492 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
آیسا قاسمی کوزه کنان، وحید احمدی مشیران، محسن صادقی یارندی، حامده گل محمدپور، بابک سرباز، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
مقدمه: یکی از موارد مرتبط در حیطه منابع انسانی، کیفیت زندگی کاری است که از مهمترین عوامل اثر گذار بر آن بارکار به شکل های بارکار ذهنی و فیزیکی می باشد، بطوری که افزایش بارکار، می تواند باعث کاهش سطح عملکرد در یک و یا چند وظیفه شود.لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بارکار ذهنی- فیزیکی با کیفیت زندگی کاری کارگران در یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی – تحلیلی و مقطعی بوده و بر روی 218 نفر از کارگران مرد یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت. در ابتدا بعد از بررسی شغلی، واحدهای با تنش های کاری بالا انتخاب گردیدند. برای جمع آوری و بررسی متغیرهای بار ذهنی و فیزیکی به ترتیب از پرسشنامه ناسا-تی ال ایکس و پرسشنامه بار فیزیکی استفاده شد. از پرسشنامه والتون نیز برای ارزیابی کیفیت زندگی کاری، استفاده شد. در نهایت تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی(ضریب همبستگی پیرسون، آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در محیط نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام پذیرفت.
یافته ها: میانگین نمره کلی بارکار ذهنی و بارکار فیزیکی به ترتیب مقادیر 14/10 ± 87/70 و 74/2 ± 18/14 و میانگین نمره کلی کیفیت زندگی کاری نیز مقدار 32/11 ± 76/90 بدست آمد. مشخص گردید که ارتباط معکوس و معنی داری بین میانگین کیفیت زندگی کاری با بار فیزیکی (001/0=P) و بارکار ذهنی (01/0=P) وجود دارد. نتایج مقایسه میانگین کیفیت زندگی کاری در بین گروه های مختلف متغیرهای دموگرافیک نشان داد که فقط بین گروه های سنی مختلف و کیفیت زندگی کاری ارتباط معنی داری وجود دارد (003/0=p). در نهایت مشخص گردید متغیرهای بارکار فیزیکی، بارکار ذهنی و سن توامان بر میانگین نمره کیفیت زندگی کاری افراد تاثیر معنی داری دارند (05/0 >P).
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری با بارکار ذهنی و فیزیکی ارتباط معناداری وجود دارد. از این رو پیشنهاد می شود که جهت افزایش سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان اقدامات سازمانی و اجرایی با تمرکز بر کاهش بارکار ذهنی و فیزیکی انجام پذیرد.
ویدا زراوشانی، رومینا عباس نژاد،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
مقدمه: با توجه به بحران کووید-19 و اهمیت شناسایی و ردیابی منابع اولیه آلودگی و نیز نقش آنالیز مشاغل در تامین ایمنی کارکنان ، این مطالعه به شناسایی وظایف شغلی موثر در انتقال کووید-19 در مورد مرگ خانمی شاغل در واحد مدارک پزشکی بیمارستان شفا تاکستان (استان قزوین) پرداخت.
روش کار: این پژوهش نوعی مطالعه موردی (Case study) است که در خصوص مرگ خانم 26 ساله متاهل و شاغل در بخش مدارک پزشکی بیمارستان شفا تاکستان که در اسفند 1398 رخ داد انجام شد. پس از شناسایی و تکمیل وظایف شغلی متوفی، آنالیز خطرات شغلی انجام و درنهایت وظایف شغلی معمول و میزان منابع خطر کووید-19 تعیین گردید.
یافته ها: تعداد 15 وظیفه به عنوان وظایف شغلی متوفی شناسایی شد. منابع خطر کووید-19 در سه گروه منابع انسانی با 51 مورد (06/38 درصد) ، منابع اداری (ابزار ، تجهیزات اداری و کامپیوتری) با 46 مورد (33/34 درصد) و منابع کاغذی با 37 مورد (61/27 درصد) طبقه بندی شدند. چهار وظیفه به عنوان وظایف معمول و عمده شغل متوفی شناسایی شدند که در مجموع 90/59 درصد از تعداد کل منابع خطر را شامل می شدند. در این مطالعه ، دو وظیفه شغلی بحرانی شناسایی شد. وظیفه ی» پاسخ به مکاتبات مربوط به پزشکی قانونی و بیمه»و» بررسی گزارش عمل جراحی بیماران « دو وظیفه بودند که با مجموع 06/39 درصد بیشترین منابع خطر کووید-19 را دارا بودند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد عامل اصلی انتشار کووید- 19 در این مطالعه، منابع انسانی بوده و دو وظیفه شغلی معمول (روتین) بیشترین منبع انتقال کووید-19 را در پی داشته و به عنوان وظایف بحرانی شناسایی شدند که کنترل آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد پرهیز از انجام وظایف خاص و غیر معمول در دوره کرونا و انتقال آن به زمان پس از این بحران، به منظور کاهش منایع آلودگی کووید-19 ضروری است. استفاده از این تکنیک جهت تدوین فرایند و دستورالعمل های ایمن به منظور استقرار سیستم مدیریت ایمنی و بهداشت شغلی و افزایش آمادگی بیمارستان ها در مقابله با بحران کووید-19 توصیه می گردد.
الهه الله یاری، عبدالله غلامی، مرتضی عرب زوزنی، حسین عامری، نگین ناصح،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
امروزه میان صاحبنظران این توافق وجود دارد که هوش هیجانی در موفقیت افراد در حیطه های مختلف زندگی نقش به سزایی دارد. در مقابله با درخواست ها و فشارها در محیط کار نیز افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند کمتر دچار استرس می شوند. این پژوهش با هدف بکارگیری هوش مصنوعی برای پیش بینی استرس شغلی افراد و مقایسه عملکرد این مدل با مدل رگرسیون چند متغیره طراحی گردیده است. بدین منظور ٨۹۲ نفر از بین افراد شاغل در گروه های شغلی مختلف به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس اطلاعات ۱۵ بعد هوش هیجانی پرسشنامه بار-آن، ۱۰ گروه شغلی و سن و تحصیلات به عنوان متغیرهای ورودی و ۷ بعد پرسشنامه استرس شغلی HSE به عنوان متغیر خروجی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی با الگوریتم پرسپترون با یک لایه میانی و ۳۷۵ گره که از توابع تانژانت هاﻳﭘربولیک در لایه میانی و سیگموئید در لایه خروجی، توانست به طور قابل ملاحظه ای موفق تر از رگرسیون چند متغیره استرس شغلی افراد را در حیطه های مختلف برآورد نماید. به نحوی که، همبستگی بین نمرات برآورد شده از مدل رگرسیون با مقادیر واقعی تنها بین ۳۶۴/۰-۱۹۲/۰ بود اما این مقدار برای مدل شبکه عصبی در کلیه ابعاد استرس شغلی بیشتر از ۵۲۷/۰ بود.
داوود محمودی، جلیل نظری، لیلا راستگو، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
مقدمه: صنعت قالیبافی یکی از مهمترین صنایع دستی کشور بشمار می رود. این حرفه جزء مشاغل سخت و زیان آور بوده، که شاغلین در آن اغلب در شرایط نامساعد، ناایمن و غیرارگونومیک فعالیت می کنند. مطالعه حاضر با رویکرد ارگونومیکی با استفاده از مدل سازی آماری به بررسی تاثیر ویژگی های فردی، شغلی و شرایط کارگاهی بر سلامت عمومی زنان قالیباف پرداخته است.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. جمعیت مورد مطالعه را زنان قالیباف با حداقل سابقه یکسال که در کارگاه های خانگی روستاهای مشگین شهر مشغول بکار بودند تشکیل داده است. ابزار گردآوری اطلاعات مورد نیاز نیز پرسشنامه ترکیبی شامل سؤالات مربوط به مشخصات فردی، سلامت عمومی (GH28)، سوابق بیماریNIOSH و چک لیست شرایط کارگاهی می باشد. اطلاعات پس از جمع آوری و ورود به رایانه با استفاده از مدل سازی آماری براساس مدل خطی عمومی به صورت یک و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: 4/37% مورد مطالعه مورد مطالعه از نظر سلامت عمومی دارای وضعیت نامطلوب (بیمار) بودند. برای بررسی ارتباط عوامل داخلی و خارجی در بافندگان فرش با وضعیت سلامت عمومی از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. طبق این مدل، بین وضعیت سلامت عمومی با سن، سابقه شغلی، سابقه بیماری، تعداد زایمان، زایمان غیر طبیعی و داشتن سابقه حادثه در محیط کاررابطه آماری معنی دار (05/p<0) وجود دارد. ولی بین وضعیت سلامت عمومی با شرایط کارگاهی (در قالب یک متغیر) هیچگونه رابطه معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، بطور کلی می توان گفت که متغیرهای فردی و شغلی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر روی سلامت عمومی قالیبافان خانگی می باشند. اگر چه در مدل مورد بررسی، شرایط کارگاهی ارتباط معنی داری را با مؤلفه های سلامت عمومی نشان نداد، ولیکن این امر نیاز به مطالعات بیشتری دارد. در این راستا انجام مطالعاتی در جهت شناسایی عوامل مؤثر در سلامت عمومی قالیبافان (بویژه شرایط کارگاهی) به صورت عینی و ذهنی پیشنهاد می گردد.
رضا جعفری ندوشن، مصطفی عظیم زاده، سحر باقری، عارفه دهقانی تفتی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: در سال های اخیر تمایل به استفاده از فیبرهای طبیعی در ساخت جاذب های صوتی افزایش یافته است. مواد با پایه فیبر طبیعی علاوه بر چگالی پایین و هزینه تولید اندک، زیست تجزیه پذیر نیز میباشند. در این پژوهش به بررسی رفتار آکوستیکی نمونه های نانوکامپوزیتی حاوی تفاله چای و پلی پروپیلن و همچنین اثر نانوذره رس در میزان ضریب جذب صوت پرداخته شده است.
روش کار: در این مطالعه 4 نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای و پلی پروپیلن به همراه نانوذره رس و 4 نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای، پلی پروپیلن بدون حضور نانوذره رس به قطر 3 سانتی متر و ضخامت 4 سانتی متر ساخته شد. سپس با استفاده از دستگاه امپدانس تیوب میزان ضریب جذب صوت نمونهها اندازه گیری گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب جذب صوت با افزایش درصد وزنی تفاله چای نسبت به پلی پروپیلن، افزایش می یابد. افزایش 60 درصدی تفاله چای نقش ویژه ای در جذب امواج صوتی در فرکانس 1000 هرتز و همچنین طیف فرکانسی 2500 تا 6300 هرتز داشت به طوری که نمونه TW60 N5 در فرکانس های 1000 و 6300 هرتز به ترتیب ضریب جذب صوت 0.94 و 0.84 داشته است. مقایسه نتایج ضریب جذب صوت نمونه های کامپوزیتی و نانوکامپوزیتی نشان داد که در فرکانس های بالاتر از 2000 هرتز، جذب صوت با افزودن نانوذره رس به میزان 5 درصد افزایش می یابد.
نتیجه گیری: میتوان از جاذبهای صوتی بر پایه تفاله چای با توجه به عملکرد جذب صوتی بالا و اینکه یک ماده طبیعی و دوست دار محیط زیست بوده و فاقد اثرات مضر بر روی سلامت انسان است به عنوان یک جاذب مقرون به صرفه در کنترل صدا استفاده نمود.
امیرحسین خوش اخلاق، فریده گلبابایی، مجتبی بیگزاده، سید جمال الدین شاه طاهری،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: تولوئن یکی از آلاینده های شیمیایی تلقی می شود که می تواند مشکلاتی را بر سلامتی افراد بویژه کارگران شاغل در معرض ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ آن ایجاد نماید و به علت سرعت تبخیر بالا و انتشار سریع در محیط پیرامون، منجر به مواجهه بسیاری از شاغلین و افراد در معرض و متعاقب آن اثرات جبران ناپذیر بر سلامت آنان در مشاغل مختلف می گردد. بنابراین حذف آن بسیار حائز اهمیت می باشد. در تحقیق حاضر با استفاده از چارچوب فلز-آلی مس، تحت شرایط مختلف عملیاتی به مطالعه روش حذف این آلاینده پرداخته شده است.
روش کار: در این مطالعه چارچوب فلز-آلی مس با استفاده از روش تک ظرف و درجا سنتز شد. ویژگی های فیزیکی و مورفولوژی جاذب توسط تکنیک های BET، XRD، FTIR و SEM مورد بررسی قرار گرفت. کارائی جاذب در حذف تولوئن از جریان هوا تحت سیستم جذبی دینامیک با بررسی تاثیر متغیرهای وزن جاذب، غلظت آلاینده و رطوبت صورت پذیرفت. برای ارزیابی داده ها از معادلات ایزوترم، ترمودینامیک و سینتیک استفاده گردید.
یافته ها: نتایج آزمایش های تعیین ویژگی های چارچوب فلز-آلی مذکور، بیانگر تشکیل کریستال های خالص
Cu-BDC با میانگین و توزیع اندازه ذرات برابر nm 95/1 بود. سطح ویژه محاسبه شده به روش BET برای نمونه مذکور برابر m2 g-1 686 و حجم کلی حفرات ساختاری cm3 g-1 335/0 بود. وجود میکروپورها باعث افزایش ظرفیت جذب دینامیک تولوئن شد. براساس یافته ها، جذب سطحی تولوئن بر روی جاذب مذکور از مدل ایزوترم لانگمویر و مدل سینتیک شبه درجه دو پیروی می نماید. براساس نتایج مطالعات ترمودینامیک، تغییرات آنتروپی (°ΔS) برابر
kJ mol-1 K-1 044/0- و تغییرات آنتالپی (°ΔH)برابر kJ mol-1 67/15- محاسبه شد. همچنین میزان انرژی آزاد گیبس (ΔG°) منفی محاسبه گردید که بیانگر خودبه خودی و گرمازا بودن فرآیند جذب سطحی می باشد. واجذب دمایی تولوئن از جاذب پس از سه آزمایش 77% حاصل شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه می توان از چارچوب فلز-آلی میکروپروس مس بدلیل ارزان بودن، دسترسی بالا، ظرفیت جذب بالا و واجذب دمایی مناسب در شرایط عملیاتی مختلف برای جذب سطحی تولوئن استفاده نمود.
سجاد بهرامی، احد ستوده، ناصر جمشیدی، محمدرضا علمی، محمد سعید پورسلیمان،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: صنایع شیمیایی به دلیل استفاده از تأسیسات و فرایندهای پیچیده همواره ریسکهایی برای محیطزیست و جوامع به همراه دارند. در مخازن آمونیاک نیز ریسک انفجار به دلیل برخی ویژگیهای آمونیاک میتواند بسیار محتمل باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی ریسک انفجار در مخزن آمونیاک در مجتمع پتروشیمی کرمانشاه است.
روش کار: به این منظور از روش درخت خطای فازی برای برآورد احتمال قابلیت اطمینان در رویدادهای پایه استفادهشده است. در این مطالعه پس از ترسیم درخت خطا برای شناسایی رویدادهای پایه، با استفاده از نظرات کارشناسان به ارزیابی احتمال وقوع رویدادهای پایه پرداخته شد و احتمال برشهای حداقل نیز از طریق دروازههای منطق بولین محاسبه گردید.
یافته ها: طبق نتایج بهدستآمده احتمال وقوع رویداد اصلی برابر با 054997/0 بهدستآمده و در اولویتبندی برشهای حداقل نیز عمل نکردن شیرهای اطمینان فشار بهعنوان مؤثرترین عامل در وقوع رویداد اصلی و پسازآن عمل نکردن شیرهای کنترلی و خطاهای انسانی شناسایی گردید.
نتیجه گیری: بر طبق نتایج میتوان با استفاده از نظرات کارشناسان، در قالب روش درخت خطای فازی به ارزیابی ریسک سناریوهای مختلف در صنایع اقدام نمود. بهطورکلی در ارزیابی ریسک سناریوی انفجار در مخزن آمونیاک مشخص شد که برخی نقص های کوچک و جزئی و حتی خطاهای سهوی انسانی، می توانند بهعنوان یک عامل مهم در وقوع انفجار مؤثر باشند.
محمد یادگاری پور، ملیحه حدادنژاد، علی عباسی، فرشته افتخاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: کمردرد یکی از شایعترین اختلالات اسکلتی عضلانی منجر به ناتوانی در سراسر جهان است. در مطالعات مختلفی ارتباط ناراحتی و درد کمر با نشستن طولانی مدت نشان داده شده است. مطالعات مختلفی به بررسی مکانیزم های ایجاد ناراحتی و درد کمر در حین نشستن پرداختهاند، اما تا کنون توافق کلی بر یک مکانیزم به دست نیامده است. در مورد ارتباط ناراحتی کمر و فعالیت عضلات نیز نتایج تقریباً متناقض است. بنابراین هدف از این مطالعه ارزیابی ارگونومیک ارتباط ناراحتی کمر با فعالیت عضلات تنه در وضعیت نشسته کار با لپتاپ بود.
روش کار: بیست دانشجوی مرد، کار با لپتاپ (دو تکلیف جداگانه کار با موس و تایپ کردن) را در وضعیت نشسته پشت میز یکبار در تنظیمات عادی و یکبار در تنظیمات ارگونومیک انجام دادند. در تنظیمات ارگونومیک، ارتفاع مانیتور و محل قرار دادن کیبورد برای هر فرد تنظیم شد. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات ارکتور اسپاین کمری، مولتیفیدوس راست و چپ، ترنسورس آبدومینیس راست و چپ، مایل خارجی و رکتوس آبدومینیس به همراه پوسچر کمر در 2 دقیقه ابتدا و انتهای انجام هر تکلیف ثبت شد. بعد از پایان هر تکلیف، شرکتکنندگان میزان ناراحتی کمر خود را با توجه به مقیاس سنجش ناراحتی اعلام کردند.
یافته ها: ناراحتی کمر ارتباط مثبتی با سطح فعالیت عضله ارکتور اسپاین کمری (57/0=r و 009/0=p) داشت. همچنین ناراحتی کمر ارتباطی منفی با زمان استراحت نسبی عضله مولتفیدوس (50/0=r و 023/0=p) و ارتباطی مثبت با زمان استراحت نسبی عضلات ترنسورس آبدومینیس (47/0=r و 039/0=p) و رکتوس آبدومینیس (45/0=r و 049/0=p) داشت.
نتیجه گیری: به نظر میرسد سطح فعالیت و زمان استراحت نسبی عضلات تنه مرتبط با ایجاد ناراحتی کمر باشند و بین این دو شاخص، احتمالا زمان استراحت نسبی عضلات، شاخص مناسب تری برای نشان دادن عوامل خطر مربوط به ناراحتی کمر باشد. البته نقش سایر عواملی که ممکن است مرتبط با ناراحتی کمر حین نشستن باشند در این مطالعه بررسی نشده است و لازم است همزمان با بررسی فعالیت عضلات، مورد توجه قرار داده شوند.
داوود افشاری، مریم نوراللهی درآباد، غلامعباس شیرالی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین مشکلات در صنایع گرم بخصوص در شرایط آب و هوایی بسیار گرم، استرس های حرارتی است که می تواند اثرات زیادی را در فرایند کار و سلامت کارکنان داشته باشد. در این شرایط انتخاب یک شاخص مناسب و بهینه جهت ارزیابی استرس های حرارتی و ارائه استراتژی مناسب جهت پیشگیری از مشکلات و بیماری های ناشی از گرما امری ضروری می باشد. لذا هدف از انجام این مطالعه، بررسی کاربرد پذیری شاخص دمای تر گوی سان (WBGT) در تعیین زمان مجاز کاری در شرایط آب و هوایی بسیار گرم در یکی از صنایع فولاد در شهر اهواز می باشد.
روش کار: پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-تحلیلی بوده که در بخشهای مختلف یک صنعت فولاد در شهر اهواز انجام شد. پارامترهای فیزیولوژیکی 60 کارگر از بخشهای مختلف صنعت، که شامل پایش پیوسته ضربان قلب در طول یک شیفت کاری بود، ارزیابی شد. متغیرهای محیطی و شاخص دمای ترگوی سان نیز بطور همزمان برای یک شیفت کاری اندازه گیری شد و زمان مجاز کاری بر مبنای شاخص ضربان قلب رزرو و شاخص WBGT تعیین و مقایسه گردید.
یافته ها: میزان شاخص استرس حرارتی بر اساس شاخص WBGT در بین کلیه گروههای شغلی بطور معناداری بیش از حد توصیه شده تعیین شد (P<0.05). بر مبنای شاخص WBGT اندازه گیری شده زمان کاری پیشنهادی برای قسمت پوسته زدایی 4 ساعت و برای بخشهای دیگر 2 ساعت تعیین گردید در حالیکه بر اساس شاخص ضربان قلب رزرو، حداکثر زمان کاری قابل قبول برای بخش ریخته گری 5 ساعت و بخشهای دیگر 8 ساعت تخمین زده شد.نتایج آزمون آماری نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو شاخص در پیش بینی زمان کاری مجاز در ایستگاههای کاری مختلف وجود دارد. (P<0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از شاخص WBGT به منظور ارزیابی و کنترل ریسک مواجهه به با گرما در مناطق گرمسیری به خصوص در تعیین زمان کار-استراحت ممکن است از قابلیت اطمینان و اجرایی کافی برخوردار نباشد.لذا توصیه می شود در مناطق گرمسیری به منظور پایش و کنترل استرس حرارتی در اثر مواجهه با گرما، از شاخصهای بهینه و کاربردی که مبتنی بر اندازه گیری پارامترهای محیطی و فیزیولوژیکی می باشد، استفاده گردد.
سیما رفیعی، روح اله کلهر، سعید شهسواری، صابر صوری،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: شناخت ویژگی های شخصیتی پرستاران و بررسی نقش این ویژگی ها در انگیزش ایمنی آنان در راستای ارتقای فرهنگ ایمنی و دست یافتن به محیط کاری ایمن می تواند تا حد زیادی به شکل دهی رفتار ایمن منجر گردد و زمینه ساز استقرار استاندارد های بیمارستان های ارتقا دهنده سلامت باشد. با این فرضیه و با عنایت به اهمیت قابل توجهی که کاهش مخاطرات شغلی پرستاران و توسعه رفتارهای ایمن دارد مطالعه حاضر به بررسی نقش ویژگی های شخصیتی پرستاران در بروز رفتارهای ایمن از سوی آنان با نقش میانجی انگیزش ایمنی طی سال های 1399-1398 پرداخته است.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه پرستاران شاغل در مراکز آموزشی درمانی شهر قزوین بود که از میان آنان 435 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه پنج عاملی شخصیت مک کری و کاستا، پرسشنامه انگیزش ایمن صالح (2010) و پرسشنامه رفتار ایمن مهدی نیا (2016) جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها متناسب با اهداف و فرضیات پژوهش از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، آزمون های پارامتری مانند T-Test و آنالیز واریانس استفاده شد و نیز جهت ارزیابی برازندگی الگوی پیشنهادی، الگویابی معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار AMOS نسخه 23 و به منظور بررسی نقش واسطه ای انگیزش ایمنی آزمون سوبل مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که پرستاران از انگیزش ایمنی نسبتاً مطلوبی برخوردار بوده اند (4/2+84/12). همچنین ضرایب مسیر میان متغیرهای مدل بر روی مسیرهای متناظر با فرضیات پژوهش شامل ارتباط میان ویژگی های شخصیتی پرستاران با انگیزش ایمنی آنان (ضریب مسیر=557/0) و نیز انگیزش ایمنی با بروز رفتار ایمن افراد (ضریب مسیر=267/0) معنادار بوده است. بعلاوه فرضیه ارتباط میان ویژگی های شخصیتی پرستاران و رفتار ایمن آنان (ضریب مسیر=573/0) مورد تایید قرار گرفت (05/0 p <).
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد انگیزش ایمنی در پرستاران بر عملکرد و رفتار ایمنی آنان تاثیر گذار بوده است، بنابراین می توان از طریق ایجاد و ارتقاء انگیزش ایمنی مناسب به بهبود رفتار ایمنی پرستاران کمک کرد. این کار می تواند طریق ایجاد نظام های تشویقی مانند شناسایی افراد یا واحدهای با عملکرد مثبت ایمنی که از طریق ارزیابی ماهانه عملکرد آنان حاصل شود.
حسینعلی رنگکوی، مریم موسوی قهفرخی، بهزاد فولادی دهقی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: اتیل بنزن یکی از ترکیبات آلی فرار است که در بسیاری صنایع مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به اثرات سمی این ترکیب حذف آن ضروری به نظر می رسد. یکی از روش های حذف ترکیبات آلی از هوا، حذف فتوکاتالیستی است. لذا این مطالعه با هدف تعیین کارایی حذف فتوکاتالیستی اتیل بنزن از جریان هوا با استفاده از نانوذرات اکسید روی تثبیت شده بر روی زئولیت طبیعی اصلاح شده صورت گرفت.
روش کار: زئولیت طبیعی ابتدا توسط اسیدکلریدریک و سپس با دی فنیل دی کلروسیلان اصلاح شد. سپس نانوذرات ZnO با روش تلقیح مرطوب روی بستر تثبیت شدند. بخار اتیل بنزن با غلظت های مختلف 25، 50، 100 و 200ppm با استفاده از سیستم غلظت ساز دینامیک تولید و کارایی حذف فتوکاتالیستی بخار اتیل بنزن با استفاده از نانوذرات اکسید روی تثبیت شده بر روی زئولیت طبیعی اصلاح شده (MZe: Modified Zeolite) تعیین گردید. دمای محیط انجام تحقیق در حدود °C 2±25 و رطوبت نسبی متوسط 35 %تنظیم شد. مساحت سطح ویژه و حجم منافذ بستر به روش BET و ساختار سطحی توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی(FESEM) و پراش اشعه ایکس (XRD) تعیین گردید.
یافته ها: نتایج اندازه گیری مساحت سطح ویژه زئولیت، زئولیت طبیعی اصلاح شده و فتوکاتالیست اکسید روی بر پایه زئولیت به ترتیب 115.775، 139.75 و 132.61 (m2/gr) می باشد و مساحت سطح ویژه بعد تثبیت نانو ذرات روی کاهش می یابد. تصاویر FESEM و آنالیز XRD تغییرات ساختاری زئولیت طبیعی و تثبیت موفقیت آمیز نانو ذرات بر بستر را نشان داد . نتایج فتوکاتالیست نانو اکسید روی بر بستر زئولیت و تابش UV نشان داد که با افزایش غلظت اولیه اتیل بنزن، کارایی تجزیه کاهش می یابد. و بالاترین بازدهی حذف در غلظت ppm 25 می باشد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد تثبیت نانو ذرات ZnO بر روی زئولیت طبیعی اصلاح شده می تواند روشی مناسب جهت حذف بخار اتیل بنزن از هوا تحت اشعه UV باشد.
طالب عسکری پور، مجید معتمد زاده، رستم گلمحمدی، محمد بابامیری، مریم فرهادیان، حامد آقائی، محمدابراهیم غفاری، الهه کاظمی، مهدی سماواتی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: شواهد تجربی اخیر تائید کرده است که روشنایی علاوه بر تسهیل دید، میتواند بر عملکردهای فیزیولوژیکی و عصبی-رفتاری انسان تأثیر بگذارد که بهعنوان اثرات غیر تصویری روشنایی شناخته میشوند. این مطالعه، باهدف بررسی اثرات غیر تصویری شدت روشنایی و دمای رنگبر سطح هوشیاری و عملکرد شناختی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه 22 شرکتکننده در مواجهه با روشنایی شامل روشنایی خیلی کم (>5 لوکس-کنترل) و وضعیتهای روشنایی با دمای رنگ 4000، 8000 و 12000 کلوین درشدت روشنایی 300 و 500 لوکس قرار گرفتند. ضمن استفاده از یک رویکرد چند معیاره، دادههایی شامل قدرت سیگنالهای مغزی (آلفا، الفا-تتا، بتا و تتا)، شاخصهای خوابآلودگی و خلقوخوی و آزمونهای شناختی برای سنجش توجه پایدار، هوشیاری روانی – حرکتی، حافظه کاری و ظرفیت مهاری، جمعآوری گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که وضعیتهای روشنایی 500 لوکس در دمای رنگ 8000 و 12000 کلوین، قدرت سیگنالهای مغزی نرمالایز شده آلفا، آلفا-تتا، شاخص خوابآلودگی و میانگین زمان پاسخ در آزمونهای شناختی سنجش هوشیاری روانی- حرکتی (PVT)، توجه پایدار (CPT) و ظرفیت مهاری (GO/NO-GO) را بهصورت معنی داری، در مقایسه با وضعیت روشنایی خیلی کم (کنترل) کاهش دادهاند. شرکتکنندگان وضعیت خلقوخوی بهتری در وضعیت روشنایی 8000 کلوین در مقایسه با سایر وضعیتهای روشنایی گزارش کردهاند. همچنین در مقادیر اندازهگیری شده متغیرهای موردبررسی، درشدت روشنایی 300 و 500 لوکس، تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: استفاده از مداخلات روشنایی میتواند بهعنوان یک راهکار کمکی، برای بهبود سطح هوشیاری و عملکرد باهدف ارتقاء سطح سلامت عمومی و ایمنی، افزایش کارایی و بهرهوری استفاده شود.
رجبعلی حکم آبادی، پروین سپهر،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: کار با رایانه و شرایط حاکم بر محیطهای شغلی، انسان را در معرض ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتیعضلانی قرار می دهد. لذا هدف از این مطالعه ارزیابی پوسچر، بررسی وضعیت اختلالات اسکلتی عضلانی، تعیین ریسک فاکتورها، وزندهی و اولویت بندی این ریسکفاکتورها با استفاده از الگوریتم شبکهعصبی در کاربران رایانه می باشد.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی و به صورت مقطعی بر روی کاربران رایانه در سال 1398 انجام گرفت. این مطالعه در شش مرحله کلّی انجام گرفت که تعیین وضعیت اختلالات اسکلتی عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک، انتخاب عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی با روش ROSA و وزن دهی عوامل موثّر بر این اختلالات با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی انجام گرفت. داده ها با نرم افزار IBM SPSS Modeler آنالیز شدند.
یافته ها: میانگین سن و سابقه کار کاربران بترتیب 9/6±34 و 7/0±5/1 سال محاسبه گردید. بیشترین اختلالات اسکلتی-عضلانی بترتیب در نواحی کمر، گردن و بخش فوقانی پشت مشاهده گردید. میانگین نمره نهایی صندلی، تلفن- مانیتور و موس- کیبورد بترتیب برابر با 1±7/3، 1/1±6/3و 2/1±65/3 و میانگین نمره نهایی ROSA برابر 9/0±4/4 بود. بیشترین همبستگی با نمره ROSA متعلق به عامل صندلی(0.46=R2)و پس از آن عامل تلفن- مانیتور(0.43=R2) و عامل موس- کیبورد (0.42=R2) بود. اعتبار پیش بینی عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی طبق اولویت بندی الگوریتم شبکه عصبی بترتیب برای صندلی(48%)، تلفن- مانیتور(28%) و موس- کیبورد (24%) بود. صحت الگوریتم شبکه عصبی در بررسی میزان تاثیر عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی، بر اساس امتیاز ROSA برابر 98% بدست آمد.
نتیجه گیری: عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی کار با رایانه طبق اولویت بندی الگوریتم شبکه عصبی به ترتیب صندلی، تلفن- مانیتور و موس- کیبورد می باشد. لذا با اصلاح ارگونومیک صندلی کاربران و جانمایی مناسب مانیتور و تلفن می توان از بخش عمده ای از اختلالات اسکلتی عضلانی کاربران رایانه پیشگیری نمود.
هانیه اخلاص، حمیدرضا پورآقا، محمدرضا منظم، رامین مهرداد، پریسا بهرامی، مژگان زعیم دار،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: بیشتر مطالعات قبلی در خصوص ارتباط مواجهه با صدا و سلامت روان بر روی مشاغل صنعتی با مواجهه با ترازهای بالای صدا و یا مواجهه با صداهای محیط زیست صورت پذیرفته است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین مواجهه با ترازهای متوسط صدای محیط کار با افسردگی، اضطراب و استرس در کارکنان مشاغل غیر صنعتی (کادر اداری ) است.
روش کار: این مطالعه مقطعی که با استفاده از دیتاهای فاز ثبت نام مطالعه کوهورت کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران - ایران بر روی 3899 نفر از کارکنان که در هفت گروه شغلی مشغول کار بودند انجام پذیرفت. مواجهه با صدا با استفاده از شاخص Leq10min بررسی شده و افسردگی، اضطراب و استرس نیز بوسیله پرسشنامه DASS-42 بررسی گردید.
یافته ها: شیوع افسردگی شدید و خیلی شدید %2/8 ، شیوع اضطراب شدید و خیلی شدید%9/7 و فراوانی استرس شدید و خیلی شدید 11% مشاهده گردید. همچنین %5/14 از شرکت کنندگان در این مطالعه با صدای بیش از 70 دسی بل مواجهه داشتند. بیشترین میزان متوسط مواجهه برای کارکنان فنی با تراز 3/71 دسی بل و کمترین میزان مواجهه برای گروه شغلی اداری دفتری با میانگین مواجهه 1/59 دسی بل اندازه گیری شد. ابتلا به افسردگی شدید با مواجهه با صدای بیش از 70 دسی بل با نسبت شانس 5.22 :OR دارای ارتباط معنادار بود. همچنین اضطراب و استرس شدید در مواجهه با ترازهای صدای بیش از 70 دسی بل به ترتیب با نسبت شانس 1.16 :OR و 1.17 :OR دارای ارتباط بود.
نتیجه گیری: در محیط های کاری با مشاغل غیر صنعتی مواجهه با ترازهای متوسط صدا می تواند به صورت مستقل با افسردگی شدید در ارتباط باشد .
امین بابایی پویا، زهرا پژوهیده، مریم فیض عارفی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: زایشگاه یکی از بخش های مهم بیمارستان است که مستعد بروز خطای انسانی می باشد. هر گونه خطای مامایی در زایشگاه و در فرآیند زایمان می تواند به عنوان یک تهدید جدی برای سلامتی مادر و نوزاد باشد و منجر به افزایش هزینه های درمان می شود. عواملی مانند تنوع در وظایف، بارکاری بالا و خستگی در بروز خطا انسانی نقش دارند. بنابراین هدف از مطالعه حاضر ارزیابی خطای انسانی در شغل مامایی در بخش زایشگاه بیمارستان با استفاده از تکنیک SHERPA می باشد.
روش کار: این مطالعه مقطعی در سال 1398 انجام شد. در این مطالعه وظایف مختلف مامایی در 4 مرحله ادمیت ،پره لیبر، زایمان و پس از زایمان تعیین شد . با استفاده از تکنیک HTA وظایف و زیر وظایف شناسایی شدند و با استفاده از تکنیک SHERA خطای انسانی ارزیابی گردید.
یافته ها: براساس نتایج تکنیک HTA 15وظیفه اصلی و 52 زیر وظیفه و114 فعالیت شناسایی شد. نتایج ارزیابی ریسک خطای انسانی با تکنیک SHERPA نشان داده بیشترین خطا از نوع عملکرد بوده و بیشترین فراوانی سطح ریسک مربوط به سطح ریسک نامطلوب بدست آمد.
نتیجه گیری: خطاهای شغل مامایی در زایشگاه دارای شدت خطر بالا و عمدتا بحرانی هستند و عواملی همچون بار کاری بالا، فشار زمانی و خستگی در بروز خطای انسانی موثر می باشد. به منظور کاهش خطای انسانی در این بخش راهکارهایی همچون، کاهش بارکاری کارکنان، تدوین چک لیست استاندارد و دستورالعمل ضروری است.
سعید یزدانی راد، فریده گلبابایی، امیرحسین خوش اخلاق، ولی اله سرسنگی، مهدی یاسری، سید مهدی موسوی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: پیشگیری از بیماریهای ناشی از گرما نیاز به مشارکت کارگران دارد. به همین دلیل، مطالعه حاضر با هدف طراحی و اعتبار سنجی ابزارهای ارزیابی آگاهی و عملکرد مرتبط با استرس گرمایی در بین کارگران محیطهای کاری گرم انجام شد.
روش کار: ابتدا با بررسی متون، موارد و فاکتورهای مرتبط با آگاهی و عملکرد کارگران شناسایی شدند. سپس تعدادی سؤال برای موارد شناساییشده در قالب پرسشنامههای آگاهی و عملکرد طراحی شد. در مرحله بعد، روایی و پایایی پرسشنامهها به ترتیب با استفاده از محاسبه نسبت روایی محتوایی (CVR)، شاخص روایی محتوایی (CVI) و ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی گردید. پسازآن، پرسشنامهها توسط ۲۳۳۸ نفر از کارکنان شش صنعت در نواحی مختلف ایران تکمیل شدند. درنهایت، اطلاعات پرسشنامهها به نرمافزار SPSS منتقل شده و روایی سازه آنها با استفاده از تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: در کل، تعداد ۷۷ سؤال شامل ۵۳ سؤال آگاهی و ۲۴ سؤال عملکرد در شش گروه شامل آب و نوشیدنیها، غذا، میان وعده و افزودنیها، تبادل حرارتی، ریسک فاکتورهای تنش حرارتی، لباس و تجهیزات حفاظت در برابر گرما و اختلالات و واکنشهای بدن به گرما طراحی گردید. مقادیر CVI سؤالات باقیمانده پرسشنامههای آگاهی و عملکرد به ترتیب برابر با 0/824 و 0/954 بود. ضریب آلفای کرونباخ سؤالات پرسشنامههای آگاهی و عملکرد به ترتیب برابر با 0/755 و 0/716 محاسبه شد. مقادیر نسبت کای اسکوئر به درجه آزادی (CMIN/DF) و ریشه میانگین مربعات خطاهای تخمین (RMSEA) در سازه مربوط به پرسشنامه آگاهی به ترتیب برابر با 4/58 و ۰۷۹/۰ و در سازه مربوط به پرسشنامه عملکرد به ترتیب برابر با 2/33 و 0/084 محاسبه گردید.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که پرسشنامههای طراحیشده از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار هستند و قابل استفاده برای ارزیابی آگاهی و عملکرد در محیطهای کاری گرم میباشند.
منیره خادم، الهام کاظمی راد، محمدرضا منظم اسماعیل پور، مریم میرزائی حتکنی، سجاد مظفری، امیر عباسی گرمارودی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین عوارض مواجهه با نویزها، تغییرات الگوی بیان ژنهای سیستم شنوایی میباشد. آسیبهای برگشتناپذیر گوش داخلی نظیر NIHL در اثر آسیب بافتی و تغییرات بیان ژنهای سیستم شنوایی ایجاد میگردد. تغییرات الگوی بیان ژن GJB2، باعث بروز ناشنوایی اتوزومال در لوکوس های مختلف میشود. هدف از انجام این مطالعه، بررسی میزان بیان ژن GJB2 در بافت حلزون گوش مواجهه یافته با صدای سفید است.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 10 سر رت ویستار به دو گروه مواجهه و یک گروه کنترل تقسیمبندی شدند. دو گروه آزمایش در معرض مواجهه با صدای سفید یکنواخت (حدود فرکانسی 20000-100 هرتز و مقدار تراز فشار صوت 120-118 دسیبل) قرار گرفتند. جهت مطالعات بافتشناسی و بیان ژن، پس از بافتبرداری از حلزون گوش، به ترتیب آزمایشات بافتشناسی، استخراج RNA، سنتز cDNA و آنالیز qRT-PCR انجام گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که میزان بیان نسبی ژن GJB2 در گروه مواجهه W1 و گروهW2 به ترتیب 0/02 و 0/12 برابر نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری یافته بود (p-value<0.05). از طرفی نتایج مطالعۀ بافتشناسی نشان داد که بافت حلزون در گروه مواجهه W1 آسیب بیشتری نسبت به W2 دیده بود.
نتیجه گیری: کاهش معنادار این سطح از میزان بیان نسبی ژن GJB2 و آسیب بازگشتناپذیر گانگلیون عصب شنوایی و غشای رایسنر، سبب تغییرات الگوی بیان این ژن در بافت حلزون گوش و تقویت بروز نقص شنوایی غیر سندرمی حسی-عصبی میگردد.
زهرا صمدی، میلاد منصوری، فاطمه آقایی، ابوالفضل قهرمانی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: داشتن فرهنگ مناسب ایمنی بهمنظور حفظ و ارتقاء ایمنی در سازمانها ضروری است. ثبت، گزارش دهی و بررسی مناسب رویدادهای شغلی یکی از معیارهای مهم فرهنگ ایمنی است تا بدینوسیله فرهنگ یادگیری مناسبی پس از وقوع رویدادهای شغلی شکل بگیرد. لذا این مطالعه باهدف بررسی فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی در صنایع استان آذربایجان غربی انجام شد.
روش کار: در این مطالعۀ مقطعی، دادههای فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی با استفاده از یک پرسشنامه دارای 68 گویه جمعآوری گردید. تعداد 420 نفر از کارکنان شاغل در تعدادی از شرکتهای منتخب ساختوساز، معدنی و بیمارستانها در این مطالعه شرکت داشتند.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین کل نمره فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی (0/38±3/08) بوده و فاکتور اقدامات اصلاحی دارای بیشترین نمره (0/72±3/17) و علل عدم گزارش دهی دارای کمترین نمره (0/54±2/90) بود. همچنین بین متغیر میانگین نمره فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی با تحصیلات، صنایع و شرکتهای مختلف ارتباط معنیداری وجود داشت. میانگین نمره فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی کارکنانی که در دورههای آموزشی مشارکت داشتند کمتر از کارکنانی بود که در دورههای آموزشی مشارکت نداشتند. میانگین نمره فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی کارکنانی که تجربه حادثه شغلی داشتند کمتر از کارکنانی بود که تجربه حادثه شغلی درگذشته نداشتند.
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که انجام اقدامات اصلاحی پس از وقوع رویدادهای شغلی ضروری است و شرکت در دورههای آموزشی و تجربه حادثۀ شغلی، تأثیر مثبتی در ارتقا فرهنگ ثبت، گزارش دهی و بررسی رویدادهای شغلی نداشته است.
عادل مظلومی، سجاد سمیعی، رضا پوربابکی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: پیشرفتهای تکنولوژیکی در محیط کار باعث افزایش نگرانی در مورد سلامتی کاربران کامپیوتر شده است و شکایات عمده آنها معمولاً در خصوص ناراحتیهای مربوط به ناحیه چشم میباشد. با توجه به اهمیت سلامت چشم و تأثیر پلک زدن در حالت طبیعی بر آن، چندین دهه است که این موضوع توسط ارگونومیست ها، متخصصین چشم، روانشناسان و دیگر متخصصان موردمطالعه قرار گرفته است. با در نظر گرفتن شیوع ناراحتیهای چشمی ناشی از کار با کامپیوتر در مشاغل مختلف، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ارتفاع مانیتور بر روی شاخصهای مؤثر در بروز و شیوع ناراحتیهای چشمی در کاربران کامپیوتر صورت گرفت.
روش کار: در این مطالعه شاخصهای چشمی ازجمله تعداد پلک زدن، زمان باز و بسته شدن پلک چشم، میزان بازشدگی پلک چشم در سه ارتفاع مختلف مانیتور (ارتفاع استاندارد، پائین تر و بالاتر از استاندارد) بر روی 11 نفر شرکتکننده در قالب یک مطالعه آزمایشگاهی موردبررسی قرار گرفت. تعداد پلک زدن و زمان باز و بسته شدن پلک از طریق فیلمبرداری و تحلیل آن با استفاده از نرمافزار اختصاصی پردازش تصویر صورت گرفت. همچنین، پرسشنامه خستگی چشم در ارتباط با کار روزمره با کامپیوتر نیز تکمیل گردید.
یافته ها: کمترین میزان پلک زدن در ارتفاع پایین و بالا به ترتیب با میانگین 3/7 و 8/7 بار در دقیقه و بیشترین تعداد پلک زدن در ارتفاع استاندارد با میانگین 9/8 بار در دقیقه به دست آمد و نرخ پلک زدن در سه ارتفاع مختلف بالا، استاندارد و پایین دارای اختلاف معنیداری بود (p<0.05). با کاهش ارتفاع مانیتور نسبت به حالت استاندارد، میزان بازشدگی سطح چشم بهطور میانگین 16 درصد کاهش یافته و با افزایش ارتفاع مانیتور نسبت به حالت استاندارد بهطور میانگین 15 درصد میزان بازشدگی سطح چشم افزایش داشته است.
نتیجه گیری: جهت محافظت کاربران در برابر خطرات چشمی مرتبط با کامپیوتر توصیه میشود طراحی مجدد ایستگاه کار با تأکید بر اصلاح ارتفاع مانیتور صورت گیرد. اگر اصلاح ارتفاع مانیتور همراه با اقدامات دیگر از قبیل آموزش و ارتقای مهارت تایپ و کار با صفحهکلید، به حداقل رساندن زمان کار و افزایش استراحت در حین کار با رایانه انجام پذیرد، احتمالاً تأثیر قابلتوجهی بر کاهش ناراحتیهای چشمی حاصل خواهد شد.
آذر مهرابی متین، مهسا الفی، محمد رضا منظم، عادل مظلومی، کمال اعظم،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: صدا میتواند بر برخی از جنبههای سلامتی انسان از جمله عملکرد شناختی تأثیر بگذارد. علاوه بر تراز فشار صوت و مدتزمان مواجهه، ویژگیهای سایکوآکوستیک صدا نیز ممکن است باعث اثرات مخرب بر انسان شود. تعداد مطالعات اندکی درباره تأثیرات ویژگیهای کیفی صدا بر عملکرد شناختی وجود دارد. در این مطالعه، هدف پیدا کردن میزان بلندی و تیزی صدایی بود که بیشترین تأثیر مخرب را بر عملکرد شناختی افراد داشته باشد.
روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی 10 دانشجوی پسر از دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. صداها در دو کانال تولید شدند که کانال چپ صدای صورتی را بهعنوان صدای پسزمینه تولید کرد. بلندی و تیزی صدای صورتی به ترتیب 7/ 19 سون و 2/49 آکوم میباشد. کانال راست صداهایی با سطوح بلندی و تیزی متفاوت تولید کرد که محدوده بلندی صداها 9/67-8/87 سون و محدودۀ تیزی صداها 6/4-1/07 آکوم میباشد. درنهایت، ده صدا با بلندی و تیزیهای مختلف استفاده شد. دانشجویان تست MPST را جهت سنجش زمان واکنش و میزان دقت در مواجهه با ده نوع صدای مختلف و حالت سکوت انجام دادند. زمان واکنش و نسبت دقت پس از پنج دقیقه مواجهه با صدا اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخۀ 22 آنالیز شدند. 05/0>P بهعنوان سطح معنادار در نظر گرفته شد.
یافته ها: زمان واکنش و میزان دقت با افزایش سطح تیزی صدا افزایش یافت. اگرچه، تغییر در سطوح بلندی و تیزی تأثیر معناداری بر سرعت و دقت دانشجویان ندارد. سرعت عملکرد در مواجهه با صدای شمارۀ 3 با بیشترین بلندی (67/9 = L , 1/07=SH) در مقایسه با حالت سکوت بهبود یافت (0/05=p-value). میانگین میزان دقت نیز در مواجهه با صدای شمارۀ 9 در مقایسه با حالت سکوت کاهش یافت (0/04=p-value).
نتیجه گیری: صداهای با بلندی و تیزیهای مختلف، اثر معناداری بر پارامترهای عملکرد شناختی نداشتند. اگرچه، میزان دقت و سرعت واکنش به ترتیب در مواجهه با صدای 9 با بیشترین بلندی و صدای 3 با بیشترین تیزی در مقایسه با حالت سکوت کاهش یافتند.