جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای امینی

علی صفری واریانی، سکینه ورمزیار، فهیمه نوروزی، مرتضی امینی،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1390 )
چکیده

مقدمه: افزایش زاویه انحنای ستون مهره ها در ناحیه کم ر، زمینه ساز بسیاری از ناراحتی های اسکلتی- عضلانی است. از این رو انداز هگیری آسان، سریع و دقیق زاویه قوس کمر نقش مهمی در پیشگیری از این ناراحتی ها خواهد داشت. هدف مطالعه حاضر تعیین معاینه های بالینی، آسان سازی اندازه گیری انحنای قوس کمر و جلوگیری از تابش غیر ضروری اشعه به بدن افراد و طراحی و ساخت دستگاه قوس کمر می باشد. دستگاه طراحی شده در این مطالعه، خطرها و مشکل های روش های دیگر را نداشته و در مقایسه با شاخص استاندارد دلماکس از صحت قابل قبولی برخوردار است.
روش کار: در این مطالعه قوس کمر 50 داوطلب مرد و زن با استفاده از دستگاه اندازه گیری قوس کمر ساخته شده بررسی و یافته ها با نتایج حاصل از اندازه گیری با استفاده از روش استاندارد دلماکس مقایسه شد.

یافته ها: قوس کمر طبیعی بر اساس شاخص دلماکس بین 94 % - 96 % و بر اساس دستگاه ساخته شده معادل 40 تا 60 درجه بود. 78 % از افراد مورد بررسی دارای قوس کمر طبیعی، 12% مبتلا به انحنای رو به عقب (کیفوزیس) و 10% مبتلا به انحراف رو به جلو (لوردوزیس) بودند. حساسیت دستگاه در شناسایی افراد سالم 100% ، افراد بیمار واقعی 55/6% و در مجموع صحت دستگاه 84 ٪ بود.

نتیجه گیری: دستگاه طراحی شده در مقایسه با شاخص استاندارد دلماکس از صحت قابل قبولی برخوردار است.


فاطمه امینی فرد، محسن مشکانی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده

مقدمه: در عرصه رقابتی بازار کنونی تنها سازمان‌ها و صنایعی به موفقیت دست خواهند یافت که در کلیه زمینه های خدماتی خود از استانداردهای مرتبط و متناسب با نوع و ماهیت کار خود پیروی نموده و خود را هرچه بیش‌تر در جهت تحقق اهداف استانداردهای مورد نظر قرار دهند. با رشد روزافزون تکنولوژی و ماشینی شدن، هر روزه شاهد آمار بالای حوادث صنعتی و اتلاف سرمایه های انسانی و مادی  در کشور هستیم. لذا نیاز به استانداردهای ایمنی و بهداشت حرفه ای بیش از پیش احساس می شود و چنان‌چه سازمان‌ها از حدود مشخص شده تجاوز نمایند، مشکلاتی بی‏شمار و در نهایت ضرر و زیان جبران ناپذیری برای سازمان خود رقم خواهند زد.

روش کار: در این مطالعه با استفاده از یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک به نام SWOT  ، نقاط ضعف، قوت، فرصت‌ها و تهدیدها در یکی از صنایع مونتاژ قطعات خودرو ایران به منظور کنترل عملکرد این سازمان در رعایت استانداردهای ایمنی و بهداشتی موجود در آن (OHSAS18001)، مورد ارزیابی قرار گرفت.  با مقایسه عملکرد شرکت در سال‌های 87 و 88 در زمینه به‌کارگیری و رعایت استاندارد ایمنی و بهداشتی موجود در شرکت مورد نظر و امتیازدهی وزن دار به نقاط ضعف، قوت، تهدیدها و فرصت‌ها با استفاده از ماتریس عوامل داخلی(ضعف و قوت) و خارجی(فرصت و تهدید)، میزان اهمیت هر عامل در  پیاده سازی و اجرای این استاندارد در شرکت مورد نظر ، تعیین گردید.

یافته ها: با تمرکز بر نقاط ضعف و قوت، فرصت‌ها و تهدیدها راهکارهایی جهت بهبود اجرای استانداردOHSAS18001  صورت گرفت. بر اساس بیش‌ترین امتیازهای وزن دار تعیین شده، مهم‌ترین نقاط ضعف شناسایی شده عدم نظارت بر پیمانکاران، عدم تعهد مدیریت به اجرای OHSAS18001، عدم تلاش برای شناسایی خطرات ناشی از تغییرات و عدم نیازسنجی آموزشی، مهم‌ترین نقاط قوت شناسایی شده بودجه ی کافی شرکت در زمینه ایمنی و بهداشت، تلاشهای مستمر زیست محیطی، شناسایی خطر برای شرایط غیر عادی؛ مهمترین تهدیدات درخواست تحویل فوری سفارشات مشتریان، و مهمترین فرصت‌ها حمایت دولت از طرح‌های ایمنی و بهداشتی تعیین گردید.

نتیجه گیری: مجموع ستون امتیازات وزن دار در سال 87 برای عوامل خارجی (فرصت‌ها و تهدیدات) ، 2.16 و برای عوامل داخلی(نقاط ضعف و قوت) 1.66 حاصل گردید. هر دوی این ارقام از مقدار متوسط2.5 (حداقل مقدار قابل قبول)، کم‌تر بودند لذا شرکت در مورد اجرای این استاندارد دارای عملکرد ضعیفی در سال 87 بوده است و واکنش ضعیفی در استفاده از فرصت‌ها و به حداقل رساندن تهدیدات داشته است. در مورد عوامل داخلی، وضع از عوامل خارجی هم بدتر بوده و نقاط ضعف سازمان پررنگ تر از نقاط قوت بوده است. اما در سال88 ، به‌دلیل تغییرات ایجاد شده در ساختار سازمانی شرکت، اعداد ستون امتیاز وزن دار برای عوامل خارجی به 3.2 و برای عوامل داخلی به 3.64 افزایش یافت که حاکی از بهبود شرایط می باشد.


ایرج علیمحمدی، حسن جهانی هاشمی، علی اصغر فرشاد، مرتضی امینی، بهزاد حقّی، سمیّه نوری علی بیک کندی، اکرم مومنی‌زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده

مقدمه: آسیب‌ها و حوادث شغلی همواره به عنوان یکی از معضلات پر اهمیت در محیط‌های کاری مطرح بوده‌اند. به دنبال ارایه مدل دومینوی هاینریش این اندیشه شکل گرفت که مهم‌ترین عامل بروز حادثه، انسان است. به همین جهت یکی از روش‌های قطعی در کاهش حوادث کنترل رفتارهای ناایمن در بین کارگرها است که آن هم از طریق ارتقاء سطح فرهنگ ایمنی عملی خواهد شد.

روش کار: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی برای بررسی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. تعداد 303 پرسشنامه تکمیل و با استفاده از نرم‌افزار SPSS17 تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: در ارزیابی پایایی پرسشنامه، ضریب آلفای کرونباخ، 86/0 به دست آمد. ساختار عاملی پرسشنامه با استفاده از روش تحلیل عاملی بررسی شد. ضریب KMO و آزمون کرویت بارتلت به ترتیب برابر 909/0 و 057/9785 به دست آمد. هم‌چنین چرخش واریماکس نشان داد که تمامی سوال‌های آزمون بر روی عوامل بار می‌شوند.

نتیجه گیری: نتایج این بررسی حکایت از اعتبار و روایی مطلوب و مناسب این پرسشنامه برای استفاده در صنایع شوینده و پاک کننده در داخل کشور دارد. فرهنگ ایمنی در صنایع شوینده و پاک کننده شامل 5 بُعد می‌باشد که با توجه به بارهای عاملی پرسش‌ها، عوامل به نام‌های «تعهد مدیریت»، «آموزش و تبادل اطلاعات»، «محیط حمایتی»، «عوامل بازدارنده» و «اولویت به ایمنی» نامگذاری شدند. به جز بُعد 4 و بُعد 5، بین بقیه ابعاد با یکدیگر و با فرهنگ ایمنی نهایی همبستگی مثبت و معنی‌داری وجود دارد. از میان همبستگی‌های به دست آمده، فرهنگ ایمنی بیشترین همبستگی مثبت را با بُعد «تعهد مدیریت» دارد (952/0=r)، بنابراین این بُعد، قوی‌ترین همبستگی را با فرهنگ ایمنی دارا می‌باشد. 

 


ایرج علی‌محمدی، مرتضی امینی،
دوره 3، شماره 2 - ( 5-1392 )
چکیده

مقدمه: به دنبال بررسی Heinrich در سال 1931 و ارایه مدل دومینوی وی این اندیشه شکل گرفت که مهم‌ترین عامل بروز حادثه، انسان است. طبق گفته وی در بروز حوادث 88% رفتار نا ایمن، 10% شرایط نا ایمن و 2% نیز فاکتورهای پیش‌بینی نشده نقش دارند. بنابراین هدف از انجام این مطالعه، بررسی فرهنگ ایمنی افراد و عوامل موثر بر آن در یک واحد شوینده و پاک کننده می‌باشد.

.

روش کار: در این مطالعه به منظور تعیین سطح فرهنگ ایمنی در شرکت شوینده و پاک کننده، از پرسشنامه استاندارد فرهنگ ایمنی که در سال 1389 تهیه شده بود استفاده گردید. ابعاد فرهنگ ایمنی در این پرسشنامه شامل: 1- تعهد مدیریت، 2- آموزش و تبادل اطلاعات، 3- محیط حمایتی، 4- عوامل بازدارنده و 5- اولویت به ایمنی می‌باشد. پس از جمع‌آوری پرسشنامه‌ها، داده‌ها جهت انجام آنالیزهای آماری به رایانه منتقل و با استفاده از نرم افزار SPSS17 آنالیز و ارزیابی شدند.

.

یافته ها: آنالیز اطلاعات مربوط به سن و سابقه کار نشان داد که میانگین سن افراد 5/37 سال و سابقه کاری افراد نیز 7/13 سال می‌باشد. 3/52% افراد در طول سابقه کاری خود دچار هیچ نوع حادثه‌ای نشده بودند. میانگین نمره فرهنگ ایمنی در بین افراد شرکت کننده 216/35±51/180 به دست آمد.

.

نتیجه گیری: اختلاف نمره کلی فرهنگ ایمنی در گروه‌های مختلف شغلی به لحاظ آماری معنی‌دار می‌باشد. علاوه بر این، اختلاف نمره کلی فرهنگ ایمنی در افراد حادثه ندیده و حادثه دیده به لحاظ آماری معنی‌دار است.


رضا فضلی، عادل مظلومی، حامد سلمانزاده، محمد پوری، عبدالصمد احمد وند، محسن امینی سراب،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

مقدمه: سیستم‌های فنی اجتماعی پیچیده همچون صنایع خودروسازی، نیازمند یک رویکرد درست ماکروارگونومی برای طراحی سیستم کار و پیاده‌سازی آن طراحی در سطح میکرو ارگونومیک هستند. هدف از این مطالعه، تدوین و اعتبارسنجی فاکتورهای ماکروارگونومیکی مؤثر در افزایش بهره‌وری و سلامت و ایمنی کارکنان در صنعت خودرو، بر اساس مدل هلدن و کارش می‌باشد.
روش کار: در مطالعه حاضر، ابتدا فاکتورهای ماکروارگونومیک با استفاده از مستندات و همچنین از طریق مصاحبه با خبرگان تعیین شده و بر طبق مدل هلدن وکارش در چهار گروه طبقه‌بندی شدند. سپس توسط پنل خبرگان و با استفاده از تکنیک دلفی، روایی محتوایی فاکتورها محاسبه شد و درنهایت از متوسط شاخص روایی محتوایی برای پذیرش اعتبار سنجی و از ضریب کاپای اصلاح‌شده برای ارزیابی کمی توافق قضاوت متخصصان استفاده گردید.
یافته ها: از بین 28 مؤلفه اصلی که در چهار زیرگروه فاکتورهای ماکروارگونومیک مرتبط با پرسنل، واحد/بخش، سازمان و محیط بودند و اعتبار سنجی شدند، درنهایت 19 فاکتور اصلی به‌عنوان فاکتورهای ماکروارگونومیک مؤثر در افزایش بهره‌وری و سلامت و ایمنی کارکنان، در قالب این چهار زیرگروه انتخاب شدند. همچنین متوسط شاخص روایی محتوایی و ضریب کاپای اصلاح‌شده به ترتیب 0/901 و 0/90 به دست آمد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد فاکتورهای ماکروارگونومیک را می‌توان به‌عنوان فاکتورهای اختصاصی و بومی‌سازی شده در صنعت خودرو جهت افزایش بهره‌وری و ارتقاء سلامت و ایمنی کارکنان ارائه داد. این عوامل می‌تواند به‌عنوان مرجعی برای ارزیابی ارگونومیک در صنعت خودرو و حتی صنایع و سازمان‌ها و شرکت‌های مختلف دیگر به کار گرفته شود.
اکبر احمدی آسور، محمدرضا منظم، ابراهیم تابان، زهرا هاشمی، سمیه امینی نسب،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

مقدمه: اندازه ذرات عامل مهمی در کارایی جاذب‌های صدا می‌باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اندازه ذرات (مش) بر ضریب جذب صوتی جاذب‌های ساخته شده از نی Arundo Donax و تعیین مش بهینه برای جذب صدا بوده است.
روش کار: ساقه نی پس از خردکردن در مش‌های 10، ۱۶، 20، ۳۰ و 40 با سود 5 درصد شستشو داده شد. برای ساخت نمونه‌ها با قطرهای 3 و 10 سانتی‌متری از PVA 10 درصد به‌عنوان. به عنوان چسب و برای تعیین ضریب جذب از لوله امپدانس دوکاناله طبق استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲  استفاده شد. ۲۲ نمونه از مش 16 و 20 برای دستیابی به مش بهینه بر اساس روش RSM ساخته شد و شاخص SAA  (میانگین جذب صوتی) برای مقایسه نمونه‌ها و تعیین مش بهینه محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب صدا مربوط به مش 16 و 20 در فرکانس 2500 هرتز  به ترتیب 94/0 و 98/0. تأثیر افزایش ضخامت و دانسیته بر ضریب جذب  به وضوح مشهود است. نتایج نشان‌دهنده تأثیر افزایش ضخامت و چگالی بر ضریب جذب در مش 20 است به ‌گونه ‌ای که با افزایش دانسیته از 150 به 250 کیلوگرم بر مترمکعب  و ضخامت از 10 به 30 میلی‌متر، ضریب جذب از 21/. به 51/. در مش ۱۶ و از ۱۹/. به ۵۷/. در مش ۲۰  افزایش‌یافته است. نمونه بهینه شده مش 20 با ضخامت 30میلی‌متر و چگالی 250 کیلوگرم بر مترمکعب، بیشترین میانگین جذب را داشته است (۵۷/.=SAA). فاصله زیاد بخش‌های واقعی و مجازی امپدانس، راکتیو بودن نمونه را نشان می‌دهد. در مش 16 این فاصله بیشتر است، در نتیجه مش 16 راکتیویته بیشتر و به‌تبع آن جذب کمتری دارد.
نتیجه‌گیری: نقش مش ذرات به‌عنوان یکی از پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر ضریب جذب مطرح می‌باشد که در این مطالعه مورد بررسی قرارگرفته است.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb