59 نتیجه برای ریسک
مصطفی میرزایی علی آبادی، حسین رمضانی، امید کلات پور،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
مقدمه: در صنایع فرآیندی برخی از حوادث اولیه ممکن است منجر به حوادث ثانویه در یک واحد صنعتی یا همان اثر دومینو شوند. ازآنجاییکه مخازن ذخیرهسازی پالایشگاهی همواره در معرض ریسک حریق و انفجار میباشند، بنابراین ارزیابی کمی ریسک با در نظر گرفتن اثرات دومینو بر روی صنعت اصلی، همسایگان و جامعه در تعیین شدت و پیامد حادثه حائز اهمیت است و میتواند در مدیریت ریسک نقش مهمی ایفا نماید؛ بنابراین هدف از انجام این مطالعه ارزیابی کمی ریسک مخازن ذخیرهسازی میعانات گازی با در نظر گرفتن اثرات دومینو است.
روش کار: تکنیک مورداستفاده در این پژوهش روش ارزیابی کمی ریسک (QRA) میباشد که پس از تعیین اهداف، مطالعه فرآیند، شناسایی مخاطرات و تعیین سناریوها، تجزیهوتحلیل پیامدهای آن با نرمافزار PHAST(7.22) صورت پذیرفته است. سپس برای تعیین میزان اثرات دومینو، بردارهای تشدید با حدود آستانه مطابقت دادهشده و پس از غربالگری، احتمال کلی آسیبپذیری مخازن، جهت ترسیم ترازهای ریسک فردی محاسبه میگردد.
یافته ها: در سناریو نشتی شعاع تراز ریسک 4-10 بعد از در نظر گرفتن اثرات دومینو تا حدود 250 متر و شعاع تراز ریسک 5-10 تا حدود 400 متر افزایش داشته است. همچنین در سناریو ترکیدگی/پارگی فاجعهبار نیز طبق شعاع تراز ریسک 5-10، بعد از در نظر گرفتن اثرات دومینو تا حدود 100 متر در اطراف مخزن 3 افزایش داشته است.
نتیجه گیری: همانطور که از نتایج استنباط میگردد، استفاده از این روش میتواند تصویر واضحی از پیامدهای حوادث زنجیرهای و احتمال آسیب کارکنان، تجهیزات و همسایگان مجاور به ما بدهد که در مدیریت ریسک، مدیریت شرایط اضطراری و بحرانها بسیار حائز اهمیت باشد.
رجبعلی حکمآبادی، اسماعیل زارعی، علی کریمی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه: روش آنالیز حالت شکست و اثرات آن (FMEA) یک روش شناسایی، ارزیابی و الویت بندی ریسک است که در صنایع استفاده میشود. روشهای تصمیمگیری چند معیاره، روشهایی هستند که از بین چندین معیار مختلف، بهترین گزینه را انتخاب میکنند؛ بنابراین، هدف از این مقاله، شناسایی، ارزیابی و اولویتبندی ریسک با استفاده از روش FMEA مبتنی بر روشهای تصمیمگیری چند معیاره SWARA-VIKOR در یک ایستگاه تقلیل فشار گاز میباشد.
روش کار: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، از روشهای تحلیل نسبت ارزیابی وزن دهی تدریجی (SWARA) و جواب سازشی و بهینه تصمیمگیری (VIKOR) برای رتبهبندی خطرات حالات شکست شناساییشده در FMEA استفاده گردید. از روش SWARA جهت تعیین وزنهای شدت، احتمال و کشف و از تکنیک VIKOR برای رتبهبندی حالات شکست تجهیزات سیستم استفاده گردید. درنهایت، یک نمونه عملیاتی از ایستگاه تقلیل فشار برای نشان دادن کاربرد و امکانسنجی مدل پیشنهادی و یک مطالعه مقایسهای نیز برای تأیید قابلیت عملی بودن و اثربخشی مدل پیشنهادی انجام گرفت.
یافته ها: 35 حالت شکست اصلی در ایستگاه تقلیل فشار شناسایی گردید. خرابی اسلیو رگلاتور، خرابی شیر اطمینان و پارگی دیافراگم رگلاتور رتبههای اول، دوم و سوم اولویت ریسک را به خود اختصاص دادند. نتایج تحلیل حساسیت نشان داد که رویکرد پیشنهادی از پایداری مناسبی برخوردار میباشد و فقط حالت شکست افزایش دمای شعله هیتر نسبت به تغییر وزن معیارها بسیار حساس میباشد. نتایج رتبهبندی حالات شکست ایستگاه نشان داد که تغییرات بسیاری در رتبهبندی حالات شکست بر اساس رویکرد پیشنهادی وجود داشت.
نتیجه گیری: به دلیل اینکه وزندهی معیارها بر اساس نظر کارشناسان بهصورت گامبهگام صورت گرفته است، رویکرد پیشنهادی میتواند نتایج معقولتر و دقیقتری را برای رتبهبندی ریسک ارائه دهد.
علیرضا عسکریان، مهناز میرزا ابراهیم طهرانی، سید محمدتقی ساداتیپور، سید علی جوزی، رضا مرندی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
مقدمه: مدیریت ریسک واحد، یک جزء حیاتی از مدیریت پالایش گاز محسوب میشود که اگر بهخوبی مدیریت نشود ممکن است به توقف تولید منجر شود. هدف از این مطالعه ارائه یک مدل ساختاری برای واکاوی نقش و تأثیرگذاری متغیرها بر توقف فرآیند تولید گاز در پالایشگاه گاز میباشد.
روشکار: این مطالعه بهمنظور بررسی ریسکهای کلیدی در توقف استحصال گاز ترش در واحد شیرینسازی گاز پالایشگاه گاز واقع در عسلویه بهصورت توصیفی-تحلیلی انجام گرفت.
جهت تجزیهوتحلیل ریسکهای واحد، ابتدا از روش نمودار استخوان ماهی استفاده شده و سپس مدلسازی دادهها برای حادثه توقف تولید استحصال گازترش پالایشگاه با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. جهت مدلسازی و تحلیل از نرمافزارهای SPSS 24 و Smart PLS 2 استفاده گردید.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که «ریسک مرتبط با متغیر محیط» با ضریب مسیر 0/943 و آماره تی 103/791، «ریسک مرتبط با تأمین هزینه» با ضریب مسیر 0/937 و آماره تی 95/168، «ریسک مرتبط با پیادهسازی سیستمهای مدیریتی» با ضریب مسیر 0/847 و آماره تی 35/236، «ریسک حوادث» با ضریب مسیر 0/791 و آماره تی 25/410، «ریسک مرتبط با زمان» با ضریب مسیر 0/758 و آماره تی 15/121 و ریسک مرتبط با خطای انسانی با ضریب مسیر 0/712 و آماره تی 11/215 به ترتیب با ضریب اهمیت مسیر بیشتر نسبت به سایر ریسک ها بر ریسک توقف تولید مؤثر میباشند. همچنین با مقایسه ضرایب مسیر مربوط به ریسکها میتوان دریافت که تأثیر هر یک از ریسکها نسبت به توقف تولید با یکدیگر متفاوت است.
نتیجهگیری: باتوجهبه یافتههای پژوهش، متغیرها و مؤلفههای قابلردیابی مختلفی روی شاخص توقف تولید در صنعت گاز تأثیرگذار میباشد؛ بنابراین لازم است نقش این ریسکها در وقوع رویداد بررسی گردد و برنامهریزی مناسبی جهت پیشگیری از خسارت به پالایشگاه گاز اتخاذ گردد.
مهری منگلی کمسفیدی، علیرضا شهرکی، فرانک حسین زاده سلجوقی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
مقدمه: روش FMEA، یک روش ساختار یافته جهت پیدا کردن و شناخت حالات شکست یک سیستم و محاسبه اثرات ناشی از آن میباشد. در این روش، عدد اولویت ریسک برای هر حالت شکست بر اساس ضرب سه پارامتر احتمال وقوع، شدت اثر و قابلیت کشف بدست میآید که مورد انتقاد بسیاری از محققان قرار گرفته است. در این تحقیق به منظور رفع معایب این روش نظیر رتبه بندی حالات شکست و وزن دهی پارامترها یک مدل پیشنهادی در محیط فازی ارائه گردید.
روش کار: مدل پیشنهادی در این مقاله شامل مدل غیرخطی میخایلوف برای وزن دهی پارامترهای روش FMEA و مدل تاپسیس تجدیدنظر شده برای رتبه بندی حالات شکست میباشد که از این ترکیب برای اولین بار به منظور بهبود روش تجزیه و تحلیل خطرات و اثرات ناشی از آن استفاده شد.
یافته ها: مدل پیشنهادی در مجتمع مس شهربابک به منطور ارزیابی ریسکهای ایمنی ارائه گردید بر اساس نتایج حاصل از تحقیق مشخص گردید که در این مدل پیشنهادی پارامتر شدت اثر و قابلیت کشف به ترتیب دارای وزن 0/479 و 0/186 میباشند و نتایج رتبه بندی نشان داده است که ریسک سقوط از ارتفاع از بالاترین و گیر افتادن بین اجسام از کمترین اولویت برخوردار میباشند.
نتیجه گیری: درمدل پیشنهادی با اتکا به روشهای برنامه ریزی غیرخطی میخایلوف و تاپسیس تجدید نظر شده به ترتیب وزن قطعی پارامترها بدون مرحله رتبه بندی اعداد فازی و رتبه بندی ریسکها با معیارهای بیشتری ارائه گردید؛ لذا مدل پیشنهادی از توانایی بالاتری نسبت به FMEA سنتی برخوردار میباشد و کاربرد آن برای تعیین رتبه بندی ریسکها توصیه میگردد.
فرحناز خواجه نصیری، ویدا زراوشانی، زهرا بابایی هریس،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت ایمنی حریق در خوابگاههای دانشجویی بهعنوان یکی از مراکز تجمع و انجام مطالعات محدود در این خصوص، این مطالعه با استفاده از شاخص ریسک حریق برای ساختمان های آپارتمانی چند طبقه
(FRIM-MAB) بهصورت کمّی به تحلیل و رتبهبندی ریسک حریق پرداخت.
روش کار: این مطالعه توصیفی تحلیلی در 17 بخش از یک خوابگاه دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال 1400 انجام شد. در این مطالعه از روش شاخص سازی ریسک حریق موسوم به
Fire Risk Index Method for Multistorey Apartment Buildings (FRIM-MAB) نسخه 2.1 استفاده شد. در این روش، ۱۷ پارامتر و زیرپارامترهای مؤثر در ریسک حریق، تعیین و وزن دهی شده است که بر اساس آن خوابگاه مورد نظر نیز بررسی و درجه وزنی هر پارامتر محاسبه و در نهایت شاخص ریسک حریق هر واحد که عددی بین 1 تا 5 بود بدست آمد.
یافته ها: میانگین شاخص ریسک حریق ساختمان خوابگاه در زمان مطالعه 2.37 بود. همه ی 17 بخش موجود در خوابگاه دارای شاخص ریسک کمتر از 3 بودند. در این میان رختشویخانه کمترین (1.69) و سایت کامپیوتر بیشترین (2.7) شاخص ریسک را بدست آوردند. نتایج نشان داد موثرترین پارامترهای مسبب ریسک حریق به ترتیب مربوط به «حجم فضای درونی/ تقسیم بندی ساختمان» (12 مورد فراوانی)، «پوشش داخلی ساختمان» (4 مورد فراوانی) و «راه های فرار» (یک مورد فراوانی) می باشند. سهم مشارکت این سه پارامتر در ایجاد شاخص ریسک پرخطرترین بخشهای خوابگاه بیش از 42 درصد بود.
نتیجه گیری: استفاده از روش FRIM-MAB بهعنوان یک روش کمّی و شاخصسازی ریسک حریق برای ساختمان خوابگاههای دانشجویی مناسب است و ضمن ارزیابی و تحلیل ریسک حریق، ابزار سریع، کم هزینه و قدرتمندی برای غربالگری و رتبهبندی ساختمانها می باشد. پوشش داخلی ساختمان، تقسیم بندی فضای درونی و راههای فرار موثرترین پارامترهای شناخته شده در ریسک حریق خوابگاه موردمطالعه بودند.
سید سعید کیخسروی، فرهاد نژاد کورکی، سنوران زمانی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
مقدمه: امروزه، آلودگی هوا از مهمترین نگرانیهای بهداشتی و محیط زیستی محسوب میشود. هدف از این مطالعه تعیین میزان مواجهه شغلی به آلایندههای شیمیایی H2S و SO2 و ارزیابی ریسک بهداشتی مواجهه با این ترکیبات با استفاده از ترکیبی از روشهای مدل AERMOD و SQRA است.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی و مقطعی بوده که در سال 2021 در یکی از پالایشگاههای گازی پارس جنوبی در منطقه خلیجفارس انجام گردید. بدینصورت که ابتدا میزان آلایندگی خروجی از دودکشهای پالایشگاه توسط دستگاه Testo 350 XL اندازهگیری شد. برای شبیهسازی پراکندگی آلایندههای شیمیایی H2S و SO2 از مدل AERMOD استفاده شد. بررسی میزان مواجهه تنفسی و ارزیابی ریسک سلامت پرسنل پالایشگاه و ساکنین اطراف آن با استفاده از روش توصیهشده، توسط دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور انجام گردید.
یافته ها: ماده شیمیایی H2S و SO2 بهعنوان مخاطرهآمیزترین مواد شیمیایی معرفی گردیدند. نتایج نشان داد که بیشترین مقادیر ریسک برای H2S در بین گروههای مواجهه، واحد SRU، سمت غرب واحد Gas Train و ساختمان گیت پاس پالایشگاه و بیشترین مقادیر ریسک برای SO2 در بین گروههای مواجهه، ساختمان HSE، درب حراست، کانکس کارگران، ساختمان آتشنشانی، مخازن، واحد تولید بخار، سمت غرب واحد Gas Train، سالن غذاخوری و ساختمان گیت پاس پالایشگاه بوده است. از نظر فراوانی H2S سطح ریسک کم تا متوسط و SO2 سطح ریسک کم تا زیاد را به دست آوردند.
نتیجه گیری: این مدل میتواند راهکار مناسب و سریع در مدیریت برتر میزان غلظت آلایندهها و همچنین یک راهحل امیددهنده در راستای افزایش توانایی تصمیمگیرندگان برای ارزیابی ریسک سلامت پرسنل صنایع باشد. همچنین در این راستا اطمینان از نتایج پایش کیفی و کاهش هزینههای نمونهبرداری مطرح می شود.
مهشید عسگری، ویدا زراوشانی، مهران قلعه نوی، یوسف اکبری شهرستانکی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: بروز حریق در بیمارستانها و مراکز درمانی به دلیل ناتوانی در حرکت اکثر بیماران، وجود تجهیزات گرانقیمت در بیمارستان و نقش مهم بیمارستان در خدمترسانی به مردم، میتواند منجر به ایجاد حوادث ناگوار و غیرقابلتحمل گردد. نداشتن و یا ضعف در مدیریت ریسک حریق میتواند برشدت رخداد حادثه بیفزاید. این مطالعه، بهمنظور ارزیابی سطح ایمنی حریق و ارائهی راهکارهای کنترلی مناسب در یک مرکز آموزشی بهداشتی درمانی واقع در شهر قزوین انجام شد.
روش کار: این مطالعه، با استفاده از جدیدترین ویرایش استاندارد NFPA۱۰۱A، ارزیابی ریسک حریق در هفت بخش از یک بیمارستان آموزشی در شهر قزوین در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ انجام شد. در این مطالعه، محاسبهی ضریب ریسک سکونت برای ساکنان هر ناحیه، بررسی پارامترهای ایمنی حریق و تعیین ضریب ریسک آنها، محاسبهی امتیاز کسبشدهی ناحیهی تحت ارزیابی، تعیین حداقل امتیاز مورد نیاز در حیطههای مختلف ایمنی حریق و تعیین سطح ریسک حریق انجام گردید.
یافته ها: در میان بخشهای آیسییو ۱ و ۲، سیسییو ۱ و ۲، انبار مرکزی، انبار داروخانه و تأسیسات بیمارستان که برای ارزیابی ریسک حریق انتخاب شدند، کل ساختمانهای آیسییو ۱ و ۲، با نمره ی ایمنی کلی حریق ۲۱/۱ بهترین وضعیت و ساختمان تأسیسات با نمره ی ایمنی کلی حریق ۱۴/۵-، بدترین وضعیت را داشتند.
نتیجه گیری: تأسیسات بیمارستان، پرریسکترین بخش مورد مطالعه از دیدگاه حریق شناسایی شد. قرارگیری تجهیزات پرخطر در کنار یکدیگر و نبود برنامه ی مدون مدیریت ایمنی، از عوامل مؤثر در کسب نتایج این مطالعه بود. اهمیت تدوین یک برنامه در پاسخ به شرایط اضطراری بهمنظور پیشگیری و اطفای حریق در این ساختمان، ضرورت دارد.
حمیدرضا رائی حق، آزیتا بهبهانی نیا، مینا مکی آل آقا،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: امروزه، استفاده از خطوط لوله بهمنظور انتقال حجمهای بالای نفت و گاز در مسافتهای طولانی، بهطور گستردهای مورد توجه قرار گرفته است. ارزیابی ریسک میتواند به تعیین عوامل مخاطرهآمیز و ایجاد یک اقدام و استراتژی مناسب در کاهش و یا حتی حذف آنها در حوزهی مذکور، کمک شایانی نماید. هدف اصلی این تحقیق، ارائه ی روشی برای ارزیابی ریسک خطوط لوله بر اساس سیستم استنتاج فازی است تا بتوان قالبی سیستماتیک ایجاد نمود؛ که انتظار میرود این قالب، مدلی قدرتمندتر، دقیقتر و مطمئنتر برای کنترل ریسکها و خطرات مربوط به خطوط لولهی نفت و گاز باشد.
روش کار: در این مقاله، از منطق فازی برای مدلسازی عدم قطعیت و ارائهی مدلی جهت ارزیابی ریسک خطوط لوله استفاده شده است. برای نیل به این مقصود، روش مالبایر که یکی از متداولترین روشهای ارزیابی ریسک خطوط لوله ی نفت و گاز میباشد، جهت تعیین فاکتورهای مهم و تأثیرگذار بر خطوط استفاده شده است. این روش، با استفاده از الگوریتم میدانی و بر اساس دانش خبرگان، در تولباکس منطق فازی نرمافزار متلب اجرا شده است. جهت صحتسنجی نتایج حاصل از مدل پیشنهادی، از اطلاعات خطوط لوله ی بین فازی پالایشگاه پنجم میدان گازی پارس جنوبی بهعنوان نمونه ی مطالعاتی استفاده شده است.
یافته ها: یافتهها از اجرای مدل ایجادشده در خطوط لوله ی فازهای 10-9 پارس جنوبی (بخش خشکی)، نشان میدهد که خطوط لوله ی مورد مطالعه بر اساس شاخصهایی از قبیل تراکم جمعیت و استقرار تجهیزات و غیره به سه قسمت A-B-C تقسیمبندی شده است. قسمت C خط لوله، دارای بیشترین میزان ریسک بوده که مهمترین عوامل مؤثر بر آن آسیبهای شخص ثالث و طراحی بوده است. قسمت B، دارای کمترین میزان ریسک بوده و کمترین پیامد را برای بروز حوادث انسانی در بر خواهد داشت. همچنین مشاهده گردید که خوردگی، بهعنوان عاملی مهم در افزایش نشتی و میزان ریسک هر سه قسمت خط لوله است.
نتیجه گیری: نتایج، نشان میدهد که روش پیشنهادی، نتایج دقیقتر، صحیحتر و مطمئنتری را نسبت به روشهای سنتی و کلاسیک ارائه میدهد. عواملی از قبیل عملکرد نادرست ، پراکندگی ، گیرندهها ، حجم نشت و خطر محصول که از دیگر عوامل مؤثر بر ریسک خطوط لوله هستند، در روشهای سنتی و کلاسیک در نظر گرفته نشده بودند؛ لذا میتوان بیان نمود که از این مدل بهعنوان ابزاری جامع و هوشمند، میزان ریسک خطوط لوله ی نفت و گاز را محاسبه نمود.
علی ناصری، وجیهه هوشیار،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
مقدمه: کووید 19 پاندمی بود که بسیاری از مشاغل را با مشکلات عدیدهای روبرو کرد و باعث ایجاد ناامنی زیادی در بین مشاغل شد که کارگران و کارکنان زیادی را با استرس از دست دادن شغل خود دچار مشکلات فراوانی کرد. لذا، پژوهش حاضر با هدف تحلیل تاثیر اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر رفتار شهروند سازمانی با توجه به نقش ناامنی شغلی و ریسک ادراک شده مرتبط با ویروس کرونا در میان کارکنان سازمان تامین اجتماعی مشهد انجام گرفت.
روش کار: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ جمعآوری دادهها، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کارکنان سازمان تامین اجتماعی شهر مشهد میباشند که تعداد آنها560 نفر است. حجم نمونه براساس جدول مورگان و با استفاده از روش غیرتصادفی دردسترس تعداد 225 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه استاندارد وو و همکاران (2022) است که جهت بررسی روایی، از روایی سازه و روش تحلیل عاملی تاییدی بهره برده شد و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد، نتایج نشان داد که پرسشنامه از روایی و پایایی مناسب برخوردار است. همچنین، تجزیه و تحلیل دادهها به روش مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرمافزار smart pls انجام پذیرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر رفتار شهروندی سازمانی و ریسک ادراک شده کرونا تاثیرگذار است. همچنین، ریسک ادراک شده مرتبط با کرونا بر ناامنی شغلی درک شده تاثیر مثبت دارد. اما ریسک ادراک شده مرتبط با کرونا بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار نیست و رابطه بین اقدامات مدیریت ایمنی محل کار و رفتار شهروندی سازمانی را میانجیگری نمیکند. اقدامات مدیریت ایمنی محل کار بر ناامنی شغلی درک شده تاثیرگذار است و ناامنی شغلی بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار است.
نتیجهگیری: از یافتههای پژوهش میتوان چنین استنباط کرد که اقدامات مدیریت ایمنی محل کار یکی از مهمترین برنامهها و استراتژیهای سازمانها در افزایش رفتارهای شهروندی و همراهی کارکنان از طریق پشتیبانی و حمایت کارکنان و فراهم کردن شرایط ایمنی در سازمان است.
محمدجواد شیخمظفری، فاطمه السادات میرنجفی زاده، ندا ساسانی نسب، پارسا محمد علی زاده، جمال بیگانه، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از کار (WMSDs) یکی از شایعترین مشکلات بهداشت شغلی میباشد. علاوه بر فاکتورهای فیزیکی، فاکتورهای روانی-اجتماعی نیز نقش مهمی در شیوع WMSDs دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرند. یکی از روشهای ارزیابی سریع و کم هزینه WMSDs و فاکتورهای تأثیرگذار، استفاده از پرسشنامههای معتبر است. هدف اصلی از این مطالعه، بررسی پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه MDRF و کاربردپذیری آن در کشور ایران و همچنین بررسی شیوع WMSDs در بین افراد و ارتباط آن با ریسک فاکتورهای استرس فیزیکی و روانی-اجتماعی محیط کار بود.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی مقطعی بود که در سال 1402 در میان 100 نفر از کارکنان (50 نفر خط تولید و 50 نفر اداری) یک صنعت خودروسازی در استان کرمان انجام شد. برای بررسی روایی زبانی پرسشنامه و ترجمه آن از روش Forward-Backward و برای بررسی روایی محتوایی از شاخص CVI و CVR استفاده شد. برای ارزیابی پایایی درونی و توافق درونی پرسشنامه به ترتیب از روش آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درونی (ICC) استفاده شد. اعتبارسنجی پاسخهای داده شده از سوی کاربران برای پرسشنامههای توزیع شده در سری اول و دوم با استفاده از آزمون کاپا و اسپیرمن و آنالیز آماری دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد.
یافته ها: میزان پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و ICC به ترتیب 960/0 و 925/0 بدست آمد. میزان روایی پرسشنامه با استفاده از آزمون CVR و CVI در حد مناسب ارزیابی شد. بیشترین میزان شیوع WMSDs برای کارگران خط تولید و کارکنان اداری در 12 ماه گذشته در ناحیه کمر بود. از میان 4 زیر گروه مطرح شده در پرسشنامه، بالاترین میزان ریسک مربوط به فاکتور رضایت شغلی بود. حدود 85 درصد از افراد با توجه به سطح ریسک پرسشنامه در محدوده بالا و خیلی بالا ارزیابی شدند که نشان از وخیم بودن شرایط کارکنان دارد. شیوع WMSDs در نقاط مختلف بدن با تمامی فاکتورهای استرس فیزیکی و استرس روانی-اجتماعی ارتباط معنیداری داشت.
نتیجه گیری: در این مطالعه نشان داده شد که میزان شیوع WMSDs در میان گروههای شغلی کارگران و کارکنان اداری به ریسک فاکتورهای فیزیکی و روانی-اجتماعی مختلفی بستگی دارد که باید در بحث ارزیابی WMSDs مورد توجه قرار گیرند و همچنین پرسشنامه MDRF که کاربردپذیری بالای آن در این مطالعه در ارزیابی ریسک فاکتورهای WMSDs اثبات گردید، ابزاری مناسب برای شناسایی اولولیتها و برنامهریزی و اجرای اقدامات آموزشی و پیشگیرانه برای نیرو کاری جامعه به منظور پیشگیری و کاهش WMSDs میباشد.
پوریا احمدی جلالدهی، ژیلا یاوریان، فریده گلبابایی، صبا کلانتری، عباس رحیمی فروشانی، حسین عباسلو،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: کووید-19 در سالهای اخیر یکی از مهمترین معضل بهداشتی در جهان بوده که منجر به مرگ و میر و بیماری بسیاری از افراد گردیده است. مراکز بهداشتی –درمانی به عنوان خط مقدم که غالباً بیماران و افراد مشکوک به آن مراجعه میکردند، منبعی برای انتقال بیماری از طریق هوا به عنوان راه اصلی انتقال آن بوده اند. لذا، مطالعه حاضر به بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد کووید-19 در یک مرکز درمانی پرداخته است.
روش کار: در مطالعه حاضر، دو بخش اتاق نمونهگیری و سالن انتظار یک مرکز منتخب بهداشتی-درمانی منتخب کرونا جهت ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-19 تحت دو سناریوی مختلف و با در نظر گرفتن فعالیت، تعداد مراجعین، مدت زمان مواجهه و نرخ تنفس انتخاب شدند. به منظور بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-19 از معادله ویلز-ریلی استفاده شد.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که با افزایش بار ویروسی، میزان کوانتای منتشر شده برای همه انواع فعالیتها افزایش پیدا میکند. میزان نرخ انتشارکوانتا، در فعالیت از نوع صحبت با صدای غیریکنواخت، در هر دو بخش مورد بررسی بیشتر از سایر فعالیتهای بازدمی بوده است (P-Value<0.001) و در عمل تنفس به نسبت سایر فعالیتها کمتر است. همچنین در اتاق نمونهگیری، میزان کلی نرخ انتشارکوانتا اندکی بیشتر از سالن انتظار بود که البته از نظر آماری معنادار نبود. همچنین، محاسبه ریسک انتقال هوابرد نشان داد که احتمال انتقال هوابرد ویروس در اتاق نمونه گیری حدود 2 تا 8 درصد بالاتر از سالن انتظار بوده و استفاده از ماسک میتواند به میزان 77 تا 81 احتمال انتقال ویروس را کاهش دهد.
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه همواره ریسک انتقال هوابرد در اتاق نمونهگیری و سالن انتظار وجود داشته و استفاده از ماسک باعث کاهش چشمگیر احتمال انتقال هوابرد ویروس میشود. بنابراین، اتخاذ تدابیر بهداشتی مناسب مانند جلوگیری از تجمع، استفاده از ماسک، پرهیز از صحبت با صدای بلند، رعایت فاصله گذاری اجتماعی میتواند به کاهش احتمال انتقال هوابرد ویروس کووید منجر شود.
زهرا نقوی کنجین، وجیهه کشاورز، خدیجه قیصر کوشکی، افسانه یزدانی نیکو، جمشید یزدانی چراتی، محسن گرگانی فیروزجایی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: درک ریسک افراد در یک موقعیت اورژانسی بر چگونگی رفتار آنها تاثیرگذار است. در زمان پاندمی یک بیماری مانند کووید-۱۹، ترس از بیماری و عواقب آن، موجب میشود تا افراد با اضطراب درگیر شوند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین درک ریسک کووید-۱۹ و تجربه اضطراب ناشی از آن در بین کارگران صنایع تولیدی انجام شد.
روش کار: مطالعه توصیفی- تحلیلی حاضر بهصورت مقطعی در سال 1401 و در بین 545 نفر از کارگران صنایع تولیدی واقع در استان تهران، مازندران و خراسان شمالی انجام شد. جمعآوری اطلاعات با سه ابزار شامل پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی برای جمعآوری اطاعات فردی، مقیاس اضطراب بیماری کووید-۱۹ (CDAS) و پرسشنامه درک ریسک و پیشبینی کنندههای روانی بیماری کووید-۱۹ انجام شد. تحلیل دادهها، با استفاده از آمارههای توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (همبستگی کانونی) در نرمافزار SPSS 25 انجام گردید.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار سن کارگران 58/7±98/35 سال، نمره درک ریسک و اضطراب به ترتیب 31/3±89/12 و 51/1±51/4 بود. ضریب همبستگی کانونی بین درک ریسک و اضطراب ناشی از بیماری کووید-۱۹ در کانون اول برابر 734/0 و در کانون دوم برابر 229/0 و مقدار معنیداری متناظر با آنها کوچکتر از 01/0 بدست آمد. علائم روانی (بار کانونی 725/0-) و علائم جسمانی (بار کانونی 421/0-) نقش معنیداری در پی بینی تغییرپذیری درک ریسک کووید-۱۹ نشان دادند.
نتیجه گیری: درک ریسک بیماری کووید-19 منجر به کاهش اضطراب ناشی از آن شد که این تأثیرگذاری بر علائم روانی به مراتب بیشتر از علائم جسمانی بود. بنابراین در هنگام بروز پاندمیهایی شبیه به بیماری کووید-۱۹، انجام اقداماتی در راستای افزایش آگاهی و درک ریسک کارگران از عامل بیماری، میتواند در کنترل اضطراب مؤثر واقع گردد.
مهران ملکی روشتی، زهرا نقوی کنجی، سیاوش اعتمادی نژاد، جمشید یزدانی چراتی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: فرایند برپایی اسکلت فلزی بهعنوان یکی از خطرناکترین فعالیتها در صنعت ساختوساز شناخته میشود. همچنین این فرایند از نظر ایمنی و بهداشت شغلی، بسیار پرخطر محسوب میگردد. لذا هدف پژوهش حاضر، آنالیز کیفی ریسک برپایی اسکلت فلزی و مدلسازی آن با استفاده از روش آنالیز تشدید عملکردی (FRAM) است.
روش کار: در مطالعه توصیفی-مقطعی حاضر، ابتدا بازدیدی از سایت برپایی اسکلت فلزی یک برج بلندمرتبه درحال ساخت در یک شرکت ساختمانی جهت شناسایی فرایندهای اصلی در پروسه برپایی انجام گردید. سپس با 33 نفر از کارگران شاغل در این فرایند، مصاحبه نیمهساختاریافته و انتها باز، صورت گرفت. دادههای حاصل از مصاحبه و مشخصات فرایند، جهت تجزیهوتحلیل و مدلسازی روابط پیچیده و تعاملات بین وظایف روزانه در نرمافزار FRAM Model Visualiser (FMV) وارد گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد، در 4 عملکرد از 19 عملکرد اصلی اجزای سیستم شناسایی شده، بهدلیل تعاملات پیچیده مابین عملکردهای فنی، انسانی و سازمانی، پتانسیل بیثباتی و شکست وجود دارد. اعمال تشدید در مدل گرافیکی سیستم نشان داد درصورت نادیده گرفتن فعلوانفعالات در 4 عملکرد شامل هماهنگی با ریگر باتجربه، آمادهسازی تاور کرین، تثبیت قطعات در محل نصب و اجرای طناب نجات، ممکن است ریسکهایی جبرانناپذیری بر سیستم تحمیل گردد.
نتیجه گیری: یافتهها نشان داد، ارزیابی کیفی ریسک و مدلسازی پروسه برپایی اسکلت فلزی با بهکارگیری روش FRAM برای درک شرایط غیرخطی و پویایی ناشی از تشدید بین تعاملات فنی-اجتماعی، میتواند تحلیل جامعی از وضعیت ایمنی سیستم ارائه دهد.
راحله پورحسین، سعید موسوی، یحیی رسول زاده،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: ارزیابی دقیق احتمال و سطح ریسک خطای انسانی بسیار حائز اهمیت است. این مطالعه با هدف ارزیابی مقایسهای ریسک خطای انسانی در شرایط اضطراری با استفاده از روشهای شاخص احتمال موفقیت (Success Likelihood Index Methods) و شاخص احتمال موفقیت با استفاده از روش منطق فازی (Fuzzy SLIM) انجام شده است.
روش کار: مطالعهً حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بوده که در شغل آتش نشانی و با مشارکت 12 نفر آتشنشان و با استفاده از تکنیک Fuzzy SLIM و SLIM انجام شده است. 39 زیروظیفه در 4 فاز (آگاهی، ارزشیابی، خروج و بازیابی) مورد مطالعه قرار گرفت، با این تفاوت که در روش Fuzzy SLIM در مرحله تعیین وزن فاکتورهای شکل دهنده عملکرد از منطق فازی استفاده گردید. از نرم افزار Excel برای انجام محاسبات احتمال خطا استفاده گردید و آزمونهای آماری همبستگی و کاپا برای آنالیز دادهها به کار گرفته شد.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار عدد احتمال خطای انسانی در زیروظایف مختلف آتش نشانی در روش SLIM و Fuzzy SLIM به ترتیب 026193/0± 095357/0 و 051748/0± 06490/0 میباشد. در 7/48 درصد زیروظایف، طبقه احتمال خطای انسانی و ریسک ارزیابی شده یکسان میباشد، با این وجود، در 7/89 درصد زیروظایف سطح ریسک برآورد شده در دو روش یکسان میباشد. ضریب همبستگی مقادیر احتمال خطا بین دو روش برابر 320722/0 میباشد که نشان دهنده همبستگی متوسط در این خصوص است. همچنین نتایج حاصل از آزمون آماری کاپا بین سطح ریسک برآورد شده نشان داد که بین دو روش SLIM و Fuzzy SLIM توافق بالا در این خصوص وجود دارد (05/P value<0).
نتیجه گیری: نتایج ارزیابی احتمال خطای انسانی به دو روش مذکور نشان دهنده همبستگی متوسط و توافق معنی دار بین آنها میباشد. به دلیل نسبی بودن و دقت بالای روشهای منطق فازی و نیز طولانی بودن روش SLIM، Fuzzy SLIM میتواند جایگزین خوبی برای آن باشد.
سید حسین نظیری، مصطفی پویاکیان، صدیقه صادقحسنی، سمیه فرهنگ دهقان،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: در اثر پیشرفت چشمگیر فناوری نانو، افزایش مصرف نانومواد مهندسیشده، شکاف اطلاعاتی و عدم قطعیتهای موجود در رابطه با مخاطرات محصولات جدید نانو، توسعه و بکارگیری چارچوبها و ابزارهایی که بتواند از منظر حفظ سلامت انسان و محیطزیست، به شناسایی مخاطرات، کاهش احتمال مواجهه و کنترل ریسک نانومواد مهندسیشده بیانجامد، مورد توجه مراجع مختلف قرار گرفته است. با این حال، در اغلب رویکردهای ارزیابی یا مدیریت ریسک نانومواد مهندسیشده، تمام معیارهای مورد نظر برآورده نمیشوند. این مطالعه با هدف بررسی و معرفی چارچوبها و ابزارهای توسعه یافته مختلف برای نانومواد مهندسیشده در حوزه مدیریت ریسک ایمنی، بهداشت و محیطزیست در فناوری نانو انجام گردید.
روش کار: جستجوی چارچوبها و ابزارهای مربوطه در پایگاههای داده Scopus، Web of Science و مراجع NIOSH، ECHA و ISO با استفاده از کلید واژههای «نانومواد مهندسیشده»، «چارچوب»، «ابزار»، «مدیریت ریسک»، «مواجهه شغلی»، «محیطزیست»، «ارزیابی ریسک» و «فناوری نانو» انجام شد. از بین نتایج جستجو، چارچوبها و ابزارهای مدیریت و ارزیابی ریسک ایمنی، بهداشتی و زیستمحیطی که به طور مستقیم به مخاطرات، اثرات بالقوه و مدیریت ریسک دادههای نانومواد مهندسیشده پرداختهاند، برای مطالعه انتخاب گردید.
یافته ها: از میان نتایج بدست آمده، 17 چارچوب مدیریتی و 11 ابزار ارزیابی توسعه یافته در حوزه مدیریت ریسک شغلی، سمشناختی و زیستمحیطی در رابطه با مخاطرات نانومواد مهندسیشده انتخاب شده، مورد معرفی و بحث قرار گرفت. چارچوبها و ابزارهای مختلف با هدف شناسایی و ارزیابی مخاطرات بالقوه و ریسک ناشی از مواجهه با نانومواد مهندسیشده از منظر دامنه، اهداف، رویکردهای ارزیابی ریسک و خروجی تفاوت داشته و کاربردهای مختلفی را ارائه میکنند.
نتیجه گیری: چارچوبها و ابزارهای مختلف توسعه یافته در رابطه با ارزیابی و مدیریت ریسک نانومواد مهندسیشده، هر یک دارای قابلیتها، کاربردها و محدودیتهای به خصوصی بوده که میتواند سازمانها را در نیل به اهداف ایمنی، بهداشت و محیطزیست در حوزه فناوری نانو یاری نماید. در حال حاضر، هیچ اتفاق نظری در مورد بهترین ابزار ارزیابی یا چارچوب مدیریت ریسک نانومواد وجود ندارد و نیاز به تحقیق، توسعه و همکاری بیشتر در این حوزه برجسته میباشد.
بهزاد غلامی، موسی جباری، داود اسکندری،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مقدمه: یکی از راه های تولید برق در نیروگاهها استفاده از توربین های گازی و ژنراتور های همراه می باشد. این تجهیزات به علت استفاده از گاز متان به عنوان سوخت مشعل ها و سرعت دوران بالا، دارای سطح شاخص DOW بالایی می باشند، بنابر این درصورتیکه شرایط مخاطرهآمیز در توربین گازی توسط سیستم ابزار دقیق ایمنی کنترل نگردد و فرآیند به حالت ایمن هدایت نشود، وقایع فاجعه باری مانند آتشسوزی و انفجار و آسیب به اموال و افراد و همچنین قطع فرآیند تولید برق در طولانی مدت رخ خواهد داد، بنابراین میتوان سیستمهای ابزار دقیق ایمنی توربینهای گازی را بهعنوان «سیستمهای ایمنی بحرانی» در نظر گرفت، لذا بایستی سطح قابلیت اطمینان و دسترسی عملکرد آنها مورد ارزیابی قرار گیرد. هدف از این تحقیق، تعیین (Determination)
و تایید (Verification) سطح یکپارچگی ایمنی مربوط به عملکرد سیستم ابزار دقیق ایمنی جهت از سرویس خارج کردن توربین گازی و ژنراتور در یک نیروگاه سیکل ترکیبی میباشد.
روش کار: در این مطالعه سطح یکپارچگی ایمنی با استفاده از دو روش نمودار ریسک کالیبره شده (CRG) و آنالیز لایه های حفاظتی مستقل (LOPA) تعیین گردید و جهت تایید سطح یکپارچگی ایمنی الزامات مربوط به خرابی های تصادفی سخت افزار (Random Hardware Failure)، تحمل خطای سخت افزاری (Hardware Fault Tolerance) و قابلیت سیستماتیک (Systematic Capability)، مطابق با استاندارد IEC 61511 و IEC 61508 در نظر گرفته شده است.
یافته ها: نتایج مطالعه موردی در توربین گازی و ژنراتور نشان داد که روش LOPA نسبت به CRG روش کمیتری میباشد و جزئیات بیشتری از لایههای حفاظتی مستقل را فراهم میکند، لذا روش مناسبتری برای تعیین SIL میباشد. نتایج تایید سطح یکپارچگی ایمنی مربوط به عملکرد سیستم ابزاردقیق ایمنی نصب شده، سطح SIL2 را تایید می کند، که به نتایج حاصل از LOPA نزدیک تر است.
نتیجه گیری: نتایج حاصله نشان داد که عملکرد سیستم ابزار دقیق ایمنی توربین گازی مورد مطالعه دارای سطح قابلیت اطمینان و دسترسی مناسبی است و بهخوبی پاسخگوی شرایط مخاطرهآمیز و انحرافات احتمالی میباشد. رویکرد حاضر به مهندسین ایمنی و مهندسین ابزاردقیق کمک می کند، قابلیت اطمینان و قابلیت در دسترس بودن عملکرد سیستم های ابزار دقیق ایمنی تجهیزات فرآیندی خود را محاسبه کرده و از قابل قبول بودن یا نبودن آن اطمینان حاصل کنند.
مهدی محمدیان، عمران احمدی، مهدی یاسری، علی کریمی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مقدمه: استفاده از سیستم امتیازدهی درجه شدت حادثه (ASG) یک رویکرد عمومی برای تعیین کمیت ریسک ناشی از حوادث میباشد که میتواند با توجه به عوامل مؤثر بر ریسک حوادث در محیط کار اصلاح شده و به یک ماتریس ریسک اختصاصی برای تحلیل حوادث تبدیل گردد؛ لذا هدف از این مطالعه تدوین یک ابزار ارزیابی ریسک اختصاصی با استفاده از سیستم ASG برای تعیین کمیت شدت آسیبهای شغلی ناشی از حوادث در یک صنعت خودروسازی بوده است که در نهایت امتیازهای شدت حوادث، برای ایجاد یک ماتریس ریسک اختصاصی سهبعدی، جهت تحلیل و ارزیابی ریسک حوادث صنعت استفاده شد.
روش کار: مطالعه حاضر بهصورت مقطعی در یکی از صنایع مونتاژ خودروسازی انجام شده است. با بررسی سوابق حوادث گذشته این صنعت از سال در یک دوره ۵ساله، در مجموع ۱۰۰ حادثه با روش نمونه گیری ساده تصادفی انتخاب شد. برای ارزیابی ریسک حوادث از شدت، فراوانی و قابلیت پیشگیری حادثه استفاده گردید و در نهایت تحلیل ریسک به کمک ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدی، طبق روش پیشنهادی Azadeh-Fard و همکاران، انجام گرفت.
یافته ها: بر طبق نتایج تحلیل حوادث، در مجموع ۶۹۰ حادثه و ۱۵۰۱۹ روز ازدسترفته کاری در این بازه زمانی ثبت شده است. با اعمالکردن نظر متخصصان در تعیین سطح تأثیر، بیشترین وزن مربوط به ویژگیهای سطح زمین (۶/۰) و کمترین آنها متعلق به فاکتور «شرایط آبوهوا « تخمین زدهشد.
نتیجه گیری: این مطالعه یک معیار برای «شدت رخ داد حادثه» پیشنهاد میکند که این معیار با در نظر گرفتن عوامل تأثیرگذار بر ریسک، توسط متخصصان ایمنی و بهداشت صنعت خودروسازی وزن گذاری میشود. در نهایت با در نظر گرفتن فاکتور سومی، تحت عنوان «قابلیت پیشگیری»، یک ماتریس سهبعدی ارزیابی ریسک اختصاصی برای صنعت ارائه مینماید. با استفاده از درجه شدت حادثه (ASG)، در ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدیِ پیشنهادی، در این صنعت میتوان شدت حوادث را بلافاصله پس از وقوع آن کمیسازی نمود. این رویکرد امکان نظارت در زمان وقوع حادثه را فراهم میکند که منجر به اجرای بهموقع کنترل و پیشگیری از رخداد حوادث جدید میگردد.
الهه چوبینه، صابر اعظمی آغداش، علی اسماعیلی، سید شمسالدین علیزاده،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مقدمه: انتشار غیرمنتظره مایعات و گازهای بسیار خطرناک در صنایع شیمیایی فرایندی سال ها گزارش شده است. اگر این مواد به درستی کنترل نشوند، احتمال وقوع فاجعه وجود دارد. در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، موضوع مدیریت ایمنی فرآیند همچنان مورد بحث می باشد. PSM برای مدیریت ریسک پرسنل، اموال، محصول، محیطزیست و اعتبار شرکت ایجاد شده است. این مطالعه با هدف بررسی و گردآوری چالشها و دستاوردهای اجرای PSM و توصیههایی جهت بهبود آن انجام شده است.
روش کار: طی یک بررسی سیستماتیک، مجموعهای از مقالات علمی منتشر شده در بازه زمانی 2000 تا 2023، از پایگاههای اطلاعاتی مانند Science Direct، Web of Science، PubMed و Scopus انتخاب شدند. پس از بررسی کامل چکیده، عناوین و متون کامل آنها، در نهایت 49 مقاله برای ورود به پژوهش انتخاب و بر اساس معیارهای مختلف از جمله سال انتشار، نویسندگان، دستاوردها، چالش ها و ... دسته بندی شدند.
یافته ها: PSM در ایالات متحده به دلیل تعداد بالای صنایع شیمیایی فرآیندی و وجود آن در قالب قانون OSHA در این کشور، بیشترین مطالعه را داشته است. حوزه های عملیاتی، ممیزی و منابع دارای بیشترین تعداد چالش در مسیر پیاده سازی PSM می باشد و کاهش شدت رویدادهای شیمیایی فرآیندی و افزایش بهره وری از مهمترین دستاوردهای پیاده سازی PSM به شمار می روند.
نتیجه گیری: ایمنی فرایند بهعنوان یک حوزه بینرشتهای به مهارتهای فنی و عملیاتی زیادی نیاز دارد. برنامههای مدیریت ایمنی فرایند در طول سالها بهبود یافتهاند و پیادهسازی آنها مؤثرتر شده است؛ ولی با اینحال، حوادث هنوز اتفاق میافتد و با رشد صنایع شیمیایی فرآیندی و افزایش تقاضا، احتمال افزایش تعداد حوادث وجود خواهد داشت. برای دستیابی به تعالی در ایمنی فرایند و حفظ آن، نگاهی عمیق به موضوعات مقررات مبتنی بر ریسک، شایستگی، برتری عملیاتی و درسگرفتن از حوادث ضروری است.
سمانه سالاری، آذر سلطانی، مائده ندیم قاضیانی، علی کریمی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: ایمنی حریق در مراکز بهداشتی و درمانی به دلیل محدودیت توان حرکتی ساکنین و ضرورت عدم اختلال در عملکرد آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بنابراین، اقدامات احتیاطی ضعیف در برابر حریق منجر به تلفات جانی و خسارات مالی بیشتر می شود. در این مطالعه، ضمن اینکه ریسک حریق یک بیمارستان آموزشی و درمانی شهرستان بیرجند به روش جامع و کامل ارزیابی ریسک حریق برای مهندسین 1 (FRAME) مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ پارامترهای مؤثر بر ایمنی حریق بیمارستان مورد تحلیل قرار گرفت و راهکارهای کنترلی نیز ارائه شده است.
روش کار: در ابتدا در کلیه بخش های بیمارستان چک لیست ارزیابی ریسک حریق تکمیل گردید سپس مقادیر پارامترهای مؤثر بر ایمنی حریق بدست آمد در مرحله ی بعد، ریسک حریق برای اموال، ساکنین و فعالیت ها با استفاده از نرم افزار تحت اکسل تخمین زده شد. در نهایت، بر اساس مقادیر عوامل مؤثر بر ایمنی حریق، راهکارهای کنترلی ارائه گردید.
یافته ها: نتایج بدست آمده از ارزیابی ریسک نشان داد ریسک 22 درصد بخش های بیمارستان مورد مطالعه برای ساختمان و اموال نامطلوب بوده از طرفی سطح ریسک 90 درصد بخش های بیمارستان برای ساکنین نامطلوب بدست آمد. نتایج ریسک اولیه ساختمان نشان داد در اکثر بخش های بیمارستان می توان با استفاده از سیستم های اطفاء حریق و کاشف های خودکار تعادل بین ریسک بالقوه حریق و پذیرش ریسک برقرار نمود. مطابق با نتایج بدست آمده بخش تاسیسات ساختمان نیاز به سیستم های اطفاء حریق از جمله اسپرینکلرها می باشد. همچنین در هنگام وقوع حریق در بخش های مختلف، نرخ انتشار حرارت (HRR) بین 125-250 کیلووات بر متر مربع تخمین زده شد.
نتیجه گیری: به طور کلی نیاز به اقدامات کنترلی حریق به خصوص تدابیر ایمنی حریق برای افراد می باشد. نتایج این مطالعه می تواند برای خوانندگان و متخصصین در تفسیر ارزیابی ریسک حریق و ارائه ی دقیق راهکارهای کنترلی بر اساس ارزیابی ریسک و مقادیر پارامترهای بدست آمده از آن مفید واقع شود.
سقراط عمری شکفتیک، جمال بیگانه، مائده حسین زاده، حمیدرضا جعفری ندوشن، ندا مهرپرور،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: محیط های کاری اغلب دارای خطرات بالقوه ای همچون مواجهه با مواد شیمیایی سمی هستند. انجام یک ارزیابی ریسک بهداشتی به کارفرمایان در راستای شناسایی خطرات موجود ناشی از این مواد و اجرای کنترل های لازم کمک می کند. لذا هدف از انجام این مطالعه بحث، بررسی و معرفی روش های ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مرور روایتی است. بمنظور کسب اطلاعات لازم، جستجوی متون فارسی و انگلیسی در پایگاه های داده Web of Science، PubMed، Scopus، SID و Magiran انجام شد. در این جستجو از کلمات کلیدی مانند «health risk assessment»، «chemicals» و «nanomaterials» استفاده شده است.
یافته ها: ارزیابی ریسک بهداشتی کمی و کیفی نقش مهمی در سلامت شغلی دارد، بطوریکه هر روش سطوح مختلفی از عمق و دقت را ارائه می دهد. مدل آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA)، مدل مالزی، شبیهسازی مونت کارلو، مدلسازی فارماکوکینتیک مبتنی بر فیزیولوژی (PBPK)، مدلهای رابطه کمی ساختار-فعالیت (QSAR)، ارزیابی خطر احتمالی (PRA)، ارزیابی تأثیر چرخه زندگی (LCIA) و مدل دوز-پاسخ مبتنی بر بیولوژی (BBDR) از جمله مهمترین روشهای کمی، مدل COSHH، مدل ICCT، مدل ICMM، مدل استرالیا و مدل رومانی از مهمترین روشهای کیفی و مدل سنگاپور، روش LEC و مدل SEP نیز روشهای نیمه کمی برای ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی هستند. عدم قطعیتهای اساسی در داده های سمشناختی، دسترسی محدود به دادهها و رفتارهای منحصربهفرد و پیچیده نانومواد در محیطهای کاری سبب ارجحیت روش های کیفی نسبت به روش های کمی در ارزیابی ریسک فعالیتهای مربوط به نانومواد شده است.
نتیجه گیری: بطور کلی، تکامل روش های ارزیابی ریسک بهداشتی نشان دهنده یک حرکت پیوسته در جهت افزایش دقت، صحت، قابلیت اطمینان و ارتباط بیشتر آنها است. همگام با شکوفایی و گسترش دانش ما، ارزیابی ریسک بهداشتی نیز برای رسیدگی به چشم انداز پیچیده و در حال تحول خطرات شیمیایی و تضمین حفاظت از سلامت انسان و محیط زیست، بخوبی در حال تحول است.