جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای فضلی

فریده گل بابایی، زهرا پنجعلی، مریم برهانی، عبدالرسول رحمانی، مریم افضلی، مهدی اصغری،
دوره 4، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده

مقدمه: شاید یکی از مهم ترین فاکتورها در صنایع و سازمان ها عملکرد شغلی افراد باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هم‌زمان صدا، روشنایی و استرس گرمایی بر عملکرد شغلی کارکنان می‌باشد.
.
روش کار: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی 30 نفر از پرسنل یک شرکت قطعه ساز خودرو در شهر تهران به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. در مطالعه اصلی، ضمن کنترل و محدود کردن عوامل مداخله گر، تاثیر هم‌زمان صدا، روشنایی و استرس حرارتی بر عملکرد شغلی شرکت کنندگان، 2 سری آزمایش ذهنی و دستی به‌عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از SPSS نسخه 18 و از آمار توصیفی و آزمون‌های آنالیز واریانس و توکی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
.
یافته ها: نتایج نشان داد با افزایش میزان صدا و شاخص استرس حرارتی(344/0 = r , 046/0 =p) و کاهش روشنایی(472/0 = r , 008/0- =p) زمان انجام آزمون جایگذاری مینه سوتا افزایش یافته است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که با افزایش میزان صدا و شاخص استرس حرارتی (478/0 = r , 007/0 =p) و کاهش روشنایی (523/0 = r , 003/0 =p) زمان در انجام آزمون چالاکی ابزار دستی افزایش یافته است. با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین میزان روشنایی (407/0= r, 014/0 =p) و میزان شاخص استرس حرارتی و صدا (389/0 = r, - 007/0 =p) با عملیات ذهنی در حدسطحی و میانی رابطه وجود دارد.
.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزایش صدا و استرس گرمایی و کاهش روشنایی سرعت انجام آزمون‌های دستی و دقت و زمان محاسبات ریاضی را کاهش می‌دهد. به‌همین دلیل نتایج این مطالعه می‌تواند تاییدی بر تاثیر فاکتورهای مختلف محیطی بر عملکرد شغلی افراد باشد؛ به گونه‌ای که باتغییر فاکتورهای مختلف محیطی، زمان انجام آزمون‌های دستی و دقت و زمان در آزمون‌های ذهنی تغییر می‌یابد.


ابوالفضل قهرمانی، بابک فضلی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده

مقدمه: نگرش مثبت ایمنی کارکنان در ارتباط مستقیم با افزایش سطح ایمنی در محیط کار بوده و از طریق افزایش تعداد رفتارهای ایمن کارگران موجب کاهش حوادث شغلی می‌شود. بررسی نگرش ایمنی کارکنان در محیطهای کاری می‌تواند در شناسایی علل زمینه‌ای اعمال ناایمن خیلی کمک کننده باشد. هدف اصلی این مطالعه بررسی نگرش ایمنی و میزان ارتباط آن با متغیرهای مختلف فردی و شغلی در تعدادی از شرکت‌های تولیدی واقع در شهرستان ارومیه بود.

روش کار: در این مطالعه، نگرش ایمنی تعداد 194 نفر از کارکنان شاغل در 9 شرکت تولیدی با استفاده از یک پرسش‌نامه با سطح روایی و پایایی قابل قبول اندازه گیری شد. پرسش‌نامه مورد استفاده در دو بخش تنظیم شد که بخش اول شامل اطلاعات شغلی و فردی شرکت کنندگان و بخش دوم شامل 46 سوال مرتبط با نگرش ایمنی بود. نگرش ایمنی در قالب ده فاکتور اصلی با استفاده از مقیاس اندازه گیری لیکرت پنج نمره‌ای سنجیده شد.

یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که اکثر شرکت کنندگان دارای نگرش ایمنی متوسط (9/78 %) بوده و میانگین نمره نگرش کلی ایمنی آن‌ها 19/3 (25/0 ±) بود. «تعهد به ایمنی و مشارکت در امور ایمنی» و « گفتگو در زمینه ایمنی و مبادله اطلاعات ریسک» به ترتیب با میانگین (انحراف معیار)‌های 97/3 (52/0 ±) و 53/2 (58/0 ±) بیش‌ترین و کم‌ترین نمره‌های فاکتورهای نگرش ایمنی را دارا بودند. به‌علاوه، شرکت کنندگان شرکت‌های تولیدی خصوصی نگرش ایمنی بهتری در مقایسه با شرکت‌های تولیدی دولتی داشتند (05/0 > P). مدیران و کارگرانی که قبلا در زمینه ایمنی آموزش دیده بودند نگرش متفاوتی به فاکتورهای مختلف نگرش ایمنی در مقایسه با گروه‌های آموزش ندیده گزارش کردند.

نتیجه گیری: با توجه به این‌که اکثر شرکت کنندگان مطالعه دارای نگرش ایمنی در حد متوسط بودند، این مطالعه پیشنهاد می‌کند که شرکت‌های مطالعه شده از طریق افزایش کمیت و کیفیت دوره‌های آموزشی مورد نیاز ایمنی و گفتگوی بیش‌تر مدیران و سرپرستان با کارگران در زمینه ایمنی به‌منظور بهبود نگرش ایمنی و بالتبع کاهش حوادث شغلی تلاش کنند.


بهرام هراتی، سید جمال الدین شاه طاهری، علی کریمی، کمال اعظم، علیرضا احمدی، مریم افضلی راد، علی هراتی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده

مقدمه: در طول ده سال گذشته، بسیاری از گروه‌های متخصص ملی و بین المللی جهت بهبود وضعیت محیط کار از روش ارزیابی ریسک استفاده می‌کنند. این مطالعه با هدف بررسی ریسک مواجهه کارکنان با آلاینده‌های هوا در یکی از صنایع خودروسازی به منظور ارزیابی ریسک بهداشتی در منطقه تنفسی کارکنان انجام گرفت.  

روش کار: مطالعه حاضر به صورت مقطعی در سال 1394 انجام گرفت. روش‌های شماره 7602 و NIOSH 1501 جهت نمونه برداری و آنالیز ترکیبات BTEX و سیلیس از منطقه تنفسی کارکنان استفاده گردید. تعداد 40 نمونه از ترکیبات BTEX اندازه‌گیری و آنالیز آنها توسط گازکروماتوگرافی مجهز به آشکارساز شعله ای یونی انجام گرفت. تعداد 6 نمونه هوا برای برآورد تراکم سیلیس در منطقه تنفسی کارکنان اندازه‌گیری شد. آنالیز نمونه‌های سیلیس با استفاده از روش اسپکتروفتومتری انجام گرفت. درجه خطر (HR) و درجه مواجهه کارکنان با مواد شیمیایی (ER) محاسبه شده و سپس سطح ریسک بهداشتی مواجهه با مواد شیمیایی تعیین گردید. در نهایت، برآورد ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون ناشی از مواجهه با بنزن تعیین گردید.

یافته ها: کارکنان واحد مورد بررسی در طول فعالیت کاری خود با 5 ماده شیمیایی سیلیس، بنزن، تولوئن، اتیل بنزن و زایلن مواجهه داشتند. در میان آلاینده‌های موجود در منطقه تنفسی کارکنان، سیلیس و بنزن به عنوان خطرناک ترین آلاینده و دارای سطح ریسک بالا شناسایی شدند. با توجه به نتایج برآورد ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون ناشی از مواجهه با بنزن، مواجهه تجمعی کارکنان برابر 1/23 پی پی ام در سال برآورد گردید که ریسک نسبی ابتلا به سرطان خون کارکنان مواجهه یافته با بنزن برابر 1/1 محاسبه شد. نتایج آزمون‌های آماری اختلاف معنی داری بین مواجهه کارکنان با آلاینده ها، با سن و سابقه کار را نشان داد به طوری که با افزایش سن و سابقه کار میزان مواجهه کاهش می‌یابد (P<0.001).

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در صنعت خودروسازی بنزن و سیلیس دارای بالاترین ریسک می‌باشند. هم‌چنین کارکنان سالن رنگ صنایع خودروسازی که به طور مستقیم در مواجهه با بنزن هستند، در معرض خطر ابتلا به سرطان خون می‌باشند.


رضا فضلی، عادل مظلومی، حامد سلمانزاده، محمد پوری، عبدالصمد احمد وند، محسن امینی سراب،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

مقدمه: سیستم‌های فنی اجتماعی پیچیده همچون صنایع خودروسازی، نیازمند یک رویکرد درست ماکروارگونومی برای طراحی سیستم کار و پیاده‌سازی آن طراحی در سطح میکرو ارگونومیک هستند. هدف از این مطالعه، تدوین و اعتبارسنجی فاکتورهای ماکروارگونومیکی مؤثر در افزایش بهره‌وری و سلامت و ایمنی کارکنان در صنعت خودرو، بر اساس مدل هلدن و کارش می‌باشد.
روش کار: در مطالعه حاضر، ابتدا فاکتورهای ماکروارگونومیک با استفاده از مستندات و همچنین از طریق مصاحبه با خبرگان تعیین شده و بر طبق مدل هلدن وکارش در چهار گروه طبقه‌بندی شدند. سپس توسط پنل خبرگان و با استفاده از تکنیک دلفی، روایی محتوایی فاکتورها محاسبه شد و درنهایت از متوسط شاخص روایی محتوایی برای پذیرش اعتبار سنجی و از ضریب کاپای اصلاح‌شده برای ارزیابی کمی توافق قضاوت متخصصان استفاده گردید.
یافته ها: از بین 28 مؤلفه اصلی که در چهار زیرگروه فاکتورهای ماکروارگونومیک مرتبط با پرسنل، واحد/بخش، سازمان و محیط بودند و اعتبار سنجی شدند، درنهایت 19 فاکتور اصلی به‌عنوان فاکتورهای ماکروارگونومیک مؤثر در افزایش بهره‌وری و سلامت و ایمنی کارکنان، در قالب این چهار زیرگروه انتخاب شدند. همچنین متوسط شاخص روایی محتوایی و ضریب کاپای اصلاح‌شده به ترتیب 0/901 و 0/90 به دست آمد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد فاکتورهای ماکروارگونومیک را می‌توان به‌عنوان فاکتورهای اختصاصی و بومی‌سازی شده در صنعت خودرو جهت افزایش بهره‌وری و ارتقاء سلامت و ایمنی کارکنان ارائه داد. این عوامل می‌تواند به‌عنوان مرجعی برای ارزیابی ارگونومیک در صنعت خودرو و حتی صنایع و سازمان‌ها و شرکت‌های مختلف دیگر به کار گرفته شود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb