24 نتیجه برای بالینی
محمدهادی موسوی، فرزاد فرجیخیاوی، مریم نوروزترکمن،
دوره 7، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : به دلیل احتمال بروز انواع خطرات، آزمایشگاههای بالینی در بیمارستان ها برای هر فعالیتی در حوزهی ایمنی از اولویت خاصی برخوردار هستند. مدیریت کیفیت فراگیر الگویی است که سازمان جهانی بهداشت برای بهبود ایمنی آزمایشگاههای بالینی مورد توجه قرار داده است. این پژوهش با هدف بررسی میزان رعایت استاندارد ایمنی در آزمایشگاههای بالینی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران براساس اصول ایمنی مدیریت کیفیت فراگیر انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی بر روی کلیه آزمایشگاههای بالینی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1391 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها چک لیستی بود که هفت مؤلفه ایمنی را از منظر مدیریت کیفیت فراگیر اندازه میگرفت. روایی چک لیست از طریق تحلیل محتوا تائید شد و آلفای کرونباخ چکلیست 82/0 محاسبه شد. آمار توصیفی مانند درصد فراوانی امتیازات برای بررسی نتایج به کار رفت.
یافتهها : ایمنی جامعه پژوهش از نظر چهار مؤلفه طراحی، وجود وسایل ایمنی عمومی، انجام کارهای استاندارد ایمنی و دفع ایمن زبالهها مناسب بود. ایمنی واحدها از لحاظ اجرای برنامه ایمنی و آموزش کارکنان برای مقابله با حوادث نسبتاً مناسب برآورد شد. اجرای تخلیه اضطراری ضعیف برآورد گردید.
نتیجهگیری: آزمایشگاههای جامعه مورد مطالعه از ایمنی نسبی برخوردار هستند. با این حال، عدم اجرای کامل پروتکلهای ایمنی باعث میگردد که دیگر شرایط ایمن برقرار نباشد. بنابراین لازم است اقدامات اصلاحی لازم در جهت تأمین ایمنی کامل آزمایشگاهها از نظر تمام مؤلفهها در برنامه کار بیمارستانها قرار بگیرد.
مهدی کاهویی، رقیه اسکروچی، فربد عبادی فرد آذر،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : بهینه کردن خدمات بخش اورژانس به ساختار مدیریتی مناسب، طراحی سیستم اطلاعاتی کارآمد و اثربخش بستگی دارد. این مطالعه با هدف تعیین نیازهای اطلاعاتی کارکنان بخش اورژانس از سیستم اطلاعات اورژانس و طراحی یک مدل مفهومی از این نیازها انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی در بین پرستاران و متخصصین طب اورژانس شاغل در واحد اورژانس 9 بیمارستان تابعه دانشگاههای علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی انجام شد. دادهها بوسیله مصاحبه با 25 نفر از کارکنان بخش اورژانس ، طراحی الگو با روش RUP و زبان UML و توزیع پرسشنامه بین 315 نفر از کارکنان بخش اورژانس جمع آوری شدند. دادههای حاصل از پرسشنامه بوسیله آمارهای توصیفی و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند.
یافتهها : اکثر پرستاران و پزشکان طب اورژانس اعتقاد داشتند که عناصر اطلاعاتی متعددی از قبیل زمان اولین ویزیت بیمار، زمان اولین اقدام، آخرین وضعیت بیمار، نوع اقدام درمانی انجام شده، نوع اقدام پاراکلینیکی انجام شده باید در سیستم اطلاعات اورژانس وجود داشته باشد. همچنین 3/68 درصد(108 نفر) آنها موافقت خود را با وضعیت ارتباط بین عناصر اطلاعاتی مورد نیاز در فرایند اقدامات بالینی نشان دادند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد وجود انواع اطلاعات هویتی، بالینی و پاراکلینیکی در سیستم اطلاعات اورژانس می تواند یک پرونده الکترونیکی تولید نماید. توجه به این عناصر اطلاعاتی می تواند هماهنگی بین تیم اورژانس بیمارستان و تیم امداد پیش بیمارستانی، کنترل وضعیت مصدومین، دسترسی به گزارشات بیمار و کیفیت خدمات به بیماران را بهبود دهد.
مهدی کاهویی، حسن بابامحمدی،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مدل پذیرش فناوری اطلاعات، مزایای درک شده و راحتی استفاده از فناوری توسط کاربران نهایی، برای مقاصد خاص را پیش بینی میکند . هدف از این مطالعه درک پذیرش سیستمهای اطلاعات بالینی توسط کارکنان پرستاری بر اساس مدل پذیرش فناوری اطلاعات است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی روی 316 نفر از پرستاران بیمارستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی و سازمان تامین اجتماعی سمنان انجام شده است. ابزار جمع آوری دادهها یک پرسشنامه روا و پایا بود. دادهها بوسیله آمارهای توصیفی و آزمونهای من ویتنی و مجذور تی تحلیل شدند.
یافتهها : 73 درصد پرستاران موافق بودند که سیستم اطلاعات پرستاری اطلاعات صحیح در اختیار آنها میگذارد. 7/55 درصد پرستاران سیستم اطلاعاتی را پذیرفته بودند. یافتهها نشان داد پرستاران مرد بیش از زنها سیستم اطلاعات بالینی را پذیرفته بودند (50/0 p< ) . همچنین پذیرش فناوری اطلاعات در پرستارانی که نسبت به وظایف خود در قبال برنامه رایانهای آگاهی داشتند یا آنهایی که از اهداف برنامه رایانهای مطلع بودند، بیشتر بود (05/0 p< ) .
نتیجهگیری: بیشتر پرستاران سیستم اطلاعات بالینی را در کار روزانهی خود پذیرفته بودند، اما لازم است موضوعاتی همانند رایانههای ناکافی، طراحی محتوی، مشکلات توانمندی سیستم، مهارت و دانش رایانهای پرستاران مورد بررسی جدی قرار گیرد. مداخلات متعددی درحیطههای فنی و فردی از قبیل افزایش دانش فناوری اطلاعات پرستاران، فرهنگ تیمی، موقعیت سازمانی، همکاری درون تیمی، به روز نمودن و ارتقای شبکه باید انجام شود.
فاطمه غضنفری، حسین مبارکی،
دوره 7، شماره 6 - ( 12-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: حاکمیت بالینی، به کارگیری ساز و کارهای حاکمیتی برای انجام درست کار
در زمان و مکان مناسب به شیوهای صحیح برای بیماران، در راستای کسب حداکثر نتایج بالینی میباشد.
اجرای حاکمیت بالینی به طور قاطع نیازمند مهارتها و تمایلات نیروی کار بهداشت و
درمان است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی رابطهی مدیریت منابع انسانی با اجرای
حاکمیت بالینی و استقرار بهینهی چارچوب حاکمیت بالینی با ارائهی راهکارهایی در
زمینه مدیریت موثر منابع انسانی در صورت وجود رابطه معنی دار میباشد.
روش بررسی: این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است که به صورت مقطعی در سال 1391
انجام شد. روش نمونهگیری، خوشهای دو مرحلهای است. از بین بیمارستانهای دانشگاههای
علوم پزشکی تهران به طور تصادفی سه بیمارستان دکتر شریعتی، امامخمینی(ره) و شهید
هاشمینژاد انتخاب شد و در هر بیمارستان به طور تصادفی پرسشنامه بین 30 نفر توزیع
گردید که در مجموع حجم نمونه به 90 نفر رسید. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهی
پژوهشگر ساخته و برگه مشاهده بود. دادهها از طریق نرم افزار آماری SPSS تحلیل شد.
یافتهها: حداقل امتیاز حاکمیت بالینی مربوط به بیمارستان امام خمینی(ره) و
حداکثر آن مربوط به بیمارستان شهید هاشمینژاد بود. بین متغیرهای ((آموزش))، ((جذب
و به کارگیری)) و ((حقوق و مزایا)) با حاکمیت بالینی رابطه معنیداری دیده شد.
نتیجهگیری: باتوجه به رابطه معنیدار میان متغیرهای مدیریت منابع انسانی با
اجرای حاکمیت بالینی، سرمایهگذاری بر روی این محور از حاکمیت بالینی به عنوان
محوری که موفقیت در سایر محورها را
تحت تاثیر قرار میدهد میتواند در استقرار حاکمیت بالینی اثربخش باشد.
فاطمه رنگرز جدی، علیرضا مروجی، فاطمه اباذری،
دوره 7، شماره 6 - ( 12-1392 )
چکیده
زمینه
و هدف: پزشکی مبتنی بر شواهد، استفاده صحیح از بهترین شواهد در
تصمیمگیری بالینی برای مراقبت از بیماران است. سیستم اطلاعات بیمارستانی با ادغام دادههای
بیمار، دانش بالینی پزشک و شواهد خارجی بهصورت پلی میان دادههای پزشکی و دانش پزشکی
عمل مینماید. هدف این پژوهش تعیین توانایی سیستمهای اطلاعات بیمارستانی کشور جهت
استقرار پزشکی مبتنی بر شواهد میباشد.
روش
بررسی: پژوهش بهصورت توصیفی- مقطعی در سال 1390 انجام
گردید. جامعهی پژوهش، سیستمهای اطلاعات بیمارستانی بیمارستانهای کشور بودند. حجم نمونه 30 بیمارستان تعیین گردید. دادهها با استفاده از چکلیست محققساخته
شامل اطلاعات زمینهای و اطلاعات مبتنی بر اهداف پژوهش جمعآوری شده و روایی آن توسط
افراد صاحب نظر تایید گردید. دادههای گردآوری شده با آمار توصیفی و نرمافزار Spss تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: سیستمهای اطلاعات بیمارستانی کشور، فاقد بخشهای مورد نیاز برای
دسترسی به سیستم پشتیبان تصمیم بالینی، بانک داده مرجع و اطلاعات
بهداشتی مبتنی بر اینترنت به ترتیب در 19 بیمارستان(3/63%)، 16 بیمارستان(3/53%) و
20 بیمارستان(7/66%)، بودند. در 22 بیمارستان(70%)، بیش از دو سوم
بخشهای
مورد نیاز برای دسترسی به انبار داده بالینی و اجرایی و در 23
بیمارستان(7/76%)، حداقل یک بخش مورد نیاز برای دسترسی به مفاهیم
موردی خاص را داشتند.
نتیجهگیری: قابلیت سیستمهای اطلاعات بیمارستانی کشور جهت استقرار پزشکی مبتنی بر
شواهد از نظر دسترسی به انبار داده بالینی و اجرایی مطلوب بود؛ در حالی که در
زمینههای دیگر نیاز به توجه بیشتری دارد.
فرشته فرزیان پور ، محمدرضا اشراقیان، امیرحسین امامی، شایان حسینی،
دوره 8، شماره 5 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: هر نظام آموزشی مستلزم آن است که پژوهش و ارزشیابی آموزشی درباره دورههای آموزشی آن انجام پذیرد. هدف از این مطالعه ارزشیابی دورههای کارآموزی و کارورزی در علوم پایه و بالینی در بیمارستانها براساس نظرسنجی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران بود.
روش بررسی: این یک مطالعهی مقطعی و از نوع توصیفی تحلیلی بود. ابزار گردآوری دادهها را پرسش نامه شامل 14 گویه و 5 گزینه تشکیل میداد. در این مطالعه، مرکز مطالعات و توسعه آموزش دانشگاه علوم پزشکی تهران با هدف انطباق آموزش با نیازهای جامعه و ارتقای کیفیت با استفاده از پرسش نامهی نظرسنجی خودایفا، با امتیاز آلفا کرونباخ 81/0 از کل دانشجویان دورههای کارآموزی در رشتههای تحصیلی مدیریت خدمات بهداشتی، کاردرمانی، شنوایی سنجی، گفتار درمانی، فیزیوتراپی و کارورزی در علوم بالینی(جراحی داخلی، پوست، چشم و کودکان) که در مجموع 185 نفر بودند، در سال 1390 نظرسنجی نمود.
یافتهها: میانگین کل نتایج ارزشیابی از برنامه دورههای کارآموزی و کارورزی به ترتیب در کلاس نظری و در ارتباط با آموزش کاربردی برابر 32/3%، مهارتهای ذهنی 98/2%، مهارتهای ارتباطی 38/3% و مهارتهای عملی 29/3% بود. میزان رضایتمندی دانشجویان از کیفیت برنامههای آموزشی در دورههای کارآموزی و کارورزی نیز برابر 2/50% بدست آمد.
نتیجهگیری: مدیران و سیاست گذاران آموزشی دانشگاه در برنامهریزی و اجرای برنامههای آموزشی و همچنین در استفاده از منابع بالقوه برای تحقق هدفها و دستیابی به کیفیت آموزشی، بسیار کوشش نمودند، اما تلاش بیشتری نیاز است.
سعید آصف زاده ، ساناز تقی زاده ، علی حیرانی، رفعت محبی فر ، جلال عربلو،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: به منظور بهبود استقرار حاکمیت بالینی در بیمارستان های کشور، آگاهی از ابعاد مختلف مربوط به اجر ا و ارزیابی آن حائز اهمیت است. مطالعه ی حاضر با هدف درک و تعیین موانع و چالش های استقرار و ارزیابی حاکمیت بالینی در بیمارستان های آموزشی قزوین از دیدگاه گروهی از ذینفعان، انجام شد. روش بررسی: پژوهش کیفی حاضر با استفاده از مصاحب ههای نیمه ساختار یافته با 17 نفر از مدیران ارشد و میانی بیمارستانی، کارشناسان حاکمیت بالینی در شش بیمارستان آموزشی و کارشناسان حاکمیت بالینی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. برای تحلیل داده ها، از روش تحلیل چارچوبی استفاده شد. یافته ها: موانع و چالش های استقرار و ارزیابی حاکمیت بالینی در بیمارستان های آموزشی قزوین، در سه موضوع اصلی: پیشرفت محورهای هفت گانه حاکمیت بالینی و علل عدم پیشرفت، چال شهای استقرار حاکمیت بالینی، و چال شهای نظام ارزیابی حاکمیت بالینی تبیین گردید. تغییر » ،« ارتقای سطح آگاهی کارکنان بالینی درباره ی حاکمیت بالینی » نتیجه گیری: مطالعه ی حاضر، پرداختن به سه مقوله ایجاد سطوح مشارکت بیشتر بین » و ،« فرهنگ سازمانی به گونه ای که آن را هر چه بیشتر پذیرای حاکمیت بالینی نماید را به عنوان نیازهای استقرار حاکمیت بالینی نشان میدهد. « پزشکان و مدیران، بیماران و متخصصان و گروه های حرفه ای بدیهی است نقش و حمایت مدیران ارشد در پرداختن به موضوعات فوق و فراهم آوردن منابع و سایر زیرساخت ها بسیار حیاتی است
ژیلا نجف پور، دکتر ابوالقاسم پوررضا،
دوره 9، شماره 6 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: تحلیل شاخصهای ایمنی یکی از ابزارهای بهبود ایمنی بیمار محسوب میشود. لذا مطالعهی حاضر با هدف تعیین و تحلیل شاخصهای خدمات بالینی ایمن در بیمارستانهای منتحب دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.
روش بررسی: پژوهش حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی در سال 1392 در 11 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. ابزار مطالعه، پروتکل ارزیابی ایمنی بیمار سازمان جهانی بهداشت بود. تکمیل چک لیست با مصاحبه، مشاهده و بررسی مستندات صورت گرفت. دادهها با آزمونهای توصیفی و تحلیلی و نرمافزار SPSS نسخه 13 آنالیز شد.
یافتهها: میانگین بیمارستانهای مورد مطالعه، در شاخصهای الزامی، اساسی و پیشرفته به ترتیب 96/6، 85/6، 66 قرار داشتند که این میزان طبق راهنمای چک لیست در استانداردهای الزامی، قابل قبول نمیباشد و در استانداردهای اساسی و پیشرفته مناسب است. بیمارستانهای شماره 7، 2، 4، 11 و 9 از بالاترین میزان تطابق با استانداردها برخوردار بودند و طبق سطحبندی پروتکل، این بیمارستانها در سطح دو قرار گرفتند. در نهایت اختلاف آماری معنیداری بین بیمارستانها در رعایت استانداردها وجود نداشت.
نتیجهگیری: تطابق با استانداردها در 6 بیمارستانهای مطالعه از نظر استانداردهای الزامی، پایین و استانداردهای اساسی و پیشرفته در 5 بیمارستان مناسب بود. بیمارستانها در گزارههای سیستم مدیریت اطلاعات، مدیریت دارویی، سیستم کاهش عفونت و سیستم بالینی اثر بخش نیاز به تدوین برنامههای ارتقایی دارند. پیشنهاد میشود هدفگذاری جامع جهت استانداردهای فوق صورت گیرد.
محمد خمر نیا، زهرا کاوسی، محدثه قنبری جهرمی، اسرا مرادی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی نظاممند شکایات یکی از اجزای حاکمیت بالینی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اجرای برنامه حاکمیت بالینی بر روند شکایات بیماران در بیمارستانهای دولتی شیراز انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع پژوهشهای کاربردی بود که به صورت توصیفی- تحلیلی در شیراز انجام شد. جامعه آماری شامل بیمارستانهای دولتی شیراز بود که تعداد 10 بیمارستان جهت مطالعه انتخاب شدند. در این مطالعه پروندههای شکایت بیماران از بیمارستانهای شهر شیراز در طی 5 سال مورد بررسی قرار گرفت. از چک لیست معاونت درمان وزارت بهداشت به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. مستندات جمعآوریشده وارد نرمافزار SPSS نسخه 21 شد و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون Chi- square مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: تعداد شکایات ثبتشده در یک دوره 5 ساله روند افزایشی داشت و در طول اجرای این برنامه تعداد 1905 شکایت ثبت گردید. 60/5 درصد از شکایات توسط خانواده افراد صورت گرفته است. رابطه معنیداری بین شکایات ثبتشده با بخشهای بیمارستان(000/0= P) و جنسیت(000/0=P) وجود دارد. در هر دو گروه جنسی و در تمام بخشهای بیمارستان، تعداد شکایت از کیفیت پایین خدمات و برخورد نامناسب کارکنان بالاتر از دیگر شکایتها بود.
نتیجه گیری: با توجه به افزایش تعداد شکایات در یک دوره 5 ساله پیشنهاد میشود تا جهت کاهش تعداد شکایتها به مواردی همچون بهبود ارتباط بین پزشک و بیمار، رعایت اخلاق پزشکی، کاهش روابط مالی بین پزشک و بیمار و افزایش دانش و مهارتهای علمی و فنی پزشکان توجه شود.
نسترن میرفرهادی، عاطفه قنبری، عباس رحیمی،
دوره 11، شماره 1 - ( 2-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص به موقع، یک اصل مهم در سرطان است که درمان زود هنگام با انتظار بهبود نتایج را ممکن می سازد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط ویژگی های فردی و نشانه های بالینی بیماران با سرطان پستان بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی به صورت مقطعی، تعداد ۲۳۲ بیمار زن با تشخیص قطعی سرطان پستان را که به بیمارستان رازی شهر رشت مراجعه کرده بودند، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخت شامل اطلاعات دموگرافیک و نشانه های بالینی بررسی کرده است. داده های مربوط به نتایج ماموگرافی، سایز تومور و مرحله ی آسیب شناسی تومور از پرونده پزشکی بیماران استخراج گردید. تحلیل داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS نسخه ۱۹ انجام شد و جهت توصیف داده ها از میانگین و انحراف معیار و جهت آمار استنباطی از آزمون Fisher در سطح معنی داری ۰/۰۵=p استفاده شد.
یافته ها: میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش ۱۰/۲۷±۴۹/۸۰ سال بود. ۴۴ نفر(۱۴%) از بیماران سابقه ی انجام ماموگرافی منظم قبل از بیماری را داشتند. ۱۰۴ نفر(%۴۴/۸) در اولین مراجعه به جراح مراجعه کرده بودند. ۱۳۶ نفر(۵۸%) زنان در مرحله ۳ بیماری قرار داشتند. ۱۲۹ نفر(۶۰%) بیماران در زمان تشخیص اندازه ی تومور بیشتر از ۵ سانتی متر و ۱۰۶ نفر(۴۶%) درگیری غدد لنفاوی داشتند. بیماران با سرطان پیشرفته ی پستان به طور معنی داری سطح تحصیلات(۰/۰۴=p) و درآمد پایین تر(۰/۰۱=p) بودند.
نتیجه گیری: شناسایی عوامل فردی و بالینی مرتبط با سرطان پستان می تواند اطلاعات اساسی جهت تدوین برنامه های آموزش سلامت، غربالگری و ارائه راه کارهای مناسب جهت رفع موانع درمانی و مراقبتی فراهم آورد.
رضا صفدری، لیلا شاهمرادی، مرجان دانشور، المیرا پورترکان، مرسا غلامزاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان اپیتلیال تخمدان یکی از کشنده ترین انواع سرطانهای زنان می باشد. لذا هدف این مطالعه بررسی و استخراج فاکتورهای موثر در پیش بینی و تشخیص این نوع از سرطان در قالب مدل درخت تصمیم به منظور تسهیل تشخیص در حوزه ی سرطان تخمدان است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه ی توصیفی توسعه ای است. ابزار اصلی پژوهش، چک لیستی براساس اطلاعات پرونده ها، منابع معتبر علمی، مرور مطالعات منتشر شده و نظر خبرگان بود. به منظور تعیین روایی محتوایی چک لیست از روش CVR استفاده شد. سپس، چک لیست با معیار لیکرت سه گزینه ای برای نظر سنجی در اختیار خبرگان این رشته قرار گرفت. در نهایت به منظور طراحی درخت تصمیم، پس از تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده از نظرسنجی خبرگان، مدل نهایی براساس این نتایج توسعه یافت.
یافته ها: عناصر داده ای درخت تصمیم براساس نظرسنجی متخصصان، گایدلاین ها و دستورالعملهای تشخیص و غربال گری مرتبط با سرطان تخمدان به دست آمد. گره های برگ در درخت مذکور شامل انواع تومورمارکرها، پیگیری، اقدامات درمانی و ارجاعات می باشند. صحت درخت تصمیم توسط خبرگان تایید شد. ROMA(CA125+HE4) ،CA19-9 و CEA مهمترین تومور مارکرهایی است که براساس مدل تصمیم به دست آمد.
نتیجه گیری: مدلهای تصمیم بالینی می توانند با ایجاد یکپارچگی در اطلاعات بیمار، به ارایه پیشنهادهای تشخیصی و درمانی خاص بپردازند. مدل طراحی شده در این پژوهش می تواند با تسهیل تصمیم گیری، تشخیص بیماری سرطان اپیتلیال تخمدان را به طور قابل ملاحظه ای بهبود بخشد.
فریده اکبرزاده، زاهد بیگدلی،
دوره 13، شماره 5 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کتابخانه برای برخی از دانشجویان، محل امنی برای تحقیق و مطالعه بهشمار میآید، اما برای برخی دیگر زمینههای اضطراب را ایجاد میکند. هدف اصلی پژوهش بررسی اضطراب کتابخانهای دستیاران دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در استفاده از منابع اطلاعاتی و خدمات الکترونیکی بر اساس عوامل پنجگانهی مقیاس باستیک میباشد.
روش بررسی: پژوهش پیمایشی مقطعی بود. حجم نمونه ۱۹۷ نفر بود که از نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شد. ابزار گردآوری داده پرسشنامهای محقق ساخته بود که روایی آن توسط متخصصان و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ برابر ۰/۸۰۹ تایید شد. پرسشنامه شامل ۴۱ سؤال در مقیاس پنج گزینهای لیکرت بود. سؤالات اضطراب کتابخانهای بر اساس عوامل پنجگانه مقیاس باستیک طراحی و بومی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روشهای آمار توصیفی فراوانی، میانگین، انحراف معیار و آمار تحلیلی آزمونهای کولموگراف-اسمیرنوف و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرمافزار SPSS ویرایش ۲۳ انجام شد.
یافتهها: میانگین نمرهی اضطراب کتابخانهای ۷۸/۳۲، میانگین نمرهی میزان آشنایی و میزان استفاده ۳۲/۰۸ و ۲۹/۵۴ بود. عوامل مکانیکی و عوامل عاطفی بالاترین میانگین را در میان عوامل ایجادکنندهی اضطراب کتابخانهای داشتند. میانگین اضطراب کتابخانهای بین دستیاران زن و مرد تفاوت معناداری نداشت(۰/۰۵>p). بین اضطراب کتابخانهای دستیاران و مهارتهای استفاده از منابع اطلاعاتی و خدمات الکترونیکی، میزان آشنایی و استفادهی آنان رابطهی معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: ﻧﺘﺎﻳﺞ، نشاندهندهی وﺟـﻮد سطحی از اضطراب کتابخانهای در بین دستیاران است. ﭘـﺬﻳﺮش اﻳـﻦ واﻗﻌﻴـﺖ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻗﺪم ﻣﺜﺒﺘﻲ در رفع مشکلات ﻣﻮﺟﻮد در زﻣﻴﻨﻪی استفاده از منابع اطلاعاتی و خدمات الکترونیکی ﻣﺤﺴﻮب ﮔﺮدد.
آزیتا یزدانی، رضا صفدری، رکسانا شریفیان، مریم زحمتکشان، مرجان قاضی سعیدی،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: زمانیکه سیستمهای تصمیمیار بالینی ایجاد شوند، بهکارگیری راه حلهایی که بتواند استفاده از این سیستمها در مقیاس بزرگ را فراهم کند، منجر به کاهش تولید هزینههای ناشی از ایجاد، نگهداری و اشتراک گذاری آنها از تولید سیستمهای متعدد جلوگیری میشود. در سالهای اخیر یکی از رویکردهایی که با این هدف به صورت ترکیبی با سیستمهای تصمیمیار استفاده میشود، رویکرد معماری سرویسگراست. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش و اهمیت معماری سرویسگرا در ارایه معماریهای مقیاس پذیر سیستمهای تصمیمیار بالینی با تمرکز بر رویکردهای مختلف این معماری میباشد.
روش بررسی: مقاله ی حاضر از نوع مقاله ی مروری ساده است. پایگاههای الکترونیکی کتابشناختی IEEE Explore، Science Direct، Springer، Web of Science و Scopus بررسی گردید. کلمات کلیدی«معماری سرویسگرا» و «سیستم تصمیمیار بالینی» به عنوان کلمات کلیدی اصلی همراه با اصطلاحات مرتبط برای جستجو در این پایگاهها استفاده شد.
یافتهها: رویکرد سیستمهای تصمیمیار بالینی مبتنی بر معماری سرویسگرا مزایایی همچون تسهیل نگهداری دانش، کاهش هزینه و بهبود چابکی را به ارمغان میآورد. ارتباطات نقطه به نقطه، خط خدمات سازمانی، رجیستری خدمات، موتور راهنمای بالینی و موتور مبتنی بر قانون و service choreography and orchestration طرحهای کلی معماری میباشند که در استفاده از سیستمهای تصمیمیار بالینی مبتنی بر رویکرد معماری سرویسگرا مشهود هستند.
نتیجهگیری: معماری سرویسگرا به عنوان یک راه حل بالقوه برای ارایه پلتفرمهای مقیاسپذیر سیستمهای تصمیمیار بالینی است.
لیلا شاهمرادی، نیلوفر خردبین، احمدرضا فرزانه نژاد، نیلوفر محمدزاده، عاطفه قنبری جلفایی،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: گام نخست جهت مدیریت افسردگی در کودکان و نوجوانان، شناسایی ریسکفاکتورهاست. هدف این پژوهش شناسایی عناصر دادهای سیستم پشتیبان تصمیم بالینی غربالگری ریسکفاکتورهای افسردگی ماژور در افراد جوان است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و جامعهی پژوهش شامل پایگاههای Scopus، Pubmed، Embase، PsychInfo، WOS وClinical key و متخصصان حوزهی سلامت روان شامل متخصصان روانپزشکی و دانشجویان روانشناسی و مشاوره و راهنمایی در مراکز آموزشی و درمانی معین است. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامهای شامل سه بخش بود که توسط هشت نفر از متخصصان در دسترس تکمیل شد. دادهها با استفاده از تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) و میانگین (Mean) تحلیل شدند. شاخص روایی محتوایی برابر با ۰/۷۴ و آلفای کرونباخ با نرم افزار SPSS برابر با ۰/۸۲۴ محاسبه و در نتیجه روایی و پایایی ابزار تایید شد.
یافتهها: مطابق با جدول لاوشه، عناصر اطلاعاتی مثل قوم و نژاد(Mean=۱/۱۲۵ ،CVR=-۰/۲۵) که CVR بین صفر تا ۰/۷۵ و میانگین کمتر از ۱/۵ داشتند، رد شدند. آیتمهایی مثل جنسیت(۱=CVR)، که CVR آنها مساوی یا بیشتر از ۰/۷۵ بود، و نیز آیتمهایی مثل وضعیت تاهل(Mean=۱/۶۲۵ ،CVR=۰/۵) که CVR آنها بین صفر تا ۰/۷۵ و میانگین مساوی یا بیشتر از ۱/۵ بود، پذیرفته و بهعنوان مجموعهی حداقل دادههای غربالگری افسردگی ماژور در بازه سنی ۱۰ تا ۲۵ سال در نظر گرفته شدند. عناصر دادهای شناسایی شده در سه دستهی دموگرافیک، بالینی و سوابق روانی-اجتماعی فرد دستهبندی شدند.
نتیجهگیری: سیستمهای پشتیبان تصمیم بالینی در مراحل مختلف ارایه مراقبت سلامت از جمله فرایند غربالگری کمککننده هستند. با بهکارگیری این سیستمها برای غربالگری ریسکفاکتورهای افسردگی ماژور میتوان محدودیت دسترسی به متخصصان بهداشت روان را بهبود بخشید، از اجرای گایدلاینها اطمینان حاصل کرد و همکاری بین سطوح مختلف مراقبت سلامت را ارتقا داد. تعیین مجموعهی حداقل دادههای غربالگری افسردگی ماژور در بازه سنی ۱۰ تا ۲۵ سال، نخستین گام طراحی و ایجاد سیستم پشتیبان تصمیم بالینی جهت شناسایی و غربالگری افراد از حیث این بیماری میباشد.
مصطفی شنبه زاده، هادی کاظمی آرپناهی، رئوف نوپور،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان یکی از رایجترین و تهاجمیترین بدخیمیها در خانمها میباشد. تشخیص بهموقع سرطان پستان نقش مهمی در جلوگیری از پیشرفت این بیماری، اقدامات درمانی بهموقع و در نتیجه کاهش میزان مرگومیر این بیماران دارد. یادگیری ماشین، قابلیت بالایی در تشخیص سریع و هزینه اثربخش بیماریها دارد. هدف این مطالعه، طراحی سیستم تصمیمیار بالین (CDSS) Clinical Decision Support System بر اساس قوانین استخراجشده از الگوریتم منتخب درخت تصمیم با بهترین عملکرد بهمنظور تشخیص بهموقع و مؤثر سرطان پستان است.
روش بررسی: دادههای ۵۹۷ فرد مشکوک به سرطان پستان(۲۵۵ بیمار مبتلا و ۳۴۲ فرد سالم) بهصورت گذشتهنگر از پایگاه داده الکترونیکی بیمارستان آیتالله طالقانی شهر آبادان در قالب ۲۴ ویژگی عمدتاً سبک زندگی و سوابق پزشکی استخراج شد. پس از انتخاب مهمترین متغیرها از طریق کای دو پیرسون و تحلیل واریانس یکطرفه(۰/۰۵>P)، عملکرد الگوریتمهای منتخب دادهکاوی شامل (Random Forest (RF)، J-۴۸، Decision Stump (DS)، Rep-Tree (RT و XG-Boost برای تشخیص سرطان پستان در بستر نرمافزار ۳.۴ Weka تحلیل شد. در نهایت سیستم تشخیصی سرطان پستان بر اساس بهترین مدل و از طریق زبان برنامهنویسی سی شارپ و چارچوب ۳.۵.۴ Dot Net Framework طراحی گردید.
یافتهها: ۱۴ متغیر شامل سابقهی فردی سرطان پستان، سابقهی نمونهبرداری از سینه، سابقهی رادیوگرافی از قفسهی سینه، سابقهی فشارخون، افزایش کلسترول خون LDL (low-density lipoprotein)، وجود توده در ربع فوقانی داخلی سینه، هورموندرمانی با استروژن، هورموندرمانی با استروژن-پروژسترون، سابقهی خانوادگی سرطان پستان، سن، سابقهی سرطانهای دیگر، نسبت اندازهی دور کمر به دور باسن و مصرف میوه و سبزی ارتباط معناداری را باکلاس خروجی در سطح ۰۵/۰>P نشان دادند. بر اساس نتایج حاصل از ارزیابی عملکرد الگوریتمهای منتخب، مدل RF با میزان حساسیت، ویژگی، صحت و اندازه F بهترتیب برابر با ۰/۹۷، ۰/۹۹، ۰/۹۸ و ۰/۹۷۴ و ۰/۹۳۶ =(Area Under the Receiver Operator Characteristics (ROC) Curve (AUC عملکرد بالاتری نسبت به سایر الگوریتمهای منتخب داشته است و بهعنوان مدل برتر برای تشخیص سرطان پستان پیشنهاد شد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که استفاده از متغیرهای تعدیلپذیر مانند سبک زندگی و ویژگیهای هورمونی-تولیدمثلی بهعنوان ورودی الگوریتم RF برای طراحی CDSS بتواند با صحت بهینه موارد سرطان پستان را تشخیص دهد. بهعلاوه سیستم پیشنهادی بهطور مؤثر در محیطهای واقعی بالینی برای تشخیص سریع و مؤثر بیماری قابل اقتباس باشد.
مصطفی روشن زاده، مینا شیروانی، علی تاج آبادی، محمدحسین خلیل زاده، سمیه محمدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یادگیری بالینی بخش مهمی از رشتههای حوزهی سلامت است که در آن دانشجو در تعامل با محیط، مفاهیم آموخته شده را در حیطه عمل بهکار میگیرد. محیطهای بالینی از جمله اتاق عمل به واسطه پیچیدگی خاصشان برای دانشجویان چالشزا بوده و میتواند بر روند یادگیری آنها تاثیر منفی داشته باشد. جهت شناسایی چالشهای یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل، مطالعهی حاضر با هدف تبیین تجارب دانشجویان در زمینهی چالشهای یادگیری بالینی انجام شد.
روش بررسی: مطالعه کیفی حاضر بهروش تحلیل محتوای قراردادی در سال ۱۴۰۰ در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. ۱۴ دانشجوی تکنولوژیست جراحی به روش هدفمند انتخاب و دادهها با استفاده از مصاحبههای نیمهساختارمند عمیق انفرادی و گروهی جمعآوری و با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: مصاحبه با مشارکتکنندگان در طی یک دورهی ۵ ماهه صورت گرفت. ۹ مصاحبه بهصورت رودررو با ۱۴ مشارکتکننده انجام شد. ۶ مصاحبه انفرادی و ۳ مصاحبه بهصورت گروهی و میانگین طول مدت مصاحبه ۳۰ دقیقه بود. مصاحبهها تا اشباع دادهها و هنگامیکه هیچ تم یا طبقه جدیدی از مصاحبهها بهدست نیامد، ادامه یافت. یافتهها شامل یک تم«جوّ نامطلوب یادگیری» و سه طبقهی«سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفهای نامناسب پرسنل و اعتماد بنفس ناکافی» بود. چالش اصلی که دانشجویان در زمینهی یادگیری بالینی با آن مواجه بودند، جوّ نامطلوب یادگیری بود. شرایطی مانند سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفهای نامناسب پرسنل و اعتماد بهنفس ناکافی که دانشجویان اتاقعمل تجربه میکنند، سبب میشود که دانشجویان جوّ یادگیری در اتاقعمل را نامطلوب بدانند.
نتیجهگیری: اصلاح و بهبود رفتار و عملکرد پرسنل و پزشکان مطابق استانداردهای رفتار حرفهای و اخلاقی و ارزیابی منظم آن از دیدگاه دانشجویان و سایر همکاران میتواند نقش موثری در استمرار شرایط حرفهای داشته باشد. همچنین استفاده از مربیان با تجربه که نقش تسهیلکنندهی ارتباط و یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل را دارند نقش موثری در کاهش ترس و کنترل رفتارهای نامناسب پرسنل نسبت به دانشجو را به همراه خواهد داشت. به مسئولان آموزشی توصیه میشود که ضمن برطرف کردن مشکلات موجود در راستای بهبود جو آموزشی اتاق عمل اقدام نمایند.
سامان محمدپور، رضا ربیعی، الهام شاه بهرامی، کامیار فتحی سالاری، مریم خاکزاد، مصطفی لنگری زاده،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان دومین عامل مرگومیر در جهان است که سالانه منجر به مرگ بیش از ۱۰ میلیون نفر در دنیا میشود. تشخیص زودرس، مدیریت و درمان صحیح این بیماری نقش مهمی در کاهش عوارض و مرگومیر دارد. یکی از ابزارهای حمایتی در تشخیص زودرس، مدیریت و درمان این بیماری، سیستمهای تصمیمیار بالینی هستند که به دو دسته قاعدهمحور و غیرقاعدهمحور تقسیمبندی میشوند. سیستمهای تصمیمیار قاعدهمحور برپایه راهنماهای بالینی ایجاد میشوند، درحالیکه سیستمهای تصمیمیار غیرقاعدهمحور از یادگیری ماشین بهره میگیرند. در این پژوهش اثرات سیستمهای تصمیمیار به تفکیک قاعدهمحور و غیرقاعدهمحور، بر تشخیص، درمان و مدیریت سرطان سنجیده شد.
روش بررسی: مطالعهی حاضر بهروش مروری نظامیافته انجام شد که با جستجو در پایگاههای داده Web of Science، Scopus، IEEE Xplore و PubMED تا تاریخ ۲۰۲۱.۱۲.۳۱ صورت گرفت. پس از حذف موارد تکراری و ارزیابی یافتهها براساس معیار ورود و خروج، مطالعات مرتبط با هدف پژوهش انتخاب شدند. نحوهی انتخاب مقالات براساس عنوان، چکیده و متن کامل بود. ابزار گرداوری داده فرم استخراج داده شامل سال انجام مطالعه، نوع مطالعه، سیستم درگیر در بدن، اندام درگیر در بدن، خدمت ارایه شده توسط سیستم تصمیمیار، نوع سیستم تصمیمیار، اثر مورد بررسی، شاخص مورد ارزیابی اثر و نمره حاصل از ارزیابی اثر بود. برای تحلیل دادهها از روش سنتز روایتی (Narrative synthesis) استفاده شد.
یافتهها: از مجموع ۷۶۸ مقاله، ۱۶ مقاله مرتبط با اهداف مطالعه شناسایی شد. اثرات مورد ارزیابی در دسته سیستمهای تصمیمیار بالینی قاعدهمحور بر تنظیم دوز، شدت علایم سرطان، پیروی از راهنمایدرمانی، زمان مراقبت، میزان کشیدنسیگار، میزان نیاز به شیمیدرمانی و مدیریتدرد بودند که این اثرات به جز مدیریت درد، در همه موارد معنیدار و مثبت گزارش شده بودند. اثرات مورد ارزیابی در دسته سیستمهای تصمیمیار بالینی غیرقاعدهمحور بر تصمیمات تشخیصیودرمانی، غربالگری، کنترل نوتروپنیتبدار (Neutropenic Fever) بودند که این اثرات به جز کنترل نوتروپنیتبدار، در همهی موارد معنیدار و مثبت گزارش شده بودند.
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده برای اثربخشی هر دونوع سیستمهای تصمیمیار قاعدهمحور و غیرقاعدهمحور حاکی از اثرات مثبت و متفاوت این دو دسته بود. بنابراین استفاده از ترکیب آنها در حیطهی سرطان میتواند نتایج بسیار مفیدی بهبار بیاورد.
محمد جبرائیلی، شیما تورج، فرید خرمی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: در نظام سلامت، روشهای بازپرداخت، معیار مهمی برای تخصیص منابع و نحوهی عملکرد ارایهدهندگان خدمات است. استفاده از سیستم پرداخت مبتنی برگروههای تشخیصی مرتبط می تواند باعث کاهش مدت اقامت و هزینههای اضافی بیمار، جلوگیری از درمانهای غیرضروری و افزایش بهرهوری منابع محدود نظام سلامت شود. توسعهی سیستم DRG بر مستندسازی کامل پروندههای پزشکی و کدگذاری صحیح تشخیصها و اقدامات متمرکز میباشد. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی الزامات مستندسازی و کدگذاری پروندههای پزشکی جهت پیادهسازی سیستم پرداخت مبتنی بر گروههای تشخیصی مرتبط بود.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی-مقطعی در سال ۱۴۰۱ انجام شد. جامعهی پژوهش شامل ۴۱۸ پرونده پزشکی در پنج مرکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه بود که از طریق نمونهگیری طبقهای- نسبتی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، چک لیستی محققساخته بود که روایی آن براساس نظر متخصصان (مدیریت اطلاعات سلامت و اقتصاد سلامت) تایید شد و پایایی آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ (۰/۸۳) بهدست آمد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج ارزیابی الزامات مستندسازی و کدگذاری پروندههای پزشکی جهت پیادهسازی سیستم DRG نشان داد که متغیرهای دموگرافیک/ اداری شامل سن، جنس، نوع پذیرش، مدت اقامت بیمار، بیمه درمانی، تخصص پزشک کامل ثبت شده بودند. بررسی متغیرهای بالینی نیز نشان داد که تشخیص اصلی، اقدام اصلی، تشخیص ثانویه و سایر اقدامات به ترتیب ۹۸%، ۹۷%، ۸۸% و ۷۵% در پروندههای پزشکی مستندسازی شده و از لحاظ کدگذاری تشخیص اصلی و اقدام اصلی ۱۰۰%، تشخیص ثانویه ۶۸% و سایر اقدامات ۸۰% انجام شده بود.
نتیجهگیری: باتوجه بهاینکه برخی متغیرهای ضروری بالینی برای پیادهسازی DRG بهویژه بیماری همراه، عوارض و سایر اقدامات به صورت مجزا و کامل ثبت نمیشوند، بنابراین لازم است که در پروندههای پزشکی و HIS، عناصر اطلاعاتی جداگانهای برای ثبت دقیق این متغیرها، تعریف شود و تعامل مناسب بین کدگذاران و پزشکان ایجاد شده تا امکان کدگذاری صحیح افزایش یابد. همچنین پیشنهاد میگردد که در کشور ما سیستم DRG را به صورت مرحلهای و تدریجی پیادهسازی شده تا تغییرات لازم در فرایند مستندسازی و سیستمهای اطلاعات بیمارستانی ایجاد گردد.
صدیقه حنانی، پارسا فرمهین فراهانی، فردین امیری،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزشهای معمول برای کسب دانش و مهارت دانشجویان رشته اتاقعمل، جهت ایفای نقش بهعنوان فرد اسکراب و سیار، بهویژه در اعمال جراحی پیچیده و تخصصی، کافی نیست. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر طراحی، اجرا و ارزشیابی پروتکل قبل، حین و بعد از عمل جراحی ویپل و تأثیر آن بر دانش، نگرش و مهارت بالینی دانشجویان رشته اتاقعمل دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش، مطالعهای نیمهتجربی از نوع قبل و بعد از مداخله بود که طی آن ۵۰ نفر از دانشجویان ترم پنجم و هفتم مقطع کارشناسی رشته اتاقعمل انتخاب شده و با استفاده از پروتکل طراحی شده، آموزش داده شدند. محتوای پروتکل، شامل جدیدترین اصول تکنولوژی جراحی ویپل در زمینه آناتومی جراحی، بیماریشناسی دستگاه گوارش و پانکراس، اقدامات تشخیصی و آمادگیهای قبل از عمل جراحی ویپل، فرایند عمل جراحی ویپل و مرحلهی پس از عمل جراحی و دوره ریکاوری جراحی ویپل بود. قبل و بعد از آموزش، میزان دانش، نگرش و مهارتهای بالینی دانشجویان با استفاده از پرسشنامه و چک لیست مشاهدهای، ارزیابی و مقایسه شد. دادهها با استفاده از آزمون پارامتری تی زوجی، آزمون ناپارامتری ویلکاکسون و آزمون تحلیل کوواریانس در نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که بعد از بهکارگیری پروتکل آموزشی طراحی شده، دانش، نگرش و مهارت بالینی دانشجویان اتاقعمل افزایش یافته است. یعنی بهکارگیری پروتکل آموزشی طراحی شده بر میزان دانش، نگرش و بهویژه مهارتهای بالینی دانشجویان موثر بود. به طوریکه اختلاف معنادار آماری در میانگین نمره آزمون دانش، نگرش و مهارت بالینی دانشجویان قبل و بعد از آموزش مشاهده شد(۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: براساس نتایج حاصل از این مطالعه، طراحی و بهکارگیری پروتکلهای آموزشی، شیوهای مؤثر در فرایند آموزش و ارزشیابی میزان دانش، نگرش و مهارتهای بالینی دانشجویان در اعمال جراحی پیچیده و تخصصی مانند عمل جراحی ویپل میباشد. ازاینرو بهکارگیری پروتکلهای آموزشی طراحی شده در فرایند آموزش دانشجویان، به کلیه استادان و مسئولان آموزشی رشته اتاقعمل توصیه میشود.
لیلا کیخا، فاطمه شیخ شعاعی، عبدالاحد نبی اللهی، مهناز خسروی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: کتابداران سلامت میتوانند نقش مهمی در تأمین نیازهای اطلاعاتی تیم مراقبت و درمان و ارتقای کیفیت خدمات پزشکی و درمانی داشته باشند. بالا بردن سواد اطلاعاتی بالینی و استفاده از پزشکی مبتنی بر شواهد در دستیاران چشمپزشکی، به دلیل اهمیت سلامتی بیماران این حوزه و تصمیمگیری مناسب دربارهی وضعیت سلامت افراد از اهمیت زیادی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تأثیر مداخلهی آموزشی کتابداران بالینی بر مهارت دستیاران چشمپزشکی در استفاده از اطلاعات مبتنی بر شواهد در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان انجام گرفت.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کاربردی نیمهتجربی بود. جامعه پژوهش، دستیاران چشمپزشکی بیمارستان چشمپزشکی الزهرا(س) دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در طی سالهای ۱۴۰۲-۱۳۹۹ بودند که از طریق سرشماری انتخاب شدند. در طول یک دوره سه ماهه، ۱۷ جلسه آموزشی به صورت ترکیبی(حضوری و مجازی با استفاده از سامانه نوید) در ارتباط با روشهای صحیح جستجو از پایگاههای اطلاعاتی مختلف و استفاده مناسب از اطلاعات مبتنی بر شواهد برای ۱۸ دستیار متخصص چشمپزشکی برگزار شد. برای جمعآوری دادهها قبل و بعد از آموزش از پرسشنامهی سواد اطلاعات بالینی برگرفته از مطالعات قبلی استفاده شد و تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری ANOVA و ANCOVA جهت مقایسهی نمرهی قبل و بعد از آموزش در گروه مداخله استفاده شد.
یافتهها: بیشترین میزان دستیاران مشارکتکننده(۵۵/۶ درصد) زن بودند. قبل از مداخله ۳۳/۳ درصد از جامعه پژوهش، سطح دانش آنان از پزشکی مبتنی بر شواهد در حد متوسط و زیاد بود. بین سطح کل دانش دستیاران بعد از آموزش با متغیر جنسیت، ارتباط آماری معنیداری وجود داشت(۰/۰۵>P-value). آموزش کتابدار بالینی، بر سطح دانش پایه پزشکی مبتنی بر شواهد، طراحی سوالات بالینی، جستجوی شواهد بالینی، ارزیابی نقادانهی شواهد بالینی و اشاعه اطلاعات پزشکی مبتنی بر شواهد دستیاران مؤثر بوده است(۰/۰۵>P-value).
نتیجهگیری: با در نظر گرفتن تأثیر مثبت مداخلهی کتابداران بالینی در بالا بردن سطح دانش تصمیمگیری بالینی دستیاران چشمپزشکی، پیشنهاد میگردد که کارگاهها یا دورههای آموزشی پزشکی مبتنی بر شواهد برای دستیاران رشتههای مختلف با استفاده از روشهای متنوع آموزشی برگزار شود. علاوه بر این پیشنهاد میشود واحد درسی پزشکی مبتنی بر شواهد در برنامه درسی دستیاران گنجانده شود و آموزش به صورت تیمی متشکل از متخصصان کتابداری و اطلاعرسانی پزشکی و متخصصان چشمپزشکی انجام شود.