جستجو در مقالات منتشر شده


19 نتیجه برای نوع مطالعه: كاربردي

رضا صفدری، عبدالرضا ناصر مقدسی، سحر خناری نژاد، احسان غضنفری سوادکوهی،
دوره 14، شماره 5 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: مصرف طیف وسیعی از داروها در بیماران مالتیپل‌اسکلروزیس(ام اس) می‌تواند منجر به عوارض جانبی و تداخلات دارویی شود. از این رو به‌کارگیری سیستم‌های هوشمند مانند سیستم‌های پایش دارویی می‌تواند در درمان اثربخش و به‌موقع بیماری ام اس کمک‌کننده باشد. در این راستا، پژوهش حاضر به منظور طراحی و ارزیابی سامانه پایش دارویی بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجام گردید. 
روش بررسی: مطالعه‌ی توصیفی-توسعه‌ای حاضر در چهار مرحله انجام شد. در مرحله‌ی اول با جستجو در منابع کتابخانه‌ای و گایدلاین‌های معتبر مجموعه عناصر حداقل داده مشخص شد و به‌صورت چک‌لیست جهت اعتبارسنجی در اختیار متخصصان مغز و اعصاب و فلوشیپ ام اس قرار گرفت. سپس سامانه به‌صورت منطقی طراحی شد و کدنویسی نرم افزار براساس نظر متخصصان انجام گرفت. در مرحله‌ی آخر سامانه توسط کاربران نهایی ارزیابی گردید.
یافته‌ها: عناصر اطلاعاتی موجود در طراحی نرم افزار در دسته‌های: اطلاعات دموگرافیک بیمار، تاریخچه پزشکی، علایم بالینی، اقدامات تصویربرداری، تست‌های آزمایشگاهی داروهای اکریلیزوماب و فینگولیمود، مشاوره و داده‌های درمانی قرار گرفت. در نهایت، عملکرد سامانه پایش دارویی با میانگین ۷/۹ ارزیابی شد و توسط کاربران تایید گردید. 
نتیجه گیری: یافته‌های حاصل از ارزیابی نرم‌افزار نشان می‌دهد که سامانه پایش دارویی می‌تواند به پزشکان عمومی، متخصصان مغز و اعصاب و فلوشیپ‌های ام اس در پایش و پیگیری دارویی بیماران کمک نماید و منجر به افزایش ایمنی بیمار گردد.

مرجان قاضی سعیدی، غلامرضا اسماعیلی جاوید، نیلوفر محمد زاده، حمیده اسداله خان والی،
دوره 14، شماره 5 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت از شایع‌ترین بیماری‌های متابولیک جهان است که از جمله عوارض شایع و دردناک آن زخم پای دیابتی است. صحت و جامعیت محتویات پرونده‌ی الکترونیک پزشکی در ارتقای کیفیت درمان و مراقبت بیماران موثر است. هدف این مطالعه تعیین مجموعه‌ی حداقل داده‌های ضروری برای پرونده الکترونیک پزشکی زخم پای دیابتی است. 
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، جهت جمع‌آوری عناصر اطلاعاتی زخم پای دیابتی منابع معتبر اینترنتی و کتابخانه‌ای مطالعه شد. ۱۴ نفر از پزشکان و پرستاران شاغل و همکار با مرکز ترمیم زخم وابسته به جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران جهت نظرسنجی بالینی و ۵ نفر از متخصصان فناوری اطلاعات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران جهت نظرسنجی اطلاعات دموگرافیک انتخاب شدند. ابزار مطالعه، پرسش‌نامه‌ی محقق‌ساخته، روش اعتبارمحتوا (CVR: Content Validity Ratio) و سنجش پایایی با روش retest بود.
یافته‌ها: از بین ۲۳ عنصر اطلاعاتی مورد نظرسنجی بخش دموگرافیک موارد بالای ۹۹ درصد موافقت، انتخاب شد. همچنین از ۸۶ عنصر اطلاعاتی بخش بالینی موارد بالای ۵۱ درصد موافقت انتخاب شد. خبرگان بالینی شامل ۶ متخصص مرتبط با حوزه‌ی زخم، ۴ پزشک عمومی و ۶ پرستار بودند. در بخش اطلاعات دموگرافیک کمترین موافقت مربوط به عنصر معرف و سطح تحصیلات با ۲۰ درصد موافقت بود. در بخش اطلاعات بالینی کمترین موافقت مربوط به جراحی، زالو درمانی و MRI پا با صفر درصد و PRP ،G-CSF و سونو داپلرکبد با %۱۴ بود.
نتیجه‌گیری: حداقل عناصر اطلاعاتی پرونده الکترونیک پزشکی زخم پای دیابتی در بخش بالینی به شرح حال، اطلاعات زخم، اطلاعات اندام تحتانی، نتایج پاراکلینیک، مدیریت زخم، پیگیری و در بخش اطلاعات دموگرافیک به هویتی، پذیرش، مالی، گزارش‌گیری و قابلیت سیستم تقسیم شد. الگوی پیشنهادی برای سیستم دستی و الکترونیک قابل ارایه است. 

محمد ضربی، رضا صفدری، ناهید عین الهی،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: آزمایشگاه‌های تشخیص پزشکی از جمله مهم‌ترین مراکز در چرخه‌ی درمان بیماران محسوب می‌شوند. امروزه انتخاب آگاهانه‌ی آزمایشگاه‌های تشخیص پزشکی یکی از چالش‌هایی است که بیماران در فرایند درمان با آن مواجه هستند. این پژوهش با هدف ارتقای دانش کاربران نرم‌افزار در زمینه‌ی علوم آزمایشگاهی و همچنین تسهیل در انتخاب آگاهانه و هوشمند آزمایشگاه موردنیاز کاربران انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی-توسعه‌ای با رویکرد کاربردی است. مراحل انجام کار شامل مطالعات کتابخانه‌ای، نیازسنجی براساس پرسش‌نامه‌ها، جمع آوری انواع داده‌های دانشی و شناسنامه‌ای، طراحی از طریق ترسیم نمودارهای UML، پیاده‌سازی با استفاده از زبان برنامه‌نویسی جاوا و ارزیابی نرم‌افزار بود.
یافته‌ها: یک سیستم جامع از اطلاعات آزمایشگاهی و آزمایش‌های قابل‌انجام در کلیه آزمایشگاه‌های تهران می‌باشند، ایجاد گردید. همچنین براساس فاکتورهایی نظیر دسترسی مکانی، انواع آزمایشگاه‌ها و انواع آزمایش‌ها سامانه‌ای طراحی شد که با استفاده از آن کاربران می‌توانند با سرعت بالا و جابه‌جایی کمتر، اطلاعات کافی و مطابق با نیازهای خود به مناسب‌ترین مراکز آزمایشگاهی دسترسی داشته باشند. ارزیابی با استفاده از پرسش‌نامه‌ی محقق‌ساخته که روایی و پایایی آن تایید شده بود، انجام شد. جامعه هدف شامل ‌۱۱‌ نفر متخصص و ‌۴۰‌ نفر کاربر عادی بود. براساس معیار لیکرت، نتایج به‌دست آمده از پاسخ تمام افراد شرکت‌کننده در پژوهش برای سؤالات موجود در پرسش‌نامه، بالاتر از ۴/۰۵ بود. 
نتیجه‌گیری: نرم‌افزار مذکور نشان داد، فاکتورهایی که در نیازسنجی از اولویت برخوردار بودند به مقدار قابل‌توجهی موجب افزایش رضایتمندی کاربران شده و همچنین سهولت استفاده از خدمات آزمایشگاهی را مطابق با نیاز کاربران فراهم نمود. 

مرجان قاضی سعیدی، رویا ریاحی، رسول نوری،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: در این پژوهش به منظور افزایش رویت پذیری مقالات مجلات Scopus دانشگاه علوم پزشکی تهران خدمات اشاعه‌‌ی گزینشی اطلاعات ارایه و تاثیر آن بر برخی شاخص‏های استنادی مجلات مذکور بررسی گردید.
روش بررسی: پژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع دو گروهی بود. در این مطالعه، مجلات Scopus دانشگاه علوم پزشکی تهران(۲۰ عنوان) به‌‌صورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل، تقسیم و شاخص‌های استنادی آنها  بررسی شد. سپس خدمات اشاعه‌‌ی گزینشی اطلاعات مجلات گروه آزمون بر پایه‌‌ی سیستم Alert پابمد طراحی و به‌‌مدت یک سال ارایه گردید. در نهایت، شاخص‏‌های استنادی مجلات گروه آزمون و کنترل مجددا ارزیابی و مقایسه گردید. برای تحلیل داده‏‌ها از آزمون‌‌ تی مستقل، تی زوجی و آنالیز کواریانس استفاده شد.
یافته‌‌ها: مقایسه‌‌ی میانگین استنادات و نیز شاخص‏های SNIP ،SJR و CiteScore  قبل و بعد از مداخله بین گروه‏های آزمون و کنترل تفاوت معناداری نشان نداد. اما میانگین شاخص CiteScore در هر دو گروه پس از مداخله به صورت معناداری بیشتر از قبل مداخله بود. 
نتیجه‌‌گیری: نتایج نشان داد که ارایه خدمات پیش گفته در بازه زمانی تعریف شده در این پژوهش بر شاخص‏های استنادی مد نظر تاثیر معناداری نداشته است اما تجارب ارزشمندی در این مطالعه حاصل شد که در پژوهش‏های بعدی و نیز ارایه خدماتی از این دست برای پژوهشگران، کتابداران و نیز مدیران مجلات قابل استفاده خواهد بود.

نیلوفر محمدزاده، زیبا مسیبی، حمید بیگی، محمد شجاعی نیا،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: سپسیس، مهمترین بیماری ۲۸ روز اول زندگی و از دلایل اصلی مرگ‌و‌میر نوزادان در بخش مراقبت‌های ویژه می‌باشد. سپسیس نوزادی می‌تواند از علایم بالینی عفونت‌های بیمارستانی باشد. از‌این‌رو هدف از این پژوهش، ایجاد و ارزیابی مدل پیش‌بینی سپسیس بیمارستانی و ارایه نتایج آن به ارایه‌دهندگان خدمات مراقبت سلامت است. 
روش بررسی: در این مطالعه‌ی توصیفی کاربردی، جامعه‌ی پژوهش شامل نوزادان بستری در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان ولیعصر(عج) تهران و نمونه پژوهش، داده‌های ثبت شده‌ی ۴۱۹۶ نوزاد بستری شده در این بخش از سال ۹۵ تا شهریور‌ماه ۹۹ می‌باشد. ویژگی‌های اولیه جهت ایجاد مدل پیش‌بینی بیماری سپسیس با بررسی منابع اطلاعاتی مرتبط و مطابق با نظر استادان و مسئولان مرکز تحقیقات مادر و جنین بیمارستان ولیعصر تهیه گردید و روایی آن توسط ۵ نفر از استادان فوق‌تخصص نوزادان این بیمارستان تایید شد. در این پژوهش از الگوریتم‌های یادگیری ماشین جهت ایجاد مدل پیش‌بینی سپسیس استفاده شده است. 
یافته‌ها: برای ارزیابی مدل‌های ایجاد شده، از پارامترهای Accuracy و AUROC (سطح زیرمنحنیROC) استفاده شد. بیشترین مقدار Accuracy و AUROC به‌ترتیب مربوط به الگوریتم‌های Adaptive Boosting و جنگل تصادفی می‌باشد.
نتیجه‌گیری: منحنی‌های یادگیری نشان می‌دهد که با استفاده از نمونه‌های آموزشی مختلف و انتخاب پیچیده‌تر ویژگیهای ترکیبی، عملکرد مدل‌ها بهبود می‌یابد. تحقیقات بیشتر برای ارزیابی اثربخشی بالینی مدل‌های یادگیری ماشین در یک کارآزمایی ضروری است. 

نیلوفر محمد زاده، سید هادی سجادی، سید حسن سجادی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: شبکه‌های اجتماعی که داده‌های سلامت را در اختیار کاربران قرار می‌دهد، نه تنها منجر به آموزش آن‌ها می‌شود بلکه باعث می‌شود تا در فرایند تصمیم‌گیری درباره‌ی سلامت خود نقش فعال داشته باشند. شبکه‌های اجتماعی حوزه سلامت علاوه بر ابزاری مناسب برای ارتباط بهتر بیمار با ارایه‌دهندگان خدمات بهداشتی درمانی، می‌تواند نقش موثری در ارتباط بیماران مشابه با یکدیگر برای دریافت حمایت های اجتماعی داشته باشد. شبکه‌های اجتماعی یکی از بزرگترین آثار وب ۲‌ می‌باشد که ارتباط میان افراد را تسهیل می‌کند.گسترش شبکه‌های اجتماعی استفاده از آن‌ها در حوزه‌ی سلامت همچنان در سطوح اولیه خود قرار دارد. برای پیاده‌سازی یک سیستم اطلاعاتی ابتدا نیاز است تا شناخت، طراحی و مدل‌سازی فرآیندهای مربوط به آن انجام پذیرد. هدف اصلی این مطالعه ارایه مستندات فنی برای توسعه‌ی شبکه‌های اجتماعی در حوزه‌ی سلامت به‌منظور تسهیل توسعه‌های آتی می‌باشد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی بوده و به دلیل مرور متون، از نوع توصیفی و همچنین به علت وجود ابعاد فناورانه در مدل‌سازی به‌کار برده شده از نوع توسعه‌ای است. در مطالعه‌ی حاضر ابتدا ویژگی‌های استخراج شده پس از ارزیابی توسط متخصصان تایید شدند. سپس باتوجه به ویژگی‌های مذکور، مدل‌سازی شبکه در سه سطح داده ای، کارکردی و فرایندی انجام شد. بر اساس مدل‌سازی‌های انجام شده، یک پروتوتایپ طراحی شد و مورد ارزیابی قرارگرفت.
یافته‌ها: در این پژوهش مستندات فنی برای توسعه‌ی شبکه‌های اجتماعی در حوزه سلامت در ۳ محور مدل‌سازی داده‌ای، مدل سازی کارکردی و مدل سازی فرایندی تهیه شد. در ارزیابی کاربردپذیری مبتنی بر اصول ده‌گانه‌ی Nielsen، پروتوتایپ ایجاد شده بر مبنای مدل‌سازی‌ها ارزیابی گردید. در نهایت تعداد مشکلات در هرکدام از موارد مدل Nielsen مشخص شد. مورد«وضوح وضعیت سیستم» با ۳۱/۲۶ و «سازگاری و استاندارد‌ها» با ۲۷/۵ به‌ترتیب با بیشترین و کمترین مشکل همراه بودند.
نتیجه‌گیری: نیاز روزافزون و گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی، بستر مناسبی را برای استفاده از این ابزار در حوزه‌ی سلامت و بهره‌برداری از مزایای آن ایجاد کرده است. مطالعه‌ی حاضر با تمرکز بر ارایه مستندات فنی برای توسعه‌ی شبکه‌های اجتماعی سلامت و برای تسهیل توسعه شبکه‌های اجتماعی در حوزه‌ی سلامت انجام شده است.

امل حویزئی، ژیلا نجف پور، مهرداد شریفی، منصور ظهیری،
دوره 15، شماره 5 - ( 11-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: رشد روز افزون توجه به سلامتی دانش آموزان، سازمان بهداشت جهانی را بر آن داشت تا در چند دهه اخیر به توسعه‌ی طرح‌های سلامت مدرسه محور اقدام نماید. مهم ترین طرحی که با استقبال جهانی روبرو شده و در ایران هم نزدیک به یک دهه است که با همکاری وزارتخانه‌های بهداشت و آموزش و پرورش در حال اجراست، برنامه‌ی«مدرسه مروج سلامت» می‌باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی اجرای برنامه‌ی مذکور در ناحیه یک آموزش و پرورش شهر اهواز انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع پژوهش کیفی بود. اطلاعات با روش مصاحبه‌ی نیمه‌ساختارمند جمع‌آوری شد. جامعه‌ی پژوهش را کارشناسان بهداشت مدارس معاونت بهداشت و مرکز بهداشت غرب و ناحیه یک آموزش و پرورش اهواز، مدیران و کارشناسان بهداشت مقیم در مدارس مروج سلامت تشکیل دادند(۲۲ نفر). نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند و مصاحبه‌ها تا زمان عدم دستیابی به داده‌ی جدید ادامه یافت. تحلیل داده‌ها با روش تحلیل محتوا انجام شد. 
یافته‌ها: اغلب اجزای برنامه‌ی«مدارس مروج سلامت» در سطح آموزش و پرورش ناحیه یک اهواز به شکل مطلوب اجرا نشده است. موانع عمده‌ی این برنامه در قالب ۵ موضوع اصلی و۴۷ موضوع فرعی طبقه بندی شد. موضوعات اصلی شامل ضعف در تولیت، سیاست‌گذاری و قوانین؛ ضعف انگیزشی، نگرشی و آگاهی مدیران و کارشناسان؛ ضعف در منابع و زیرساخت‌ها؛ ضعف در اجرای برنامه؛ و نظام ارزشیابی نامناسب بود. بر اساس یافته‌ها، از مهم‌ترین دلایل اجرای ناموفق این طرح: نبود شفافیت وظایف بین معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و سازمان آموزش و پرورش، نارضایتی شغلی کارشناسان بهداشت در مدارس، اولویت نداشتن اجرای برنامه از سوی آموزش و پرورش، تخصیص ناکافی بودجه مصوب، نبود همکاری بین بخشی در سطح سازمان‌های متولی و سهل انگاری در ارزیابی برنامه می‌باشند.
نتیجه‌گیری: عمده‌ترین چالش در برنامه‌ی«مدارس مروج سلامت»، وجود موانع اجرایی است که استقرار این برنامه را نسبتاً غیراثربخش نموده است. تعامل جدی و متعهدانه متولیان دو وزارت ذیربط و حوزه‌های استانی و شهرستانی متناظر آنها، می‌تواند زمینه‌ی اجرا و استقرار این برنامه‌ی ارزشمند را فراهم آورد. بازنگری در ساختار و تشکیلات اجرایی این برنامه نیز ضروری است.

حمزه امین طهماسبی، حسین نصیرزاده،
دوره 15، شماره 6 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: بی‌توجهی به مدیریت پسماندهای بیمارستانی مشکلات عدیده‌ای را ایجاد نموده است؛ به‌طوری‌که پیامد بی‌توجهی به مدیریت این‌گونه پسماندها محیط‌زیست و سلامت انسان را در معرض خطر جدی قرار داده است. مراکز درمانی از جمله مؤسسات بهداشتی مهم هستند که طی سال‌های اخیر ازدیاد جمعیت، افزایش ارباب‌رجوع و عملیات سرویس‌دهی، رشد چشمگیر در تولید مواد زاید را در آن‌ها به دنبال داشته است. کیفیت و کمیت پسماندهای مراکز درمانی روزبه‌روز مشکل‌ساز شده و از جمله مواد سمی خطرناک به‌حساب می‌آیند. هدف مقاله‌ی حاضر، ارزیابی، اولویت‌بندی و تبیین طرح مدیریتی جهت تصفیه و دفع پسماندهای مراکز درمانی است.
روش بررسی: معیارهای مهم در انتخاب روش دفع پسماندهای مراکز درمانی از طریق مطالعه‌ی پیشینه موضوع استخراج شد. سپس اهمیت این معیارها با استفاده از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی فازی (Fuzzy AHP (Fuzzy Analytical Hierarchy Proses تعیین شد و در پایان بهترین روش دفع، با استفاده از تکنیک ضرب و جمع وزنی فازی (Fuzzy WASPAS (Fuzzy Weighted Aggregated Sum Product Assessment انتخاب گردید.
یافته‌ها: از میان معیارهای اصلی، مسایل زیست‌محیطی با وزن ۰/۵۱۷ اولویت اول و معیارهای هزینه و حجم پسماندها با امتیازهای ۰/۳۱۷ و ۰/۱۶۶ به‌ترتیب رتبه‌های دوم و سوم را به‌دست آوردند. همچنین از میان زیرمعیارها هم، آلایندگی هوا با وزن ۰/۲۵۶ رتبه‌ی اول را کسب نموده است. از میان روش‌های دفع، روش دفن بهداشتی با امتیاز ۰/۳۱۷ رتبه‌ی اول و روش‌های ماکروویو، سوزاندن زباله‌ها و اتوکلاو با امتیازهای ۰/۲۶۵، ۰/۲۵۳، ۰/۱۷۳ به‌ترتیب رتبه‌های دوم تا چهارم را کسب نمودند.
نتیجه‌گیری: با در نظرگرفتن نتایج به‌دست‌آمده و اولویت‌بندی ارایه‌شده می‌توان با دفع پسماندها در مراکز بهداشتی و درمانی، به خطرزدایی بیشتر، کاهش آلایندگی محیط‌زیست و کاهش هزینه‌ها دست یافت. بر این اساس مناسب‌ترین روش برای دفع پسماندهای مراکز درمانی در کشور، روش«دفن بهداشتی» است. البته می‌بایست دفن بهداشتی زباله‌ها به نحو مناسب و استاندارد صورت گیرد تا از آلوده شدن آب‌های زیرزمینی و خسارت به محیط زیست جلوگیری گردد. حل مشکلات ناشی از زباله‌های بیمارستانی یک مسئله پیچیده و چندبعدی است که نیاز به همکاری و همیاری و تجمیع امکانات جامعه(دولت، مؤسسات خصوصی و عمومی) دارد.

احمدسیر صدر، روح الله تولایی، محمد علی افشار کاظمی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: معماری سازمانی منطبق بر نیازهای آزمایشگاهی، با استفاده ازمشترکات چارچوب‌های معماری سازمانی معتبر و موجود، باعث هم‌راستایی نیازها با استراتژی‌ها و اهداف سازمانی و زیر‌ساخت‌های فناوری اطلاعات می‌شود. ارزیابی بلوغ معماری سازمانی یکی از روش های مدیریت موثر فرایند معماری سازمانی است. هدف از مطالعه‌ی حاضر، ارزیابی پیاده‌سازی مدل معماری سازمانی بر روی سیستم‌های مدیریت اطلاعات آزمایشگاهی می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه که به روش کمی در سال ۱۳۹۸ انجام شد، مدل معماری سازمانی پیشنهادی صدر و همکاران که نتیجه‌ی تلفیق دو مدل معماری زکمن و مدل معماری سرویس‌گرا با سیستم‌های مدیریت اطلاعات آزمایشگاهی بود، در دانشگاه صنعتی شریف مورد ارزیابی بلوغ معماری سازمانی قرار گرفت. جامعه‌ی آماری این ارزیابی، بر اساس جدول تعیین نمونه‌ی مورگان، شامل ۱۰۰ نفر از افراد خبره در زمینه سیستم‌های مدیریت اطلاعات آزمایشگاهی در نظر گرفته شد. 
روش (Capacity Maturity Model) CMM، که بر اساس طیف لیکرت طراحی شده، به عنوان ابزار سنجش پرسش‌نامه مورد استفاده قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات، از شاخص‌های توصیفی فراوانی، درصد و آزمون T تک‌نمونه‌ای برای مقایسه‌ی میانگین‌ها در نرم‌افزار SPSS استفاده شد. 
یافته‌ها: ارزیابی بلوغ معماری سازمانی شامل چهار بعد در حوزه‌های برنامه‌ریزی و سازماندهی فناوری اطلاعات، توسعه و پیاده‌سازی فناوری اطلاعات، خدمت‌رسانی و پشتیبانی فناوری اطلاعات و حوزه‌ی نظارت و ارزیابی فناوری اطلاعات بود. در بین ابعاد بلوغ معماری سازمانی، کمترین میانگین مربوط به حوزه‌ی نظارت و ارزیابی و بیشترین میانگین مربوط به حوزه‌ی خدمت‌رسانی و پشتیبانی بود. ابعاد از لحاظ وضعیت به ترتیب عبارت بودند از: بعد خدمت‌رسانی و پشتیبانی، بعد برنامه‌ریزی و سازماندهی، بعد توسعه و پیاده سازی و بعد نظارت و ارزیابی. نتایج آزمون های تحلیلی در حوزه‌های مربوط به بلوغ معماری سازمانی شامل حوزه‌های برنامه‌ریزی و سازماندهی، توسعه و پیاده‌سازی و خدمت‌رسانی و پشتیبانی تفاوت معناداری نشان داد(۰/۰۰۰۱>P)، در حالی‌که در حوزه‌ی نظارت و ارزیابی تفاوت معنی داری نشان نداد. 
نتیجه‌گیری: ارزیابی پیاده‌سازی چارچوب معماری پیشنهادی در محیط‌های آزمایشگاهی نشان‌دهنده‌ی بلوغ‌یافتگی مدل ارایه شده در سه حوزه‌ی برنامه‌ریزی و سازماندهی، توسعه و پیاده‌سازی، و خدمت‌رسانی و پشتیبانی است. همچنین ارتقای بلوغ معماری سازمانی نیازمند توجه بیشتر به حوزه‌ی نظارت و ارزیابی واصلاحات این حوزه است.


زهرا واحدپور، محمدجواد آزادچهر، طه باغبانی، طیبه فلفلیان فینی، مهدی ناظری،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: ولوواژینیت کاندیدایی عفونت قارچی ناحیه واژن و ولو می‌باشد که کاندیدا آلبیکنس به‌عنوان عامل اصلی آن مطرح است. در میان درمان‌های مختلف و نتایج بحث برانگیز آن، فلوکونازول خوراکی به‌عنوان یکی از درمان‌های رایج برای موارد حاد و مزمن بیماری، پذیرفته شده است. این مطالعه با هدف بررسی پاسخ به درمان فلوکونازول و ارزیابی همزمان حساسیت دارویی صورت پذیرفت.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی از ۱۰۷ نفر بیمار مبتلا به ولوواژینیت مراجعه‌کننده به کلینیک تخصصی زنان دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال(۱۴۰۰-۱۳۹۹) پس از کسب رضایت وثبت اطلاعات و تکمیل پرسش‌نامه، نمونه‌برداری صورت پذیرفت. نمونه‌های گرفته شده بر روی  محیط کشت کروم آگار کاندیدا و سابرو دکستروز آگار تلقیح و در دمای ۳۰ درجه سانتی گراد انکوبه گردید. کلنی‌های مخمری با توجه به رنگ ایجادشده، شناسایی گردیدند. بیماران شناسایی شده بر حسب عدم و یا وجود سابقه عود، تحت درمان با تک دوز فلوکونازول (mg/ml ۱۵۰) یا دو دوز اضافه مستمر قرار گرفتند. بیماران، بعد از ۳۵-۳۰ روز از جهت بهبود علایم بالینی و قارچ‌شناسی مجدد ارزیابی شدند. حساسیت دارویی نسبت به فلوکونازول با روش میکرو دایلوشن و مطابق با (A۳-CLSI, document M۲۷) صورت پذیرفت.
یافته‌ها: ۱۰۷ بیمار با ولوواژینیت کاندیدایی شناسایی شد و کاندیدا آلبیکنس(۷۹/۴ درصد) بیشترین گونه جدا شده بود. در کل، پاسخ به درمان با فلوکونازول بر حسب یافته‌های قارچ‌شناسی(لام مستقیم و کشت منفی) ۶۲/۶ درصد بود(۰/۰۱۲=P) که این میزان برحسب گونه، کاندیدا آلبیکنس(۶۴/۷ درصد) و غیرآلبیکنس(۵۴/۵ درصد)، نوع عفونت کاندیدایی(عودکننده و غیرعودکننده) و حساسیت دارویی(۸≥MIC) تفاوت معنی‌داری نداشتند(۰/۰۵ نتیجه گیری: با توجه به درمان مبتنی برتجربه، ولوواژینیت کاندیدایی تشخیص آزمایشگاهی و ارزیابی همزمان حساسیت دارویی می‌تواند در انتخاب پروتکل درمانی مناسب کمک شایانی نماید و از ظهور و یا افزایش گونه‌های مقاوم جلوگیری نماید.

لیلا شاهمرادی، نیلوفر خردبین، احمدرضا فرزانه نژاد، نیلوفر محمدزاده، عاطفه قنبری جلفایی،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: گام نخست جهت مدیریت افسردگی در کودکان و نوجوانان، شناسایی ریسک‌فاکتورهاست. هدف این پژوهش شناسایی عناصر داده‌ای سیستم پشتیبان تصمیم بالینی غربالگری ریسک‌فاکتورهای افسردگی ماژور در افراد جوان است. 
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و جامعه‌ی پژوهش شامل پایگاه‌های Scopus، Pubmed، Embase، PsychInfo، WOS وClinical key و متخصصان حوزه‌ی سلامت روان شامل متخصصان روان‌پزشکی و دانشجویان روان‌شناسی و مشاوره و راهنمایی در مراکز آموزشی و درمانی معین است. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسش‌نامه‌ای شامل سه بخش بود که توسط هشت نفر از متخصصان در دسترس تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) و میانگین (Mean) تحلیل شدند. شاخص روایی محتوایی برابر با ۰/۷۴ و آلفای کرونباخ با نرم افزار SPSS  برابر با ۰/۸۲۴ محاسبه و در نتیجه روایی و پایایی ابزار تایید شد.
یافته‌ها: مطابق با جدول لاوشه، عناصر اطلاعاتی مثل قوم و نژاد(Mean=۱/۱۲۵ ،CVR=-۰/۲۵) که CVR بین صفر تا ۰/۷۵ و میانگین کمتر از ۱/۵ داشتند، رد شدند. آیتم‌هایی مثل جنسیت(۱=CVR)، که CVR آن‌ها مساوی یا بیشتر از ۰/۷۵ بود، و نیز آیتم‌هایی مثل وضعیت تاهل(Mean=۱/۶۲۵ ،CVR=۰/۵) که CVR آن‌ها بین صفر تا ۰/۷۵ و میانگین مساوی یا بیشتر از ۱/۵ بود، پذیرفته و به‌عنوان مجموعه‌ی حداقل داده‌های غربالگری افسردگی ماژور در بازه سنی ۱۰ تا ۲۵ سال در نظر گرفته شدند. عناصر داده‌ای شناسایی شده در سه دسته‌ی دموگرافیک، بالینی و سوابق روانی-اجتماعی فرد دسته‌بندی شدند.
نتیجه‌گیری: سیستم‌های پشتیبان تصمیم بالینی در مراحل مختلف ارایه مراقبت سلامت از جمله فرایند غربالگری کمک‌کننده هستند. با به‌کارگیری این سیستم‌ها برای غربالگری ریسک‌فاکتورهای افسردگی ماژور می‌توان محدودیت دسترسی به متخصصان بهداشت روان را بهبود بخشید، از اجرای گایدلاین‌ها اطمینان حاصل کرد و همکاری بین سطوح مختلف مراقبت سلامت را ارتقا داد. تعیین مجموعه‌ی حداقل داده‌های غربالگری افسردگی ماژور در بازه سنی ۱۰ تا ۲۵ سال، نخستین گام طراحی و ایجاد سیستم پشتیبان تصمیم بالینی جهت شناسایی و غربالگری افراد از حیث این بیماری می‌باشد. 

مریم اسلامی، جواد جهانگیرزاده،
دوره 16، شماره 6 - ( 11-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: برنامه‌ی درسی به‌عنوان قلب نظام آموزشی، از عوامل موثر در تحقق اهداف و رسالت دانشگاه می‌باشد و ارزیابی آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ازآن‌جاکه آموزش پزشکی با حیات انسان‌ها سروکار داشته و دوره‌های کارآموزی در شکل‌دهی توانمندی حرفه‌ای دانشجویان پزشکی نقش اساسی دارند، این پژوهش با هدف تعیین میزان مطلوبیت برنامه‌های کارآموزی از دیدگاه دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در دوران بیماری کووید-۱۹ بر اساس عناصر نه‌گانه‌ی فرانسیس کلاین انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه، از روش توصیفی-پیمایشی استفاده شد. جامعه‌ی آماری ۴۸۷ دانشجوی رشته پزشـکی دانشـگاه علوم پزشکی تهران بودند که در زمان انجام پژوهش در حال گذراندن مرحله کارآموزی بوده و پرسش‌نامه به‌صورت سرشماری در اختیار آنان قرارگرفت. تعداد نمونه بر اساس جدول مورگان ۲۱۵ نفر تعیین گردید. ابزار پژوهش پرسش‌نامه استاندارد بوده که روایی آن توسط استادان حوزه‌ی علوم‌تربیتی تأیید شد و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ ۰/۷۹۴ محاسبه گردید. برای تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی(شامل جداول آماری، نمودارها، شاخص‌های مرکزی و پراکندگی) و آمار استنباطی(شامل آزمون‌های t تک نمونه ای و t دو نمونه مستقل) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که برنامه‌های کارآموزی از دیدگاه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در دوران بیماری کووید-۱۹ با توجه به این‌که آماره t کلیه متغیرهای پژوهش کمتر از ۱/۹۶ می‌باشد(اهداف آموزشی ۴/۷۳۵-=t،، محتوای آموزشی ۰/۶۶۶=t، فعالیت‌های یادگیری ۷/۸۱۲-=t، راهبردهای تدریس ۴/۲۴۶-=t، مواد و منابع آموزشی ۰/۹۷۰-=t، گروه‌بندی فراگیران ۵/۲۲۳-=t، فضا(مکان) یادگیری ۴/۰۲۹-=t، زمان یادگیری ۵/۰۴۳-=t، و ارزشیابی یادگیری ۷/۳۴۸-=t) از منظر کلیه عناصر مطلوب نبود. همچنین مشخص شد که در خصوص مطلوبیت این برنامه‌ها به جز عنصر اهداف آموزشی، تفاوت دیدگاه معناداری بین دانشجویان دختر و پسر وجود ندارد.
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج پژوهش، برنامه‌های کارآموزی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در دوران بیماری کووید-۱۹ با چالش‌هایی روبه‌روست. بنابراین ارایه برنامه‌ای که با شرایط سازگار بوده و بتواند نیازهای آموزشی فراگیران را فراهم آورد ضروری است.

رضا سعادت مهر، آرام کریمیان، کامل عبدی، فرشته بخشیان، مهران ضرغامی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران مبتلا به سوختگی در هنگام تعویض پانسمان، سطوح بالایی از اضطراب پیش‌بینی شده را تجربه می‌کنند. یکی از روش‌های کنترل این اضطراب، استفاده از روش‌های طب مکمل است. مطالعه‌ی حاضر با هدف مقایسه‌ی اثربخشی آرام‌سازی پیش‌رونده و تکنیک تنفس شکمی بر اضطراب درد پانسمان سوختگی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی با گروه کنترل بود. تعداد ۴۵ بیمار مراجعه‌کننده به بیمارستان سوختگی زارع ساری به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در سه گروه تقسیم شدند. گروه اول مداخله‌ی آرام‌سازی را دریافت کردند، گروه دوم مداخله‌ی تکنیک تنفسی را دریافت کردند و گروه شاهد، درمان استاندارد را دریافت کرد. جهت سنجش میزان اضطراب درد پانسمان سوختگی از ابزار اضطراب ناشی از درد پانسمان سوختگی (BSPAS: Burn Specific Pain Anxiety Scale) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS استفاده شد. از روش‌های آماری توصیفی و تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی توکی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد.
یافته‌ها: براساس نتایج، ۲۸ درصد افراد شرکت‌کننده در مطالعه مجرد و ۷۲ درصد متاهل بودند. از لحاظ سنی بیشتر افراد شرکت‌کننده بین ۳۱ تا ۴۰ سال قرار داشتند. یافته‌ها نشان داد که میانگین سطح اضطراب درد در سه گروه آماری قبل از مداخله اختلاف معنی‌داری نداشت. اما میانگین اضطراب درد پانسمان سوختگی بعد از مداخله بین گروه آرام‌سازی و گروه شاهد(۰/۰۰۱>P) و گروه تکنیک‌های تنفسی و گروه شاهد(۰/۰۰۱>P) اختلاف معناداری داشته است؛ به‌گونه‌ای‌که میانگین اضطراب درد پانسمان سوختگی در گروه آرام‌سازی ۸/۶۰ واحد نسبت به گروه شاهد و در گروه تکنیک‌های تنفسی ۱۱/۶۰ واحد نسبت به گروه شاهد کاهش یافته بود.
نتیجه‌گیری: استفاده از روش‌های آرام‌سازی پیش‌رونده و تکنیک تنفسی که جزو روش‌های غیردارویی بوده جهت کاهش اضطراب درد پانسمان در بیماران سوختگی پیشنهاد می‌شود. این روش‌ها ساده و کم هزینه بوده و می‌تواند از پیامدهای اضطراب درد پانسمان بکاهد.

- زینب هاشم زاده، فرهاد حبیبی، حسین درگاهی، محمد عرب،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: ارایه مراقبت در منزل به بیماران، روش جایگزین بستری در بیمارستان به خصوص برای بیماران مزمن است که می‌تواند به‌عنوان یک رویکرد نوآورانه برای بهبود ارایه مراقبت و کاهش هزینه‌های ناشی از بستری‌شدن مجدد در بیمارستان‌ها اجرا شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی مزایا و چالش‌های اجرای طرح مراقبت در منزل پس از ترخیص از بیمارستان از دیدگاه دریافت‌کنندگان و ارایه‌دهندگان مراقبت سلامت در سطح دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۴۰۰ انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه‌ی حاضر یک پژوهش کاربردی است که به‌صورت کیفی با استفاده از مصاحبه‌های ساختاریافته و نیمه ساختاریافته انجام شد. جامعه‌ی پژوهش شامل مسئولان اجرای این طرح در سطح وزارت بهداشت و دانشگاه، مجریان این طرح در ۴ بیمارستان، ۵ موسسه ارایه‌کننده‌ی خدمات مراقبت در منزل، و همراهان بیماران بودند. تعداد ۲۸ نفر از جامعه پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند و گلوله برفی وارد مطالعه شدند. برای تحلیل داده‌های مصاحبه از روش تحلیل محتوایی استفاده شد. از نرم‌افزار MAXQDA۲۰۲۰ جهت دسته‌بندی داده‌ها بهره‌برداری گردید.
یافته‌ها: بر اساس یافته‌های این پژوهش و پس از انجام تحلیل محتوا، نتایج به‌دست آمده به دو دسته مزایا و چالش‌های طرح مراقبت در منزل پس از ترخیص از بیمارستان طبقه‌بندی گردید. در مجموع ۶۱ کد باز استخراج شد؛ به‌طوری‌که ۲۷ کد به شناسایی ۵ تم(شامل بهبود ارایه خدمت، کاهش هزینه‌ها، تحقق اهداف سلامت، مزایای فرهنگی و اجتماعی، فراهم بودن زیرساخت‌های لازم) در قسمت مزایا و ۳۴ کد به شناسایی ۷ تم(شامل سیاست‌گذاری، قانونی و اخلاقی، اقتصادی، نیروی انسانی، فرهنگی-اجتماعی-ارتباطی، محدودیت در ارایه خدمت و محدودیت‌های زمانی و مکانی) در قسمت چالش‌ها انجامید.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که ارایه خدمات مراقبت در منزل پس از ترخیص از بیمارستان در تکمیل فرایند ارایه خدمات درمانی نقش مهمی دارد. می‌توان گفت ارایه خدمات مراقبت در منزل پس از ترخیص از بیمارستان باعث بهبود ارایه خدمت، کاهش هزینه‌ها و تحقق اهداف سلامت می‌شود و از طرف دیگر در حوزه‌های سیاسی، قانونی، اقتصادی و فرهنگی چالش‌هایی در مسیر اجرای بهینه‌ی این طرح وجود دارد. بنابراین برنامه‌ریزی برای ارزیابی و حل مشکلات پیش‌روی این خدمات امری ضروری است.

اکرم همتی پور، علی حاتمی، اعظم جهانگیری مهر، فروزان جلوداری، زهرا مهری،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بین بیماری و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری‌های مزمن، ارتباط متقابل وجود دارد و اختلالات جسمانی اثری مستقیم بر روی تمام جنبه‌های کیفیت زندگی می‌گذارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده‌محور به روش آموزش چندرسانه‌ای(مالتی مدیا) بر کیفیت زندگی کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور انجام شد. 
روش بررسی: این مطالعه از نوع تجربی است. ۱۲۰ بیمار به‌همراه والدین، که در مرکز تالاسمی بیمارستان خاتم‌الانبیا شوشتر پرونده پزشکی داشتند، باتوجه به معیارهای ورود، انتخاب و با روش تخصیص تصادفی بلوک چهارتایی به دو گروه ۶۰ نفر مداخله و کنترل تقسیم شدند. از نظر سن و جنس نیز همسان‌سازی شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش‌نامه‌ی کیفیت زندگی کودکان (Ped-SQL) و پرسش‌نامه‌های محقق‌ساخته آگاهی و خودکارآمدی در زمینه‌ی بیماری تالاسمی بود. اطلاعات جمع‌آوری شده با نرم‌افزار SPSS و با آزمون‌های آماری من ویتنی و یلکاکسون و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. 
یافته‌ها: از ۱۲۰ کودکی که وارد مطالعه شدند، ۸۷ نفر دختر(۷۲/۵ درصد) و میانگین سن این کودکان(۲/۲۵±۹/۷۴) و مدت زمان ابتلا به بیماری(۴/۴۷±۵/۳۵) سال بود. در این مطالعه سطح کیفیت زندگی کودکان و ابعاد آن، بعد از اجرای الگوی آموزشی تنها در گروه مداخله افزایش چشمگیری نسبت به قبل از آموزش دیده شد(۰/۰۰۱>P). بعد از اجرای این الگو نیز میزان آگاهی(۰/۰۰۱>P) و خودکارآمدی والدین( ۰/۰۰۳=P) نیز افزایش معناداری همراه بود و این معناداری نیز نسبت به گروه کنترل مشاهده شد(۰/۰۰۱>P). متغیرهای سن، جنسیت و طول مدت ابتلا و سطح تحصیلات والدین بر آگاهی، خودکارآمدی والدین و کیفیت زندگی کودک اثری نداشتند(۰/۰۵ نتیجه‌گیری: براساس نتایج مطالعه‌ی حاضر، اجرای برنامه‌های توانمندسازی مبتنی برخانواده برپایه آموزش چندرسانه‌ای به والدین کودکان مبتلا به تالاسمی با افزایش آگاهی و خودکارآمدی والدین آن‌ها باعث ارتقا و بهبود کیفیت زندگی این کودکان شده است. پیشنهاد می‌شود که این برنامه در سطح وسیع تری با امکانات بهتر برای والدین و اعضای خانواده آن‌ها اجرا شود.

مونا رفیع زاده، رضا صفدری، ژاله شوشتریان ملاک، شعبان علیزاده،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش موبایل مبتنی بر شبیه‌سازی از الزامات عصر جدید بوده و حیطه‌ای رو به گسترش در راستای رفع نیازهای آموزشی رده‌ها و سیستم‌های مختلف است. باتوجه به گسترش استفاده از فناوری‌های مبتنی بر شبیه‌سازی و محبوبیت ویژهی فناوری واقعیت ‌افزوده یا (AR: Augmented Reality) در حیطه‌ی آموزش، پژوهش حاضر به‌منظور تسهیل گام‌های اولیه در شناخت الزامات فنی و نرم‌افزاهای مورداستفاده در ایجاد این نوع برنامه‌های کاربردی‌ (app) صورت گرفته است.
روش بررسی: داده‌های موردنیاز این پژوهش جهت شناسایی پلتفرم/نرم‌افزارهای اصلی مورد استفاده در طراحی و ایجاد برنامه‌های کاربردی آموزشی مبتنی بر فناوری AR با جستجو در منابع کتابخانه‌ای گردآوری شد. همزمان، قابلیت‌ها/بخش‌های برنامه‌های کاربردی خروجی مطالعات وارد شده نیز استخراج، و مجموع این اطلاعات در قالب یک جدول آورده شد. پس از نمایش نرم‌افزارهای مورد استفاده در ایجاد این نوع برنامه‌های کاربردی، معماری و مدلی ساده از نحوه‌ی ایجاد یک برنامه‌ کاربردی آموزشی مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده توسط پرکاربردترین نرم‌افزارهای موجود ترسیم شد.
یافته‌ها: قابلیت‌های نمایش مدل سه‌بعدی و نمونه سوالات چندگزینه‌ای به‌عنوان قابلیت‌های حداقل(پایه) یک برنامه کاربردی آموزشی مبتنی بر فناوری واقعیت ‌افزوده شناسایی شدند. جهت شناسایی پرکاربردترین نرم‌افزارهای مورد استفاده در ایجاد برنامه‌های کاربردی آموزشی مبتنی بر AR، مقالات وارد شده بررسی، اطلاعات موردنیاز استخراج و در قالب جدول گردآوری گردید. نتایج بررسی نرم‌افزاهای متعدد مورد استفاده در مقالات حاکی از آن بود که 3D Unity و Vuforia بیشترین آمار استفاده در ایجاد این نوع برنامه‌های کاربردی را دارند. سپس، مدلی ساده از مراحل ایجاد برنامه کاربردی آموزشی مبتنی بر واقعیت ‌افزوده و همچنین یک نمونه خروجی از این نوع برنامه کاربردی بر اساس این اطلاعات ارایه شد.
نتیجه‌گیری: آموزش مبتنی بر شبیه‌سازی یکی از مباحث مطرح و رو به رشد در سطح جهان است. فناوری واقعیت ‌افزوده به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین و پرکاربردترین تکنولوژی‌های این حیطه می‌باشد. نتایج این پژوهش مجموعه‌ای از قابلیت‌های پایه یک برنامه کاربردی آموزشی مبتنی بر AR و همچنین نرم‌افزارهای قابل استفاده در ایجاد آن را در برمی‌گیرد. بنابراین، مطالعه‌ی حاضر می‌تواند با ایجاد درک فنی اولیه از آموزش مبتنی بر AR، پژوهشگران علاقمند به این حیطه را در جهت شناسایی و انتخاب ساده‌ترین مسیر در ایجاد یک برنامه کاربردی آموزشی مبتنی بر AR یاری نماید

زهرا خواجه، کامران یزدانی، ابراهیم عبدالله‌پور، محسن محمدی، سحرناز نجات،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: آلزایمر یک بیماری مزمن است که باعث ناتوانی‌های شناختی، تفکر، تغییرات شخصیتی و اختلال در فعالیت‌های روزمره می‌شود. به دلیل این اختلالات، بیماران نیاز به مراقبت طولانی مدت دارند. مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر، بیشتر در منزل توسط اعضای خانواده انجام می‌شود و همین امر باعث می‌شود مراقبان خانگی از نظر روحی، جسمی، عاطفی، اجتماعی و مالی دچار مشکل شوند. پرسنل بهداشتی نقش کلیدی در زمینه‌ی ارایه اطلاعات و راهنمایی و کمک به خانواده در کنترل این شرایط دارند. هدف از اجرای این مطالعه بررسی سطح آگاهی و نگرش در مورد بیماری آلزایمر در پرسنل سلامت(بهورزان) و تعیین عوامل مرتبط با آن است. 
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه‌ی مقطعی جهت بررسی سطح آگاهی و نگرش بهورزان در مورد بیماری آلزایمر و عوامل مرتبط با آن است. تمام ۲۶۰ نفر از بهورزان دو شهرستان گرگان و کردکوی به روش سرشماری جهت بررسی سطح آگاهی و نگرش در مورد بیماری آلزایمر و عوامل مرتبط با آن وارد مطالعه شدند. برای تعیین ارتباط بین متغیرهای مستقل با متغیر وابسته (نمره‌ی کلی آگاهی و نگرش) از آزمون‌های T- test و آنالیز واریانس ANOVA در آنالیز bivariate استفاده شد. متغیرهایی که سطح معناداری ارتباط آن‌ها با متغیر پاسخ در آنالیز bivariate کمتر از۰/۲ بود  وارد مدل خطی شدند و در نهایت از مدل خطی چندگانه (multivariable) برای تعیین عوامل مرتبط با سطح آگاهی و نگرش استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین سطح آگاهی ۴۶/۷۳% (۴۸/۱۶–۴۶/۴۵ :CI ۹۵ درصد) و میانگین سطح نگرش ۵۵/۶۱% (۵۶/۷۴-۵۴/۶۳ :CI ۹۵ درصد) به دست آمد. نتایج نشان می‌دهد، که آن‌هایی که سابقه‌ی آموزش قبلی، سابقه‌ی مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر، سابقه‌ی کار طولانی‌تری در سیستم بهداشتی داشتند و دارای جنسیت مؤنث و متأهل بودند از سطح آگاهی بالاتر و افرادی که سابقه‌ی آموزش قبلی داشتند و دارای قومیت سیستانی بودند از نگرش بالاتری برخوردار بودند. 
نتیجه‌گیری: به طور کلی سطح آگاهی بهورزان ۴۶/۷۳ از ۱۰۰-۰ و سطح نگرش ۵۵/۶۱ از ۱۰۰-۰ است. عواملی از جمله جنسیت، سابقه‌ی کار در سیستم بهداشتی، سابقه‌ی شرکت در کارگاه آموزشی، سابقه‌ی مراقبت از بیمار مبتلا و وضعیت تأهل با سطح آگاهی بهورزان و عواملی از جمله قومیت و سابقه‌ی شرکت در کارگاه آموزشی با سطح نگرش بهورزان مرتبط بود.
ثریا سیار، سارا نوروزی، سید محمد حسین جوادی، محمد سبزی خوشنامی، ساناز دهقانی، مریم پورحسین، مهناز زامیادی،
دوره 17، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به نقش مددکاران اجتماعی در نظام سلامت، موفقیت و پایداری عمل پیوند عضو، پیشگیری از بستری‌های مجدد بیماران و کاهش هزینه‌های تحمیلی بر نظام سلامت این مطالعه با هدف طراحی پروتکل مداخلات تخصصی مددکاران اجتماعی مراکز درمانی ایران در فرایند پیوند و ایجاد وحدت رویه درعملکرد و ارایه‌ی جامع خدمات به بیماران و مراقبانشان انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه در دو فاز مرور منابع و کیفی انجام شد. در مرحله‌ی مرور منابع پایگاه‌های اطلاعاتی معتبر بررسی گردید و در مرحله‌ی کیفی به منظور جمع‌آوری اطلاعات از تکنیک‌های دلفی و بحث گروهی متمرکز با حضور پانزده نفر از مسئولان و مددکاران اجتماعی شاغل در بیمارستان‌های منتخب کشور از استان‌های تهران، لرستان، خراسان رضوی، البرز، آذربایجان شرقی، یزد، گلستان، قزوین، کرمانشاه و کارشناسان و صاحب‌نظران حوزه‌های معاونت‌های بهداشتی و درمان وزارت بهداشت، استادان دانشگاه، کادر درمان و کارشناسان حوزه‌ی پیوند و اهدای عضو انجام شد. پروتکل نهایی جهت نقد و ارزیابی نهایی برای هشت نفر از کارشناسان مجرب ارسال گردید و از آن‌ها خواسته شد با توجه به چک‌لیست نقد راهنما، پروتکل را از حیث هدف و محدوده‌ی مداخلات، ذینفعان، مراحل تدوین، وضوح ارایه، قابلیت دسترسی و عدم وابستگی در نگارش را مورد ارزیابی نهایی قرار دهند.
یافته‌ها: در این مطالعه، فرایند‌کاری مددکاران اجتماعی در سه مرحله‌ی قبل، حین و پس از پیوند ترسیم گردید. همچنین نقش‌های متنوعی برای مددکاران اجتماعی در سه مرحله‌ی کاری در نظر گرفته شد که از آن جمله می‌توان به نقش مدافع، حمایت‌گر، مدیر مورد (case manager)، بسیج‌کننده‌ی منابع، آموزش‌گر، مشاور، ارزیابی‌کننده و هدایت‌گر اشاره کرد. حین پیوند مداخلاتی همچون حمایت‌یابی اطلاعاتی، تسهیل‌گری در فرایند بستری بیمار، ارایه‌ی حمایت‌های روانی اجتماعی از خانواده با هدف توان‌افزایی برای مراقبت‌های پس از پیوند، ارایه‌ی مشاوره به اعضای خانواده جهت مقابله با استرس و ارتقای بهداشت روانی آنان و ارایه‌ی حمایت‌های اقتصادی، فراهم نمودن شرایط اسکان از طریق همراه‌سراها و ارتباط و تعامل با تیم درمان از جمله پزشک به منظور پاسخ‌گویی به نیازهای خانواده، تسهیل درمان و ترخیص به موقع انجام می‌شود.
نتیجه‌گیری: پروتکل مداخلات تخصصی مددکاران اجتماعی در فرایند پیوند گام جدید و نگاه متفاوتی را به حمایت‌های روانی اجتماعی در پیوند و تیم‌های کوردیناتوری ایجاد نمود طوری‌که مددکاران اجتماعی به حوزه‌ی اهدا و پیوند اعضا و کار با مراقبان، خانواده‌ها و بازماندگان بیماران وارد شدند.

فریبا معلم برازجانی، آزیتا یزدانی، رضا صفدری، سید منصور گتمیری،
دوره 17، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: نارسایی کلیه از مشکلات شایع و رو به افزایش در ایران و جهان به شمار می‌رود. پیوند کلیه به‌ عنوان روش‌درمانی ارجح برای بیماران مبتلا به ESRD شناخته شده است. یادگیری ماشین به عنوان یکی از ارزشمند‌ترین شاخه‌های هوش مصنوعی در زمینه‌ی پیش‌بینی بقای بیماران یا پیش‌بینی بروز حـالات مختلف در بیماران کاربرد بسزایی دارد. هدف از انجام این پژوهش پیش‌بینی پیامدهای پیوند کلیه در بیماران، با استفاده از یادگیری ماشین است.
روش بررسی: از آن‌جایی که یکی از قوی‌ترین روش‌شناسی‌ها در زمینه‌ی اجرا و پیاده‌سازی پروژه‌های داده کاوی CRISP است، این روش‌شناسی به عنوان روش کار انتخاب شد. به منظور شناسایی عوامل مؤثر در پیش‌بینی پیامد‌های پیوند کلیه، پس از مرور متون مرتبط، چک‌لیستی محقق ساخته جهت مشخص کردن میزان ضرورت هرکدام از عوامل مؤثر بر نتیجه‌ی پیوند برای تعدادی از نفرولوژیست‌های سراسر کشور ارسال شده و نتایج تحلیل و بررسی شد. سپس با استفاده از زبان پایتون و الگوریتم‌های مختلف یادگیری ماشین از جمله ماشین‌بردار پشتیبان، جنگل‌های تصادفی، K نزدیک‌ترین همسایه، گرادیان افزایشی و یادگیری عمیق، به مدل‌سازی بر روی داده‌ها پرداخته شد.
یافته‌ها: مدل نهایی از نوع چند برچسبی و بر اساس الگویتم جنگل تصادفی بود که بتواند پیامد‌های مختلف پیوند کلیه که در این مطالعه شامل احتمال پس‌زدگی، واکنش‌های دیابتیک، واکنش‌های بدخیمی و بستری مجدد بیمار بود را به صورت یک جا پیش‌بینی کند. پس از انجام مراحل پیش پردازش بر روی داده ها و مدل‌سازی بر روی ویژگی‌های داده‌ی ورودی به وسیله الگوریتم‌های مختلف، مدل نهایی قادر بود با خطایی کمتر از ۰/۰۱ به پیش‌بینی چهار مورد پیامد پیوند کلیه یعنی پس‌زدگی، ابتلا به دیابت، واکنش‌های بدخیمی و بستری مجدد بیمار بپردازد.
نتیجه‌گیری: میزان بالای درستی و دقت مدل جنگل تصادفی نشان از قدرت بالای این مدل برای پیش‌بینی پیامدهای پیوند کلیه دارد. در این مطالعه، مؤثرترین عوامل در ابتلای بیمار به پیامدهای ذکر شده شناسایی شد. برای نمونه‌های جدید با استفاده از این سیستم مبتنی بر یادگیری ماشین می‌توان به پیش‌بینی احتمال بروز این پیامدها برای بیماران پرداخت.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پیاورد سلامت می باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb