491 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
سکینه مهدوی، احسان حیدری فارسانی، عبدالحمید تاجور،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: عامل انسانی اصلی ترین نقش را در بروز حوادث دارد. آمارها نشان داده عامل بیش از 80 درصد حوادث درصنایع پتروشیمی، اشتباه و خطای انسانی می باشد . هدف این مطالعه، شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی قابل پیش بینی منجر به حادثه و آسیب به تجهیزات در واحد بازیافت گوگرد و آب ترش می باشد.
روش کار: این مطالعه مورد پژوهی کیفی، جهت شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی کلیه اپراتور های شاغل در اتاق کنترل واحد آب ترش پالایشگاه نفت انجام شد. با مشاهده مستقیم فعالیتها ، اسناد و مصاحبه، وظایفی که باعث ایجاد حادثه بودند شناسایی شده و با روش تجزیه و تحلیل وظایف شغلی سلسه مراتبی (H.T.A) آنالیز شدند و نتایج در قالب چارتهای H.T.A ارایه شد. انواع خطاهای انسانی ممکن درمراحل کاری وظایف شناسایی شده با روش SHERPA بررسی شدند در روش SHERPA خطاهای عملکردی ، بازدید ، بازیابی ، ارتباطاعاتی و انتخاب مورد بررسی قرار گرفته و سپس اطلاعات بهدست آمده وارد برگه های کار شد.
یافته ها: تجزیه وتحلیل برگه های کار SHEPA نشان می دهد از مجموع 118 خطای مورد شناسایی 50 درصد یا نیمی از خطاها از نوع بازیابی می باشند. همچنین 22/22 درصد خطای ارتباطی و 22/22 درصد از نوع خطای عملی است. خطای انتخاب نیز 55/5 درصد پیش بینی شده است.
نتیجه گیری: برای کاهش وقوع هر خطای شناسایی شده و محدود کردن پیامدهای ناشی از آنها، اقدامات کنترلی مناسب در قالب تغییرات در طراحی از جمله نصب بر چسب با رنگ مناسب نصب نشانگر دیجیتالی و نصب چراغ هشدار ضروری است که باید بر اساس نوع سیستم بهکار رود. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد SHEPA کارایی لازم را برای سایت های عملیاتی دارد.
رضا ارجمندی، پروین نصیری، احمد اسماعیلی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: مدیران صنایع امروزی از طرفی با حجم بسیار وسیع اطلاعات رسیده از درون و برون سازمان و از طرف دیگر با موارد بی شماری از مشکلات و تهدیدهای درون و برون سازمانیمواجه می باشند که نیازمند تصمیم گیری مناسب است. یکی از مهمترین مشکلاتی که مدیران به خصوص در کشورهای در حال توسعه با آن مواجه هستند، انتخاب و هدایت برنامه های بهداشت، ایمنی و محیط زیست (HSE) متناسب با نیازمندی های سازمانهای تحت مدیریت ایشان میباشد، زیرا سازمانها مانند انسان دارای دوره های مختلف عمر سازمانی هستند که هر یک از این دوره ها ویژگی ها و نیازمندی های خاص خود را دارد.
روش کار:در این مقاله با استفاده از ویژگی های هر دوره از عمر سازمان و تهیه پرسشنامه تعیین مرحله ی عمر سازمانی،سازمانهای مختلف با توجه به مرحله عمر سازمانی به 5 گروه تفکیک می شوند. سپس با مقایسه جدول برنامه های HSE مورد نیاز برای هر مرحله از عمر سازمان و نتایج بهدست آمده از کارت های امتیازی تعیین برنامه های HSE، در سازمانهای مورد مطالعه به ارایه پیشنهاداتی جهت اجرای برنامه های متناسب با مراحل عمر سازمانی پرداخته می شود.
یافته ها: پرسشنامه تعیین مراحل عمر سازمانی با استفاده از 10 معیار، کارت های امتیازی تعیین برنامه های HSE با استفاده از 47 معیار برگرفته از عناصر مدل 7 عنصری انجمن تولید کنندگان نفت وگاز(OGP) و جدول برنامه های متناسب با هر مرحله از عمر سازمانی از یافته های این پژوهش هستند.
نتیجه گیری: در سازمانهای مورد مطالعه با توجه به مرحله عمر سازمانی در اجرای تعدادی از برنامه های HSE نقص و یا به طور کلی عدم اجرا مشاهده شد که با پیشنهاد روش های مدیریتی و با تاکید بر ارتقاء فرهنگ HSE و بهبود تعهد و رهبری، رهنمودهایی جهت اصلاح ارایه شد.
رستم گلمحمدی، محسن علی آبادی، ابراهیم درویشی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: درصنعت فولاد دمندههای هوا که جهت تامین هوای فشرده مورد استفاده قرار میگیرند، از منابع صدای آزاردهنده محسوب میگردند. هدف این مطالعه تحلیل آکوستیکی سالن دستگاه دمنده هوای یک صنعت فولاد و مطالعه ویژگیهای صدای آن به منظور طرح کنترل صدا میباشد.
روش کار: اندازهگیری تراز صدا و تجزیه فرکانسی آن با استفاده از ترازسنج صدا مدلCASELLA-Cell.450 انجام گردید. توزیع تراز صدا در سطح کارگاه بهصورت نقشه صوتی با استفاده از نرم افزار Surfer تهیه شد و ویژگیهای جذب صوتی سطوح سالن و عایقبندی صوتی اتاق کنترل از طریق محاسبات متداول مورد تحلیل آکوستیکی قرارگرفت. با توجه به هدف کنترل مواجهه کارگران برای تعیین میزان مواجهه آنان با صدا از دوزیمتر مدل TES-1345استفاده گردید. طراحی مجدد درب و پنجره اتاق کنترل و نصب مواد جاذب صوت در سقف سالن دمنده پیشنهاد و سپس با ارزیابی مجدد صدا میزان تاثیر مداخلات در واحد مورد بررسی برآورد گردید.
یافته ها: در سالن دمنده، تراز کلی فشار صوت (dB (Lin 4/95 فرکانس غالب آنHz 2000 در شبکه خطی Lin تعیین شد. تراز کلی فشار صوت در داخل اتاق کنترل (dB(A 4/95 بود. سطح جذب موثر صوتی سطوح داخلی سالن مذکور Sab.m2 082/0و زمان بازآوایی معادل آن 9/3 ثانیه و برای اتاق کنترل به ترتیب Sab.m2 04/0 و 4/3 ثانیه برآورد گردید و افت انتقال صوت دیوار جداکننده بین این دو قسمت(dB(A 7/13 تعیین شد. میانگین دوز صدای دریافتی کارگران230درصد تعیین گردید. نصب جاذب در سقف سالن سطح جذب موثر صوتی سطوح را به Sab.m2 33/0 افزایش داد و میزان افت انتقال صوت با اصلاح درب و پنجره dB 20 برآورد شد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه خصوصا در بررسی توزیع تراز فشار صوت در محدوده داخل کارگاه و اتاق کنترل معلوم نمود که عامل اصلی نشت صدا در اتاق کنترل درب و پنجره بوده که در صورت اصلاح آنها و نصب همزمان جاذب در سقف سالن، دز مواجهه کارگران با صدا به 6/49 درصد و فقط با اصلاح درب و پنجره اتاق به 65/69 درصد کاهش مییابد.
مهدی اصغری، سید ابوالفضل ذاکریان، محمد رضا منظم، مرضیه عباسی نیا، یوسف محمدیان، عبدالرسول رحمانی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: رضایت شغلی احساسی است که باعث افزایش انگیزه، بهره وری و رشد افراد در کار می شود. همچنین با توجه به اثرات منفی ثبت شده از فرسودگی شغلی، این سندرم بر روی عملکردهای شغلی از قبیل کیفیت کار، سلامت عمومی و رضایت شغلی میتواند تاثیرگذار باشد. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین رضایت شغلی با سلامت عمومی و فرسودگی شغلی در کارگران یکی از صنایع خودروسازی می باشد.
روش کار: در این مطالعه که به صورت توصیفی – تحلیلی انجام شد، تعداد 120 نفر از کارگران شاغل در یک صنعت خودروسازی در شهر تهران مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد نمونهها با استفاده از نمونه گیری ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش، پرسشنامه رضایت شغلی Barry field، پرسشنامه سلامت عمومی 28 سؤالی (GHQ) و پرسشنامه مقیاس خودسنجی نشانگان فرسودگی شغلی بود. دادههای این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: در این مطالعه 95% افراد رضایت شغلی کم و متوسط را عنوان نمودند. از سویی دیگر6/73% افراد مستعد فرسودگی شغلی بوده و 55% افراد دارای اختلال در سلامت روان بودند. بین رضایت شغلی و تمام موارد سلامت عمومی رابطه معکوس و معناداری بهدست آمد. همچنین بین متغیرهای سلامت عمومی و متغیر فرسودگی شغلی همبستگی مستقیم و معناداری وجود داشت و بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی نیز رابطه معکوس و معناداری برقرار بود.
نتیجه گیری: با توجه به محرز شدن رابطه بین رضایت شغلی با فرسودگی شغلی و سلامت عمومی لازم است مدیران صنعت یاد شده برنامه هایی را جهت ارتقا و بهبود انگیزه شغلی، روابط انسانی و احساس خودکارامدی اجرا نمایند.
فریده گلبابایی، حمیدرضا پورآقا شاهنشین، محمدرضا پورمند، علی کریمی، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: به منظور کنترل آلاینده های گازی شکل حاصل ازمنابع آلودگی هوا، روش های مختلفی وجود دارد که از جمله کاراترین و مقرون به صرفه ترین آنها می توان به بیو فیلتراسیون اشاره نمود. هدف از این مطالعه استفاده از گونه خالص سودوموناس پتیدا به عنوان بستر متحرک در یک بیوراکتور دو فازی همزندار با 10% فاز آلی جهت حذف آلاینده تولوئن از جریان هوا میباشد. تولوئن (متیلبنزن)، گروه ترکیبات آروماتیک است و به عنوان یک حلال شیمیایی کاربرد دارد. غلظتهای کم تا متوسط تولوئن، سب خستگی، سرگیجه، ضعف، رفتار نامتعادل، نقصان حافظه، بیخوابی، کماشتهایی و کم شدن دید و شنوایی میگردد.
روش کار: در این مطالعه تجربی در ابتدا باکتری سودوموناس به صورت خالص در فاز آبی حاوی محلول مواد مغذی و ریز مغذی تکثیر شده و با آلاینده تولوئن خو می گیرد. سپس محلول حاوی میکروارگانیزم سودوموناس پتیدا به همراه 10% روغن سیلیکون وارد تانک اصلی بیوراکتور شده و هم چنین جریان هوای حاوی غلظت های معین تولوئن در 5 محدوده غلظتی از Mg/m 3283 تا Mg/m 34710 ودو هواگذرm3/h 0.06 وm3/h 0.12وارد بیو راکتور میشود. پس از آن مقدار آلاینده و میزان co2 در ورودی و خروجی بیوراکتور اندازه گیری میگردد. در نهایت کارایی بیوراکتور حاوی سودوموناس پتیدا طی 17 روز کاری برای هر متغیر بررسی می شود.
یافته ها: یافته های حاصل بیانگر این مطلب بود که در هواگذرهای m3/h 0.06وm3/h 0.12بیوراکتور حاوی گونه خالص سودوموناس پتیدا به ترتیب کارایی حداقل 97% و 25% را در محدوده غلظتی Mg/m 3283 تا Mg/m 34710 نشان میدهد. تحلیل های آماری صورت گرفته توسط روش ANOVA بیانگر این مطلب بود که در دو هواگذر m3/h 0.06و m3/h 0.12، راندمان حذف و درصد معدنی شدن اختلاف معنی داری را نشان می دهند.(Pvalue =0.01).
نتیجه گیری: نتایج حذف بسیار بالا به علت شرایط بهینه ایجاد شده برای سودوموناس در بیوراکتور دو فازی همزندار با 10% فاز آلی می باشد.
ابوالفضل رحیمی، محمد جواد جعفری، محمد حسن بهزادی، محمد حسن رجبی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: نظریههای موجود بیانگر این است که میزان مواجهه شغلی با فرمالدیید سبب کاهش مقادیر پلاکتهای خون افراد مواجهه یافته میگردد. در این مطالعه ضمن تعیین میزان مواجهه شغلی شاغلین یک کارخانه صنعت چوب با فرمالدیید، تأثیر میزان مواجهه شغلی با این ماده بر مقادیر پلاکتهای خون آنان مورد مطالعه قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه موردی میزان مواجهه شغلی تمام شاغلین شرکت صنعت چوب شمال با فرمالدیید مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان مواجهه شغلی با فرمالدیید براساس روش 2541 توصیه شده توسط انستیتوی ملی ایمنی و بهداشت آمریکا(NIOSH) تعیین گردید. تعداد پلاکتهای خون نیز با استفاده از روش معمولی شمارش سلولهای خونی و اندکسهای مربوطه اندازهگیری شد. ضمناً به منظور جمعآوری اطلاعات دموگرافیکی شامل سن، سابقه کار، میزان تحصیلات و همچنین علایم ناشی از مواجهه با فرمالدیید یک پرسشنامه تهیه شد که کلیه کارگران شرکت کننده در طرح پس از توجیه هدف مطالعه بهوسیله مسوول اجرای طرح به سوالات مندرج در پاسخنامه جواب دادند. کلیه مندرجات اعلامیه هلسینکی در خصوص جنبههای اخلاقی مطالعات پژوهشی بر روی انسان رعایت گردید. طرح حاضر قبل از اجرا توسط کمیته اخلاق دانشگاه مورد تأیید قرار گرفت. کلیه افراد قبل از آزمایش از مراحل آن مطلع شدند و از آنان رضایت نامه کتبی مبنی بر تمایل بر شرکت در مطالعه دریافت گردید.
یافته ها: میزان مواجهه شغلی کارکنان بخشهای گوناگون خط تولید نئوپان بین 52/1- 5/0پیپیام اندازه گیری شد که از میزان مجاز توصیه شده (3/0 پیپیام) بیشتر بود. شیوع کلیه علایم تحریکی تماس با فرمالدیید مثل سوزش چشم، سوزش بینی، سوزش گلو و ... در شاغلین خط تولید به صورت معنیداری نسبت به کارکنان اداری بیشتر بود. همچنین نتایج نشان داد که میزان شیوع هر یک از علایم تحریکی در بین نمونههای هر دو گروه مورد و شاهد نیز با هم تفاوت دارند، به گونهای که در گروه مورد شیوع اشکریزش با میانگین رتبه 98/8 دارای بیشترین امتیاز و درد قفسه سینه با میانگین رتبه 20/3 دارای کمترین امتیاز بود، ولی در نمونههای شاهد، شیوع سرفه با میانگین رتبه 62/6 دارای بیشترین امتیاز و درد قفسه سینه با میانگین رتبه 53/5 دارای کمترین امتیاز بود. میانگین و انحراف معیار پلاکت درگروه مورد، 79/41 ± 33/207 هزار در میلیمتر مکعب و در گروه شاهد، 05/71± 60/254 هزار در میلیمترمکعب بود که از نظر آماری اختلاف معنیداری بین دو گروه وجود داشت (05/0< p). بررسی ضریب همبستگی بین مواجهه با فرمالدیید و تعداد پلاکتهای خون در گروه مورد نشان داد که بین دو متغیر فوق رابطه معنیداری وجود ندارد (05/0>p) به عبارتی افزایش میزان مواجهه باعث کاهش بیشتر تعداد پلاکتهای خون نمیشود.
نتیجه گیری: کاهش تعداد پلاکتهای خون در افراد در معرض مواجهه با فرمالدیید نسبت به گروه شاهد بیشتر بوده است.
پروین نصیری، بهزاد فولادی، محمدرضا منظم، غلامرضا حسن زاده ، سعید فراهانی، مصطفی حسینی، لیلا ابراهیمی قوام آبادی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: مواجهه با صدا به عنوان یک عامل مخاطره آمیز شناخته شده است و یکی از اثرات اولیه آن ایجاد استرس ناشی از صدا می باشد. کورتیزول- به عنوان هورمون بیان کننده استرس - در مطالعات ردیابی استرس ناشی از صدا استفاده می گردد. در این مطالعه دو هدف بررسی گردید :1-اندازه گیری و مقایسه غلظت های کورتیزول بزاقی صبح و عصر روزکاری و استراحت در دو گروه ( کارگران که در معرض مواجهه با صدای صنعتی می باشند و گروه شاهد که در مواجهه با صدای صنعتی نمی باشند). 2- تعیین ارتباط بین مواجهه با صدای صنعتی و غلظتهای کورتیزول بزاقی گروه ها.روش کار: 200 نفر مرد در این مطالعه شرکت نمودند. نمونه های بزاقی به ترتیب در ساعت 7 و 16 جمع آوری شدند. هم چنین تراز صدا توسط دستگاه صدا سنج و دوزیمتر تعیین گردید. آزمون های t جفتی - مستقل و رگرسیون جهت تحلیل داده ها استفاده شد.یافته ها: بین غلظت کورتیزول بزاقی صبح روز استراحت و کار در هر دو گروه اختلافی دیده نشد(P<0.012). با مقایسه غلظت کورتیزول بزاقی عصر در روز کار با روز استراحت در گروه کارگران اختلاف معنادار دیده شد(P<0.05)، در حالی که این امر در خصوص گروه شاهد مشاهده نگردید. غلظت کورتیزول بزاقی عصر روزکاری در کارگران در معرض صدای صنعتی در مقایسه با غلظت کورتیزول بزاقی عصر روزکاری در گروه شاهد به طور معناداری بالاتر بود(P<0.001).نتیجه گیری: در این مطالعه مشخص گردیدکه مواجهه با صدای صنعتی در تراز های بالاتر از dBA 80 بر میزان ترشح کورتیزول بزاقی تاثیر می گذارد.
ایرج محمد فام، فرشید قربانی شهنا، علیرضا سلطانیان، مژگان اردستانی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
مقدمه: یکی از عوامل تهدیدکننده سلامت کارکنان، بهره وری و عملکرد سازمانی حوادث شغلی و رفتارهایناایمن یکی از علل اصلی بروز حوادث است. دستیابی به راه کار های کنترلی این رفتارها با استفاده از فنونمشارکتی هدف اصلی مطالعه حاضر می باشد.روش کار: پدر این مطالعه رفتارهای نایمن کارکنان با استفاده از روش نمونه برداری از رفتار های ایمنی ورد بررسی قرار گرفت و پر ریسک ترین رفتارهای ناایمن با استفاده از روش مقایسه زوجی تعیین شد سپس با استفاده از رویکرد مشارکتی دات موکراسی طی 6 مرحله ایده های کنترلی در زمینه رفتارهای فوق مدیران و روسا استخراج گردید. ،HSE با مشارکت گروه اپراتور ها، سرپرستان، مهندسین، تیم 48 درصد از رفتار های بررسی شده ناایمن و فراوان ترین رفتار ناایمن عدم استفاده یا استفاده / یافته ها: 8 63 درصد بود. پوسچرهای نامناسب و تجمع و تردد زیر بارهای / ناصحیح از وسایل حفاظت فردی با نسبت 4 معلق نیز در رده های بعدی رفتارهای ناایمن قرار گرفتند. با کاربرد رویکرد مشارکتی دات موکراسی، ایده های کنترلی کاربردی در زمینه وسایل حفاظت فردی، آموزش، تشویق و تنبیه، تجمع و تردد زیر بار های معلق و ایده های متفرقه دیگری به دست آمد. نتیجه گیری: تکنیک مشارکتی دات موکراسی روشی موثر جهت دستیابی به راه کارهای کاربردی متنوع در
زمینه کنترل رفتار های ناایمن کارکنان می باشد
عبداله اردشیر، رضا مکنون، محمد رکاب اسلامی، زینب جهانتاب،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: با توجه به افزایش جمعیت و نیاز بیش از پیش افراد به سکونت در شهرها،شاهد رونق روزافزون بلندمرتبه سازی در ایران هستیم.از طرفی پروژه های ساخت به دلیل ماهیت مبهم و پیچیده، دارای ریسک های متعددی میباشند که یک گروه از ریسک ها، ریسک های بهداشتی می باشند.این ریسک ها یا اثرات کوتاه مدت دارند یا اثرات آنها پنهان بوده و در دراز مدت اثر منفی خود را بروز می دهند و مشکلات و بیماری های عدیده و حتی مرگ را برای افراد همراه دارند.
.
روش کار: این مقاله ریسک های بهداشتی در ساخت پروژههای بلند مرتبه را شناسایی، ارزیابی و رتبه بندی میکند. ریسک ها از طریق مصاحبه با افراد با سابقه در زمینه بلند مرتبه سازی و همچنین چک لیست های تخصصی ایمنی و بهداشت، شناسایی و با استفاده از نظر متخصصین ارزیابی شدند و برای کمی سازی با توجه به ماهیت مبهم ریسک ها و وجود عدم قطعیت، از محاسبات اعداد ذوزنقه ای فازی استفاده گردید. در نهایت پس از ارزیابی ریسک ها و وزندهی، درجه بحرانی بودن هر ریسک محاسبه و ریسک ها برای پاسخ رتبه بندی شدند.
.
یافته ها: پس از ارزیابی ها، فاکتور ریسک برای بیشتر ریسک ها بالای 5/0 بهدست آمد که نشان از اهمیت این ریسکها در پروژه های عمرانی دارد.همچنین نشان دهنده این مهم است که ریسک های بهداشتی باید قبل از شروع پروژه ارزیابی شوند و برای کاهش و یا حذف آنها اقدامات لازم صورت گیرد.
.
نتیجه گیری: در پروژه های بلند مرتبه سازی، مدیریت ریسکهای بهداشتی بسیار مهم است و این ریسکها بهصورت مستقیم و غیر مستقیم بر روی زمان، کیفیت و هزینه پروژه تاثیرات قابل توجهی می گذارند. بنابراین بررسی و کنترل ریسک های بهداشتی در مرحله طراحی و اجرا لازم و ضروری است. بسیاری از این ریسک ها، با استفاده از وسایل حفاظت فردی قابل پیشگیری و کنترل هستند و این نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد این وسایل می باشد که در این میان نقش فرهنگ سازی و آموزش به افراد درگیر در پروژه و لزوم استفاده از وسایل حفاظت فردی بسیار مهم و ضروری است.
عباسعلی کسایی نسب، علی کریمی ، مهدی جهانگیری، علی رضا دارابی نژاد، رضا رستمی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: مواجهه با بیوآئروسلها با گستره ی وسیعی از اثرات بهداشتی شامل اثرات سمی حاد، آلرژی و سرطان در ارتباط است. این مطالعه با هدف تعیین نوع و تراکم بیوآئروسلها در هوای یکی از کشتارگاههای صنعتی دام در شهر شیراز انجام شده است.
.
روش کار: در این مطالعه مقطعی در مجموع تعداد 112 نمونه ی هوا از بخش های مختلف کشتارگاه صنعتی دام جمع آوری شد. براساس روش موسسه ی ایمنی و بهداشت امریکا نمونه برداری از بیوآئروسلها بر اساس محیط های کشت آگار خونی و دکسترو آگار و نمونه بردار تک مرحله ای آندرسن با دبی 3/28 لیتر در دقیقه، مدت زمان نمونه برداری 10 دقیقه انجام و تراکم ها بر حسب CFU/m3 تعیین شدند.
.
یافته ها: بیشترین آلودگی در محل پخت خون(CFU/m3 44/3281) و کمترین آلودگی در محل تحویل گوشت (CFU/m3 1/99) بود. یافته های این بررسی همچنین نشان داد تراکم بیوآئروسلها در کشتارگاه صنعتی دام 28 برابر بیشتر از تراکم زمینه در فاصله ی 5 کیلو متری کشتارگاه به عنوان نقطه مرجع می باشد و 5 گونه قارچ مشاهده شد که گونههای غالب آسپرژیلوس نایجر و پنیسیلیوم بودند
.
نتیجه گیری: تراکم بیوآئروسلها در کشتارگاه صنعتی دام در مقایسه با نقطه ی مرجع و حدود پیشنهاد شده توسط برخی سازمان ها بالاتر بوده و لازم است اقدامات لازم از جمله بهسازی فرآیند، فعالیتهای فنی مهندسی شامل استفاده از سیستم های تهویه مناسب و همچنین اقدامات کنترلی فردی و مدیریتی صورت گیرد.
محمد جواد جعفری، اسماعیل زارعی، علی درمحمدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: صنایع فرآیندی اغلب با مواد شیمیایی پر خطر و واحدهای عملیاتی تحت شرایط دما و فشار بالا نظیر راکتورها و تانکهای ذخیره سروکار دارند. بنابراین احتمال وقوع حوادثی از قبیل انفجار و آتشسوزی در آنها بسیار بالا است. هدف این تحقیق ارایه روشی جامع و کارآمد برای ارزیابی کمی ریسک حریق و انفجار واحدهای فرآیندی است.
.
روش کار: روش پیشنهادی در این تحقیق مشهور به QRA است و شامل هفت مرحله می باشد. بعد از تعیین اهداف مطالعه و شناسایی کامل فرآیند مورد مطالعه، ابتدا از روشهای کیفی مناسب جهت غربالگری و شناسایی کانونهای خطر استفاده می گردد و سپس سناریوهای محتمل شناسایی و الویت بندی می شوند. در ادامه جهت برآورد میزان تکرارپذیری سناریوها از روش آمار و سوابق گذشته یا روش تحلیل درخت خطا (Analysis Fault Tree) به همراه درخت رویداد (Event Tree) استفاده می گردد. برای مدلسازی پیامد از نرم افزار تخصصی PHAST 6.54 همراه با معادلات پرابیت به منظور ارزیابی پیامد استفاده می گردد. در آخرین مرحله با ترکیب پیامد و تکرارپذیری، ریسک فردی و جمعی تک تک سناریوها و ریسک کلی فرِآیند یا واحد مورد مطالعه محاسبه می گرد د.
.
یافته ها: بهکارگیری روش پیشنهادی نشان داد که خطرناکترین پیامدهای واحد تولید هیدروژن آتش فورانی، آتش ناگهانی و انفجار است. نتایج بیان کرد که ریسک جمعی هر دو حریق و انفجار ناشی از پارگی کامل راکتور سولفورزدایی(سناریو3)، رفورمر(سناریو9) و جاذب های تصفیه هیدروژن(سناریو12) غیرقابل پذیرش است. کل واحد تولید هیدروژن از نظر ریسک فردی حریق در ناحیه ARARP قرار دارد و تا فاصله 160متری از حد مرزی واحد، ریسک فردی حریق غیر قابل پذیرش است. این فاصله نه تنها فراتر از حد مرزی واحد تولید هیدروژن است، بلکه از حد مرزی مجتمع نیز فراتر است. راکتورسولفورزدایی(57%) و رفورمر(34%) دارای بیشترین سهم در ریسک فردی انفجار برای پرسنل اتاق کنترل می باشند و ریسک آنها غیر قابل پذیرش است.
.
نتیجه گیری: بهدلیل آنکه روش پیشنهادی در تمام مراحل طراحی فرآیند یا سیستم قابل اجرا است و برای برآورد ریسک حریق و انفجار از یک نگرش کمی، جامع و مبتنی بر معادلات ریاضی استفاده می کند، استفاده از آن به عنوان روش جایگزین روشهای کیفی و نیمه کمی موجود، توصیه می شود.
قاسم طوری، عادل مظلومی، مصطفی حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: در تقابل انسان - ماشین رفتار انسان نقش تعیین کننده ای در ایجاد ریسک و بروز حادثه دارد. مدل های فرهنگ ایمنی زمینه ساز ارزیابی فرهنگ ایمنی بوده و با ارایه یک دیدگاه کلی محقق را به سمت جنبه های موثر بر ایمنی سازمان هدایت می کند. هدف از مطالعه حاضر طراحی و ارایه پرسشنامه اختصاصی فرهنگ ایمنی مطابق با مدل بومی در یک صنعت خودروسازی می باشد.
.
روش کار: در این مطالعه مقطعی - تحلیلی، پرسشنامه ای بر مبنای سه دسته عوامل مدیریتی، فردی و سازمانی، با 16 مولفه و 37 سوال طراحی و بین سی نفر از کارکنان یک شرکت خودروسازی توزیع شد و پایایی و روایی آن مورد مطالعه قرار گرفت.
.
یافته ها: در خصوص پایایی پرسشنامه عدد آلفای کرونباخ 855/0 بهدست آمد. در ارتباط با روایی پرسشنامه، محتوای آن از جنبه های ساده و مفهوم بودن با روش تحلیل خبرگان (Expert analysis)
توسط چند نفر از متخصصین ایمنی و بهداشت حرفه مورد بررسی قرار گرفت. همچنین طبق تحلیل عاملی صورت گرفته، این بررسی از نظر مولفه های تشکیل دهنده فرهنگ، دارای ده مولفه موثر شناخته شد.
.
نتیجه گیری: تاکنون ابزاری اختصاصی جهت ارزیابی فرهنگ ایمنی که مطابق با یک مدل بومی ارایه شود، وجود نداشتهاست. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که ارزیابی فرهنگ ایمنی با استفاده از پرسشنامه طراحی شده در این صنعت مورد اعتماد و معتبر می باشد.
حمید حسنی، فریده گلبابایی، حمید شیرخانلو، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: مواجه شغلی با منگنز میتواند منجر به بروز علایم عصبی- رفتاری شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی علایم عصبی- رفتاری در بین جوشکاران مواجه با فیوم های جوشکاری حاوی منگنز و مقایسه فراوانی این علایم با گروه غیرمواجه بود.
.
روش کار: تعداد 27 نفر جوشکار به عنوان گروه مورد و 30 نفر از کارکنان اداری به عنوان گروه شاهد تعیین شدند. اطلاعات مربوط به علایم عصبی- رفتاری با استفاده از پرسشنامه Q16 جمع آوری گردید. میزان مواجه جوشکاران با منگنز بر اساس روش NIOSH 7300 سنجش شد. مقدار منگنز موجود در خون این افراد نیز پس از آماده سازی نمونه ها به روش هضم اسیدی- گرمایی به کمک دستگاه مایکرویو، با استفاده از دستگاه جذب اتمی- کوره گرافیتی (GF-AAS) اندازهگیری گردید.
.
یافته ها: میانگین میزان مواجه جوشکاران با منگنز برابر با 0.012 ±0.023 میلی گرم بر متر مکعب بود. میزان غلظت منگنز خون در گروه جوشکاران (7.11 ±15.88 میکروگرم بر لیتر) به طور معنی داری بیشتر از گروه کارکنان اداری (8.70 ±9.37 میکروگرم بر لیتر) بهدست آمد (P-V<0.05). فراوانی علایم عصبی- رفتاری در گروه جوشکاران به طور معنی داری بیشتر از فراوانی آن در گروه کارکنان اداری غیرمواجه بود (P-V<0.05). همبستگی بین تعداد علایم عصبی- رفتاری (Q16) با میزان منگنز خون جوشکاران معنی دار بهدست آمد (P-V<0.05).
.
نتیجه گیری: به منظور پیشگیری از علایم عصبی- رفتاری ناشی از مواجه با فیوم های جوشکاری حاوی منگنز نیاز است که مواجه جوشکاران و اثرات بهداشتی بالقوه به طور دوره ای ارزیابی و اقدامات کنترلی مؤثر بهکار گرفته شود.
مجید معتمدزاده، مسعود شفیعی مطلق، ابراهیم درویشی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: فعالیتهای جابهجایی دستی بار (Manual Material Handing) چه بهصورت بلند یا کوتاه مدت میتواند عوارضی مانند پارگی، شکستگی، تنشهای سیستم قلب و عروق، خستگی ماهیچهای و اختلالات اسکلتی– عضلانی بهخصوص در مهرههای کمر ایجاد نماید. هدف این مطالعه ارزیابی جابهجایی دستی کپسولهای اکسیژن توسط کارگران واحد ریختهگری و مداخله ارگونومیکی جهت کاهش ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی- عضلانی میباشد.
.
روش کار: این یک مطالعه مداخلهای میباشد که بر روی 18 نفر کارگر مرد واحد ریختهگری یک شرکت فولاد صورت گرفته است. ارزیابی جابهجایی دستی کپسولهای اکسیژن با بهرهگیری از جداول و نرم افزار اسنوک (Snook Tables) انجام شد. با طراحی و ساخت یک باکس که 6 عدد کپسول اکسیژن درآن گنجانده شده است و توسط جرثقیل منتقل میشود، جابهجایی دستی کپسولها حذف گردید.
.
یافته ها: بر طبق نتایج، بلند کردن و پایین آوردن کپسولها در اکثر موارد و فعالیتهای حمل، کشیدن و هل دادن کپسولهای اکسیژن در سه مورد برای کمتر از 10 درصد کارگران واحد ریختهگری بیخطر. بلند کردن کپسول نیز برای 25 درصد آنان خطری در پی نداشت. بر اساس روش اسنوک طراحی نحوه جابهجایی بار باید به گونهای باشد که برای حداقل 75 درصد کارگران ضرری نداشته باشد.
.
نتیجه گیری: با اجرای مداخله ارگونومیکی در واحد ریختهگری، ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی– عضلانی ناشی از جابهجایی دستی کپسولهای اکسیژن حذف گردید و وضعیت ایمنی کارکنان در برابر ریسک انفجار این کپسولها نسبت به شرایط قبل از مداخله بهبود یافت.
ایرج محمد فام، حیدر محمدی، فرشید قربانی شهنا، علی رضا سلطانیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: در سیستم های مدیریت HSE شایستگی به عنوان یکی از ابزارهای مهم جهت انتخاب مدیران و تخصیص منابع در نظر گرفته شده است. فقدان مدیران شایسته HSE می تواند عملکرد مناسب سیستم مدیریتی را تحت شعاع قرار دهد. از طرف دیگر داشتن مدیر و پرسنل شایسته می تواند کاهش زمان انجام فعالیت ها و عملکرد بهتر را سبب گردد. مطالعه حاضر با هدف ارایه الگویی جهت انتخاب مدیران HSE انجام شده است.
.
روش کار: در این مطالعه با بررسی مدل های مشابه، چارچوب اولیه انتخاب گردید. ابعاد مدل و وزن آنها با استفاده از تکنیک بحث کانون تعیین گردید. الگوی بهدست آمده در یک شرکت صنعتی بزرگ بهکار گرفته شد. با ارزیابی نتایج حاصله و اصلاح نارساییهای شناسایی شده مدل تصدیق گردید.
.
یافته ها: الگوی بهدست آمده دارای سه طیف شایستگی فنی، رفتاری و مفهومی بود. مهمترین بعد در مدیران سطح 1 و 2 بعد فنی و در مدیران سطح 3 بعد رفتاری بود.
.
نتیجه گیری: مدیران HSE در سطوح مختلف نیازمند شایستگی های متفاوتی هستند که با استفاده از الگوی حاضر، می توان این شایستگی ها را در بدو استخدام مورد ارزیابی قرار داده و از آن به عنوان مبنایی برای پایش افراد در بازههای زمانی پیش روی استفاده نمود.
سید حسین کوهپایه، ابوالفضل ذاکریان، حسین کاکویی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: تا پیش از این، استانداردهای روشنایی به ویژهIlluminating Engineering Societyس(IES) و استانداردهای استفاده شده در ایران، صرفاً براساس اندازه گیری کمّی روشنایی بنا شده بود، اما پس از مشخص شدن اثراتِ روحی و روانی روشنایی و تأثیری که روشنایی بر کمیت و کیفیت تولید و راحتی کارکنان می گذارد، استانداردها روشنایی دچار تغییراتی شدند. استاندارد EN 12464-1 علاوه بر کمیت و کیفیت روشنایی به استفاده ی بهینه از انرژی توجه کرده است.
.
روش کار: در این تحقیق ابتدا میز کار را به مربع هایی به ابعاد 20 سانتی متر تقسیم کرده، با قرار دادن حس گر نور سنج مدل HAGNER s3 در مرکز هر مربع، شدت روشنایی را اندازه گیری نمودیم. بعد میزان درخشندگی هر کدام از منابع روشنایی را از دید ناظر اندازه گیری کردیم، سپس با کمک شبکه بندی انجام شده، میزان متوسط درخشندگی سطح میز کار را بهدست آوردیم. همچنین فواصل عمودی، افقی و جانبی بین چشم ناظر و منابع روشنایی را محاسبه کردیم. اطلاعات حاصله را در معادله قرار داده و خیرگی را حساب نمودیم. در پایان از روی جدول، شاخص تجلی رنگ منابع روشنایی را بهدست آوردیم.
.
یافته ها: بررسی یافته های پژوهش نشان میدهد که شدت روشنایی نگه دارنده در هیچ کدام از پست های کاری با مقدار استاندارد(500 لوکس) مطابقت ندارد. همچنین خیرگی در کمتر از 10 درصد پست های کاری مطابق حد استاندارد میباشد، پس ضروری است با اصلاح سیستم روشنایی مصنوعی، میزان شدت روشنایی نگه دارنده و خیرگی در حد استاندارد تامین گردد.
.
نتیجه گیری: وضعیت موجود روشنایی با شرایط مورد نظر استاندارد اختلاف زیادی دارد و تغییرات در سیستم روشنایی ضروری است.
ایرج علیمحمدی، مرتضی امینی،
دوره 3، شماره 2 - ( 5-1392 )
چکیده
مقدمه: به دنبال بررسی Heinrich در سال 1931 و ارایه مدل دومینوی وی این اندیشه شکل گرفت که مهمترین عامل بروز حادثه، انسان است. طبق گفته وی در بروز حوادث 88% رفتار نا ایمن، 10% شرایط نا ایمن و 2% نیز فاکتورهای پیشبینی نشده نقش دارند. بنابراین هدف از انجام این مطالعه، بررسی فرهنگ ایمنی افراد و عوامل موثر بر آن در یک واحد شوینده و پاک کننده میباشد.
.
روش کار: در این مطالعه به منظور تعیین سطح فرهنگ ایمنی در شرکت شوینده و پاک کننده، از پرسشنامه استاندارد فرهنگ ایمنی که در سال 1389 تهیه شده بود استفاده گردید. ابعاد فرهنگ ایمنی در این پرسشنامه شامل: 1- تعهد مدیریت، 2- آموزش و تبادل اطلاعات، 3- محیط حمایتی، 4- عوامل بازدارنده و 5- اولویت به ایمنی میباشد. پس از جمعآوری پرسشنامهها، دادهها جهت انجام آنالیزهای آماری به رایانه منتقل و با استفاده از نرم افزار SPSS17 آنالیز و ارزیابی شدند.
.
یافته ها: آنالیز اطلاعات مربوط به سن و سابقه کار نشان داد که میانگین سن افراد 5/37 سال و سابقه کاری افراد نیز 7/13 سال میباشد. 3/52% افراد در طول سابقه کاری خود دچار هیچ نوع حادثهای نشده بودند. میانگین نمره فرهنگ ایمنی در بین افراد شرکت کننده 216/35±51/180 به دست آمد.
.
نتیجه گیری: اختلاف نمره کلی فرهنگ ایمنی در گروههای مختلف شغلی به لحاظ آماری معنیدار میباشد. علاوه بر این، اختلاف نمره کلی فرهنگ ایمنی در افراد حادثه ندیده و حادثه دیده به لحاظ آماری معنیدار است.
سید امیر رضا نگهبان، سید محمد علی موسویون، علیرضا ابراهیمی حریری، مهدی ملاکاظمیها، مهدی جلالی،
دوره 3، شماره 2 - ( 5-1392 )
چکیده
مقدمه: در کشور ایران حدود 90٪ از کل کارگاهها را واحدهای کوچک زیر 10 نفر کارگر تشکیل میدهد که بیش از 80٪ شاغلین را شامل میشود. یکی از عوامل زیان آوری که افراد شاغل در این کارگاه ها به طور جدی با آن مواجه میباشند صدای بالاتر از حد مجاز است. هدف از انجام این مطالعه بررسی همبستگی نتایج حاصل از برآورد روش غربالگری با اندازه گیری صدا در کارگاه های کوچک زیر 5 نفر کارگر می باشد.
.
روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی و در 51 کارگاه زیر 5 نفر در شهرستان ورامین انجام پذیرفت. ابتدا غربالگری صدا توسط فرم غربالگری انجام شد. در مرحله بعد اندازه گیری صدا به صورت روش شبکه ای منظم و توسط دستگاه صداسنج مدل TES-1358 درکلیه این کارگاه ها انجام پذیرفت. در نهایت داده ها توسط نرم افزار spss و با استفاده از آزمونهای کای اسکوئر (x2) و رگرسیون خطی ساده آنالیز گردید.
.
یافته ها: میانگین (انحراف معیار) متوسط تراز فشار صوت در 51 کارگاه (4.5) dBA 5/86 و میانگین نمره حاصل از فرم غربالگری (9/4)2/64 برآورد گردید. طبق این مقادیر، نتایج حاصل از اندازه گیری دستگاهی نشان داد که صدای (66.6٪)34 کارگاه بیش از حد مجاز و صدای (33.33٪) 17 کارگاه در زیر حد مجاز قرار داشت. نتایج بهدست آمده از فرمهای غربالگری نشان میدهد که (92.16٪) 47 کارگاه در سطح قابل قبول و (7.84٪) 4 کارگاه در سطح غیر قابل قبول قرار دارد. نتایج حاصل از آزمون کای اسکوئر، عدم وجود ارتباط میان این دو روش را بر مبنای مرز میان حدود مجاز و غیر مجاز نشان داد (p=0.288). همچنین با توجه به آزمون رگرسیون خطی ساده میزان R2 برابر با 357/0 بهدست آمد.
.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که انطباق لازم در نتایج این دو روش وجود نداشته و پیشنهاد میگردد در پارامترهای مورد استفاده در فرم غربالگری صدا برای کارگاه های کوچک زیر 5 نفر شاغل، تغییرات مناسب صورت پذیرد.
علی کریمی، فریده گلبابایی، مسعود نقاب، محمد رضا پورمند، روناک بختیاری، کاظم محمد،
دوره 3، شماره 2 - ( 5-1392 )
چکیده
در این مطالعه به منظور کنترل بخارات زایلن موجود در هوا، یک بیوراکتور همزندار در مقیاس آزمایشگاهی طراحی گردید و در مرحله بعد بیوراکتور با نسبت 1 به 3 از کنسرسیوم میکروبی و محلول مغذی به منظور حذف بخارات زایلن راه اندازی شد. عملکرد بیوراکتور در حذف بخارات زایلن با افزودن 10% روغن سیلیکون به عنوان فاز آلی در محدوده غلظتی mg/m3 551 تا mg/m3 3330 به مدت 432 ساعت مورد پایش و بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه بیولوژیکی زایلن در این مدت نشان داد که راندمان حذف زایلن تا محدوده غلظت mg/m3 2756 مقدار 82% می باشد. همچنین افزودن 10% روغن سیلیکون موجب بهبود ظرفیت حذف زایلن به میزان 7/85% نسبت به بستر بدون فاز آلی گردید. نتایج حاصل از آزمایشات میکروب شناسی نشان داد که در حضور زایلن سه گونه Pseudomonas putida ، Chryseobacterium و Ralstonia pickettii یافت شد. بهطور کلی یافتههای این تحقیق نشان داد که استفاده از بیوراکتورهای دوفازی همزندار در زمینه کنترل بخارات زایلن از جریان هوای آلوده، موفقیت آمیز می باشد.
محسن علیآبادی، قاسم حسام، رزاقپور رحیم پور،
دوره 3، شماره 2 - ( 5-1392 )
چکیده
مقدمه: آسایش حرارتی در محیط کار و زندگی به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای انسان در نیم قرن گذشته بوده است. آسایش حرارتی شرایطی است که فرد از لحاظ ذهنی نسبت به شرایط جوی محیط خود احساس رضایت داشته باشد. یکی از سامانههای نسبتاً جدید برای ایجاد گرمایش در محیطهای کاری، سامانههای گرمایش تابشی است. هدف از این پژوهش بررسی عملکرد حرارتی سامانه گرمایش تابشی سقفی و تاثیر آن بر سطح آسایش حرارتی کارگران میباشد.
.
روش کار: درمطالعه توصیفی تحلیلی حاضر، سامانههای گرمایش تابشی طراحی شده در دو کارگاه تعمیرات و نگهداری مرکز بهرهبرداری خطوط لوله گاز همدان مورد ارزیابی قرار گرفت. ابتدا پارامترهای محیطی تاثیرگذار بر آسایش حرارتی در هر دو کارگاه، قبل و بعد از روشن شدن سیستم گرمایش تابشی سقفی، اندازهگیری و بر اساس آنها شاخص خنک کنندگی باد و شاخصهای آسایش حرارتی، میانگین رای پیش بینی شده (PMV) و درصد افراد ناراضی (PPD) محاسبه گردید. با استفاده از پرسشنامه توزیع شده در بین 22 نفر از کارگران شاغل در کارگاههای مورد مطالعه، شاخص PMV و PPD بر اساس احساس ذهنی کارگران از شرایط آسایش حرارتی تعیین گردید.
.
یافته ها: نتایج نشان داد سامانه گرمایش تابشی سقفی در کارگاه شماره یک، شاخص خنککنندگی باد را به میزان Kcal/m2.h 3/42 کاهش داده است که این مقدار تاثیرقابل ملاحظهای در تغییر شرایط آسایش حرارتی محیط نداشته است. در کارگاه شماره دو، شاخص خنککنندگی باد به میزان Kcal/m2.h 3/109 کاهش یافته است که در این وضعیت شرایط آسایش حرارتی از احساس محیط سرد به محیط مطلوب تغییر یافته است. شاخص PMV در کارگاه شماره یک بعد از روشن شدن سامانه نسبت به قبل 37/0 افزایش داشته است که این مقدار برابر افزایش 24/17 درصد رضایت افراد بود، در حالی که در کارگاه شماره دو، تغییر افزایشی شاخص PMV قبل و بعد از روشن شدن سامانه 98/0 بود که این مقدار برابر افزایش قابل ملاحظه 6/31 درصد رضایت افراد بود. بر این اساس درصد رضایت در کارگاه شماره دو نسبت به کارگاه شماره یک به میزان 3/14 بیشتر بوده است.
.
نتیجه گیری: با توجه به حجم بزرگ این نوع کارگاههای صنعتی، گرمایش موثر کارگاه از طریق مکانیسمهای همرفتی بسیار مشکل و پرهزینه میباشد. نتایج تایید نمود در صورتی که سامانههای گرمایش تابشی در کارگاههای صنعتی بر اساس اصول علمی طراحی و بهکار گرفته شوند میتوانند در بهبود آسایش حرارتی به دلیل گرمایش سطوح مجاور از طریق تابش و کاهش در مصرف سوخت و هزینه بسیار اثربخش باشند.