جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای Non

اقدس فروزنده،
دوره 11، شماره 4 - ( 5-1377 )
چکیده

هدف از این بازنگری تحقیقی تعیین میزان شیوع کیست های حفره دهان، بخصوص کیست های ادنتوژنیک برحسب نوع، سن، جنس و محل شیوع آنها بوده است. این بررسی از میان 6826 نمونه موجود در بخش آسیب شناسی فک و دهان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تهران از سالهای 1360-1376 انجام گرفته و نتایج به دست آمده نشان می دهد که 19.48% ضایعات فکی-دهانی را کیستها تشکیل می دهند که 81.9% را کیست های ادنتوژنیک و 12.4% را کیست های کاذب و 5.7% را کیستهای غیر ادنتوژنیک تشکیل می دهند. شایعترین کیست های حفره دهان کیست های ادنتوژنیک بوده و گروه کیست های رادیکولر (که از کیست های التهابی ادنتوژنیک هستند) 49.15% را تشکیل می دهد که در جنس مذکر و در دهه سوم عمر و در فک بالا بیشتر مشاهده می شود. کیست دانتی ژور در مرتبه دوم و 25.71% کیست های ادنتوژنیک را تشکیل داده که در جنس مذکر و در دهه دوم و فک پایین شایع بوده است، در مرتبه سوم گروه کیست های کراتینیزه ادنتوژنیک قرار دارند که 19.25% و در مردان سه برابر زنها و در دهه سوم و در فک پایین (دو برابر فک بالا) می باشد؛ بقیه کیست های ادنتوژنیک شیوع کمتری دارند. در این بررسی کیست های کاذب موکوسل 63.5% این کیست ها را تشکیل می دهند که اغلب در لب پایین مشاهده شد و از کیست های غیر ادنتوژنیک کیست surgical Ciliated 33.7% این کیست ها را تشکیل داده که در فک بالا مجاور سینوس ماگزیلا تشکیل می شود. بطور کلی می توان گفت یک پنجم ضایعات فکی-دهانی را کیست ها را تشکیل می دهند که شایعترین آنها کیست های ادنتوژنیک می باشند که به علت تنوع زیاد و شیوع فراوان آن باید بطور دقیق از نظر هیستوپاتولوژی، نوع آن تعیین گردیده تا درمان صحیح و قطعی برای آنها انجام گیرد.


رامین آغنده، محمد امامیه،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1378 )
چکیده

به علت کاربرد فراوان آلیاژهای Base metal و با توجه به این که در این خصوص مقالات کمی منتشر شده است لذا برآن شدیم تا در باب تطابق لبه های روکشهای ساخته شده از این فلزات، تحقیقی انجام دهیم. سه دای استاندارد پره مولر ماگزیلا با خط خاتمه تراش شولدر در نیمه باکالی و چمفر درنیمه پالاتالی مهیا شد؛ یکی به حال خود رها شد. در نمای باکال دای های دوم و سوم به ترتیب بول 135 درجه و 160 درجه اضافه گشت (مبنای اندازه گیری دیواره axial بود). با استفاده از روش Dual wax روی هر دای 9 الگوی مومی تهیه و توسط روش سانتریفوژ با فلز Base metal انتخابی ریخته گری شد. پس از نشاندن هر Copping روی دای شکاف لبه ای (marginal gap) توسط میکروسکوپ الکترونی با بزرگنمایی 500 برابر اندازه گیری شد. اندازه گیریها در سه نقطه از پیش معین شده در سطح باکال و یک نقطه مشخص شده میانی در سطح پالاتال انجام گشت که به عنوان گروه شاهد از آن استفاده شد. نتایج و بررسی آماری آنها نشان دهنده عدم وجود اختلاف معنی دار در شکاف لبه ای در سطح پالاتال در سه گروه بود؛ اما در سطح باکال اختلاف معنی دار آماری بین گروهها موجود بود (P<0.001). شولدر تخت بهترین تطابق لبه را با میانگین 4.05 میکرون و انحراف معیار 3 از خود نشان می داد. شولدر با بول 160 درجه بیشترین شکاف لبه را با میانگین 26.5 میکرون دارا بود (7.4=Sd) و شولدر با بول 135 درجه بین این دو قرار داشت (میانگین 15.7 و انحراف معیار 4.1).


اسمعیل یزدی، نسیم تقوی، محمد اسلامی،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1378 )
چکیده

Nucleolar Organizer Regions (NORs حلقه هایی از rDNA هستند که در انسان بر روی بازوی کوتاه پنج کروموزم اکروسانتریک 13، 14، 15، 21 و 22 قرار دارند. در این ساختمانها پروتئینهایی وجود دارند که به عنوان تمایل اتصال به یون نقره و ایجاد واکنش می توان نواحی وجود آنها را رؤیت کرد؛ این واکنش AgNOR نامیده می شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی روش AgNOR در جهت تعیین درجه بدخیمی لنفوم غیرهوچکینی (Non-Hodgkin Lymphoma) سر و گردن انجام یافته است. بررسی بر روی 41 بیمار مبتلا به NHL سر و گردن که برشهای هیستولوژیک آنها براساس سیستم Formulation Working درجه بندی شدند، انجام گردید و از بلوکهای پارافینه آنها جهت رنگ آمیزی نیترات نقره استفاده شد. نتایج حاصل پس از رنگ آمیزی براساس روش استاندارد Crocker نمایانگر میانگین NORs در3 گروه Low grade و Intermediate grade و High grade به شرح زیر بود: در گروه Low grade (یازده نمونه): 1.66 (98%=Standard Error Mean؛ 1.66=Mean). در گروه Intermediate grade (پانزده نمونه): 2.25 (84%=SEM؛ 2.25=Mean). در گروه High grade (پانزده نمونه): 5.19 (11%=SEM؛ 5.19=Mean). با تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده می توان ادعا نمود که روش فوق می تواند در جهت افتراق 3 گروه NHL، پروگنوز و طرح درمان آنها کاربرد کلینیکی داشته باشد.


محمدحسن شاهرودی، همایون برنجی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1380 )
چکیده

بحثها و نظرات گوناگونی در مورد نحوه بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده وجود دارد. از سویی پستهای پیش ساخته برای تمامی دندانها قابل تجویز نیستند و از طرف دیگر وقت و هزینه اضافی که پستهای ریختگی به دنبال دارند، مانع از کاربرد عمومی آنها می شود. در کنار این مسائل با عرضه رستوریشن های تمام پرسلنی کاربرد پستهای فلزی در زیر این رستوریشن ها زیبایی نهایی کار را کاهش می دهد. در این مقاله به ارائه نتایج برخی از پژوهشهای انجام شده بر روی روشهای مختلف بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده و نیز عرضه چند دستورالعمل کاربردی برای تصمیم در مورد نحوه بازسازی دندانهای روت کانال تراپی شده قدامی و خلفی پرداخته شده است؛ در بخش دیگر مقاله برخی از روشهای ساخت پستهای غیرفلزی مانند پستهای کامپوزیتی و زیرکونیوم اکساید ارائه شده است.


مرجانه قوام نصیری، رضا گوهریان، اعظم السادات مدنی، تقی سالاری،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

بیان مسأله: عادات پارافانکشنال مهمترین علت ایجاد ضایعات غیر پوسیده طوق هستند و حل این مشکل ممکن است بر وضعیت ضایعات فوق تأثیر بگذارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی یک ساله تأثیر تصحیح اکلوژن بر میزان موفقیت معیارهای کلینیکی ترمیم‌های سرویکالی دندان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه بالینی,60 عدد ترمیم سرویکالی همرنگ دندان در دندانهای نیش و پرمولر, در بیماران با عادات پارافانکشن ( دندان قروچه و فشار دندانی) مورد بررسی قرار گرفت. دندانها (از نظر نوع ماده ترمیمی), به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول (30 نمونه), از یک نوع کامپوزیت رزین سیال (Tetric Flow, گروه A) و در گروه دوم (30 نمونه) از یک کامپومر (Compoglass Flow, گروه B) استفاده شد. بعد از ترمیم هر گروه به دو زیر گروه (A1,A2, B1, B2) تقسیم شدند. در زیرگروه شماره1, بعد از ترمیم برای بیماران تصحیح اکلوژن انجام شد (گروه مورد)؛ در زیر گروه شماره 2, بعد از ترمیم تصحیح اکلوژن انجام نشد (گروه شاهد). ارزیابی به صورت یک سوکور و در زمان 6 و 12 ماه پس از ترمیم طبق طبقه‌بندی US Public Health Service (USPHS) انجام شد. معیارهای ارزیابی عبارت بودند از: دقت مارجین، تغییر رنگ مارجین، پوسیدگی، حساسیت پس از ترمیم و افتادن ترمیم. اطلاعات به دست‌آمده با استفاده از آزمون دقیق Fisher تحلیل گردید.
یافته‌ها: ترمیم‌های Compoglass Flow گروه B1 بعد از 12 ماه, در مقایسه با گروه B2 نتایج بهتری را نشان داد. اما بین دو گروه ترمیم‌های Tetric Flow (A2, A1) اختلاف قابل ملاحظه‌ای مشاهده نشد؛ همچنین در وضعیت معیارهای کلینیکی بین گروههای A2 و B2 اختلافی مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: طبق یافته‌های این مطالعه می‌توان بیان کرد که تصحیح اکلوژن تأثیر بسزایی بر موفقیت کلینیکی ترمیم‌های Compoglass Flow در ضایعات بدون پوسیدگی طوق دندان دارد؛ البته لازم به ذکر است تصحیح اکلوژن در موفقیت ترمیم‌های Tetric Flow تأثیر قابل ملاحظه‌ای نداشت.


مهرداد پنج‌نوش، حکیمه سیادت، مرضیه علی خاصی، مسعود علی حسینی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه امروزه درمان ایمپلنت به عنوان یک درمان معمول دندانپزشکی در سراسر جهان شناخته شده است اما به علت تحلیل استخوانی که در اطرف ایمپلنت‌ها رخ می‌دهد دستیابی به موفقیت همواره تضمین شده نیست. همچنین فاکتورهای متعددی بر میزان تحلیل استخوان اطراف ایمپلنت‌ها مؤثر می‌باشند که از جمله آنها روش جراحی برای گذاشتن ایمپلنت می‌باشد. هدف از این مطالعه، مقایسه میزان تحلیل استخوان مارژینال اطراف ایمپلنت‌های Replace می‌باشد که با دو روش مختلف Submerge و Non-submerge به کار رفته‌اند.

روش بررسی: در این مطالعه 11 بیمار با 34 ایمپلنت Replace مورد بررسی قرار گرفتند که در هر بیمار (یک طرفه یا دو طرفه مندیبل) یکی از پایه‌ها به صورت Submerge و پایه دیگر Non-submerge به کار رفت. سپس در طی دوره 3 ماهه از یک پروتز پارسیل موقت استفاده شد که روی ایمپلنت‌ها قرار می‌گرفت. بعد از 3 ماه پایه Submerge اکسپوز شد و قالب‌گیری انجام و پروتز ثابت ساخته شد. میزان تحلیل استخوان کرستال اطراف ایمپلنت‌ها توسط رادیوگرافی‌های دیجیتالی گرفته شده در زمان جراحی، 3 ماه بعد و 6 ماه بعد از گذاشتن پروتز ثابت با روش Digital subtraction با هم مقایسه شدند. نتایج توسط آنالیز Wilcoxon Signed Ranks مقایسه شد.

یافته‌ها: میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 3 ماه در گروه Submerge، 71/0±65/0 میلی‌متر می‌باشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 53/0±41/0 میلی‌متر می باشد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار می‌باشد (p=0.02). همچنین میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در گروه Submerge، 40/0±21/0 میلی‌متر می‌باشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 49/0±29/0 میلی‌متر می‌باشد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نمی‌باشد
(p> 0.05
).

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که از لحاظ آماری تفاوت معنی‌داری بین میزان تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در دو روش جراحی وجود ندارد.

 


حمیدرضا رجعتی حقی، سکینه نیکزاد، عباس آذری، جمال کاشانی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: در بی‌دندانی‌ها بریج با ساپورت ایمپلنت انتخاب اول است. اما محدودیت‌های آناتومیک و سایر موارد احتمالا شرایطی را ایجاب می‌کند که ترکیب ایمپلنت و دندان استفاده شود. عدم تشابه جابه جایی (mobility) دندان و ایمپلنت باعث ایجاد اهرم یک طرفه می‌شود که احتمال شکست یا شل شدن قطعات ایمپلنت را دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی تنش اطراف ایمپلنت و دندان در یک بریج سه واحدی فک پایین با دو نوع اتصال دهنده سخت و غیر سخت  در پروتز سمان شونده با استفاده از مدل‌سازی سه بعدی به روش اجزاء محدود بود.

روش بررسی: دراین مطالعه با استفاده از روش اجزاء محدود و نرم افزار Solid works چهار مدل سه بعدی در رایانه شبیه‌سازی شد. مدل‌ها به شرح زیر می‌باشد: 1- اتصال سخت بین دندان و ایمپلنت (RCCP) 2- اتصال غیر سخت در مزیال ایمپلنت (NRCCP1) 3- اتصال غیر سخت دیستال دندان پرمولر دوم (NRCCP2) 4- اتصال غیر سخت وسط پونتیک (NRCCP3). پس از اتمام شبیه سازی نمونه‌ها تحت نیروی N150 عمودی در مرکز سطح اکلوزال روکش‌ها قرار گرفت.

یافته‌ها: در تمامی مدل‌ها تنش در ناحیه کرستال ایمپلنت متمرکز بود و الگوی توزیع تنش اطراف دندان متعادل‌تر از ایمپلنت بود به جز مدل NRCCP2. توزیع تنش در اتصال غیرسخت نامتعادل بود بخصوص مدل NRCCP1. وجود اتصال غیرسخت در طراحی بریج تنش در سوپراستراکچر را افزایش می‌دهد و به ساختارهای مجاور منتقل می‌کند.

نتیجه‌گیری: بریج ایمپلنت/دندان بعنوان یک انتخاب ارزشمند مطرح است. در این بریج‌ها اتصال سخت ارجح است چون پروتز و ایمپلنت دارای انعطاف‌پذیری ذاتی هستند که اختلاف جابجایی دندان و ایمپلنت را جبران می‌کند.


محمدرضا ملاک زاده، ابوطالب زندی، احسان عاطفی،
دوره 24، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: جا به جایی ایمپلنت نسبت به استخوان و کیفیت تماس استخوان- ایمپلنت از عوامل مؤثر در پایداری ایمپلنت‌های دندانی می‌باشد. هدف از این مطالعه، بررسی پایداری یک ایمپلنت دندانی کاشته شده در استخوان، به روش آنالیز المان محدود غیر خطی بود. به این منظور، میزان جا به جایی ایمپلنت نسبت به استخوان بر اساس نیروی اعمالی به ایمپلنت محاسبه و فاکتوری مناسب به عنوان ضریب اصطکاک، جهت تعیین کیفیت تماس ارایه گردید.
روش بررسی: برای تهیه مدل سه بعدی مورد نیاز و به منظور مقایسه نتایج با مطالعات کلینیکی، از استخوان درشت نی خرگوش، عکس برداری سی‌ تی اسکن انجام شد. مدل جهت آنالیز المان محدود غیر خطی به نرم افزار آباکس انتقال یافته و تحلیل دینامیکی تحت بارگذاری سیکلیک و در نظر گرفتن شرایط مرزی انجام گردید.
یافته‌ها: منحنی‌های نیرو- جا به جایی نسبی ایمپلنت و استخوان در سطح تماس استخوان- ایمپلنت غیر خطی شدند. به طور تقریبی ضریب اصطکاک که معیاری از میزان جا به جایی نسبی و پایداری ایمپلنت می‌باشد، با نصف شدن نیروی تماسی عمودی دو برابر شد، در حالیکه ضریب اصطکاک با کاهش ضریب اصطکاک کولمب، کاهش یافت.
نتیجه‌گیری: متغیر ضریب اصطکاک که بر اساس نمودارهای نیرو- جا به جایی محاسبه شده است، می‌تواند شاخصی مناسب برای تعیین پایداری ایمپلنت‌های دندانی باشد. کاهش نیروی تماس عمودی و استفاده از سطوح با ضریب اصطکاک بالاتر موجب بهبود کیفیت تماس استخوان- ایمپلنت و در نتیجه افزایش پایداری ایمپلنت‌های دندانی شد.


افسانه پاکدامن، شعله غبرایی، محمد جواد خرازی فرد، علی سعادت پور مقدم،
دوره 34، شماره 0 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: تقویت رویکرد پیشگیرانه در آموزش دندانپزشکان آینده حائز اهمیت است. هدف از مطالعه حاضر بررسی مقایسه‌ای دانش، نگرش و عملکرد دانشجویان سال آخر دندانپزشکی در رابطه با رویکرد پیشگیرانه و ارزیابی خطر پوسیدگی بود.
روش بررسی: مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 1398 به روش تمام شماری با استفاده از پرسشنامه خود اظهار روا و پایا انجام شد. آگاهی، نگرش و عملکرد خود اظهار دانشجویان سال آخر در مورد دو بیمار کاغذی و ارائه عملکرد پیشگیرانه ارزیابی شد. به منظور آنالیز داده‌ها از نرم افزار SPSS20 استفاده و آماره‌های توصیفی و تحلیلی گزارش شد.
یافته‌ها: مجموعاً 86 نفر (درصد پاسخ گویی 91%) دانشجوی سال آخردندانپزشکی در مطالعه شرکت کردند. در بخش آگاهی، بیش از نیمی از پاسخ دهندگان سابقه پوسیدگی در یک سال گذشته، مصرف کربو هیدرات‌های قابل تخمیر، خشکی دهان و وضعیت اجتماعی- اقتصادی ضعیف را به عنوان فاکتور ارزیابی خطر پوسیدگی گزارش کردند. حدود 90% پاسخ دهندگان نسبت به ارزیابی خطر پوسیدگی در کودکان نگرش مثبت داشتند. بیش از 50% دانشجویان تمایل به ترمیم ضایعات در حد مینا در سناریو بیمار پرخطر داشتند. رابطه معنی‌دار آماری بین بهبود اندکس دبری و ارائه آموزش بهداشت (04/0P<) در کلینیک درمان جامع که پیشگیری به صورت ادغام یافته ارائه می‌شد مشاهده گردید ( دانشگاه علوم پزشکی تهران)گزارش شد. آنالیز رگرسیون خطی ارتباط معنی‌دار بین عوامل دموگرافیک و دانشگاه محل تحصیل و سابقه دوره آموزشی با میزان آگاهی و نگرش نشان نداد.
نتیجه‌ گیری: دانشجویان سال آخر دندانپزشکی دانش کافی و نگرش مثبت نسبت به ارزیابی خطر پوسیدگی داشتند ولی تمایل به مدیریت تهاجمی ضایعات محدود به مینا و DEJ گزارش شد. ارائه پیشگیری به صورت ادغام یافته در کلینیک درمان جامع به منظور بهبود وضعیت بهداشت بیماران پیشنهاد می‌شود.

آرش صراف زاده، مریم محبی نیا، سهیلا جدیدی،
دوره 36، شماره 0 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: کیست مجرای انسیزیو که به کیست مجرای نازوپالاتین (Nasopalatine Duct Cyst) (NPDC) نیز شناخته می‌شود، رایج‌ترین کیست تکاملی غیر ادنتوژنیک است و معمولاً بدون علامت، به صورت یافته رادیوگرافیکی رادیولوسنت گرد، بیضوی یا در بعضی موارد قلبی شکل با حدود بسیار مشخص است. تشخیص صحیح آن از کیست‌های ادنتوژنیک، تومورهای ادنتوژنیک و تومورهای خوش خیم غیر ادنتوژنیک با استفاده از یافته‌های بالینی و رادیوگرافیک منجر به حذف کامل شرایط پاتولوژیک با حداقل نقص باقی مانده و ناراحتی بیمار می‌شود. در این گزارش مورد، یافته‌های بالینی و رادیوگرافیک یک خانم 60 ساله با شکایت اصلی تورم بررسی شد. یافته‌های تیپیک رادیوگرافیک و هیستولوژیک منطبق با کیست مجرای نازوپالاتین وجود دارد. درمان جراحی این بیمار توضیح داده شده است. جلسات فالوآپ، بهبود موفقیت آمیز و عدم وجود دهی سنس را نشان دادند. پیشنهاد می‌شود که یافته رادیوگرافیک قلبی شکل در خط وسط مگزیلا در تصویر بازسازی شده سه بعدی می‌تواند پیشگویی کننده خوبی برای کیست مجرای نازوپالاتین باشد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb