جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای دهقانی

زهرا زمانیان، مصطفی ساتیاروند، مهسا ناصرپور، منصوره دهقانی،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1391 )
چکیده

مقدمه: صدای ناشی از تجهیزات مدرن کشاورزی، جمعیت بسیاری از مردمان جهان را که به این شغل مشغولند متاثر می سازد و ورود   فن آوری های نو به حوزه کشاورزی در جهت مکانیزاسیون، تسهیل و تسریع امور، عوامل زیان آور جدیدی را باعث شده است که از جمله آن‌ها می توان به آلودگی صدا اشاره نمود.

روش کار: این مطالعه با هدف ارزیابی صدای ماشین آلات به کار رفته در بخش صنعت کشاورزی نیشکر، به منظور مشخص نمودن اقدامات بهینه کنترل صدا در این بخش، صورت گرفته است . برای رسیدن به این هدف، در ابتدا ماشین آلات به کار رفته در صنعت کشاورزی نیشکر بررسی شدند و طبق کاربرد در شش گروه جای گرفتند. با بررسی دستگاه ها و اندازه گیری تراز فشار صدای ناشی از آن‌ها، دستگاه دروگر نیشکر که بیش‌ترین سرو صدا را ایجاد می‌نمود شناسایی و مطالعات بعدی بر روی آن متمرکز گردید.

یافته ها: میزان متوسط تراز معادل 8 ساعته در موقعیت گوش راننده داخل کابین دروگر نیشکر در حالت ایستاده و دور موتور 1800 برابر 2/87 دسی بل A اندازه گیری گردید، در حالی‌که با افزایش دور موتور به 2100 در حالت قبلی میزان متوسط تراز معادل 8 ساعته در موقعیت گوش راننده به 3/92 دسی بل A افزایش یافت. از طرفی میزان تراز صدای دریافتی در موقعیت اطرافیان در سمت چپ و راست دروگر با یک‌دیگر اختلاف معنی داری نداشت و میزان متوسط تراز صدا در حالت سکون 88 دسی بل A و در حال حرکت 94/97 دسی بل A اندازه گیری شد.

نتیجه گیری: تاثیر دور موتور در ترازهای کلی و نیز آنالیز اکتاو باند به وضوح نشان داده شد و هم‌چنین میزان کم اختلاف صدای داخل و بیرون کابین نشان دهنده عملکرد ضعیف کابین دروگر بود که جهت کاهش صدای دریافتی راننده می توان ارتقاء کیفیت و افزایش عملکرد کابین را توصیه نمود.


زهرا زمانیان، منصوره دهقانی، هادی دانشمندی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده

مقدمه: طبق مطالعات انجام شده، تعداد قابل توجهی از افراد شاغل در صنایع، پرسنل خدماتی (آتش‌نشان‌ها، پزشکان، پرستاران و ...) در نظام نوبت کاری مشغول به کار هستند. شیوع گسترده نوبت کاری در جوامع صنعتی و بروز مسایل و مشکلات ناشی از آن، دانشمندان و پژوهشگران را بر آن داشت تا پیرامون این موضوع به تحقیق و مطالعه بپردازند. این مطالعه با هدف بررسی ریتم سیرکادین ملاتونین و کورتیزول و تاثیر نور درخشان بر آن‌ها در نگهبانان دانشگاه علوم بزشکی شیراز انجام شده است.

روش کار: در این مطالعه 20 نفر از نگهبانان دانشگاه علوم پزشکی شیراز مورد بررسی قرار گرفتند. روش گردآوری داده ها به این صورت بود که در یک مطالعه قبل و بعد در ساعات مختلف شبانه روز (22/19/16/13/10/7/4/1) از افراد مورد مطالعه نمونه های خون تهیه و سطح کورتیزول و ملاتونین نمونه های خون به ترتیب با استفاده از روش های Radioimmunoassay (RIA)3  و روش ایمونواسی آنزیم تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار 16.0 SPSS   و با استفاده از آزمون One-Way ANOVA انجام گرفت.

یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که با افزایش شدت روشنایی در شب، سطح کوتیزول پلاسما افزایش می یابد. همچنین مشخص گردید که بین میانگین سطح کورتیزول پلاسما در روشنایی معمولی و روشنایی 4500 لوکس از نظر آماری تفاوت معنی‌داری وجود ندارد، در صورتی که بین میانگین سطح کورتیزول پلاسما در روشنایی معمولی و روشنایی 9000 لوکس و سطح کورتیزول پلاسما در روشنایی 4500 لوکس و 9000 لوکس از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج نشان دادند که با افزایش شدت روشنایی در شب، سطح ملاتونین پلاسما کاهش می یابد و بین میانگین سطح ملاتونین پلاسما در روشنایی معمولی و روشنایی 4500 لوکس از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد و حال آن‌که در صورتی که بین میانگین سطح ملاتونین پلاسما در روشنایی معمولی و روشنایی 9000 لوکس و سطح ملاتونین پلاسما در روشنایی 4500 لوکس و 9000 لوکس از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد.

نتیجه گیری: این مطالعه با بررسی و تحقیق در مورد گوشه‌هایی از عوارض و اثرات ناشی از نوبت‌کاری در نگهبانان دانشگاه علوم پزشکی شیراز نشان داد که تماس شغلی با روشنایی درخشان می تواند بر برخی شاخص های زیستی(ترشح کورتیزول و ملاتونین) تاثیر گذار باشد. 


سجاد دودانگه، سید ابوالفضل ذاکریان، محمد دهقانی، سید محمود قاضی طباطبایی، رضا پیرمند،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

مقدمه: هوش هیجانی به‌عنوان توانایی شناخت و کنترل عواطف و هیجان‌های خود و رضایت شغلی به‌عنوان احساسات و نگرش‌های مثبت نسبت به شغل خود، از جمله شاخص‌های مهم و تأثیرگذار در محیط کار می‌باشند. از اینرو، این پژوهش با هدف بررسی اثر میزان هوش هیجانی کارکنان بر میزان رضایت شغلی ایشان، در یکی از پالایشگاه‌های نفت تهران صورت پذیرفت.
 

روش کار: این پژوهش کاربردی و از دسته مطالعات تحلیلی- مقطعی می‌باشد. جامعه این پژوهش شامل 300 نفر از کارکنان صنعت مورد نظر بود که به روش نمونه گیری طبقه‌ای تصادفی انتخاب گردیدند. در این پژوهش از پرسشنامه 90 سؤالی هوش هیجانی Bar-On و پرسشنامه 70 سؤالی رضایت شغلی JDI و نیز از نرم افزارهای LISREL8.72 به منظور برآورد اثر علی بین متغیرهای پژوهش و SPSS18 برای محاسبه شاخص‌های توصیفی و مقایسه میانگین متغیرهای پژوهش استفاده شد.
 

یافته‌ها: مطابق نتایج بین هوش هیجانی کارکنان و رضایت شغلی آنان یک ارتباط مستقیم و معنادار وجود دارد، بعبارتی میزان هوش هیجانی بالاتر، با افزایش میزان رضایت شغلی افراد همراه است. زیرمقیاس‌های مسئولیت پذیری و خودابرازی در آزمون هوش هیجانی و زیرمقیاس‌های مسئول مستقیم و حقوق و مزایا در آزمون رضایت شغلی، به ترتیب در هر آزمون دارای بیش‌ترین و کم‌ترین امتیاز بودند. هم‌چنین بر‌‌اساس نتایج، میزان رضایت شغلی کارکنان به موازات افزایش سطح تحصیلات آنان افزایش یافته و بیش‌ترین مقدار این متغیر در گروه سنی 30 تا 45 سال بدست آمد.
 

نتیجه گیری: هوش هیجانی به‌عنوان یک متغیر روانشناختی، میزان رضایت شغلی کارکنان را تحت تأثیر قرار داده و با توجه به ارتباط مستقیم این دو متغیر با یکدیگر، با آموزش و افزایش میزان هوش هیجانی کارکنان، می‌توان میزان رضایت شغلی ایشان و بالطبع میزان راندمان و بهره‌وری را در محیط کار افزایش داد.


مریم دهقانی پور، منوچهر امیدواری، فریده گلبابایی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی درصنایع ریخته‌گری و دایکاست و راه‌سازی یکی ازمخاطرات زیان آور درمحیط کارمی باشد که نه تنها باعث بیماری های ناشی ازکار می‌گردد بلکه ازنظرعملکرد وایمنی کارگران نیز مهم است. ازآنجایی که شاخص‌هایی که برای ارزیابی استرس گرمایی مورد استفاده می‌گیرند بسیار زیاد هستند انتخاب یک شاخص مناسب سخت است.هدف ازانجام این مطالعه تعیین شاخص بهینه استرس حرارتی درصنعت ریخته‌گری ذوب فلزات و دایکاست و راه‌سازی به روش FAHP و Topsis می‌باشد.

روش کار: جهت تعیین شاخص بهینه استرس حرارتی در صنعت ریخته‌گری، ذوب فلزات و دایکاست ، ابتدا  معیارها  که شامل دقت اندازه گیری و راحتی اندازه‌گیری، جامعیت ، زمان، هزینه، معیار هم‌بستگی می‌باشد توسط خبرگان تعریف شده و سپس بر اساس این معیارها بهترین شاخص استرس حرارتی طبق نظرات گروهی صاحب نظران و با استفاده از روش سلسله مراتبی فازی FAHP و Topsis تعیین شدند.

یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان می‌دهد که با توجه به معیارها  و شرایط موجود شاخص WBGT،  P4 SR در سه صنعت ریخته‌گری، دایکاست و راه‌سازی به ترتیب رتبه اول و دوم را بهخود اختصاص دادند.

نتیجه گیری: این تحقیق نشان می‌دهد که شاخص  WBGT با توجه به معیارهای  جامعیت، دقت، هزینه، هم‌بستگی با استرین‌ها ، راحتی و زمان بهترین شاخص ارزیابی استرس حرارتی در سه صنایع ریخته‌گری، دایکاست و راه‌سازی و مهم‌ترین علت قرار‌گیری شاخص HSI در رتبه‌های آخر پیچیدگی و هزینه بر بودن محاسبات آن می‌باشد.


فاطمه دهقانی، سید ابوالفضل ذاکریان، اسما زارع، فریبرز امیدی، زهرا مرادپور، ابوذر عینی پور، مسعود قنبری کاکاوندی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده

مقدمه: درصد بالایی از اختلالات اسکلتی - عضلانی محیط کار به علت وضعیت بدنی نامناسب و طراحی غیر ارگونومیک ایستگاه کار در حین برداشتن و جابه جایی بار می‌باشد. برای اجتناب از این صدمات باید مشاغل به گونه ای طراحی شوند تا ریسک فاکتورهای ارگونومی را به طور مناسبی کنترل کرد. هدف از این مطالعه به کارگیری اقدامات مداخله ای ارگونومیک برای کاهش ریسک فاکتورهای ارگونومیک در واحد کیسه‌گیری یک کارخانه تولید مواد معدنی پودری می‌باشد.

روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی 20 نفر از کارگران بخش کیسه‌گیری انجام شد. شناسایی ریسک فاکتورهای ارگونومیکی از طریق فیلم برداری،‌ بررسی پرونده‌های پزشکی، مصاحبه با کارگران و نیز استفاده از روش  REBA صورت گرفت. مداخلات انجام شده، شامل تغییر ارتفاع نوار نقاله و استفاده از پالت فنری(Spring table) بود. آنالیز داده‌ها با استفاده از آزمون تی - تست زوجی به‌وسیله نرم افزار SPSS 18‌ انجام شد.

یافته ها: قبل از انجام مداخله ارگونومیکی، در مجموع  75 درصد پوسچرهای ارزیابی شده توسط روش REBA نمره 8- 10 (سطح خطر بالا) و 25 درصد آن‌ها نمره 11 تا 15 ( سطح خطر خیلی بالا) را به دست آوردند که به ترتیب سطح اولویت‌های اقدام اصلاحی 3و 4 را نشان میدهند. پس از اجرای مداخلات ارگونومیکی، در مجموع 90 درصد از پوسچرهای آنالیز شده سطح اولویت اقدام اصلاحی 2 با سطح خطر متوسط و 10 درصد پوسچر‌های آنالیز شده باقی‌مانده سطح خطر بالا را نشان دادند. مقایسه نتایج به دست آمده روش REBA قبل و بعد از انجام مداخله اختلاف معناداری را نشان داد (P-Value <0.05).

نتیجه گیری: براساس یافته‌های حاصل از این پژوهش، به‌کار‌گیری مداخلات ارگونومیکی سطح اقدامات اصلاحی را به مقدار زیادی کاهش داده و ممکن است قادر به بهبود پوسچرهای مرتبط با کار باشد.


اسماء زارع، سعید یزدانی راد، فاطمه دهقانی، فریبرز امیدی، ایرج محمد فام،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده

مقدمه: با وجود تلاش‌های مداوم برای کاهش خطای انسانی در سیستم‌های مختلف، اشتباهات و رفتار نا ایمن علت اصلی وقوع حوادث در محیط کار می‌باشد. مطالعات زیادی برای شناسایی و بهبود خطای انسانی در سال‌های اخیر انجام گرفته‌اند. تعداد زیاد مطالعات خطای انسانی با تنوع بالای مباحث، مرور کلی در این زمینه را برای محققان دشوار ساخته است. بنابراین یک مرور سیستماتیک مطالعات گذشته، بهترین راه برای به اشتراک گذاشتن یافته‌های مفید مطالعات و در دسترس قرار گرفتن گرایشات مطالعات آینده در زمینه خطای انسانی می‌باشد.

روش کار: مقالات بعد از جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های داده معتبر، بر اساس عنوان مقاله، سال انتشار، عنوان مجله/کنگره، شهر/ منطقه، سطح سازمان بندی، شغل مورد بررسی، نوع سازمان و روش استفاده شده رمزگذاری شدند و به بررسی دقیق براساس کدبندی‌ها پرداخته شد.

یافته ها: سه گروه مطالعات خطای انسانی شناسایی شدند. گروه اول مطالعات از جنبه مدیریت ایمنی، ارزیابی و برنامه ریزی ایمنی به بررسی خطای انسانی پرداخته‌اند. گروه دوم تاثیرات خصوصیات فردی مثل رفتار فرد، ادراک و میزان آموزش را بر میزان خطای انسانی بررسی کرده‌اند. گروه سوم اطلاعات حاصل از حوادث پیشین را برای بهبود رفتار افراد و کاهش خطای انسانی به کار گرفته‌اند. به‌منظور تعیین بهتر گرایشات مطالعات، از جنبه‌های زمانی و موضوعی به بحث راجع به مباحث پرداخته شده است.

نتیجه گیری: در آخر، در این مطالعه مروری، شکاف‌های مطالعاتی مرتبط با خطای انسانی شناسایی و راهکارهای مناسب ارایه گردید.


فاطمه دهقانی، فریده گلبابایی، سید ابوالفضل ذاکریان، فریبرز امیدی، محمد علی منصورنیا،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده

مقدمه: اثرات سوء ترکیبات آلی فرار از اختلالات جزیی تا سرطان زایی برخی ترکیبات نظیر بنزن، شناخته شده اند. هدف از این مطالعه تعیین میزان مواجهه شغلی با ترکیبات BTEX در یک صنعت خودروسازی و ارزیابی ریسک بهداشتی مواجهه با این ترکیبات بوده است.

روش کار: در این مطالعه مقطعی که در واحد رنگ یک صنعت خودروسازی شامل کابین، پیش رنگ و سالن رنگ انجام شد،پس از جمع آوری نمونه و تجزیه ی آن با دستگاه GC-MS، ترکیبات BTEX به عنوان آلاینده های اصلی شناسایی شدند. در مرحله ی بعداز روش بهینه شده NIOSH1501 جهت نمونه برداری و آنالیز ترکیبات و از روش EPA برای ارزیابی ریسک استفاده شد.

یافته ها: نتایج آنالیز نمونه ها نشان داد که مقدار غلظت بنزن در کابین رنگ بیش تر از مقدار مجاز مواجهه شغلی می باشد. میزان ریسک سرطان زایی برای بنزن و اتیل بنزن به ازای هر 1000 نفر در کابین رنگ به ترتیب برابر با 10 و 5/2، در پیش رنگ برابر با 63/3 و 8/1 و در سالن رنگ برابر با 27/1 و 39/ 0 به دست آمد. ریسک غیر سرطان برای بنزن در کلیه بخش ها و برای زایلن در کابین رنگ و پیش رنگ بالاتر از حد مجاز توصیه شده می باشد.

نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن ریسک سرطان زایی ترکیبات بنزن و اتیل بنزن و هم چنین ریسک غیر سرطان برای دو ترکیب بنزن و زایلن، پایش بیولوژیکی کارگران، بهبود سیستم های کنترلی موجود وبه کار گیری اقدامات کنترلی فنی و مهندسی مدرن برای کنترل میزان مواجهه با این ترکیبات توصیه می شود.


بهرام هراتی، علی کریمی، علی عسکری، فاطمه دهقانی، عارف نصرالهی،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1397 )
چکیده

مقدمه: آگاهی از شعاع های انفجار، آتش و خسارت ناشی از آن می تواند نقشی مهم در دست یابی به اقدامات پیش گیرانه از حوادث داشته باشد. لذا این مطالعه با هدف مدل سازی و ارزیابی پیامدهای حاصل از نشت پروپیلن اکساید یک صنعت پتروشیمی انجام شده است.
 

روش کار: روش مورد استفاده در مطالعه حاضر QRA است که شامل 7 مرحله می باشد. در مطالعه حاضر جهت بررسی و مدل سازی نحوه انتشار پروپیلن اکساید، نخست با اطلاعات واحد فرآیندی آشنا شده، در ادامه با انجام ارزیابی ریسک به روش HAZOP ،خطرات موجود شناسایی گردید. مراحل ارزیابی پیامد در یک واحد فرآیندی شامل انتخاب سناریو، تعیین مشخصات سناریو، مدل سازی پیامدهای ناشی از سناریوی انتخابی، تحلیل نتایج و تعیین درصد مرگ و میر می باشد. مدل سازی پیامد و ارزیابی نشت پروپیلن  توسط نرم افزار PHAST ورژن 51/6 انجام گردید.
 

یافته ها: منحنی های حاصل از محدوده آتش ناگهانی انتشار پروپیلن اکساید نشان می دهد که در سناریوی نشتی 5 میلی متر تا شعاع 15/0 متر و در سناریوی با نشتی 25 میلی متر تا شعاع 1/1 متر و در سناریوی با نشتی 100 میلی متر تا شعاع 39 متر را تحت تاثیر قرار می دهد. حداکثر شدت تابش حریق فورانی در نقطه اولیه سناریوی 5 میلی متر حریق 4/2 کیلووات بر مترمربع، در سناریوی نشتی 25 میلی متر شدت تابش در فاصله 5 متری از حریق شدت تابش به حداکثر مقدار 9 کیلووات بر متر مربع، در سناریوی با نشتی 100 میلی متر حریق فورانی شدت تابش در نقطه اولیه حریق 14 کیلووات بر متر مربع بوده که حداکثر شدت تابش گرمایی در فاصله 5 متری به مقدار 5/16 کیلووات بر متر مربع می رسد و حداکثر تا فاصله 80 متری اطراف مخزن را تحت تاثیر قرار می دهد. میزان درصد مرگ و میر کارکنانی که با حریق فورانی مواجهه دارند، 50 درصد می باشد.
 

نتیجه گیری: بسیاری از حوادث ناشی از نشتی و انفجار مخازن به دلیل خوردگی و پوسیدگی اتصال ها و تجهیزات می باشدکه  می توان با انجام بازرسی های فنی و بازدیدهای مستمر از روی دادن بسیاری از حوادث جلوگیری نمود.


فریبرز امیدی، رضا علی فلاح زاده، فاطمه دهقانی، بهرام هراتی، سعید براتی چمگردانی، وحید غریبی،
دوره 8، شماره 3 - ( 6-1397 )
چکیده

مقدمه: کارگران صنایع تولید فولاد به طور گسترده با ترکیبات آلی فرار مواجهه دارند. با توجه به اثرات بهداشتی این ترکیبات، هدف از این مطالعه تعیین میزان مواجهه شغلی با ترکیبات BTEX و هم چنین ارزیابی ریسک سرطان زایی ناشی از بنزن و غیر سرطان زایی این ترکیبات در یک صنعت فولاد بوده است.

روش کار: این مطالعه مقطعی در واحد تولید کک یک صنعت تولید فولاد انجام شد. پس از جمع آوری نمونه های فردی از منطقه تنفسی کارگران و تجزیه ی آن با دستگاه گاز کروماتوگرافی مجهز به آشکار ساز یونش شعله ای (GC-FID) مطابق روش شماره 1501 انستیتوی ملی ایمنی و بهداشت شغلی (NIOSH 1501)، میزان مواجهه با ترکیبات BTEX به صورت کمی تعیین شد. در مرحله ی بعد، با استفاده از روش شبیه سازی مونت کارلو ریسک سرطان زایی برای بنزن و ریسک غیر سرطان زایی برای ترکیبات BTEX محاسبه گردید.

یافته ها: نتایج آنالیز نمونه ها نشان داد که مقدار غلظت بنزن در بخش های انرژی و بیوشیمی و تصفیه بنزول بیش تر از حد مجاز مواجهه شغلی می باشد. در بین واحدهای مطالعه شده، بخش تصفیه بنزول به عنوان آلوده ترین بخش، دارای بالاترین غلظت از ترکیبات BTEX بود. ریسک غیر سرطان زایی برای کلیه ترکیبات BTEX در تمام بخش های مورد مطالعه کوچک تر از یک به دست آمد. مقدار ریسک سرطان زایی برای بنزن در واحدهای انرژی و بیوشیمی، تصفیه بنزول و کوره آزمایشی بالاتر از حداکثر مقدار قابل قبول تعیین شده توسط آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده (US EPA) می باشد.

نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن غلظت بنزن در واحدهای انرژی و بیوشمی و تصفیه بنزول و هم چنین بالا بودن ریسک سرطان زایی آن‌، بهبود سیستم های کنترلی موجود و به کار گیری سیستم های کنترلی فنی و مهندسی پیشرفته برای کنترل میزان مواجهه شغلی الزامی است.


فاطمه دهقانی، سید ابوالفضل ذاکریان، فریده گلبابایی، فریبرز امیدی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

مقدمه: مواجهه با حلال ها ی آلی موجب اثرات سوء بر سیستم های مختلف از جمله سیستم اعصاب مرکزی، تغییرات رفتاری و شناختی، اختلالات خواب و همچنین تغییر در خلق و خوی افراد می شود. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مواجهه طولانی مدت با مخلوط حلال ها ی آلی بر ابعاد خلقی مثبت و منفی کارگران یک صنعت رنگ انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی براساس نتایج آنالیز GC-MS و همچنین اثرات عصبی-رفتاری  ترکیبات BTEX، این ترکیبات به عنوان حلال ها ی آلی شاخص انتخاب و مطابق با  روش 1501 سازمان NIOSH  مقدار این ترکیبات به صورت کمی تعیین شد. همچنین عملکرد خلقی افراد با استفاده از نسخه فارسی پرسشنامه برومز 8 عاملی ارزیابی شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 24 مورد آنالیز قرار گرفت.   
یافته ها: میانگین مواجهه با مخلوط حلال ها ی آلی در بخش های مختلف گروه مورد دارای مقادیر متفاوت  27/0، 76/0 و 6/2 ppm گزارش شد. با افزایش میزان مواجهه با مخلوط ترکیبات آلی از چارک اول تا چارک چهارم، نمرات خستگی و آرامش با همبستگی قوی (7/0 = r) افزایش می یافت. همچنین نمرات خستگی و آرامش در گروه هایی با مواجهه بالاتر به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین میزان نمرات تنش، افسردگی و خشم در گروه مورد مواجهه بطور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود (05/0 > P-value). بین سایر عوامل مانند سن و سابقه کار، همچنین مصرف سیگار و خرده مقیاس های مختلف خلقی ارتباط معناداری یافت نشد. (05/0 > P-value)
نتیجه گیری: مواجهه با ترکیبات BTEX، در طولانی مدت سبب تغییر وضعیت های خلقی افراد در حوزه های مختلف مثبت و منفی خلقی می شود. همچنین افزایش میزان مواجهه با مخلوط حلال ها ی آلی دارای همبستگی مثبت با نمرات خستگی و آرامش بود.
اعظم بیابانی، محسن فلاحتی، ایرج علیمحمدی، مجتبی ذکایی، حامد جلیلیان، علی دهقانی، محمد نجفی مجره،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

مقدمه: تعیین روش هایی جهت ارزیابی استرس های حرارتی در محیط های کاری مختلف یکی از چالش های مهم محققین در این زمینه می باشد. مطالعه حاضر با هدف اعتبارسنجی شاخص های WBGT و ارزیابی فشارگرمایی (HPA) از طریق اندازه گیری برخی پاسخ های فیزیولوژیک در مناطق نفت خیز جنوب ایران انجام گردید.
روش کار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 154 نفر از شاغلین پایانه های نفتی خارک، عسلویه و ماهشهر در سه شرایط کاری شامل محیط مسقف، محیط روباز و محیط استراحت در فصل تابستان انجام گردید. میزان استرس حرارتی موجود در محیط کار توسط شاخص WBGT  و روش ارزیابی فشار گرمایی مورد بررسی قرار گرفت، که بدین منظور پارامترهای محیطی دمای خشک،دمای تر، دمای تشعشعی، رطوبت نسبی، فشار بخارآب و سرعت جریان هوا تعیین شد. بمنظور محاسبه شاخص  WBGTعلاوه بر روش قرائت مستقیم توسط دستگاه WBGT meter از استاندارد 7243-ISO نیز استفاده گردید. به منظور اعتبار سنجی شاخص های مذکور نیز اندازه گیری پارامترهای فیزیولوژیکی دمای دهانی، دمای تمپان و متابولیسم فعالیت همزمان با اندازه گیری پارامترهای محیطی صورت گرفت.   
یافته ها: نتایج آزمون آماری Paired Sample T-test نشان می دهد میانگین شاخص WBGT و ارزیابی احتمال فشار گرمایی در محیط مسقف و روباز دارای اختلاف معنادار می باشد(p<0/05). همچنین میانگین شاخص های فیزیولوژیک دمای دهانی و دمای تمپان و متابولیسم کاری در محیط مسقف و روباز دارای اختلاف معنادار می باشد(p<0/05). آزمون همبسـتگی بین شاخص WBGT بعنوان متغییر مستقل و روش ارزیابی فشار گرمایی بعنوان متغییر وابسته معنادار بوده (P<0.05) و از همبستگی بالایی برخوردار است (914/0 =R2)  میزان همبستگی بین شاخص WBGT با پارامتر های دمای دهانی، دمای تمپان و میزان متابولیسم کاری معنادار بوده (P<0.05) و بترتیب برابر (423/0 =R2)، (335/0 =R2) و (523/0 =R2) می باشد. میزان همبستگی بین روش ارزیابی احتمال فشار گرمایی(HPA) با پارامتر های دمای دهانی، دمای تمپان و میزان متابولیسم کاری معنادار بوده (P<0.05) و بترتیب برابر
 (632/0 =R2)، (605/0 =R2) و (579/0 =R2) می باشد. این نتایج نشان می دهد میزان همبستگی بین روش ارزیایی احتمال فشار گرمایی با پارامترهای فیزیولوژیک بیشتر از میزان همبستگی WBGT با این پارامترها می باشد.
نتیجه گیری: این تحقیق نشان داد با توجه به ماهیت  شغلی کارکنان شاغل در مناطق نفت خیز شاخص WBGT  و ارزیابی فشار گرمایی روش های مفیدی جهت ارزیابی استرس حرارتی موجود در پایانه های نفتی می باشند. همچنین مشخص گردید ارزیابی فشار گرمایی برای اندازه گیری استرس حرارتی در این مناطق از اعتبار بالاتری برخوردار می باشد.
رضا جعفری ندوشن، مصطفی عظیم زاده، سحر باقری، عارفه دهقانی تفتی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

مقدمه: در سال های اخیر تمایل به استفاده از فیبرهای طبیعی در ساخت جاذب های صوتی افزایش یافته است. مواد با پایه فیبر طبیعی علاوه بر چگالی پایین و هزینه تولید اندک، زیست تجزیه پذیر نیز می‌باشند. در این پژوهش به بررسی رفتار آکوستیکی نمونه های نانوکامپوزیتی حاوی تفاله چای و پلی پروپیلن و همچنین اثر نانوذره رس در میزان ضریب جذب صوت پرداخته شده است.
روش کار: در این مطالعه 4 نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای و پلی پروپیلن به همراه نانوذره رس و 4 نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای، پلی پروپیلن بدون حضور نانوذره رس به قطر 3 سانتی متر و ضخامت 4 سانتی متر ساخته شد. سپس با استفاده از دستگاه امپدانس تیوب میزان ضریب جذب صوت نمونه‌ها اندازه گیری گردید.  
یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب جذب صوت با افزایش درصد وزنی تفاله چای نسبت به پلی پروپیلن، افزایش می یابد. افزایش 60 درصدی تفاله چای نقش ویژه ای در جذب امواج صوتی در فرکانس 1000 هرتز و همچنین طیف فرکانسی 2500 تا 6300 هرتز داشت به طوری که نمونه TW60 N5 در فرکانس های 1000 و 6300 هرتز به ترتیب ضریب جذب صوت 0.94 و 0.84 داشته است. مقایسه نتایج ضریب جذب صوت نمونه های کامپوزیتی و نانوکامپوزیتی نشان داد که در فرکانس های بالاتر از 2000 هرتز، جذب صوت با افزودن نانوذره رس به میزان 5 درصد افزایش می یابد.
نتیجه گیری: می‌توان از جاذب‌های صوتی بر پایه تفاله چای با توجه به عملکرد جذب صوتی بالا و اینکه یک ماده طبیعی و دوست دار محیط زیست بوده و فاقد اثرات مضر بر روی سلامت انسان است به عنوان یک جاذب مقرون به صرفه در کنترل صدا استفاده نمود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb