبار recycle شده بودند، 00/10 مگاپاسکال بود. ارزیابی شاخص Adhesive Remnant Index (ARI) نشان داد که در براکت‌های نو، اغلب کامپوزیت بر روی براکت و در گروه recycled بیشتر بر روی سطح دندان قرار داشت. پس از دفعه اول recycling، کاهش معنی‌داری (حدود 18%) در استحکام پیوند براکت‌های فلزی دیده شد؛ ولی recycling بار دوم تأثیری در میزان استحکام پیوند براکت‌ها نداشت. میزان کامپوزیت باقیمانده بر روی سطح دندان بعد از جدا نمودن براکت‌های recycled، به طور معنی‌داری، بیشتر از براکت‌های نو بود که نشانه‌ صرف زمان بیشتر برای تمیز نمودن بعد از debonding این براکت‌ها بود.
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج مطالعه حاضر، قبل از اقدام به استفاده از براکت‌های r‏ecycled ، جنبه‌های متفاوت مزایا ومعایب آن باید درنظر گرفته شود.


فریده حقیقتی، سولماز اکبری،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه به علت افزایش تقاضای بیماران برای تأمین حداکثر زیبایی، پوشش سطح عریان ریشه، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. از میان تکنیک‌های ارائه شده، بیشترین احتمال بازسازی انساج پریودنتال با استفاده از اصول (GTR) Guided Tissue Regeneration اتفاق می‌افتد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه بالینی روش GTR-based root coverage با غشای کلاژنه و پیوند استخوان و روش (SCTG) Subepithelial Connective Tissue Graft (کنترل مثبت) در درمان تحلیلهای لثه‌ای انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 11 بیمار (9 زن و 2 مرد، 25-52 ساله) با 31 تحلیل لثه‌ای کلاس I و II میلر (عمق تحلیل  2میلیمتر) مورد بررسی قرار گرفتند. ضایعات جهت درمان تحلیل لثه به صورت تصادفی در دو گروه SCTG و GTR تقسیم شدند. متغیرهای مطالعه شامل عمق تحلیل (RD)، سطح چسبندگی بالینی(CAL) و عمق پروبینگ (PD) در مید باکال و عرض تحلیل در سطح CEJ بودند که قبل از مداخله و 6 ماه بعد اندازه‌گیری شدند، یافته‌ها توسط آزمون آماریIndependent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با مقایسه نتایج اولیه و 6 ماه بعد مشاهده شد، هر دو روش به صورت معنی‌داری باعث کاهش عمق تحلیل (=GTR 1/2 میلیمتر، =SCTG3/2 میلیمتر، 0001/0P<) و بهبود سطح چسبندگی بالینی (GTR= 1/2 میلیمتر، =SCTG 5/2 میلیمتر، 0001/0P<) شدند. بعد از 6 ماه متوسط پوشش ریشه با روش GTR، 62% و با روش SCTG، 74 % به دست آمد.
نتیجه‌گیری: براساس مطالعه حاضر، در هر دو روش، نتایج کلینیکی مشابه هم بودند. استفاده از غشای کلاژنه و یک پیوند استخوان، ممکن است نیاز به برداشت بافت پیوندی از خود بیمار را برطرف نماید.


مژگان پاک‌نژاد، امیررضا رکن، پوریا مطهری، رضا میرزا طلوعی،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: امروزه بیومتریال‌های مخلتفی برای بازسازی ضایعات داخل استخوانی ارائه شده‌اند و در این میان Bio-Oss یکی از قابل‌ قبولترین مواد می‌باشد؛ ممکن است Neo-Oss اولین و تنها ماده رژنراتیو ساخت ایران باشد که البته مطالعات اندکی در مورد آن انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی بافت شناختی Neo-Oss در مقایسه با Bio-Oss در ضایعات جمجمه خرگوش انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله‌ای in vivo ‌بود. پس از کنار زدن فلپ موکوپریوستئال 18 ضایعه استاندارد (3×6 میلیمتر) در ناحیه ‌استخوان ‌فرونتال و پاریتال توسط فرز روند در جمجمه 6 خرگوش ‌نیوزلندی ایجاد شد. ضایعات در هر خرگوش به صورت تصادفی توسط یکی از روشهای زیر درمان شد:
1- بدون پیوند (کنترل) 2- پیوند Bio-Oss3- پیوند Neo-Oss. پس از 4 هفته، حیوانات کشته شده و مقاطع آماده شده تحت بررسی بافت‌شناختی قرار گرفتند. شاخصها شامل آماس، نوع استخوان، ضخامت ترابکولاسیون و واکنش جسم خارجی بودند. داده‌ها با استفاده از آزمون Friedman مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مطالعه حاضر نشان داد که Bio-Oss در بازسازی استخوان مؤثر بود ولی آماس و واکنش جسم خارجی در گروه Neo-Oss به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه Bio-Oss بود (به ترتیب 026/0=P و 002/0=P)؛ همچنین ضخامت ترابکول‌ها در Neo-Oss (نازک 7/66%) اختلاف معنی‌داری باBio-Oss (ضخیم 100%) و گروه کنترل (ضخیم 50% نازک 50%) داشت (006/0P=). در گروه Neo-Oss بافت گرانولوماتوز حاوی سلولهای ژانت مشاهده شد و سرعت تحلیل نیز در 4 هفته بالا بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، ظرفیت‌ ترمیم Neo-Oss در مقایسه باBio-Oss جهت بازسازی ‌استخوان‌ قابل‌ قبول‌ نیست.


محمد حسن سمندری نجف آبادی، شکوفه شهرابی فراهانی، حسین خیراللهی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مشکلات بعد از جراحی‌های حفره دهان به خصوص جراحی‌های وسیع، نقایص مخاطی ناشی از جراحی و ترمیم دیررس می‌باشد. تاکنون انواع پیوند‌های پوستی- مخاطی در این زمینه مورد استفاده قرار گرفته‌اند. غشاء آمنیون نیز به عنوان یک biologic dressing در جراحی‌های پوست، چشم و گوش و حلق و بینی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی هیستوپاتولوژیک روند ترمیم به دنبال استفاده از پیوند غشای آمنیون انسانی به مخاط شاخی دهان خرگوش انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی حیوانی در مخاط کام 10 خرگوش که از نظر وزن، جنس و نژاد وضعیت یکسانی داشتند، دو defect مخاطی هم‌اندازه به طریق جراحی ایجاد و در یکی از آنها غشای آمنیون انسانی پیوند زده شد. سپس در زمان‌های7،14و28، روز متعاقب جراحی از هر دو ناحیه در کام 3،4و3 خرگوش به ترتیب به طور تصادفی نمونه برداری شد و مورد مطالعه میکروسکوپیک قرار گرفت.

یافته‌ها: در نواحی پیوند زده شده در مقایسه با نواحی بدون پیوند، تشکیل اپی‌تلیوم سطحی بیشتر بوده و اپی‌تلیوم تشکیل شده ضخامت بیشتری را دارا بود. همچنین میزان انفیلتراسیون سلول‌های آماسی کمتر بود. در همه نمونه‌ها در ناحیه بافت همبند ناحیه گیرنده پیوند تشکیل بافت غضروفی مشهود بود.

نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان می‌دهد که پیوند غشای آمنیون می‌تواند در روند ترمیم زخم‌های دهانی مؤثر باشد. بنابراین باید مطالعات بیشتری با استفاده از مدل‌های حیوانی و انسانی و با تعداد نمونه بیشتر انجام گیرد. مسئله تشکیل بافت غضروفی در بیشتر این پیوند‌ها و اهمیت آن در بازسازی نقایص استخوانی نیازمند تحقیقات بیشتری است.


مهوش موسوی جزی، فریده حقیقتی، گلاره صعوه،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تا به امروز از روش‌های جراحی متعددی جهت پوشش سطح ریشه‌های عریان استفاده گردیده است. در این خصوص روش Subepithelial Connective Tissue Graft (SCTG) به عنوان روشی مؤثر شناخته شده است. از میان جراحی‌های موکوژنژیوال Semilunar Coronally Positioned Flap (SCPF) تکنیکی ساده جهت پوشش سطح ریشه بوده که در آن نیازی به جراحی دوم جهت برداشتن بافت از کام بیمار نمی‌باشد. هدف این مطالعه، مقایسه نتایج این دو روش در پوشش سطح ریشه است.

روش بررسی: مطالعه بر روی 40 تحلیل لثه باکالی کلاس Miller I (mm2 ) انجام گرفت. نمونه‌ها به طور تصادفی در دو گروه SCTG، SCPF قرار گرفتند. ارتفاع تحلیل (RH)، عرض تحلیل (RW)، عرض بافت کراتینیزه (WKT)، عمق پروبینگ (PD)، حد چسبندگی کلینیکی (CAL)، در ابتدای مطالعه و 1، 3 و 6 ماه پس از جراحی اندازه‌گیری شدند. اطلاعات حاصله از مطالعه با استفاده از آنالیز آماری "Independent t-test" و "Repeated measure ANOVA" بررسی و مقایسه شدند.

یافته‌ها: متوسط پوشش ریشه در SCPF و SCTG به ترتیب 88% و 71% بود، پوشش ریشه به ترتیب 55% و 45% موارد به صورت کامل بود. هیچگونه تفاوت آماری آشکاری بین دو گروه از نظر میزان WKT, CAL, PD, RW وجود نداشت (به استثناء WKT که در ماه سوم پس از جراحی در گروه SCPF اندکی بیشتر بود). کاهش RH به طور آشکاری از ماه دوم تا انتهای مطالعه در گروه SCPF مشاهده گردید که در ارتباط با میزان پوشش بیشتر در این گروه می‌باشد.

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه در صورتی که لثه از ضخامت کافی برخوردار بوده و عرض لثه کراتینیزه در آن کافی باشد، روش SCPF می‌تواند به عنوان جایگزین روش SCTG در درمان ضایعات Miller class I به کار رود.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb