جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای Sem

حسن رزمی، منصور صلواتی زاده،
دوره 14، شماره 2 - ( 5-1380 )
چکیده

تمایل و اندیشه استفاده از ترکیبات شیمیایی جهت رفع موانع انسدادی عاج دیواره کانال از دیرباز وجود داشته و در حال حاضر نیز تحقیقات و تلاشها در این زمینه بی نتیجه نبوده است؛ دراین رابطه RC-Prep بهتر از بقیه مواد، دندانپزشکان را یاری نموده است. هدف از این مطالعه بررسی میزان قدرت دکلسیفیکاسیون دو نوع ماده Chelating در مرحله آماده سازی کانال می باشد. در این مطالعه از 40 دندان کانین کشیده شده، استفاده شد که نمونه ها به سه گروه B ،A و C تقسیم شدند. در گروه A از Primer. USA) RC-Prep) و در گروه B از RC-CTF) RC-PreP) تولید داخل و در گروه C به عنوان شاهد بدون هیچگونه RC-Prep در مرحله فایل و فلر استفاده شد. پس از طی مراحل تهیه کانال به روش استاندارد و شستشوی لازم توسط هیپوکلریت سدیم 5% دندانها توسط دستگاه برش به دو قسمت مزیالی و دیستالی تقسیم شدند و پس از پرداخت سطوح برش خورده میزان کلسیم توسط Electron Beam Probe اندازه گیری شد. میانگین مقدار کلسیم در گروههای مختلف توسط آنالیز واریانس یکطرفه مورد ارزیابی قرار گرفت. مقدار کلسیم در گروه A برابر 1129±28713، در گروه B برابر 680±39441 و در گروه C برابر 2024±54458 بود. بین گروه A با سایر گروهها و گروههای B و C اختلاف معنی دار وجود داشت. نتایج نشان داد که قدرت دکلسیفیکاسیون RC-Prep) Primer و USA) بیش از RC-CTF) RC-Prep) می باشد.


ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی،
دوره 14، شماره 2 - ( 5-1380 )
چکیده

این مطالعه جهت بررسی اثر تابش لیزر Nd:YAG از نوع پالسی بر روی سطح عاج و تعیین قدرت و مدت زمان مطلوب برای مسدود نمودن دهانه توبولهای عاجی انجام شده است. برای انجام این تحقیق از دندانهای مولر سوم نهفته تازه کشیده شده استفاده شد. مقاطع عرضی از عاج تهیه و لایه اسمیر به وسیله اسید فسفریک حذف شد؛ سپس نمونه ها با قدرتها و زمانهای متفاوت مورد تابش اشعه لیزر قرار گرفتند. پس ازانجام مطالعات به وسیله میکروسکوپ الکترونی مشخص شد که لیزر Nd:YAG پالسی با توان 1.7 وات و زمان تابش 60 ثانیه قدرت بستن توبولهای عاجی را دارد. استفاده از این روش جهت مسدود کردن توبولهای عاجی و برطرف نمودن حساسیتهای بعد از درمان و عوارض دیگر میکرولیکیج در زیر مواد پرکردگی نیاز به مطالعات بیشتر دارد.


مریم قوام، زهرا سادات هاشمی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: موادی که برای سفیدکردن دندانها به‌کار می‌روند, قابلیت ایجاد تغییرات در محتوای آلی و یا معدنی دندان را دارند. متعاقب این تغییرات، مورفولوژی سطح دندان نیز عوض می‌شود. با توجه به این که معمولاً سفیدکردن دندان، با هدف تأمین زیبایی دندانها انجام می‌شود, آگاهی از اثرات احتمالی این مواد روی نسج دندان ضروری است؛ زیرا ممکن است بعدها سبب تخریب نسج شود و یا حتی بر درمانهای ترمیمی تأثیر بگذارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر دو ماده سفیدکننده «کیمیا و اولترادنت» حاوی ژل هیدروژن پراکساید 35%، بر نسج مینا، با استفاده از میکروسکوپ الکترونی (Scanning Electron Microscope: SEM) انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی- مداخله‌ای, پنج دندان قدامی کشیده‌شده سالم از طول برش داده شدند و به سه قسمت مزیالی, میانی و دیستالی تقسیم شدند و هر قسمت به طور تصادفی در یکی از سه گروه زیر قرار گرفت:
- گروه اول: نمونه‌ها در این گروه به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند و تحت تأثیر هیچ ماده سفیدکننده‌ای قرار نگرفتند.
- گروه دوم: نمونه‌ها در این گروه تحت تأثیر ماده هیدروژن پرکساید 35% از شرکت کیمیا قرار گرفتند.
- گروه سوم: نمونه‌ها در این گروه تحت تأثیر هیدروژن پرکساید 35% از شرکت اولترادنت قرار گرفتند.
به این ترتیب هر دندان به عنوان شاهد گروههای آزمون خود بود؛ سپس نمونه‌ها با استفاده از SEM, با بزرگنمایی 250 و 500 برابر مورد مشاهده قرار گرفتند.
یافته‌ها:
در گروه شاهد، مختصری خراش سطحی و ذرات سفید مشاهده شد که ناشی از عمل مضغ و باقیمانده ذرات پامیس بود؛ در دو گروه دیگر تغییرات مورفولوژیک از قبیل: افزایش خشونت سطحی، عمیق شدن ترکها، مشخص‌شدن و اچ‌شدن بعضی از منشورهای مینایی و ایجاد ترکهای جدید ملاحظه شد که در گروههای اول و دوم از این نظر تفاوتی وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که سفید کردن دندان (Bleaching) با هیدروژن پراکساید هر دو شرکت تجارتی اثرات تخریبی محدودی روی سطح مینا دارد ولی این امر به حدی نیست که از نظر کلینیکی اهمیتی داشته باشد.


مهدی عاشوری، آسیه سلیمیان، نوشین جلایر نادری،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: افتراق هیستوپاتولوژیک بین اسکواموس سل کارسینومای دهانی با تمایز بالا و وروکوزکارسینومای دهانی بسیار مشکل است. این دو ضایعه نیازمند درمانهای متفاوتی می‌باشند، بنابراین باید در جستجوی راهی بود که بتوان آنها را به صورت مطمئن از هم جدا ساخت. در ضایعه اول در بیشتر موارد غشای پایه اپی‌تلیالی منقطع است، در حالی که در ضایعه دوم، این غشا معمولأ دست نخورده و یکپارچه می‌باشد، بنابراین باید بتوان با بررسی این موضوع بین این دو ضایعه تفاوت قایل شد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه رنگ‌پذیری غشای پایه در این دو ضایعه جهت افتراق هیستوپاتولوژیک انجام شد.

روش‌ بررسی: مطالعه حاضر به روش بررسی تست‌های تشخیصی انجام شد. تعداد 26 بلوک پارافینه شامل 15 مورد اسکواموس سل کارسینومای دهانی با تمایز بالا و 11 مورد وروکوزکارسینومای دهانی از بایگانی پاتولوژی انستیتو کانسر بیمارستان امام خمینی تهران استخراج گردید. مقاطع بافتی با روش Periodic Acid Schiff جهت بررسی امتداد غشای پایه رنگ‌آمیزی شد و به وسیله میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. با بررسی آماری، حساسیت و ویژگی این روش به دست آمد.

یافته‌ها: حساسیت این روش جهت تشخیص اسکواموس سل کارسینومای دهانی از وروکوزکارسینومای دهانی 100% به دست آمد و ویژگی آن 9/90% بود. Positive predictive value این روش 75/93% محاسبه شد، در حالی که Negative predictive value آن 100% تعیین گردید.

نتیجه‌گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، حساسیت این روش جهت تشخیص اسکوآموس سل کارسینومای دهانی از وروکوزکارسینوما بسیار بالا بود، بنابراین استفاده از آن توصیه می‌شود.


مهوش موسوی جزی، فریده حقیقتی، گلاره صعوه،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تا به امروز از روش‌های جراحی متعددی جهت پوشش سطح ریشه‌های عریان استفاده گردیده است. در این خصوص روش Subepithelial Connective Tissue Graft (SCTG) به عنوان روشی مؤثر شناخته شده است. از میان جراحی‌های موکوژنژیوال Semilunar Coronally Positioned Flap (SCPF) تکنیکی ساده جهت پوشش سطح ریشه بوده که در آن نیازی به جراحی دوم جهت برداشتن بافت از کام بیمار نمی‌باشد. هدف این مطالعه، مقایسه نتایج این دو روش در پوشش سطح ریشه است.

روش بررسی: مطالعه بر روی 40 تحلیل لثه باکالی کلاس Miller I (mm2 ) انجام گرفت. نمونه‌ها به طور تصادفی در دو گروه SCTG، SCPF قرار گرفتند. ارتفاع تحلیل (RH)، عرض تحلیل (RW)، عرض بافت کراتینیزه (WKT)، عمق پروبینگ (PD)، حد چسبندگی کلینیکی (CAL)، در ابتدای مطالعه و 1، 3 و 6 ماه پس از جراحی اندازه‌گیری شدند. اطلاعات حاصله از مطالعه با استفاده از آنالیز آماری "Independent t-test" و "Repeated measure ANOVA" بررسی و مقایسه شدند.

یافته‌ها: متوسط پوشش ریشه در SCPF و SCTG به ترتیب 88% و 71% بود، پوشش ریشه به ترتیب 55% و 45% موارد به صورت کامل بود. هیچگونه تفاوت آماری آشکاری بین دو گروه از نظر میزان WKT, CAL, PD, RW وجود نداشت (به استثناء WKT که در ماه سوم پس از جراحی در گروه SCPF اندکی بیشتر بود). کاهش RH به طور آشکاری از ماه دوم تا انتهای مطالعه در گروه SCPF مشاهده گردید که در ارتباط با میزان پوشش بیشتر در این گروه می‌باشد.

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه در صورتی که لثه از ضخامت کافی برخوردار بوده و عرض لثه کراتینیزه در آن کافی باشد، روش SCPF می‌تواند به عنوان جایگزین روش SCTG در درمان ضایعات Miller class I به کار رود.


امیر قاسمی، حسن تراب زاده، مجید نصیری، سمانه مهویدی‌زاده،
دوره 24، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی کیفیت یک نوع اسید HF تجربی جدید در آماده‌سازی پرسلن و مقایسه آن با دو نوع تجاری موجود در بازار ایران بود.

روش بررسی: الف- بررسی الگوی اچ اسید تجربی توسط تصاویر میکروسکوپ الکترونی (SEM): 6 عدد دیسک ساخته شده از پرسلن فلدسپاتیک به 3 گروه تقسیم شدند. هر گروه توسط یک اسید (یک عدد تجربی و دو عدد تجاری اولترادنت و کیمیا) به مدت یک دقیقه اچ شدند. تصاویر SEM آنها با 3 بزرگنمایی ثبت شدند. ب- آزمون استحکام باند ریزبرشی: 18 دیسک پرسلنی برای هر گروه اسیدی تعیین شد. سطح نمونه‌ها توسط اسید مرتبط با واسطه یک باند مینایی (مارجین باند) به کامپوزیت باند شدند. نمونه‌ها تحت تست Micro Shear قرارگرفتند. ج- تست ریزنشت: 54 دیسک به سه گروه 18 تایی تقسیم شدند و سطح هر نمونه توسط اسید مربوطه اچ و سپس به کامپوزیت باند شدند و در نهایت زیر Stereomicroscope بررسی گردیدند. سپس داده‌ها توسط ANOVA یک طرفه آنالیز شدند.

یافته‌ها: مقایسه تصاویر SEM نمونه‌های مختلف در بزرگنمایی‌های مختلف تفاوتی را نشان نداد. مقادیر استحکام باند به دست آمده برای سه گروه اسیدی به این شرح بود: تجربی: MPa 92/4 ± 53/28، کیمیا: MPa 61/6 ± 21/28 و اولترادنت: MPa 61/7 ± 14/26 که با توجه به سطح معنی‌داری 05/0>P دارای اختلاف معنی‌دار نبودند. از نظر مقادیر ریزنشت نیز تفاوت معنی‌داری در گروه‌ها دیده نشد (05/0

نتیجه‌گیری: کیفیت ژل HF تجربی در ایجاد الگوی اچ و استحکام باند و ریزنشت حد فاصل کامپوزیت- پرسلن مشابه دو گونه تجاری بوده و تفاوت معنی‌داری ندارد.


سحر محمدی، برهان مرادویسی، محمد عزیز رسولی، فرانک شفیعی،
دوره 33، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلالات خونی مزمن بر جنبه‌های مختلف زندگی بیماران اثر منفی دارد. هدف از این مطالعه، ارزیابی سلامت دهان و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور و هموفیلی بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی درسال 1398 بر 56 بیمار هموفیلی و 35 نفر از بیماران تالاسمی ماژور بالای 15 سال انجام شد. پس از معاینه بالینی، شاخص‌های DMFT و CPITN اندازه گیری و سپس پرسشنامه‌های OHIP-14، خشکی دهان و SF36 توسط آن‌ها تکمیل شد. اطلاعات با استفاده از آزمون‌های
Chi-square، T- test و ANOVA و توسط نرم افزار Stata14 آنالیز شد.
یافته‌ها: میانگین سن بیماران هموفیلی و بتا- تالاسمی به ترتیب معادل 3/32 و 2/26، شاخص DMFT 75/8 و 6/7 ( با برتری دندان‌های پوسیده) و شاخص CPITN نیز 26/2 و 02/2 بود. بر اساس شاخص CPITN، 6/19% و 20% از بیماران هموفیلی و تالاسمی به ترتیب لثه سالم داشتند. میانگین نمره کل کیفیت زندگی در مبتلایان به هموفیلی و تالاسمی به ترتیب 11/62 و 07/58 بود. همبستگی منفی و معنی‌داری بین نمره کل کیفیت زندگی و DMFT در هر دو گروه مشاهده شد (05/0>P). در بیماران تالاسمی بین حیطه‌های مختلف کیفیت زندگی و CPITN و OHIP-14 ارتباط معنی‌داری وجود داشت (05/0>P). بیماران دارای خشکی دهان، کیفیت زندگی پایین‌تری داشتند.
نتیجه‌گیری: بیماران هموفیلی و تالاسمی سلامت دهان نامطلوبی را نشان دادند. توسعه استراتژی‌های چند بعدی در جنبه‌های مختلف بیماری برای ارتقاء کیفیت زندگی در هر دو گروه بیماران ضروری است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb