24 نتیجه برای احمدی
آرام تیرگر، ارسلان شیرویه، محمود حاجی احمدی، سید رضا حسینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مقدمه: کار در هوای آزاد و طی فصل گرم مانند شرایطی که کشاورزان، بهویژه طی فصل برداشت برنج، با آن روبهرو هستند، با خطر گرما و رطوبت زیاد و به طبع آن ظهور انواع گوناگونی از اختلالات ناشی از فشار گرمایی روبروست. هدف از انجام این بررسی، تعیین وضعیت عوامل مستعد کننده و شیوه های پیشگیری از اختلالات ناشی از گرما در گروهی از کشاورزان بهویژه طی فصل برداشت برنج بوده است.
روش کار: طی یک مطالعه مقطعی، 340 تن از کشاورزان یکی از شهرهای ساحلی استان مازندران (شهر سرخرود) مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه ها بهصورت تصادفی و خوشه ای از میان کشاورزان 42 روستای این منطقه انتخاب گردیدند. اطلاعات مورد نظر با استفاده از یک فرم، متناسب با اهداف پژوهش جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS به کمک شاخصهای آمار توصیفی و همچنین آزمون آماری کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی داری نتایج 05/0>p در نظر گرفته شد.
یافته ها: پردازش داده ها نشان داد میانگین سن و سابقه کار کشاورزان به ترتیب 9/11±8/42 و 2/13±26 سال و نسبت بیسوادی 34 درصد بوده است. سنجش شاخص توده بدن گویای آن بوده که بیش از 50 درصد از کشاورزان با مشکل اضافه وزن یا چاقی روبهرو بوده و حدود 15 درصد حداقل به یک بیماری مزمن نظیر بیماری قلبی عروقی، کلیوی، دیابت یا فشار خون مبتلا بوده اند. تقریباً 95 درصد از آنان از ضرورت آشامیدن آب پیش از شروع بکار و کلیه کشاورزان از ضرورت جایگزینی املاح بهعنوان اقدام پیشگیری بی اطلاع بودند. انجام آزمون آماری کای دو بر روی متغیر سردرد بهعنوان شایعترین علامت و یکی از علایم اولیه اختلالات ناشی از گرما، با دیگر متغیرهای مستعد کننده اختلالات، فاقد اختلاف معنی دار آماری بوده است.
نتیجه گیری: یافته ها گویای آنند که کشاورزان مورد بررسی طی فصل تابستان با توجه به عواملی چون توزیع سنی، تحصیلات، شاخص توده بدن، میزان آگاهی های بهداشتی، وضعیت مصرف دارو و ابتلاء به بیماری های مزمن، بسیار مستعد ابتلاء به انواع اختلالات ناشی از گرما هستند و از سویی آگاهی مطلوبی از عوامل مستعد کننده و شیوه های پیشگیری ندارند. بنابراین، آموزش علایم اولیه و اقدامات کنترلی به منظور حفظ سلامت کشاورزان ضروری است
رسول یاراحمدی، پروین مریدی،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1391 )
چکیده
مقدمه: «خطر کردن » و به تعبیری دیگر «ریسک » فرایندی است که در هر عرصه نتیجه ای نامشخص و نامعلوم دارد. ریسک در پروژه، رویدادها یا وضعیتهای ممکن الوقوع نامعلومی هستند که در صورت وقوع، بهصورت پیامدهای منفی یا مثبت بر اهداف پروژه موثر می باشند. بنابراین شناسایی ریسک و تعیین میزان پیامدهای مثبت و منفی آن بر اهداف پروژه از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه فرایند های آموزشی و پژوهشی با پیچیدگی و عدم قطعیت بیشتری مواجه هستند بر همین اسا س مدیریت ریسک تخصصی را مشکل تر مینمایند.
روش کار: این تحقیق با هدف تعیین سطح ریسک به تفکیک آزمایشگاههای تحقیقاتی و پژوهشی و همچنین تعیین اولویت اقدامات اصلاحی در هر فضا و دانشکده با کمک روش ISO 14121 موضوعات بهداشت و ایمنی و EMEA موضو عات زیست محیطی را مورد مطالعه و تحلیل قرار داده است. مقایسه علتهای متعدد در هر آزمایشگاه با کمک شاخص «هرچه بزرگتر –مهمتر یا TLB و مقایسه بین هر آزمایشگاه با کمک شاخص ریسک کل» «Total risk estimation» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
یافته ها: نتایج آنالیز داده های تحقیق نشان می دهد که از کل ریسک های اصلی و ذاتی در سایتهای آزمایشگاهی در محدوده 86-38 درصد ریسکها کاهش یافته است. همچنین مقایسه متوسط سطوح ریسک قبل و بعد از اقدامات کنترلی و حفاظتی به تفکیک جنبه های بهداشت، ایمنی و محیط زیست بهطور معنی داری (Pvalue< 0.0001 ) با رویکرد مدیریت ریسک در کاهش و تخفیف ریسکهای ذاتی موثر بوده است.
اکرم تبریزی، فریده گلبابایی، حمید شیرخانلو، مصطفی جعفری زاوه، کمال اعظم، رسول یاراحمدی،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1395 )
چکیده
مقدمه: ترکیبات آلی فرار یکی از مهمترین آلایندههای منتشره به هوا ناشی از فعالیتهای صنعتی بوده و دارای اثرات سوء بر روی انسان و محیط زیست میباشد. از این رو لازم است قبل از ورود به اتمسفر حذف شوند. هدف این مطالعه ارزیابی ظرفیت حذف زایلن از هوا توسط جاذبهای نانوگرافن و نانو گرافن اکسید در مقایسه با جاذب کربن فعال است.
روش کار: پس از تهیه جاذبهای کربن فعال، نانو گرافن و نانو گرافن اکسید، آزمایشات بررسی ظرفیت جذب سطحی جاذبها در حالت استاتیک (Batch) در ویال شیشه ای به حجم 10 میلی لیتر انجام گرفت. عوامل مختلف مورد مطالعه شامل مدت زمان تماس، مقدار جاذب، غلظت زایلن و دما بوده. ایزوترمهای جذب لانگمویر برای بررسی ظرفیت جذب زایلن بر روی جاذبها مورد استفاده قرار گرفت. همچنین آنالیز نمونهها توسط دستگاه گاز کروماتوگرافی مجهز به آشکارساز یونیزاسیون شعله ای (GC-FID) انجام شد.
یافته ها: ظرفیت جذب زایلن در دمای محیطی (25°C) و در مدت زمان تماس 10دقیقه برای جاذب کربن فعال 8/349، نانو گرافن اکسید 5/14و نانوگرافن 490 میلی گرم بر گرم بهدست آمد. تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) نشان داد اندازه ذرات در مورد جاذبهای نانو گرافن و نانو گرافن اکسید زیر 100 نانومتر میباشد و تصاویر میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) نشان دهنده اندازه ذرات برابر با 45 نانومتر در جاذب نانوگرافن و 65 نانومتر در جاذب نانو گرافن اکسید بود. از طرفی تصاویر دستگاه پراش اشعه ایکس (XRD) ساختار مکعبی نانو جاذبها را نشان داد.
نتیجه گیری: در رطوبت ثابت، افزایش مدت زمان تماس و افزایش دما تا 45 درجه سانتی گراد منجر به افزایش میزان ظرفیت جذب جاذب نانو گرافن و نانو گرافن اکسید گردید و تاثیر مثبتی بر روی ظرفیت جذب جاذبها داشت. نتایج نشان داد که نانوگرافن ظرفیت جذب بالاتری نسبت به دیگر جاذبهای نانوگرافن اکسید و کربن فعال برای حذف زایلن از جریان هوا دارد. اصلاح جاذب نانو گرافن و نانو گرافن اکسید با مواد دیگر به منظور افزایش امکان بهدام افتادن آلاینده بر روی آن پیشنهاد میگردد.
منیره خادم، فرنوش فریدبد، پرویز نوروزی، عباس رحیمی فروشانی، محمد رضا گنجعلی، سید جمال الدین شاه طاهری، رسول یاراحمدی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده
مقدمه: با توجه به مصرف فراوان سموم آفت کش و اثرات مخرب آنها روی انسان و محیط زیست، استفاده از روشهای دقیق و معتبر جهت شناسایی و اندازه گیری این سموم ضروری میباشد. این مطالعه با هدف طراحی سنسوری با گزینش پذیری بالا برای پایش شغلی و محیطی دیازینون به روش الکتروشیمیایی در نمونههای محیطی و بیولوژیکی انجام شد.
روش کار: نانولولههای کربنی و پلیمر قالب مولوکولی (MIP) به عنوان اصلاح کننده در ساختار الکترود خمیر کربنی (سنسور) استفاده شدند. روش الکتروشیمیایی ولتامتری موج مربعی جهت تعیین مقدار بهکار رفت. پارامترهای تأثیر گذار بر پاسخ سنسور مانند pH استخراج، pH آنالیز، غلظت الکترولیت و شرایط دستگاهی مانند فرکانس و دامنه موج مربعی طی آزمایشاتی بهینه سازی شده، سپس پاسخ سنسور برای دیازینون ثبت گردید.
یافته ها: براساس نتایج، سنسور توانایی تشخیص گزینش پذیر دیازینون در نمونههای محیطی و بیولوژیکی را داشت. بازهی خطی برای منحنی کالیبراسیون 10-10×5 تا 6-10×1 مولار و حد تشخیـص روش10-10×7/2 مولار محاسبه گردید. سایر ترکیبات موجود در ماتریکس نمونه اثر مداخله کننده ای بر پاسخ سنسور نداشتند. در نهایت سنسور برای تعیین مقدار دیازینون در نمونههای ادرار، آب آشامیدنی و آب رودخانه بدون نیاز به مرحله آماده سازی خاص و پیچیدهای استفاده شد.
نتیجه گیری: قابلیت کاربرد سنسورها در تعیین مقدار سموم میتواند نوید بخش پایشهای سریع در محل آلودگی بوده و امکان انجام پایش را بدون مراحل آماده سازی خاص برای نمونه فراهم آورد.
بهرام هراتی، سید جمال الدین شاه طاهری، علی کریمی، کمال اعظم، علیرضا احمدی، مریم افضلی راد، علی هراتی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده
مقدمه: در طول ده سال گذشته، بسیاری از گروههای متخصص ملی و بین المللی جهت بهبود وضعیت محیط کار از روش ارزیابی ریسک استفاده میکنند. این مطالعه با هدف بررسی ریسک مواجهه کارکنان با آلایندههای هوا در یکی از صنایع خودروسازی به منظور ارزیابی ریسک بهداشتی در منطقه تنفسی کارکنان انجام گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت مقطعی در سال 1394 انجام گرفت. روشهای شماره 7602 و NIOSH 1501 جهت نمونه برداری و آنالیز ترکیبات BTEX و سیلیس از منطقه تنفسی کارکنان استفاده گردید. تعداد 40 نمونه از ترکیبات BTEX اندازهگیری و آنالیز آنها توسط گازکروماتوگرافی مجهز به آشکارساز شعله ای یونی انجام گرفت. تعداد 6 نمونه هوا برای برآورد تراکم سیلیس در منطقه تنفسی کارکنان اندازهگیری شد. آنالیز نمونههای سیلیس با استفاده از روش اسپکتروفتومتری انجام گرفت. درجه خطر (HR) و درجه مواجهه کارکنان با مواد شیمیایی (ER) محاسبه شده و سپس سطح ریسک بهداشتی مواجهه با مواد شیمیایی تعیین گردید. در نهایت، برآورد ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون ناشی از مواجهه با بنزن تعیین گردید.
یافته ها: کارکنان واحد مورد بررسی در طول فعالیت کاری خود با 5 ماده شیمیایی سیلیس، بنزن، تولوئن، اتیل بنزن و زایلن مواجهه داشتند. در میان آلایندههای موجود در منطقه تنفسی کارکنان، سیلیس و بنزن به عنوان خطرناک ترین آلاینده و دارای سطح ریسک بالا شناسایی شدند. با توجه به نتایج برآورد ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون ناشی از مواجهه با بنزن، مواجهه تجمعی کارکنان برابر 1/23 پی پی ام در سال برآورد گردید که ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون کارکنان مواجهه یافته با بنزن برابر 1/1 محاسبه شد. نتایج آزمونهای آماری اختلاف معنی داری بین مواجهه کارکنان با آلاینده ها، با سن و سابقه کار را نشان داد به طوری که با افزایش سن و سابقه کار میزان مواجهه کاهش مییابد (P<0.001).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در صنعت خودروسازی بنزن و سیلیس دارای بالاترین ریسک میباشند. همچنین کارکنان سالن رنگ صنایع خودروسازی که به طور مستقیم در مواجهه با بنزن هستند، در معرض خطر ابتلا به سرطان خون میباشند.
رسول یاراحمدی، ذبیح اله دمیری، جواد شریفی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده
مقدمه: امروزه بسیاری از صنایع مدرن به محیط عاری ازآلودگی ذرات و بدون باکتری با ملاحظات اتاق پاک نیازمند هستند. اتاق پاک محیطی است که در آن پارامترهای تعداد ذرات هوابرد، دما، رطوبت، فشار هوا و الگوی جریان هوا تحت کنترل میباشد . لذا هدف از این مطالعه ارزیابی پارامترهای عملکردی اتاق پاک در یک صنعت دارویی منتخب میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش تجربی کاربردی در یک صنعت دارویی در سال 1394 میباشد. در این مطالعه سرعت جریان هوا و هواگذر با استفاده از دستگاه هود قرائت مستقیم و میزان دما، رطوبت و اختلاف فشار در اتاقهای پاک با استفاده از دستگاه مولتی سنسور اندازه گیری گردید. برای تعیین میزان نشتی فیلترهپا و شمارش غلظت ذرات در اتاق پاک بر اساس استاندارد 3 ISO 14644- (سال 2005) از دستگاه آئروسل فتومتر و دستگاه شمارش گر ذرات استفاده گردید. در این مطالعه 6 اتاق پاک مربوط به3 کلاس پاکیزگی B، C و D (مطابق با کلاس بندی استاندارد اروپا) مورد بررسی قرار گرفت .هم چنین در این مطالعه الگوی جریان به صورت 2 و 3 بعدی با استفاده از نرم افزار دینامیک سیالات محاسبه ای (CFD) شبیه سازی گردید.
یافته ها: اندازه گیری پارامترهای هواگذر و سرعت جریان هوا، دما(میانگین دما برابر 20 درجه سانتیگراد)، رطوبت نسبی(کمتر از 50 درصد)، فشار( اختلاف فشار کمتر از 15 پاسکال) برای هر3 کلاس پاکیزگی نتایج قابل قبول در حد استاندارد ارایه دادند. هم چنین نتایج حاصل از مدل سازی نشان داد که الگوی جریان هوا در اتاق در مسیرهای صحیحی در گردش میباشد . در مورد تست نشتی فیلترها، از 29 فیلتر مورد تست 5 فیلتر دارای نشتی بود و در نهایت تعیین گردید که میانگین راندمان فیلترهای هپا در حذف ذرات 99/99 درصد میباشد.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که حجم بالای هوا و کیفیت مطلوب هوای ورودی به اتاقهای پاک در بهینه بودن راندمان فیلتر هپا و غلظت ذرات هوابرد در اتاق پاک تاثیر میگذارد و سه پارامتر عملکردی سرعت جریان هوا، افت فشار و میزان نفوذ در تعیین عامل کیفیت تاثیرگذار هستند . هم چنین این مطالعه نشان داد که غلظت ذرات هوابرد در اتاقهای پاک به میزان هواگذر و سرعت جریان هوا بستگی دارد و انتخاب الگوی مناسب جریان هوا بر انتشار ذرات در اتاق پاک تاثیر میگذارد.
پیمان یاری، رسول یاراحمدی، یحیی خسروی، مسعود صالحی، حمید کاریزنوی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده
مقدمه: روش تحلیل تناظر و تهیه الگوی حوادث و مخاطرات شغلی قادر به پیش گویی و پیش بینی حوادث و اولویت بندی ریسکها و آسیبها به صورت خودکار میباشد. این روش برای هر شرکتی ، صرف نظر از اندازه آن قابل اجرا میباشد. هدف این مطالعه ارایه الگوی حوادث و مخاطرات شغلی براساس وابستگی گروههای ریسک-آسیب میباشد که با استفاده از آن میتوان حوادث شغلی را مدیریت کرد.
روش کار: در این مطالعه گزارشهای حوادث شغلی ثبت شده در سازمان تامین اجتماعی در یک دوره زمانی ده ساله از ابتدای سال 1384 تا پایان سال 1393 (300,222 حادثه) جمع آوری شده و نوع ریسک و آسیب مربوط به هر یک از حوادث براساس معیارهای سازمان بین المللی کار مشخص شده و در یک ماتریس ریسک- آسیب ( 18×18) طبقه بندی گردید. با استفاده از تحلیل تناظر و انجام فرآیند ادغام، گروههای ریسک-آسیب به صورت جداگانه شناسایی گردید که از آنها به عنوان الگوهای حوادث و مخاطرات شغلی استفاده شد. در الگوهای مربوطه وابستگی بین ریسکها و آسیبها قابل شناسایی است که این امر باعث تسهیل تصمیم گیری در ارزیابی ریسک در شرکتهای تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی میگردد.
یافته ها: با توجه به تحلیلهای انجام شده، سه گروه حوادث شغلی بهدست آمد که متغیرهای این سه گروه از الگوهای بهدست آمده استخراج شده است. اولین گروه از شش ریسک و هفت آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (تماس با مواد داغ، حوادث ناشی از مواد سوزنده و خورنده، تماس با مواد شیمیایی، حوادث ناشی از مواد سمی، تماس با تجهیزات الکتریکی، انفجار و آتش سوزی) و آسیب (سوختگی، سایر آسیبها، آسیبهای چندگانه، گاز گرفتگی، خفگی، مسمومیت و خطرات محیط زیستی) هستند، دومین گروه از هفت ریسک و شش آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (حوادث ناشی از جابهجایی کردن، پرتاب پلیسه یا ذرات، خفگی، لغزیدن، سقوط افراد، سقوط اشیا و سایر حوادث ) و آسیب (پیچش و رگ به رگ شدن، فرو رفتن اجسام در بدن، فرو رفتن اجسام در چشم، بریدگی و قطع عضو، زخم سطحی و زخم عمیق) میباشند. در نهایت سومین گروه از پنج ریسک و پنج آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (ریزش وماندن زیر آوار، تصادف با وسیله نقلیه، برخورد با وسایل مختلف، گیر کردن داخل یا بین اشیاء، حوادث ناشی از ابزار دستی) و آسیب (شکستگی اعضا، در رفتگی، کمر درد، ضرب خوردگی، کوفتگی و له شدگی) هستند. لازم به ذکر است که با بررسی این الگوها میتوان به تشخیص و اولویت بندی حوادث شغلی پرداخت.
نتیجه گیری: گروههای بهدست آمده باعث ایجاد فرصتهای جدید در جهت توسعه برنامههای کاربردی به منظور تحلیل، تفسیر و مدیریت خودکار حوادث شغلی در راستای به حداقل رساندن عدم قطعیت و افزایش عینیت میگردد. مزیت تحلیلهای انجام گرفته در این مطالعه نسبت به سایر تحلیلهای مشابه در نظر گرفتن همزمان ریسکها و آسیبها و به دست آوردن گروههای متشکل از دو متغیر است. با توجه به فراوانی و توزیع جرم متغیرهای ریسک و آسیب موجود در گروههای بهدست آمده، متغیرهای ریسک و آسیب گروه 3 دارای بیشترین اهمیت و متغیرهای ریسک و آسیب گروه 2 دارای اهمیت کمتر و متغیرهای ریسک و آسیب گروه 1 دارای کمترین اهمیت میباشند.
طالب عسکری پور، غلامعباس شیرالی، رسول یار احمدی، الهه کاظمی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
مقدمه: خسارت های سنگین انسانی و اقتصادی ناشی از حریق، ضرورت برخورد علمی با حریق های صنعتی بزرگ، سرمایه گذاری جهت توسعه تکنولوژی حفاظت در برابر حریق و تعیین موثرترین تکنیک ها جهت محدود کردن خسارات را نمایان می سازد. این مطالعه با هدف بررسی میزان تأثیر روش های حفاظت فعال و غیر فعال، بر کاهش سطح ریسک حریق در اتاق کنترل یک نیروگاه حرارتی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه، در فاز اول، با استفاده از روش مهندسی ارزیابی ریسک حریق، سطح ریسک حریق برای ساختمان و محتویات، ساکنین و فعالیت ها محاسبه شد. در فاز دوم، از بین 36 زیر فاکتور مؤثر در سطح ریسک، اصلاح سه زیر فاکتور از اقدامات حفاظت غیر فعال و دو زیر فاکتور از اقدامات حفاظت فعال در کاهش سطح ریسک حریق ساکنین مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که سطح ریسک حریق ساکنین (64/20) بالاتر از حد قابل قبول می باشد. اصلاح سه زیر فاکتور بار ثابت حریق، شماره ی طبقه، تغییر ابعاد و مساحت اتاق کنترل تا 40 درصد و نصب سیستم اطفاء حریق خودکار و آموزش استفاده از تجهیزات اطفاء حریق و تخلیه اضطراری تا 33 درصد در کاهش سطح ریسک حریق موثر می باشد.
نتیجه گیری: روش های حفاظت فعال و غیر فعال، با وجود تاثیر در کاهش سطح ریسک، به صورت جداگانه قادر به تأمین سطح ایمنی قابل قبول در برابر حریق نمی باشند. بنابراین استفاده توام این روش ها جهت حفاظت از ساختمان ها، افراد و پیش گیری از ایجاد وقفه در فعالیت سیستم، ضروری می باشد.
معصومه لطفی، محمدرضا منظم، نبی الله منصوری، سعید احمدی،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1397 )
چکیده
مقدمه: کاربرد مولد های دیزلی در سایت های ساخت و ساز برای اموری نظیر جوش کاری یک ضرورت است که همراه با آلودگی صوتی می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی صدای مولد های دیزلی مورد استفاده در فعالیت های ساخت وساز دریکی از مناطق شهر تهران صورت پذیرفته است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی، تعداد 14 سایت ساختمانی برای بررسی آلودگی صوتی در منطقه 4 شهرداری تهران انتخاب گردید. تراز فشار صوت زمینه و مولدهای دیزلی در محوطه اطراف سایت ساخت و ساز با توجه به استاندارد (2015) BS 5228 و رهنمودهای صدا اندازه گیری شد. تراز فشار صوت مولدهای دیزلی در 4 نقطه به فاصله یک متری از دستگاه اندازه گیری شد و آنالیز فرکانس صوتی در نقاط تصادفی در اطراف آن انجام گردید. صدا سنج مدل (تایوان) TES-1358,Type2 برای اندازه گیری صدا استفاده و کالیبراسیون آن قبل و بعد از اندازه گیری صدا انجام شد. پرسش نامه آزار صوتی اقتباس شده از استاندارد
ISO 15666 اعتبار سنجی و تکمیل گردید. آزمون های آماری تی، همبستگی و آنالیز واریانس برای تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار spss22 انجام شد.
یافته ها: متوسط تراز معادل صدای مولد های دیزلی و صدای زمینه در اطراف سایت های ساخت و ساز به ترتیب dBA 05/4 ± 76 و 09/1 ± 20/46 اندازه گیری شد. صدای مولد های دیزلی در اطراف سایت های ساخت وساز بالاتر از حدود مجاز ( صدای زمینه به اضافه 5 دسی بل ) بود (P Value< 0.05 ).مولد های دیزلی بنز355 و پرکینز با متوسط تراز فشار صوت 33/0 ± 3/95 و 63/0 ± 9/90دسی بل به ترتیب بیش ترین و کم ترین صدا را به خود اختصاص دادند. مقایسه میانگین صدای مولد های دیزلی مختلف با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، اختلاف معنی داری را بین دستگاه ها نشان داد (P Value<0.05 ).متوسط تراز فشار صوت در190 ایستگاه سنجش صدا در فضای داخلی سایت های ساخت و ساز (A) و dB 6/4± 11/81 اندازه گیری شد.آزار صوتی تجربه شده در 4/73 درصد از ساکنین متوسط و بالاتراز آن ارزیابی گردید. آزار صوتی ساکنین و میزان صدا در محوطه اطراف سایت ساخت و ساز با ضریب همبستگی پیرسون 486/0 سطح معنی داری را نشان داد. (P value<0.05 ) فرکانس صدای غالب و تراز صدای ناشی از آن در مولد های دیزلی به ترتیب فرکانس 63 هرتزو 4/84 دسی بل اندازه گیری شد.
نتیجه گیری: صدای ناشی از مولد های دیزلی در اطراف سایت های ساختمانی بالاتر از حدود مجاز محیط زیستی و همراه با آزار صوتی فراوان برای ساکنین اطراف این سایت های ساختمانی می باشد، لذا با توجه به فقدان قوانین محیط زیستی دررابطه با آلودگی صوتی ناشی از صنعت ساخت وساز در کشور لزوم بررسی و تصویب این قوانین برای کاهش آزار صوتی شهروندان ضروری است.
بهزاد فولادی دهقی، سید مسلم عابدینی، ساناز کریم پور، کامبیز احمدی انگالی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1398 )
چکیده
مقدمه: تعیین توان هوازی افراد از اهمیت بالایی برخوردار است . حداکثر توان هوازی به حداکثر اکسیژنی اطلاق می شود که در مدت یک دقیقه میتواند در بدن مصرف شود و به عواملی مانند شرایط جسمی ، پارامترهای زیست محیطی و خصوصیات فیزیولوژیک فرد بستگی دارد. گرما و صدا از جمله عوامل تاثیرگذار برحداکثر ظرفیت جذب اکسیژن(VO2max) می باشند که به شیوههای مختلف، کارایی دستگاه تنفس را تحت تاثیر قرار می دهند. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر همزمان صدا و دما بر روی توان هوازی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز می باشد.
روش کار: در این مطالعه 50 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز بصورت داوطلبانه مشارکت کردند. حداکثر ظرفیت هوازی افراد با استفاده از دوچرخه ارگومتر و پرتکل آستراند در 9 وضعیت مواجهه با دما ( 21 ، 38 ، 48 درجه سانتی گراد ) ، شاخص استرس حرارتی ( 34/18 ، 46/32 ، 25/41 درجه سانتی گراد ) و صدا ( 75 ، 85 ، 95 دسی بل) اندازه گیری شد. به منظور انجام آزمایش طبق پروتکل آستراند ، فرد در هر مرحله روی دوچرخه به مدت شش دقیقه با بار کاری ثابت و سرعت 50 دور در دقیقه رکاب زده تا ضربان قلب وی به بیش از 120 ضربه در دقیقه برسد. پایش ضربان قلب حین کار با دوچرخه ی ارگومتر با استفاده از یک سنسور با نام تجاری (Polar) که در زیر جناق سینه فرد نصب می گردید، انجام گرفت جهت آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS22 و آزمون فریدمن و آزمون t زوجی استفاده گردید.
یافته ها: میانگین توان هوازی در وضعیت دوم ( دما oC 21 ، استرس حرارتی oC 34/18 و صدا dB 85) و سوم ( دما oC 21 ، استرس حرارتی oC 34/18 و صدا oC 95) نسبت به وضعیت اول( وضعیت نرمال ) اختلاف معنی داری نداشت ولی از وضعیت سوم به بعد با افزایش میزان گرما و صدا توان هوازی نیز بصورت معنی داری (001/0 > P-value) کاهش یافت.
نتیجه گیری: از آنجا که یکی از اهداف علم ارگونومی ایجاد محیطی منطبق با ظرفیت های انسان می باشد، آگاهی از توان هوازی افراد امری ضروری است. باتوجه به تاثیر گرما و صدا بر روی توان هوازی افراد و ارتباط مستقیم توان هوازی با توان جسمی ،جهت حفاظت از سلامت افراد و افزایش بهره وری آنها ، انجام اقدامات کنترلی در محیط های گرم و پرسروصدا ضروری می باشد
رضا یگانه، رسول یاراحمدی، ذبیح اله دمیری،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1399 )
چکیده
مقدمه: سلامت شغلی از جمله موارد مهمی است که می تواند بر بهره وری و توسعه اقتصادی سازمان موثر باشد. هدف از انجام این مطالعه تعیین تاثیر برنامه مداخله ای آموزشی ارگونومی-ایمنی بر بهره وری کارگران یک صنعت مونتاژ بود.
روش کار: این مطالعه مداخله ای روی 54 کارگر سالن مونتاژ یک صنعت الکترونیک انجام شد. ابتدا جهت ارزیابی وضعیت ارگونومی محل کار از روش QEC و جهت ارزیابی بهره وری از پرسشنامه هرسی-گلد اسمیت استفاده شد. سپس با استفاده از نتایج حاصل از ارزیابی مرحله اول و شناسایی نقایص موجود، اقدام به تدوین یک برنامه مداخله ای جامع شد. به فاصله سه ماه از انجام مداخلات مجددا وضعیت ارگونومی و بهره وری با استفاده از روش QEC و پرسشنامه هرسی-گلد اسمیت ارزیابی شد. داده ها توسط نرم افزار R تحلیل شد.
یافته ها: میانگین نمره کل بهره وری و میانگین امتیاز کل بدن روش QEC قبل ازمداخله به ترتیب برابر 24/75 و 40/99 به دست آمد. پس از انجام مداخلات میانگین امتیاز کل بهره وری برابر 16/80 و میانگین امتیاز کل بدن روش QEC برابر 92/97به دست آمد. تحلیل داده ها با آزمون تی زوجی نشان داد اختلاف مقادیر امتیازات بهره وری معنادار بوده(P-value˂0/05) اما اختلاف مقادیر امتیاز کل بدن روش QEC معنادار نبود (P-value>0/05).
نتیجه گیری: انجام مداخلات ارگونومی-ایمنی تاثیر مثبتی بر امتیاز بهره وری داشت اما بر وضعیت کلی اندام های بدن، تاثیر معناداری نشان نداد.
محسن صادقی یارندی، فریده گلبابایی، علی کریمی، علی اصغر ساجدیان، وحید احمدی،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1399 )
چکیده
مقدمه: 3،1- بوتادین یکی از مهم ترین ترکیبات سرطانزای موجود در هوای تنفسی کارکنان شاغل در صنایع پتروشیمی می باشد. یکی از مهم ترین راه های تعیین سطح اثرات سرطانزایی و بهداشتی ناشی از مواجهه تنفسی با آلاینده های موجود در محیط کار، استفاده از روش های ارزیابی ریسک می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مقایسه ای ریسک سرطانزایی مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین در یک صنعت پتروشیمی با استفاده از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور انجام گردید.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مقطعی بوده و در سال 1397 در یک صنعت پتروشیمی تولید کننده کوپلیمرهای آکریلونیتریل، بوتادین و استیرن (ABS) انجام گردید. میزان مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین با استفاده از متد شماره 1024 انستیتو ملی ایمنی و بهداشت شغلی اندازه گیری گردید. سپس به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (USEPA) و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور استفاده گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین در بین کلیه افراد مقدار 367/0± 253/0 پی پی ام بوده و در کلیه موارد پایین تر از حد مجاز مواجهه می باشد. میانگین شاخص سرطانزایی طول عمر (LCR) در روش پیشنهادی سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا در بین کلیه افراد مورد مطالعه مقدار 3- 10 ×71/2 مشخص گردید. همچنین در این روش 2/82 درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی قطعی و 8/17 درصد نیز در محدوده ریسک احتمالی قرار دارند. نتایج حاصل از روش دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور نیز نشان داد که 2/91 درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی احتمالی و 8/8 درصد از افراد نیز در محدوده ریسک قطعی قرار دارند.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که نتایج روش ارزیابی ریسک نیمه کمی سنگاپوری سازگاری مناسبی با نتایج روش کمی پیشنهادی توسط سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا ندارد. لذا با توجه به دقت و جامعیت بالای روش ارزیابی ریسک سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا به عنوان روشی مرجع در دنیا به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی و بهداشتی مواجهه با مواد شیمیایی، پیشنهاد می گردد در مطالعات آینده از این روش به جای روش سنگاپوری استفاده گردد.
وحید احمدی مشیران، علی کریمی، فریده گلبابایی، محسن صادقی یارندی، علی اصغر ساجدیان، آیسا قاسمی کوزه کنان،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1399 )
چکیده
مقدمه: ازجمله مواد آلی فرار که درصنایع پتروشیمی تولید یا استفاده می شوند استایرن می باشد. که مواجهه تنفسی با آن اختلالات و بیماری هایی به دنبال دارد. لذا هدف این مطالعه ارزیابی میزان مواجهه شغلی با بخارات استایرن و تعیین سطح ریسک اثرات سلامتی ناشی از آن به روش کمی در کارکنان صنعت پتروشیمی مورد مطالعه است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 150 نمونه فردی از 50 نفر از کارکنان صنعت مورد مطالعه به روش 1501NIOSH، انجام گرفت. نمونه ها با دستگاه گاز کروماتوگرافی مدل Varian-cp3800، آنالیز شد. بعد از تعیین غلظت استایرن مورد مواجهه، با استفاده از روابط ارائه شده از سوی آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا(U.S EPA)، ریسک اثرات سلامتی استایرن بر کارکنان شاغل در این صنعت ارزیابی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، بیشترین میزان مواجهه ( 0.44mg. (kg-day) -1) در واحد پلی بوتادین لاتکس (PBL) بود. بنابراین پیش بینی بالاترین ریسک سرطان و ریسک غیر سرطانی به ترتیب با میانه 44/0 و 71/0 برای واحد PBL بود. با توجه به این که کمترین میزان مواجهه (0.0012mg. (kg-day) -1) در واحد درایر به دست آمد. پیش بینی کمترین ریسک سرطان زایی (000001/0) و ریسک غیر سرطان(002/0) برای کارکنان همین واحد بود.
نتیجه گیری: بطور کلی در برخی از بخش های پتروشیمی مورد مطالعه بویژه در بخشPBL، میزان ریسک سلامتی بالاتر از حدود مجاز بود. لذا پیشنهاد می گردد، علاوه بر تهویه های طبیعی، از تهویه های مصنوعی به ویژه تهویه موضعی استفاده بشود.
مهران پورحسین، رضا پوربابکی، الهه رودی، وحید احمدی مشیران، هما ملک خانی، سمانه خداوردلو،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1399 )
چکیده
مقدمه: خطاها محصول جانبی پردازش اطلاعات یا عملکرد شناختی انسان هستند. بااینکه همه افراد در انجام فعالیتهای مختلف مستعد خطا هستند با این حال تفاوت های فردی در تواناییهای شناختی آنها تعیینکننده نوع و نرخ خطاهایی است که ممکن است افراد در موقعیت های مختلف مرتکب شوند. خطاهای انسانی از مهمترین چالشهای محیط کاری میباشد. یکی از سیستمهایی که خطاهای انسانی بهوفور در آن رخ میدهد، سیستم مراقبتهای بهداشتی میباشد. خطا در ارائه داروی مناسب به علت شباهت ظاهری و شباهت نام دارو یکی از خطاهای شناختی هست که در مراقبتهای بهداشتی رخ میدهد. هدف از مطالعه مروری حاضر، ارزیابی منظم شواهد و رویکردهایی است که اخیراً برای کاهش خطاهای دارویی ناشی از برچسبهای داروهای همشکل و همآوا انجام شده است.
روش کار: جستجوی مقاله در 30 آگوست 2018 از تمام سالهای در دسترس ازPubMed و EMBASE با استفاده از دستورالعمل بیانیه پریزما انجام شد. جستجو در بخش عنوان یا چکیده مطالعات با استفاده از اصطلاحات مدنظر و همچنین با استفاده از شاخص MeSH، در ترکیب با اصطلاحات انجام شد. در این پژوهش از بین 256 مقاله، نهایتاً 17 مقاله جهت مطالعه سیستماتیک انتخاب گردید. مطالعات بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و بر اساس نوع مداخله آزمون شده و نوع خروجی دستهبندی شدند. درنهایت دادهها بهصورت توصیفی تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها: طرح کلی مطالعات و روشهای پژوهش بین مطالعات بهطور گستردهای متنوع بود. از آن جمله میتوان به تعداد شرکتکنندگان، تعداد آزمونها، نوع داروها و شرایط آزمونها اشاره کرد. نگارش Tall man، کدگذاری رنگی، تنوع زمینه برچسبها و استفاده از علائم، رویکردهای مورد آزمون بودند. درمجموع 11 مطالعه از میان مطالعات بررسی شده، از نگارش Tall man استفاده کرده بودند و همچنین مهمترین متغیر گزارش شده در همه مطالعات « نرخ خطا» و « زمان پاسخ» بود. دامنه وسیعی از اسامی داروها مورد آزمون قرار گرفته بود.
نتیجه گیری: خطاهایی دارویی ابعاد مختلفی دارند و در مطالعه حاضر فقط به بررسی خطاهای ناشی از داروهای همشکل و همآوا و تأثیر نحوه نگارش نام دارو پرداخته شد. مطالعات آزمایشگاهی نشان داد نگارش Tall Man در کاهش نرخ خطا مؤثر است که احتمالاً به دلیل خوانایی بهتر برچسبهای دارویی است، اما ارزیابی در محیط کار واقعی برای تقویت این نتیجهگیری مورد نیاز است. شواهد کافی برای پشتیبانی از کدگذاری رنگی و چند روش دیگر مانند نمادها، وجود ندارد و به دلیل جدید بودن مطالعات در این زمینه هنوز سازوکار یکسانی برای همه مطالعات وجود نداشت.
سپیده کیوانی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، فاطمه فصیح رامندی، اکبر احمدی آسور، ملیحه کلاهدوزی، زهرا هاشمی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
مقدمه: در مطالعات متعددی عملکرد آکوستیکی مواد جاذب طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از این مواد در محدوده فرکانسی کمتر از 1000 هرتز عملکرد ضعیفی دارند. در مطالعه حاضر، سعی گردید تا نقش توالی قرارگیری ساختارهای دو لایه مرکب متشکل از الیاف طبیعی و مصنوعی در بهبود ضریب جذب صوتی لیف طبیعی در محدوده فرکانس پایین(63 تا 1000 هرتز) بهوسیله مدلسازی با روش عددی اجزاء محدود بررسی گردد.
روش کار: در این پژوهش، عملکرد آکوستیکی ساختارهای دو لایه متشکل از مواد جاذب طبیعی و مصنوعی با روش عددی اجزاء محدود و مدل Johnson-Champoux-Allard در نرم افزار COMSOL نسخه 5.3a بررسی گردید. مواد جاذب صوتی مورد مطالعه شامل لیف خرما، فوم پلیاورتان و لاستیک بود. همچنین، هر یک از ساختارهای دو لایه مرکب متشکل از ضخامت10 میلی متری لیف خرما به همراه ضخامت10 میلی متری از هر یک از مواد جاذب مصنوعی شامل لاستیک یا فوم پلیاورتان بود که با چینش متفاوت مواد جاذب در هر ساختار، در مجموع چهار نوع ساختار دو لایه مرکب بررسی گردید.
یافته ها: جایگاه قرارگیری لیف طبیعی میتواند نقش مهمی در عملکرد صوتی ساختارهای دو لایه مرکب مورد بررسی ایفا نماید. به طوریکه در مقایسه ساختارهای دو لایه مورد بررسی با یکدیگر مشخص شد که هنگامیکه در ساختارهای دو لایه مرکب با ضخامت 20 میلیمتر، لیف طبیعی بهعنوان اولین لایه مواجهه یافته با صوت نرمال بود، روند عملکرد آکوستیکی تقریبا مشابه با ساختار تک لایه متشکل از ماده طبیعی با ضخامت 20 میلیمتر دیده شد؛ اما، زمانیکه در ساختارهای مرکب، جاذب مصنوعی اولین لایه مواجهه یافته با صوت بود، روند عملکرد جذب صوتی بهبود پیدا کرد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده، ساختار مرکب دارای لایه فوقانی با چگالی بیشتر و تخلخل کمتر، روند جذب صوتی بهتری نسبت به ساختار تک لایه شامل ماده جاذب طبیعی را نشان داد.
آیسا قاسمی کوزه کنان، وحید احمدی مشیران، محسن صادقی یارندی، حامده گل محمدپور، بابک سرباز، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
مقدمه: یکی از موارد مرتبط در حیطه منابع انسانی، کیفیت زندگی کاری است که از مهمترین عوامل اثر گذار بر آن بارکار به شکل های بارکار ذهنی و فیزیکی می باشد، بطوری که افزایش بارکار، می تواند باعث کاهش سطح عملکرد در یک و یا چند وظیفه شود.لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بارکار ذهنی- فیزیکی با کیفیت زندگی کاری کارگران در یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی – تحلیلی و مقطعی بوده و بر روی 218 نفر از کارگران مرد یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت. در ابتدا بعد از بررسی شغلی، واحدهای با تنش های کاری بالا انتخاب گردیدند. برای جمع آوری و بررسی متغیرهای بار ذهنی و فیزیکی به ترتیب از پرسشنامه ناسا-تی ال ایکس و پرسشنامه بار فیزیکی استفاده شد. از پرسشنامه والتون نیز برای ارزیابی کیفیت زندگی کاری، استفاده شد. در نهایت تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی(ضریب همبستگی پیرسون، آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در محیط نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام پذیرفت.
یافته ها: میانگین نمره کلی بارکار ذهنی و بارکار فیزیکی به ترتیب مقادیر 14/10 ± 87/70 و 74/2 ± 18/14 و میانگین نمره کلی کیفیت زندگی کاری نیز مقدار 32/11 ± 76/90 بدست آمد. مشخص گردید که ارتباط معکوس و معنی داری بین میانگین کیفیت زندگی کاری با بار فیزیکی (001/0=P) و بارکار ذهنی (01/0=P) وجود دارد. نتایج مقایسه میانگین کیفیت زندگی کاری در بین گروه های مختلف متغیرهای دموگرافیک نشان داد که فقط بین گروه های سنی مختلف و کیفیت زندگی کاری ارتباط معنی داری وجود دارد (003/0=p). در نهایت مشخص گردید متغیرهای بارکار فیزیکی، بارکار ذهنی و سن توامان بر میانگین نمره کیفیت زندگی کاری افراد تاثیر معنی داری دارند (05/0 >P).
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری با بارکار ذهنی و فیزیکی ارتباط معناداری وجود دارد. از این رو پیشنهاد می شود که جهت افزایش سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان اقدامات سازمانی و اجرایی با تمرکز بر کاهش بارکار ذهنی و فیزیکی انجام پذیرد.
مسعود فیضی، علی جعفری، حجت احمدی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
مقدمه: به دلیل وضعیت رشدنیافته مکانیزاسیون، ارّه موتوری یکی از ابزارهای پرکاربرد در جنگلهای ایران است. این ابزار، بهواسطه ارتعاشات انتقالیافته از طریق دسته به اعضای بدن، میتواند موجب ایجاد اختلالات ناخواسته (مانند سندرم انگشت سفید) گردد. شناسایی این ارتعاشات میتواند موجب به حداقل رساندن شدت این اختلالات گردد. این مطالعه هدف بررسی تأثیر گونههای مختلف چوب جنگلی (راش، ممرز و توسکا) بر ارتعاشات انتقالیافته به مچ و بازو را دنبال میکند.
روش کار: آزمایشها در چهار عملیات شامل برش مقطعی راش، ممرز و توسکا و حالت بدون برش بهعنوان تیمار شاهد انجام شد. شتاب ارتعاشات در سه جهت تعریفشده در سیستم مختصات دکارتی در سه نقطه شامل دسته ارّه موتوری، مچ و بازوی کاربر اندازهگیری شد. با استفاده از دادههای حوزه زمان و فرکانس شتاب ارتعاشات، جذر میانگین مربعات (RMS)، برآیند شتاب ارتعاش، انتقالپذیری کلی ارتعاش و شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی بر اساس استانداردهای ISO 5349 (2001) و ISO 10819 (2013)، محاسبه شدند. پارامترهای محاسبهشده در نرمافزار SAS مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که تغییر گونه چوب، میتواند بهطور معنیداری بر میزان جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش در هر سه نقطه تأثیر بگذارد. مقدار جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش از دسته به سمت بازو روند کاهشی داشت. جالب است که تفاوتهای معنیداری در انتقالپذیری ارتعاش در فرکانسهای مختلف مشاهده شد. این مطالعه تأیید میکند که اندامهای بدن ارتعاشات با فرکانسهای بالا را بهتر از فرکانسهای پایین میرا میکنند.
نتیجه گیری: هرچند که میزان جذر میانگین مربعات در حالتهای برش چوب نسبت به نمونه شاهد کمتر است، امّا مقدار شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی و درنتیجه خطر ابتلا به عارضه انگشت سفید در حالتهای برش چوب بیشتر است. همچنین، شتاب ارتعاش در برخی از فرکانسها (زیر 40 هرتز برای مچ و زیر 25 هرتز برای بازو) حین انتقال، باوجود میرایی معنیدار در ارتعاشات کلی، تقویت شده است.
اکبر احمدی آسور، محمدرضا منظم، ابراهیم تابان، زهرا هاشمی، سمیه امینی نسب،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: اندازه ذرات عامل مهمی در کارایی جاذبهای صدا میباشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اندازه ذرات (مش) بر ضریب جذب صوتی جاذبهای ساخته شده از نی Arundo Donax و تعیین مش بهینه برای جذب صدا بوده است.
روش کار: ساقه نی پس از خردکردن در مشهای 10، ۱۶، 20، ۳۰ و 40 با سود 5 درصد شستشو داده شد. برای ساخت نمونهها با قطرهای 3 و 10 سانتیمتری از PVA 10 درصد بهعنوان. به عنوان چسب و برای تعیین ضریب جذب از لوله امپدانس دوکاناله طبق استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ استفاده شد. ۲۲ نمونه از مش 16 و 20 برای دستیابی به مش بهینه بر اساس روش RSM ساخته شد و شاخص SAA (میانگین جذب صوتی) برای مقایسه نمونهها و تعیین مش بهینه محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب صدا مربوط به مش 16 و 20 در فرکانس 2500 هرتز به ترتیب 94/0 و 98/0. تأثیر افزایش ضخامت و دانسیته بر ضریب جذب به وضوح مشهود است. نتایج نشاندهنده تأثیر افزایش ضخامت و چگالی بر ضریب جذب در مش 20 است به گونه ای که با افزایش دانسیته از 150 به 250 کیلوگرم بر مترمکعب و ضخامت از 10 به 30 میلیمتر، ضریب جذب از 21/. به 51/. در مش ۱۶ و از ۱۹/. به ۵۷/. در مش ۲۰ افزایشیافته است. نمونه بهینه شده مش 20 با ضخامت 30میلیمتر و چگالی 250 کیلوگرم بر مترمکعب، بیشترین میانگین جذب را داشته است (۵۷/.=SAA). فاصله زیاد بخشهای واقعی و مجازی امپدانس، راکتیو بودن نمونه را نشان میدهد. در مش 16 این فاصله بیشتر است، در نتیجه مش 16 راکتیویته بیشتر و بهتبع آن جذب کمتری دارد.
نتیجهگیری: نقش مش ذرات بهعنوان یکی از پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر ضریب جذب مطرح میباشد که در این مطالعه مورد بررسی قرارگرفته است.
پوریا احمدی جلالدهی، ژیلا یاوریان، فریده گلبابایی، صبا کلانتری، عباس رحیمی فروشانی، حسین عباسلو،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: کووید-19 در سالهای اخیر یکی از مهمترین معضل بهداشتی در جهان بوده که منجر به مرگ و میر و بیماری بسیاری از افراد گردیده است. مراکز بهداشتی –درمانی به عنوان خط مقدم که غالباً بیماران و افراد مشکوک به آن مراجعه میکردند، منبعی برای انتقال بیماری از طریق هوا به عنوان راه اصلی انتقال آن بوده اند. لذا، مطالعه حاضر به بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد کووید-19 در یک مرکز درمانی پرداخته است.
روش کار: در مطالعه حاضر، دو بخش اتاق نمونهگیری و سالن انتظار یک مرکز منتخب بهداشتی-درمانی منتخب کرونا جهت ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-19 تحت دو سناریوی مختلف و با در نظر گرفتن فعالیت، تعداد مراجعین، مدت زمان مواجهه و نرخ تنفس انتخاب شدند. به منظور بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-19 از معادله ویلز-ریلی استفاده شد.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که با افزایش بار ویروسی، میزان کوانتای منتشر شده برای همه انواع فعالیتها افزایش پیدا میکند. میزان نرخ انتشارکوانتا، در فعالیت از نوع صحبت با صدای غیریکنواخت، در هر دو بخش مورد بررسی بیشتر از سایر فعالیتهای بازدمی بوده است (P-Value<0.001) و در عمل تنفس به نسبت سایر فعالیتها کمتر است. همچنین در اتاق نمونهگیری، میزان کلی نرخ انتشارکوانتا اندکی بیشتر از سالن انتظار بود که البته از نظر آماری معنادار نبود. همچنین، محاسبه ریسک انتقال هوابرد نشان داد که احتمال انتقال هوابرد ویروس در اتاق نمونه گیری حدود 2 تا 8 درصد بالاتر از سالن انتظار بوده و استفاده از ماسک میتواند به میزان 77 تا 81 احتمال انتقال ویروس را کاهش دهد.
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه همواره ریسک انتقال هوابرد در اتاق نمونهگیری و سالن انتظار وجود داشته و استفاده از ماسک باعث کاهش چشمگیر احتمال انتقال هوابرد ویروس میشود. بنابراین، اتخاذ تدابیر بهداشتی مناسب مانند جلوگیری از تجمع، استفاده از ماسک، پرهیز از صحبت با صدای بلند، رعایت فاصله گذاری اجتماعی میتواند به کاهش احتمال انتقال هوابرد ویروس کووید منجر شود.
غلامرضا مرادی، سنا محمدی، عبدالرسول صفائیان، سعید احمدی، مهرنیا لک،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: صداهای مزاحم می توانند باعث ایجاد بیماری های جسمی و روحی در کارگران شوند. به همین دلیل کاهش صداهای مزاحم به خصوص در محیط های کاری امری ضروری است. برای کاهش میزان صدا، استفاده از مواد جاذب صوت با خواص آکوستیکی مناسب روند رو به رشدی داشته است. هدف از مطالعه حاضر، بهبود خاصیت آکوستیکی فوم پلی یورتان (PUF) به عنوان جاذب صوت می باشد.
روش کار: در مطالعه حاضر PUF با درصدهای مختلف نانوذرات خاک رس (%wt. 2/1 -0) سنتز شدند و سپس ضریب جذب صوتی PUF سنتز شده توسط لوله امپدانس صوتی در محدوده بسامد 63 تا 6400 هرتز مطابق با استاندارد ISIRI 9803 اندازه گیری شد. مورفولوژی فوم ها نیز توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) بررسی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد افزودن نانو ذرات خاک رس به PUF منجر به بهبود رفتار جذب صوتی نمونه ها می شود و بهترین رفتار جذب صوتی برای PUF با 2/1 درصد وزنی نانوذره در فرکانس های پایین (2600-500 هرتز) بود. این افزایش در ضریب جذب می تواند به دلیل افزایش تعداد و کوچک شدن منافذ با افزایش میزان نانوذره در PUF باشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد ضریب جذب صوت PUF با افزودن درصدهای مختلف نانو ذره خاک رس به PUF بهبود یافته است. حضور نانو ذرات خاک رس منجربه کاهش اندازه سلولی و افزایش تعدا منافد و اصطکاک سطحی شده است که با افزایش درصد نانو ذرات، افزایش ضریب جذب صوت در PUF مشاهده گردید