کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
22 نتیجه برای موضوع مقاله:
مریم مؤمنی، ارسلان سالاری، عاطفه قنبری، مریم شکیبا،
دوره 7، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : تأخیر پیش بیمارستانی، علت مهم افزایش مرگ در انفارکتوس حاد میوکارد است؛ با این وجود یافتههای متناقضی در مورد رابطه جنس و تأخیر پیش بیمارستانی بیماران مبتلا به این عارضه وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه جنس و زمان تأخیر پیش بیمارستانی بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی روی 162 بیمار انفارکتوس حاد میوکارد بستری در بخش CCU بیمارستان دکتر حشمت رشت از شهریور 1389 تا اردیبهشت 1390، بروش نمونه گیری آسان انجام شد. مصاحبه با بیماران طی 7 روز بعد از پذیرش با استفاده از فرم جمع آوری اطلاعات صورت گرفت.
یافتهها : میانگین تأخیر پیش بیمارستانی در زنان نسبت به مردان بیشتر بود. اکثر مردان به درد قفسه سینه مبتلا شدند. زنان اغلب نشانههای متفاوت و غیر اختصاصی را نسبت به مردان تجربه میکردند. تجزیه و تحلیل رگرسیونی بیانگر عدم ارتباط معنی دار بین ویژگیهای بیمار و تأخیر در زنان بود؛ درحالیکه بین درک بیمار از جدیت نشانهها و درک بیمار از منشأ قلبی درد و تأخیر در مردان ارتباط معنی دار وجود داشت.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر بیانگر طولانیتر بودن زمان تأخیر پیش بیمارستانی در زنان نسبت به مردان مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد بود بطوریکه زنان مجموعهای از نشانههای غیراختصاصیتر را نسبت به مردان تجربه میکنند؛ لذا توصیه میشود متخصصان به مردم بویژه زنان در مورد انفارکتوس حاد میوکارد آموزش دهند تا قادر به شناخت صحیح نشانههای بیماری باشند و مزایای درمان زودهنگام تحقق یابد.
مهدی کاهویی، رقیه اسکروچی، فربد عبادی فرد آذر،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : بهینه کردن خدمات بخش اورژانس به ساختار مدیریتی مناسب، طراحی سیستم اطلاعاتی کارآمد و اثربخش بستگی دارد. این مطالعه با هدف تعیین نیازهای اطلاعاتی کارکنان بخش اورژانس از سیستم اطلاعات اورژانس و طراحی یک مدل مفهومی از این نیازها انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی در بین پرستاران و متخصصین طب اورژانس شاغل در واحد اورژانس 9 بیمارستان تابعه دانشگاههای علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی انجام شد. دادهها بوسیله مصاحبه با 25 نفر از کارکنان بخش اورژانس ، طراحی الگو با روش RUP و زبان UML و توزیع پرسشنامه بین 315 نفر از کارکنان بخش اورژانس جمع آوری شدند. دادههای حاصل از پرسشنامه بوسیله آمارهای توصیفی و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند.
یافتهها : اکثر پرستاران و پزشکان طب اورژانس اعتقاد داشتند که عناصر اطلاعاتی متعددی از قبیل زمان اولین ویزیت بیمار، زمان اولین اقدام، آخرین وضعیت بیمار، نوع اقدام درمانی انجام شده، نوع اقدام پاراکلینیکی انجام شده باید در سیستم اطلاعات اورژانس وجود داشته باشد. همچنین 3/68 درصد(108 نفر) آنها موافقت خود را با وضعیت ارتباط بین عناصر اطلاعاتی مورد نیاز در فرایند اقدامات بالینی نشان دادند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد وجود انواع اطلاعات هویتی، بالینی و پاراکلینیکی در سیستم اطلاعات اورژانس می تواند یک پرونده الکترونیکی تولید نماید. توجه به این عناصر اطلاعاتی می تواند هماهنگی بین تیم اورژانس بیمارستان و تیم امداد پیش بیمارستانی، کنترل وضعیت مصدومین، دسترسی به گزارشات بیمار و کیفیت خدمات به بیماران را بهبود دهد.
فاطمه مؤدب ، عاطفه قنبری، ارسلان سالاری، احسان کاظم نژاد، میترا صدقی ثابت، عزت پاریاد،
دوره 8، شماره 3 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: جنس عاملی غیرقابل تعدیل در انجام رفتارهای خودمراقبتی است. با وجود این عقیده که زنان در خودمراقبتی بهتر از مردان هستند، شواهد بسیار اندکی برای به چالش کشیدن این دیدگاه وجود دارد. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت خودمراقبتی در مردان و زنان مبتلا به نارسایی قلبی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی و از نوع توصیفی-تحلیلی بر روی 239 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی صورت گرفت. برای جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه شاخص خودمراقبتی نارسایی قلبی ( SCHFI ) ، سنجش افسردگی اختصاصی بیماران قلبی ( CDS ) ، سنجش وضعیت عملکرد شناختی ( MMSE ) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار آماری V.19 SPSS و آزمونهای آمار توصیفی و استنباطی(کای اسکوئر، من ویتنی، کروسکال والیس، تی تست و رگرسیون لوجستیک) استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمرهی خودمراقبتی در زنان 88/9 ± 71/39 و در مردان 05/12 ± 60/44 از 100 بود. در مدل رگرسیونی، جنسیت در همه حیطههای خودمراقبتی به عنوان پیش بینی کنندهی مهم خودمراقبتی مطرح نشد، فقط در حیطهی اعتماد به خود معنی دار شد که نشان داد زنان نسبت به مردان از لحاظ وضعیت اعتماد به خود در زمینهی خودمراقبتی از شانس کمتری برخوردار بودند.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه در تمامی ابعاد، زنان وضعیت خودمراقبتی بدتری داشتند، پیشنهاد میشود که در شناسایی این نوع بیماران در معرض خطر خود مراقبتی ضعیف و طراحی برنامههای درمانی و مراقبتی آنان، با توجه به آسیب پذیری و اثرات روحی-روانی بیشتر بیماری بر زنان، به جنس به عنوان یک عامل پیش بینی کننده توجه شود.
محمود کیوان آرا، سعید کریمی، الهه خراسانی، مرضیه جعفریان جزی،
دوره 8، شماره 4 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: فرضیهی تقاضای القایی عرضه کننده، توجه زیادی را در طول سه دههی گذشته به خود جلب کرده است. بیشتر مطالعات در این زمینه توافق دارند که عرضه کنندگان خدمات پزشکی توانایی نفوذ در تقاضا برای محصولات خود را دارند. هدف این مقاله شناسایی نقش موسسات در پدیدهی تقاضای القایی است که با استفاده از تجربیات صاحبنظران دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: روش تحقیق به شیوه کیفی میباشد که از مصاحبهی نیمه ساختاریافته استفاده شد. شرکت کنندگان در این پژوهش باید در این زمینه مطلع بوده و به عنوان صاحبنظر شناخته شده باشند. نمونهگیری به روش هدفمند از 17 نفر انجام شد. معیارهایی مانند «موثق بودن اطلاعات»، «قابل اعتماد بودن» و «قابل تثبیت بودن» دادهها در نظر گرفته شد . به مصاحبه شوندگان اطمینان داده شد که نامی از آنها برده نمیشود و تمامی اطلاعات آنها محرمانه باقی خواهد ماند. از روش تجزیه و تحلیل موضوعی برای تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: دو موضوع اصلی سازمانهای بیمهگر و سایر موسسات ارائه دهندهی مراقبت سلامت به دست آمد. هر کدام از این موضوعات نیز دارای زیر – موضوعاتی بودند ؛ برای مثال، شامل: نقش بیمههای تکمیلی، نبود نظارت دقیق بر بیمهها ، افزایش سود ، شرکتهای تجهیزاتی، موسسات تشخیصی، شرکتهای دارویی و بازاریابی .
نتیجهگیری: این یافتهها به سیاستگذاران بخش مراقبت سلامت کمک میکند تا تصویر بهتری از نقش این نوع موسسات در پدیده تقاضای القایی داشته باشند.
محمد زکریا کیایی، محمد ازمل، فرامرز کلهر، الهام شاه بهرامی، دکتر روح اله کلهر،
دوره 9، شماره 5 - ( 11-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: ارائه خدمات مراقبتی در بالاترین حد استانداردهای کمی و کیفی و مبتنی بر یافتهها و تحقیقات علمی از وظایف اصلی پرستاران است. هدف این مطالعه شناسایی و تعیین موانع اجرای نظام مبتنی بر شواهد در میان پرستاران بیمارستان های شهر قزوین در سال 1392 می باشد.
روش بررسی: مطالعهی مقطعی حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بود که در میان 260 نفر از پرستاران شاغل در شش بیمارستان شهر قزوین به صورت مقطعی در سال 1392 انجام گردید. از پرسش نامه موانع استفاده از تحقیقات در پرستاران Funk و همکاران به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. این ابزار چهار مانع عملکرد مبتنی بر شواهد شامل: ویژگیهای گیرنده، سازمان، نوآوری و ارتباطات را می سنجد. از آمار توصیفی و تحلیلی برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافتهها: میانگین کلی موانع عملکرد مبتنی بر شواهد در میان پرستاران 3/07 بود. در این میان، بعد سازمان و گیرنده به ترتیب دارای بیشترین و کمترین میانگین بودند. میان موانع عملکرد مبتنی بر شواهد و جنسیت رابطه آماری معنیداری وجود نداشت، اما میان بعد سازمان با سن، نوع استخدام و سابقه کار پرستاران رابطه آماری معنی داری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه "سازمان" به عنوان مهمترین مانع استفاده از تحقیق در عملکرد پرستاری شناخته شد، سیاست گذاران و مدیران باید به استفاده از تحقیق در عملکرد، استقرار فرهنگ تحقیق در سازمان، ایجاد زیر ساختهای مناسب و اختصاص زمان کافی برای دسترسی به شواهد برای کارکنان پرستاری توجه نمایند.
دکتر سیدداود نصرالله پور شیروانی، دکتر محمد اسماعیل مطلق، دکنر محمد شریعتی، پری حاجی سید عزیزی، دکتر آذین نحوی جو،
دوره 9، شماره 6 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه سنجش ادراکات مشتری به عنوان یکی از راههای سنجش رضایتمندی و انتظارات، نقش مهمی در ارتقای کیفیت خدمات و تعالی سازمانها دارد. این مطالعه به منظور تعیین سطح ادراکات مشتریان معاونت بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران انجام گرفت.
روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت مقطعی در سال 1392 انجام شد. جامعه پژوهش معاونت بهداشتی دانشگاههای علوم پزشکی کشور بود که بر مبنای آن 13 دانشگاه به صورت طبقهای و تصادفی منظم انتخاب شدند. در دانشگاههای منتخب، مدیران و کارشناسان به عنوان مشتری اصلی معاونت بهداشت وزارت به صورت سرشماری مورد پرسشگری قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسش نامه استاندارد جایزه ملی شامل 2 قسمت و 26 سئوال بود. دادهها در 18 SPSS در سطح معنیداری
تحلیل شد.
یافتهها: از 267 مدیر و کارشناس مورد مطالعه، 147 نفر(56/1%) مرد و بیشترین افراد(57/3%) دارای مدرک کارشناسی بودند و اکثریت قریب به اتفاق کارکنان و مدیران(91/6%) در واحدهای فنی اشتغال داشتند. میانگین سطح درک شده مدیران و کارشناسان در خصوص شهرت و تصویر یا وجهه سازمان 7/0±3/3، تولید و ارائه خدمات 7/0±1/3، حمایتها در هنگام ارائه خدمات و بعد از آن 7/0±0/3، و وفاداری و صداقت 8/0±3/3 بود. بین سطح ادراکات مدیران و کارشناسان و عوامل فردی و سازمانی ارتباط معنی دار وجود نداشت(0/05<P).
نتیجهگیری: سطح درک شده مشتریان از شاخصهای مرتبط با کیفیت روابط، خدمات و اقدامات در حد متوسط بود. لذا پیشنهاد میگردد معاونت بهداشت وزارت بهداشت و درمان برای تعالی سازمانی برنامه های مداخل های طراحی و اجرا نماید.
ثریا نورایی مطلق، پروانه حیدری ارجلو، فرهاد لطفی، ماریتا محمدشاهی، نسرین شعربافچی زاده،
دوره 10، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان یکی از عمده ترین مشکلات نظام سلامت ایران می باشد؛ به طوری که پس از بیماریهای قلبی-عروقی و تصادف، سومین علت مرگ در ایران است. در بسیاری از کشورها، تفاوت در ویژگیهای اقتصادی-اجتماعی با میزان بروز بیماریها، مرگ و به طور کلی نابرابریهای سلامت، مرتبط است. هدف اصلی این پژوهش، تعیین و معرفی عوامل اجتماعی اقتصادی مرتبط با بروز سرطان خون در کشور ایران می باشد.
روش بررسی: مطالعه توصیفی – تحلیلی حاضر، با مدل دادههای پانلی شامل اطلاعات مربوط به استانهای ایران از سال 1383 تا 1388 انجام گردید. داده های مربوط به عوامل اجتماعی اقتصادی از سالنامه های آماری استانها و و داده های میزان بروز استاندارد شده سنی سرطان خون به ازای 100 هزار نفر، از مجموعه گزارشهای کشوری ثبت سرطان، جمع آوری گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که بروز سرطان خون در مردان و در زنان در طی دوره زمانی مورد بررسی سیر صعودی داشته است. بیشترین و کمترین بروز سرطان خون در هر دو جنس به ترتیب مربوط به استانهای یزد و سیستان و بلوچستان می باشد. رابطه ی مستقیم نرخ بیکاری، نسبت شهر نشینی و شاخص توسعه انسانی نسبت به نرخ بروز سرطان خون، در این پژوهش مشهود است.
نتیجه گیری: افزایش بروز سرطان خون در مطالعه حاضر تایید شده است و بروز سرطان در مناطقی با وضعیت اقتصادی اجتماعی بهتر بیشتر است که باید در مراقبت و نظارت بر این نوع بیماری در نظر گرفته شود.
نسترن میرفرهادی، عاطفه قنبری، عباس رحیمی،
دوره 11، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص به موقع، یک اصل مهم در سرطان است که درمان زود هنگام با انتظار بهبود نتایج را ممکن می سازد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط ویژگی های فردی و نشانه های بالینی بیماران با سرطان پستان بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی به صورت مقطعی، تعداد ۲۳۲ بیمار زن با تشخیص قطعی سرطان پستان را که به بیمارستان رازی شهر رشت مراجعه کرده بودند، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخت شامل اطلاعات دموگرافیک و نشانه های بالینی بررسی کرده است. داده های مربوط به نتایج ماموگرافی، سایز تومور و مرحله ی آسیب شناسی تومور از پرونده پزشکی بیماران استخراج گردید. تحلیل داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS نسخه ۱۹ انجام شد و جهت توصیف داده ها از میانگین و انحراف معیار و جهت آمار استنباطی از آزمون Fisher در سطح معنی داری ۰/۰۵=p استفاده شد.
یافته ها: میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش ۱۰/۲۷±۴۹/۸۰ سال بود. ۴۴ نفر(۱۴%) از بیماران سابقه ی انجام ماموگرافی منظم قبل از بیماری را داشتند. ۱۰۴ نفر(%۴۴/۸) در اولین مراجعه به جراح مراجعه کرده بودند. ۱۳۶ نفر(۵۸%) زنان در مرحله ۳ بیماری قرار داشتند. ۱۲۹ نفر(۶۰%) بیماران در زمان تشخیص اندازه ی تومور بیشتر از ۵ سانتی متر و ۱۰۶ نفر(۴۶%) درگیری غدد لنفاوی داشتند. بیماران با سرطان پیشرفته ی پستان به طور معنی داری سطح تحصیلات(۰/۰۴=p) و درآمد پایین تر(۰/۰۱=p) بودند.
نتیجه گیری: شناسایی عوامل فردی و بالینی مرتبط با سرطان پستان می تواند اطلاعات اساسی جهت تدوین برنامه های آموزش سلامت، غربالگری و ارائه راه کارهای مناسب جهت رفع موانع درمانی و مراقبتی فراهم آورد.
عبدالله خوان زاده، محمد اسماعیل مطلق، عبدالرضا میرشکاک، مریم نیاکان، ندا اکبری نساجی، سیدداود نصرالله پور شیروانی،
دوره 11، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: بهینه کاوی(الگوبرداری) فرایند جستجوی بهترین هاست که در آن سازمان های با انگیزه رشد و تعالی تلاش می نمایند تا تجارب و دستاوردهای موفق دیگران را شناسایی و برای بهبود شاخص های عملکردی مورد استفاده قرار دهند. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی بهینه کاوی مدیران و کارشناسان دانشکده علوم پزشکی آبادان انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در شهریور ۱۳۹۳ انجام گرفت. جامعه پژوهش مدیران و کارشناسان دانشکده علوم پزشکی آبادان بودند که به صورت سرشماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته شامل متغیرهای فردی با ۸ سوال و جدول ثبت موارد الگوبرداری شده با ۴ سوال باز و بسته بوده که روایی و پایایی آن تایید گردید. داده ها با مراجعه ی حضوری بعد از توجیه مبانی پژوهش و نحوه ی تکمیل پرسشنامه، به صورت خود ایفاد جمع آوری و در SPSS۱۸ در سطح معنی داری ۰/۰۵>P تحلیل شد.
یافته ها: از بین ۱۳۹ نفر مورد مطالعه، ۵۶ نفر(۴۰/۳ درصد) جهت بهبود و توسعه عملکرد سازمانی، ۱۰۶ مورد از دستاوردهای موفق دیگر سازمان ها(با سرانه ۰/۴ مورد در سال) را استفاده نمودند که ۶۷ مورد(۶۳/۳ درصد) در حیطه ی مدیریتی و سازمانی، ۹۶ مورد(۹۰/۶ درصد) از سازمان های دولتی، ۱۰۳ مورد(۹۰/۶ درصد) از داخل کشور، ۴۴ مورد(۴۱/۵ درصد) با مراجعه به سایت های اینترنتی بوده است. از بین عوامل فردی و سازمانی هیچ کدام با میزان یا سابقه ی بهینه کاوی رابطه ی معنی دار نداشت(۰/۰۵).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که سرانه ی بهینه کاوی در دانشکده علوم پزشکی آبادان پایین می باشد. لذا طراحی و اجرای برنامه های مداخله ای به منظور ترویج و توسعه ی بهینه کاوی پیشنهاد می گردد.
پردیس رحمت پور، سارا امامقلی پور، محمد تقی مقدم نیا، مریم توکلی،
دوره 11، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: سلامت و دسترسی عادلانه به مراقبت های با کیفیت، صرف نظر از سن، جنس، نژاد و محل جغرافیایی هدف مهم نظام های سلامت در همه ی کشورها می باشد. این مطالعه با هدف تعیین نابرابری در توزیع خدمات بهداشتی درمانی و تعیین درجه ی توسعه یافتگی شهرستان های استان گیلان انجام شد.
روش بررسی: مطالعه ی حاضر مقطعی از نوع توصیفی– تحلیلی بوده که درآن وضعیت توزیع ۱۳ شاخص بهداشت و درمان در کلیه شهرستان های استان گیلان طی سال های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۲ بررسی شده است. داده ها از پایگاه اطلاعاتی مرکز آمار ایران استخراج و جهت تجزیه و تحلیل آنها ابتدا با روش تاکسونومی عددی درجه توسعه یافتگی شهرستان ها مشخص شد. سپس شاخص ها با روش انتروپی شانون وزن دهی شده و در نهایت از تکنیک تاپسیس جهت رتبه بندی شهرستان ها براساس دسترسی به منابع سلامت استفاده شد.
یافتهها: تکنیک تاکسونومی نشان داد که در هر دو سال به ترتیب شهرستان رودبار، رودسر و لاهیجان توسعه یافته ترین و تالش، رضوانشهر و املش توسعه نیافته ترین شهرستان ها هستند. با وزن دهی شاخص ها و براساس آنتروپی شانون، شاخص های تعداد پزشک متخصص و پیراپزشک به ترتیب بیشترین و کم ترین وزن را به خود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: با توجه به توسعه ی نامتوازن منابع بهداشتی درمانی در استان گیلان، توجه به شهرستان های توسعه نیافته در این استان باید در اولویت قرار گیرد. پیشنهاد می شود جهت نیل به وضعیت عادلانه ی منابع سلامت در گیلان، برنامه ریزی براساس وضعیت توسعه یافتگی شهرستان ها صورت گیرد.
سمیه فضائلی، مهدی یوسفی، زهرا سادات ارشادنیا،
دوره 11، شماره 4 - ( مهر و آبان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به گستردگی وظایف و نقش بیمارستان های آموزشی در ارتقای سطح سلامت جامعه، توجه به پاسخ گویی آنها به عنوان یکی از اهداف سه گانه ی هر نظام سلامت ضروری است، لذا در این مطالعه سطح و اهمیت حوزه های هشت گانه پاسخ گویی در بیمارستان های آموزشی از دیدگاه خانوارهای شهر مشهد بررسی شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر توصیفی_مقطعی بود. ابزار پژوهش، پرسشنامه ای استاندارد بود که توسط سازمان جهانی بهداشت جهت سنجش پاسخ گویی در بیمارستان ها تدوین شده است. تعداد ۵۶۱ خانوار دارای سابقه مراجعه به بیمارستان های آموزشی، از طریق نمونه گیری چند مرحله ای از بین خانوارهای ساکن در دو منطقه ی منتخب شهر مشهد انتخاب شدند. تحلیل داده ها بر اساس الگوی سازمان جهانی بهداشت به تفکیک آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت.
یافته ها: حدود ۵۰ درصد از خانوارها پاسخ گویی حوزه های مختلف را در بیمارستان های آموزشی خوب و خیلی خوب گزارش کردند. حوزه ی محرمانگی اطلاعات بهترین و حوزه ی کیفیت امکانات رفاهی و حمایت اجتماع و خانواده، بدترین عملکرد را از دیدگاه خانوارها داشتند. بیشترین و کمترین اهمیت به ترتیب به حوزه های کیفیت امکانات رفاهی و حمایت اجتماعی و خانواده تعلق داشت.
نتیجه گیری: با توجه به پاسخ گویی نسبتاً پایین حوزه های مختلف و وجود شکاف بین اولویت های خانوارها با عملکرد بیمارستان های آموزشی، توجه بیشتر سیاستگذاران به اولویت های بیماران ازجمله کیفیت امکانات رفاهی و ایجاد محتواهای آموزشی مرتبط برای فراگیران علوم پزشکی، همچنین ارزیابی دوره ای پاسخ گویی، می تواند در ارتقای پاسخ گویی بیمارستان های آموزشی مفید باشد.
محمد ذوالعدل، ابوالفضل دهبانی زاده، عصمت نوحی،
دوره 12، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: ارایه خدمات مراقبتی و درمانی ایمن توسط گروه های پزشکی به خصوص پرستاران یک وظیفهی قانونی و انسانی است. برنامه ریزی برای پیشگیری از خطاها اهمیت زیادی دارد و اولین گام در این زمینه شناسایی انواع خطا و نحوهی برخورد با خطا میباشد. به همین منظور این مطالعه با هدف بررسی میزان خطاهای پروسیجر و عمل و نحوهی مدیریت خطا در پرستاران بیمارستان شهید بهشتی یاسوج انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی-مقطعی است و جامعه آماری آن تمامی پرستاران شاغل در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج بود. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه ای محقق ساخته بوده که روایی و پایایی آن(آلفا کرونباخ=81/0) تأیید شد و دادهها با استفاده از نرم افزارSPSS تحلیل گردید.
یافته ها: بر اساس یافتههای این پژوهش، 5/79 درصد پرستاران خطای پروسیجر و عمل داشتند. بیشترین خطا(203 مورد) در استفاده از تجهیزات پزشکی موجود در بخش بوده است. بیشترین شیوهی مدیریتی مورد استفاده، اطلاع به همکار و مشاوره با پزشک و کمترین مربوط به گزارش به بیمار بوده است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که میزان خطاهای پروسیجر و عمل در پرستاران بالاست و مسئولان پرستاری ضمن برگزاری دورههای آموزشی باید در خصوص شناسایی و نحوهی برخورد پرستاران با خطاها اقدامات آموزشی لازم را انجام دهند.
محمود کیوان آرا، نسرین شعربافچی زاده، محمد علیمرادنوری،
دوره 12، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: کارکنان بخش اتاق عمل به علت برخوردهای زیاد با بیماران، در معرض استرس هستند که منجر به فرسودگی شغلی می شود. این پژوهش با هدف بررسی میزان فرسودگی شغلی در کارکنان بخش اتاق عمل بیمارستانهای آموزشی در شهر اصفهان در سال 1396 انجام شده است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی-تحلیلی در سال 1396 در شهر اصفهان است. حجم نمونه 206 نفر از کارکنان بخش اتاق عمل در بیمارستان های الزهرا، فیض، کاشانی، خورشید و امین بود که به روش آسان انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامهی فرسودگی شغلی مسلش بود. این پرسش نامه دارای سه بعد است: خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و ناکارامدی. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و آزمون های توصیفی و آزمون های تحلیل مثل T- test و ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: میانگین نمره خستگی عاطفی(23/16±11/18)، مسخ شخصیت(8/30±6/36) و ناکارامدی(63/27±13/86) بود. بین متغیرهای دموگرافیک با متغیرهای فرسودگی شغلی و ابعاد آن رابطه ی معنادار وجود داشت. بین متغیرهای فرسودگی شغلی، خستگی عاطفی، ناکارامدی با متغیرهای جمعیت شناختی رابطه ی معناداری دیده نشد اما بین متغیر مسخ شخصیت با متغیرهای دموگرافیک رابطه معنی دار دیده شد و مدرک تحصیلی(کارشناس ارشد) بیشترین میزان پیش بینی کنندگی مسخ شخصیت را داشت.
نتیجه گیری: فرسودگی شغلی بر کارایی و عملکرد کارکنان بخش اتاق عمل تاثیرگذار می باشد. در نتیجه مدیران برای ارایه خدمات با کیفیت و کاهش هزینه ها، باید برنامه هایی را جهت کم کردن میزان فرسودگی شغلی به اجرا در آورند.
مهدی زیرک، سید سعید طباطبایی، فاطمه حسینی دولت آبادی،
دوره 12، شماره 5 - ( آذر و دی 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: اگر فرهنگسازمانی منجر به تحریک خلاقیت سازمانی گردد، برای سازمان اثربخشی و موفقیت را به ارمغان می آورد. از این رو هدف اصلی این پژوهش تعیین رابطهی فرهنگسازمانی و خلاقیت کارکنان با توجه به نقش میانجیگری سرمایهاجتماعی در معاونت توسعه دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است که بر روی 183 نفر از کارکنان معاونت توسعه مدیریت و منابع دانشگاه علوم پزشکی مشهد که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسش نامههای استاندارد فرهنگسازمانی(56 سؤال)، خلاقیت کارکنان(60 سؤال) و سرمایه اجتماعی(28 سؤال) بود. بررسی اطلاعات به دست آمده از پرسشنامهها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و به کمک نرمافزار Pls smart نسخه دو انجام پذیرفت.
یافتهها: بین فرهنگسازمانی و سرمایهاجتماعی با مقدار 0/752 و بین فرهنگسازمانی و خلاقیت کارکنان با مقدار 0/464 همبستگی مستقیم وجود داشت. همچنین سرمایهاجتماعی رابطه بین فرهنگسازمانی و خلاقیت کارکنان نقش میانجیگری ایفا مینمود.
نتیجهگیری: سازمانها میتوانند با توافق بر سر ارزشها و باورهای موجود در سازمان و همسو کردن اهداف فردی و سازمانی به افزایش خلاقیت کارکنان کمک نمایند و برنامهریزان نیز نمیتوانند اساس و معیار افزایش خلاقیت افراد را، بدون توجه به فرهنگسازمانی پایهریزی نمایند. اگر مدیران نسبت به تقویت سرمایهاجتماعی اقدام نمایند، میتوانند ضمن تقویت فرهنگسازمانی در سازمانهای خود، بستر مناسبی را در جهت ایجاد همنوایی مشترک ایجاد کنند.
معصومه عبدی تالارپشتی، قهرمان محمودی عالمی، محمد علی جهانی،
دوره 15، شماره 4 - ( مهر و آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از دلایل نارضایتی مراجعهکنندگان از سازمانهای بهداشتی این است که این سازمانها توقعاتی ایجاد میکنند که قادر به ارایه آنها با توجه به انتظارات مردم نیستند. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل برندسازی خدمات بهداشتی با رویکرد مراجعهکنندگان انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعهی ترکیبی کمی-کیفی در سال ۱۳۹۹ انجام گردید. جامعه آماری پژوهش برای قسمت کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی به روش تکنیک دلفی ۲۰ نفر بود. برای قسمت کمی مراجعهکنندگان به مراکز بهداشتی۸۳۰ نفر، انتخاب شدند. روایی پرسشنامه از طریق روایی صوری، محتوا، سازهای و پایایی آن با آلفای کرونباخ ۰/۹۶ تایید گردید. دادههای کمی توسط نرمافزار سیستم معادلات ساختاری (EQS) Equations Structural System ورژن ۶/۱ با تحلیل عاملی تایید و با استفاده از معادلات ساختاری ارایه گردید.
یافتهها: با توجه به یافتههای ساختار عاملی در برندسازی خدمات بهداشتی شش محور اصلیِ جایگاه رقابتی، ارزش ویژه، قابلیت دسترسی، تثبیت برند در ذهن مراجعان و بازار، استراتژیهای برندسازی، ارتباط برند با مراجعان و بازار در برندسازی خدمات بهداشتی با ۱۹ حیطهی فرعی، انتظارات مراجعهکنندگان (RMSEA=۰/۰۹, SRMR=۰/۹ ,TLI=۰/۹, CFI=۰/۹) نشان داده شده را تایید کرد و از برازش خوبی برخوردار است. همسانی درونی آیتمها سطوح معنیداری داشتند(۰۵/P<۰).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که ۱۹ حیطهی فرعی، ساختار شش عاملی برندسازی خدمات بهداشتی را تایید میکنند که جزو محورهای تاثیرگذار در برندسازی از دیدگاه مراجعهکنندگان بود. ازآنجاییکه برندسازی خدمات بهداشتی موجب ارتقای کمیت و کیفیت خدمات ارایه شده در نظام سلامت میباشد، پیشنهاد میگردد با ایجاد نوآوری در کمیت و کیفیت خدمات ارایه شده، قابلیت دسترسی به خدمات سلامت، ایجاد مزیت رقابتی و توانمند نمودن کارکنان و ارتقای مهارتهای ارتباطی بتوان در برنامه ریزی برندسازی خدمات بهداشتی گام موثر برداشت.
علیرضا یاور، زهرا بتولی، فاطمه شیخ شعاعی، سارا احمدی زاده،
دوره 16، شماره 2 - ( خرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع پاندمی کرونا منجر به پیدایش نیازهای اطلاعاتی جدید برای افراد با سواد اطلاعاتی گوناگون شده است. افراد مبتلا به بیماری و همچنین افراد سالم، نیاز به داشتن اطلاعاتی ضروری و کاربردی در مورد این پاندمی را در خود احساس میکنند. یکی از دغدغههای بیماران کووید-۱۹ نیاز آنان به اطلاعات معتبر و کافی در مورد جنبههای گوناگون بیماری است. شناخت نیازهای اطلاعاتی بیماران و تجاربی که افراد بهبود یافته از بیماری دارند میتواند خود بهعنوان منبع اطلاعاتی مناسب و معتبر برای مشخص کردن نوع اطلاعات موردنیاز بیماران مشابه باشد. از اینرو هدف پژوهش حاضر شناسایی نیازهای اطلاعاتی بیماران بهبودیافتهی کووید-۱۹ است.
روش بررسی: پژوهش حاضر با رویکردی کیفی و بهروش تحلیل محتوای متعارف انجام شد. مشارکتکنندگان بیماران بهبودیافتهی کووید-۱۹ در شهرستان کاشان بودند که سابقهی پذیرش و ثبت اطلاعات درمانی در مراکز درمانی را داشتهاند. نمونهگیری شامل ۱۷ شرکت کننده(۱۱ مرد و ۶ زن) که با حداکثر تنوع به شیوهی نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. مصاحبهی نیمهساختاریافته برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد و بعد از ۱۷ مصاحبه به نقطهی اشباع رسید. یافتههای مصاحبه با روش هفت مرحلهای دیکلمن تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها: نتایج این پژوهش شامل ۴۳۰ کد اولیه بود که پس از حذف و ادغام کدهای تکراری هفت مضمون اصلی و ۳۰ زیرمضمون در زمینهی نیازهای اطلاعاتی استخراج شد. مضمونهای اصلی و زیرمضمونها شامل: شناخت ماهیت بیماری(منشا بیماری، آگاهی از علایم، نحوهی انتقال و انواع جهشها)، پیشگیری(پروتکلهای بهداشتی، تجهیزات پیشگیری واکسیناسیون)، درمان(تستهای تشخیصی، نوع درمان بیماری، روند بیماری، هزینهها و حمایت روانی)، تغذیه(نوع تغذیه جهت پیشگیری، در زمان بیماری و پس از بهبودی)، ارتباط با دیگران(نوع، طول و شرایط قرنطینه، نحوهی ارتباط با دیگران)، آمار، و محملهای اطلاعاتی(روزآمدی، اعتبار و انواع) بودند.
نتیجهگیری: حیاتیترین نیازهای اطلاعاتی بیماران کووید-۱۹، اطلاعاتی در مورد ماهیت، درمان و اقدامات پیشگیرانه از بیماری است. همچنین رسانههای اجتماعی و اطلاعات شفاهی مانند پزشک، دوستان و آشنایان از جمله مهمترین منابع کسب اطلاعات گزارش شدند. ازاینرو، این پژوهش پیشنهاد میکند که مدیران حوزهی سلامت و بهداشت روزآمدترین و معتبرترین اطلاعات و اخبار مرتبط با کووید-۱۹ را از طریق مناسبترین و در دسترسترین رسانهها ارایه نمایند.
محیا جعفرنژاد، اسمعیل محمدنژاد، لیلا صیادی، شیما حقانی، رضا قانعی قشلاق، افضل شمسی،
دوره 16، شماره 3 - ( مرداد 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شکستگی و دررفتگی استخوان ران یک مشکل شایع و مختلکنندهی سلامت عمومی در سراسر جهان میباشد. یکی از مهمترین راهها برای کنترل و پیشگیری این شکستگیها، شناسایی عوامل مرتبط شایع با پیامدهای شکستگی هیپ است که با شناسایی این عوامل میتوان از پیامدهای نامطلوب این شکستگیها جلوگیری کرد. بنابراین هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط فاکتورهای تاثیرگذار بر شکستگی هیپ با پیامدهای ناشی از آن بود.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعهی توصیفی-مقطعی بود که در بیمارانی که دچار شکستگی مفصل هیپ بودند، انجام شد. در این مطالعه، سرشماری پروندهی ۴۴۰ بیمار، اطلاعات بیماران در فاصلهی سالهای ۱۳۹۹-۱۳۹۶(بررسی سه ساله) بعد از بررسی معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. فرمهای ثبت اطلاعات طراحیشده با استفاده از اطلاعات پرونده پزشکی و تماستلفنی با خانواده بیمار تکمیل شد. از نرمافزار SPSS و آمار توصیفی(میانگین، میانه، کمینه و بیشینه) و استنباطی(آزمون دقیق فیشر، کای دو، تیمستقل و رگرسیون لجستیک) استفاده شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد بیشتر بیماران با شکستگی هیپ(۷۳/۹%)، بیماری زمینهای داشتند. شایعترین بیماریهای زمینهای در بیماران بهترتیب شامل پرفشاری خون(۲۰/۷%)، دیابت(۱۳/۲%) و بیماری قلبی(۱۰/۵%) بود. بیشترین علت مرگومیر بهترتیب شامل کهولت سن(۴۰/۴%)، شیوع کووید-۱۹(۲۰/۲%)، سکته قلبی(۱۱/۷%)، آمبولی ریوی(۱۰/۶%) و عفونت زخم جراحی(۱۰/۶%) بود. شایعترین علت شکستگی هیپ، پوکی استخوان(۲۶/۳ درصد) و سقوط از ارتفاع(۲۴/۷ درصد) بود. سطح تحصیلات(۰/۰۰۰۱=P)، علل شکستگی(۰/۰۰۱=P)، نوع بیهوشی(۰/۰۰۱=P)، سابقهی بستری در بخشهای ویژه(۰/۰۰۱=P)، بستری مجدد(۰/۰۰۰۱=P)، سن(۰/۰۰۱=P) و سطح مراقبت از خود(۰/۰۰۱=P) با مرگومیر این بیماران ارتباط معنیداری داشته است. نوع جراحی(۰/۰۳۸=P)، سابقهی بستری در بخشهای ویژه(۰/۰۰۱=P)، سابقهی ترانسفوزیون خون(۰/۰۲۱=P) و سطح مراقبت از خود(۰/۰۰۱=P) نیز با طول مدت بستری بیماران دارای شکستگی هیپ ارتباط معنیداری داشت.
نتیجهگیری: با شناسایی عوامل تاثیرگذار بر مدت زمان بستری و مرگو میر بیماران با شکستگی هیپ، شاهد نتایج بهتر عمل جراحی، اقامت کوتاهتر در بیمارستان، عارضهی کمتر پس از عمل جراحی و کاهش مرگومیر خواهیم بود و برخی از فاکتورهای دخیل مانند پوکی استخوان قابل پیشگیریاند که میتوان با آموزش بهموقع از آنها پیشگیری نمود.
فهیمه حسن زاده، علی آقاجانلو، محمدرضا دین محمدی،
دوره 16، شماره 4 - ( مهر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: تداوم همهگیری بیماری کووید-۱۹ همچنان بهعنوان بزرگترین تهدید اخیر جامعه جهانی محسوب میشود. انجام اقدامات حفاظت شخصی جهت پیشگیری از ابتلا به کووید-۱۹ تعیینکننده است. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر بر پذیرش اقدامات حفاظت شخصی در بین بیماران قبل از ابتلا به کووید-۱۹ بستری در بیمارستانهای شمال غرب کشور ایران انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعهی مقطعی، ۵۶۰ بیمار واجد شرایط با تشخیص کووید-۱۹ با روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. دادهها از ۱۷ دی ماه سال ۱۳۹۹ تا پایان اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰ از طریق پرسشنامهی پژوهشگر ساخته گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمارهای توصیفی(تعداد، درصد، میانگین، انحرافمعیار)، آزمون t مستقل و رگرسیون خطی چندگانه با نرم افزار SPSS استفاده شد. سطح معنیداری ۰/۰۵ انتخاب شد.
یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان ۶۰/۱(۱۶/۰۱) سال با دامنه سنی بین ۲۱ تا ۹۵ سال بودند. اکثریت شرکتکنندگان مرد(۵۳/۹ درصد) و متأهل(۹۱/۸ درصد) بودند. میانگین نمره کل پذیرش اقدامات حفاظت شخصی بیماران ۱۶/۵۵(۲/۵۹) از ۲۰ نمره بود. وضعیت اشتغال(۰/۰۰۱>β=۰/۲۹ ،P)، محل سکونت(۰/۰۰۱>β=-۰/۱۹ ،P)، سطح تحصیلات(۰/۰۴۸=β=۰/۱۱ ،P)، مصرف سیگار(۰/۰۳=β=-۰/۱۰ ،P) و سطح درآمد ماهانهی خانواده(۰/۰۱=β=۰/۱۳ ،P) در پیشبینی میزان پذیرش اقدامات حفاظت شخصی بیماران موثر شناخته شدند. سایر متغیرهای فردی و شغلی شامل سن، جنس، تاهل، وضعیت زندگی، داشتن فرزند، سابقه واکسیناسیون آنفلوانزا در پیشبینی میزان پذیرش اقدامات حفاظتشخصی بیماران شرکتکننده موثر شناخته نشدند.
نتیجهگیری: میزان پذیرش اقدامات حفاظت شخصی در بیماران نسبتاً بالا بود. میزان پذیرش در افراد بیکار، ساکنان روستا، افراد بیسواد، مصرفکنندگان سیگار و افراد کمدرآمد پایین بود. این مطالعه بر لزوم توجه به تغییرات ویژگیهای فردی-اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه و تاثیرات آنها بر رفتارهای پیشگیرانهی سلامتی در گروههای آسیبپذیر تاکید دارد.
آرش فروهری، مینا دانایی، علی شیبانی تذرجی، محسن مومنی،
دوره 16، شماره 6 - ( بهمن 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه بهعلت مصرف خودسرانه آنتیبیوتیک، مقاومت آنتیبیوتیکی به یک مشکل سلامتی در سراسر جهان تبدیل شده است. این مطالعه با هدف بررسی شیوع خوددرمانی با آنتیبیوتیک و عوامل مرتبط بر آن در مراجعان به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمان در سال 1399 طراحی و اجرا گردید.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی بوده که از اردیبهشت تا شهریور سال 1399 بهصورت مقطعی بر روی 331 نفر از مراجعهکنندگان به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمان به روش نمونهگیری در دسترس انجام شد. در این تحقیق جهت جمعآوری اطلاعات از یک پرسشنامهی معتبر استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تیمستقل و مجذور کای با کمک نرمافزار آماری SPSS تحلیل شده است.
یافتهها: میانگین سنی مراجعهکنندگان در این مطالعه 10/76±38/6 سال بود. 135 نفر(40/4%) مرد و 194 نفر(60/6%) زن بودند. بیش از دو سوم افراد، تحصیلات بالاتر از فوقدیپلم داشتند. شیوع خوددرمانی با آنتیبیوتیک در مراجعهکنندگان 32/9% بوده است. بیشترین علت مصرف خودسرانهی آنتیبیوتیک، عدم تمایل به پرداخت هزینه(34/4%)، بیشترین نوع آنتیبیوتیک مصرفی آموکسیسیلین(25%) و آزیترومایسین(24%) و شایعترین شکل دارویی مورد استفاده قرص(55/5%) گزارش شد. عفونتهای تنفسی نیز شایعترین علت مصرف خودسرانهی آنتیبیوتیک را به خود اختصاص دادند(42/2%). داروخانهها بیشترین منبع اطلاعاتی در مورد نحوهی مصرف آنتیبیوتیک بودند(53/9%). همچنین خوددرمانی با آنتیبیوتیک در افراد متاهل(0/015=P)، افراد با شغل آزاد(0/031=P) و افراد فاقد بیمه درمان (0/001>P) بهطور معنیداری از سایر افراد مورد مطالعه بیشتر بود.
نتیجهگیری: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که خوددرمانی با آنتیبیوتیک در شهر کرمان از شیوع بالایی برخوردار است و سیاستگذاران باید مداخلاتی در جهت افزایش آگاهی افراد از خطرات و عوارض جانبی مصرف خودسرانهی آنتیبیوتیک و همچنین مقاومت دارویی ایجاد شده بهدنبال آن جهت کاهش مصرف خودسرانه این داروها طراحی و اجرا نمایند.
فاطمه اسماعیلی، نجمه آشوری، سیده محبوبه حسینی زارع،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: آنتیبیوتیکها یکی از داروهای پرمصرف هستند که کمک فراوانی به بهبود و درمان بیماریها میکنند؛ اما تجویز نادرست و استفادهی بیرویه از آنها، سبب افزایش طول اقامت بیماران و هزینههای بستری میشود. مطالعهی حاضر با هدف تعیین رابطهی بین مصرف تجربی آنتیبیوتیکها با طول مدت اقامت نوزادان نارس بستری در بیمارستان مهدیه تهران به انجام رسید.
روش بررسی: مطالعهی حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و مقطعی است که در سال ۱۳۹۹ بر روی ۱۵۹ نفر از نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتویژه بیمارستان مهدیه شهرتهران انجام گرفت. ابزار مورد مطالعه، پرسشنامه ای بود که روایی آن به روش تحلیل محتوا و پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ سنجیده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرمافزار SPSS و بهکمک آمارههای توصیفی فراوانی و درصد و آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تی مستقل انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که ۵۲/۲ درصد نوزادان دختر بودند و ۷۹/۹ درصد زایمانها بهصورت سزارین انجام شدند. میانگین مدت اقامت نوزادان ۳۱/۴۷ روز و میانگین تولد نوزادان ۳۰ هفته بود. بر طبق نتایج مطالعه بین طول اقامت نوزادان با مدت تجویز آنتیبیوتیک و تعداد دورههای دریافت آنتیبیوتیک رابطهی معنیداری وجود داشت(۰/۰۵>P). بهگونهای که اقامت نوزادان با دوره دریافت کمتر از ۱۴ روز، تقریباً نصف اقامت نوزادان بیش از ۱۴ روز بود. همچنین رابطهی معنیداری بین تعداد دورههای دریافت آنتیبیوتیک با طولمدت اقامت بیماران وجود داشت(۰/۰۵>P). با افزایش تعداد دوره دریافت آنتیبیوتیک، طول مدت اقامت نوزادان نیز بهصورت معنیداری افزایش یافته بود. نتایج مطالعه نشان داد که بین وزن تولد نوزادان، هزینهی تخت و هزینهی کل با تجویز تجربی آنتیبیوتیکها رابطهی معنیداری وجود دارد(۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: باتوجه به اینکه مصرف منطقی آنتیبیوتیکها زمینهی کاهش طول مدت اقامت نوزادان بستری را در پی دارد، تدوین پروتکل آنتیبیوتیکی بهروز و مشخص از سوی وزارت بهداشت برای نوزادان نارس و آگاهیرسانی به پزشکان در خصوص تجویز تجربی آنتیبیوتیکها و اجرای برنامههای آنتیبیوتیک استواردشیپ بیمارستانها در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان، انتشار راهنماهای استاندارد درمانی، برگههای آماده شامل دستور تجویز آنتیبیوتیکها بههمراه دوز صحیح و آموزش بالینی پزشکان ضرورت مییابد.