جستجو در مقالات منتشر شده



سکینه عباسی، شهرزاد شریف پور واجاری،
دوره 15، شماره 5 - ( 11-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان دهانه‌ی رحم چهارمین علت اصلی مرگ و میر در میان زنان بوده و سالانه حدود نیم میلیون مورد جدید در کشور های توسعه یافته شناسایی می‌شود. بر اساس بررسی‌های انکلوژیک، HPV به دو دسته‌ی پر خطر (high risk) و کم خطر (low risk) طبقه بندی شده و بیشتر موارد ابتلا مرتبط به نوع پرخطر ویروس پاپیلومای انسانی هستند. پاپیلومای نوع 16 و نوع 18 از انواع پرخطر در این سرطان به شمار می‌روند. پاپیلوما ویروس انسانی، گروه کوچکی از ویروس‌های بدون پوشش با DNA دو رشته ای هستند که جزو خانواده پاپیلوما ویریده (papilloma viridae) می‌باشند.
روش بررسی: در این مطالعه‌ی مروری بیش از 200 مقاله‌ی مرتبط با ویروس پاپیلومای انسانی و عملکرد سیستم ایمنی در برابر این ویروس از پایگاه‌های Google Scholar، Scopus و Pubmed از سال 2015 تا 2020 بررسی گردید که در نهایت از میان آن‌ها 34 مقاله در رابطه با مارکرها و سایتوکاین ها درسرطان دهانه رحم، انتخاب شدند.
یافته ها: یکی از این روش‌های In-vitro  در شناسایی مارکرها، استفاده از وکتور برای آلوده‌سازی سلول‌های دندریتیک جهت ارایه آنتی‌ژن، افزایش بیان مارکرها و بلوغ سلول T بکر (Native T cell) می‌باشد که منجر به شناسایی انواعی از مارکرها و سایتوکاین‌هایی مانند PD ،PDL ،CD ،MHC ،FASL ،IFN ،IL ،TLR در ارتباط با سرطان دهانه‌ی رحم شده است.
نتیجه‌گیری: پیشگیری از سرطان رحم می‌تواند بار اقتصادی و همچنین بار اجتماعی ناشی از ابتلا به این بیماری را در جامعه کاهش دهد. از سایتوکاین‌های مهم و اصلی بیان شده در هنگام مواجهه با HPV  می‌توان به 6-IL و 8-IL اشاره کرد. چندین اپی توپ آگونیست با قدرت اتصالی بهبود یافته به آلل آنتی ژن لکوسیت انسانی (HLA-A2) A2 کلاس I برای تقویت پاسخ‌های لنفوسیت T سیتوتوکسیک و استفاده در ساخت واکسن‌های موثر علیه HPV توصیف شده است؛ زیرا از قبل مشخص شده بود که اپیتوپ‌های مختلف از 16 HPV مانند E6 و E7، قادر به برانگیختن پاسخ‌های لنفوسیت T سیتوتوکسیک (CTL) انسانی از طریق اتصال به HLA-A2 هستند.

رضوان عزیزی، محمد عزیزی، وریا طهماسبی، هادی عبداله زاد،
دوره 15، شماره 6 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع چاقی به‌عنوان یک مشکل بهداشتی در سراسر جهان شناخته شده است. سندروم متابولیک به‌عنوان مهم‌ترین فاکتور چاقی یکی از معضلات سلامتی در تمامی جوامع محسوب می‌شود. مداخلات ورزشی و استفاده از مکمل‌ها از جمله رویکردهای بهبود وضعیت افراد دارای سندروم متابولیک می‌باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات هشت هفته مکمل یاری آلژینات سدیم همراه با تمرینات تناوبی شدید بر سطوح پروفایل لیپیدی و آنزیم‌های کبدی در زنان دارای سندروم متابولیک بود.
روش بررسی: ۳۰ زن مبتلا به سندروم متابولیک به‌صورت تصادفی به ۴ گروه: تمرین تناوبی با شدت بالا (High Intensity Interval Training)+مکمل(۹ نفر)، تمرین تناوبی (HIIT)(۸ نفر)، گروه مکمل(۷ نفر) و گروه کنترل(۶ نفر) تقسیم شدند. آزمودنی‌های هر دو گروه تمرین تناوبی و تمرین تناوبی+مکمل به‌مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی با شدت ۸۵ تا ۹۵ درصد حداکثر ضربان قلب را اجرا کردند. مصرف مکمل آلژینات سدیم به‌صورت سه نوبت در روز و ۳۰ دقیقه قبل از وعده غذایی به مقدار ۱/۵ گرم آلژینات سدیم حل شده در ۱۰۰ میلی‌گرم آب بود. نمونه‌برداری خون آزمودنی‌های هر ۴ گروه ۴۸ ساعت قبل و بعد از پروتکل تمرین در دو مرحله پیش و پس‌آزمون انجام شد. از روش تحلیل واریانس یک راهه و تی همبسته برای تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد(۰/۰۵≥P). 
یافته‌ها: نتایج نشان داد که در گروه تمرین+مکمل پروفایل لیپیدی(۰/۰۰۵=P) و آسپارتات آمینوترانسفراز(۱۷/۸ درصد)(۰/۰۱۲=P)، درصد چربی(۰/۰۰۱=P)(۹/۷ درصد)، BMI (P=۰/۰۰۰) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT)(۱۲/۷ درصد)(۰/۰۳۵=P) در مقایسه با سایر گروه‌ها کاهش معناداری یافت که نشان‌دهنده‌ی تاثیر تمرین تناوبی و مکمل در بهبود علایم سندروم متابولیک در زنان شرکت‌کننده در این تحقیق است.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می‌رسد که تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل آلژینات سدیم می‌تواند در پیشگیری از بروز برخی بیماری‌های مرتبط با چاقی و درمان سندروم متابولیک موثر واقع شود.

منیره رحیم خانی، علیرضا مردادی،
دوره 15، شماره 6 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: استافیلوکوک‌های اورئوس جزو مهمترین عوامل عفونت‌های بیمارستانی به‌شمار رفته و می‌توانند عفونت‌های سطحی و یا عمقی ایجاد نمایند. در این بین سویه‌های مقاوم به متی‌سیلین (Methicillin-Resistant Staphylococcus Aureus (MRSAاز اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. در سال‌های اخیر مقاومت باکتری‌ها به آنتی‌بیوتیک‌های موجود یکی از نگرانی‌های اصلی می‌باشد. بسیاری از باکتری‌ها امروزه به حداقل یکی از عوامل آنتی‌بیوتیکی و در بیشتر موارد به چندین آنتی‌بیوتیک از گروه‌های مختلف مقاومت نشان می‌دهند. هدف از مطالعه‌ی حاضر، اثر کشندگی محلول رویی جدا شده از استافیلوکوک اورئوس متاثر از سیپروفلوکسازین بر روی سویه‌های بالینی MRSA بوده است.
روش بررسی: در تحقیق حاضر، تعداد ۸۳ سویه استافیلوکوکوس اورئوس که بر روی محیط BHI براث کشت داده شده بود از بیمارستان‌های تابع دانشگاه علوم پزشکی همدان جمع‌آوری و به آزمایشگاه محل تحقیق ارسال شد. سویه‌های MRSA بالینی از نظر  فنوتیپ و ژنوتیپ تاییدشده و سپس (MIC) Minimum Inhibitory Concentration و (Minimum Bactericidal Concentration (MBC تعدادی از سویه‌های بالینی MRSA را به‌طور جداگانه در مجاورت آنتی‌بیوتیک سیپروفلوکسازین و همچنین محلول رویی (supernatant) که از محیط کشت مایع استافیلوکوکوس اورئوس زیر فشار سیپروفلوکسازین استخراج شده بود، به‌دست آمد.
یافته‌ها: تست‌های تشخیصی استافیلوکوکوس اورئوس از جمله رنگ‌آمیزی گرم بر روی کلنی‌ها و انجام تست‌های کاتالاز و کوآگولاز لوله‌ای انجام گرفت و مشخص شد که تمامی سویه‌ها استافیلوکوکوس اورئوس بودند. در مرحله‌ی بعدی با استفاده از PCR و پرایمر mecA هر ۸۳ سویه دارای ژن mecA بوده و از نظر ژنوتیپی نیز وجود سویه‌های MRSA تایید گردید. میزان متوسط MIC  سیپروفلوکسازین و محلول رویی برای سویه‌های مختلف MRSA به‌ترتیب mg/ml  ۰/۰۳۲ و ml/ml ۰/۰۲ و میزان متوسط MBC سیپروفلوکسازین و محلول رویی برای سویه‌های مختلف MRSA به‌ترتیب mg/ml ۰/۰۶۴ و ml/ml ۰/۰۴ به‌دست آمد.
نتیجه‌گیری: مقادیر MIC و MBC در مورد سویه‌های MRSA در مجاورت سیپروفلوکسازین و در مجاورت محلول رویی از نظر عددی تقریبا مشابه بودند که این نشان‌دهنده‌ی تاثیر کشندگی ماده پروتئینی ترشح شده از استافیلوکوک‌های کشت داده شده در مجاورت مقادیر بسیار کم سیپروفلوکسازین بر روی خود باکتری‌ها می‌باشد.

زهرا واحدپور، محمدجواد آزادچهر، طه باغبانی، طیبه فلفلیان فینی، مهدی ناظری،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: ولوواژینیت کاندیدایی عفونت قارچی ناحیه واژن و ولو می‌باشد که کاندیدا آلبیکنس به‌عنوان عامل اصلی آن مطرح است. در میان درمان‌های مختلف و نتایج بحث برانگیز آن، فلوکونازول خوراکی به‌عنوان یکی از درمان‌های رایج برای موارد حاد و مزمن بیماری، پذیرفته شده است. این مطالعه با هدف بررسی پاسخ به درمان فلوکونازول و ارزیابی همزمان حساسیت دارویی صورت پذیرفت.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی از ۱۰۷ نفر بیمار مبتلا به ولوواژینیت مراجعه‌کننده به کلینیک تخصصی زنان دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال(۱۴۰۰-۱۳۹۹) پس از کسب رضایت وثبت اطلاعات و تکمیل پرسش‌نامه، نمونه‌برداری صورت پذیرفت. نمونه‌های گرفته شده بر روی  محیط کشت کروم آگار کاندیدا و سابرو دکستروز آگار تلقیح و در دمای ۳۰ درجه سانتی گراد انکوبه گردید. کلنی‌های مخمری با توجه به رنگ ایجادشده، شناسایی گردیدند. بیماران شناسایی شده بر حسب عدم و یا وجود سابقه عود، تحت درمان با تک دوز فلوکونازول (mg/ml ۱۵۰) یا دو دوز اضافه مستمر قرار گرفتند. بیماران، بعد از ۳۵-۳۰ روز از جهت بهبود علایم بالینی و قارچ‌شناسی مجدد ارزیابی شدند. حساسیت دارویی نسبت به فلوکونازول با روش میکرو دایلوشن و مطابق با (A۳-CLSI, document M۲۷) صورت پذیرفت.
یافته‌ها: ۱۰۷ بیمار با ولوواژینیت کاندیدایی شناسایی شد و کاندیدا آلبیکنس(۷۹/۴ درصد) بیشترین گونه جدا شده بود. در کل، پاسخ به درمان با فلوکونازول بر حسب یافته‌های قارچ‌شناسی(لام مستقیم و کشت منفی) ۶۲/۶ درصد بود(۰/۰۱۲=P) که این میزان برحسب گونه، کاندیدا آلبیکنس(۶۴/۷ درصد) و غیرآلبیکنس(۵۴/۵ درصد)، نوع عفونت کاندیدایی(عودکننده و غیرعودکننده) و حساسیت دارویی(۸≥MIC) تفاوت معنی‌داری نداشتند(۰/۰۵ نتیجه گیری: با توجه به درمان مبتنی برتجربه، ولوواژینیت کاندیدایی تشخیص آزمایشگاهی و ارزیابی همزمان حساسیت دارویی می‌تواند در انتخاب پروتکل درمانی مناسب کمک شایانی نماید و از ظهور و یا افزایش گونه‌های مقاوم جلوگیری نماید.

امین جلیلی سرقلعه، محمد عزیزی، کیانوش خاموشیان،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS: Multiple Sclerosis) یک بیماری مزمن تخریب غلاف میلین است که سبب کاهش کیفیت زندگی در بیماران می‌شود. مطالعات اخیر به تأثیر تمرینات ورزشی و مکمل‌های طبیعی بر روند بهبود علایم بیماری و کیفیت زندگی تاکید می‌کنند. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی در خانه همراه با مکمل‌دهی آب انگور قرمز بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش بررسی: در این مطالعه ۴۸ زن مبتلا به MS با دامنه سنی ۴۰-۲۰ سال به‌صورت داوطلبانه انتخاب شده و در ۴ گروه تمرین(۱۲=n)، مکمل(۱۲=n)، تمرین+مکمل(۱۲=n) و کنترل(۱۲=n) قرار گرفتند. آزمودنی‌ها تمرینات ترکیبی را به مدت ۸ هفته و ۳ جلسه در هفته انجام دادند. هر جلسه تمرین شامل ۶۰ دقیقه تمرین استقامتی و مقاومتی با شدت ۱۲-۱۰ میزان درک فشار بود. مکمل‌دهی آب انگور قرمز نیز به مدت ۸ هفته و ۳ بار در هفته بود، هر آزمودنی ۲۵۰ سی‌سی مکمل آب انگور را با غلظت ۶۸ درصد مصرف می‌کرد. گروه کنترل نیز به فعالیت‌های روزمره‌ی خود پرداختند. کیفیت زندگی توسط پرسش‌نامه‌ی استاندارد (WHOQOL-BREF) ۴۸ ساعت قبل از شروع و ۴۸ ساعت پس از پایان پژوهش صورت گرفت.
یافته‌ها: هشت هفته مداخله تغییر معناداری در کیفیت زندگی ایجاد کرد. بر اساس نتایج t همبسته گروه‌های تمرین(۰/۰۰۱=P) (۷/۱%)،  مکمل(۰/۰۰۱=P) (۱۰/۵%) و تمرین+مکمل(۰/۰۰۰=P) در پیش‌آزمون تا پس‌آزمون اختلاف معناداری داشتند(۰/۰۵≥P). اما تغییرات در گروه تمرین+مکمل نسبت به سایر گروه‌ها تغییرات بیشتری داشت(۰/۰۰۰=P)(۱۳/۳%).  همچنین براساس نتایج تحلیل واریانس یک‌راهه میزان تغییرات بین گروه‌ها نیز معنی‌دار بود(۰/۰۵≥P). گروه تمرین با گروه کنترل، گروه مکمل و گروه مکمل+تمرین اختلاف معناداری داشت(۰/۰۵≥P). همچنین گروه مکمل با گروه تمرین و گروه کنترل اختلاف معناداری داشت، اما با گروه مکمل+تمرین اختلاف معناداری وجود نداشت(۰۵ /۰≤P). در گروه مکمل+تمرین نیز با همه گروه‌ها به‌جز گروه مکمل اختلاف معناداری مشاهده شد(۰/۰۵≥P).
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج مطالعه‌ی حاضر، زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می‌توانند از تمرینات ترکیبی در خانه به همراه مکمل آب انگور قرمز برای بهبود کیفیت زندگی خود استفاده کنند.

حسین حسنی، مریم عرب مورچگانی، نرگس پارسایی، مهشید رضایی، خدیجه میرزایی، حسین ایمانی، میرسعید یکانی نژاد،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه استفاده از شاخص‌های مختلف تغذیه‌ای جهت بررسی ارتباط وضعیت رژیمی با بیماری‌های مختلف مورد توجه می‌باشد. طی مطالعات گذشته دیده شده است که شاخص و بار انسولینی با برخی بیماری‌های مزمن ارتباط دارد؛ با وجود این تاکنون هیچ مطالعه‌ای به بررسی ارتباط بین شاخص‌های موردنظر با میزان متابولیسم در حالت استراحت (RMR: Resting Metabolic Rate) نپرداخته است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین شاخص و بار انسولینی رژیم غذایی با میزان متابولیسم در RMR در زنان دارای اضافه وزن و چاقی صورت گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه‌ی مقطعی، ۲۸۰ نفر از زنان بزرگسال(۵۰-۱۸ سال) دارای اضافه وزن و چاقی که به مراکز بهداشتی و درمانی تهران مراجعه نموده‌اند، انتخاب شدند. ویژگی‌های جمعیت‌شناختی این افراد علاوه بر نمایه‌های تن‌سنجی آن‌ها از جمله وزن، قد و دور کمر، نسبت دور کمر به دور باسن، نمایه توده بدنی، و درصد چربی بدن، توده بدون چربی ارزیابی شده‌اند. علاوه بر این، دریافت‌های غذایی یک سال گذشته آن‌ها با پرسش‌نامه‌ی نیمه‌کمی حاوی ۱۴۷ آیتم بسامد خوراک گردآوری شد. سپس با استفاده از مقادیر شاخص انسولینی مواد غذایی مختلف و فرمول استاندارد، شاخص و بار انسولینی رژیم غذایی آن‌ها محاسبه گردید.
یافته‌ها: میانگین سنی شرکت‌کنندگان در این مطالعه ۸/۳۸±۳۶/۴۹ سال بود. تمام آنالیزهای آماری برای سن، انرژی، فعالیت‌بدنی و توده‌ی بدنی تعدیل شدند. همچنین انرژی برای سن تعدیل گردید. در زمینه‌ی شاخص انسولینی رژیم غذایی، اگرچه ارتباط معکوس معناداری میان این شاخص و میزان متابولیسم در حالت استراحت در مدل خام(۰/۰۴=p) مشاهده گردید، اما بعد از تعدیل مخدوش‌کننده‌ها تعدیل‌شده سن در مدل یک(۰/۴۴=p) و سن، انرژی و فعالیت بدنی در مدل دو(۰/۷۲=p) این اثر معنادار دیگر مشاهده نشد. علاوه بر این شاخص انسولین رژیم غذایی فاقد ارتباط معنادار با میزان (۰/۶۳=p) RMR/kg و (۰/۷۳=p) RMR/FFM بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج به‌دست آمده از این مطالعه‌ی مقطعی، به نظر می‌رسد که شاخص انسولینی و بار انسولینی رژیم غذایی با میزان متابولیسم استراحت ارتباط ندارد؛ با وجود این به‌دلیل محدودیت‌های این مطالعه نیاز به مطالعات بیشتر جهت تایید یا رد این نتایج و همچنین تعیین نقش شاخص‌های انسولینی رژیم غذایی بر سلامت افراد، مخصوصاً با طراحی آینده‌نگر موردنیاز می‌باشد.

مبینا نوری، لیلا فزونی، آنیا آهنی آذری،
دوره 16، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: فاضلاب ﻳﻜﻲ از خطرناک‌ترین و مهم‌ترین منابع اﻧﺘﺸﺎر ﺑﺎﻛﺘﺮی‌های بیماری‌زاست و تصفیه و تیمار آن‌ها همواره مؤیدحذف باکتری‌های بیماری‌زا نیست. انتروکوک‌ها به‌عنوان باکتری‌های بیماری‌زای فرصت‌طلب، سخت‌رشد و عامل عفونت‌های بیمارستانی، پراکندگی محیطی وسیعی دارند که یکی از مسیرهای انتقال آن‌ها به انسان، آب و فاضلاب می‌باشد. افزایش میزان مقاومت آنتی‌بیوتیکی در بین باکتری‌ها نشان دهنده نیاز به بررسی عوامل ضدباکتریایی جدید یا اثرات ترکیبی آن‌هاست. این ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ با هدف بررسی اثر ترکیبی لینزولید و ریفامپین در حذف انتروکوک‌های ﻣﻘﺎوم به چند آﻧﺘﻲﺑﻴﻮﺗﻴﻚ در دو پایگاه تصفیه ﻓﺎﺿﻼب استان گلستان انجام شد.
روش بررسی: گونه‌های انتروکوک از ۸۰ نمونه‌ی حاصل از پایگاه‌های تصفیه فاضلاب در دو شهر استان گلستان (شمال ایران) شامل گرگان و بندرترکمن طی بهمن ۱۳۹۹ تا تیر۱۴۰۰ جدا شدند. جدایه ها بر اساس روش‌های تعداد احتمالی باکتری‌ها، فیلتراسیون، تست‌های میکروبیولوژیک و نهایتاً با استفاده از ردیابی ژن اختصاصی توسط پرایمر ddlE با روش واکنش زنجیره‌ای پلیمراز شناسایی شدند. الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی با روش کربی بائر و طبق دستورالعمل ۲۰۲۰-CLSI نسبت به شش کلاس آنتی‌بیوتیکی انجام شد. تعیین حداقل غلظت لینزولید در حالت منفرد و در ترکیب با ریفامپین با روش میکرودایلوشن براث انجام شد.   
یافته‌ها: پس از بررسی فنوتیپی و تشخیص مولکولی (PCR) نمونه‌های فاضلاب خام و تیمارشده، در۴۰% نمونه‌های فاضلاب(۳۲ نمونه) گونه‌های انتروکوک شناسایی گردیدند. تتراسایکلین کم‌اثرترین آنتی‌بیوتیک گزارش شد؛ به‌طوری‌که حدود ۱۰۰ درصد جدایه‌های انتروکوکوس‌فکالیس و انتروکوکوس‌فاسیوم به آن مقاومت نشان دادند. فراوانی انتروکوکوس‌فکالیس مقاوم به لینزولید ۱۱% تایید شد. در مجموع، ۲۰ جدایه انتروکوکی(۶۲/۵%) دارای مقاومت چندگانه بودند. حداقل غلظت مهاری لینزولید و ریفامپین که رشد ۹۰% جدایه‌ها را مهار کرد(MIC۹۰) ۱ میکروگرم بر میلی‌لیتر و ۴ برابر کمتر از فرم منفرد لینزولید(۴ میکروگرم بر میلیلیتر= MIC۹۰) بود. ضمن این‌که هیچ یک از جدایه‌های انتروکوکی به ترکیب لینزولید/ ریفامپین مقاومتی نشان ندادند(۰/۰۰۱=P). 
نتیجه گیری: ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ، ﺣﻀﻮر انتروکوکسی‌های ﻣﻘﺎوم به ونکومایسین و سایر آنتی‌بیوتیک‌ها را در تصفیه‌خانه ﻓﺎﺿﻼب تایید نمود. اثر مطلوب ترکیب لینزولید و ریفامپین در مهار کامل جدایه‌های انتروکی مقاوم به چند دارو، دلالت بر هم‌افزایی آن‌ها داشت.

نیلوفر مرادی، محمد عزیزی، الهام نیرومند، وریا طهماسبی،
دوره 16، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت یک بیماری چندعاملی است که با قند خون بالای مزمن و مقاومت به انسولین مشخص می‌شود. به‌طورکلی افزایش جهانی شیوع دیابت نوع ۲ در اثر تغذیه ضعیف و عدم فعالیت‌بدنی ایجاد می‌شود. لذا هدف از مطالعه‌ی حاضر، تأثیر ۸  هفته تمرین ترکیبی همراه با مکمل دانه‌ی کینوا بر قندخون ناشتا، اشتها و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ است.
روش بررسی: در این مطالعه ۳۶ زن مبتلا به دیابت نوع ۲ به‌صورت داوطلبانه انتخاب و به ۳ گروه: تمرین+مکمل(۱۲=n)، مکمل(۱۲=n) و کنترل(۱۲=n) تقسیم شدند. گروه تمرین+مکمل و گروه مکمل ۸ هفته به مقدار ۲۵ گرم دانه‌ی کینوای پخته را  به‌مدت ۳ روز در هفته مصرف کردند. گروه تمرین+مکمل نیز تمرین ترکیبی را به‌مدت ۸ هفته و ۳ بار در هفته انجام دادند. تمرین با شدت ۱۲-۱۰ میزان درک فشار انجام شد. جهت اندازه‌گیری شاخص کیفیت زندگی از نسخه‌ی فارسی‌شده‌ی پرسش‌نامه‌ی کیفیت زندگی و جهت ارزیابی اشتها نیز از پرسش‌نامه‌ی اشتها استفاده شد. ۴۸ ساعت قبل و بعد از مداخلات، نمونه‌گیری خون، اندازه‌گیری‌ها و تکمیل پرسش‌نامه‌ها انجام شد. از آزمون‌های (One Way ANOVA)، تعقیبی LSD و t همبسته در سطح معناداری ۰/۰۵≥P استفاده شد.
یافته‌ها: طبق نتایج ۸ هفته مداخله در گروه تمرین+مکمل(۰/۰۰۱=P)(%۲/۵۹) و گروه مکمل(۰/۰۴=P)(۱/۵۴%) نسبت به گروه کنترل(۰/۳۲=P)(%۱/۵۴) باعث کاهش معنی‌دار قندخون ناشتا شد. همچنین کاهش معنی‌داری نیز در شاخص اشتهای گروه تمرین+مکمل(۰/۰۰۱>P)(%۵۴/۲۰) و گروه مکمل(۰/۰۰۱=P)(%۶۰/۳۱) نسبت به گروه کنترل(۰/۱۱=P)(%۷/۹۱) صورت گرفت. داده‌های کیفیت زندگی نیز حاکی از افزایش معنی‌دار این شاخص در گروه تمرین+مکمل(۰/۰۰۸=P)(%۵/۹۵) و گروه مکمل(۰/۰۰۲=P)(%۳/۸۰) نسبت به گروه کنترل(۰/۱۰=P)(%۰/۹۹) بود.
نتیجه‌گیری: ۸ هفته تمرین ترکیبی به‌همراه مصرف دانه‌ی کینوا تاثیر مثبت و بسزایی بر روی شاخص قند خون ناشتا، کیفیت زندگی و اشتها در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ دارد.

علیرضا منادی سفیدان، رضا افریشم،
دوره 16، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات‌قبلی نشان داده‌اند که miRNA های ویروسی و انسانی در فرایند کنترل و یا پیشرفت بیماری نقش داشته و حتی می‌توانند به‌عنوان اهداف درمانی در نظر گرفته شوند. بر این اساس، مطالعه‌ی مروری حاضر جهت ارزیابی نقش miRNA های میزبان و ویروس کووید-19 در روند بیماری طراحی شد. 
روش بررسی: مطالعه‌ی حاضر یک مطالعه‌ی مروری بود که در بازه زمانی 2022-2012 انجام شد. مطالعات از پایگاه ‌داده‌های علمی PubMed، Google scholar، Web of science و Scopus بازیابی شدند. منابع مرتبط توسط محققان انتخاب و خلاصه‌ای از آن‌ها در این مطالعه مروری ارایه شد.
یافته‌ها: مطالعه‌ی مروری حاضر نشان داد که برخی miRNA‌ های میزبان مانند miR-200c ،miR-23b-5p، و miR-125a-5p اثر مهاری بر روی گیرنده ACE2 داشتند، درحالی‌که miR، miR-3909 و miR-133a بر روی این گیرنده اثر تحریکی داشتند. علاوه بر این، miR-98-5p میزبان بر روی بیان ژن TMPRSS2 اثر مهاری داشت. از سویی دیگر، miR-21 ،miR-146a و 142-miR میزبان، التهاب را از طریق سیگنالینگ MAPK و NF-Ƙβ، القا کرد. درحالی‌که  miR-124 ، miR-410، miR-1336 میزبان فاکتور STAT3 را مهار کرده و مانع التهاب شد. به‌علاوه، miR-302b و  372-miR میزبان، پروتئین سیگنالینگ ضدویروسی میتوکندری (MAVS) را هدف قرار داد که منجر به خاموش شدن سیگنال‌های اینترفرون نوع 1 شد. همچنین ثابت شده است که miR-145-5p ،miR-24-3p ،miR-7-5p، و miR-322-3p اگزوزومی میزبان، تکثیر 2-SARS-CoV و بیان پروتئین S را مهار کرده و کاهش بیان آن‌ها در افراد مسن و دیابتی با کاهش مهار تکثیر 2-SARS-CoV مرتبط بود. همچنین miR-359-5p ویروسی بیان MYH9 (زنجیره سنگین میوزین غیرعضلانی 9) را تنظیم کرده که باعث تهاجم و رهاسازی ویروس در سلول میزبان شد.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که miRNA های فراوانی در کنترل و یا پیشرفت بیماری کووید-19 نقش دارند و احتمالاً با تغییر بیان miRNA ویروسی و میزبان، بتوان بیماری کووید-19 را درمان کرد. با این‌حال، تحقیقات بیشتری در این خصوص موردنیاز است.

 

علیرضا منادی سفیدان، زیبا مجیدی،
دوره 16، شماره 4 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: درک این‌که چگونه التهاب ناشی از کووید-19 بر بیماران تأثیر می‌گذارد و منجر به عوارض و بیماری‌های بیشتر می‌شود، بسیار مهم است. با توجه به اهمیت کنترل عوارض مرتبط با کووید-19، مطالعه‌ی فعلی برای ارزیابی التهاب ناشی از کووید-19 و عوارض مربوط به آن طراحی شده است. 
روش بررسی: مطالعه‌ی حاضر یک مطالعه‌ی مروری است. مطالعات از پایگاه ‌داده‌های علمی PubMed، Web of Science، Scopus و Google Scholar بازیابی شده‌اند. در نهایت، منابع مرتبط با توجه به هدف مطالعه توسط محققان انتخاب و خلاصه‌ای از نتایج آن‌ها در این مطالعه ارایه شد. 
یافته‌ها: مطالعه‌ی مروری حاضر نشان داد که ویروس‌های 2-SARS-CoV پس از ورود به سلول توسط پروتئین اسپایک (S) و گیرنده‌ی مهم کروناویروس‌ها یعنی آنزیم مبدل آنژیوتانسین 2 (2-ACE)، ژنوم خود را به داخل سلول میزبان وارد می‌کنند و موجب آغاز توفان سایتوکاینی و در نتیجه افزایش سایتوکاین‌های اولیه درگیر در التهاب می‌شوند. سایتوکاین‌های IL-6 ،IL-8 ،TNF-α و 1-IL از فاکتورهای کلیدی هستند؛ که این عوامل به نوبه‌ی خود ماکروفاژها، سلول‌های دندریتیک (DC) و سایر سلول‌های ایمنی را فعال می‌کنند. مطالعات نشان داد التهاب ناشی از 2-SARS-CoV در کبد با القای 6-IL، مسیر JAKs/STAT3 را فعال می‌کند که گیرنده‌ی آن فقط در کبد و سلول‌های ایمنی وجود دارد و باعث ایجاد سندرم آزادسازی سایتوکاین‌ها می‌شود. سایتوکاین‌ها نیز باعث آزاد شدن گونه‌های فعال اکسیژن (ROS)، آنیون سوپراکسید و اکسید نیتریک می‌شوند به‌طوری‌که همه آن‌ها می‌توانند به سلول‌های میوکارد آسیب برسانند و موجب مقاومت به انسولین و ایجاد دیابت شوند. علاوه بر این افزایش سایتوکاین‌های التهابی نظیر IL4، IL10 و IL6 و سلول‌های ایمنی منجر به اختلالات قلبی مانند آریتمی می‌شوند. ورود ویروس به سیستم گوارش، باکتری‌های ترشح کننده بوتیرات(دارای اثرات ضدالتهابی) را کاهش می‌دهد و منجر به القای التهاب شدید می‌شود. همچنین ویروس کرونا با افزایش سایتوکاین‌های پیش التهابی و افزایش فعالیت ایندول‌آمین 2 و 3 دی‌اکسیژناز (IDO)  اختلال وسواس فکری عملی، افسردگی و سایراختلالات عصبی را موجب می‌شود.  
نتیجه‌گیری: مطالعات نشان داده‌اند که التهاب ناشی از کووید-19 نقش مهمی در پیشرفت عوارض مرتبط مانند اختلال در سیستم گوارش، کبدی، قلبی، عصبی-روانی، پانکراس و سایر اندام‌ها دارد. بنابراین، هدف قراردادن سایتوکاین‌ها احتمالاً می‌تواند بقا را بهبود بخشد و مرگ و میر را کاهش دهد.

نازلی ابراهیم نتاج، مریم رضایی دستجردی، سهام انصاری، کامران امیریان چایجان، مهدی سپیدارکیش، جلال جعفرزاده، اکبر حسین نژاد، مجتبی تقی زاده ارمکی،
دوره 16، شماره 4 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: استوماتیت دندان مصنوعی شایع‌ترین ضایعه مخاطی دهان در بین استفاده‌کنندگان از پروتز است. از آن‌جایی‌که در دو دهه اخیر گزارش‌های متعددی مبنی بر مقاومت گونه‌های کاندیدا آلبیکنس نسبت به داروهای ضدقارچی وجود دارد، در صورت تأیید اثرات ضدقارچی گیاه بومادران و زنیان، این ترکیبات ممکن است داروی کمکی مناسبی در کنار مصرف داروهای ضدقارچی رایج باشند. از این‌رو مطالعه‌ی حاضر با هدف بررسی فعالیت ضدقارچی عصاره‌های الکلی بومادران معمولی و زنیان رومی علیه کاندیدا آلبیکنس جدا شده از استوماتیت دندان مصنوعی انجام شد.
روش بررسی: حساسیت دارویی ۵۰ ایزوله کاندیدا آلبیکنس با منشا دنچر استوماتیت نسبت به عصاره‌های الکلی گیاهان بومادران، زنیان و نیز داروهای ضد قارچی میکونازول و نیستاتین به روش میکرودایلوشن براث و بر اساس دستورالعمل CLSI-M۲۷S۴ انجام گرفت. دامنه‌ی رقت برای تمامی ترکیبات ۱۶-۰/۰۱۶ میکروگرم/میلی لیتر بود. غلظتی از ترکیبات که حداقل ۵۰% مهار رشد را نسبت به گروه کنترل مثبت نشان داد به‌عنوان MIC (حداقل غلظت مهاری رشد) در نظر گرفته شد. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گردید و سطح معنی‌داری به‌صورت ۰/۰۵>P در نظر گرفته شد. 
یافته‌ها: دامنه‌ی MIC به‌دست آمده در روش میکروبراث دایلوشن برای داروهای ضدقارچی میکونازول، نیستاتین و نیز عصاره‌های الکلی گیاهان بومادران و زنیان بر روی کاندیدا آلبیکنس، نزدیک به هم بوده که نشان ‌می‌دهد تاثیرگذاری آن‌ها بر روی گونه‌های کاندیدا آلبیکنس تفاوت معنی‌داری ندارد(۰/۰۵P).  
نتیجه‌گیری: باتوجه به MIC ها به‌دست آمده، تاثیرگذاری عصاره‌های الکلی گیاهان بومادران و زنیان در مقایسه با داروهای ضدقارچی نیستاتین و میکونازول کمتر بوده اما امکان دارد نسبت به داروهای شیمیایی دیگر MIC کمتر و تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند. 

علی ملکی، مریوان نوری، رضوان زمردی، فخرالدین صبا،
دوره 16، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: شناسایی ژنوتیپ گروه‌های خونی در جوامع مختلف، این فرصت را به تصمیم‌گیرندگان نظام سلامت خواهد داد که در پیشگیری و شناسایی عوارض ناخواسته ی انتقال خون از جمله تولید آلوآنتی‌بادی ها اقدام نمایند. گروه خونی دافی به دلیل انواعی از ژنوتیپ با شیوع متفاوت، احتمال تولید آلوآنتی بادی را در بیماران بتاتالاسمی ماژور که به طور منظم نیازمند انتقال خون هستند، افزایش داده است. با این حال تاکنون مطالعه ای در ارتباط با فراوانی توزیع گروه خونی دافی در بیماران بتاتالاسمی وابسته به انتقال خون در نژاد کُرد انجام نشده است.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی بر روی ۱۰۰ بیمار مبتلا به بتاتالاسمی ماژور، به عنوان گروه مورد و ۵۰ فرد سالم، به عنوان گروه شاهد در کلینیک بوستان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، انجام شد. پس از جمع‌آوری نمونه خون محیطی از افراد شرکت‌کننده در مطالعه، DNA از سلولهای مونونوکلوئرها خون محیطی استخراج شد. سپس با استفاده از روش PCR-RFLP و الکتروفورز ژنوتیپ های دافی شامل FYB/B ،FYA/A و FYA/B شناسایی شدند.
یافته‌ها: نتایج آزمون کای دو نشان داد در گروه بیمار، بین دو جنس از نظر فراوانی توزیع ژنوتیپ های دافی اختلاف آماری معنی‌داری وجود ندارد(۵۸۸/P=۰). از سوی دیگر در گروه سالم نیز، بین دو جنس از نظر فراوانی توزیع ژنوتیپ های دافی اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد(۷۰۷/P=۰). طبق نتایج رگرسیون اسمی، با اینکه نسبت شانس(فاصله اطمینان ۹۵%) رخداد ژنوتیپ FYA/FYA و ژنوتیپ FYB/FYB نسبت به ژنوتیپ FYA/FYB (رده مرجع) در گروه بیمار نسبت به افراد سالم به ترتیب ۲/۴۲(۰/۷۰ تا ۸/۳۴) و ۰/۷۶(۰/۳۶ تا ۱/۶۴) بود؛ اما بین گروه مورد و شاهد از نظر فراوانی توزیع این ژنوتیپ ها تفاوت آماری معنی‌داری وجود نداشت(
P<۰/۰۵).
نتیجه‌گیری: نحوه‌ی توزیع فراوانی ژنوتیپ های دافی در بیماران کُرد بتاتالاسمی ماژور مشابه افراد سالم است و بین نحوه توزیع ژنوتیپ های دافی و بیماری بتاتالاسمی، ارتباطی وجود ندارد. ژنوتیپ FYB در هر دو گروه مورد و شاهد، دارای بیشترین فراوانی می باشد.


شیما درخشان، نگار یاوری طهرانی فرد، ناهید ابوطالب، مریم ناصرالاسلامی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه می‌توان از ترکیبات طبیعی مانند پپتیدها و پروبیوتیک‌ها به‌عنوان مکمل درمان بیماری‌هایی چون سرطان نام برد. این ترکیبات با اثر بر برخی مسیرهای مولکولی از جمله التهاب، ممکن است در جلوگیری از پیشرفت و یا درمان سرطان موثر باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثر دیپپتید-B و لایزت پروبیوتیک بیفیدوباکتریوم بیفیدوم بر بیان ژن‌های TNF-α و ۱-IL در سلول‌های سرطانی معده رده‌ی سلولی AGS بود.
روش بررسی: در این مطالعه، سلول‌های AGS و HEK در محیط کشت DMEM با ۱۰ درصد سرم جنین گاوی کشت داده شدند. سلول‌ها با غلظت‌های مختلف دیپپتید-B و لایزت باکتری بیفیدوباکتریوم بیفیدوم تیمار شدند و برای مدت ۲۴ساعت انکوبه گردیدند. درصد زنده‌مانی سلولی با روش رنگ‌سنجی MTT بررسی شد. به‌منظور بررسی‌های مولکولی پس از استخراج RNA و سنتز cDNA با استفاده از واکنش تشخیص مولکولی PCR (Real time PCR) بیان نسبی ژن‌های TNF-α و ۱-IL ارزیابی گردید و داده‌ها با استفاده از روش آماری آزمون واریانس یک‌طرفه بین گروه‌ها مقایسه شدند.
یافته‌ها: نتایج MTT نشان داد که تیمار سلول‌ها با دیپپتید-B و لایزت باکتری بیفیدوباکتریوم بیفیدوم سبب کاهش زنده‌مانی سلول‌های سرطانی AGS نسبت به سلول کنترل HEK گردید(IC۵۰) و سطح بیان نسبی ژن‌های TNF-α و ۱-IL در سلول‌های سرطانی معده که با دیپپتید-B، لایزت باکتری و همچنین هردو ماده به‌طور هم‌زمان تیمار شده‌اند نسبت به نمونه کنترل دارای افزایش معنادار بود(۰/۰۵≥P). میزان افزایش بیان معنادار در ژن ۱-IL به‌ترتیب برای پپتید ۳۰۰%(۴ برابر)، باکتری ۱۰۰%(۲ برابر)، پپتید همراه باکتری ۶۵۰%(۷ و نیم برابر) و در ژن TNF-α به‌ترتیب برای پپتید ۳۵۰%(۴ و نیم برابر)، باکتری۱۰۰%(۲ برابر)، پپتید همراه باکتری۵۲۰%(۶/۲ برابر) بود. بنابراین احتمالاً این ترکیبات با تاثیر بر دیگر مسیرهای مولکولی موجب مرگ سلول‌های سرطانی شده‌اند.
نتیجه‌گیری: باتوجه به این‌که دیپپتید-B و لایزت باکتری روی سلول‌های رده‌ی سلولی سالم HEK سمیت معنی‌داری نداشتند و سبب کاهش زنده‌مانی سلول‌های سرطانی AGS به‌صورت معناداری شدند که این سمیت وابسته به دوز بود، در نظر گرفتن این ترکیبات طبیعی در درمان سرطان معده ممکن است حائز اهمیت باشد.

الهه رسولی جوکار، سعید شاملو کاظمی، هما نادری فر،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: فشارخون بالا و افزایش پروفایل لیپیدی از عوامل خطرساز برای بیماری‌های قلبی عروقی هستند. برای ارتقای سلامت قلب و عروق، تغییر سبک زندگی باید به‌عنوان راهنمای کاهش بی‌تحرکی افراد و اصلاح الگوی تغذیه‌ی سالم در نظر گرفته شود. اسپیرولینا یک جلبک‌ سبز است و برای درمان بیماری‌های مختلف به‌عنوان مکمل غذایی مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مصرف مکمل اسپیرولینا و هشت هفته تمرینات ترکیبی بر فشارخون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به فشارخون بالا انجام شد.
روش بررسی: مطالعه به‌صورت کارآزمایی بالینی در۴۰ زن مبتلا به فشارخون بالا(۶۰-۵۰ سال) انجام شد. افراد در ۴ گروه مداخله‌ای و کنترل وارد مطالعه شدند. داده‌ها طی دو مرحله پیش‌آزمون-پس‌آزمون از نظر میزان تغییرات فشارخون و پروفایل لیپیدی جمع‌آوری شدند. گروه مداخله‌ی مکمل روزانه ۴/۲ گرم مکمل اسپیرولینا مصرف نمودند و مداخله‌ی تمرینی ۸ هفته تمرینات ترکیبی هوازی و مقاومتی داشتند. تجزیه‌ و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح ۰/۰۵=α
 انجام شد.
یافته‌ها: نتایج آنالیز واریانس یک‌طرفه نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین فشارخون سیستولیک، کلسترول تام و VLDL، پس از آزمون در گروه‌های مطالعه وجود دارد(۰/۰۵>P-value). بیشترین مقدار میانگین±انحراف‌معیار فشارخون سیستولیک(۱۴۱/۹۰±۹/۸۵) و کلسترول تام(۲۱۳/۳۰±۲۸/۹۳)، پس از آزمون در گروه تمرینات ترکیبی، و میانگین±انحراف‌معیار VLDL پس از آزمون در گروه کنترل(۳۴/۶۰±۶/۴۶) مشاهده شد. همچنین، نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین میانگین فشار خون در گروه‌های کنترل-مکمل اسپیرولینا، کنترل-تمرینات ترکیبی، مکمل اسپیرولینا- مکمل اسپیرولینا و تمرینات ترکیبی، و تمرینات ترکیبی-مکمل اسپیرولینا و تمرینات ترکیبی وجود دارد. همچنین تفاوت معنیداری بین میانگین کلسترل تام و میانگین VLDL به‌ترتیب در گروه‌های تمرینات ترکیبی-مکمل اسپیرولینا، تمرینات ترکیبی و کنترل-مکمل اسپیرولینا وجود دارد(۰/۰۵>P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که ممکن است مصرف مکمل اسپیرولینا و هشت هفته تمرینات ترکیبی بر فشارخون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلابه فشارخون بالا تأثیرات مفیدی داشته باشد.

زینب اربابی، عبدالعلی بنائی‌فر، سجاد ارشدی، حمید طباطبائی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم متابولیک به مجموعه‌ای از اختلالات متابولیکی وابسته به چاقی نظیر چاقی شکمی، افزایش توده چربی بدن، اختلالات لیپیدی، پرفشاری خون، افزایش گلوکز خون و مقاومت به انسولین اطلاق می‌شود. مطالعه‌ی حاضر با هدف تعیین اثر ۸ هفته تمرینات CX) CXWORX) همراه با مصرف اینولین بر برخی شاخص‌های استرس اکسیداتیو در زنان چاق دارای سندرم متابولیک انجام گرفت.
روش بررسی: ۴۸ زن چاق دارای سندرم متابولیک در دامنه سنی ۳۰ تا ۴۰ سال به شیوه‌ی تصادفی در گروه‌های کنترل؛ اینولین؛ تمرین CX و گروه ترکیبی قرارگرفتند. افراد موردمطالعه در محیط آزمایشگاه حضور یافته و مقدار ۵ سی‌سی خون از ورید بازویی از آن‌ها گرفته شد. نمونه‌گیری خون جهت اندازه‌گیری مالون‌دی‌آلدئید و زانتین‌اکسیداز گرفته شد(پیش‌آزمون). سپس مداخله‌های مذکور برای مدت ۸ هفته روی گروه‌های موردمطالعه انجام گرفت. نهایتاً، نمونه‌گیری خون مجدد جهت اندازه‌گیری متغیرها انجام پذیرفت(پس‌آزمون). 
یافته‌ها: نتایج آزمون تی‌همبسته آشکار نمود که در هر سه گروه، مداخله به‌کاهش معنی‌دار مالون‌دی‌آلدئید نسبت به پیش‌آزمون منجر شد؛ اما متغیر زانتین‌اکسیداز در گروه ورزش تغییر معنی‌داری پیدا نکرد و در گروه اینولین و ترکیبی به میزان معنی‌داری نسبت به پیش‌آزمون کاهش یافت. نتایج آنووا آشکار نمود که در مقایسه با گروه کنترل، میزان مالون‌دی‌آلدئید تنها در گروه ترکیبی معنی‌دار است(۰/۰۵≥P). میزان این متغیر در گروه ترکیبی به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه ورزش و اینولین کاهش یافت(۰/۰۵≥P). تفاوت معنی‌داری بین گروه ورزش و اینولین مشاهده نشد(۰/۰۵ نتیجه‌گیری: برپایه یافته‌های موجود این‌گونه نتیجه‌گیری می‌شود که اجرای تمرینات CX همراه با مصرف اینولین با کاهش عملکرد استرس اکسیداتیو بیشتری نسبت به اعمال هریک از آن‌ها به‌تنهایی در زنان دارای سندرم متابولیک است.

علی مولی کوام المیاح، حمید جدوع عباس، رضا افریشم، ناهید عین الهی،
دوره 17، شماره 4 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت یک اختلال متابولیک است که با افزایش سطح گلوکز خون، ناشی از اختلال در عملکرد انسولین، ترشح انسولین یا هر دو مشخص می‌شود که باعث اختلال در متابولیسم کربوهیدرات‌ها، پروتئین‌ها و لیپیدها می‌شود. هیپرگلیسمی مزمن با آسیب طولانی مدت، اختلال عملکرد و نارسایی اندام‌های مختلف همراه است. آدروپین و آیریسین پروتئین‌هایی هستند که به تازگی توصیف شده‌اند و ممکن است جزء ضروری در مسیرهای پاتوفیزیولوژیک دیابت باشند. مطالعه‌ی حاضر به منظور بررسی نشانگرهای بیوشیمیایی آیریسین و آدروپین در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ و ارتباط آن‌ها با عوامل خطر طراحی شد.
روش بررسی: مطالعه‌ی حاضر یک مطالعه‌ی مورد شاهدی بود که شامل ۹۰ بیمار دیابتی نوع ۲ و ۹۰ فرد سالم بود که از نظر سن و جنس با هم همسان بودند. قند خون ناشتا(FBS)، HbA۱c، انسولین سرم، کلسترول تام(TC)، کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم(LDL-C)، کلسترول لیپوپروتئین با چگالی بالا( HDL-C)، تری گلیسرید(TG)، آیریسین و آدروپین در آزمایشگاه بیوشیمی بیمارستان آموزشی AL-Faihaa با روش‌های استاندارد اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: سطح سرمی آیریسین(ng/ml ۸/۱۵۲±۱/۶۴۲ در مقابل ۳/۹۱۶±۱۴/۰۶) و آدروپین(pg/ml ۲۵/۳۹±۸/۸۹۷ در مقابل ۸/۷۶۸±۵۹/۴۳) به ترتیب در گروه بیمار به‌طور معنی‌داری کمتر از گروه کنترل بود(۰/۰۰۱>P). در گروه بیماران، سطح آدروپین سرم با سن همبستگی مثبت(۰/۰۲۵=P , ۰/۲۶۳=r) و با BMI همبستگی منفی(۰/۰۴۸=P , ۰/۲۰۹-=r) و معنی‌دار داشت. در حالی که سطح سرمی آیریسین با TG همبستگی معنی‌دار و منفی داشت(۰/۰۱۸=P , ۰/۲۴۸-=r). میزان سطح زیر منحنی(AUC) برای آیریسین(۰/۹۶۹-۰/۹۰۶=CI ۹۵%) ۰/۹۳۷ بود که در کات آف ۹/۷۱۵ دارای حساسیت ۹۱/۱% و اختصاصیت ۰/۸۰% نشان داد(۰/۰۰۰۱>P). علاوه بر این، میزان AUC برای آدروپین(۱/۰۰-۰/۹۸۰=CI ۹۵%) ۰/۹۹۱ بود که این بیومارکر در کات آف ۳۷/۹۴۵ حساسیت ۱۰۰/۰% و اختصاصیت ۹۱/۱% نشان داد(۰/۰۰۰۱>P).
نتیجه‌گیری: یافته‌های ما نشان داد که سطح سرمی آیریسین و آدروپین در گروه بیمار نسبت به گروه کنترل کمتر بود. احتمالا، کاهش آدروپین و آیریسین ممکن است به عنوان یک نشانگر زیستی برای پیش‌بینی خطر T۲DM استفاده گردد که نیاز به مطالعات بیشتری در این خصوص دارد.

عرفان امیری، حسین هوشیار، حسین ناظم الرعایا، محمدرضا شیعه، سیما راستی، غلام عباس موسوی،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: توکسوپلاسما گوندی به عنوان یکی از مهم‌ترین انگل‌های بیماری‌زای منتقل شده از گوشت و مواد غذایی است که انسان و طیف وسیعی از حیوانات خونگرم را مبتلا می‌کند. گوشت پرندگان از جمله مرغ و خروس می‌تواند منبعی برای آلودگی انسان محسوب شود. مطالعه‌ی حاضر به منظور تعیین میزان شیوع آلودگی به توکسوپلاسما گوندی درجوجه‌های گوشتی ارجاعی به کشتارگاه کاشان در سال ۱۴۰۱ صورت گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه‌ی توصیفی مقطعی، ۱۱۴ عدد نمونه بافت مغز و عضله‌ی قلب از جوجه‌های گوشتی مرغداری‌های صنعتی شهرستان کاشان، ارسال شده به کشتارگاه به صورت تصادفی جمع‌آوری شد. از بافت مغز و عضله‌ی قلب هر جوجه دو گسترش مستقیم بر روی لام تهیه و به روش گیمسا رنگ‌آمیزی گردید و از نظر وجود کیست‌های نسجی توکسوپلاسما مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفت. استخراج DNA ژنومی برای هر نمونه با استفاده از کیت انجام شد. واکنش PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی بر روی ژنB۱ که دارای تکرار پذیری زیاد است انجام گردید، سپس محصول PCR با استفاده از ژل آگاروز ۵/۱ درصد بررسی گردید. نتایج با استفاده از آمار توصیفی و به کارگیری نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. 
یافته‌ها: از مجموع ۱۱۴ جوجه گوشتی بررسی شده، تعداد ۶۵ نمونه(۵۷%) ازجنس نر و ۴۹ نمونه(۴۳%) ماده بودند. در بررسی نمونه‌ها با دو روش مولکولی و میکروسکوپی، در مجموع ۱۲ مورد(۵/۱۰%) آلودگی به توکسوپلاسما مشاهده گردید. با استفاده از روش PCR در ۸ نمونه(۶/۷%) و در بررسی میکروسکوپی در ۶ نمونه(۲۶/۵%) آلودگی شناسایی شد. کلیه موارد مثبت مربوط به نمونه‌های بافت مغز بود و در بافت عضله‌ی قلب هیچ‌گونه آلودگی مشاهده نگردید. 
نتیجه‌گیری: آلودگی به توکسوپلاسما در جوجه‌های گوشتی کاشان کم اما قابل توجه است. افزایش آگاهی مردم نسبت به پخت کامل مواد گوشتی، اجتناب از مصرف خام یا نیمه پز گوشت و فرآورده‌های گوشتی ضروری به نظر می‌رسد. همچنین عدم استفاده از گوشت خام پرندگان برای تغذیه حیوانات خانگی نظیر گربه به منظور قطع چرخه‌ی زندگی انگل توصیه می‌گردد.

سیده نسیم میربهاری، سینا سالاری، شبنم شاهرخ، محمدرضا زالی، مهدی توتونچی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: ویروس‌های انکولایتیک، به عنوان ابزارهای نوین و پیشرفته در زمینه درمان انواع مختلف سرطان، نقش بسیار مهمی را در تحولات پزشکی ایفا کرده‌اند. اصطلاح «انکولایتیک» به معنای توانایی این ویروس‌ها برای تخریب و آسیب به سلول‌های سرطانی، در عین حفظ سلول‌های سالم اطراف آن‌ها، اشاره دارد.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه، از طریق جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی PubMed، Scopus و Google Scholar از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۴،  ۲۷۰ نتیجه اول، جمع‌آوری شد. ۶۸ مقاله‌ی مرتبط توسط محقق اصلی، بررسی و در نهایت، مطالب استخراج و یافته‌های نهایی جمع‌بندی شدند.
یافته‌ها: در نهایت، یافته‌ها در این مطالعه‌ی مروری نشان داد که سلول‌های سرطانی دارای ویژگی‌های متمایزی هستند که آن‌ها را از سلول‌های نرمال متمایز می‌کند؛ از جمله سیگنال‌های رشد مداوم، عدم پاسخ به پیام‌رسانی‌های ضد رشد، فرار از آپوپتوز، افزایش آنژیوژنز و تهاجم به قسمت‌های دیگر بدن. ویروس‌های انکولایتیک از این ویژگی‌های متمایز برای ورود اختصاصی به سلول‌های سرطانی استفاده می‌کنند تا به‌طور انتخابی به آن‌ها متصل شده و آن‌ها را آلوده کنند. بیش‌تر ویروس‌های انکولایتیک به طور مستقیم سلول‌های تومور میزبان را از بین می‌برند که در نتیجه‌ی تکثیر ویروسی و القای عناصر پاسخ ضد ویروسی سلول میزبان است. همچنین، این ویروس‌ها می‌توانند با تولید پروتئین‌های خاص، سلول‌های سرطانی را نابود کنند. پتانسیل کشندگی ویروس‌های انکولایتیک به نوع ویروس، دست‌ورزی ژنتیکی، تعداد ویروس مناسب برای تزریق، تمایل ویروسی طبیعی و القایی و حساسیت سلول سرطانی به اشکال مختلف مرگ سلولی بستگی دارد. مکانیسمی که باعث تکثیر اختصاصی ویروس‌های انکولایتیک در سلول‌های سرطانی می‌شود، احتمالا به نقص مسیرهای پیام‌رسانی در سلول‌های توموری مرتبط است همچنین تحقیقات انجام شده در فاز سوم کارآزمایی بالینی با استفاده از ویروس‌هایH۱۰۱ (Oncorine)، T-Vec، ۷-ECHO و (Teserpaturev (Delytact در درمان سرطان‌های مختلف از جمله سرطان سر و گردن، ملانوما، گلیوبلاستوما و سرطان مثانه بهبود معنی‌داری در نتایج درمانی را نشان داده است.
نتیجه‌گیری: ویروس‌های انکولایتیک از انواع مختلف ویروس‌ها ساخته می‌شوند و در حال حاضر در مراحل آزمایشگاهی، پیش بالینی و بالینی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. استفاده از این ویروس‌ها برای درمان سلول‌های سرطانی به عنوان یک روش جدید و هدفمند مطرح شده است که نیازمند بررسی و دست‌یابی به مکانیسم‌های دقیق‌تر برای عملکرد بهتر آن‌ها می‌باشد.

ملیحه جوادی ارجمند، علیا دماوندی، حمید چوبینه، مجید کابلی، محسن قدمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: هورمون گلیکوپروتئینی محرک فولیکول یا همان FSH وظایف خود را از طریق گیرنده‌اش (FSHR) اعمال می‌کند. این هورمون در زنانی که در سن باروری قرار دارند، موجب رشد و تکامل فولیکول‌ها در تخمدان در مرحله فولیکولی چرخه قاعدگی می‌شود. این هورمون به‌طور گسترده در درمان ناباروری استفاده قرار می‌شود. پلی‌مورفیسم‌های متعددی تاکنون در ژن FSHR گزارش شده است که در پاسخ تخمدانی تأثیرگذار هستند ولیکن ژن FSHR دارای دو پلی‌مورفیسم تک نوکلئوتیدی بسیار رایج در موقعیت‌های ۶۸۰ و ۳۰۷ در اگزون شماره ۱۰ می‌باشد. یکی از آن‌ها در جایگاه ۳۰۷ موجب تغییر آمینواسید ترئونین به آلانین شده و دیگری در جایگاه ۶۸۰ موجب تغییر آسپارژین به سرین می‌شود. مطالعات انجام شده نشان داده است که این دو پلی‌مورفیسم با پاسخ‌های متفاوت تخمدان و نتایج مختلف IVF در جمعیت‌های مختلف مرتبط است. بیشتر مطالعات تاکنون به‌طور ویژه بر روی rs۶۱۶۶ (p.Asn۶۸۰Ser) انجام شده است، اما این مطالعه به بررسی ارتباط احتمالی بین rs۶۱۶۶ و rs۶۱۶۵ (p.Thr۳۰۷Ala) و نتیجه‌ی IVF می‌پردازد.
روش بررسی: پلی‌مورفیسم‌های موجود در اگزون ۱۰ ژن FSHR پس از خون‌گیری و استخراج DNA با استفاده از روش PCR-RFLP در ۱۲۰ زن در دو گروه مساوی شامل زنان نابارور با IVF موفق و زنان نابارور با IVF ناموفق بررسی گردید. به‌منظور تأیید نتایج، تعیین توالی DNA برای برخی از نمونه‌های انتخاب شده انجام گرفت. در نهایت نتایج با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون کای دو تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در هر دو SNP مورد بررسی تفاوت معنی‌داری در فراوانی آللی بین گروه IVF موفق و گروه IVF ناموفق، با در نظر گرفتن ویژگی‌های کلینیکی و پاراکلینیکی از جمله سن، وزن، مدت ازدواج و ... مشاهده نشد(۰/۰۵<P-value).
نتیجه‌گیری: باوجود نتایج متفاوت مطالعات انجام شده در خصوص تأثیر پلی‌مورفیسم‌های (rs۶۱۶۵ و rs۶۱۶۶) ژن FSHR در جمعیت های مختلف، با توجه به عدم تفاوت معنی‌دار در فراوانی پلی‌مورفیسم‌های فوق در جمعیت مورد مطالعه، چنین نتیجه‌گیری می‌شود که از این دو پلی‌مورفیسم برای پیش‌بینی نتیجه‌ی IVF در زنان نابارور ایرانی، نمی‌توان استفاده کرد.

مریم پورمهدی، نوشین خندان دزفولی، کیومرث امینی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: باسیلوس‌های ترموفیل، حامل ژن‌های مختلف و بیوسورفکتانت‌ها می‌باشد. سورفکتانت‌های میکروبی مولکول‌های فعال سطحی هستند که توسط انواع میکروارگانیسم‌ها از جمله باکتری‌ها، مخمرها و قارچ‌های رشته‌ای تولید می‌شوند. بیوسورفکتانت‌ها قادر به کاهش انرژی سطحی بین فازها و ایجاد موانع الکترواستاتیکی هستند و در نتیجه از ادغام ذرات جلوگیری می‌کنند. هدف از مطالعه‌ی حاضر، جداسازی مولکولی ژن  srf از باسیلوس‌های خاک‌زی گرمادوست و کلونینگ آن در سلول مستعد به‌منظور استفاده درصنعت است.
روش بررسی: ۱۵ نمونه خاک مناطق مختلف کرمان جمع‌آوری و به‌منظور جداسازی سویه‌های باسیلوس غربال شدند. مطالعات مورفولوژیکی و بیوشیمیایی جهت شناسایی سویه‌ها انجام شد. پس از بررسی بیوشیمیایی جدایه‌های میکروبی جداسازی شده و تأیید سویه‌های باسیلوس، استخراج DNA صورت گرفت. سپس با روش PCR ژن  srf از این جدایه‌ها شناسایی گردید. قطعه تکثیر یافته توسط روش TA کلونینگ به داخل وکتور pTG۱۹ وارد شد. سپس وکتور نوترکیب به باکتری E.coli سویه اوریگامی ترانسفورم و با استفاده از روش‌های رایج تأیید کلونینگ صورت گرفت. ژن خانگی ۱۶S rRNA به‌عنوان کنترل داخلی تست استفاده شد. بررسی میزان بیان ژن با اندازه‌گیری نسبی بیان mRNA در مقایسه با کنترل منفی که باکتری E.coli فاقد ژن srf بود، انجام شد.
یافته‌ها: درمجموع، ۱۲ جدایه باسیلوس‌های ترموفیل از نمونه‌های خاک به دست آمد. در نتیجه‌ی واکنش PCR برای ژن  srf با پرایمرهای طراحی شده ۱ جدایه(۸/۳%) مثبت رویت شد. حضور ژن  srf و بیان این ژن توسط آزمون Real time PCR بررسی شد. بررسی کلنی‌های سفید و آبی، پرایمر M۱۳، محل اتصال و تعیین توالی ژن ۱۶S rRNA تأییدکننده‌ی صحت کلونینگ ژن مذکور در باکتری میزبان بود.
نتیجه‌گیری: مطالعه‌ی حاضر، موفق به شناسایی باسیلوس گرمادوست بومی حامل ژن  srf بود که جهت دستیابی گسترده، راحت و مقرون به‌صرفه به آنزیم بیوسورفکتانت، جهت استفاده در مصارف صنعتی، کشاورزی، حذف آلاینده‌های نفتی و کاهش کشش سطحی محیطی می‌باشد که می‌توان از آن در صنایع مذکور بهره برد. 


صفحه 3 از 4     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پیاورد سلامت می باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb