جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای نوراللهی درآباد

داوود افشاری، مریم نوراللهی درآباد، غلامعباس شیرالی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

مقدمه: یکی از مهمترین مشکلات در صنایع گرم بخصوص در شرایط آب و هوایی بسیار گرم، استرس های حرارتی است که می تواند اثرات زیادی را در فرایند کار و سلامت کارکنان داشته باشد. در این شرایط انتخاب یک شاخص مناسب و بهینه جهت ارزیابی استرس های حرارتی و ارائه استراتژی مناسب جهت پیشگیری از مشکلات و بیماری های ناشی از گرما امری ضروری می باشد. لذا هدف از انجام این مطالعه، بررسی کاربرد پذیری شاخص دمای تر گوی سان (WBGT) در تعیین زمان مجاز کاری در شرایط آب و هوایی بسیار گرم در یکی از صنایع فولاد در شهر اهواز می باشد.
روش کار: پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-تحلیلی بوده که در بخشهای مختلف یک صنعت  فولاد در شهر اهواز انجام شد. پارامترهای فیزیولوژیکی 60 کارگر از بخشهای مختلف صنعت، که شامل پایش پیوسته ضربان قلب در طول یک شیفت کاری بود، ارزیابی شد. متغیرهای محیطی و شاخص دمای ترگوی سان نیز بطور همزمان برای یک شیفت کاری اندازه گیری شد و زمان مجاز کاری بر مبنای شاخص ضربان قلب رزرو و شاخص WBGT تعیین و مقایسه گردید.  
یافته ها: میزان شاخص استرس حرارتی بر اساس شاخص WBGT در بین کلیه گروههای شغلی بطور معناداری بیش از حد توصیه شده تعیین شد (P<0.05). بر مبنای شاخص WBGT اندازه گیری شده زمان کاری پیشنهادی برای قسمت پوسته زدایی 4 ساعت و برای بخشهای دیگر 2 ساعت تعیین گردید در حالیکه بر اساس شاخص ضربان قلب رزرو، حداکثر زمان کاری قابل قبول برای بخش ریخته گری 5 ساعت و بخشهای دیگر 8 ساعت تخمین زده شد.نتایج آزمون آماری نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو شاخص در پیش بینی زمان کاری مجاز در ایستگاههای کاری مختلف وجود دارد. (P<0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از شاخص WBGT به منظور ارزیابی و کنترل ریسک مواجهه به با گرما در مناطق گرمسیری به خصوص در تعیین زمان کار-استراحت ممکن است از قابلیت اطمینان و اجرایی کافی برخوردار نباشد.لذا توصیه می شود در مناطق گرمسیری به منظور پایش و کنترل استرس حرارتی در اثر مواجهه با گرما، از شاخصهای بهینه و کاربردی که مبتنی بر اندازه گیری پارامترهای محیطی و فیزیولوژیکی می باشد، استفاده گردد.
مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری، ایمان دیانت، مریم مجدم،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

مقدمه: کمردردهای شغلی یکی از اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از بلند کردن دستی بار در میان خانم‌هایی می‌باشد که درگیر فعالیت‌های بلند کردن دستی بار هستند. حدود مجاز بلند کردن بار به‌عنوان ابزاری جهت ارزیابی ریسک ابتلا به کمردردهای شغلی و در نتیجه پیشگیری از آن‌ها استفاده می‌شود. در کشور ایران از روش WISHA به‌عنوان حدود مجاز ارزیابی بلند کردن بار دستی استفاده می‌شود. ازآنجایی‌که تاکنون روش WISHA به‌منظور تعیین حدود مجاز باربرداری در افراد ایرانی و بخصوص در زنان شاغل موردبررسی و ارزیابی قرار نگرفته است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی حدود مجاز باربرداری در زنان ایرانی که مبتنی بر روش WISHA می‌باشد، با استفاده از معیارهای بیومکانیکی و سایکوفیزیکی انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه، ۱۰ کارگر زن با رنج سنی ۳۰-۲۰ سال که دارای سابقه فعالیت بلند کردن دستی بار بودند، داوطلبانه مشارکت کردند و از آن‌ها خواسته شد ۲۱ وظیفه باربرداری برای بارهای خارجی ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰ کیلوگرم با توجه به شرایط باربرداری (فواصل عمودی، افقی و فرکانس) که بر اساس روش WISHA طراحی شده بود، انجام دهند. جهت تعیین زوایای خمش تنه در حین بلند کردن بار از یک شیب‌سنج الکترونیکی بی‌سیم استفاده شد. با وارد کردن اطلاعات آنتروپومتریکی، وزن بار، زاویه کمر و پوسچر فرد در نرم‌افزار 3DSSPP، نیروهای بیومکانیکی برای هر وظیفه به‌دست‌آمده و با حدود توصیه‌شده NIOSH مقایسه گردید. همچنین به‌منظور ارزیابی ذهنی، پس از انجام هر وظیفه میزان تلاش ادراکی هر فرد برای هر وظیفه با استفاده از مقیاس بورگ جمع‌آوری گردید.  
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که زاویه خمش برای 47.61 درصد از وظایف بلند کردن بار بیش از ۲۰ درجه بود. میانگین نیروی فشاری تخمینی برای ۶ وظیفه بیش‌ازحد توصیه‌شدۀ NIOSH (۳۴۰۰ نیوتن) تخمین‌زده شد. همچنین میانگین مقیاس Borg برای 33.33 درصد از وظایف، سخت و برای 9.52 درصد از وظایف، بین سخت تا خیلی سخت تعیین شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر مشخص شد که استاندارد بلند کردن دستی بار خانم‌ها ایران برای برخی از وظایف ممکن است قابلیت کافی به‌منظور کنترل و پیشگیری از کمردرد ناشی از بلند کردن دستی بار در خانم‌ها را نداشته باشد و عدم انطباق برخی از حدود مجاز بلند کردن دستی بار با ویژگی‌های آنتروپومتریکی و بیومکانیکی، ممکن است منجر به افزایش بارهای بیومکانیکی وارد بر کمر خانم‌ها شود. لذا به نظر می‌رسد حدود مجاز بلند کردن بار برای زنان بر اساس روش WISHA نیاز به بازبینی و طراحی مجدد بر اساس ویژگی‌های آنتروپومتریکی و بیومکانیکی دارد.
مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری، ساناز محی پور، غلامعباس شیرالی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

مقدمه: ناراحتی های اسکلتی-عضلانی ماهیت چند عاملی دارند. فاکتورهای بیومکانیکی، یکی از عوامل بسیار مهم می باشند. درنتیجه شناسایی دقیق این فاکتورها می تواند نقش مهمی در کنترل و پیشگیری اختلالات اسکلتی-عضلانی داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف شناسایی پوسچرهای نامطلوب اندام های بالاتنه و تاثیر آن ها بر شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در کارکنان اداری در دو گروه زن و مرد به روش عینی انجام شد.
روش کار: در مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر، 36 کارمند اداری شرکت کردند. شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک ارزیابی شد. پوسچر اندام های فوقانی شامل کمر، گردن و مچ دست نیز به ترتیب با شیب سنج الکترونیکی و الکتروگونیامتر به صورت پیوسته به مدت 30 دقیقه ارزیابی شد و سپس داده های جمع آوری شده، آنالیز شدند.  
یافته ها: نتایج نشان داد که بیشترین میزان شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در هر دو گروه جنسیتی به ترتیب در گردن  (33/58 %)، کمر (77/52 %) و مچ دست (22/47  %) بود. نتایج نشان داد که میانگین زاویه خمش کمر و گردن در هر دو گروه بیش از 20 درجه می باشد و زاویه پوسچر در زنان بیشتر از مردان است (P<0.05). نتایج نشان داد که در هر دو گروه جنسیتی، ارتباط معناداری بین احساس ناراحتی در نواحی کمر و گردن با میانگین زاویه خمش کمر و گردن وجود دارد(P<0.05). همچنین پوسچر مچ دست در هر دو گروه جنسیتی، در شرایط اکستنشن و استاتیک قرار داشت.
نتیجه گیری: بر مبنای نتایج مطالعه حاضر، میزان شیوع ناراحتی در زنان بیشتر از مردان بود. اگرچه وظایف انجام شده در هر دو گروه مشابه بود، اما ارزیابی پوسچرها نشان داد که پوسچرهای نامطلوب در کمر و گردن کارکنان زن بیشتر از مردان بوده است و در هر دو گروه شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با پوسچرهای نامطلوب در ناحیه کمر و گردن ارتباط معنی داری دارد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به منظور پیشگیری از اختلالات اسکلتی-عضلانی به خصوص در میان کارکنان زن، مداخلات ارگونومیکی با هدف کاهش پوسچرهای نامطلوب پیشنهاد می گردد. 
داوود افشاری، نیلوفر چینی ساز، مریم سید طبیب، ایمان دیانت، مریم نوراللهی درآباد،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: یکی از مهم ترین فاکتورهای موثر بر میزان قدرت چنگش و تلاش درک شده، ریسک فاکتورهای بیومکانیکی شامل زاویه مچ و آرنج و وضعیت ایستاده و نشسته می باشند. اثرات متقابل این فاکتورها می تواند اثرات متفاوتی را بر میزان قدرت چنگش و تلاش درک شده داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی و تعیین اثر متقابل زوایای مختلف مچ دست و آرنج  در دو وضعیت نشسته و ایستاده بر قدرت چنگش و تلاش ذهنی درک شده، انجام شد. 
روش کار: در مطالعه حاضر 30 دانشجو (30-19 سال) شرکت کردند. قدرت چنگش بوسیله دینامومتر برای 12 حالت مختلف با توجه به زاویه مچ دست و آرنج در دو وضعیت ایستاده و نشسته اندازه گیری شد. تلاش ذهنی درک شده نیز با استفاده از CR-10 بورگ برای هر یک از شرایط ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 23 انجام شد. برای مقایسه تلاش ذهنی درک شده در پوسچر ایستاده و نشسته از آزمون ویلکاکسون استفاده شد. آنالیز تکراری سه طرفه برای بررسی سه عامل وضعیت ایستاده/نشسته، زاویه آرنج و زاویه مچ دست انجام شد. همچنین از آنالیز اندازه های تکراری سه طرفه با سه عامل وضعیت، بازو و مچ دست و آزمون کرویت ماچولی استفاده شد. برای بررسی اندازه اثر نیز ( partial η2 ) محاسبه شد.  
یافته ها: برای دو وضعیت نشسته و ایستاده، بیشترین قدرت چنگش در زاویه 0 مچ و زاویه 90 آرنج ( ایستاده:
 8/10 ± 6/28، نشسته: 8/9± 8/25) و کمترین قدرت چنگش در اکستنشن کامل مچ  و زاویه 0 آرنج ( ایستاده:5/6 ± 3/19 ،  نشسته: 9/6 ± 9/17) اندازه گیری شد. در هر سه زاویه ی طراحی شده برای آرنج ( 0، 60 و 90)، بیشترین میزان تلاش درک شده در زاویه ی اکستنشن کامل مچ دست بود. تغییرات میزان قدرت چنگش در زوایای مورد بررسی برای دو وضعیت نشسته و ایستاده روند یکسانی داشت و قدرت چنگش دست، در وضعیت ایستاده بیشتر از نشسته بود (001/0> P-value). 
اثر هر یک از فاکتورهای مورد بررسی (وضعیت نشسته و ایستاده، زاویه مچ دست و زاویه آرنج) به تنهایی بر قدرت چنگش دست و تلاش درک شده معنی‌دار بود (001/0> P-value). برای اثرات متقابل دوتایی، اثر متقابل زاویه آرنج و مچ دست بر روی قدرت چنگش (09/0= partial η2 ، 015/0= P-value) و همچنین تا حدودی بر تلاش درک شده معنی دار بود ( 08/0=partial η2 ، 06/0= P-value). از میان فاکتورهای مورد بررسی زاویه مچ دست نقش برجسته تری در تلاش ذهنی درک شده داشت (31/0=partial η2 ، 001/0> P-value).
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه می توانند در  تعیین اثر فاکتورهای بیومکانیکی موثر بر طراحی ابزارهای دستی  و ایستگاه های کاری کمک کنند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb