جستجو در مقالات منتشر شده


223 نتیجه برای محمد

محمد حاج آقازاده، حسین مروی میلان، فاطمه فرخی، سمیرا اروجلو،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1395 )
چکیده

مقدمه: جو ایمنی درک مشترک کارکنان از الویت ایمنی در یک سازمان می‌باشد. هدف این مطالعه ارزیابی جو ایمنی با استفاده از پرسش‌نامه نوردیک در یک بیمارستان بود.

روش کار: در این مطالعه مقطعی 92 پرستار شاغل در بخش‌های مختلف یک بیمارستان، پرسش‌نامه جو ایمنی نوردیک (NOSACQ-50) را تکمیل کردند. پاسخ پرستاران در یک سری لیکرت 4 تایی ثبت گردید. با استفاده از آماره‌های توصیفی و استنباطی، نتایج مورد تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: 72% از پرستاران زن و بقیه (28%) مرد بودند. میانگین امتیاز ابعاد جو ایمنی متفاوت بود. پرستاران کم‌ترین و بیش‌ترین امتیاز  را به ترتیب به ابعاد» اولویت و توانایی ایمنی مدیریت» و «ارتباط ایمنی متقابل، یادگیری‌ و اعتماد در توانایی ایمنی» دادند. میانگین امتیاز جو ایمنی در بین بخش‌های مختلف بیمارستان در گستره 49/2 تا 67/2 بود. میانگین امتیاز کسب شده در تمامی ابعاد جو ایمنی در بین گروه‌های سنی و سابقه کار از نظر آماری تفاوت معنی‌داری نداشت (05/0>P-value).

نتیجه گیری: بر‌اساس نتایج مطالعه می‌توان گفت که جو ایمنی در بیمارستان مورد مطالعه از دیدگاه پرستاران نسبتا مطلوب بود. با این حال باید تلاش هایی صورت گیرد تا جو ایمنی به‌ویژه در ابعاد مربوط به مدیریت ایمنی بهبود یابد. اقدامات کنترلی اصلاحی باید در تمامی بخش‌های بیمارستان و برای تمامی کارکنان آن با هر گروه سنی و سابقه کار به‌طور یکسان اجرا شود.


محمد حسن احرام پوش، محسن حسامی آرانی، محمد تقی قانعیان، اصغر ابراهیمی، مسعود شفیعی،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1395 )
چکیده

مقدمه: الزام صنایع به اجرای برنامه مدیریت پسماند صنعتی و برنامه ریزی جهت دفع صحیح پسماند‌ها ، لازمه دستیابی به برنامه توسعه پایدار می‌باشد، لذا مدیریت پسماند صنعتی در مجتمع فولاد کویر شهرستان آران و بیدگل که فرآیند تولید آن نورد گرم و محصول آن میل‌گرد می‌باشد با هدف شناسایی و طبقه بندی پسماندهای تولیدی و ارایه راهکار جهت بهبود روند مدیریت پسماند انجام شده است.

روش کار: این مطالعه به صورت میدانی در مجتمع فولاد کویر صورت گرفته است. پس از بررسی فرآیند تولید و منابع تولید پسماند، نوع و تناژ پسماندهای تولیدی در مدت 3 ماه شناسایی و اندازه گیری شد. سپس طبقه بندی پسماندها براساس قانون حفاظت و بازیافت منابع و کنوانسیون بازل انجام شد و برنامه مدیریت پسماندهای صنعتی و بهداشتی جدید ارایه گردید.

یافته ها: پسماندهای صنعتی فرآیند تولید مجتمع فولادکویر با توجه به تناژ تولید بین 100 تا 150 گرم به ازای هر تن میل‌گرد تولید می‌گردد. عمده پسماندهای صنعتی شامل اکسید شمش، لجن‌های صنعتی، روغن و گریس مستعمل می‌باشد که براساس طبقه بندی قانون حفاظت و بازیافت منابع، 8 پسماندکد T ، 1 مورد کد C، 5مورد کد I و 3مورد کد R را دریافت نمودند.

نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد بیش‌ترین مقدار پسماند صنعتی در مجتمع فولاد کویر، ضایعات شمش و لجن صنعتی است هم‌چنین بیش از 90% پسماندهای صنعت نورد فولاد کویر، در داخل یا خارج از این مجتمع مورد بازیافت یا استفاده مجدد قرار می‌گیرد. از طرفی توصیه می‌شود روغن‌های مستعمل در مخازن ایمن، حمل و نگه‌داری گردد.


محسن امیدوار، عادل مظلومی، ایرج محمدفام، عباس رحیمی فروشانی، فرشته نیرومند،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1395 )
چکیده

مقدمه: مهندسی رزیلینس (RE) به عنوان نگرشی جدید در حوزه ایمنی، در صدد حفظ عمل‌کرد سیستم‌های اجتماعی-فنی در شرایط مختلف، با تکیه بر نقاط قوت به جای تاکید بر نقاط ضعف می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارایه الگویی جدید جهت ارزیابی ایمنی بر مبنای مهندسی رزیلینس و با استفاده از روش FAHP می‌باشد.

روش کار: مطالعه حاضر از نوع تحلیلی بوده که در یک صنعت پتروشیمی انجام گردید. ابتدا شش مولفه به عنوان شاخص‌های RE مشخص شده و چارچوب ارزیابی تشکیل شد. سپس مولفه‌های RE تعیین شده، با استفاده از نظرات افراد صاحب نظر در قالب یک پانل تخصصی ارزیابی و اعتباربخشی شد. در مرحله بعد، یک شاخص تحت عنوان شاخص هشدار پیش نگر رزیلینس، طراحی شد. در انتها نیز با استفاده از بردار ارزیابی فازی، امتیاز شاخص رزیلینس کل فرآیند تعیین گردید.

یافته ها: نتایج ارزیابی نشان دادند که مولفه تعهد مدیریت حایز بیش‌ترین اهمیت و مولفه یادگیری دارای کم‌ترین اهمیت در تعیین سطح رزیلینس می‌باشند. هم‌چنین مولفه انعطاف پذیری (C3) در محدوده غیر قابل قبول نارنجی (OEWZ) واقع شده و سایر مولفه ها در محدوده قابل قبول (NEWZ) واقع شده‌اند. سطح رزیلینس کل فرآیند برابر سطح III (قابل قبول) برآورد گردید.

نتیجه گیری: تعهد مدیریت و آمادگی در برابر شرایط اضطراری دو مولفه اصلی در تعیین سطح رزیلینس بوده و می‌توانند بیش‌ترین سهم در باقی ماندن وضعیت سازمان در محدوده  NEWZ را ایفا کنند.


کیکاوس ازره، محسن پورصادقیان، محمد جواد فانی، محمد رضازاده، اردلان سلیمانیان،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1395 )
چکیده

مقدمه: مطالعات محدودی بر روی ارزیابی مواجهه رانندگان تاکسی‌ها با ارتعاش تمام بدن انجام شده است بنابراین این مطالعه با هدف ارزیابی مواجهه با ارتعاش تمام بدن و شوک‌های مکرر در رانندگان تاکسی‌های درون شهری و مقایسه روش‌های مختلف ارزیابی در این محیط شغلی انجام شد.

روش کار: فرایند اندازه گیری و ارزیابی مطابق با روش کار ارایه شده در استانداردهای  ISO 2631-1,5 و با استفاده از  دستگاه ارتعاش سنج  و آنالیزور SVAN 958  انجام گردید. اندازه گیری به کمک شتاب سنج سه محوره در شرایط معمول کاری روزانه در سطح نشیمن‌گاه صندلی در 9 تاکسی  انجام گرفت.

یافته ها: نتایج اندازه گیری در روش‌های ISO 2631-1 به‌طور کلی ریسک بزرگ‌تری را در مقایسه با روش فشار تراکمی استاتیک معادل روزانه ، Sed ، ارایه شده در ISO 2631-5 نشان داد. مدت زمان محاسبه شده برای سطح عمل مواجهه در روش ریشه میانگین مربعات شتاب، مقدار ارتعاش و  فشار تراکمی استاتیک معادل روزانه  به ترتیب 55/4 ، 54/3 و 70/31 ساعت برآورد شد.

نتیجه گیری: تفاوت زیاد در زمان‌های حدود عمل و مجاز برآورد شده مواجهه  در روش‌های  مختلف بیان‌گر عدم هم‌خوانی روش‌های ارزیابی مذکور بود. بنابراین انجام پژوهش‌های آتی جهت اصلاح حدود ارایه شده در استاندارد ضروری است.


مریم اوشک سرائی، محمد رضا آزاده دل، فرشاد جباری صدودی،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1395 )
چکیده

مقدمه: ارایه با کیفیت مراقبت‌های پرستاری برای بیماران، فرهنگ ایمنی بیمار را به موضوعی بسیار مهم در حوزه بهبود کیفیت خدمات درمانی کشور تبدیل کرده است. هدف این مطالعه تعیین رابطه بین رضایت شغلی پرستاران و فرهنگ ایمنی بیمار در بیمارستان‌های شهر رشت است.

روش کار: روش تحقیق از نوع توصیفی، تحلیلی و مقطعی و روش گرد آوری اطلاعات میدانی است. جامعه آماری تحقیق پرستاران بخش درمان بیمارستان‌ها‌ی دولتی و خصوصی شهر رشت است که از میان آنها 322 نفر به صورت تصادفی به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌ها جهت رضایت شغلی پرستاران از پرسش‌نامه و یک فیلد و برای فرهنگ ایمنی بیمار از پرسش‌نامه آژانس تحقیقات و کیفیت مراقبت‌های بهداشتی استفاده گردید. برای آزمون فرضیه تحقیق و تجزیه و تحلیل داده‌ها آزمون ضریب هم‌بستگی پیرسون با به کار گیری نرم افزار   SPSS 19 مورد استفاده قرار گرفت.

یافته ها: نتایج یافته‌های تحقیق نشان داد که از دیدگاه پاسخ دهندگان، امتیاز رضایت شغلی پرستاران (68/0± 59/3) و فرهنگ ایمنی بیمار (54/0±31/3) در بیمارستان‌های واقع در شهر رشت در سطح متوسط قرار دارد. علاوه بر آن نتایج تحقیق نشان داد که  بین رضایت شغلی پرستاران و فرهنگ ایمنی بیمار رابطه مستقیمی با شدت 643/0 با سطح معنی داری01/0 > p وجود دارد.

نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل داده‌ها در جامعه آماری تحقیق، رضایت شغلی پرستاران و فرهنگ  ایمنی بیماران به ارتقاء نیاز دارد. از سویی بر پایه نتایج هم‌بستگی بین متغیرهای تحقیق، هر چه میزان رضایت شغلی پرستاران افزایش یابد فرهنگ ایمنی بیمار بهبود خواهد یافت.


روح اله حاجی زاده، علی‌رضا کوهپایی، سید محمد حسن رضوی اصل، محمد حسین بهشتی، احمد مهری، سمیه فرهنگ دهقان، آرش اکبر زاده، حمزه محمدی،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1395 )
چکیده

مقدمه: امروزه مواجهه با میدان مغناطیسی با فرکانس‌های بی‌نهایت پایین به دلیل ایجاد عوارض محتمل بر سلامت جسمانی-روانی انسان هدف مطالعات فراوان قرار گرفته است. از اینرو مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مواجهه جوش‌کاران قوس الکتریکی با میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین (ELF)، و بررسی رابطه آن با میزان ترشح هورمون پاراتورمون و حالات خلقی آن‌ها صورت گرفت.

روش کار: مطالعه حاضر بر روی 70 نفر در دو گروه مواجهه یافته و مواجهه نیافته با میدان ELF انجام شد. پس از بررسی فعالیت کاری افراد، طبق راهنمای موسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی آمریکا (NIOSH)، میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت با استفاده از ELF سنج کالیبره شده در ناحیه‌ی دست، تنه، سر و گردن اندازه‌گیری گردید. میزان ترشح هورمون پاراتورمون (PTH) در دو گروه توسط روش آنالایزر الکتروکمی لومینسانس مورد بررسی قرار گرفت. چک لیست استرس-تحریک (SACL)‌ به منظور ارزیابی حالات خلقی برای هر دو گروه تکمیل شد.  سپس داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار SPSS16 مورد آنالیز قرار گرفتند.

یافته ها: اختلاف میانگین میزان مواجهه با میدان ELF در دو گروه مورد بررسی از لحاظ آماری معنی دار به‌دست آمد (0001/0>p). میانگین سطح ترشح PTH گروه مواجهه یافته نسبت به گروه مواجهه نیافته کم‌تر بود (به ترتیب 54/34 و 37 pg/ml) ، اگرچه این اختلاف میانگین از نظر آماری معنادار نبود (67/0p). در خصوص نوع ارتباط بین میزان مواجهه با میدان ELF و نمره استرس و تحریک و سطح PTH در دو گروه مورد بررسی،  صرفاً رابطه مثبت و معنی داری بین میانگین مواجهه با میدان مغناطیسی ELF و سطح PTH در گروه مواجهه یافته دیده شد (009/0> p, 44/0=r).  

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که جوش‌کاری به صورت پیوسته می‌تواند به عنوان یکی از منابع تولید کننده میدان الکترومغناطیس با فرکانس بی‌نهایت پایین مدنظر قرار گیرد. برای اثبات فرضیه تاثیر احتمالی میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین بر روی حالات روانی و خلقی افراد از طریق تغییرات هورمون پاراتیرویید، نیاز به انجام مطالعات آزمایش‌گاهی و میدانی دقیق تر و جامع تری می‌باشد.


محمد بیروتی، هادی دانشمندی، سید ابوالفضل ذاکریان، محمد فرارویی، زهرا زمانیان،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده

مقدمه: خطاهای انسانی از مهم‌ترین چالش‌های محیط کاری می‌باشد. یکی از سیستم‌هایی که خطاهای انسانی به وفور در آن رخ می‌دهد، سیستم مراقبت‌های بهداشتی می‌باشد. براساس مطالعات مختلف بیش از دوسوم خطاهای پزشکی قابل پیش‌گیری هستند. برای ارزیابی خطاهای انسانی روش های مختلفی ارایه شده که تمامی آنها در صنایع مختلف، مخصوصا صنایع هسته ای گسترش پیدا کرده است. هدف این مطالعه ارزیابی کاربرد روش HEART در سیستم‌های بهداشتی و درمانی و صحت نتایج می‌باشد.

روش کار: این مطالعه به صورت کیفی در بخش مراقبت‌های ویژه جراحی یکی از بیمارستان‌های شیراز انجام گرفت. خطاهای ثبت شده پرستاران بخش مراقبت‌های ویژه برحسب وظیفه تفکیک و سپس وظایف برحسب تعداد خطاهای ثبت شده رتبه بندی شدند. با استفاده از روش AHP-HEART احتمال خطای وظایف پرستاران برآورد شد و رتبه بندی حاصل از نتایج روش AHP-HEART و خطاهای ثبت شده پرستاران در بیمارستان با یک‌دیگر مقایسه گردید. هم‌چنین اولویت بندی عوامل موثر بر خطا با استفاده از روش های AHP و AHP-HEART با استفاده از آزمون پیرسون با یک‌دیگر مقایسه شد..

یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که در اولویت بندی وظایف برحسب وفور خطا بین روش HEART و داده‌های ثبت شده خطای پرستاران سازگاری وجود دارد و در مقابل در اولویت بندی عوامل موثر بر خطا بین روش های AHP و AHP-HEART هیچ هم‌بستگی معناداری یافت نشد.

نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می‌توان نتیجه‌گیری نمود، اگرچه روش HEART در رتبه بندی وظایف از نظر بزرگی احتمال خطا موفق بود، اما برای ارایه راه کار و اقدامات کنترلی مناسب و موفق تر لازم می‌باشد که ضرایب شرایط به وجود آورنده خطا برای وظایف پرستاران بومی سازی شود.


محمد جواد جعفری، حسن اصیلیان مهابادی، سهیلا خداکریم، غلام حیدر تیموری،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1395 )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی در محیط های کاری روباز معدن سنگ آهن وجود دارد و می تواند باعث مشکلات بهداشتی و ایمنی کارگران شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی استرس گرمایی در مشاغل یک معدن روباز سنگ آهن بر اساس شاخص دمای ترگویسان و ارتباط آن با استرین فیزیولوژیکی می باشد.

روش کار: این مطالعه به‌صورت مقطعی در تابستان 1393 در معدن روباز، بر روی120 نفر نمونه مرد شاغل انجام گرفت. پارامترهای فیزیولوژیکی دمای عمقی و ضربان قلب براساس استاندارد ISO9886 اندازه گیری شد و شاخص های استرین فیزیولوژیکی شامل PSI و PSIHR با استفاده از فرمول محاسبه گردید. متغیرهای محیطی در طول شیفت کاری و نیز به طور هم‌زمان با پارامترهای فیزیولوژیکی اندازه گیری و ثبت شدند. شاخص دمای تر‌گویسان بر اساس استاندارد ISO7243 و با استفاده از فرمول محاسبه گردید. با استفاده از نرم افزار SPSS22 تجزیه و تحلیل آماری انجام گرفت.

یافته ها: میانگین شاخص دمای تر‌گویسان محاسبه شده برای افراد oC 9/29به‌دست آمد، واحدهای حفاری بیش‌ترین و کراشر و کارخانه کم‌ترین میزان شاخص دمای تر‌گویسان را دارا بودند (به ترتیب oC 6/31و oC 05/29).
میزان مواجهه کارگران با استرس گرمایی بر اساس شاخص دمای تر‌گویسان در مقایسه با استاندارد در کلیه واحدهای کاری بالاتر از حدود مجاز توصیه شده تعیین گردید. بین شاخص دمای تر‌گویسان با شاخص های استرین فیزیولوژیکی رابطه معناداری وجود داشت (001/0>P). ضریب هم‌بستگی پیرسون بین شاخص دمای تر‌گویسان با شاخص استرین فیزیولوژیکی و شاخص استرین فیزیولوژیکی بر پایه ضربان قلب به ترتیب مساوی 658/0و 566/0 به‌دست آمد.

نتیجه گیری: شاخص دمای تر‌گویسان هم‌بستگی بالاتری با شاخص استرین فیزیولوژیکی نشان داد و میزان استرس گرمایی در واحدهای کاری معدن بیش‌تر از حدود مجاز توصیه شده بود که باید تدابیری برای کنترل استرس گرمایی جهت مراقبت از کارگران اتخاذ شود.


منیره خادم، فرنوش فریدبد، پرویز نوروزی، عباس رحیمی فروشانی، محمد رضا گنجعلی، سید جمال الدین شاه طاهری، رسول یاراحمدی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

مقدمه: با توجه به مصرف فراوان سموم آفت کش و اثرات مخرب آ‌ن‌ها روی انسان و محیط زیست، استفاده از روش‌های دقیق و معتبر جهت شناسایی و اندازه گیری این سموم ضروری می‌باشد. این مطالعه با هدف طراحی سنسوری با گزینش پذیری بالا برای پایش شغلی و محیطی دیازینون به روش الکتروشیمیایی در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی انجام شد.

روش کار: نانولوله‌های کربنی و پلیمر قالب مولوکولی (MIP) به عنوان اصلاح کننده در ساختار الکترود خمیر کربنی (سنسور) استفاده شدند. روش الکتروشیمیایی ولتامتری موج مربعی جهت تعیین مقدار به‌کار رفت. پارامترهای تأثیر گذار بر پاسخ سنسور مانند pH استخراج، pH آنالیز، غلظت الکترولیت و شرایط دستگاهی مانند فرکانس و دامنه موج مربعی طی آزمایشاتی بهینه سازی شده، سپس پاسخ سنسور برای دیازینون ثبت گردید.

یافته ها: براساس نتایج، سنسور توانایی تشخیص گزینش پذیر دیازینون در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی را داشت. بازه‎ی خطی برای منحنی کالیبراسیون 10-10×5 تا 6-10×1 مولار و حد تشخیـص روش10-10×7/2 مولار محاسبه گردید. سایر ترکیبات موجود در ماتریکس نمونه اثر مداخله کننده ای بر پاسخ سنسور نداشتند. در نهایت سنسور برای تعیین مقدار دیازینون در نمونه‌های ادرار، آب آشامیدنی و آب رودخانه بدون نیاز به مرحله آماده سازی خاص و پیچیده‌ای استفاده شد.

نتیجه گیری: قابلیت کاربرد سنسورها در تعیین مقدار سموم می‌تواند نوید بخش پایش‌های سریع در محل آلودگی بوده و امکان انجام پایش را بدون مراحل آماده سازی خاص‎ برای نمونه فراهم آورد.


مهدی اصغری، پروین نصیری، محمدرضا منظم، فریده گل بابایی، حسین عربعلی بیک، علی اکبر شمسی پور، آرمین الله وردی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

مقدمه: برای ارزیابی استرس حرارتی در محیط های کاری از شاخص های مختلفی استفاده می شود اما هیچ‌کدام از این شاخص‌ها مورد پذیرش همگان واقع نشده اند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین معیارهای موثر در انتخاب یک شاخص استرس حرارتی و هم‌چنین وزن دهی این معیارها می باشد.

روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش کیفی و از نوع کاربردی می‌باشد که طی 10 مرحله طراحی و اجرا گردید. در این مطالعه ابتدا با استفاده از تکنیک دلفی و نظرات خبرگان (30 نفر)، معیارهای موثر در انتخاب یک شاخص استرس حرارتی تعیین و سپس برای وزن دهی و اولویت بندی این معیارها از آنالیز سلسله مراتبی فازی استفاده شد.

یافته ها: با تکمیل  پرسش‌نامه  ارسالی توسط خبرگان و بررسی نظرات آن‌ها و با توجه به درصد پاسخ گویی، 11 معیار انتخاب شدند. معیار ساده بودن شاخص با 6/76 %، بیش‌ترین درصد پاسخ گویی را به‌خود اختصاص داد. اما وزن نسبی این معیار 041/0 به‌دست آمد و کم‌ترین وزن را پس از ارزان بودن از آن خود کرد و در مقایسه با دیگر معیارها دارای اهمیت کم‌تری بود. معیار استاندارد بودن با مقدار141/0،  بیش‌ترین وزن نسبی را به‌خود اختصاص داد.

نتیجه گیری: می‌توان نتیجه گرفت که برای داشتن یک اندازه گیری قابل اعتماد و صحیح، قدم اول انتخاب یک شاخص مناسب و صحیح می‌باشد. برای انتخاب یک شاخص، بر مبنای نظر متخصصین و خبرگان از نظر اهمیت، استاندارد بودن شاخص، مهم‌ترین معیار انتخاب شاخص می‌باشد.  از دیگر معیارهایی که باید مورد توجه قرار گیرد، دقت شاخص، اعتبار و قابلیت اطمینان و هم‌بستگی مناسب با  شاخص‌های استرین فیزیولوژیکی است.


حمزه محمدی، فریده گل بابایی، سمیه فرهنگ دهقان، محمد نورمحمدی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

مقدمه: مواجهه با گردو غبار ناشی از ذرات سیلیس کریستالی می‌تواند سلامت کارگران مشاغل مختلف مانند ریخته‌گری، سنگ کوبی، سنگ زنی، فعالیت‌های ساختمانی، مقره سازی، صنایع شیشه‌گری و سندبلاست را به طور جدی به خطر بیاندازد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی میزان مواجهه با سیلیس کریستالی و تعیین ریسک مرگ و میر ناشی از سیلیکوزیس و سرطان ریه در اثر مواجهه با سیلیس در بین کارگران یک صنعت مقره سازی بود.

روش کار: نمونه برداری فردی از 60 کارگر مرد این صنعت با کمک سیکلون نمونه برداری نایلونی 10 میلی متری و فیلترهای ممبران با قطر 37 میلی متر و منافذ 8/0 میکرون صورت گرفت. نمونه‌ها مطابق روش7601 انستیتو بین المللی ایمنی و بهداشت حرفه‌ای آمریکا (NIOSH) آماده سازی و  به‌وسیله طیف سنجی مرئی تعیین مقدار شدند. ارزیابی ریسک مرگ و میر در اثر سیلیکوزیس ناشی از مواجهه با سیلیس کریستالی با استفاده از مدل Mannetje و همکاران برای بازه زمانی10 ساله صورت گرفت. میزان مرگ و میر در اثر سرطان ریه با استفاده از مدل رگراسیون خطی استنتاج شده از مطالعه Rice  و همکاران محاسبه ‌گردید.

یافته ها: بیش‌ترین میزان مواجهه با سیلیس در واحد بسته بندی مواد (mg/m3 28/0±54/0) و کم‌ترین میزان مواجهه در قسمت کوره (mg/m3 01/0±02/0) صنعت مورد بررسی بود. به طور کلی در همه نمونه‌ها، غلظت سیلیس کریستالی بالاتر از حد مجاز مواجهه شغلی  توصیه شده توسط انجمن متخصصین بهداشت صنعتی آمریکا (ACGIH)د(mg/m3 025/0) بود.  طبق مدل Mannetje و همکاران، میزان مواجهه تجمعی 25 درصد افراد مورد مواجهه در دامنه 0 تا 99/0 قرار می‌گیرند که نشان دهنده مرگ 1 نفر در هر هزار نفر می‌باشد. در این مطالعه ریسک مرگ و میر بر اثر سرطان ریه بر اساس مدل خطی Rice  و همکاران در دامنه 94-7 نفر در هر هزار نفر کارگر مواجهه یافته با سیلیس به دست آمد.

نتیجه گیری: به طور کلی میانگین مواجهه حسابی و هندسی سیلیس کریستالی افراد مورد آزمون، بالاتر از حدود توصیه شده شغلی بود. ریسک مرگ و میر ناشی از سیلیکوزیس برای بیش‌تر کارگران مقره سازی بالاتر از 1 در 1000 (سطح غیر قابل قبول ریسک) تعیین گردید. تخمین مرگ و میر ناشی از سرطان ریه به‌علت مواجهه با سیلیس نیز سطح بالایی از ریسک مرگ و میر را نشان می‌داد.


طاهره موسوی، فریده گلبابایی، محمدرضا پورمند، ساسان رضایی، مصطفی حسینی، مهرداد حلمی کهنه شهری، انسیه ماسوریان، علی کریمی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده

 مقدمه: امروزه از فیلترهای هپا در بیمارستان‌ها، اتاق‌های پاک، هودهای میکروبیولوژی، اتاق‌های جراحی و داروسازی‌ها جهت حذف میکروارگانیسم‌ها و کاهش مخاطرات بهداشتی استفاده می‌شود. هدف این مطالعه افزایش راندمان فیلترهای هپا با استفاده از تابش UVC جهت کاهش تراکم میکروارگانیسم‌ها می‌باشد..

روش کار: بستر تست جهت سنجش میکروارگانیسم‌های استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنی‌سیلیوم ساخته شد. سوسپانسیون قارچ‌ها و باکتری‌ها به ترتیب با غلظت CFU/ml 107 و 106 تهیه و توسط مه‌پاش به داخل کانال اسپری گردید. نمونه‌برداری در حالت تابش UVC (با شدت mW/cm2 8/1) و عدم تابش آن به سطح فیلترها در بازه‌های زمانی 60، 90 و 120 دقیقه انجام گرفت. تراکم میکروارگانیسم‌ها برحسب CFU/m3 تعیین گردید.

یافته ها: اختلاف میانگین تراکم هر چهار نوع میکروارگانیسم استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنی‌سیلیوم، در حالت تابش UVC  به سطح فیلتر معمولی هپا، نسبت به عدم تابش UVC در هر سه بازه زمانی 60، 90 و 120 دقیقه معنادار بود (P value< 0.05) که نشان‌دهنده‌ی کاهش تراکم میزان نفوذ میکروارگانیسم‌های هوابرد اعم از باکتری و قارچ توسط تابش UVC به سطح فیلتر هپا می‌باشد. کاهش میکروارگانیسم‌ها توسط تابش UVC به این دلیل است که تابش UVC، مواد مولکولی ضروری برای عامل سلولی را تغییر می‌دهد. UVC در دیواره سلول میکروارگانیسم‌ها نفوذ کرده، درنتیجه اسیدهای نوکلئیک و دیگر مواد سلولی حیاتی را تحت تأثیر قرار داده و سبب تخریب و یا غیرفعال کردن میکروارگانیسم‌ها می‌گردد.

نتیجه گیری: تابش UVC به سطح فیلتر هپا اثر مثبتی در کاهش میکروارگانیسم‌ها دارد، به این دلیل که تابش UVC می تواند علاوه بر کاهش تراکم باکتری‌ها سبب کاهش قارچ‌ها نیز ‌شود. درحالی‌که طبق مطالعات بررسی شده در سایر کشورها تابش UVA تنها در کاهش باکتری‌ها تأثیرگذار است. بنابراین برای رسیدن به هدف افزایش کارایی و راندمان فیلترهای هپا، تابش UVC به سطح فیلتر هپا می‌تواند تأثیر به‌سزایی در کاهش میکروارگانیسم‌ها اعم از باکتری و قارچ داشته باشد.


پروین نصیری، محمدرضا منظم، فریده گل بابایی، علی اکبر شمسی پور، حسین عربعلی بیک، مرضیه عباسی نیا، معصومه چاوشی، مهدی اصغری،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1396 )
چکیده

مقدمه: ایجاد تنش گرمایی تحت تاثیر عوامل متعددی است که می‌توان به مجموعه ای از فاکتورها مانند عوامل فردی، محیطی و مدیریتی اشاره کرد. عوامل فردی سبب کاهش تحمل فرد نسبت به گرما شده و نقش مهمی در بروز ریسک بیماری‌های ناشی از استرس حرارتی ایفا می‌کند. هدف از انجام این مطالعه مروری، بررسی مهم‌ترین پارامترهای فردی تاثیر گذار بر استرس حرارتی  و مطالعات صورت گرفته در این زمینه بود.

روش کار: در این مطالعه مروری  از پایگاه‌های اطلاعاتی Web of Science ،Scopus ،Pubmed ،Iran Medex ، Magiran ،Google Scholar و SID  استفاده شد. کلید واژه‌های استرس حرارتی، عوامل فردی، مواجهه با گرما در بازه زمانی سال‌های 1995 تا 2015 مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت 75 مقاله وارد این مطالعه شدند.

یافته ها: در سطح فردی، مواجهه با یک ریسک فاکتور ممکن است باعث کاهش تحمل گرما در فرد شود، در حالی که ترکیبی از چند ریسک فاکتور به طور سینرژیسم، احتمال بروز بیماری‌های ناشی از گرما را افزایش می‌دهد. ریسک فاکتور‌های فردی شامل سن، جنسیت، چاقی، عدم سازش و تطابق، خستگی، نژاد، سابقه بیماری‌های گرمایی و کم آبی بدن می‌باشند. علاوه بر این، برخی از بیماری‌ها (بیماری‌های قلبی عروقی، دیابت و یا بیماری‌های عفونی)  و یا مصرف  برخی از داروها  و مواد مخدر یا الکل می‌تواند تحمل گرما را کاهش دهند.

نتیجه گیری: با توجه به موارد اشاره شده و اهمیت پارامترهای فردی لازم است که در هنگام استخدام نیروی کار در محیط‌های گرم، توجه ویژه‌ای شود. پارامترهای فردی شود. هم‌چنین با توجه به عدم وجود آگاهی و دانش کافی شاغلین لازم است برنامه‌های آموزشی مناسب با هدف کاهش اثرات استرس حرارتی تهیه گردد.


الهام رحمان زاده، فریده گلبابایی، علی فقیهی زرندی، سید غلامرضا موسوی، محمدرضا بانشی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده

مقدمه: کروم شش ظرفیتی (Cr+6) یک اکسیدکننده‌ بسیار قوی است که علیرغم کاربردهای فراوان در انواع صنایع، بر‌حسب مدت مواجهه می‌تواند منجر به سرطان ریه، زخم‌های عمیق (در دست، بازو، زبان و سقف دهان)، سوراخ شدن تیغه بینی، سوزش و التهاب در بینی، ریه‌ها و قسمت فوقانی دستگاه تنفس، آسم، درماتیت تماسی، آسیب به کلیه و کبد و حساسیت پوستی شود. هدف از انجام این مطالعه، سنجش کارایی کربن فعال در جذب سطحی کروم (VI) از جریان هوا و پارامترهای موثر بر آن است.

روش کار: در این مطالعه تجربی از دستگاه نبولایزر  (مهپاش) به عنوان مولد میست کروم استفاده شد و عوامل موثر بر آن از قبیل میزان جریان هوا (1 و 3 لیتر بر دقیقه)، غلظت اولیه کروم (05/0، 15/0، 1 و 10 میلی‌گرم برمترمکعب) و عمق بستر جذب (5/2، 5 و 10 سانتی‌متر) بررسی گردید. به منظور تسهیل در پیش‌بینی عمل‌کرد ستون جذب کربن فعال، از مدل یون-نلسون و توماس و برای تعیین میزان تطابق مدل با داده‌های واقعی، از آزمون هم‌بستگی استفاده شد.

یافته ها: ظرفیت جذب کربن فعال با افزایش عمق بستر جذب، افزایش یافته اما با افزایش میزان جریان هوا و غلظت ورودی، کاهش پیدا کرد. نتایج نشان داد مدل یون-نلسون و توماس با ضریب هم‌بستگی بالاتر از 9953/0، با داده‌های آزمایش‌گاهی مطابقت دارند.

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که کربن فعال کارایی بالایی در جذب سطحی کروم (VI) دارد، به طوری‌که راندمان آن در میزان جریان 3 لیتر بر دقیقه، عمق بستر 5 سانتی‌متر و غلظت 20 و 200 برابر TLV به ترتیب 42/85 و 83/71 درصد است.


رضا جعفری ندوشن، محمدجواد جعفری، غلامعباس شیرالی، سهیلا خداکریم، حسن خادمی زارع، امیرعباس حامد منفرد،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده

مقدمه: مهندسی رزیلینس یکی از رویکردهای نوین مدیریت خطر و توانایی ذاتی یک سیستم در تطبیق کارهای خود پیش از، در طی و پس از تغییرات و وقایع ناخواسته است به گونه ای که بتواند عمل‌کرد سیستم را تحت شرایط قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی حفظ نماید. هدف از این مطالعه، شناسایی شاخص‌های رزیلینس سازمانی پالایشگاهها و اولویت بندی آنها با استفاده از تکنیک تاپسیس فازی بود.

روش کار: یک مطالعه کیفی جهت شناسایی شاخص های رزیلینس سازمانی مجتع‌های پالایشگاهی انجام شد. روش اصلی جمع آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود که با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و مرور متون، شاخص‌ها استخراج و تعیین شدند. وزن دهی و رتبه بندی شاخص‌های شناسایی شده، به وسیله تکنیک تاپسیس فازی انجام شد.

یافته ها: یازده شاخص در بخش رزیلینس سازمانی شناسایی شدند که عبارتند از: تعهد مدیریت، نظام مدیریت عمل‌کرد، جریان اطلاعات/ارتباطات، فرهنگ مشارکت، فرهنگ مدیریت خطا، مدیریت منابع انسانی، آموزش، آمادگی، انعطاف پذیری، مدیریت تغییر و فرهنگ نوآوری. نتایج نشان داد شاخص تعهد مدیریت(وزن 035/0) و آمادگی(وزن 031/0) دارای بیش‌ترین تاثیر و شاخص فرهنگ نوآوری نسبت به سایر شاخص‌ها دارای کم‌ترین اهمیت بود.

نتیجه گیری: سازمان‌های فنی اجتماعی بحرانی بالاخص مجتمع‌های پالایشگاهی به منظور بهبود مدیریت ایمنی و رزیلینس می توانند بر روی شاخص‌های تأثیرگذار بر اساس اولویت، تمرکز نموده و نسبت به پایش و بهبود آنهـا اقـدام نماینـد. اصلاح و بهبود شاخص‌های موثر منجر به ارتقاء ایمنی و سطح رزیلینس سازمان خواهد شد.


اسماء زارع، سعید یزدانی راد، فاطمه دهقانی، فریبرز امیدی، ایرج محمد فام،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده

مقدمه: با وجود تلاش‌های مداوم برای کاهش خطای انسانی در سیستم‌های مختلف، اشتباهات و رفتار نا ایمن علت اصلی وقوع حوادث در محیط کار می‌باشد. مطالعات زیادی برای شناسایی و بهبود خطای انسانی در سال‌های اخیر انجام گرفته‌اند. تعداد زیاد مطالعات خطای انسانی با تنوع بالای مباحث، مرور کلی در این زمینه را برای محققان دشوار ساخته است. بنابراین یک مرور سیستماتیک مطالعات گذشته، بهترین راه برای به اشتراک گذاشتن یافته‌های مفید مطالعات و در دسترس قرار گرفتن گرایشات مطالعات آینده در زمینه خطای انسانی می‌باشد.

روش کار: مقالات بعد از جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های داده معتبر، بر اساس عنوان مقاله، سال انتشار، عنوان مجله/کنگره، شهر/ منطقه، سطح سازمان بندی، شغل مورد بررسی، نوع سازمان و روش استفاده شده رمزگذاری شدند و به بررسی دقیق براساس کدبندی‌ها پرداخته شد.

یافته ها: سه گروه مطالعات خطای انسانی شناسایی شدند. گروه اول مطالعات از جنبه مدیریت ایمنی، ارزیابی و برنامه ریزی ایمنی به بررسی خطای انسانی پرداخته‌اند. گروه دوم تاثیرات خصوصیات فردی مثل رفتار فرد، ادراک و میزان آموزش را بر میزان خطای انسانی بررسی کرده‌اند. گروه سوم اطلاعات حاصل از حوادث پیشین را برای بهبود رفتار افراد و کاهش خطای انسانی به کار گرفته‌اند. به‌منظور تعیین بهتر گرایشات مطالعات، از جنبه‌های زمانی و موضوعی به بحث راجع به مباحث پرداخته شده است.

نتیجه گیری: در آخر، در این مطالعه مروری، شکاف‌های مطالعاتی مرتبط با خطای انسانی شناسایی و راهکارهای مناسب ارایه گردید.


ایرج محمدفام، عباس شفیع خانی، علی اکبر شفیع خانی، فخرالدین قاسمی،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1396 )
چکیده

مقدمه: انتخاب استراتژی نگه داری و تعمیرات یکی از فرآیندهای پیچیده و بسیار ضروری است که می‌تواند ایمنی و هزینه تجهیزات را تحت تأثیر قرار دهد. هدف اصلی این مقاله انتخاب استراتژی نگه داری و تعمیرات مبتنی بر ریسک به‌منظور بهبود شاخص های ایمنی، نگه داری و تعمیرات است.

روش کار: با توجه به بررسی متون و محدودیت‌های صنعت مورد مطالعه، تعدادی از شاخص های مربوط به ایمنی، نگه داری و تعمیرات تعیین و مقدار عددی آن ها اندازه گیری شدند. سپس به‌منظور ارتقاء شاخص های منتخب، استراتژی مناسب برای تجهیزات بحرانی شرکت با استفاده از معیارهای هزینه، ریسک و قابلیت دسترسی در قالب فرآیند تحلیل شبکه ای فازی مشخص گردیدند. در مرحله پایانی پس از گذشت 12 ماه از پیاده سازی استراتژی، شاخص‌ها مجدداً اندازه-گیری و ارزیابی شدند. جهت بررسی تغییرات قابل‌توجه در شاخص‌ها از آزمون آماری ویلکاکسون استفاده شد.

یافته ها: در پیاده‌سازی الگوی مذکور، نگه داری مبتنی بر شرایط نسبت به دیگر استراتژی‌ها در بسیاری از موارد کارایی بیش تری داشت. بهبود در شاخص های ایمنی ونت بعد از پیاده‌سازی الگوی مذکور معنی‌دار بود. تحلیل‌های آماری انجام‌شده نشان داد که بهبود در شاخص‌های قابلیت اطمینان، قابلیت دسترسی، میانگین زمان بین نقایص و تعداد نقص‌های خطرناک قبل و بعد از مداخله معنی‌دار بود (p≤0.5).

نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استفاده هم زمان از سه معیار هزینه، ایمنی و قابلیت دسترسی در برنامه‌ریزی نگه داری و تعمیرات می‌تواند به بهبود حوادث مرتبط با تجهیزات منتهی شود. درنهایت الگوی حاضر می‌تواند کارایی و رقابت‌پذیری سازمان‌ها را با افزایش دسترس‌پذیری و کاهش هزینه های تجهیزات بهبود بخشد.
 


محمد رضا منظم اسماعیل پور، فریدون لعل، فرشته مجلسی، روح اله فلاح مدواری، عباس رحیمی فروشانی، علیرضا فلاح مدواری،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1396 )
چکیده

مقدمه: استفاده از وسایل حفاظت شنوایی آخرین راه کنترل صدا می باشد. برای اطمینان از موثر بودن کارایی گوشی، اطلاع از مدت زمان استفاده از آن مهم می باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی میزان افزایش زمان استفاده از گوشی‌های حفاظتی با کاربرد مدل آموزشی بزنف است.

روش کار: برای بررسی میزان مواجهه صوتی کارگران زمانی که از وسایل حفاظت شنوایی استفاده نمی‌کردند، از روش مبتنی بر وظیفه و روش استاندارد (2009)ISO9612 با دستگاه اندازه گیری دوزیمتر صدا استفاده شد. عمل کرد واقعی گوشی‌های حفاظتی قبل و بعد از مداخله آموزشی پس از احتساب مدت زمان استفاده و هم چنین نوع وسیله حفاظتی با استفاده از استاندارد NIOSH تعیین گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار 19 SPSS و اجرای آزمون های آماری ANCOVA و T-Test آنالیز شدند.

یافته ها: قبل از مداخله آموزشی میزان واقعی تراز صدا برای کارگران گروه مورد 76dBA/89 و برای بعد از مداخله dBA 04/84 به دست آمده است که طبق آزمون ANCOVA اختلاف معناداری با گروه شاهد دارد(0.0001>p). در گروه شاهد با توجه به این که هیچ آموزشی دریافت نکرده اند میزان واقعی تراز صدا تغییری نکرده است.

نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که افزایش مدت زمان استفاده از گوشی حفاظتی با کاربرد مداخله آموزشی مدل بزنف تاثیر به سزایی در افزایش عمل کرد و کارایی گوشی های حفاظتی دارد.


مهدی جهانگیری، فاطمه رجبی، صابره دوستی، محمد قربانی، سعیده جعفری،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1396 )
چکیده

مقدمه: کارکنان شاغل در آشپزخانه ها به علت لغزندگی ناشی از آلاینده هایی مانند روغن، آب و مواد غذایی در معرض حوادث سرخوردن می باشند. این مطالعه با هدف بررسی شیوع و ارزیابی ریسک سرخوردن در آشپزخانه های صنعتی شهر شیراز انجام شد.

روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی 322 مورد از آشپزخانه های صنعتی شهر شیراز که مایل به همکاری بودند، (تعداد کل رستوران ها 1303 مورد و روش نمونه برداری تصادفی ساده) انجام شد. برای ارزیابی ریسک سر خوردن از نرم افزار ارزیابی ریسک سر خوردن (SAT) که توسط اداره اجرایی ایمنی و بهداشت انگلیس (HSE) ارایه شده است، استفاده گردید. اطلاعات مربوط به شیوع حوادث سرخوردن با استفاده از یک پرسش نامه خودساخته جمع آوری گردید. برای اندازه گیری ضریب زبری از دستگاه زبری سنج مدل TQC-SP1560 استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده ازنرم افزار SPSS-22 انجام گردید.

یافته ها: سطح ریسک سر خوردن در 47 درصد  آشپزخانه های مورد بررسی در سطح متوسط و در بقیه موارد در سطح پایین بود. سطح ریسک سر خوردن به طور معنا داری در  بین آشپزخانه های رستوران های سنتی بیش تر از فست فود ها به دست آمد. مقدار زبری سطوح اندازه گیری شده به طور میانگین 4191.91 میکرومتر (µm) بود که بیش ترین و کم ترین مقدار به ترتیب 4458.2 و 3977.3 میکرومتر برآورد شدند. در این مطالعه شیوع حوادث سر خوردن در افراد مورد مطالعه  50.3% گزارش شد و بیش تر حوادث رخ داده در آشپزخانه ها و مهم‌ترین علت حوادث نیز، کثیفی و مرطوب بودن کف بیان گردید.

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد به علت تفاوت در نحوه و زمان سرویس دهی و نیز حجم کاری، سطح ریسک سرخوردن در آشپزخانه های رستوران‌های سنتی بیش تر از فست فود ها است. تقریباً در نیمی از اماکن طبخ مورد بررسی، ریسک سرخوردن در سطح  متوسط به دست آمد که جهت کاهش آن، ضروری است مداخلاتی در خصوص نحوه کنترل نشتی ها و  نظافت محیط کار، خصوصیات کفپوش و استفاده از کفش های ضد سرخوردن در آشپزخانه ها به عمل آید.


آتنا رفیعی پور، پروین نصیری، امید گیاهی، محمد رضا منظم اسماعیل پور، ابوالفضل ذاکریان، فاروق محمدیان،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1396 )
چکیده

مقدمه: مواجهه با ارتعاش به عنوان یکی از پیامدهای صدای صنعتی و یا استفاده از وسایل مولد ارتعاش می تواند باعث عدم آسایش، کاهش کارایی و سطح ایمنی در محیط های کاری شود. از این رو در مطالعه حاضر به بررسی تأثیر ارتعاش تمام بدن بر عملکرد ذهنی و زمان پاسخ دهی افراد پرداخته شد.

روش کار: در پژوهش حاضر 40 نفر از دانش جویان پسر دانش گاه علوم پزشکی تهران به طور تصادفی انتخاب شده و به دو گروه 20 نفره تقسیم شدند. هر گروه در یکی از دو آزمون پورد پگ بورد و محاسبات ریاضی شرکت داده شدند. هر یک از افراد نمونه در هر مرحله از آزمون با ارتعاش تمام بدن در دو شتاب 8m/s2/0و 1m/s2/1 و نیز یک حالت شاهد شامل وضعیت بدون ارتعاش مواجهه داده شدند و زمان پاسخ دهی و عملکرد ذهنی آن ها مورد بررسی قرار گرفت.

یافته ها: در مطالعه حاضر میانگین زمان پاسخ دهی به آزمون دستی پورد پگ بورد در شتاب ارتعاشی m/s2 0، 8/0 و 1/1 با یک روند کاهشی به ترتیب معادل 7/2±65/197، 58/3±31/176 و 92/2±58/177 به دست آمد که باعث کاهش معنادار در صحت انجام آزمون می شود. هم چنین نتایج نشان داد که ارتعاش تمام بدن بر کارایی ذهنی در حد سطحی تأثیرگذار نیست اما در سطوح میانی و عمقی این تفاوت به لحاظ آماری معنادار می باشد(001/0>p).

نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده ارتعاش تمام بدن یک عامل موثر بر زمان پاسخ دهی و عملکرد ذهنی افراد می باشد که می تواند منجر به کاهش در صحت انجام کار شود.



صفحه 5 از 12     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb