ادنتوما، ضایعه ای است که با منشا اپی تلیالی و مزانشیمال و به دو شکل کامپاند و کمپلکس مشاهده می شود؛ سلولهای آن کاملا دیفرانسیه و بافت ایجاد شده توسط آنها (یعنی مینا، عاج، سمان و پالپ) کاملا تمایز یافته می باشد و با توجه به ارگانیزاسیون غیر نرمال از بافتهای بالغ و نرمال این ضایعه به نظر می رسد یک هامارتوم باشد تا یک نئوپلاسم واقعی؛ به دلیل این که این ضایعه رایجترین تومورهای ادنتوژنیک را تشکیل می دهد؛ لذا این مطالعه به منظور بررسی میزان و انواع آن در بایگانی بخش آسیب شناسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است. از 57 مورد ادنتومای بررسی شده 31 مورد (5.42%) از نوع کمپلکس، 12 مورد از نوع کامپاند (21%) و 8 مورد از نوع کیستیک بود. متوسط سنی در این ضایعه 25 سال بود؛ همچنین خانمها در 54.4% به این ضایعه مبتلا شده بودند؛ فک پایین در 53% و در فک بالا 47% موارد درگیر شده بودند؛ در 20 مورد ناحیه خلفی فک پایین و در 13 مورد ناحیه قدامی فک بالا به این ضایعه مبتلا شده بودند. 12 مورد Impaction در اثر این ضایعه ذکر شده بود؛ متوسط سنی در نوع کمپلکس، 27 سال بود و تفاوت قابل ملاحظه ای از لحاظ جنس در این نوع وجود نداشت. این ضایعه بیشتر قسمت خلفی فک پایین را درگیر ساخته بود و همچنین متوسط سنی در نوع کامپاند 19 سال بود و خانمها کمی بیشتر از آقایان مبتلا شده بودند. ناحیه قدامی فک بالا شایعترین محل این نوع بود. این ضایعه همراه 5 مورد Impaction دندانی بود.
هر ساله در سراسر جهان هزاران نفر مبتلا به انواع سرطانهای ناحیه دهان، نازوفارنکس و اوروفارنکس می شوند. رادیوتراپی یکی از روشهای عمده درمانی محسوب می شود. رادیوتراپی علاوه بر درمان، سبب بروز عوارضی می شود که التهاب مخاط یا موکوزیت از مهمترین آنها می باشد. این عارضه به علت درد و سوزش و ناراحتی بسیار زیادی که برای بیماران ایجاد می کند، ادامه درمان و گاه ادامه زندگی برای این افراد را با مشکلات زیادی مواجه می سازد و از آنجا که بیماران مبتلا به این نوع سرطانها، تقریبا در تمام موارد بهبود پیدا می کنند؛ لذا فراهم نمودن شرایط مطلوب در طول درمان رادیوتراپی، برای آنها ضروری می باشد. در این بررسی با استفاده از دهان شویه گیاهی کامومیل (بابونه)، موکوزیت در طول درمان کاهش داده شد یا از بروز آن جلوگیری به عمل آمد. این تحقیق بر روی 57 بیمار تحت درمان با اشعه انجام گرفت که خود به دو گروه شاهد و تجربی تقسیم شدند. نتایج نشان داد که دهان شویه کامومیل، شروع موکوزیت را به تعویق می اندازد و از شدت آن می کاهد. این دارو بر روی زنان و مردان تاثیر یکسانی داشت و همچنین تمامی کسانی که دندان داشتند و یا فاقد دندان بودند، به یک میزان از مزایای این دهان شویه بهره بردند.
تجربه درد پس از جراحی دندان عقل نهفته به عنوان مدلی جهت ارزیابی اثرات ضد دردی داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی (NSAIDs) مانند پیروکسیکام مورد استفاده قرار می گیرد. دراین مطالعه که از نوع Clinical Trial بود و به شیوع Double Blind (بی خبری دوگانه) انجام پذیرفت، 32 بیمار بطور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه قرار گرفتند. گروه الف شامل 18 نفر که یکساعت قبل از جراحی، پیروکسیکام 20 میلیگرمی خوراکی به صورت دوز واحد (Single Dose) دریافت کردند. گروه ب شامل 14 نفر که بلافاصله پس از پایان عمل با استامینوفن 325 میلیگرمی هر 6 ساعت یک عدد تحت درمان قرار گرفتند. میزان باز شدن دهان قبل از جراحی در تمامی بیماران اندازه گیری شد؛ سپس میزان تسکین درد در یک ساعت و 8 ساعت پس از پایان عمل در هر دو گروه به کمک یک مقیاس سه گزینه ای ارزیابی شد. میزان باز شدن دهان در مدت یک و 7 روز پس از عمل طبق روش فوق محاسبه گردید. نتایج نشان داد که اثر تسکین پیروکسیکام در مدت یک ساعت و 8 ساعت پس از پایان عمل، بیشتر از استامینوفن می باشد. اما با مقایسه میانگین تریسموس های هر دو گروه در مدت یک و 7 روز بعد از عمل تفاوت معنی داری از لحاظ آماری مشاهده نگردید. در عین حال این نتایج نشان داد که تریسموس نمی تواند به عنوان یک شاخص کمی در ارزیابی میزان تسکین درد مورد استفاده قرار گیرد.
هدف از این مطالعه ارزیابی میزان فلوراید آزاد شده از سه نوع ترکیب گلاس آینومر ترمیمی حاوی فلوراید پس از قرارگیری در محلولهای حاوی فلوراید می باشد. در این مطالعه میزان آزادسازی اولیه فلوراید و آزادسازی متعاقب ری فلورایداسیون (محلول NaF 2% اسیدی و خنثی) 3 نوع ماده ترمیمی گلاس آینومر معمولی، گلاس آینومر تغییر یافته با رزین و کامپومر مورد بررسی قرار گرفت. 20 دیسک از هر ترکیب با ارتفاع 2 میلیمتر و قطر 6 میلیمتر تهیه شد و در ظروف جداگانه در cc2 محلول بزاق مصنوعی قرار گرفت. میزان فلوراید آزاد شده در دو دوره 28 روزه (در روزهای اول، سوم، هفتم، چهاردهم و بیست و هشتم) اندازه گیری شد؛ هر دوره اندازه گیری یون فلوراید آزاد شده در محلول بزاق مصنوعی توسط پتانسیومتری و الکترود اختصاصی و تحلیل آماری با استفاده از آنالیز واریانس و t-test انجام شد. میزان آزادسازی فلوراید در تمام نمونه ها در روزهای اول و سوم به نحو بارزی بیشتر از دیگر دوره های اندازه گیری بود و سپس فلوراید آزاد شده به میزان قابل توجهی کاهش می یافت. گلاس آینومر معمولی دارای بیشترین میزان آزادسازی فلوراید بود و در مرحله بعد به ترتیب نمونه های گلاس آینومر تغییر یافته با رزین و کامپومر قرار داشتند. در دوره دوم آزمایش نمونه های هر دسته به دو گروه 10 عددی تقسیم شدند؛ در این مرحله هر گروه 10 عددی به طور جداگانه در محلول NaF خنثی یا اسیدی قرار گرفت. تمام گروهها توانایی ری فلوریداسیون نمونه ها و بازجذب فلوراید را از خود نشان دادند؛ نمونه هایی که در محلول NaF اسیدی قرار گرفته بودند، خاصیت بازجذب بیشتری نسبت به NaF خنثی داشتند. نتایج نشان داد که سمان های گلاس آینومر می توانند به عنوان سیستم قابل شارژ با آزادسازی آهسته فلوراید عمل نمایند و بخصوص در کودکان با فعالیت پوسیدگی بالا، ترمیم با سمان های گلاس آینومر و استفاده از ترکیبات موضعی NaF به عنوان یک روش پیشگیری قابل توصیه می باشد.
بحثها و نظرات گوناگونی در مورد نحوه بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده وجود دارد. از سویی پستهای پیش ساخته برای تمامی دندانها قابل تجویز نیستند و از طرف دیگر وقت و هزینه اضافی که پستهای ریختگی به دنبال دارند، مانع از کاربرد عمومی آنها می شود. در کنار این مسائل با عرضه رستوریشن های تمام پرسلنی کاربرد پستهای فلزی در زیر این رستوریشن ها زیبایی نهایی کار را کاهش می دهد. در این مقاله به ارائه نتایج برخی از پژوهشهای انجام شده بر روی روشهای مختلف بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده و نیز عرضه چند دستورالعمل کاربردی برای تصمیم در مورد نحوه بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده قدامی و خلفی پرداخته شده است؛ در بخش دیگر مقاله برخی از روشهای ساخت پستهای غیرفلزی مانند پستهای کامپوزیتی و زیرکونیوم اکساید ارائه شده است.
ملانوما تومور بدخیمی است که از سلولهای ملانوسیت منشا می گیرد و نوع دهانی آن نسبتا نادر است. هدف از این تحقیق بررسی ایپدمیولوژیک ملانومای دهانی در سه مرکز آسیب شناسی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. پرونده بیماران سه مرکز شامل: بیمارستان امام خمینی، انستیتو سرطان معراج و دانشکده دندانپزشکی در طی سالهای 1360 تا پایان 1378 (طی یک دوره 19 ساله) بررسی شد. در این مدت تعداد 623 ملانومای دهانی و غیردهانی ثبت شد که از این تعداد 54 مورد آن مربوط به ملانومای دهانی بود. کمترین سن بیمار مبتلا به ملانومای دهانی 26 سال و بیشترین سن 86 سال (با میانگین 55.5 سال) بود. در این مطالعه ملانومای دهانی 7.8% کل ملانوماها را شامل شد. شایعترین محل بروز، کام با 37.1% و لثه فک بالا با 20.4% بود. کف دهان (1.8%) و گونه (1.8%) از نقاطی بودند که به ملانومای دهانی کمتر مبتلا شده بودند.
ترمیمهای کامپوزیت خلفی به دلیل انقباض ناشی از پلیمریزاسیون دچار میکرولیکیج می شوند. روشهای مختلفی برای کاهش این امر ارائه شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی اثر استفاده از کامپوزیتهای Flowable و Condensable در میزان میکرولیکیج می باشد. حفره های کلاس II پروگزیمالی در 70 دندان کشیده شده سالم انسان به نحوی که مارژین ژنژیوالی 1 میلیمتر پایین تر از CEJ ختم گردد، تراشیده شد؛ سپس دندانها در 7 گروه مختلف قرار گرفتند. در دو گروه بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی، کامپوزیت Kerr Co.) Prodigy Condensable) به صورت لایه لایه یا توده ای (Bulky) قرار گرفتند. در 3 گروه دیگر بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی، کامپوزیت Tetric Flow به عنوان بیس قرار گرفت و بقیه حجم حفره توسط کامپوزیت هیبرید Vivadent Co.) Tetric Ceram) به صورت لایه لایه یا توسط Prodigy Condensable به صورت لایه لایه یا توده ای ترمیم گردید. در دو گروه دیگر رزین مدیفاید گلاس یونومر Fuji II LC به ضخامت 1.5 میلیمتر در کف حفره قرار گرفت و بقیه حجم دندان توسط Prodigy Condensable به صورت لایه لایه یا به وسیله کامپوزیت هیبرید Tetric Ceram ترمیم گردید. تمام دندانها بعد از ترمیم پرداخت و ترموسیکل شدند. بعد از قرار گرفتن در محلول فوشین 0.3% مقطع تهیه گردید. مقطع حاصله توسط استرومیکروسکوپ از نظر نفوذ رنگ مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که تمام ترمیمها دارای درجاتی از میکرولیکیج بوده اند؛ همچنین پس از تحلیل آماری Kruskall-Wallis، بین 7 گروه مورد بررسی هیچگونه تفاوت آماری در میزان میکرولیکیج مشاهده نشد (P=0.051)؛ سپس برای مقایسه دوبه دوی گروهها از آنالیز Mann-Whitney استفاده گردید. طبق این آنالیز بین گروههای مورد مطالعه با متغیرهای مختلف، تفاوت آماری مشاهده نشد؛ اگر چه گروه GI+DB+Tetric کمترین میزان میکرولیکیج و گروه bulk) DB+Cond.) بیشترین میکرولیکیج را نشان دادند. از عدم وجود تفاوت آماری بین روشها و مواد مختلف این مطالعه می توان چنین نتیجه گرفت که تاکنون هیچ روش یا ماده ترمیمی نتوانسته است میکرولیکیج را در مارژین های سمانی بطور کامل حذف کند و استفاده از کامپوزیت Flowable به جای رزین مدیفاید گلاس یونومر یا استفاده از کامپوزیت Condensable به جای کامپوزیت هیبرید معمولی، تاثیری در کاهش میکرولیکیج نداشته است.
به دلیل تفاوتهایی که در ترکیب و مرفولوژی عاج در دندانهای شیری و دائمی وجود دارد، لازم است اصلاحاتی در تکنیکهای باندینگ به منظور افزایش استحکام باند رزین های کامپوزیتی به سطح عاج در دندانهای شیری انجام شود. استفاده از اشعه لیزر جهت ایجاد تغییرات ساختمانی و شیمیایی در سطوح عاجی، مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق جهت ارزیابی استحکام برشی کامپوزیت متصل شده به عاج دندانهای شیری پس از استفاده از لیزر Nd:YAG به همراه اسیداچینگ، جهت Conditioning انجام شده است؛ بدین منظور عاج محیطی سطوح باکال یا لینگوال در 60 دندان خلفی کشیده شده شیری اکسپوز و در حد grit 600 با کاغذ Sic پرداخت گردید. دندانها بطور تصادفی در 3 گروه متشکل از 20 دندان قرار گرفتند. در گروه اول ژل اچینگ، پرایمر و Adhesive از سیستم SMP) Scotchbond Multipurpose) و در گروه دوم لیزر با توان 1.6 وات، انرژی 80 میلی ژول و در گروه سوم لیزر با مشخصات 2 وات و 100 میلی ژول به کار رفت. در گروه دوم و سوم نیز پس از تابش لیزر، اسیداچ، پرایمر و Adhesive از سیستم SMP به کار گرفته شدند. پس از انجام آزمایشات لابراتواری لازم، میانگین استحکام باند بر حسب مگاپاسکال در گروه اول 5.3±20.9، در گروه دوم 6.31±23.82 و در گروه سوم 5.59±26.58 بود. نتایج آزمونهای آماری Tukey و ANOVA و Scheffe نشان داد که استحکام باند در گروه سوم به طور معنی داری بالاتر از گروه اول بود؛ همچنین میزان شکستهای کوهزیو عاج به طور معنی داری در گروههای دوم و سوم نسبت به گروه اول بالاتر بود که نشان دهنده قدرتهای باند بالاتر در این گروهها می باشد. میکروگرافهای تهیه شده از سطوح تحت تابش لیزر توسط SEM حاکی از ایجاد سطحی متخلخل و نامنظم می باشد که می تواند باند مکانیکی کامپوزیت را افزایش دهد.
دستیابی به زیبایی یکی از اهداف درمانهای پروتز می باشد. انتخاب صحیح دندانهای قدامی از نظر اندازه و شکل ظاهری در موفقیت درمان بسیار موثر است. هدف از تحقیق حاضر به دست آوردن ارتباط فاصله عرض بین دو گونه و عرض دندانهای قدامی طبیعی افراد مورد مطالعه بود تا شاخصی جهت انتخاب صحیح تر دندانهای قدامی مصنوعی به دست آید. در این مطالعه فاصله بین دو گونه و عرض دندانهای پیشین میانی فک بالا و شش دندان قدامی بالا در 71 نفر با دندانهای طبیعی (29 زن و 42 مرد) اندازه گیری شد. نتایج اختلاف معنی داری را در اندازه عرض دندانهای قدامی بالا در مردان و زنان نشان داد (P<0.05)؛ این اندازه ها در افراد مورد مطالعه از نژاد اروپایی کوچکتر می باشد. اندازه عرض بین دو گونه نیز در مردان از زنان بزرگتر بود (P<0.05) که در افراد مورد مطالعه کوچکتر از نژاد اروپایی است. نسبت اندازه عرض بین دو گونه به عرض دندان پیشین میانی بالا در این مطالعه پانزده به یک به دست آمد که با نسبت شانزده به یک مورد استفاده در کلینیک متفاوت است. به این ترتیب توجه به این موضوع در انتخاب دندانهای قدامی بیماران بی دندان بخصوص افراد جوان توصیه می گردد.
مواد ترمیمی کامپوزیتی که امروزه به عنوان مواد ترمیمی همرنگ موارد استفاده فراوانی یافته اند، دارای مزایا و معایبی هستند. از جمله این معایب انقباض ناشی از پلیمریزاسیون کامپوزیت رزین است که قدرت باند کامپوزیت و عاج را تحت تاثیر قرار می دهد که سعی شده است این نقیصه با استفاده از انواع سیستمهای باندینگ برطرف گردد. هدف از این بررسی آزمایشگاهی، ارزیابی استحکام باند دو سیستم چسبنده عاجی چند مرحله ای SBMP) Scotch Bond Multi Purpose) و تک مرحله ای Excite توسط دو نوع کامپوزیت ایده آل ماکو و تتریک بود. تعداد 60 دندان مولر انسانی سالم و بدون پوسیدگی انتخاب شدند. ابتدا دندانها دبریدمان و با رزین آکریلیک در مولد مانت گردیدند؛ سپس توسط فرز الماسی مینای سطح باکال حذف گردید و 1 میلیمتر از سطح عاج نیز برداشته شد تا یک سطح صاف برای آزمایش فراهم گردد؛ سپس دندانها به دو گروه 30 عددی براساس دو نوع چسبنده عاجی تقسیم شدند و طبق دستور کارخانه سازنده از آنها در سطح عاج اکسپوز، استفاده گردید؛ سپس هر گروه به دو زیر گروه 15 عددی براساس نوع کامپوزیت تقسیم گردید و استوانه هایی از کامپوزیت مورد نظر به سطح عاج چسبانده و به مدت 80 ثانیه Cure شد. از نمونه ها به مدت 24 ساعت در محیط 37 درجه سانتیگراد و رطوبت 100% نگهداری شد و سپس توسط کراس هد تیغه ای با سرعت mm/min 2 استحکام باند اندازه گیری گردید. نتایج آنالیز واریانس و تست دانکن با احتمال 95% نشان داد که از نظر آماری دو عامل نوع ادهزیو و کامپوزیت در استحکام باند تاثیر متقابل دارند. قدرت باند دو نوع کامپوزیت با ادهزیوهای یکسان اختلاف معنی داری نداشت و در مقایسه دو نوع ادهزیو با هر یک از کامپوزیتها مشخص شد که استحکام باند کامپوزیت تتریک با (Excite (28.39 بیشتر از SBMP می باشد (17.98 مگاپاسکال)؛ همچنین بین چهار گروه آزمایشی اختلاف در قدرت باند فقط بین گروههای ترمیم شده توسط تتریک به همراه Excite با تتریک به همراه SBMP بود. این مطالعه نشان داد که قدرت باند کامپوزیت به عاج، تحت تاثیر وجود ماده چسبنده عاجی، نوع کامپوزیت و ساختمان عاج می باشد و چنانچه از کامپوزیت و ماده باندینگ عاجی هم خانواده استفاده شود، قدرت باند بالاتری به دست خواهد آمد.
اخیرا آلیاژ مینالوس (بیس متال عاری از بریلیوم) به بازار عرضه شده و برای آن لحیمی معرفی نشده است؛ از سوی دیگر بنا بر ادعای کارخانه سازنده، این آلیاژ مشابه وراباند 2 می باشد. این مطالعه با هدف بررسی مقاومت کششی دو آلیاژ لحیم شده با Verasolder انجام شد. تعداد 12 نمونه دمبلی شکل به طول 18 و قطر 3 میلیمتر از هر آلیاژ طبق دستور کارخانه سازنده ریخته شد. تعداد 6 عدد از نمونه های هر دو نوع آلیاژ فوق به وسیله دیسک از وسط برش داده شدند؛ سپس با استفاده از یک Jig مخصوص، به فاصله 3 میلیمتر از هم قرار گرفتند و توسط آلیاژ Verasolder به هم لحیم شدند و 6 عدد دیگر از هر دو نوع آلیاژ ایرانی و خارجی لحیم نشده، به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند؛ سپس نمونه ها تحت نیروی کششی قررا گرفتند و مقاومت کششی نمونه ها ثبت گردید. آنالیز واریانس دو طرفه، نشان داد که استحکام کششی آلیاژهای مینالوکس و وراباند 2 از نظر آماری دارای اختلاف معنی داری نمی باشند (Verasolder 686، مینالوکس723)؛ اما استحکام کششی دو نوع آلیاژ فوق بعد از استفاده از لحیم، دارای اختلاف معنی داری بودند (308 مینالوکس، 432 وراباند2). آلیاژ وراباند 2 نسبت به آلیاژ مینالوکس، استحکام کششی بیشتری را پس از لحیم کردن نشان داد.
سیستمهای باندینگ عاجی گرچه تا حدود زیادی سبب اتصال نزدیکتر و محکمتر کامپوزیتهای دندانی به عاج می شوند، اما هیچ یک از آنها قادر به حذف کامل پدیده میکرولیکیج نمی باشند. تنشهای ناشی از انقباض پلیمریزاسیون رزینهای کامپوزیت و حذف لایه اسمیر که در روش متداول Total Etch صورت می گیرد، نقش مهمی در پیشرفت میکرولیکیج و اثرات سو آن دارد. هدف از این مطالعه بررسی میکرولیکیج در روش تجربی (تغییر لایه اسمیر و اچ مینای لبه ای) و مقایسه آن با روش متداول Total Etch می باشد؛ به همین منظور در این مطالعه آزمایشگاهی، 60 مولر سالم انسانی توسط کلرامین 0.5% ضد عفونی شدند و حفره های کلاس V در سطح باکال و 1 میلیمتر بالاتر از محل اتصال مینا و سمان تعبیه شد. نمونه ها به طور تصادفی به 6 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه اول از روش Total Etch و کامپوزیت تتریک استفاده شد. در گروه دوم از روش Total Etch و کامپوزیت آریستون استفاده شد. گروه سوم حاوی لاینر توصیه شده سیستم آریستون و کامپوزیت آریستون بود. در گروه چهارم از روش تجربی (تغییر لایه اسمیر و سیل لبه های ترمیم توسط کامپوزیت Flowable) و کامپوزیت تتریک استفاده شد. گروه پنجم شامل روش آزمایشی تجربی و کامپوزیت آریستون بود و در گروه ششم فقط از تغییر لایه اسمیر و کامپوزیت تتریک استفاد شد و لبه های ترمیم سیل نشدند. پس از ترموسایکلینگ و رنگ آمیزی توسط فوشین بازی 2%، نفوذ رنگ در برش وسط ترمیمها توسط استرئومیکروسکوپ بررسی شد. جهت تحلیل آماری از آزمونهای Wilcoxon Sign و Kruskal Wallis استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان میکرولیکیج در سیستم آریستون (گروه سوم) به طور معنی داری (P<0.05) بیشتر از برخی گروهها (اول، دوم و پنجم) بود. اختلاف میکرولیکیج میان سایر گروهها معنی دار بود.
بیان مساله: در مورد استفاده از پست های شیشه ای (بایوگلاس) تحقیقات اندکی صورت پذیرفته است. هدف: این مطالعه کلینیکی با هدف مقایسه تاثیر دو نوع پست شیشه ای و فلزی پیش ساخته در اجرای کلینیکی ترمیم های وسیع کامپوزیت در دندانهای قدامی بالا انجام شد.
روش بررسی: تعداد 60 عدد دندان قدامی اندو شده فک بالا که دارای انهدام افقی یا عمودی در تاج بودند، انتخاب شدند. دندانها براساس نوع پست، به دو گروه 30 تایی پاراپست فلزی و پست بایوگلاس تقسیم شدند. هر گروه براساس نوع بایت قدامی بیمار به سه زیر گروه نرمال، بایت عمیق و نوک به نوک تقسیم گردید. برای پست شیشه ای به میزان یک سوم طول کانال و برای پست فلزی دو سوم طول کانال خالی شد. پس از اچ کردن با اسید فسفریک 37% و کاربرد ماده باندینگ عاجی Syntac در عاج تاج و ریشه، از Duo Cement برای چسباندن پست بایوگلاس و از کامپوزیت رزین خود سخت شونده Degufil برای چسباندن پست فلزی پیش ساخته استفاده شد. ترمیم تاج دندانها با استفاده از کامپوزیت هیبرید Heliomalor انجام شد. بیماران از نظر یافته های کلینیکی، رادیوگرافیک و شکست ترمیم هر سه ماه یک بار و تا 1.5 سال پیگیری شدند. جهت تحلیل نتایج از آزمون دقیق فیشر و پیرسون استفاده شد (P=0.05).
یافته ها: در هیچ یک از موارد رادیوگرافی ضایعه پری آپیکال را نشان نداد. استفاده از سیمان رزینی و ماده باندینگ عاجی موجب افزایش سیل پست گردید. نوع پست تاثیر قابل ملاحظه آماری در میزان موفقیت کلینیکی ترمیم ها نداشت و گیر ترمیم نیز با دو نوع پست یکسان بود. نوع انهدام تاج تاثیر قابل ملاحظه ای در میزان موفقیت ترمیم نداشت. نوع بایت قدامی بیمار تاثیر قابل ملاحظه ای در میزان موفقیت داشت؛ زیرا در کل نمونه ها %6.6 شکست مشاهده شد که شامل کنده شدن ماده ترمیمی و مربوط به بیمارانی بود که دارای بایت عمیق بودند.
نتیجه گیری: در ترمیم های وسیع کامپوزیت در بیماران با بایت عمیق لازم است از پست شیشه ای و پاراپست به صورت محتاطانه تری استفاده شود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تطابق شاخصهایی نظیر فرنوم لبی، پاپی ثنایایی و درز میانی کام با خط وسط دندانها و خط وسط صورت در افراد بادندان انجام شد تا دقت استفاده از این شاخصهای آناتومیک به منظور جایگزینی دندانهای مصنوعی مشخص گردد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 96 دانشجوی دندانپزشکی که از نظر ارتوگناتیک مشکلی نداشتند و تمامی دندانهای دائمی آنها موجود بود، انتخاب شدند. پس از انجام قالبگیری آلژینات و تهیه کستهای دندانی و ثبت اکلوژن مرکزی آنها توسط موم بایت، خط وسط صورت آنها روی قسمت قدامی این موم مشخص گردید؛ سپس به کمک این موم، فاصله خط وسط صورت با خط وسط دندانهای بالا، پاپی ثنایایی، فرنوم لبی و درز میانی کام به کمک دستگاهی که بدین منظور ساخته شده بود و پس از دو بار اندازهگیری با کولیس مشخص گردید. به منظور تحلیل نتایج از آزمونهای آماری Chi-square و t-student استفاده شد.
یافتهها: میانگین انحراف خط وسط صورت از خط وسط دندانهای بالا 60/0±83/0، از فرنوم لبی 54/0±67/0، از پاپی ثنایایی 63/0±83/0 و از درز میانی کام 62/0±81/0 میلیمتر حاصل گردید. فاصله میان خط وسط صورت و شاخصهای مورد بررسی در دو گروه زن و مرد تفاوت معنی داری نداشت و فرنوم لبی کمترین و پاپی ثنایایی دارای بیشترین میانگین انحراف از خط وسط صورت بودند؛ اختلاف معنیداری میان شاخصهای مورد بررسی از نظر تطابق یا عدم تطابق با خط وسط صورت مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به درصد کم افراد دارای تطابق کامل, نسبت به کل جمعیت و عدم وجود تفاوت معنیدار بین این سه شاخص، (با این تعداد نمونه) میتوان اذعان داشت که هیچیک از این متغیرها در تعیین خط وسط صورت بر دیگری برتری ندارند؛ همچنین شباهت مقادیر مربوط به میانگین انحراف از خط وسط صورت در مورد پاپی ثنایایی و خط وسط دندانهای بالا نشان داد که احتمالاً در افراد بیدندان, استفاده از پاپی ثنایایی به منظور تعیین محل خط وسط دندانهای بالا وضعیت طبیعیتری به وجود میآورد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیرکاربرد کامپوزیت نوری وشیمیایی بر باندگلاس آینومر نوری به عاج دندان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی (In- vitro), 40 دندان پرمولر انسانی انتخاب و به چهار گروه زیر تقسیم شدند. در گروه 1, فقط گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر بر روی سطح عاج قرار گرفت. در گروه 2, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر و کامپوزیت شیمیایی ضخامت 2 میلیمتر و به صورت توده قرارداده شد. در گروه 3, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر- کامپوزیت نوری به ضخامت 2 میلیمتر و به صورت دو لایه 1میلیمتری قرار گرفت. در گروه 4, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر- اچینگ با اسید فسفریک 37% به مدت 10 ثانیه- کامپوزیت نوری به ضخامت 2 میلیمتر و به صورت 2 لایه 1 میلیمتری قرار گرفت. اندازه درز در حد فاصل گلاس آینومر دندان و گلاس آینومر-کامپوزیت با استفاده از میکروسکوپ الکترونی مشخص گردید و با آزمونهای آماری ANOVA وt-student تجزیه و تحلیل شد. نمونهها از نظر بروز ترک درمواد نیز بررسی شدند.
یافتهها: درگروههای 1 و2 هیچ درزی در حدفاصل گلاس آینومر- عاج دندان و ترک در گلاس آینومر مشاهده نشد. در گروه 3 در حد فاصل گلاس آینومر- کامپوزیت نوری، درز مشاهده شد ولی ترک در همه نمونهها در گلاس آینومرنوری مشاهده شد. در گروه 4 در هردو حد فاصل, درز وجود داشت و ترکهای شدیدی نیز در گلاس آینومرنوری مشاهده گردید. کمترین میزان درز مربوط به گروه 1 و2 و بیشترین میزان مربوط به گروه 4 بود و بین میزان درز در گروههای 3 و 4 با گروه شاهد و گروه 2 اختلاف معنیداری وجود داشت (05/0P<)
نتیجهگیری: با توجه به شرایط این تحقیق، با کاربرد کامپوزیت شیمیایی بر روی گلاس آینومر نوری, هیچگونه درز و ترکی بروز نکرد و ترمیم کاملاً یکپارچه بود؛ اما کاربرد کامپوزیت نوری و نیز اچ کردن گلاس آینومر نوری قبل از کاربرد کامپوزیت نوری, بروز درز و ترک را تشدید نمود.
بیان مسأله: چینی دندانی یکی از بهترین موادی است که تاکنون در دندانپزشکی مورد استفاده قرار گرفته است. سازگاری عالی با نسج، زیبایی، حلالیت بسیار کم در محیط دهان، استحکام فشاری بالا و کمترین تجمع پلاک میکروبی روی چینی گلیزشده, از مزایای این ماده نسبت به سایر مواد دندانی است. شکنندگی چینی به علت پایین بودن استحکام کششی، ضربهای و همچنین سایش مینای دندان طبیعی مقابل آن از معایب چینیهای دندانی میباشد و از مهمترین خواص مکانیکی آن، استحکام خمشی است که در واقع توانایی مقابله پرسلن در برابر شکستن متعاقب نیرویی است که از بالا اعمال میشود. یکی از روشهایی که برای رفع شکنندگی و تقویت استحکام خمشی چینی پیشنهاد شده, پخت چینی روی فلز میباشد که بیش از سایر روشها مورد استفاده واقع شده است.
هدف: با توجه به این که ترمیم و جایگزینی دندانها با استفاده از ترمیمهای Porcelain Fused to Metal (PFM) هنوز کاربرد فراوانی دارد, مطالعه حاضر با هدف بررسی استحکام خمشی چینی D4 Dentin از نوع باندشونده به فلز و مقایسه با چینی Dentin Vita انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی, برای اندازهگیری استحکام خمشی چینی Dentin، طبق استاندارد ISO 6872: 1995 (E), قالبی از فولاد زنگنزن به ابعاد 2*5*25 میلیمتر ساخته شد؛ این قالبها با خمیر Dentin (VMK 68N) Vita و Dentin D4 پر شدند و پس از پخت در کوره Vita, از هر یک 10 بلوک تهیه گردید و استحکام خمشی نمونهها تعیین شد. نمونهها توسط مبدل مخصوص روی دستگاه تست خمشی سهنقطهای قرار گرفتند و نیرو به قسمت وسط وارد گردید و استحکام خمشی نمونهها تعیین شد. به منظور تحلیل آماری از آزمونهای t-student و آنالیز کواریانس استفاده شد.
یافتهها: میانگین استحکام خمشی بلوک چینی D4 Dentin 35/1±40/53 مگاپاسکال و Vita Dentin38/7 ±86/53 مگاپاسکال حاصل گردید. بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه با توجه به استاندارد ISO 6872: 1995 (E) ، نشان داد که استحکام خمشی تمام نمونههای
D4 Dentin بالای 50 مگاپاسکال و مطابق استاندارد مزبور میباشد.
هدف: در این تحقیق قدرت اتصال یک نوع از مواد (Targis) Ceromer به سه نوع آلیاژ بیسمتال با استفاده از سه روش مختلف آمادهسازی سطح مورد آزمایش قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی 90 صفحه با ابعاد 4/0×5×30 از سه نوع آلیاژ Silver Cast ، Super Cast و
Rexillium III تهیه و تحت سه روش آماده سازی سطح شامل: اکسیداسیون در هوا، اکسیداسیون در خلاء و سندبلاست با ذرات اکسید آلومینیوم 80 میکرون قرار گرفتند؛ سپس یک لایه از ماده Targis با ضخامت 1 میلیمتر روی صفحات فلزی Cure گردید. بعد از انجام عمل ترموسایکلینگ، نمونهها در دستگاه Instron تحت آزمایش خمشی سه نقطهای قرار گرفتند و مقدار نیرو در لحظه ترک و شکست کامل ثبت شد؛ همچنین نمونهها پس از شکست برای تعیین نوع شکست (Cohesive یا Adhesive) تحت بررسی میکروسکوپیک قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آنالیز واریانس دو عاملی و آزمون Duncan انجام شد.
یافتهها: در هر سه آلیاژ، روش آمادهسازی سطح در میزان نیرو برای ایجاد ترک و شکست تأثیر معنیدار داشت و روش سندبلاست به عنوان بهترین روش شناخته شد. از طرف دیگر در هر سه روش آمادهسازی سطح نوع فلز فقط بر پدیده ترک تأثیر معنیدار داشت و فلز Rexillium III بیشترین مقدار نیرو را نشان داد. شکست نوع Adhesive بیشتر در فلز Super-Cast و در روش اکسیداسیون در هوا و شکست نوع Cohesive بیشتر در فلز Silver Cast و روش سندبلاست اتفاق افتاد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این مطالعه, میتوان اذعان کرد که قدرت اتصال مواد Ceromer به آلیاژهای بیسمتال بسیار خوب است و در میان آلیاژهای بکار رفته و روشهای آمادهسازی سطح، فلز Rexillium III همراه با روش سندبلاست بهترین ترکیب را ایجاد میکند.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان قدرت باند برشی Unfilled Resin و دنتین باندینگ روی مینای اچشده در دو حالت خشک و مرطوب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 30 دندان قدامی که سطح باکال آنها کاملاً سالم و فاقد هر گونه نقص مینایی بودند، انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 10 تایی تقسیم شدند. سطح میانی باکال هر سه گروه پس از مسطحکردن با دیسک، با اسید فسفریک 37% به مدت 15 ثانیه اچ و سپس به مدت 20 ثانیه شسته شد. در گروه اول پس از خشککردن سطح اچشده، روی نمونهها
Unfilled Resin قرار داده شد و سپس به مدت 20 ثانیه نمونهها کیور شدند. در گروه دوم نیز مشابه گروه اول پس از خشککردن سطح مینا از دنتین باندینگ استفاده شد و نمونهها پس از 30 ثانیه به مدت 20 ثانیه کیور شدند. در گروه سوم رطوبت اضافی سطح مینای اچشده توسط پنبه, گرفته شد و پس از قرار دادن دنتین باندینگ به مدت 30 ثانیه، سطح 20 ثانیه کیور شد؛ سپس با استفاده از استوانهای به ابعاد 2×5/3 میلیمتر کامپوزیت در سطح مینای سه گروه قرار داده شد و نمونهها در جهات مختلف به مدت 40 ثانیه کیور شدند؛ تمامی نمونهها پس از ترموسایکلینگ توسط دستگاه Instron برای بررسی نیروهای برشی مورد آزمایش قرار گرفتند و با استفاده از آزمون یکطرفه ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: قدرت باند برشی Unfilled Resin روی مینای خشک از دو گروه دیگر بیشتر بود؛ میزان باند در گروه دنتین باندینگ به طور معنیداری کمتر از گروه Unfilled Resin بود (05/0P<). بین دنتین باندینگ با مینای خشک و مرطوب با هم و دنتین باندینگ با مینای مرطوب و Unfilled Resin اختلاف معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: طبق یافتههای این مطالعه، پیشنهاد میشود هنگام ترمیم مینا با کامپوزیت، به منظور حصول باند مطلوبتر از
Unfilled Resin استفاده شود؛ در صورت استفاده از دنتین باندینگها، بهتر است سطح مینا مرطوب باشد.
بیان مسأله: ضایعات epulis fissuratum (EF)، ضایعاتی پرولیفراتیو و شایع ناشی از دست دندان مصنوعی در حفره دهان به شمار میآیند که بیشتر در جنس مؤنث ایجاد میشوند؛ همین مسأله، امکان نقش هورمونهای جنسی استروئیدی را در شکلگیری و رشد این ضایعات مطرح مینماید.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ایمونوهیستوشیمیایی EF از نظر بروز گیرندههای استروژن و پروژسترون در سلولهای اپیتلیالی، استرومایی، آماسی و اندوتلیال انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 15 نمونه از EF که همه به صورت ثابتشده در فرمالین و بلوکهای پارافینه آماده شده بودند، با روش ایمونوهیستوشیمی از نظر وجود گیرندههای استروژن و پروژسترون، مورد بررسی قرار گرفتند (گروه مورد). بافت حاشیه 4 نمونه نیز به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد.
یافتهها: در 10 مورد واکنش مثبت برای گیرنده استروژن و 8 مورد برای گیرنده پروژسترون در اپیتلیوم مشاهده شد. در بیشتر نمونهها سلولهای استروما رنگپذیری را با گیرندههای استروژن و پروژسترون نشان دادند؛ اما فقط تعدادکمی از نمونهها، دارای این گیرندهها در سلولهای آماسی و سلولهای اندوتلیال بودند؛ همچنین گیرندههای استروژن و پروژسترون در بعضی نمونههایی که حاوی بافت غده بزاقی بودند، مشاهده گردید.
نتیجهگیری: اگر چه تحریک مزمن ممکن است به عنوان عامل شروعکننده در ایجاد EF مطرح باشد، اما برخی از سلولهای تشکیلدهنده این ضایعه، میتوانند هدفی بالقوه برای هورمونهای استروژن و پروژسترون باشند.
بیان مسأله: با وجود پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه کامپوزیتهای دندانی، هنوز مقاومت، استحکام و پایداری این مواد برای استفاده در نقاط پرتنش نیاز به بررسی بیشتر دارد. تحقیق و نوآوری در زمینه فیلرها یکی از راههای بهینهسازی کامپوزیتهای دندانی است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر نوع فیلر بر خواص مکانیکی کامپوزیتهای دندانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی برای بررسی اثر نوع فیلر بر کامپوزیتهای دندانی، کامپوزیتهای آزمایشی تهیه شدند. رزین مورد استفاده در تمام گروههای آزمایشی یکسان و شامل 70% وزنی Bis-GMA و 30% وزنی TEGDMA بود. برای بررسی نوع فیلر، فیلرهای شیشه، لوسیت و لیتیوم دی سیلیکات تهیه و پس از آغشته شدن به سایلن به روش دستی با رزین مخلوط شدند تا کامپوزیتها ساخته شوند. برای تمامی گروههای آزمایشی 6 نمونه برای هر آزمون مکانیکی در نظر گرفته شد. آزمونهای مکانیکی شامل آزمون DTS و استحکام خمشی (flexural strength) بود که به روش استاندارد انجام شد. مدول خمشی (flexural modulus) نمونهها نیز پس از آزمون خمش به دست آمد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمون One-way ANOVA مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: نوع فیلر بر استحکام خمشی کامپوزیت مؤثر بود و فیلرهایی با استحکام بیشتر سبب افزایش استحکام خمشی کامپوزیت شد (05/0P<) ولی بر DTS اثر قابل ملاحظهای نداشت. نوع فیلر بر مدول خمشی نیز تأثیر داشت. با افزایش استحکام فیلر (فیلرهای نوع high lucite و lithium disilicate) مدول خمشی بالاتر شد.
نتیجهگیری: استحکام خمشی از خصوصیات مهم ماده ترمیمی است که از طریق کاربرد فیلرهای سرامیکی در ساختمان کامپوزیت دندانی افزایش مییابد و نتایج این مطالعه میتواند کمکی در جهت تولید کامپوزیتهای مقاومتر باشد تا استفاده از آنها در همه شرایط امکانپذیر شود.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb