سردبیر محترم
امروزه رشد و توسعه بهداشت و درمان هم از بعد کمی و هم از بعد کیفی از یکسو و کمبود منابع اولیه از سویی دیگر، موجب افزایش رقابت بین سازمانهای موجود در این صنعت شده است. در این راستا، سازمانهای بهداشتی و درمانی برای موفقیت بیشتر در محیط رقابتی خود، توجه بیشتری را به فرایندهای هدفمند معطوف نموده و برنامه های استراتژیک و عملیاتی خود را تدوین کرده اند[1]. هر چند یک پیششرط برای موفقیت استراتژی، از پیش تعیین نمودن آن میباشد اما برای موفقیت استراتژیهای توجه دقیق هم به مقوله تدوین استراتژی[1] و هم اجرای استراتژی[2] ضروری می باشد. در این راستا میبایست بیان نمود که بیش از 90 درصد از استراتژیها با شکست مواجه میشوند و از دستیابی به اهداف اساسی خود باز میمانند. علاوه بر این، 95 درصد از کارکنان یا از استراتژیهای سازمان آگاهی ندارند و یا آن را درک نمیکنند. جانسون
[3] نیز معتقد است که 66 درصد از استراتژیهای شرکت اصلاً به اجرا در نمیآید. در بسیاری از موارد علت این امر ضعیف بودن استراتژی و ایدههای نهفته در آن نیست بلکه استراتژیهای ارزشمند بیشماری در مرحله پیادهسازی با مشکل و شکست روبرو میشوند. اصولاً چالشهای اساسی مدیریت استراتژیک هم در مرحله تدوین و هم در مرحله اجرای استراتژیها نهفته است
[2]. اگر استراتژی ها به درستی و متناسب با محیط سازمان تعیین شوند، در اجرا نیز مشکلات کمتری خواهند داشت. اجرای استراتژی مرحله تبدیل حرف به عمل است و این امر به لحاظ گستردگی ابعاد کار و تعدد عوامل بازدارنده، از پیچیدهترین و ارزشمندترین قابلیتهای سازمانی به شمار میآید. در صورت عدم وجود چنین مهارتی، فرآیندهای متنوع و جذاب برنامهریزی استراتژیک در حد یک بازی فکری تنزل خواهد یافت، چرا که استراتژی بدون اجرا قادر به تغییر وضع سازمان نیست. مطالعات زیادی، به علل شکست استراتژیها پرداخته اند و علل متعددی نیز برای آن ذکر شده است[3]. از دیدگاه سیستمی یکی از مهمترین دلایل برای این مسئله شکاف و فاصله بین لایه استراتژیک و لایه عملیاتی در سازمانهاست. این عامل باعث می شود فعالیت های عملی و تصمیمگیریهای سازمان از جهتگیری استراتژیک آن جدا شده و در مسیر متفاوتی (و بعضاً متضادی) جریان یابد. شکاف میان طراحی و اجرای برنامهها اگر چه در همه بخشها وجود داشته و یک چالش عمده به حساب میآید اما در بخشهایی همچون سلامت که مسئولیت ارائه خدمات حیاتی و پایه به شهروندان را به عهده دارند، از اهمیت دو چندانی برخوردار است[4]. فعالیتهای کلیدی برای اجرای موفقیتآمیز یک استراتژی عبارتاند از:
- توسعه یک طرح: یک برنامه اجرایی ماهرانه برای هدایت فعالیتهای کلیدی، نقش مهمی در اجرای موفقیتآمیز استراتژی دارد چرا که اکثر شکستها ناشی از بیتوجهی به اهمیت سازماندهی اجرا است.
- توسعه چشمانداز: سازمان و یا سیستم باید یک چشمانداز شفاف را به اشتراک گذاشته باشد به نحوی که کل سیستم در مورد آن چشمانداز توافق داشته باشند.
- تدوین استراتژی: یکی از فعالیتهای کلیدی تدوین استراتژی است که باید با مهارت انجام شود زیرا در معرض خطر ابتلا به تفسیرهای اشتباه خواهد بود؛ بنابراین وضوح در تعبیر و محتوای سیاست لازم است. وضوح استراتژی راهنمای روشنی برای مجریان ارائه خواهد داد.
- ساختار و پرسنل: ثبات ساختار و صلاحیت کارکنانی که باید استراتژی را اجرا نمایند یکی از ارکان اجرای موفق آن است. یک سازمان اداری ناپایدار و نیروی انسانی ناکارآمد ظرفیت پیادهسازی استراتژی را به شدت کاهش خواهد داد.
- رهبری سازمان اداری: وجود یک فرد و یا نهاد که جهتدهی اجرا را مشخص نماید بسیار مهم است. البته گاهی شناسایی یک رهبر خاص، دشوار است که در این مواقع توصیه میشود در قالب یک شورای راهبری این موضوع سازماندهی شود.
- برنامهریزی اجرا و توان اجرایی: برنامه و توان اجرایی سازمان به علاقه و جدیت سازمان برای سازماندهی اجرای سیاست و یا به بیان دیگر ظرفیت عمومی یک سازمان برای دستیابی به اهداف برنامه اشاره دارد[5].
در این راستا، یکی از چالشهای اساسی در بیمارستانهای ایران نیز، عدم اجرای مناسب استراتژیها و برنامههای اجرایی تدوینشده است که در نهایت به شکل عدم تحقق اهداف پیشبینیشده خودنمایی میکند[6]. همانگونه که بیان شد مهمترین اصل در موفقیت یک راهبرد یا استراتژی، سازگار شدن آن با شرایط زمینهای و جلب همکاری و حمایت مجریان آن هم در مرحله تدوین و هم در مرحله اجرا است. فرایند برنامهریزی باید هم بر چگونگی اجرای تصمیم توجه داشته باشد و هم برای بالا بردن شانس اجرا به خوبی طراحی شده باشد. برای کسب موفقیت در اجرای هر برنامه نکته اصلی جلب حمایت و بالاتر از آن تعهد مجریان برای اجراست. در این راستا به نظر می رسد برنامه هایی که برای بیمارستان ها تدوین می شود این شرایط را در نظر نگرفته اند و بیشتر به صورت تئوریکی مطرح می شوند و با اجرا فاصله زیادی دارند. از طرفی دیگر فرایند تدوین و اجرای استراتژی باید از نگاه ارائهدهندگان خدمات دیده شود و بر این اساس سه دسته اقدام شامل ایجاد فرصت بحث و گفتگوی همه افراد درگیر پیرامون استراتژی، تقویت حمایت اجتماعی از اجرای استراتژی، توسعه مدیریت و برنامهریزی در جهت تقویت اعتماد کارکنان پیشنهاد میگردد که این شرایط نیز در برنامه های استراتژیک و عملیاتی بیمارستان ها درنظر گرفته نمی شوند. موضوع مهم دیگر در عدم موفقیت و سرسبزی و پویایی برنامه های استراتژیک و عملیاتی بیمارستان ها مربوط به نحوه تهیه این برنامه ها می باشد. بیمارستان ها اغلب به منظور تهیه این برنامه ها از افراد و شرکت هایی بهره می گیرند که این افراد و یا شرکت ها به لحاظ نگارش برنامه به صورت تئوریک بسیار سرآمد می باشند ولیکن چون تجربه زیادی در سطح اجرا به ویژه در مراکز بهداشتی و درمانی ندارند، برنامه را براساس سلیقه و دیدگاه خود تدوین نموده و ذینفعان برنامه با توجه به اینکه ابتدا در تهیه آن نقشی نداشته اند و دوم به دلیل کاربردی نبودن برنامه ها تمایل چندانی به اجرای آن ندارند. به نظر می رسد به منظور موفقیت در اجرای این برنامه ها دو عامل مشارکت ذینفعان و تهیه برنامه توسط افراد و یا شرکت هایی با سابقه کار اجرایی در مراکز بهداشتی و درمانی می تواند به اثربخش بودن و استقبال بیمارستان ها و کارکنان و مدیران ارشد آنها در اجرای برنامه ها بسیار موثر باشد. از طرفی دیگر نظام آموزشی باید بتواند افرادی را پرورش دهد که قابلیت های لازم برای کار در عرصه برنامه ریزی و مدیریت اجرای استراتژی ها را کسب کنند. افرادی باید انتقال این دانش را به عهده بگیرند که علاوه بر دانش لازم، تجربه عملی در تدوین و اجرای استراتژی ها را نیز داشته باشند که این افراد در محیط های علمی انگشت شمارند.
[2] strategy Implementation