10 نتیجه برای درد
عادل مظلومی، علی اکبر کیخامقدم، سید فرهاد طباطبایی، حمیدرضا مختاری نیا،
دوره 1، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مقدمه: روشهای متعددی برای ارزیابی ارگونومیکی عوامل خطرکمردرد در محیط کار وجود دارد که شامل روشهای بیومکانیکی، فیزیولوژیکی و فیزیکی-روانی میباشند. مدل سازی دیجیتالی انسان(DHM) نیز ابزاری مبتنی بر کامپیوتر جهت ارزیابی ارگونومیکی بوده که دارای مزایایی همچون صرفه جویی در وقت و زمان در ارزیابی ها و نیز ارزیابی فعالانه راهکارهای ارگونومی در محیط دیجیتالی می باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی علل کمردرد های شغلی با استفاده از مدل سازی دیجیتالی انسان و ارایه راهکارهای مناسب انجام گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر بهصورت موردی نیمه تجربی در بخش مونتاژ موتور یکی از صنایع خودروسازی اجرا گردید. ابتدا با بررسی شیوع کمردرد ، ویژگی های شغلی و عوامل خطر کمردرد در جمعیت مورد مطالعه و در ایستگاههای کاری مورد بررسی قرار گرفت، سپس ایستگاههای پر خطر تعیین شد و در نهایت یک ایستگاه کاری جهت شبیه سازی و ارزیابی در نرم افزارهای مدل سازی دیجیتالی انسان شامل 3DSSPP و Catia انتخاب گردید. 22 پوسچر از لحظه برداشتن و گذاشتن بار از سه وظیفه موجود ایستگاه جهت شبیه سازی مطالعه شدند. پس از ارزیابی در محیط دیجیتالی، نقاط خطر شناسایی و راهکارهای مورد نظر ارایه گردید.
یافته ها: با افزایش ابعاد آنتروپومتریکی، فاصله افقی بار تا بدن و کاهش ارتفاع محل گذاشتن بار، نیروی فشاری و برشی وارد بر دیسکL5/S1 افزایش یافته و درصد افراد قادر به انجام وظیفه در هر مفصل با افزایش ابعاد آنتروپومتریکی کاهش یافت. برآورد آسیب به لیگامنت نیز در پوسچرهای دارای خمش شدید کمر افزایش بیشتری داشت. امتیازRULA نیز با وضعیت نامناسب کمر و دستها افزایش یافت. نتایج نشان داد که نقاط خطر در وظایف مورد بررسی، بیشتر مربوط به ارتفاع پایین پالت ها در محل برداشتن و گذاشتن بار و همچنین فاصله افقی زیاد بار از بدن بود.
نتیجه گیری: در این مطالعه عوامل بیومکانیکی مؤثر بر افزایش احتمال بروز کمردرد شامل ویژگی های آنتروپومتریکی(قد و وزن)، فاصله افقی بار تا بدن، ارتفاع محل برداشتن و گذاشتن بار و خمش و پیچش تنه بودند.این مطالعه نشان داد که DHM، ابزاری مؤثردر ارزیابی وظایف شغلی و طراحی محیط کار بوده که میتوان نقاط خطر در هر وظیفه را شناسایی کرده و به نقاط ایدهآل در طراحی دست یافت. با استفاده از DHM میتوان راهکارهای مداخلهای مورد نظر را در محیط مجازی اجرا کرده و با ارزیابی مجدد، از اثربخش بودن راهکارها در محیط واقعی اطمینان حاصل نمود.
علیرضا چوبینه، محمد باقر تقی پور کازرونی، سید حمید رضا طباطبایی، مجتبی کمالی نیا،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1391 )
چکیده
مقدمه: کمر درد یکی از شایع ترین و پرهزینه ترین مشکلات بهداشتی است که در شغل پرستاری از شیوع بالایی برخوردار بوده و باعث کمبود نیروی پرستاری می گردد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع کمر درد در پرستاران، تعیین سطح آگاهی پرستاران از ریسک فاکتورهای ایجاد کننده کمر درد و تعیین ارتباط بین سطح آگاهی پرستاران از ریسک فاکتورهای ایجاد کننده کمر درد و شیوع آن انجام گردید.
روش کار: این مطالعهی مقطعی، بر روی 118 پرستار رسمی و پیمانی شاغل در 8 بیمارستان دولتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر شیراز با حداقل یک سال سابقه ی کار صورت پذیرفت. به منظور ارزیابی سطح آگاهی پرستاران از ریسک فاکتورهای کمر درد، از یک پرسشنامهی چهار بخشی استفاده گردید. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS (ver 11.5)5 انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمونهای T-Test، One Way ANOVA و Duncan صورت گرفت.
یافته ها: طی یکسال گذشته 7/79 % (94 نفر) افراد مورد مطالعه به کمر درد مبتلا بودند که از این تعداد، 2/10 % (12نفر) را مردان و 5/69 % (82 نفر) را زنان تشکیل می دادند. سطح آگاهی پرستاران از ریسک فاکتورهای کمر درد در بیمارستانهای مختلف از لحاظ آماری اختلاف معنی داری با هم نداشتند. نیمی از پرستاران در پاسخ به سوالات بسته، سطح آگاهی پایین تا متوسط و نیمی دیگر سطح آگاهی خوبی داشتند و بیشترین منبع کسب اطلاعات افراد مورد مطالعه از ریسک فاکتورهای ایجاد کننده کمر درد مربوط به دوران تحصیلات دانشگاهی بود.
نتیجه گیری: کمردرد در بین پرستاران مورد مطالعه از شیوع بالایی برخوردار است. سطح آگاهی آنان از ریسک فاکتورهای کمر درد نیاز به ارتقا داشته و علاوه بر آموزشهای دانشگاهی که عمده منبع کسب اطلاعات آنها در این زمینه میباشد، لازم است آموزشهای ضمن خدمت به آنان ارایه شود.
حمید حسنی، سید ابولفضل ذاکریان، محمد حاجی اکبری، علیرضا مرتضی پور، هوشنگ طهماسبی، فرشاد میرزایی، الهه عموزارده، صغری مشتاقی،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1391 )
چکیده
مقدمه: ناراحتی های چشمی و سردرد از جمله مشکلات بهداشتی شایع در بین کاربران رایانه می باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع ناراحتی چشمی و سردرد ناشی از کار با رایانه و تعیین ارتباط این ناراحتی ها با برخی عوامل مؤثر در بین دانشجویان خوابگاهی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.
روش کار: مطالعه توصیفی-مقطعی حاضر بر روی دانشجویان خوابگاهی انجام گرفت که اطلاعات آن با استفاده از پرسشنامه (Musculo-skeletal Injury Reduction Tools for Health and Safety) ه MIRTH جمع آوری گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و به کمک شاخص های آمار توصیفی و آزمون همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:: از بین 744 پرسشنامه توزیع شده، تعداد 631 دانشجو پرسشنامه های تکمیل شده را بازگرداندند (84.4%). میانگین سنی جمعیت مورد مطالعه برابر با 3.6±22.72 سال بود.درصد فراوانی نسبی ناراحتی های چشمی 76.38 % برای خانم ها و 70.11 % برای آقایان محاسبه گردید. نتایج آزمون همبستگی نشان داد که بین ناراحتیهای چشمی و سردرد با متغیرهای جنس، مدت زمان کار روزانه با رایانه و استفاده از عینک ارتباط معنی دار وجود دارد (0.05
امیرحسین داودیان طلب، اسدالله افشین، فرشید محمودی، فاطمه عمادی، فخری دخت اکبری، شهرام بازدار،
دوره 5، شماره 4 - ( 9-1394 )
چکیده
مقدمه: در تجربه درد، باید دو عامل را در نظر گرفت، یکی بعد حسی و دیگر بعد هیجانی. عوامل هیجانی درد شامل حالتهای هیجانی متفاوتی میباشد که مهمترین آنها افسردگی است. بنابراین در این مطالعه ابتدا به مقایسه درد اسکلتی عضلانی در بین کارگران صنعتی افسرده و غیره افسرده پرداخته شد و سپس سایر عوامل فیزیکی و دموگرافیک موثر بر افسردگی و اختلالات اسکلتی عضلانی مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی در سال 1391در بین 179 نفر از کارگران صنعتی انجام گردید. در این مطالعه نمونه به صورت سرشماری انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل 3 پرسشنامه مقیاس ارزیابی ناراحتی عمومی بدن که از نوع چشمی شبیه سازی شده است، پرسشنامه فرم کوتاه افسردگی بک و پرسشنامه سوالات دموگرافیک و یک سری سوالات بازپاسخ میباشد، دادهها بعد از جمع آوری توسط SPSS16 مورد آنالیز قرار گرفتند برای مقایسه متغیرها از آزمون آماری من ویتنی و کروسکال والیس و برای تعیین رابطه بین متغیرها از آزمون آماری کندال استفاده شد.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که بیشینه و کمینه اختلالات اسکلتی عضلانی به ترتیب مربوط به کمر و بازو و ساعد با 19% و 4/3% میباشد، همچنین 2/36% از نمونهها دارای افسردگی در سطح کم تا شدید بودند، مقایسه اختلالات اسکلتی عضلانی با آزمون آماری من ویتنی در بین افراد افسرده و غیره افسرده نشان داد که در سر و گردن،کمر، دست و مچ دست چپ، ران و زانوی راست تفاوت معنی دار وجو دارد (05/0>P)، از سویی آزمون آماری کروسکال والیس نشان داد که بین گروههای کاری مختلف در میزان افسردگی تفاوت معنی داری وجود ندارد، اما میزان احساس درد در برخی ابعاد بین گروههای کاری مختلف تفاوت معنی داری دارد و میزان آن در کارکنان اداری نسبت به دیگر واحدهای کاری بیشتر است.
نتیجه گیری: میزان بیشتر نمره افسردگی در افراد دارای درد اسکلتی عضلانی میتواند نتیجه شکست در دستیابی به تسکین درد باشد. مشکلات روانشناختی که در پی درد مزمن بهوجود میآید، به دلیل ناراحتی مستمر، نا امیدی و اندیشیدن به دردی است که از آن رنج میبرد، این وضعیت باعث میشود که فرد احساس ناتوانی و ناکارامدی بکند واحتمال بروز افسردگی در او شدت یابد.
حمیده پیرامی، زهرا زمانیان، فائزه عباسی بلوچخانه، یونس مهری فر، فاطمه کشی زاده،
دوره 9، شماره 2 - ( 3-1398 )
چکیده
مقدمه: سندرم تونل کارپال به دنبال تحت فشار قرارگرفتن عصب مدیان در تونل کارپال مچ دست بروز می کند.عوامل شغلی مانند حرکات تکراری دست و انگشتان و انحراف مکرر مچ دست در ایجاد این سندرم تاثیر گذارند. کیفیت زندگی دربرگیرنده مفهوم چند بعدی از توانایی عمل کرد جسمی و روحی -روانی فرد می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع CTS و تاثیر آن بر کیفیت زندگی افراد تایپیست در تهران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی -تحلیلی مقطعی در سال1396 روی 363 تایپیست در 50 موسسه تایپ در تهران انجام شد. اطلاعات با پرسش نامه ویژگی های دموگرافیک-شغلی، بوستون(BQ)، کیفیت زندگی(SF36) و مقیاس بصری درد (VAS) جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS22، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) و هم بستگی پیرسون آنالیز شدند.
یافته ها: از 363 نفر جمعیت مورد مطالعه، 215 نفر زن(23/59%) و 148 نفر مرد(77/40%) با میانگین سنی 58/12±37 سال بودند. در بین کل تایپیست ها 51 نفر (05/14%) درگیری دست یک طرفه و 312 نفر (95/85%) درگیر دست دوطرفه گزارش کردند. نتایج شیوع علایم CTS در زنان را بیش تر از مردان نشان داد. مقدار ضریب هم بستگی پیرسون (783/0-613/0) هم بستگی متوسط تا قوی معناداری بین مقیاس های شدت علایم(SSS)، وضعیت عمل کردی(FSS) و مقیاس بصری درد(VAS) در تایپیست های مورد مطالعه نشان داد(05/0>p). هم چنین بین BMI ≥ 25 Kg/m2با SSS و FSS در تایپیست ها هم بستگی قوی و معناداری مشاهده شد. در این مطالعه علایم CTS تاثیرمنفی معناداری بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تایپیست ها نشان داد اما بعد روانی کیفیت زندگی تحت تاثیر این علایم قرار نگرفته است.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای علایم CTS در تایپیست ها که مدت زمان زیادی با کامپیوتر کار می کنند و وجود رابطه معنادار بین علایم CTS و نمره کیفیت زندگی در این گروه شغلی، توجه بیش تر به این افراد، طراحی صحیح ابزار کار و انجام مطالعات بیش تر در این زمینه پیشنهاد می گردد.
عادل مظلومی، زینب کاظمی، سعید عابدزاده، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
مقدمه: کارکنان صنعت خودروسازی بدلیل مواجهه مستقیم با طیف وسیعی از مشکلات ارگونومیک ناشی از وجود تجهیزات و ماشین آلات مختلف در معرض شیوع بالای اختلالات اسکلتی عضلانی بویژه کمردرد می باشند. ازاینرو، مطالعه حاضر با هدف طراحی و ساخت یک دستگاه پرتابل جهت ارزیابی متغیرهای کینماتیکی کمر و مقایسه این حرکات در میان شاغلین کمردردی و غیرکمردردی در خطوط مونتاژ یکی از صنایع خودروسازی انجام شد.
روش کار: در پژوهش حاضر، پس از آنالیز شغلی به روش TTA، با بهره گیری از روش مشاهده ای مستقیم OWAS، پوسچرهای کاری کارگران مورد ارزیابی قرار گرفت و ایستگاه های کاری با سطح ریسک بالا شناسایی شدند. همچنین همزمان، با استفاده از پرسشنامه اسکلتی عضلانی هلندی (DMQ) و مقیاس درجه بندی دیداری (VAS) شیوع و شدت کمردرد مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، پس از طراحی و ساخت دستگاه پرتابل، مطالعه میدانی با استفاده از دستگاه طراحی شده بر روی 16 آزمودنی جهت ارزیابی متغیرهای کینماتیکی کمر بر روی دو گروه از کارگران دارای کمردرد و بدون کمردرد انجام شد.
یافته ها: نتایج حاصل از روش OWAS نشان داد که 2/61 درصد از تمامی پوسچرهای کاری مورد بررسی دارای سطح ریسک بالا با اولویت اقدام اصلاحی 3 و 4 بودند. بطور متوسط، 1/86 درصد از شرکت کنندگان طی 12 ماه گذشته تجربه کمردرد را گزارش نمودند. علاوه بر این، میانگین (انحراف معیار) شدت درد (دامنه نمره 0-100) 95/57 (46/15) بدست آمد. درخصوص مقایسه متغیرهای کینماتیکی در دو گروه کمردردی و غیرکمردردی یافته ها نشان داد که تمامی حرکات خمش جلو، خمش جانبی، خمش عقب، و دامنه پیچش تنه (درجه) و مدت زمان حرکات (ثانیه) در افراد غیرکمردردی بیشتر از افراد کمردردی می باشد؛ هرچند که ازلحاظ آماری تنها دامنه خمش جلو (درجه) در افراد غیرکمردردی (میانگین و انحراف معیار: 29/64 و 41/8) بطور معنی داری بیشتر از افراد کمردردی (میانگین و انحراف معیار: 97/58 و 34/11) بود (05/0> P-value).
نتیجه گیری: با توجه به قابلیت ابزار در بررسی کینماتیک تنه، و همچنین سبک بودن و عدم تداخل دستگاه با وظیفه کارگر می توان از آن به عنوان ابزاری مناسب در مطالعات ارگونومی در حیطه کمردرد استفاده کرد. بعلاوه، مقایسه نتایج بدست آمده از این دستگاه با دستگاه شیب سنج مؤید صحت نتایج بدست آمده از این ابزار می باشد.
محمد یادگاری پور، ملیحه حدادنژاد، علی عباسی، فرشته افتخاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه: کمردرد یکی از شایعترین اختلالات اسکلتی عضلانی منجر به ناتوانی در سراسر جهان است. در مطالعات مختلفی ارتباط ناراحتی و درد کمر با نشستن طولانی مدت نشان داده شده است. مطالعات مختلفی به بررسی مکانیزم های ایجاد ناراحتی و درد کمر در حین نشستن پرداختهاند، اما تا کنون توافق کلی بر یک مکانیزم به دست نیامده است. در مورد ارتباط ناراحتی کمر و فعالیت عضلات نیز نتایج تقریباً متناقض است. بنابراین هدف از این مطالعه ارزیابی ارگونومیک ارتباط ناراحتی کمر با فعالیت عضلات تنه در وضعیت نشسته کار با لپتاپ بود.
روش کار: بیست دانشجوی مرد، کار با لپتاپ (دو تکلیف جداگانه کار با موس و تایپ کردن) را در وضعیت نشسته پشت میز یکبار در تنظیمات عادی و یکبار در تنظیمات ارگونومیک انجام دادند. در تنظیمات ارگونومیک، ارتفاع مانیتور و محل قرار دادن کیبورد برای هر فرد تنظیم شد. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات ارکتور اسپاین کمری، مولتیفیدوس راست و چپ، ترنسورس آبدومینیس راست و چپ، مایل خارجی و رکتوس آبدومینیس به همراه پوسچر کمر در 2 دقیقه ابتدا و انتهای انجام هر تکلیف ثبت شد. بعد از پایان هر تکلیف، شرکتکنندگان میزان ناراحتی کمر خود را با توجه به مقیاس سنجش ناراحتی اعلام کردند.
یافته ها: ناراحتی کمر ارتباط مثبتی با سطح فعالیت عضله ارکتور اسپاین کمری (57/0=r و 009/0=p) داشت. همچنین ناراحتی کمر ارتباطی منفی با زمان استراحت نسبی عضله مولتفیدوس (50/0=r و 023/0=p) و ارتباطی مثبت با زمان استراحت نسبی عضلات ترنسورس آبدومینیس (47/0=r و 039/0=p) و رکتوس آبدومینیس (45/0=r و 049/0=p) داشت.
نتیجه گیری: به نظر میرسد سطح فعالیت و زمان استراحت نسبی عضلات تنه مرتبط با ایجاد ناراحتی کمر باشند و بین این دو شاخص، احتمالا زمان استراحت نسبی عضلات، شاخص مناسب تری برای نشان دادن عوامل خطر مربوط به ناراحتی کمر باشد. البته نقش سایر عواملی که ممکن است مرتبط با ناراحتی کمر حین نشستن باشند در این مطالعه بررسی نشده است و لازم است همزمان با بررسی فعالیت عضلات، مورد توجه قرار داده شوند.
زینب کاظمی، عادل مظلومی، نوید ارجمند، زانیار کریمی، احمدرضا کیهانی، محمدصادق قاسمی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع بالای کمردرد در وظایف حمل دستی بار و ارتباط شناختهشده ی آن با بارهای ستون مهرهای و همچنین نادیده گرفتن اثر خستگی عضلانی و مکانیسمهای انطباقی بدن برای سازگار شدن با خستگی، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثر وظیفه ی باربرداری تکراری بر سطح خستگی عضلات تنه و کینماتیک ستون مهرهای و بار در دست انجام شده است.
روش کار: از 18 آزمودنی مرد، خواسته شد تا یک جعبه را در وضعیت متقارن با فرکانس 10 بار در دقیقه تا زمان رسیدن به حداکثر خستگی از زمین بلند کرده و بر روی سطحی در ارتفاع کمر قرار دهند. اطلاعات حرکتی و ثبت همزمان سطح فعالیت عضلات، به ترتیب با استفاده از سیستم آنالیز حرکت اپتیکال و دستگاه الکترومایوگرافی انجام شد. شاخصهای میانگین زاویه و سرعت زاویهای، بهعنوان متغیرهای کینماتیکی تنه و شاخصهای میانگین جابهجایی عمودی، سرعت جابهجایی عمودی و فاصله ی افقی بار تا مهره ی L5/S1، بهعنوان متغیرهای کینماتیکی بار مورد استفاده قرار گرفت. جهت کمیسازی خستگی عضلات، از شاخص فرکانس میانه استفاده شد. با توجه به متفاوت بودن تعداد سیکلهای باربرداری آزمودنیها، تعداد کل سیکلهای هر فرد به 5 بلوک مساوی تقسیم و آنالیزها به تفکیک هر بلوک انجام شد.
یافته ها: اثر معنیدار زمان بر زاویه ی تنه (0/004=p) و جابهجایی عمودی بار (0/001>p) را نشان می دهد. آنالیزها، مؤید اثر معنیدار زمان بر شاخص فرکانس میانه ی عضلات ارکتور اسپاینی راست (0/016=p) و چپ (0/014=p)، مولتی فیدوس راست (0/021=p) و چپ (0/001>p)، لاتیسیموس درسی راست (0/001=p) و رکتوس 1ابدومینوس چپ (0/039=p) است
نتیجه گیری: بهطور کلی، یافتهها مؤید تغییر در پارامترهای کینماتیکی همراه با کاهش محتوای فرکانسی سیگنالهای الکترومایوگرافی، بهعنوان شاخصهای سیستم اعصاب مرکزی در کنترل رفتار باربرداری، تحت شرایط دینامیک تکراری است. درک دقیق انطباقات سیستم اعصاب مرکزی، میتواند در مداخلاتی همچون طراحی ایستگاه کاری، طراحی اگزواسکلتون و یا آموزش کارگران جهت مدیریت اختلالات اسکلتی عضلانی، کاربرد داشته باشد.
حسن مهری دیز، محمد صادق قاسمی، حسن سعیدی، مهسا ورمزیار، احسان گروسی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مقدمه: بلندکردن بار در پوسچر نامناسب یکی از دلایل بروز اختلالات اسکلتی-عضلانی ناحیه کمر میباشد. در این راستا محققان از شاخصهای گوناگونی به منظور تعیین ارتباط بین متغیرهای بیومکانیکی و ریسک بروز این اختلالات استفاده کردهاند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین نیروی فشاری وارده به کف پا با نیروی فشاری وارده به ناحیه کمری (BCF) و شاخص بلندکردن بار (LI) در وظایف بلندکردن متقارن بار بود.
روش کار: در این مطالعه آزمایشگاهی از 13 نفر مرد سالم با محدوده سنی بین 25 تا 35 سال خواسته شد تا به صورت متقارن وظایف بلندکردن بارهای 7.5 و 15 کیلوگرمی را در 15 پوسچر شامل ضریب 3 فاصله افقی
(A-B-C) از بدن و 5 ارتفاع (1-5) انجام دهند. فشار وارده به کف پاها توسط 16 عدد سنسور FSR متناسب با 8 ناحیه آناتومیک از کف هر پا ثبت گردید. علاوه براین، نیروی وارده به دیسکهای بین مهرهای و شاخص ریسک بلندکردن بار (LI) به ترتیب با روش یوتا و معادله نایاش محاسبه شد. همچنین برای آنالیز آماری از نرم افزار SPSS (نسخه 21) استفاده شد.
یافته ها: با توجه به نتایج، زمانی که بار در نزدیکترین فاصله به بدن قرار داشت (A1-A5) بیشترین میزان فشار در ناحیه پاشنه و ناحیه متاتارس 4 و 5 پای چپ و راست ثبت شده بود. علاوه بر این، در بلندکردن بار 15 کیلوگرمی در پوسچرهای A2, B1, B2, C1, C2 و در بلندکردن بار 7.5 کیلوگرمی در پوسچر C2، میانگین نیروی فشاری وارده به کمر بیشتر از 700 پوند محاسبه گردید. در بلندکردن بار 15 کیلوگرمی در پوسچرهای B1, B2, B4, B5, C1-C5 و در بلندکردن بار 7.5 کیلوگرمی در پوسچرهای C1, C2, C4, C5 میانگین LI بیشتر از 1 بود. در بسیاری از پوسچرهای بلندکردن بارهای 7.5 و 15 کیلوگرمی، همبستگی معنیداری بین نیروی فشاری وارده به کف پا با مقدار LI و UTAH مشاهده شد (p-value < 0.05).
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه گواه بر وجود همبستگی معنادار بین توزیع فشار وارده به کف پا و پوسچرهای ایمن و ناایمن بلندکردن بار بود. بنابراین، میتوان از نتایج حاصل از تحلیل توزیع فشارهای وارده به کف پا بعنوان یک پیش بینی کننده تمایز ایمن و ناایمن بودن بلندکردن بار استفاده کرد. علاوه بر این، یافتههای این مطالعه با شناسایی سطوح ریسک بلندکردن بار در هر پوسچر، راه را برای تحقیقات آینده در مورد شناسایی و دسته بندی الگوهای فشاری ایمن و ناایمن کف پا برای ارائه مداخلات بهینه برای بلندکردن ایمن بار هموار میکند.
مرضیه محمدی، زینب کاظمی، مرضیه ایزدی لای بیدی، محمدصادق قاسمی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: کارکنان اتاق عمل درگیر فعالیت های فیزیکی شغلی مانند وضعیت بدنی نامناسب، در دست گرفتن ابزار جراحی و ایستادن طولانی مدت می باشند که می تواند منجر به اختلالات اسکلتی-عضلانی شود. کمردرد شایع ترین و پرهزینه ترین مشکل در بین اختلالات اسکلتی-عضلانی در این افراد می باشد. هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین فعالیت فیزیکی شغلی با کمردرد و ناتوانی کارکنان اتاق عمل بود.
روش کار: در این مطالعه 60 نفر از پرسنل اتاق عمل به صورت داوطلبانه با حداقل دو سال سابقه کار شرکت کردند. در پایان یک هفته کاری، به منظور تعیین میزان ناتوانی و درد از پرسشنامه میزان درد مزمن (GCP) و به منظور تعیین سطح فعالیت فیزیکی شغلی از پرسشنامه بین المللی فعالیت فیزیکی (IPAQ) استفاده شد. برای بررسی رابطه بین فعالیت بدنی با کمردرد و ناتوانی از رگرسیون خطی ساده استفاده شد.
یافته ها: طبق پرسشنامهGCP، کمر درد شغلی دربین 3/58% افراد گزارش شد و 7/41% سالم بودند. از میان افراد دارای کمردرد، شدت درد (22/18) 11/43 ثبت شد. ثبات درد به طور میانگین برابر با (95/0) 3/2 روز بود و میزان ناتوانی حاصل از درد (44/27) 09/32 به دست آمد. با استفاده از رگرسیون خطی ساده برای متغیرهای فعالیت شدید (02/0 =P-value)، زمان نشستن (01/0 =P-value) و درد مزمن (001/0 >P-value) فرض معناداری تأیید شد.
نتیجه گیری: فعالیت فیزیکی شغلی با شدت کم و با تکرار بالا و ایستادن طولانی مدت در یک وضعیت ثابت از شاخص ترین عوامل ایجاد کننده کمردرد در ناحیه کمر کارکنان اتاق عمل گزارش شد. درد مزمن در این افراد درجه دو گزارش شد که درد شدید و ناتوانی کم می باشد و در صورت عدم پیگیری به محدودیت حرکتی منجر می شود. بنابراین، مداخلات ارگونومی مؤثر جهت جلوگیری از آسیب های ناحیه کمر در افراد در معرض ناتوانی و درد کمر در محیط های کاری پیشنهاد می شود.