جستجو در مقالات منتشر شده



الهه رسولی جوکار، سعید شاملو کاظمی، هما نادری فر،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: فشارخون بالا و افزایش پروفایل لیپیدی از عوامل خطرساز برای بیماری‌های قلبی عروقی هستند. برای ارتقای سلامت قلب و عروق، تغییر سبک زندگی باید به‌عنوان راهنمای کاهش بی‌تحرکی افراد و اصلاح الگوی تغذیه‌ی سالم در نظر گرفته شود. اسپیرولینا یک جلبک‌ سبز است و برای درمان بیماری‌های مختلف به‌عنوان مکمل غذایی مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مصرف مکمل اسپیرولینا و هشت هفته تمرینات ترکیبی بر فشارخون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به فشارخون بالا انجام شد.
روش بررسی: مطالعه به‌صورت کارآزمایی بالینی در۴۰ زن مبتلا به فشارخون بالا(۶۰-۵۰ سال) انجام شد. افراد در ۴ گروه مداخله‌ای و کنترل وارد مطالعه شدند. داده‌ها طی دو مرحله پیش‌آزمون-پس‌آزمون از نظر میزان تغییرات فشارخون و پروفایل لیپیدی جمع‌آوری شدند. گروه مداخله‌ی مکمل روزانه ۴/۲ گرم مکمل اسپیرولینا مصرف نمودند و مداخله‌ی تمرینی ۸ هفته تمرینات ترکیبی هوازی و مقاومتی داشتند. تجزیه‌ و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح ۰/۰۵=α
 انجام شد.
یافته‌ها: نتایج آنالیز واریانس یک‌طرفه نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین فشارخون سیستولیک، کلسترول تام و VLDL، پس از آزمون در گروه‌های مطالعه وجود دارد(۰/۰۵>P-value). بیشترین مقدار میانگین±انحراف‌معیار فشارخون سیستولیک(۱۴۱/۹۰±۹/۸۵) و کلسترول تام(۲۱۳/۳۰±۲۸/۹۳)، پس از آزمون در گروه تمرینات ترکیبی، و میانگین±انحراف‌معیار VLDL پس از آزمون در گروه کنترل(۳۴/۶۰±۶/۴۶) مشاهده شد. همچنین، نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین میانگین فشار خون در گروه‌های کنترل-مکمل اسپیرولینا، کنترل-تمرینات ترکیبی، مکمل اسپیرولینا- مکمل اسپیرولینا و تمرینات ترکیبی، و تمرینات ترکیبی-مکمل اسپیرولینا و تمرینات ترکیبی وجود دارد. همچنین تفاوت معنیداری بین میانگین کلسترل تام و میانگین VLDL به‌ترتیب در گروه‌های تمرینات ترکیبی-مکمل اسپیرولینا، تمرینات ترکیبی و کنترل-مکمل اسپیرولینا وجود دارد(۰/۰۵>P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که ممکن است مصرف مکمل اسپیرولینا و هشت هفته تمرینات ترکیبی بر فشارخون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلابه فشارخون بالا تأثیرات مفیدی داشته باشد.

زینب اربابی، عبدالعلی بنائی‌فر، سجاد ارشدی، حمید طباطبائی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم متابولیک به مجموعه‌ای از اختلالات متابولیکی وابسته به چاقی نظیر چاقی شکمی، افزایش توده چربی بدن، اختلالات لیپیدی، پرفشاری خون، افزایش گلوکز خون و مقاومت به انسولین اطلاق می‌شود. مطالعه‌ی حاضر با هدف تعیین اثر ۸ هفته تمرینات CX) CXWORX) همراه با مصرف اینولین بر برخی شاخص‌های استرس اکسیداتیو در زنان چاق دارای سندرم متابولیک انجام گرفت.
روش بررسی: ۴۸ زن چاق دارای سندرم متابولیک در دامنه سنی ۳۰ تا ۴۰ سال به شیوه‌ی تصادفی در گروه‌های کنترل؛ اینولین؛ تمرین CX و گروه ترکیبی قرارگرفتند. افراد موردمطالعه در محیط آزمایشگاه حضور یافته و مقدار ۵ سی‌سی خون از ورید بازویی از آن‌ها گرفته شد. نمونه‌گیری خون جهت اندازه‌گیری مالون‌دی‌آلدئید و زانتین‌اکسیداز گرفته شد(پیش‌آزمون). سپس مداخله‌های مذکور برای مدت ۸ هفته روی گروه‌های موردمطالعه انجام گرفت. نهایتاً، نمونه‌گیری خون مجدد جهت اندازه‌گیری متغیرها انجام پذیرفت(پس‌آزمون). 
یافته‌ها: نتایج آزمون تی‌همبسته آشکار نمود که در هر سه گروه، مداخله به‌کاهش معنی‌دار مالون‌دی‌آلدئید نسبت به پیش‌آزمون منجر شد؛ اما متغیر زانتین‌اکسیداز در گروه ورزش تغییر معنی‌داری پیدا نکرد و در گروه اینولین و ترکیبی به میزان معنی‌داری نسبت به پیش‌آزمون کاهش یافت. نتایج آنووا آشکار نمود که در مقایسه با گروه کنترل، میزان مالون‌دی‌آلدئید تنها در گروه ترکیبی معنی‌دار است(۰/۰۵≥P). میزان این متغیر در گروه ترکیبی به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه ورزش و اینولین کاهش یافت(۰/۰۵≥P). تفاوت معنی‌داری بین گروه ورزش و اینولین مشاهده نشد(۰/۰۵ نتیجه‌گیری: برپایه یافته‌های موجود این‌گونه نتیجه‌گیری می‌شود که اجرای تمرینات CX همراه با مصرف اینولین با کاهش عملکرد استرس اکسیداتیو بیشتری نسبت به اعمال هریک از آن‌ها به‌تنهایی در زنان دارای سندرم متابولیک است.

علی مولی کوام المیاح، حمید جدوع عباس، رضا افریشم، ناهید عین الهی،
دوره 17، شماره 4 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت یک اختلال متابولیک است که با افزایش سطح گلوکز خون، ناشی از اختلال در عملکرد انسولین، ترشح انسولین یا هر دو مشخص می‌شود که باعث اختلال در متابولیسم کربوهیدرات‌ها، پروتئین‌ها و لیپیدها می‌شود. هیپرگلیسمی مزمن با آسیب طولانی مدت، اختلال عملکرد و نارسایی اندام‌های مختلف همراه است. آدروپین و آیریسین پروتئین‌هایی هستند که به تازگی توصیف شده‌اند و ممکن است جزء ضروری در مسیرهای پاتوفیزیولوژیک دیابت باشند. مطالعه‌ی حاضر به منظور بررسی نشانگرهای بیوشیمیایی آیریسین و آدروپین در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ و ارتباط آن‌ها با عوامل خطر طراحی شد.
روش بررسی: مطالعه‌ی حاضر یک مطالعه‌ی مورد شاهدی بود که شامل ۹۰ بیمار دیابتی نوع ۲ و ۹۰ فرد سالم بود که از نظر سن و جنس با هم همسان بودند. قند خون ناشتا(FBS)، HbA۱c، انسولین سرم، کلسترول تام(TC)، کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم(LDL-C)، کلسترول لیپوپروتئین با چگالی بالا( HDL-C)، تری گلیسرید(TG)، آیریسین و آدروپین در آزمایشگاه بیوشیمی بیمارستان آموزشی AL-Faihaa با روش‌های استاندارد اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: سطح سرمی آیریسین(ng/ml ۸/۱۵۲±۱/۶۴۲ در مقابل ۳/۹۱۶±۱۴/۰۶) و آدروپین(pg/ml ۲۵/۳۹±۸/۸۹۷ در مقابل ۸/۷۶۸±۵۹/۴۳) به ترتیب در گروه بیمار به‌طور معنی‌داری کمتر از گروه کنترل بود(۰/۰۰۱>P). در گروه بیماران، سطح آدروپین سرم با سن همبستگی مثبت(۰/۰۲۵=P , ۰/۲۶۳=r) و با BMI همبستگی منفی(۰/۰۴۸=P , ۰/۲۰۹-=r) و معنی‌دار داشت. در حالی که سطح سرمی آیریسین با TG همبستگی معنی‌دار و منفی داشت(۰/۰۱۸=P , ۰/۲۴۸-=r). میزان سطح زیر منحنی(AUC) برای آیریسین(۰/۹۶۹-۰/۹۰۶=CI ۹۵%) ۰/۹۳۷ بود که در کات آف ۹/۷۱۵ دارای حساسیت ۹۱/۱% و اختصاصیت ۰/۸۰% نشان داد(۰/۰۰۰۱>P). علاوه بر این، میزان AUC برای آدروپین(۱/۰۰-۰/۹۸۰=CI ۹۵%) ۰/۹۹۱ بود که این بیومارکر در کات آف ۳۷/۹۴۵ حساسیت ۱۰۰/۰% و اختصاصیت ۹۱/۱% نشان داد(۰/۰۰۰۱>P).
نتیجه‌گیری: یافته‌های ما نشان داد که سطح سرمی آیریسین و آدروپین در گروه بیمار نسبت به گروه کنترل کمتر بود. احتمالا، کاهش آدروپین و آیریسین ممکن است به عنوان یک نشانگر زیستی برای پیش‌بینی خطر T۲DM استفاده گردد که نیاز به مطالعات بیشتری در این خصوص دارد.

عرفان امیری، حسین هوشیار، حسین ناظم الرعایا، محمدرضا شیعه، سیما راستی، غلام عباس موسوی،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: توکسوپلاسما گوندی به عنوان یکی از مهم‌ترین انگل‌های بیماری‌زای منتقل شده از گوشت و مواد غذایی است که انسان و طیف وسیعی از حیوانات خونگرم را مبتلا می‌کند. گوشت پرندگان از جمله مرغ و خروس می‌تواند منبعی برای آلودگی انسان محسوب شود. مطالعه‌ی حاضر به منظور تعیین میزان شیوع آلودگی به توکسوپلاسما گوندی درجوجه‌های گوشتی ارجاعی به کشتارگاه کاشان در سال ۱۴۰۱ صورت گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه‌ی توصیفی مقطعی، ۱۱۴ عدد نمونه بافت مغز و عضله‌ی قلب از جوجه‌های گوشتی مرغداری‌های صنعتی شهرستان کاشان، ارسال شده به کشتارگاه به صورت تصادفی جمع‌آوری شد. از بافت مغز و عضله‌ی قلب هر جوجه دو گسترش مستقیم بر روی لام تهیه و به روش گیمسا رنگ‌آمیزی گردید و از نظر وجود کیست‌های نسجی توکسوپلاسما مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفت. استخراج DNA ژنومی برای هر نمونه با استفاده از کیت انجام شد. واکنش PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی بر روی ژنB۱ که دارای تکرار پذیری زیاد است انجام گردید، سپس محصول PCR با استفاده از ژل آگاروز ۵/۱ درصد بررسی گردید. نتایج با استفاده از آمار توصیفی و به کارگیری نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. 
یافته‌ها: از مجموع ۱۱۴ جوجه گوشتی بررسی شده، تعداد ۶۵ نمونه(۵۷%) ازجنس نر و ۴۹ نمونه(۴۳%) ماده بودند. در بررسی نمونه‌ها با دو روش مولکولی و میکروسکوپی، در مجموع ۱۲ مورد(۵/۱۰%) آلودگی به توکسوپلاسما مشاهده گردید. با استفاده از روش PCR در ۸ نمونه(۶/۷%) و در بررسی میکروسکوپی در ۶ نمونه(۲۶/۵%) آلودگی شناسایی شد. کلیه موارد مثبت مربوط به نمونه‌های بافت مغز بود و در بافت عضله‌ی قلب هیچ‌گونه آلودگی مشاهده نگردید. 
نتیجه‌گیری: آلودگی به توکسوپلاسما در جوجه‌های گوشتی کاشان کم اما قابل توجه است. افزایش آگاهی مردم نسبت به پخت کامل مواد گوشتی، اجتناب از مصرف خام یا نیمه پز گوشت و فرآورده‌های گوشتی ضروری به نظر می‌رسد. همچنین عدم استفاده از گوشت خام پرندگان برای تغذیه حیوانات خانگی نظیر گربه به منظور قطع چرخه‌ی زندگی انگل توصیه می‌گردد.

سیده نسیم میربهاری، سینا سالاری، شبنم شاهرخ، محمدرضا زالی، مهدی توتونچی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: ویروس‌های انکولایتیک، به عنوان ابزارهای نوین و پیشرفته در زمینه درمان انواع مختلف سرطان، نقش بسیار مهمی را در تحولات پزشکی ایفا کرده‌اند. اصطلاح «انکولایتیک» به معنای توانایی این ویروس‌ها برای تخریب و آسیب به سلول‌های سرطانی، در عین حفظ سلول‌های سالم اطراف آن‌ها، اشاره دارد.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه، از طریق جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی PubMed، Scopus و Google Scholar از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۴،  ۲۷۰ نتیجه اول، جمع‌آوری شد. ۶۸ مقاله‌ی مرتبط توسط محقق اصلی، بررسی و در نهایت، مطالب استخراج و یافته‌های نهایی جمع‌بندی شدند.
یافته‌ها: در نهایت، یافته‌ها در این مطالعه‌ی مروری نشان داد که سلول‌های سرطانی دارای ویژگی‌های متمایزی هستند که آن‌ها را از سلول‌های نرمال متمایز می‌کند؛ از جمله سیگنال‌های رشد مداوم، عدم پاسخ به پیام‌رسانی‌های ضد رشد، فرار از آپوپتوز، افزایش آنژیوژنز و تهاجم به قسمت‌های دیگر بدن. ویروس‌های انکولایتیک از این ویژگی‌های متمایز برای ورود اختصاصی به سلول‌های سرطانی استفاده می‌کنند تا به‌طور انتخابی به آن‌ها متصل شده و آن‌ها را آلوده کنند. بیش‌تر ویروس‌های انکولایتیک به طور مستقیم سلول‌های تومور میزبان را از بین می‌برند که در نتیجه‌ی تکثیر ویروسی و القای عناصر پاسخ ضد ویروسی سلول میزبان است. همچنین، این ویروس‌ها می‌توانند با تولید پروتئین‌های خاص، سلول‌های سرطانی را نابود کنند. پتانسیل کشندگی ویروس‌های انکولایتیک به نوع ویروس، دست‌ورزی ژنتیکی، تعداد ویروس مناسب برای تزریق، تمایل ویروسی طبیعی و القایی و حساسیت سلول سرطانی به اشکال مختلف مرگ سلولی بستگی دارد. مکانیسمی که باعث تکثیر اختصاصی ویروس‌های انکولایتیک در سلول‌های سرطانی می‌شود، احتمالا به نقص مسیرهای پیام‌رسانی در سلول‌های توموری مرتبط است همچنین تحقیقات انجام شده در فاز سوم کارآزمایی بالینی با استفاده از ویروس‌هایH۱۰۱ (Oncorine)، T-Vec، ۷-ECHO و (Teserpaturev (Delytact در درمان سرطان‌های مختلف از جمله سرطان سر و گردن، ملانوما، گلیوبلاستوما و سرطان مثانه بهبود معنی‌داری در نتایج درمانی را نشان داده است.
نتیجه‌گیری: ویروس‌های انکولایتیک از انواع مختلف ویروس‌ها ساخته می‌شوند و در حال حاضر در مراحل آزمایشگاهی، پیش بالینی و بالینی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. استفاده از این ویروس‌ها برای درمان سلول‌های سرطانی به عنوان یک روش جدید و هدفمند مطرح شده است که نیازمند بررسی و دست‌یابی به مکانیسم‌های دقیق‌تر برای عملکرد بهتر آن‌ها می‌باشد.

ملیحه جوادی ارجمند، علیا دماوندی، حمید چوبینه، مجید کابلی، محسن قدمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: هورمون گلیکوپروتئینی محرک فولیکول یا همان FSH وظایف خود را از طریق گیرنده‌اش (FSHR) اعمال می‌کند. این هورمون در زنانی که در سن باروری قرار دارند، موجب رشد و تکامل فولیکول‌ها در تخمدان در مرحله فولیکولی چرخه قاعدگی می‌شود. این هورمون به‌طور گسترده در درمان ناباروری استفاده قرار می‌شود. پلی‌مورفیسم‌های متعددی تاکنون در ژن FSHR گزارش شده است که در پاسخ تخمدانی تأثیرگذار هستند ولیکن ژن FSHR دارای دو پلی‌مورفیسم تک نوکلئوتیدی بسیار رایج در موقعیت‌های ۶۸۰ و ۳۰۷ در اگزون شماره ۱۰ می‌باشد. یکی از آن‌ها در جایگاه ۳۰۷ موجب تغییر آمینواسید ترئونین به آلانین شده و دیگری در جایگاه ۶۸۰ موجب تغییر آسپارژین به سرین می‌شود. مطالعات انجام شده نشان داده است که این دو پلی‌مورفیسم با پاسخ‌های متفاوت تخمدان و نتایج مختلف IVF در جمعیت‌های مختلف مرتبط است. بیشتر مطالعات تاکنون به‌طور ویژه بر روی rs۶۱۶۶ (p.Asn۶۸۰Ser) انجام شده است، اما این مطالعه به بررسی ارتباط احتمالی بین rs۶۱۶۶ و rs۶۱۶۵ (p.Thr۳۰۷Ala) و نتیجه‌ی IVF می‌پردازد.
روش بررسی: پلی‌مورفیسم‌های موجود در اگزون ۱۰ ژن FSHR پس از خون‌گیری و استخراج DNA با استفاده از روش PCR-RFLP در ۱۲۰ زن در دو گروه مساوی شامل زنان نابارور با IVF موفق و زنان نابارور با IVF ناموفق بررسی گردید. به‌منظور تأیید نتایج، تعیین توالی DNA برای برخی از نمونه‌های انتخاب شده انجام گرفت. در نهایت نتایج با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون کای دو تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در هر دو SNP مورد بررسی تفاوت معنی‌داری در فراوانی آللی بین گروه IVF موفق و گروه IVF ناموفق، با در نظر گرفتن ویژگی‌های کلینیکی و پاراکلینیکی از جمله سن، وزن، مدت ازدواج و ... مشاهده نشد(۰/۰۵<P-value).
نتیجه‌گیری: باوجود نتایج متفاوت مطالعات انجام شده در خصوص تأثیر پلی‌مورفیسم‌های (rs۶۱۶۵ و rs۶۱۶۶) ژن FSHR در جمعیت های مختلف، با توجه به عدم تفاوت معنی‌دار در فراوانی پلی‌مورفیسم‌های فوق در جمعیت مورد مطالعه، چنین نتیجه‌گیری می‌شود که از این دو پلی‌مورفیسم برای پیش‌بینی نتیجه‌ی IVF در زنان نابارور ایرانی، نمی‌توان استفاده کرد.

مریم پورمهدی، نوشین خندان دزفولی، کیومرث امینی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: باسیلوس‌های ترموفیل، حامل ژن‌های مختلف و بیوسورفکتانت‌ها می‌باشد. سورفکتانت‌های میکروبی مولکول‌های فعال سطحی هستند که توسط انواع میکروارگانیسم‌ها از جمله باکتری‌ها، مخمرها و قارچ‌های رشته‌ای تولید می‌شوند. بیوسورفکتانت‌ها قادر به کاهش انرژی سطحی بین فازها و ایجاد موانع الکترواستاتیکی هستند و در نتیجه از ادغام ذرات جلوگیری می‌کنند. هدف از مطالعه‌ی حاضر، جداسازی مولکولی ژن  srf از باسیلوس‌های خاک‌زی گرمادوست و کلونینگ آن در سلول مستعد به‌منظور استفاده درصنعت است.
روش بررسی: ۱۵ نمونه خاک مناطق مختلف کرمان جمع‌آوری و به‌منظور جداسازی سویه‌های باسیلوس غربال شدند. مطالعات مورفولوژیکی و بیوشیمیایی جهت شناسایی سویه‌ها انجام شد. پس از بررسی بیوشیمیایی جدایه‌های میکروبی جداسازی شده و تأیید سویه‌های باسیلوس، استخراج DNA صورت گرفت. سپس با روش PCR ژن  srf از این جدایه‌ها شناسایی گردید. قطعه تکثیر یافته توسط روش TA کلونینگ به داخل وکتور pTG۱۹ وارد شد. سپس وکتور نوترکیب به باکتری E.coli سویه اوریگامی ترانسفورم و با استفاده از روش‌های رایج تأیید کلونینگ صورت گرفت. ژن خانگی ۱۶S rRNA به‌عنوان کنترل داخلی تست استفاده شد. بررسی میزان بیان ژن با اندازه‌گیری نسبی بیان mRNA در مقایسه با کنترل منفی که باکتری E.coli فاقد ژن srf بود، انجام شد.
یافته‌ها: درمجموع، ۱۲ جدایه باسیلوس‌های ترموفیل از نمونه‌های خاک به دست آمد. در نتیجه‌ی واکنش PCR برای ژن  srf با پرایمرهای طراحی شده ۱ جدایه(۸/۳%) مثبت رویت شد. حضور ژن  srf و بیان این ژن توسط آزمون Real time PCR بررسی شد. بررسی کلنی‌های سفید و آبی، پرایمر M۱۳، محل اتصال و تعیین توالی ژن ۱۶S rRNA تأییدکننده‌ی صحت کلونینگ ژن مذکور در باکتری میزبان بود.
نتیجه‌گیری: مطالعه‌ی حاضر، موفق به شناسایی باسیلوس گرمادوست بومی حامل ژن  srf بود که جهت دستیابی گسترده، راحت و مقرون به‌صرفه به آنزیم بیوسورفکتانت، جهت استفاده در مصارف صنعتی، کشاورزی، حذف آلاینده‌های نفتی و کاهش کشش سطحی محیطی می‌باشد که می‌توان از آن در صنایع مذکور بهره برد. 


صفحه 4 از 4    
4
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پیاورد سلامت می باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb