63 نتیجه برای گلبابایی
مریم دهقانی پور، منوچهر امیدواری، فریده گلبابایی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده
مقدمه: استرس گرمایی درصنایع ریختهگری و دایکاست و راهسازی یکی ازمخاطرات زیان آور درمحیط کارمی باشد که نه تنها باعث بیماری های ناشی ازکار میگردد بلکه ازنظرعملکرد وایمنی کارگران نیز مهم است. ازآنجایی که شاخصهایی که برای ارزیابی استرس گرمایی مورد استفاده میگیرند بسیار زیاد هستند انتخاب یک شاخص مناسب سخت است.هدف ازانجام این مطالعه تعیین شاخص بهینه استرس حرارتی درصنعت ریختهگری ذوب فلزات و دایکاست و راهسازی به روش FAHP و Topsis میباشد.
روش کار: جهت تعیین شاخص بهینه استرس حرارتی در صنعت ریختهگری، ذوب فلزات و دایکاست ، ابتدا معیارها که شامل دقت اندازه گیری و راحتی اندازهگیری، جامعیت ، زمان، هزینه، معیار همبستگی میباشد توسط خبرگان تعریف شده و سپس بر اساس این معیارها بهترین شاخص استرس حرارتی طبق نظرات گروهی صاحب نظران و با استفاده از روش سلسله مراتبی فازی FAHP و Topsis تعیین شدند.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان میدهد که با توجه به معیارها و شرایط موجود شاخص WBGT، P4 SR در سه صنعت ریختهگری، دایکاست و راهسازی به ترتیب رتبه اول و دوم را بهخود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: این تحقیق نشان میدهد که شاخص WBGT با توجه به معیارهای جامعیت، دقت، هزینه، همبستگی با استرینها ، راحتی و زمان بهترین شاخص ارزیابی استرس حرارتی در سه صنایع ریختهگری، دایکاست و راهسازی و مهمترین علت قرارگیری شاخص HSI در رتبههای آخر پیچیدگی و هزینه بر بودن محاسبات آن میباشد.
طاهره موسوی، فریده گلبابایی، محمدرضا پورمند، ساسان رضایی، مصطفی حسینی، مهرداد حلمی کهنه شهری، انسیه ماسوریان، علی کریمی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده
مقدمه: امروزه از فیلترهای هپا در بیمارستانها، اتاقهای پاک، هودهای میکروبیولوژی، اتاقهای جراحی و داروسازیها جهت حذف میکروارگانیسمها و کاهش مخاطرات بهداشتی استفاده میشود. هدف این مطالعه افزایش راندمان فیلترهای هپا با استفاده از تابش UVC جهت کاهش تراکم میکروارگانیسمها میباشد..
روش کار: بستر تست جهت سنجش میکروارگانیسمهای استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنیسیلیوم ساخته شد. سوسپانسیون قارچها و باکتریها به ترتیب با غلظت CFU/ml 107 و 106 تهیه و توسط مهپاش به داخل کانال اسپری گردید. نمونهبرداری در حالت تابش UVC (با شدت mW/cm2 8/1) و عدم تابش آن به سطح فیلترها در بازههای زمانی 60، 90 و 120 دقیقه انجام گرفت. تراکم میکروارگانیسمها برحسب CFU/m3 تعیین گردید.
یافته ها: اختلاف میانگین تراکم هر چهار نوع میکروارگانیسم استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنیسیلیوم، در حالت تابش UVC به سطح فیلتر معمولی هپا، نسبت به عدم تابش UVC در هر سه بازه زمانی 60، 90 و 120 دقیقه معنادار بود (P value< 0.05) که نشاندهندهی کاهش تراکم میزان نفوذ میکروارگانیسمهای هوابرد اعم از باکتری و قارچ توسط تابش UVC به سطح فیلتر هپا میباشد. کاهش میکروارگانیسمها توسط تابش UVC به این دلیل است که تابش UVC، مواد مولکولی ضروری برای عامل سلولی را تغییر میدهد. UVC در دیواره سلول میکروارگانیسمها نفوذ کرده، درنتیجه اسیدهای نوکلئیک و دیگر مواد سلولی حیاتی را تحت تأثیر قرار داده و سبب تخریب و یا غیرفعال کردن میکروارگانیسمها میگردد.
نتیجه گیری: تابش UVC به سطح فیلتر هپا اثر مثبتی در کاهش میکروارگانیسمها دارد، به این دلیل که تابش UVC می تواند علاوه بر کاهش تراکم باکتریها سبب کاهش قارچها نیز شود. درحالیکه طبق مطالعات بررسی شده در سایر کشورها تابش UVA تنها در کاهش باکتریها تأثیرگذار است. بنابراین برای رسیدن به هدف افزایش کارایی و راندمان فیلترهای هپا، تابش UVC به سطح فیلتر هپا میتواند تأثیر بهسزایی در کاهش میکروارگانیسمها اعم از باکتری و قارچ داشته باشد.
الهام رحمان زاده، فریده گلبابایی، علی فقیهی زرندی، سید غلامرضا موسوی، محمدرضا بانشی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده
مقدمه: کروم شش ظرفیتی (Cr+6) یک اکسیدکننده بسیار قوی است که علیرغم کاربردهای فراوان در انواع صنایع، برحسب مدت مواجهه میتواند منجر به سرطان ریه، زخمهای عمیق (در دست، بازو، زبان و سقف دهان)، سوراخ شدن تیغه بینی، سوزش و التهاب در بینی، ریهها و قسمت فوقانی دستگاه تنفس، آسم، درماتیت تماسی، آسیب به کلیه و کبد و حساسیت پوستی شود. هدف از انجام این مطالعه، سنجش کارایی کربن فعال در جذب سطحی کروم (VI) از جریان هوا و پارامترهای موثر بر آن است.
روش کار: در این مطالعه تجربی از دستگاه نبولایزر (مهپاش) به عنوان مولد میست کروم استفاده شد و عوامل موثر بر آن از قبیل میزان جریان هوا (1 و 3 لیتر بر دقیقه)، غلظت اولیه کروم (05/0، 15/0، 1 و 10 میلیگرم برمترمکعب) و عمق بستر جذب (5/2، 5 و 10 سانتیمتر) بررسی گردید. به منظور تسهیل در پیشبینی عملکرد ستون جذب کربن فعال، از مدل یون-نلسون و توماس و برای تعیین میزان تطابق مدل با دادههای واقعی، از آزمون همبستگی استفاده شد.
یافته ها: ظرفیت جذب کربن فعال با افزایش عمق بستر جذب، افزایش یافته اما با افزایش میزان جریان هوا و غلظت ورودی، کاهش پیدا کرد. نتایج نشان داد مدل یون-نلسون و توماس با ضریب همبستگی بالاتر از 9953/0، با دادههای آزمایشگاهی مطابقت دارند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که کربن فعال کارایی بالایی در جذب سطحی کروم (VI) دارد، به طوریکه راندمان آن در میزان جریان 3 لیتر بر دقیقه، عمق بستر 5 سانتیمتر و غلظت 20 و 200 برابر TLV به ترتیب 42/85 و 83/71 درصد است.
مجید حبیبی محرز، فریده گلبابایی، ایل ج یو، اصغر صدیق زاده، محمد علی منصورنیا، سمیه فرهنگ دهقان،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
مقدمه: نانوالیاف ساخته شده از طریق فرآیند الکتروریسی گزینه مناسبی جهت ساخت بسترهای فیلترکننده ذرات ریز مقیاس معرفی شده اند. مطالعه حاضر با هدف ساخت بسترهای نانولیفی پلی اورتان از طریق فرآیند الکتروریسی و بررسی تاثیر پارامترهای مختلف از قبیل دانسیته فشردگی، سرعت سطحی فیلتراسیون و نوع ذره تست بر راندمان فیلتراسیون نانو ذرات از هوا و عامل کیفیت بسترهای نانولیفی پلی اورتان انجام گرفت.
روش کار: بسترهای نانولیفی از طریق فرآیند الکتروریسی محلول پلیمر پلی اورتان (15 درصد وزنی) با سیستم حلال متشکل از دی متیل فرمامید و تتراهیدروفوران با نسبت اختلاط 3 به 2 تولید گردیدند. سپس سیستم تست عمل کرد فیلتراسیون در آزمایش گاه گروه مکانیک سیالات دانشگاه هانیانگ کشور کره جنوبی ساخته شد و راندمان فیلتراسیون و افت فشار بسترهای تولیدی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: افزایش مدت زمان الکتروریسی، موجب افزایش دانسیته فشردگی، افت فشار اولیه و راندمان فیلتراسیون بسترها می شود وعامل کیفیت بسترها به دلیل افزایش افت فشار کاهش می یابد. با افزایش زمان الکتروریسی از 15 دقیقه به 45 دقیقه، افت فشار بستر از 7 به 32 پاسکال افزایش یافته و میانگین درصد کارایی به طور متوسط بین 10-9 درصد برای ذرات تست KCl و DEHS اضافه شد.هم چنین نتایج نشان داد که با افزایش سرعت سطحی از 2 سانتی متر در ثانیه به 5 و 10 سانتی متر در ثانیه، راندمان فیلتراسیون برای ذرات با اندازه کم تر از 425 نانومتر و عامل کیفیت در تمامی سایزها کاهش می یابد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج فوق می توان نتیجه گیری نمود که بسترهای ساخته شده از لحاظ راندمان فیلتراسیون و عامل کیفیت مقادیر قابل قبولی را به منظور کاربردهای فیلتراسیونی دارا می باشند. علاوه براین ضخامت و وزن پایه کم و هم چنین سهولت در تولید نیز از دیگر مزایای بسترهای نانولیفی نسبت به بسترهای معمول می باشد.
فاطمه دهقانی، فریده گلبابایی، سید ابوالفضل ذاکریان، فریبرز امیدی، محمد علی منصورنیا،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
مقدمه: اثرات سوء ترکیبات آلی فرار از اختلالات جزیی تا سرطان زایی برخی ترکیبات نظیر بنزن، شناخته شده اند. هدف از این مطالعه تعیین میزان مواجهه شغلی با ترکیبات BTEX در یک صنعت خودروسازی و ارزیابی ریسک بهداشتی مواجهه با این ترکیبات بوده است.
روش کار: در این مطالعه مقطعی که در واحد رنگ یک صنعت خودروسازی شامل کابین، پیش رنگ و سالن رنگ انجام شد،پس از جمع آوری نمونه و تجزیه ی آن با دستگاه GC-MS، ترکیبات BTEX به عنوان آلاینده های اصلی شناسایی شدند. در مرحله ی بعداز روش بهینه شده NIOSH1501 جهت نمونه برداری و آنالیز ترکیبات و از روش EPA برای ارزیابی ریسک استفاده شد.
یافته ها: نتایج آنالیز نمونه ها نشان داد که مقدار غلظت بنزن در کابین رنگ بیش تر از مقدار مجاز مواجهه شغلی می باشد. میزان ریسک سرطان زایی برای بنزن و اتیل بنزن به ازای هر 1000 نفر در کابین رنگ به ترتیب برابر با 10 و 5/2، در پیش رنگ برابر با 63/3 و 8/1 و در سالن رنگ برابر با 27/1 و 39/ 0 به دست آمد. ریسک غیر سرطان برای بنزن در کلیه بخش ها و برای زایلن در کابین رنگ و پیش رنگ بالاتر از حد مجاز توصیه شده می باشد.
نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن ریسک سرطان زایی ترکیبات بنزن و اتیل بنزن و هم چنین ریسک غیر سرطان برای دو ترکیب بنزن و زایلن، پایش بیولوژیکی کارگران، بهبود سیستم های کنترلی موجود وبه کار گیری اقدامات کنترلی فنی و مهندسی مدرن برای کنترل میزان مواجهه با این ترکیبات توصیه می شود.
حمیدرضا حیدری، هدی رحیمی فرد، ابولفضل محمدبیگی، فریده گلبابایی، ربابه صحرانورد، زهرا شکری،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
مقدمه: با توجه به لزوم ارزیابی کارایی یک شاخص حرارتی جدید برای افراد و شرایط مختلف، هدف این مطالعه اعتبار سنجی شاخص جدید آنتالپی در ارزیابی استرس های حرارتی محیط های گرم و خشک می باشد.
روش کار: در این تحقیق که در یک منطقه گرم و خشک کشور انجام گرفت 97 نفر از کارگران فضای سبز شهر قم به طور تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه هم بستگی شاخص آنتالپی و شاخص دمای تر گویسان (WBGT) و نیز هم بستگی هر یک با پاسخ فیزیولوژیکی دمای عمقی بدن مورد بررسی و آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد صرف نظر از زمان اندازه گیری شاخص ها، هم بستگی شاخص آنتالپی با شاخص WBGT بهتر از هم بستگی آن با پارامتر دمای عمقی گوش بوده است (756/0=R2 در برابر 391/0=R2). با لحاظ کردن زمان اندازه گیری، مشخص گردید که با افزایش دما و کاهش رطوبت، میزان هم بستگی شاخص ها کاهش می یابد، اگرچه نسبت هم بستگی بیش تر بین دو شاخص آنتالپی و WBGT نسبت به آنتالپی و دمای عمقی گوش در این حالت نیز حفظ شده است.
نتیجه گیری: با توجه به سادگی اندازه گیری شاخص آنتالپی، عدم وابستگی آن به سنجش دمای گویسان و امکان برآورد آن با استفاده از پارامتر های هواشناسی و از سوی دیگر اعتبار مناسب شاخص آنتالپی در مقابل شاخص WBGT و دمای عمقی گوش، می توان شاخص آنتالپی را به عنوان جایگزین مناسبی برای شاخص WBGT و نیز یک شاخص غربال گری محیط های حرارتی روباز در محیط های گرم و خشک مورد توجه قرار داد.
اصغر قهری، فریده گلبابایی، لیلا وفاجو، سیدمحمد میراسکندری، مهدی یاسری، سیدجمالدین شاه طاهری، فرانک نجاریان،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1397 )
چکیده
مقدمه: گازهای بیهوشی مورد استفاده در بیمارستان ها شامل اکسید نیتروز و هیدروکربن های هالوژن دار مانند سووفلوران بوده که می توانند از طریق نشتی های موجود در مدار بیهوشی و بازدم کنترل نشده بیمار، به هوای تنفسی کارکنان اتاق عمل انتشار یابند. این گازها دارای اثرات گل خانه ای در محیط زیست و مخاطرات جدی مانند بیماری های تولیدمثلی، زایمان زودرس، ناهنجاری های جنینی و افزایش ریسک سقط خودبه خودی بر سلامتی کارکنان اتاق عمل می باشند. با توجه به مطالب فوق، حذف این گازها از هوای محیط کار به ویژه مراکز درمانی امری واجب است. هدف از مطالعه حاضر جذب سطحی سووفلوران از هوا با استفاده از کربن فعال و هم چنین تاثیر اصلاح اسیدی بر عمل کرد آن می باشد.
روش کار: در این مطالعه از دو جاذب زغال فعال اصلاح نشده و اصلاح شده با اسید نیتریک جهت حذف سووفلوران استفاده گردید. پس از تهیه و آماده سازی، جاذب های مورد مطالعه با استفاده از آزمایشات تفرق اشعه ایکس، ایزوترم های جذب، اسپکتروفتومتری مادون قرمز- انتقال فوریه و میکروسکوپ الکترونی روبشی تعین ویژگی شدند. پس از مشخصه یابی، نقطه شکست و متعاقباً ظرفیت جذب سطحی سووفلوران بر روی هر دو جاذب سطحی با استفاده از معادله ویلر اصلاح شده تعیین گردید.
یافته ها: نتایج مشخصه یابی بسترها نشان داد که اصلاح اسیدی بر ساختار کریستالی زغال فعال تاثیر تخریبی نداشته و موجب افزایش مساحت سطحی ویژه و میانگین حجم منافذ میکروبی به ازاء گرم زغال فعال اصلاح شده با اسید در مقایسه با زغال فعال اصلاح نشده می گردد. هم چنین موجب کاهش گروه های عاملی سطحی کربن فعال می شود. نتایج تعیین ظرفیت جذب سطحی سووفلوران نشان دهنده افزایش ظرفیت جذب زغال فعال اصلاح شده با اسید در مقایسه با زغال فعال اصلاح نشده است.
نتیجه گیری: از مطالعه حاضر نتیجه گیری می شود که هر دو بستر کربنی مورد مطالعه توانایی جذب سطحی سووفلوران را داشته و زغال فعال اصلاح شده با اسید دارای عمل کرد بهتری در این فرآیند می باشد. این اثر می تواند در نتیجه سطح جذب و حجم منافذ میکرو بیش تر بستر فوق نسبت به زغال فعال اصلاح نشده باشد.
مسعود حمه رضایی، فریده گلبابایی، پروین نصیری، کمال اعظم، سمیه فرهنگ دهقان، اسعد فتحی، فائزه دارابی،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1397 )
چکیده
مقدمه: یکی ازعوامل زیان آور درصنایع فولاد، استرسهای حرارتی میباشد که سلامت وایمنی شاغلین را مورد تهدید قرار میدهد وموجب بیماریها واختلالات متعددی میگردد. هدف ازمطالعه حاضر ارزیابی استرس حرارتی درصنایع فولاد ومقایسه شاخصهای استرس گرمایی WBGT، DI، HSI واسترین حرارتی پیش بینی شده (PHS) دربرآورد استرس گرمایی وتعیین شاخص بهینه میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر در قالب مطالعه ای توصیفی- تحلیلی برروی220 نفر از کارکنان شاغل در سه صنعت فولاد کشور انجام گرفت. پارامترهای محیطی و فیزیولوژیکی مختلف براساس استاندارد هایISO 7726 و ISO 9886
در سه نوبت اندازه گیری و در نهایت متوسط وزنی زمانی شاخص های استرس گرمایی مذکورمحاسبه شد و با استفاده ازنرم افزار SPSS نسخه 20 موردآنالیز آماری قرارگرفت.
یافته ها: متوسط وزنی زمانی شاخص های استرس حرارتی WBGT (℃28.28)، DI (℃29.11) و HSI (%65.7) بیش تر ازحدود مجاز بود. پارامترهای فیزیولوژیک (دمای دهانی، دمای گوش، دمای سطح پوست، فشارسیستول ودیاستول وضربان قلب) درنوبت دوم (ظهر) بیش ترین مقداررا نشان دادند. شاخص WBGT نسبت به شاخص های دیگربیش ترین همبستگی را با دمای گوش، دهانی، پوست وضربان قلب داشت (به ترتیب،
408/0= r، 314/0= r، 459/0= r و 302/0 = r وP < 0.05)، درحالی که بافشار خون سیستول ودیاستول، همبستگی معناداری نشان نداد(P >0.05) .ضریب همبستگی بین شاخص استرس حرارتی WBGT وشاخص های DI، PHS و HSI بیش ترین مقدار را دارا بود (به ترتیب، 945/0 = r، 681/0= r و 600/0= r وP < 0.05).
نتیجه گیری: باتوجه به همبستگی شاخص های موردبررسی وپارامترهای فیزیولوژیک، چنین نتیجه گیری شدکه شاخص WBGT بیش ترین ضریب همبستگی را با اکثر پارامترهای فیزیولوژیک موردمطالعه داراست و لذا برای ارزیابی استرس گرمایی باچنین شرایط آب و هوایی دراین صنعت، شاخص WBGT نسبت به شاخص های دیگر مورد مطالعه، بهینه ترین شاخص کاربردی است.
بهمن پور حسن، فریده گلبابایی، محمدرضا پورمند، سمیه فرهنگ دهقان، انسیه ماسوریان،
دوره 8، شماره 3 - ( 6-1397 )
چکیده
مقدمه: هوا در محیطهای بسته دارای انواع گستردهای از میکروارگانیسمها مانند باکتریها، قارچها و ویروسها است که برخی از آنها میتوانند سلامتی انسان را تحت تأثیر قرار دهند. فیلتراسیون یکی از متداولترین روشها برای حذف میکروارگانیسمها در نظر گرفته میشود. هدف از این مطالعه بررسی عمل کرد فیلترهای ساده و فوتوکاتالیتیکی هپا در سرعتهای سطحی متفاوت و شدتهای مختلف منبع نوری لامپ UVC در کاهش میکروارگانیسمهای هوابرد میباشد.
روش کار: این پس از نصب فیلترهای معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا در بستر تست، سوسپانسیون باکتریهای استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و باسیلوس سوبتیلیس با غلظت CFU/ml 107 توسط نبولایزر به داخل کانال بستر تست اسپری شدند. نمونهبرداری از میکروارگانیسمهای نفوذی از فیلترها با استفاده از روش 0800 NIOSH و در دمای هوای ℃ 3±22، رطوبت نسبی 5±35% و سرعت جریان مختلف هوا (m/s 1/0 و m/s 3/0)
و شدت تابش متفاوت UVC (mW/cm2 1، mW/cm2 8/1 و حالت عدم تابش پرتو) در مدت زمان 30 دقیقه صورت گرفت. تراکم میکروارگانیسمهای نفوذی از فیلترها برحسب CFU/m3 تعیین گردید.
یافته ها: میان میزان نفوذ میکروارگانیسمها در حالت عدم تابش بین دو فیلتر معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا اختلاف چشم گیری وجود نداشت (05/0
P). علاوه بر این، مقایسه فیلترها در حالتهای تابش mW/cm2 1 و mW/cm2 8/1 نسبت به هم از لحاظ آماری رابطه معنیداری را نشان داد (05/0>P). هم چنین تابش UVC با شدت mW/cm2 8/1 در مقایسه با شدت mW/cm2 1 باعث کاهش بیش تر نفوذ باکتریها از هر دو نوع فیلتر شده که این اختلاف از لحاظ آماری معنیدار میباشد (05/0>P). با افزایش سرعت سطحی از m/s 1/0 به m/s3/0 تحت تابش UVC با شدت mW/cm2 1، mW/cm2 8/1 و هم چنین در حالت عدم تابش UVC در هر دو نوع فیلتر هپا میزان نفوذ باکتریها به طور قابل توجهی افزایش یافت (05/0>P).
نتیجه گیری: فوتوکاتالیتیکی کردن فیلترهای هپا و افزایش شدت تابش پرتو UVC به خصوص در سرعتهای سطحی پایینتر باعث تأثیر مثبت چشم گیری در کاهش میکروارگانیسمهای هوابرد و افزایش راندمان فیلترهای هپا میشود.
مریم رامین ثابت، مهران پورحسین، منیره خادم، فریبرز امیدی، فریده گلبابایی، سید جمال الدین شاه طاهری،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
مقدمه: تعیین مقدار سموم در مایعات زیستی به خاطر غلظت ناچیز سموم و پیچیدگی ترکیب نمونه ، یک مشکل جدی برای محققان می باشد. هدف مطالعه حاضر توسعه یک روش جدید آماده سازی نمونه با صحت و دقت بالا و مدت زمان کوتاه برای تعیین مقدار سم دیازینون می باشد.
روش کار: برای استخراج و تعیین مقادیر سم دیازینون در نمونه های ادرار، از روش میکرو استخراج مایع-مایع پخشی و دستگاه کروماتوگرافی مایع با عمل کرد بالا مجهز به شناساگر ماورا بنفش استفاده شد. برای بهینه سازی عوامل موثر بر استخراج دیازینون از روش یک عامل در یک زمان بهره برداری گردید. عوامل مختلف مانند نوع و حجم حلال استخراج کننده، نوع و حجم حلال پخش کننده، مدت زمان و سرعت سانتریفیوژ کردن، افزودن نمک و تاثیر pH، مورد مطالعه و بهینه سازی قرار گرفت.
یافته ها: بر اساس نتایج بهینه سازی به دست آمده، سطوح بهینه متغیرهای نامبرده برای آفت کش دیازینون شامل 150 میکرولیتر تتراکلرید کربن به عنوان حلال استخراج کننده، 5/1 میلی لیتر متانول به عنوان حلال پخش کننده، pH برابر 6، 5 دقیقه زمان سانتریفوژ با سرعت 4000 دور در دقیقه و 0% وزنی-حجمی نمک افزوده شده به دست آمد.
ضریب هم بستگی معادل 9965/0 حاصل شد که نشان دهنده خطی بودن در محدوده وسیعی از غلظت سم می باشد. LOD و LOQ به ترتیب کم تر از 7/0 و 5 میکروگرم بر لیتر محاسبه شد. مقادیر انحراف معیار برای تکرار پذیری روز به روز و هم چنین تکرار پذیری در یک روز برای سه غلظت انتخاب شده (50، 200 و 1000 میکروگرم در لیتر)، کم تر از 4 درصد بود که نشان دهنده صحت و دقت بالای روش بهینه سازی است. مقادیر غنی سازی و راندمان استخراج برای دیازینون به ترتیب به طور میانگین معادل 245 و 99% می باشد.
نتیجه گیری: مطابق نتایج به دست آمده، روش میکرو استخراج مایع-مایع پخشی با موفقیت برای استخراج دیازینون از نمونه های ادرار توسعه یافته است. هم چنین در مقایسه با سایر روش های استخراج، روش ارایه شده در مطالعه حاضر دارای مزایایی از قبیل زمان استخراج کوتاه تر، تکرارپذیری بهتر و عامل غنی سازی بالاتر می باشد.
فریده گلبابایی، محسن امیدوار، فرشته نیرومند،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
مقدمه: فعالیت درمحیطهای گرم و شرایط جوی نامناسب، میتواند به بیماریهای ناشی از گرما و حتی در مواردی به مرگ منجر شود. ارزیابی ریسک استرس گرمایی در این محیط ها از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. از آنجایی که عوامل مختلفی بر استرس گرمایی موثر می باشند، لذا بایستی از شاخصی استفاده نمود که بازتاب دهنده اثر تمام این عوامل باشد.
روش کار: ابتدا یک تیم 5 نفره از متخصصین تشکیل شد. سپس با استفاده از روش تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی فازی(FAHP) اهمیت هر یک از متغیرها مشخص گردید. در مرحله بعد با استفاده از روش فازی تاپسیس (FTOPSIS)، 5 ایستگاه کاری موجود در فرایند ریخته گری فلزات مورد ارزیابی قرار گرفته و ریسک ناشی از استرس گرمایی در آنها اولویت بندی گردید. در انتها نیز، جهت بررسی میزان ارتباط نتایج روش پیشنهادی با شاخص WBGT از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافته ها: اوزان مربوط به سه متغیر اصلی شامل ویژگی کار(C1)، محیط(C2) وکارگر(C3) به ترتیب برابر با 279/0، 526/0 و 195/0 برآورد گردیدند. 5 ایستگاه کاری شامل ایستگاه جمع آوری و تخلیه ضایعات، کوره ذوب، بخش ذوب ریزی و قالب گیری، پرداخت قطعات و انبارقطعات به ترتیب اولویتهای ریسک 4=S1، 2=S2، 1=S3، 3=S4 و5=S5 را بدست آوردند. ضریب همبستگی پیرسون بین شاخص شباهت و WBGT برابر با 97/0 محاسبه گردید.
نتیجه گیری: از بین سه متغیر اصلی دخیل در استرس گرمایی، متغیر "محیط کار" بیشترین اهمیت را در ارزیابی ریسک دارا می باشد و لذا بیشترین تلاش بایستی در کنترل این متغیر متمرکز گردد. روش ارائه شده در این مطالعه توانایی ارزیابی همزمان متغیرهای کیفی و کمی موثر بر استرس گرمایی را دارا بوده و عدم قطعیتهای موجود در فرآیند ارزیابی ریسک را با تکیه بر مجموعه های فازی به حداقل می رساند.
صبا کلانتری، فریده گلبابایی، سعید یزدانی راد، سمیه فرهنگ دهقان،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
مقدمه: امروزه میلیون ها نفر در محیط کار خود با گردوغبار مواجهه دارند. مواجهه شغلی با گردو غبار یکی از خطرات معمول و مهم در ارتباط با سلامت کارگران است. هدف از انجام این مطالعه صرفًا مروری کوتاه بر وضعیت مطالعات مرتبط با مواجهه شغلی با گرد وغبار در ایران در طی 14 سال گذشته بوده و مقالات مرتبط با سایر آئروسل ها و ذرات را شامل نمی شود.
روش کار: در این مقاله مروری کوتاه، مقالات از پایگاه های دادهPubMed, Google Scholar, Scopus, Science Direct,
ISC, Magiran, SID، Iran Medx, Civilica با استفاده از کلید واژه های فارسی شامل گردوغبار کلی، گردوغبار قابل استنشاق،گردوغبار، مواجهه شغلی، ریه و کلید واژه های انگلیسی شامل Occupational Exposure, Lung, Dust,
Total Dust, Respirable Dust استخراج گردید. مقالات مرتبط در ایران در طی 14 سال گذشته جستجو شد و پس از مطالعه، اطلاعات مهم آن ها استخراج گردید. سپس براساس عنوان مقاله، سال چاپ، محل انتشار مقالات، نوع صنعت، محل انجام پژوهش، حیطه مطالعاتی، روش اندازه گیری و آنالیز و میزان مواجهه با گردوغبار در صنایع تحت مطالعه طبقه بندی شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که علی رغم افزایش مطالعات در سال های اخیر، مطالعات صورت گرفته در این زمینه با توجه به وجود صنایع مولد گردوغبار فراوان در نقاط مختلف ایران و در صنایع گوناگون بسیار اندک بوده و بیش ترین تعداد اینپژوهش ها در زمینه بررسی میزان مواجهه با گرد و غبارات و پیامدهای حاصل از آن بر سیستم تنفسی است و میزان مواجهه با انواع گردو غبار به ویژه سیلیس در اکثر صنایع بالاتر از حد مجاز است.
نتیجه گیری: اگرچه به ویژه در سال های اخیر میزان مطالعات در ارتباط با مواجهه با گردوغبارها و اثرات آن رشد بیش تری داشته است، اما با توجه به حضور صنایع مولد گردوغبار بزرگ و کوچک در ایران، طیف وسیع افراد درگیر و اثرات بیماری زایی آن ها و لزوم انجام اقدامات کنترلی، تعداد مطالعات صورت گرفته بسیار اندک است.
فاطمه دهقانی، سید ابوالفضل ذاکریان، فریده گلبابایی، فریبرز امیدی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
مقدمه: مواجهه با حلال ها ی آلی موجب اثرات سوء بر سیستم های مختلف از جمله سیستم اعصاب مرکزی، تغییرات رفتاری و شناختی، اختلالات خواب و همچنین تغییر در خلق و خوی افراد می شود. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مواجهه طولانی مدت با مخلوط حلال ها ی آلی بر ابعاد خلقی مثبت و منفی کارگران یک صنعت رنگ انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی براساس نتایج آنالیز GC-MS و همچنین اثرات عصبی-رفتاری ترکیبات BTEX، این ترکیبات به عنوان حلال ها ی آلی شاخص انتخاب و مطابق با روش 1501 سازمان NIOSH مقدار این ترکیبات به صورت کمی تعیین شد. همچنین عملکرد خلقی افراد با استفاده از نسخه فارسی پرسشنامه برومز 8 عاملی ارزیابی شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 24 مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: میانگین مواجهه با مخلوط حلال ها ی آلی در بخش های مختلف گروه مورد دارای مقادیر متفاوت 27/0، 76/0 و 6/2 ppm گزارش شد. با افزایش میزان مواجهه با مخلوط ترکیبات آلی از چارک اول تا چارک چهارم، نمرات خستگی و آرامش با همبستگی قوی (7/0 = r) افزایش می یافت. همچنین نمرات خستگی و آرامش در گروه هایی با مواجهه بالاتر به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین میزان نمرات تنش، افسردگی و خشم در گروه مورد مواجهه بطور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود (05/0 > P-value). بین سایر عوامل مانند سن و سابقه کار، همچنین مصرف سیگار و خرده مقیاس های مختلف خلقی ارتباط معناداری یافت نشد. (05/0 > P-value)
نتیجه گیری: مواجهه با ترکیبات BTEX، در طولانی مدت سبب تغییر وضعیت های خلقی افراد در حوزه های مختلف مثبت و منفی خلقی می شود. همچنین افزایش میزان مواجهه با مخلوط حلال ها ی آلی دارای همبستگی مثبت با نمرات خستگی و آرامش بود.
روح اله قاسمی، فریده گلبابایی، محمد جواد جعفری، محمدرضا پورمند، ساسان رضایی، رامین نبی زاده، انسیه ماسوریان،
دوره 9، شماره 2 - ( 3-1398 )
چکیده
مقدمه: امروزه آلودگی هوا به عنوان موضوع مهم محیطی و بهداشتی مطرح است. فرآیندهای کنترلی بیولوژیکی به دلیل دوام، صرفه اقتصادی و دوست دار محیط زیست توانستند جایگزین مناسبی برای روش های فیزیکوشیمیایی شوند. فناوری بیولوژیکی برمبنای فعالیت میکروارگانیسم ها قراردارد. در این مطالعه، قابلیت باکتری سودوموناز پوتیدا و قارچ پلاروتوس استراتوس در تصفیه جریان گازی آلوده حاوی تولوئن و تجزیه بیولوژیکی آن تحت شرایط عملیاتی مشابه مورد مقایسه قرار گرفت.
روش کار: بدین منظور، یک بیوفیلتر شامل دو ستون موازی در مقیاس آزمایش گاهی طراحی و ساخته شد و آزمایشات در این دو ستون برمبنای اندازه گیری کارایی حذف، ظرفیت حذف و افت فشار صورت گرفت، به گونه ای که در یکی از ستون ها باکتری و در دیگری قارچ تلقیح شد.
یافته ها: آزمایشات مربوط به باکتری 20 روز و آزمایشات مربوط به قارچ 14 روز به طول انجامید. میزان بار ورودی برای بیوفیلتر باکتریایی و برای بیوفیلتر قارچ به ترتیب عبارت از i 11.65±2.26 g/m3.h و 11.94±2.56 بودند. نتایج نشان داد بیوفیلتر قارچی ظرفیت حذف بالاتری را نسبت به بیوفیلتر باکتریایی دارد (9.65±3.53 دربرابر g/m3.h ر 9.18±2.6)، هرچند، افت فشار نیز در بیوفیلتر قارچی بالاتر از بیوفیلتر باکتریایی بود (1.1±0.32 دربرابر mm water ر1±0.28).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده بیوفیلتراسیون قارچی در حذف تولوئن از جریان هوا کاراتر می باشد.
سعید یزدانی راد، صبا کلانتری، فریده گلبابایی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
مقدمه: مطالعات زیادی با استفاده از شاخص های محیطی به منظور ارزیابی و کنترل استرس گرمایی بویژه در سال های اخیر در ایران انجام گردیده است. به هر حال تاکنون مطالعه جامعی در جهت مرور و طبقه بندی این مطالعات انجام نگردیده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف مرور و بررسی وضعیت مطالعات شغلی انجام شده با استفاده از شاخص های استرس گرمایی محیطی در ایران انجام گردید.
روش کار: در مطالعه حاضر کلیه مقالات چاپ شده بین سال های 2000 تا 2016 میلادی با استفاده از کلید واژه های فارسی استرس گرمایی، استرین گرمایی، گرما، شرایط گرم، شغلی و بهداشت حرفه ای و کلید واژه های انگلیسی heat stress ، heat strain ، hot condition ،warm condition ،occupational health ، thermal environment و Iran مورد جستجو قرار گرفتند.. جستجوی مقالات در پایگاه های داده مختلف شامل Web of Science ، Google Scholar ، PubMed ، Scopus،Science Direct ، SID ، Magiran، Civilica ،Iran Medex ، Barakatkns و Irandoc انجام گردید. در کل 323 مقاله یافت گردید که از بین آنها بر اساس معیارهای خروج ۱۳۴ مقاله انتخاب و وارد مطالعه شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، بیشترین تعداد مطالعات با ۳/۹۳ درصد از کل مطالعات مربوط به مقالات چاپ شده بین سال های 2010 تا 2016 میلادی انجام گردیده بود. همچنین بیشترین تعداد مطالعات با ۹/61 درصد مربوط به محیط های سرپوشیده بود. بیشترین تعداد مطالعات انجام شده نیز به ترتیب به شهر های اصفهان با 08/31 درصد، تهران با 89/16 درصد و عسلویه با 48/11 درصد اختصاص داشت. همچنین بیشترین شاخص مورد استفاده در همه محیط ها و صنایع، شاخص WBGT با تقریبا ۷۶ درصد و کمترین شاخص های مورد استفاده شاخص های UTCI و PHS با 6/0 درصد بودند. به علاوه نتایج نشان داد که بیشترین استفاده از شاخص WBGT به ترتیب در صنایع ذوب و ریخته گری با 7/15 درصد، صنایع پتروشیمی با 3/8 درصد و مشاغل کوچک روباز با 3/8 درصد بوده است. بر اساس نتایج، صنایع پالایشگاه، فولاد، شیشه سازی، ذوب و ریخته گری، معادن روباز و تعمیرات ناو به ترتیب دارای بالاترین مقادیر میانگین شاخص WBGT بودند.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نیاز به توجه بیشتر پژوهشگران برای انجام طرح های پژوهشی در محیط های روباز، در شهر های مختلف ایران، در زمینه توسعه و اعتبارسنجی شاخص های جدید استرس گرمایی و در مورد اجرا و ارزیابی اقدامات کنترلی در محیط های دارای استرس گرمایی بالا را نشان می دهد.
فرانک نجاریان، فریده گلبابایی، اصغر قهری، کمال اعظم،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
مقدمه: سووفلوران جزء گازهای هوشبری مورد استفاده در اتاق های عمل می باشد که در مطالعات مختلفی مواجهه شغلی با آن در مراکز درمانی و یا تحقیقاتی گزارش شده است. با توجه به روند افزایشی مصرف گاز هوشبری سووفلوران و اثرات مضر آن به همراه اکسید نیتروز بر سلامتی پرسنل در مواجهه مانند زایمان زودرس، ناهنجاری های جنینی و افزایش سقط خود بخودی، حذف آن از هوای محیط کار بویژه مراکز درمانی توسط روش های ارزان قیمت و بهینه امری ضروری می باشد. بدین منظور در این مطالعه به بررسی جذب سطحی سووفلوران از هوا توسط دو کامپوزیت شامل جاذب کربن فعال/ نانو اکسید گرافن/ نانو اکسید تیتانیوم و جاذب کربن فعال/ نانو اکسید گرافن/ اکسید تیتانیوم پرداخته شد.
روش کار: در این مطالعه ابتدا به تثبیت نانو ذرات و ذرات اکسیدتیتانیوم بر روی کامپوزیت های کربنی زغال فعال/ نانو اکسید گرافن پرداخته شد، سپس به منظور تعیین ویژگی های آن ها از آزمایشات تفرق اشعه ایکس (XRD) ، ایزوترم جذب اسپکتروفتومتری مادون قرمز با تبدیل فوریه (FTIR) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (FE-SEM) استفاده شد. پس از تعیین ویژگی جاذب ها، نقطه شکست و ظرفیت جذب سطحی سووفلوران توسط هر دو جاذب سطحی در شرایط کاملا یکسان، با استفاده از معادله ویلر اصلاح شده محاسبه گردید. در نهایت جهت آنالیز آماری داده ها از نرم افزارها و ابزارهای Microsoft Office Excel 2016 و SPSS Statistic version 21 IBM استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از تعیین ویژگی نانوکامپوزیت های مورد مطالعه (XRD و FE-SEM) نشان داد که عمل تثبیت نانو ذرات و ذرات بالک اکسیدتیتانیوم به خوبی انجام شده است، نتایج BET نیز نشان داد تثبیت نانو ذرات اکسید تیتانیوم بر روی بستر کربنی باعث کاهش مساحت سطحی ویژه جاذب در مقایسه با جاذب حاوی ذرات اکسید تیتانیوم می گردد. همچنین نتایج FTIR، گروههای عاملی هر دو جاذب را مشخص کرد. در نهایت ظرفیت جذب سطحی سووفلوران برای بسترهای کربنی آغشته به نانو ذرات و ذرات اکسیدتیتانیوم به ترتیب برابر با 7/240 و 5/210 میلیگرم سووفلوران در هر گرم جاذب محاسبه شد (001/0>P-Value ).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد در شرایط یکسان، جاذب کربنی آغشته به نانو ذرات اکسیدتیتانیوم نسبت به جاذب آغشته به ذرات اکسیدتیتانیوم دارای ظرفیت جذب بالاتری برای جذب سووفلوران می باشد، که این افزایش می تواند در نتیجه تغییرات شیمی سطح (افزایش گروه های عاملی) در کامپوزیت های حاوی نانو ذرات اکسید تیتانیوم باشد.
حجت الله کاکایی، مجتبی بیگزاده، فریده گلبابایی، محمدرضا گنجعلی، مهدی جهانگیری، سید جمالدین شاه طاهری،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
مقدمه: سولفید هیدروژن یکی از مهمترین ناخالصی های موجود در گاز طبیعی است. با توجه به این واقعیت که این گاز بسیار خطرناک، سمی، خورنده و آتش زا می باشد، لذا حذف سولفید هیدروژن به روش های مختلفی مورد مطالعه قرار گرفته است که یکی از شناخته شده ترین آنها روش جذب سطحی می باشد. در مطالعه حاضر از کربن فعال و کامپوزیت کربن فعال داربست آلی-فلزی (MOF-5) جهت حذف سولفید هیدروژن از هوای تنفسی به روش جذب سطحی استفاده شد.
روش کار: ابتدا کربن فعال (AC) توسط آسیاب گلوله ای تبدیل به پودر گردید و کامپوزیت AC/MOF-5بر پایه کربن با مقادیر10، 25 و 40 درصد وزنی از داربست آلی فلزی MOF-5 سنتز شد. سپس بررسی میزان جذب و زمان عبور آلاینده در دما، رطوبت و غلظت های مختلف با استفاده از سیستم شبیه ساز دستگاه تنفسی انسان طراحی شده مورد آزمایش قرار گرفت. برای تعیین ویژگی جاذب های کامپوزیتی تهیه شده از روش های دستگاهی XRD، SEM و BET استفاده گردید.برای سنجش میزان دقیق گاز سولفید هیدروژن از سنسور اختصاصی دستگاه قرائت مستقیم aeroqual S500 با دقت
ppm 01/0 برای گاز سولفید هیدروژن استفاده شد.
یافته ها: کامپوزیت AC/MOF-5 نسبت به سایر جاذب ها میزان جذب و زمان عبور آلاینده بالاتری را نشان داد. سطح ویژه (BET) برای این نمونهm2/g 814، متوسط قطر حفره ها 6795/1 نانومتر و حجم کل حفرات برابر cm3/g 342/0 بدست آمد. نمودار ایزوترم نشان داد که بر اساس تقسیم بندی اتحادیه جهانی شیمی محض و کاربردی ( IUPAC ) بیشتر اندازه حفرات این جاذب در دسته میکرو متخلخل قرار گرفت. بیشترین میزان جذب (میلی گرم بر گرم جاذب) و زمان عبور آلاینده (دقیقه) مربوط به جاذب با 41/60 (08/1=SD) میلی گرم بر گرم جاذب و 26/56 (38/2=SD) دقیقه در دمای 15 درجه سانتی گراد، غلظت ppm 88/9 (70/0=SD) ، رطوبت 06/51 (15/0=SD) و افت فشار 34/51 میلی متر آب بود. با افزودن بیش از 25 درصد وزنی از داربست آلی-فلزی MOF-5 به کربن فعال مقدار جذب و زمان عبور آلاینده افزایش یافت، اگرچه افت فشار آن نیز بیشتر گردید.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که جاذب کامپوزیتی AC/MOF-5 ، باتوجه به ساختار متخلخل، سطح ویژه بالا، و از همه مهمتر داشتن گروه های Zn-O-C، باعث افزایش میزان جذب و همچنین زمان عبور آلاینده شد. با این حال افت فشار نسبتا بالاتری را نسبت به کربن فعال تجاری (AC)نشان داد.
محسن صادقی یارندی، فریده گلبابایی، علی کریمی، علی اصغر ساجدیان، وحید احمدی،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1399 )
چکیده
مقدمه: 3،1- بوتادین یکی از مهم ترین ترکیبات سرطانزای موجود در هوای تنفسی کارکنان شاغل در صنایع پتروشیمی می باشد. یکی از مهم ترین راه های تعیین سطح اثرات سرطانزایی و بهداشتی ناشی از مواجهه تنفسی با آلاینده های موجود در محیط کار، استفاده از روش های ارزیابی ریسک می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مقایسه ای ریسک سرطانزایی مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین در یک صنعت پتروشیمی با استفاده از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور انجام گردید.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مقطعی بوده و در سال 1397 در یک صنعت پتروشیمی تولید کننده کوپلیمرهای آکریلونیتریل، بوتادین و استیرن (ABS) انجام گردید. میزان مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین با استفاده از متد شماره 1024 انستیتو ملی ایمنی و بهداشت شغلی اندازه گیری گردید. سپس به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (USEPA) و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور استفاده گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین مواجهه تنفسی با 3،1- بوتادین در بین کلیه افراد مقدار 367/0± 253/0 پی پی ام بوده و در کلیه موارد پایین تر از حد مجاز مواجهه می باشد. میانگین شاخص سرطانزایی طول عمر (LCR) در روش پیشنهادی سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا در بین کلیه افراد مورد مطالعه مقدار 3- 10 ×71/2 مشخص گردید. همچنین در این روش 2/82 درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی قطعی و 8/17 درصد نیز در محدوده ریسک احتمالی قرار دارند. نتایج حاصل از روش دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور نیز نشان داد که 2/91 درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی احتمالی و 8/8 درصد از افراد نیز در محدوده ریسک قطعی قرار دارند.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که نتایج روش ارزیابی ریسک نیمه کمی سنگاپوری سازگاری مناسبی با نتایج روش کمی پیشنهادی توسط سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا ندارد. لذا با توجه به دقت و جامعیت بالای روش ارزیابی ریسک سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا به عنوان روشی مرجع در دنیا به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی و بهداشتی مواجهه با مواد شیمیایی، پیشنهاد می گردد در مطالعات آینده از این روش به جای روش سنگاپوری استفاده گردد.
میلاد عباسی، مهران پورحسین، حمزه محمدی، فریده گلبابایی،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1399 )
چکیده
مقدمه: مطالعات زیادی در زمینه بررسی اثر تنش های حرارتی بر عملکردهای شناختی انجام شده است اما نتایج متناقضی در این زمینه وجود دارد. لذا این مطالعه به منظور مروری بر تاثیر تنش های حرارتی بر عملکرد های شناختی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه مروری، کلیه مقالات چاپ شده به زبان انگلیسی در زمینه تاثیر تنش های حرارتی بر عملکرد های شناختی، ادراک و سایکوموتور از سال 1970 تا سال 2018 مورد بررسی قرار گرفتند. برای این منظور جستجوی نظام مند مقالات با استفاده از کلمات کلیدی استرس یا تنش حرارتی، عملکرد شناختی، حافظه، استرین گرمایی، درک، سایکوموتور، زمان واکنش، عملکرد ذهنی، حالت یا خلق وخو، پاسخ ذهنی، خطا، عملکرد وظیفه، خستگی، هوشیاری، هایپرترمی و گرمازدگی در پایگاه های اطلاعاتی Scopus, Web of Science, Science Direct, Pub Med, Springer, Wiley Online Library و ProQuest انجام گردید. از 157 بازیابی شده مرتبط با موضوع، در نهایت با توجه به معیارهای ورودی تعیین شده 39 مقاله مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: در این میان 9 (%23) مقاله در سالهای قبل از 2000 میلادی و 30 مطالعه بعد از 2000 میلادی به چاپ رسیده بودند. از تعداد کل مقالات، 1/5%( 2 مقاله) در ورزشکاران، 2/10% (4 مقاله) در مشاغل مختلف، 2/10% (4 مقاله) در دانشجویان، 2/10% (4 مقاله) در سربازان نظامی و 2/64% (25 مقاله) در افراد عادی انجام شده بودند. براساس نتایج این مطالعات تنش حرارتی های بعنوان یک عامل زیان آور جهت افت عملکرد شناختی اعم از درک مطلب، حافظه، تمرکز، محاسبات ریاضی، تست ردیابی، زمان واکنش، دریافت و رمزگشایی پیام متنی و عددی، هوشیاری بصری، محاسبات ذهنی، خواندن متن، تست اشکال پنهان و تسلط کلامی شناسایی شدند.
نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعات استرس حرارتی بعنوان یک عامل زیان آور جهت اختلال در عملکردهای شناختی معرفی شده است اما توصیف نتایج مطالعات به یک روش سیستماتیک کار دشواری است زیرا متغیرهای مخدوش کننده زیادی از قبیل نوع کار، مدت زمان مواجهه، مهارت و سطح سازش فرد ایفای نقش می کنند.
وحید احمدی مشیران، علی کریمی، فریده گلبابایی، محسن صادقی یارندی، علی اصغر ساجدیان، آیسا قاسمی کوزه کنان،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1399 )
چکیده
مقدمه: ازجمله مواد آلی فرار که درصنایع پتروشیمی تولید یا استفاده می شوند استایرن می باشد. که مواجهه تنفسی با آن اختلالات و بیماری هایی به دنبال دارد. لذا هدف این مطالعه ارزیابی میزان مواجهه شغلی با بخارات استایرن و تعیین سطح ریسک اثرات سلامتی ناشی از آن به روش کمی در کارکنان صنعت پتروشیمی مورد مطالعه است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 150 نمونه فردی از 50 نفر از کارکنان صنعت مورد مطالعه به روش 1501NIOSH، انجام گرفت. نمونه ها با دستگاه گاز کروماتوگرافی مدل Varian-cp3800، آنالیز شد. بعد از تعیین غلظت استایرن مورد مواجهه، با استفاده از روابط ارائه شده از سوی آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا(U.S EPA)، ریسک اثرات سلامتی استایرن بر کارکنان شاغل در این صنعت ارزیابی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، بیشترین میزان مواجهه ( 0.44mg. (kg-day) -1) در واحد پلی بوتادین لاتکس (PBL) بود. بنابراین پیش بینی بالاترین ریسک سرطان و ریسک غیر سرطانی به ترتیب با میانه 44/0 و 71/0 برای واحد PBL بود. با توجه به این که کمترین میزان مواجهه (0.0012mg. (kg-day) -1) در واحد درایر به دست آمد. پیش بینی کمترین ریسک سرطان زایی (000001/0) و ریسک غیر سرطان(002/0) برای کارکنان همین واحد بود.
نتیجه گیری: بطور کلی در برخی از بخش های پتروشیمی مورد مطالعه بویژه در بخشPBL، میزان ریسک سلامتی بالاتر از حدود مجاز بود. لذا پیشنهاد می گردد، علاوه بر تهویه های طبیعی، از تهویه های مصنوعی به ویژه تهویه موضعی استفاده بشود.