491 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
مهشید عسگری، ویدا زراوشانی، مهران قلعه نوی، یوسف اکبری شهرستانکی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: بروز حریق در بیمارستانها و مراکز درمانی به دلیل ناتوانی در حرکت اکثر بیماران، وجود تجهیزات گرانقیمت در بیمارستان و نقش مهم بیمارستان در خدمترسانی به مردم، میتواند منجر به ایجاد حوادث ناگوار و غیرقابلتحمل گردد. نداشتن و یا ضعف در مدیریت ریسک حریق میتواند برشدت رخداد حادثه بیفزاید. این مطالعه، بهمنظور ارزیابی سطح ایمنی حریق و ارائهی راهکارهای کنترلی مناسب در یک مرکز آموزشی بهداشتی درمانی واقع در شهر قزوین انجام شد.
روش کار: این مطالعه، با استفاده از جدیدترین ویرایش استاندارد NFPA۱۰۱A، ارزیابی ریسک حریق در هفت بخش از یک بیمارستان آموزشی در شهر قزوین در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ انجام شد. در این مطالعه، محاسبهی ضریب ریسک سکونت برای ساکنان هر ناحیه، بررسی پارامترهای ایمنی حریق و تعیین ضریب ریسک آنها، محاسبهی امتیاز کسبشدهی ناحیهی تحت ارزیابی، تعیین حداقل امتیاز مورد نیاز در حیطههای مختلف ایمنی حریق و تعیین سطح ریسک حریق انجام گردید.
یافته ها: در میان بخشهای آیسییو ۱ و ۲، سیسییو ۱ و ۲، انبار مرکزی، انبار داروخانه و تأسیسات بیمارستان که برای ارزیابی ریسک حریق انتخاب شدند، کل ساختمانهای آیسییو ۱ و ۲، با نمره ی ایمنی کلی حریق ۲۱/۱ بهترین وضعیت و ساختمان تأسیسات با نمره ی ایمنی کلی حریق ۱۴/۵-، بدترین وضعیت را داشتند.
نتیجه گیری: تأسیسات بیمارستان، پرریسکترین بخش مورد مطالعه از دیدگاه حریق شناسایی شد. قرارگیری تجهیزات پرخطر در کنار یکدیگر و نبود برنامه ی مدون مدیریت ایمنی، از عوامل مؤثر در کسب نتایج این مطالعه بود. اهمیت تدوین یک برنامه در پاسخ به شرایط اضطراری بهمنظور پیشگیری و اطفای حریق در این ساختمان، ضرورت دارد.
یونس مهری فر، مجید عباسی، کاظم صمیمی، صابر مرادی حنیفی، مصطفی پویا کیان،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: شاخصهای عمومی زیادی برای بررسی عملکرد ایمنی در سازمانها ارائه شده است؛ لیکن این شاخصها به دلیل ماهیت کلینگر آنها، نمیتوانند همواره منعکسکننده ی جنبههای ویژه ی عملکرد سازمان درخصوص ایمنی باشند؛ به بیان دیگر، ماهیت فعالیتهای یک سازمان، ایجاب میکند که آن سازمان از شاخصهای مختص به خود برای انعکاس بهتر عملکرد ایمنی استفاده نماید. این مطالعه، با هدف تعیین شاخصهای کلیدی عملکرد ایمنی به روش دلفی و سنجش آنها در شرکت توزیع نیروی برق استان البرز انجام شد.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-پیمایشی، از نظرات خبرگان و کارشناسان ایمنی صنعت توزیع برق (n=۱۱) در قالب روش دلفی استفاده شد. نظرات، در چهار مرحله جمعآوری و شاخصهای کلیدی نهایی شناسایی شدند. سپس از این شاخصها برای ارزیابی عملکرد ایمنی شرکت توزیع برق البرز در طی یک دوره ی ۳ ماهه استفاده شد.
یافته ها: در این مطالعه، ۳۴ فعالیت ایمنی شناسایی و ثبت گردید. در مرحله ی اول روش دلفی، ۲۰ شاخص توسط گروه خبرگان پیشنهاد گردید. در مراحل دوم و سوم، به ترتیب ۴ و ۱ شاخص به دلیل عدم کسب امتیاز لازم حذف شدند. در مرحله ی چهارم، برای ۱۵ شاخص باقیمانده، نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVIAv) محاسبه شد. نتایج، نشان داد که میانگین امتیاز عملکرد سهماههی مناطق و ادارات توزیع برق استان البرز در سال ۱۳۹۵، از ۱۰۰ امتیاز شامل نظرآباد، ساوجبلاغ، مهرشهر، فردیس، غرب، شرق، طالقان و اشتهارد، به ترتیب ۷۸/۹، ۵۴/۷، ۷۸/۸، ۷۵/۹، ۷۵/۷، ۸۰/۸، ۶۱ و ۸۳/۵ بود.
نتیجه گیری: روش دلفی، تکنیکی مؤثر در شناسایی شاخصهای کلیدی عملکرد ایمنی است. شاخصهای کلیدی انتخابشده توسط خبرگان شرکتکننده در راندهای دلفی، جزو شاخصهای فعال (پیش از وقوع حادثه) بودند که عملکرد ایمنی واحدهای عملیاتی شرکت توزیع نیروی برق استان البرز را به شکل کارآمدتری منعکس میکنند. پیشنهاد میشود این شاخصها برای ارزیابی عملکرد ایمنی در سایر شرکتهای توزیع برق کشور مورد استفاده قرار گیرند.
ندا مهدوی، حسن ختنلو، مهدی درویشی، جواد فردمال، ایمان دیانت، رشید حیدری مقدم،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: خستگی جسمانی از مهمترین ریسکفاکتورهای آغازگر اختلالات اسکلتی-عضلانی در محیطهای کاری است که هزینههای جانی و مالی زیادی در پی داشته است. تأثیر ریسکفاکتورهای جسمانی/ بیومکانیکی، روانی-اجتماعی، محیطی و فردی بر خستگی عضلانی انکار ناپذیرست. هدف این مطالعه مدلسازی پدیده خستگی عضلانی (به عنوان خروجی) ناحیه دست در محیطهای کاری واقعی بر اساس این ریسکفاکتورها (به عنوان ورودی) با استفاده از روشهای نرم محاسباتی است.
روش کار: در گام اول ریسکفاکتورهای موثر بر خستگی ۱۵۶ آزمودنی در سه شغل با نیازمندیهای جسمانی متفاوت اندازهگیری شد. این ۱۲ریسکفاکتورها با پرسشنامههای محیطی، روانی-اجتماعی کوپنهاگ، دموگرافیک و ابزار Man-TRA استخراج شدند. سپس جهت اندازهگیری خستگی با داینامومتر و شتابسنج سه-محوره به ترتیب از معادله Roman-Liu و میانگین مجذور دامنه امواج شتاب استفاده شد. در نهایت با توجه به ماهیت ریسکفاکتورها و پدیده خستگی از ۶ دسته (۲۴روش) یادگیری ماشین نظارتشده مبتنی بر طبقهبندی و با کمک نرمافزار ،(MatLab R۲۰۱۷b, The Mathworks Inc., MA, U.S.A.) MatLab برای برازش مدلها استفاده شد.
یافته ها: بهترین مدلهای برازش شده در نیمه اول و دوم شیفت کاری، با استفاده از روشهای ماشین بردار پشتیبان حاصل شد. ریسکفاکتورهای جسمانی بیشترین تأثیر را بر خستگی جسمانی داشتند. پس از فیلتر نمودن ریسکفاکتورهای کماولویت، در نیمه اول شیفت کاری بهینهترین مدل صحت %۷۱/۸، دقت %۷۲/۵، حساسیت %۷۶/۹، ویژگی %۷۰/۸ و قدرت افتراق برابر با %۷۳ و در نیمه دوم شیفت کاری با صحت، دقت، حساسیت و ویژگی به ترتیب برابر با %۶۰/۳، %۵۷/۵، %۵۰ و %۴۶/۹ و قدرت افتراق در حدود %۶۲ به دست آمد.
نتیجه گیری: مدلهای برازش شده برای خستگی دست در هر دو بخش شیفت عملکرد قابل قبولی داشتند، اما همچنان قابلیت بهینهتر شدن را دارا هستند. لذا ضروریست، مطالعات آینده ضمن ارتقای کیفی دادههای ورودی و خروجی، سایر ابعاد مؤثر بر خستگی همچون بار کاری شناختی، نوع شیفت کاری و غیره را در مدلها لحاظ کنند.
حمیدرضا رائی حق، آزیتا بهبهانی نیا، مینا مکی آل آقا،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: امروزه، استفاده از خطوط لوله بهمنظور انتقال حجمهای بالای نفت و گاز در مسافتهای طولانی، بهطور گستردهای مورد توجه قرار گرفته است. ارزیابی ریسک میتواند به تعیین عوامل مخاطرهآمیز و ایجاد یک اقدام و استراتژی مناسب در کاهش و یا حتی حذف آنها در حوزهی مذکور، کمک شایانی نماید. هدف اصلی این تحقیق، ارائه ی روشی برای ارزیابی ریسک خطوط لوله بر اساس سیستم استنتاج فازی است تا بتوان قالبی سیستماتیک ایجاد نمود؛ که انتظار میرود این قالب، مدلی قدرتمندتر، دقیقتر و مطمئنتر برای کنترل ریسکها و خطرات مربوط به خطوط لولهی نفت و گاز باشد.
روش کار: در این مقاله، از منطق فازی برای مدلسازی عدم قطعیت و ارائهی مدلی جهت ارزیابی ریسک خطوط لوله استفاده شده است. برای نیل به این مقصود، روش مالبایر که یکی از متداولترین روشهای ارزیابی ریسک خطوط لوله ی نفت و گاز میباشد، جهت تعیین فاکتورهای مهم و تأثیرگذار بر خطوط استفاده شده است. این روش، با استفاده از الگوریتم میدانی و بر اساس دانش خبرگان، در تولباکس منطق فازی نرمافزار متلب اجرا شده است. جهت صحتسنجی نتایج حاصل از مدل پیشنهادی، از اطلاعات خطوط لوله ی بین فازی پالایشگاه پنجم میدان گازی پارس جنوبی بهعنوان نمونه ی مطالعاتی استفاده شده است.
یافته ها: یافتهها از اجرای مدل ایجادشده در خطوط لوله ی فازهای 10-9 پارس جنوبی (بخش خشکی)، نشان میدهد که خطوط لوله ی مورد مطالعه بر اساس شاخصهایی از قبیل تراکم جمعیت و استقرار تجهیزات و غیره به سه قسمت A-B-C تقسیمبندی شده است. قسمت C خط لوله، دارای بیشترین میزان ریسک بوده که مهمترین عوامل مؤثر بر آن آسیبهای شخص ثالث و طراحی بوده است. قسمت B، دارای کمترین میزان ریسک بوده و کمترین پیامد را برای بروز حوادث انسانی در بر خواهد داشت. همچنین مشاهده گردید که خوردگی، بهعنوان عاملی مهم در افزایش نشتی و میزان ریسک هر سه قسمت خط لوله است.
نتیجه گیری: نتایج، نشان میدهد که روش پیشنهادی، نتایج دقیقتر، صحیحتر و مطمئنتری را نسبت به روشهای سنتی و کلاسیک ارائه میدهد. عواملی از قبیل عملکرد نادرست ، پراکندگی ، گیرندهها ، حجم نشت و خطر محصول که از دیگر عوامل مؤثر بر ریسک خطوط لوله هستند، در روشهای سنتی و کلاسیک در نظر گرفته نشده بودند؛ لذا میتوان بیان نمود که از این مدل بهعنوان ابزاری جامع و هوشمند، میزان ریسک خطوط لوله ی نفت و گاز را محاسبه نمود.
علیرضا شقاقی، زینب کاظمی، علی شریف نژاد، احسان گروسی، مریم محمدعلیزاده، سیدحسین مهدوی، محمدصادق قاسمی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: در طیف گستردهای از مشاغل، کاربران در طول وظایف شغلی خود، مستلزم نشستنهای طولانیمدت هستند. نشستن طولانیمدت، با خستگی همراه است که منجر به تغییراتی همچون تغییرات کینماتیکی، نوسانات اندام فوقانی و تغییرات سطح فعالیت عضلانی میگردد که این موارد نیز میتوانند بارهای وارد بر ستون مهرهای را افزایش دهند. علیرغم اهمیت موضوع از جنبه ی گستردگی کارهای نشسته ی طولانیمدت و عوارضی که به دنبال دارد، مطالعات محدودی در این حوزه صورت گرفته است؛ بنابراین، هدف از مطالعهی حاضر، بررسی روند تغییرات سطح فعالیت و خستگی عضلات بالاتنه در وظایف نشستن طولانیمدت است.
روش کار: در این مطالعه، از ۲۰ آزمودنی (۱۰ مرد و ۱۰ زن) که از جامعه ی دانشجویان و با حداقل ۵ سال سابقهی کار با رایانه و در بازهی سنی ۲۰ تا ۳۰ سال انتخاب شدند، درخواست شد تا سه نوع وظیفه ی کار با کامپیوتر را بهصورت تصادفی به مدت ۹۰ دقیقه (هر وظیفه ۳۰ دقیقه) انجام دهند. شاخصهای مورد بررسی در این مطالعه، ناراحتی درک شده و خستگی عضلانی است. بهمنظور ارزیابی ناراحتی درکشده، از پرسشنامهی Visual Analogue Scale (VAS) و بهمنظور ارزیابی خستگی عضلانی، از دستگاه الکترومایوگرافی و از شاخصهای RMS و MPF استفاده گردید. برای تجزیهوتحلیل دادهها، از نرمافزار متلب و SPSS استفاده شده است.
یافته ها: با توجه به نتایج بهدستآمده، مشخص شد که میزان ناراحتی درکشده در اندامهای بدن در طی انجام وظایف نشسته، بهصورت معناداری افزایش پیدا میکند. زمان، دارای اثر معنیداری از لحاظ آماری بر سطح فعالیت عضلانی عضلات تراپزیوس فوقانی راست UTR))، ارکتور اسپاینی گردنی راست (ESCR) و ارکتور اسپاینی سینهای راست (ESTR) است (۰/۰۵>p). همچنین جنسیت، بر روند تغییرات سطح فعالیت عضلات UTL و ESCR دارای اثر معنیداری است. بهعلاوه، یافتهها، مؤید اثر تعاملی زمان و جنسیت بر سطح فعالیت عضله ی ESTR است. زمان نیز اثرات معنیداری از لحاظ آماری بر شاخص فرکانس میانه ی (MPF) عضلات UTR، ESCR، ESCL، ESTL و ESLL دارد.
نتیجه گیری: یافتههای بهدستآمده، نشان میدهد که با گذشت زمان، علاوه بر افزایش ناراحتی، سطح فعالیت عضلات نواحی گردنی و توراسیک افزایش یافته و همچنین خستگی عضلات این نواحی طی بلوکهای زمانی وظیفهی نشستن، افزایش مییابد.
عادل جعفری فتح، فرشید قربانی شهنا، عبدالرحمن بهرامی، مجید حبیبی محرز،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: با گسترش پاندمی کووید ۱۹ (COVID-۱۹) و عدم ایجاد حفاظت کافی توسط تجهیزات حفاظتی موجود، توجه بسیاری از پژوهشگران به توسعه ی تجهیزات حفاظت تنفسی ارتقایافته، سوق یافته است. نانوفیبرهای الکتروریسیشده، به دلیل دارا بودن خواص ویژه و قطر الیاف در ابعاد نانومتری، گزینه ی مناسبی جهت ارتقای خصوصیات عملکردی بسترهای معمول مورد استفاده در ماسکها هستند. هدف مطالعه ی حاضر، بهینهسازی فرایند الکتروریسی برای ساخت بسترهای نانوفیبری پلی اکریلونیتریل (PAN) بر پایه ی جاذب چارچوبهای ایمیدازول زئولیتی-۸ (ZIF۸) و بهکارگیری بستر بهینهشده در ماسکهای پزشکی بهمنظور افزایش عملکرد حفاظتی این ماسکها است.
روش کار: در این مطالعه، برای سنتز ZIF۸، از روش دوستدار محیط زیست در محیط آبی استفاده شد. در ادامه، محلولهای پلیمری PAN/ZIF۸ در حلال دی متیل فرمامید آمادهسازی شده و سپس نحوه ی اثر پارامترهای الکتروریسی، ازجمله غلظت محلول پلیمری، ولتاژ اعمالی الکتروریسی، فاصله ی الکتروریسی و دبی تزریق پلیمر بر روی قطر و یکنواختی (درصد ضریب تغییرات نانوفیبرها) با بهرهگیری از طرح آزمایشات سطح-پاسخ (RSM) بر اساس طرح مرکب مرکزی (CCD) مورد بررسی قرار گرفت. درنهایت بستر PAN/ZIF۸ بهینه شده و بستر PAN بر روی زیرلایه ی اسپان باند، الکتروریسی شد و وزن پایه، میانگین قطر فیبرها، راندمان فیلتراسیون، افت فشار و فاکتور کیفیت بسترها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: با توجه به نتایج کسبشده، شرایط بهینه ی الکتروریسی محلول پلیمری PAN/ZIF۸ برای پارامترهای غلظت محلول پلیمری، ولتاژ الکتروریسی، دبی تزریق و فاصله ی الکتروریسی، به ترتیب w/v% ۷۰، kv ۲۰، ml.hr-۱ ۰/۴ و ۱۸ cm به دست آمد. همچنین نتایج مطالعه ی حاضر، حاکی از این بود که ماسک دارای بستر نانوفیبری PAN/ZIF۸ با وجود وزن پایه ی کمتر، از عملکرد فیلتراسیون بهتر (۹۸/۵۱%)، افت فشار پایینتر (۳۱/۴۲ Pa) و درنهایت فاکتور کیفیت بالاتر (Pa-۱ ۰/۱۴۰۱) در مقایسه با سایر ماسکهای مورد بررسی برخوردار است.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه ی حاضر، حاکی از این بوده که بسترهای ساختهشده ی PAN/ZIF۸، از عملکرد فیلتراسیونی خوبی برای استفاده در تجهیزات حفاظت تنفسی برخوردار هستند و میتوان با مدل توسعه دادهشده، نانوفیبرهای یکنواخت و پیوسته با قطر دلخواه را برای کاربردهای خاص، بهویژه در ساختار بسترهای فیلتراسیونی ماسکهای حفاظت تنفسی استفاده کرد.
کوثر توحیدی زاده، مهران قلعه نوی، اسماعیل زارعی، کامران کولیوند،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: ایران، به دلیل داشتن ۲۷۰۰ کیلومتر مرز آبی با کشورهای منطقه، بهعنوان بزرگترین ناوگان حملونقل دریایی خاورمیانه شناخته میشود. با اینحال، محیط پیچیده و پرخطر دریایی، این موهبت را به زیان بدل کرده و از طرفی رشد فنّاوری نیز بر پیچیدگی آن افزوده است. این موارد، نیاز به توسعه ی ابزارهای جدید جهت تجزیه و تحلیل حوادث را تضمین میکند تا علاوه بر قدرت کاوش بالا در دادههای حوادث، باعث ایجاد یکپارچگی در حوزهی تجزیه و تحلیل حوادث دریایی شود. مطالعه ی حاضر، با هدف توسعهی یک رویکرد اختصاصی تجزیه و تحلیل حوادث دریایی مبتنی بر AcciMap انجام شده است.
روش کار: این پژوهش، یک مطالعه ی توصیفی از نوع کاربردی بوده که در ۳ فاز اصلی ۱) جمعآوری اطلاعات، ۲) توسعه ی رویکرد و ۳) اعتباربخشی انجام شده است. در مرحله ی اول، با استفاده از مرور مطالعات پیشین، مصاحبه با خبرگان و تجزیه و تحلیل حوادث واقعی، اطلاعات لازم درخصوص عوامل مؤثر در حوادث دریایی استخراج شده و در مرحله ی بعد، رویکرد AcciMap در قسمتهایی توسعه یافت و در مرحله ی سوم، مدل طراحیشده، توسط خبرگان حوزه ی دریایی، اعتباربخشی و تأیید شد.
یافته ها: مدل AcciMap توسعه یافته در سه سطح «عوامل خارجی (بینالمللی و ملی)»، «عوامل درونسازمانی» و « شرایط محیطی/ فردی و فعالیتهای فردی» تنظیم شده است؛ که در آن سطح «عوامل خارجی (بینالمللی و ملی)» در ۳ لایه ی اصلی، ۲ لایه ی فرعی و ۱۳ لایه ی فرعی ثانویه، سطح «عوامل درونسازمانی» به ۲ لایه ی اصلی، ۱۱ لایه ی فرعی و ۳۵ لایه ی فرعی ثانویه و سطح «شرایط محیطی/ فردی و فعالیتهای فردی» به ۱ لایه ی اصلی، ۳ لایه ی فرعی و ۱۱ لایه ی فرعی ثانویه طبقهبندیشده است.
نتیجه گیری: استفاده از رویکرد توسعه یافته، میتواند سطوح دارای نقص و مسئول اجرای اقدام اصلاحی را مشخص نماید. همچنین به دلیل گنجانده شدن عوامل نوظهور مؤثر در حادثه، رویکرد ارائهشده در این مطالعه، قدرت کاوش بالاتری در دادههای حوادث دریایی دارد.
اکبر احمدی آسور، محمدرضا منظم، ابراهیم تابان، زهرا هاشمی، سمیه امینی نسب،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: اندازه ذرات عامل مهمی در کارایی جاذبهای صدا میباشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اندازه ذرات (مش) بر ضریب جذب صوتی جاذبهای ساخته شده از نی Arundo Donax و تعیین مش بهینه برای جذب صدا بوده است.
روش کار: ساقه نی پس از خردکردن در مشهای 10، ۱۶، 20، ۳۰ و 40 با سود 5 درصد شستشو داده شد. برای ساخت نمونهها با قطرهای 3 و 10 سانتیمتری از PVA 10 درصد بهعنوان. به عنوان چسب و برای تعیین ضریب جذب از لوله امپدانس دوکاناله طبق استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ استفاده شد. ۲۲ نمونه از مش 16 و 20 برای دستیابی به مش بهینه بر اساس روش RSM ساخته شد و شاخص SAA (میانگین جذب صوتی) برای مقایسه نمونهها و تعیین مش بهینه محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب صدا مربوط به مش 16 و 20 در فرکانس 2500 هرتز به ترتیب 94/0 و 98/0. تأثیر افزایش ضخامت و دانسیته بر ضریب جذب به وضوح مشهود است. نتایج نشاندهنده تأثیر افزایش ضخامت و چگالی بر ضریب جذب در مش 20 است به گونه ای که با افزایش دانسیته از 150 به 250 کیلوگرم بر مترمکعب و ضخامت از 10 به 30 میلیمتر، ضریب جذب از 21/. به 51/. در مش ۱۶ و از ۱۹/. به ۵۷/. در مش ۲۰ افزایشیافته است. نمونه بهینه شده مش 20 با ضخامت 30میلیمتر و چگالی 250 کیلوگرم بر مترمکعب، بیشترین میانگین جذب را داشته است (۵۷/.=SAA). فاصله زیاد بخشهای واقعی و مجازی امپدانس، راکتیو بودن نمونه را نشان میدهد. در مش 16 این فاصله بیشتر است، در نتیجه مش 16 راکتیویته بیشتر و بهتبع آن جذب کمتری دارد.
نتیجهگیری: نقش مش ذرات بهعنوان یکی از پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر ضریب جذب مطرح میباشد که در این مطالعه مورد بررسی قرارگرفته است.
عادل مظلومی، علیمحمد مصدقراد، فریده گلبابایی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، سجاد زارع، مهدی محمدیان، رمضان میرزایی، ایرج محمدفام، حسن صادقی نائینی، مسعود ریسمانچیان، یحیی رسول زاده، غلامعباس شیرالی، محمود حیدری، یحیی خسروی، حامد دهنوی، ملیحه کلاهدوزی، هانیه اخلاص، میرغنی سیدصومعه، سولماز بالاجمادی، مهدی غرسی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: مدیریت استراتژیک، با تعیین جهت حرکت سازمان و تهیه چشمانداز استراتژیک و بیانیه مأموریت، زمینه رشد، سودآوری، تولید و گنجاندن برنامههای ایمنی و سلامت کارکنان در سراسر سازمان را فراهم میکند. همچنین وجود یک برنامه استراتژیک جهت تقویت علمی و کاربردی رشته بهداشت حرفهای و ایمنی کار یکی از اولویتهای دانشگاهی و صنعتی کشور است. هدف از مطالعه حاضر ارائه برنامه استراتژیک توسعه رشته تخصصی مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار در ایران میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مطالعات اقدام پژوهی مشارکتی است که در سال 1400 انجام شد. کمیته تدوین برنامهریزی استراتژیک متشکل از 20 نفر از اساتید، کارشناسان و دانشجویان مقطع دکترا بودند طی 14 هفته با تشکیل جلسات منظم هفتگی و با جمعآوری اطلاعات درون سازمان و برون سازمان و تحلیل محیط داخلی و خارجی سازمان و شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط اقدام به تعیین مأموریت، دورنما، ارزشها و اهداف کلی و اختصاصی سازمان برای سالهای 1400 تا 1404 نموند. همچنین، اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف تعیین شده شناسایی و برنامه عملیاتی دستیابی به اهداف در زمینه ارتقای عملکرد رشته تخصصی بهداشت حرفهای و ایمنی کار تدوین شدند.
یافته ها: انجام این پژوهش کاربردی منجر به ارزشیابی استراتژیک محیط درونی و بیرونی رشته تخصصی بهداشت حرفهای و ایمنی کار، تعیـین جهـت استراتژیهای اساسی، مأموریت، دورنما، ارزشها و اهداف کلی شد. درنهایت هفت هدف اختصاصی و 286 اقدام برای ارتقای عملکرد رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار مشخص شد. در تحلیل SWOT انجامگرفته از محیط داخلی و خارجی رشته بهداشت حرفهای و ایمنی کار، 27 نقطه قوت، 7 نقطهضعف، 26 فرصت و 12 تهدید به دست آمد. طبق نتایج ماتریس SWOT موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار در موقعیت استراتژیهای احتیاطی و حفظ شرایط موجود قرار دارد.
نتیجهگیری: این برنامه، در راستای برنامه 4 ساله رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار نوشته شده است. در تدوین برنامه به اسناد و سیاستهای ارگانهای بالادستی توجه شده است. موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار، استراتژی محتاطانه است. در این موقعیت میتوان استراتژیهای حفظ شرایط موجود را به کاربرد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود با تمرکز بر استراتژیهای محتاطانه تا حد امکان نقاط ضعف رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار و ایمنی کار کاهش یابد و قابلیتهای استراتژیک آن افزایش یابد. رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار بهتدریج از سال دوم اجرای برنامه استراتژیک میتواند بر توسعه فعالیتها متمرکز شود.
مرضیه ایزدی لای بیدی، عادل مظلومی، جبرائیل نسل سراجی، فرامرز قره گوزلو، امیرهمایون جعفری، زهرا شیرژیان، کمال اعظم،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: کنترل ترافیک هوایی یک فرایند بسیار پیچیده شامل تعامل چندگانه سیستم انسان-ماشین میباشد که بارکاری ذهنی انسان نقش مهمی در این فرایند ایفا میکند. امروزه شاخصهای الکتروآنسفالوگرافی به عنوان نشانگرهای جدید در حوزه ارزیابی بارکاری ذهنی مطرح میباشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین شاخص تتای سیگنالهای مغزی و بارکاری ذهنی در کنترلرهای ترافیک هوایی میباشد.
روش کار: در این مطالعه چهارده نفر کنترلر ترافیک هوایی شرکت نمودند. کنترلرها دو سناریوی بارکاری کم و زیاد را بر اساس مؤلفههای بار وظیفه در شبیه ساز کنترل ترافیک هوایی انجام دادند. بارکاری ذهنی کنترلرها در این دو سناریو با استفاده از پرسشنامه NASA-TLXمورد ارزیابی قرار گرفت. امواج الکتروآنسفالوگرافی افراد در طول انجام وظایف به طور مستمر ثبت شد. سپس، توان مطلق تتا با استفاده از تبدیل سریع فوریه در نواحی مختلف مغزی با استفاده از نرمافزار متلب استخراج گردید و در شرایط بارکاری بالا و پایین با یکدیگر مقایسه شد.
یافته ها: نتایج حاصل از مقیاس فردی NASA-TLXبیانگر این است که بین نمره خام بارکاری در شرایط بارکاری بالا و شرایط بار کاری پایین تفاوت معنیدار وجود دارد (001/0 > P). اختلاف بین توان مطلق تتا در شرایط بارکاری بالا و بارکاری پایین در تمامی مناطق اندازهگیری شده ازلحاظ آماری معنادار بود (05/0 > P) و در درجه اول این شاخص در مناطق فرونتال در شرایط بارکاری بالا افزایش یافت. همچنین با افزایش سابقه کاری، توان مطلق تتا در سطح بارکاری بالا در سمت چپ فرونتال افزایش یافت (021/0 = P، 607/0 = r).
نتیجهگیری: توان مطلق تتا شاخص خوبی به منظور ارزیابی بارکاری ذهنی در سطوح مختلف وظیفه کنترل ترافیک هوایی میباشد؛ بنابراین میتواند به عنوان ابزاری مناسب برای طراحی سیستمهای پیچیده انسان -ماشین استفاه شود.
نعمت اله کرد، عبدالرحمن بهرامی، عباس افخمی، فرشید قربانی شهنا، محمدجواد عصاری، مریم فرهادیان،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: بنزن، تولوئن، اتیل بنزن و زایلن (BTEX) دستهای از هیدروکربنهای آروماتیک تک حلقهای هستند که به دلیل ویژگیهای خطرناک آنها به عنوان ترکیبات فرار سمی طبقهبندی میشوند. ترانس، ترانس- موکونیک اسید (tt-MA)، ماندلیک اسید (MA)، هیپوریک اسید (HA)، و متیل هیپوریک اسید (MHA) به ترتیب می توانند به عنوان شاخص های بیولوژیکی قابل اعتماد در ارزیابی مواجهه شغلی با BTEX استفاده شوند.
روش کار: در مطاله حاضر، یک چارچوب آلی کووالانسی مغناطیسی با پیوند ایمین (Fe3O4@TFPA-Bd)، برای اولین بار سنتز گردید و به عنوان جاذب جدید در روش میکرواستخراج با جاذب انباشته (MEPS) استفاده شد. از بنزیدین (Bd) و تریس (4- فرمیل فنیل) آمین (TFPA) به عنوان بلوک های ساختاری اصلی همراه با نانوذرات Fe3O4 به عنوان هسته مغناطیسی برای سنتز جاذب استفاده گردید. جاذب سنتز شده جهت استخراج میکرونی هیپوریک اسید، مندلیک اسید، ترانس، ترانس- موکونیک اسید و 3- متیل اسید هیپوریک (m-MHA) از نمونه های ادرار و سپس تجزیه توسط کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) مورد استفاده قرار گرفت. برخی از پارامترهای موثر بر عملکرد استخراج همچون: حجم نمونه، حجم حلال استخراج کننده، تعداد سیکل های استخراج، pH و دمای محلول نمونه، بهینه سازی شدند. جاذب سنتز شده با میکروسکوپ الکترونی روبشی و عبوری (SEM و TEM)، طیف سنج مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) و پراش اشعه ایکس (XRD) بررسی کیفی شد.
یافته ها: روش توسعهیافته دارای حد آشکارسازی پایین (برای مثال ۰۲/۰ میکروگرم بر میلیلیتر برای tt-MA، 3=S/N)، حد تشخیص خوب (۰6/۰ میکروگرم بر میلیلیتر برای tt-MA، 10=S/N)، حدود دینامیکی خطی (5/0-320 میکروگرم بر میلی لیتر برای MA، ۹۹/۰ نتیجهگیری: این روش جدید برای تعیین بیومارکرهای BTEX از نمونههای ادرار قابل کاربرد و پیشنهاد می گردد و میتواند جایگزین مناسبی برای روشهای متداول آماده سازی باشد.
مریم محمدعلیزاده، زینب کاظمی، احسان گروسی، احمدرضا کیهانی، علیرضا شقاقی، محمدصادق قاسمی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: پوسچرهای نشسته طولانی از جمله ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی-عضلانی در محیطهای شغلی میباشند که منجر به افزایش ناراحتیهای اسکلتی-عضلانی در نواحی مختلف بدن میشوند. این ناراحتیها میتوانند اثر منفی بر سلامت افراد گذاشته و هزینههای زیادی را در غالب غیبتهای کاری، ناتوانیهای زودرس و کاهش بهره وری به جوامع تحمیل کنند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرینات کششی بر سطح ناراحتی و خستگی عضلات تنه در وظایف نشسته طولانی مدت میباشد.
روش کار: مطالعه تجربی حاضر بر روی 20 شرکتکننده سالم زن و مرد در دو شرایط آزمون کنترل و مداخله انجام شد. در حالت کنترل، آزمودنیها بدون هیچگونه مداخلهای به انجام وظایف شناختی (تماشای ویدیو، تایپ متن، اصلاح اشتباهات متن و تست شناختی nback) پرداختند. در وضعیت دوم (مداخله) از آزمودنی خواسته شد تا مجدداً تمامی وظایف تعریف شده را انجام دهد. در این حالت آزمودنی قبل از هر وظیفه، تمرینات کششی مشخصی را انجام و سپس به سراغ اجرای وظیفه میرفت. بمنظور ارزیابی ناراحتی درک شده از پرسشنامۀ Visual Analogue Scale و بمنظور ارزیابی خستگی عضلانی از دستگاه الکترومایوگرافی و از شاخصهای RMS و MPF استفاده گردید.
یافته ها: میزان ناراحتی در ناحیه دستها و بازوها (04/0 = p) و قسمت تحتانی کمر (03/0 = p) در وظیفه تماشای ویدئو در حالت کنترل بیشتر از مداخله بدست آمد. درخصوص سطح فعالیت عضلانی، سطح فعالیت عضله ارکتور اسپاینی گردنی راست در وظیفۀ تماشای ویدئو در حالت کنترل کمتر از مداخلۀ ورزشی بود. در تست شناختی nback و وظیفه اصلاح متن میزان فعالیت الکتریکی عضلۀ ارکتور اسپاینی کمری راست در حالت کنترل بصورت معناداری نسبت به شرایط مداخله ورزشی بیشتر بود. بین شاخص خستگی عضله ارکتور اسپاینی گردنی چپ در وظیفه تماشای ویدئو، بین حالت کنترل و مداخله تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، خستگی عضلۀ ارکتور اسپاینی سینهای راست در وظیفه ویرایش متن در حالت کنترل بیشتر از مداخلۀ ورزشی بود؛ اما برای وظیفۀ nback در حالت مداخله میزان خستگی نسبت به کنترل، بیشتر بوده است.
نتیجهگیری: سطح ناراحتی درک شده در وظایف کار با کامپیوتر نشسته، در مداخله ورزشی به طور کلی کمتر از حالت کنترل میباشد. تمرینات کششی مورد استفاده در این پژوهش موجب بهبود سطح فعالیت عضلانی و کاهش میزان خستگی برخی عضلات تنه شد که البته تأثیر تمرینات به نوع وظیفه بستگی دارد. به طوریکه خستگی عضلات در دو وظیفه اصلاح متن و nback که ماهیت شناختی دارند بیش از سایر وظایف تحت تأثیر تمرینات کششی قرار گرفتند.
سمانه خداوردلو، محمدرضا پورمند، انسیه ماسوریان، روح اله قاسمی، صبا کلانتری، فریده گلبابایی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: تولوئن یکی از رایجترین ترکیب آلی فرار است. مواجهه طولانی مدت با آن منجربه اثرات سوء سلامتی میشود. بیوفیلتراسیون یکی از روشهای کنترل آلایندههای آلی هوا است. در این مطالعه باکتری سودوموناس پوتیدا با قابلیت تخریب هیدروکربن انتخاب و توانایی آن در تجزیه بیولوژیکی تولوئن مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: آزمایشات به دو شیوه، در دو روز و به مدت پنج ساعت انجام شد. هر شیوه شامل سه راکتور نمونه (A، B، C) و یک راکتور شاهد (D) بود. در شیوه اول مقدار باکتری در راکتورهای نمونه 5/0، 1 و 2 مک فارلند و میزان تزریق تولوئن به راکتورها یکسان (5/0 میکرولیتر) و در شیوه دوم، میزان تزریق تولوئن به راکتورهای نمونه 5/0، 1 و 5/1 میکرولیتر و نیز 5/1 میکرولیتر در راکتور شاهد و مقدار باکتری در آنها یکسان (1 مک فارلند) بود. نمونههای گازی تولوئن و نیز CO2 به صورت دورهای آنالیز شد.
یافته ها: در شیوه اول تجزیه تولوئن بین سه راکتور اختلاف معنی داری داشت (002/0=p-value). نتایج شیوه دوم نیز بین سه راکتور اختلاف معنیدار داشت (001/0>p-value). تجزیه تولوئن در دو شیوه نیز با هم اختلاف معنی داری داشت (232/0=p-value). مقدار تولید CO2 در شیوه دوم (003/0=p-value) و شیوه اول (001/0>p-value) اختلاف معنیدار داشت ولی در مقایسه دو شیوه باهم اختلاف معنی داری مشاهده نشد(15/0=p-value).
نتیجهگیری: افزایش غلظت باکتری در راکتورهای رشد منجر به افزایش تجزیه تولوئن در زمان کوتاه تری میشود ولی افزایش تولوئن در راکتورهای رشد با روند تجزیه بیولوژیکی اثر همسو ندارد.
علی ناصری، وجیهه هوشیار،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: کووید 19 پاندمی بود که بسیاری از مشاغل را با مشکلات عدیدهای روبرو کرد و باعث ایجاد ناامنی زیادی در بین مشاغل شد که کارگران و کارکنان زیادی را با استرس از دست دادن شغل خود دچار مشکلات فراوانی کرد. لذا، پژوهش حاضر با هدف تحلیل تاثیر اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر رفتار شهروند سازمانی با توجه به نقش ناامنی شغلی و ریسک ادراک شده مرتبط با ویروس کرونا در میان کارکنان سازمان تامین اجتماعی مشهد انجام گرفت.
روش کار: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ جمعآوری دادهها، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کارکنان سازمان تامین اجتماعی شهر مشهد میباشند که تعداد آنها560 نفر است. حجم نمونه براساس جدول مورگان و با استفاده از روش غیرتصادفی دردسترس تعداد 225 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه استاندارد وو و همکاران (2022) است که جهت بررسی روایی، از روایی سازه و روش تحلیل عاملی تاییدی بهره برده شد و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد، نتایج نشان داد که پرسشنامه از روایی و پایایی مناسب برخوردار است. همچنین، تجزیه و تحلیل دادهها به روش مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرمافزار smart pls انجام پذیرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر رفتار شهروندی سازمانی و ریسک ادراک شده کرونا تاثیرگذار است. همچنین، ریسک ادراک شده مرتبط با کرونا بر ناامنی شغلی درک شده تاثیر مثبت دارد. اما ریسک ادراک شده مرتبط با کرونا بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار نیست و رابطه بین اقدامات مدیریت ایمنی محل کار و رفتار شهروندی سازمانی را میانجیگری نمیکند. اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر ناامنی شغلی درک شده تاثیرگذار است و ناامنی شغلی بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار است.
نتیجهگیری: از یافتههای پژوهش میتوان چنین استنباط کرد که اقدامات مدیریت ایمنی محل کار یکی از مهمترین برنامهها و استراتژیهای سازمانها در افزایش رفتارهای شهروندی و همراهی کارکنان از طریق پشتیبانی و حمایت کارکنان و فراهم کردن شرایط ایمنی در سازمان است.
فاروق محمدیان، محسن فلاحتی، میلاد عباسی، مجتبی ذکائی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: امروزه بسیاری از صنایع دارای عوامل متعدد آسیب رسان به سلامت هستند و این امر منجر به مواجهه توام با این عوامل خواهد شد. صدا از شایعترین پارامترهای فیزیکی در محیط کار است. از طرف دیگر گرما نیز به علت فرآیندهای متنوع انرژی بر در صنایع رو به افزایش است. بنابراین این مطالعه با هدف تعیین تغییرات پارامترهای فیزیولوژیک و توجه دیداری – شنیداری در مواجهه حاد توام با گرما وصدا انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی تعداد 72 نفر (36 مرد و 36 زن) در محدودهی سنی 23 تا 33 سال بر اساس معیارهای ورود به مطالعه شرکت داشتند. در مجموع ۱۲ حالت آزمایش (3 سطح دما و 4 تراز فشار صوت) مختلف انجام شد. آزمایش برای هر فرد در 4 مرحله طی یک روز مشخص انجام شد. مدت مواجهه با هر حالت نیم ساعت و بین هر حالت آزمایش نیز نیم ساعت استراحت داده شد. نمونه بزاق هر آزمایششونده قبل و بلافاصله بعد از مواجهه با صدا و گرما با هدف تعیین میزان کورتیزول بزاق جمعآوری شد. همچنین آزمون عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری (IVA)، بهصورت همزمان، توسط شرکتکنندگان نیز ثبت شد.
یافته ها: نتایج مواجهه توأم با صدا و گرما بر توجه دیداری و شنیداری نشان داد، تنها دو حالت مواجهه توأم SPL95+WBGT34 و SPL95+WBGT29 کاهش معنادار (05/0 P <) توجه دیداری و شنیداری گردید. علاوه بر این نتایج نشان داد که مواجهه مستقل با صدا در ترازهای 85 و 95 دسیبل و مواجهه با گرما در سطوح دمایتر گویسان 34 و 29 درجه سانتی گراد باعث افزایش قابلملاحظه و معنادار (05/0 P <) کورتیزول بزاق بعد از مواجهه میشوند. نتایج اثر مواجهه توأم با صدا و گرما بر کورتیزول بزاق نشان داد که 3 حالت آزمایشی مواجهه توأم (SPL85+WBGT34، SPL95+WBGT29 و SPL95+WBGT34) باعث افزایش قابلملاحظه و معنادار (001/0 P <)، کورتیزول بزاق شده است.
نتیجهگیری: کورتیزول بزاق را میتوان بعنوان یک شاخص فیزیولوژیک برای ارزیابی مواجهه با صدا و گرما توصیه کرد. همچنین کورتیزول بزاق نسبت به عملکرد شناختی بیشتر تحت تأثیر مواجهه صدا و گرما قرار میگیرد.
معصومه وهابی شکرلو، سیامک اشرفی برزیده، رضوان زنده دل،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: در سالهای اخیر چندین تکنیک استخراج جهت تعیین غلظت متابولیتهای فرار در نمونههای بیولوژیک توسعه یافته است. این مطالعه با هدف بکارگیری روش فضای فوقانی- ابزارتله سوزنی (HS-NTD) و با استفاده از جاذب اختصاصی پلیمرقالب مولکولی برای ریزاستخراج همزمان هگزان نرمال و متیل اتیل کتن در ماتریکس ادرار انجام گردید.
روش کار: در آمادهسازی ابزار تله سوزنی از جاذب اختصاصی برای هگزان نرمال و متیل اتیل کتن استفاده گردید. خصوصیات پلیمرقالب مولکولی توسط طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه، میکروسکوپ الکترونی روبشی نشر میدانی و آزمون جذب – واجذب گاز نیتروژن (BET) مورد بررسی قرار گرفت. روش سطح پاسخ – طراحی ترکیب مرکزی برای بهینهسازی شرایط استخراج هگزان نرمال و متیل اتیل کتن در روش HS-NTD با متغیرهای ورودی دمای استخراج، زمان استخراج، درصد نمک و سرعت هم زدن استفاده شد. پس از بهینهسازی شرایط جذب، پارامترهای دقت، صحت، حدتشخیص و حد کمیسازی و رنج خطی مدنظر قرار گرفت.
یافته ها: بهترین کارایی استخراج در زمان استخراج 60 دقیقه، دمای استخراج 65 درجه سانتی گراد، 22 درصد نمک و سرعت همزدن 250 دور بر دقیقه تعیین گردید. محدودهی خطی هگزان نرمال 30-500µg/L و متیل اتیل کتن 30-4000µg/L تعیین شد. مقادیر ضریب تغییرات درون روز 7-1 درصد و برون روز در محدوده 10-3 درصد ارزیابی گردید. میانگین بازیافت نرمال هگزان 8/0 ± 3/99 و برای متیل اتیل کتن 9/0 ± 99 تخمین زده شد.
نتیجهگیری: در یک نتیجهگیری کلی روش HS-NTD به عنوان یک روش مناسب برای تعیین مقادیر بسیار پایین متیل اتیل کتن در ادرار و در حضور هگزان نرمال پیشنهاد میشود.
سیوان سبحانی، محمدشریف حسینی، سارا تابان فر،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: حجم کار بالا در پرستاران ممکن است توانایی کار آنها را تحت تاثیر قرار دهد و سبب مشکلات سلامتی و همچنین کاهش کیفیت زندگی پرستاران شود. با توجه به نقش مهم پرستاران در سلامت جامعه، شناسایی فاکتورهای تاثیرگذار بر سلامت جسمی و ذهنی این افراد مهم است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی و ارتباط سنجی بارکاری، کیفیت زندگی، توانایی کار و متغیرهای زمینهای در پرستاران انجام شد.
روش کار: 142 پرستار از بخشهای ICU، CCU، اورژانس و سایر بخشهای بیمارستان آموزشی-درمانی شهر قزوین در این مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی شرکت کردند. دادهها توسط شاخص بارکاری ناسا (NASA-TLX)،
پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 و شاخص توانایی کار (WAI) جمعآوری شدند. دادهها با آزمون تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و ANOVA تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار سن و سابقه کاری پرستاران به ترتیب 1/6±3/31 و 8/5±6/7 بود. میانگین و انحراف معیار نمره بارکاری، کیفیت زندگی و توانایی کار پرستاران به ترتیب برابر با 4/13±4/80، 7/18±5/55 و 3/7±8/31 بود. طبق نتایج، بارکاری پرستاران با کیفیت زندگی (001/0 = P-value) و توانایی کار (000/0 = P-value) ارتباط معنیدار داشت. بین کیفیت زندگی و توانایی کار نیز ارتباط معنیدار مشاهده شد (001/0 = P-value). کیفیت زندگی با سن، سابقه کار و تعداد شیفت پرستاران در ماه همبستگی معکوس معنیدار داشت (05/0 > P-value). پرستاران با سطح تحصیلات بالاتر دارای بارکاری کمتر و توانایی کار بیشتری بودند.
نتیجهگیری: پرستاران شاغل در بخشهای ICU و CCU دارای میانگین بارکاری بالاتری بودند. پرستاران با سطح تحصیلات بالاتر دارای بارکاری کمتر و توانایی کار بیشتری بودند. همبستگی معکوس بین بارکاری با کیفیت زندگی و توانایی کار پرستاران وجود داشت. میتوان با کم کردن وظایف و ساعات کاری پرستاران سبب کاهش بارکاری پرستاران شد.
مجتبی خسروی دانش، عادل مظلومی، محمدعلی چراغی، سحرناز نجات، لیزا وولف،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: در مقایسه با دیگر بخشهای بیمارستانها، پرستاران بخش اورژانس سطوح بالاتری از خستگی شغلی را تجربه میکنند. علیرغم اهمیت موضوع خستگی در بخش اورژانس، مطالعات محدودی به واکاوی عوامل ایجادکننده این خستگی پرداختهاند. از این رو، مطالعه حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر خستگی پرستاران بخش اورژانس با رویکرد سیستمی و ارائه مدل جامع خستگی صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر فاز اول از یک مطالعه آمیخته با طرح ترتیبی اکتشافی بود که به صورت کیفی صورت گرفت. دادههای مطالعه با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمهساختارمند از میان پرستاران اورژانس بیمارستانهای تابع علوم پزشکی تهران جمعآوری شدند. سپس این دادهها، با رویکرد سیستمی و روش تحلیل محتوی کیفی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. جهت بررسی دقت و صحت نتایج مطالعه از معیارهای گوبا و لینکن شامل قابلیت انتقال پذیری، آزمون همتا و کنترل اعضا استفاده شد.
یافته ها: عوامل گستردهای در چهار سطح سیستم کاری پرستاران شامل عوامل فردی، واحد کاری، سازمان و فرابیمارستان شناسایی شدند که میتوانستند باعث ایجاد خستگی پرستار شده یا از آن پیشگیری کنند. به طور اختصاصی مقولاتی که بیشترین اشاره به آنها توسط پرستاران شده بود عبارت بودند از بحث و درگیری با بیمار یا همراه، بارکاری اورژانس، کمبود نیرو، ازدحام و سروصدا، اضافه کاری اجباری، دیده شدن و قدردانی، انتظارات مراجعهکنندگان، گزارشنویسی (کاغذبازی) و بیاعتمادی مراجعین به پرستاران. برآیند نتایج پژوهش مدل مفهومی عوامل موثر بر خستگی پرستاران اورژانس شهر تهران بود.
نتیجهگیری: به طور سنتی برنامههای مدیریت خستگی در بیمارستانها تنها مسائل مربوط به شیفتهای کاری و بهداشت خواب را جهت کنترل خستگی در نظر میگیرند، نتایج مطالعه حاضر عوامل اثرگذار دیگری را در سیستم کاری پرستاران اورژانس به دست میدهد. این یافتهها میتوانند به تصمیمگیرندگان سیستمهای سلامت و متخصصین ارگونومی در طراحی سیستمهای مدیریت ریسک خستگی مؤثر در بیمارستانهای ایران، به ویژه بخشهای اورژانس کمک کند.
فریده گلبابایی، محمدجواد شیخ مظفری، جمال بیگانه، سقراط عمری شکفتیک،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: مطالعات نشان دادهاند که معلمی از جمله مشاغل با ریسک بالای سلامتی است. آسم و دیگر بیماریهای تنفسی، مشکلات اسکلتی عضلانی و عوارض روانی در میان معلمان شایع هستند. علل این مشکلات را میتوان در ویژگیهای محیط کاری آنان جستجو کرد. لذا مطالعه حاضر به بررسی ارتباط کیفیت هوای محیطهای آموزشی و سلامت معلمان میپردازد.
روش کار: مطالعه مروری حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سلامتی معلمان با ویژگیهای فیزیکی هوا شامل دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه محیطهای آموزشی انجام گرفته است. جستجو، در پایگاههای PubMed و Web of Science، با استفاده از کلیدواژههای teacher، temperature، humidity، ventilation، school، classroom، health symptoms و thermal comfort انجام گرفت. محدوده زمانی مطالعه، از سال 2000 تا 2022 بوده است.
یافته ها: از 103 مقاله اولیه، در نهایت 13 مقاله مورد بررسی نهایی قرار گرفتند. 6 مطالعه به بررسی ناهنجاریهای صوتی معلمان در ارتباط با عوامل مختلف پرداخته بودند. 2 مطالعه، ارتباط بین شیوع و تشدید علائم تنفسی و دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه مکانهای آموزشی را مورد بررسی قرار داده بودند و نشان دادند که تهویه و رطوبت نسبی با این علائم در ارتباط هستند. 5 مطالعه نیز ارتباط آنها با علائم غیراختصاصی شایع در بین معلمان، مانند سردرد، استرس، مشکلات سینوسی، مشکلات آلرژیک و ...، بررسی کرده بودند. نتایج نشان داد که شیوع این علائم بالا و در برخی موارد مرتبط با پارامترهای مذکور بوده است.
نتیجهگیری: علائم و اختلالات صوتی، تنفسی، علائم آلرژیک و سایر علایم غیراختصاصی درمیان معلمان شایعاند و میتوانند با پارامترهای کیفیت محیط داخلی مکانهای آموزشی (از جمله دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه) مرتبط باشند و لذا با کنترل و تنظیم این پارامترها در مقادیر توصیه شده، میتوان از شیوع و یا تشدید آنها جلوگیری کرد.
زهرا شکیبا، علی اصغر فرشاد، ایرج علیمحمدی، نرمین حسن زاده رنگی، یحیی خسروی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: مراکز درمانی بهعنوان یک سیستم پیچیده فنی-اجتماعی همواره در معرض ریسک حوادث آتشسوزی هستند. این مطالعه با هدف بررسی نظامیافته علل و عوامل مؤثر در رخداد حوادث آتشسوزی در مراکز درمانی با تمرکز بر حادثه آتشسوزی کلینیک سینا مهر تهران با ۱۹ کشته و ۱۴ مجروح، جهت پیشگیری از حوادث مشابه انجام شده است.
روش کار: علل و عوامل مؤثر در حوادث مراکز درمانی از طریق تحلیل محتوای قوانین و مقررات عمومی و اختصاصی مرتبط با تأسیس و عملیات مراکز درمانی، گزارشهای رسمی حادثه، مصاحبه با متخصصان و مرور مطالعات گذشته، استخراج و دستهبندی شدند. از روشهای واکاوی حادثه مبتنی بر نظریه سیستمها شامل AcciMap و STAMP جهت واکاوی همزمان سلسله مراتبی علت ها و بازخوردی کنترل ها استفاده شد. در این مطالعه از روشهای بازگشت چندباره یافتهها به منابع گردآوری داده و نظر خبرگان برای اعتبارسنجی و استحکام یافتهها استفاده شد.
یافته ها: بر اساس تحلیل محتوای دادهها، علل و عوامل مؤثر بر حوادث آتشسوزی مراکز درمانی شناسایی و دسته بندی شدند. صدور مجوز قانونی پایان کار برای ساختمان ناقض مقررات ملی ساختمان، صدور مجوز قانونی موسسه درمانی برای ساختمان با کاربری مسکونی و همچنین عدمکفایت نظارت دستگاههای دولتی و عمومی بر دانشگاههای علوم پزشکی، اداره های کار و سازمان آتشنشانی بهعنوان ناظران مستقیم مراکز درمانی، مهمترین علل ریشهای و سلسله مراتبی وقوع حوادث آتشسوزی و عدم واکنش اضطراری صحیح در مراکز درمانی است.
نتیجه گیری: اصلاح مقررات تأسیس، بهرهبرداری و فعالیت مراکز درمانی با تاکید بر مقررات ایمنی و همچنین تعدد و کوتاه کردن حلقه های بازخوردی نظیر استعلام نوع مجوز پایان کار ساختمان از شهرداری، اعلام تاسیس مرکز درمانی به سایر دستگاه های ناظر دولتی و عمومی، گزارش موارد ناایمن از طرف ناظران مستقیم به وزارت بهداشت و مراجع قانونی مهمترین چرخهها در تابآوری حوادث آتشسوزی و پیامدهای آنها در مراکز درمانی است.