105 نتیجه برای سلامت
احسان زارعی، خیرالله چاووش ثانی، محمد سعادتی، سهیلا خداکریم،
دوره 16، شماره 4 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر، اعتماد عمومی به نظامسلامت بهعنوان یکی از شاخصهای ارزیابی عملکرد نظامسلامت موردتوجه قرار گرفته است. با اینحال، اکثر تحقیقات دربارهی اعتماد عمومی به نظامسلامت مربوط به کشورهای توسعهیافته است و تحقیق در اینباره در ایران محدود است. درک بهتر اعتماد به نظامسلامت و برخی عوامل مؤثر بر آن به طراحی مداخلات هدفمند برای افزایش اعتماد کمک میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان اعتماد عمومی به نظامسلامت در شهرستان رشت انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعهی مقطعی، ۶۸۰ خانوار(۵۱۰ خانوار شهری و ۱۷۰ خانوار روستایی) وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهی سنجش اعتماد عمومی به نظامسلامت با ۳۰ آیتم و در شش بُعد بود که روایی و پایایی آن تأیید شد. از آزمونهای منویتنی و کروسکالوالیس برای مقایسه و تحلیل تفاوت نمره اعتماد عمومی به نظامسلامت بین گروهها استفاده شد.
یافتهها: نمرهی کلی اعتماد مردم به نظامسلامت در شهرستان رشت ۶۶/۷ از ۱۱۲ بود. بیشترین نمره برای بُعد کیفیت مراقبتها با ۱۶/۳۸ از ۲۸ و کمترین آن برای بعد کیفیت همکاری بین ارایهکنندگان با نمرهی ۷/۴۷ از ۱۲ بود. در بین ارایهکنندگان خدمات، بالاترین اعتماد به پرستاران و پزشکان متخصص و کمترین اعتماد به درمانگران طب سنتی بود. زنان، کارکنان دولت، افراد فاقد بیمه درمان، افراد با وضعیت سلامت عالی و خوب، آنهاییکه از خدمات بیمارستانی استفاده کرده بودند و افرادی که از آخرین خدمت دریافتی خود رضایت داشتند، اعتماد بیشتری به نظامسلامت داشتند(۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که علیرغم اعتماد مردم به تخصص و دانش پزشکان و سایر ارایهکنندگان، میزان اعتماد عمومی به نظامسلامت در سطح نسبتاً متوسط بود که نشاندهندهی کاستی در عملکرد نظامسلامت است. تمرکز بر ارتباط پزشکبیمار و بهبود مهارتهای ارتباطی، استقرار پرونده الکترونیک و به اشتراکگذاشتن اطلاعات بیماران بین ارایهکنندگان مختلف و سرانجام رعایت حقوق بیمار میتواند اعتماد بیشتری به نظامسلامت ایجاد کند.
محمدجواد کبیر، علیرضا حیدری، ناهید جعفری، محمدرضا هنرور، سجاد معینی، زهرا خطیرنامنی،
دوره 16، شماره 6 - ( 11-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بسیاری از سیاستهای سلامت بعد از تصویب، اجرایی نشده و یا ناقص اجرا میشوند. این مسأله محبوبیت و پاسخگویی مدیران عالی نظام سلامت را به شکل قابل توجهی کاهش میدهد و منجر به اختلال خدمترسانی در جامعهی هدف میگردد. بنابراین، این مطالعه با هدف تبیین دلایل عدم اجرا یا اجرای ناقص سیاستهای سلامت انجام شد.
روش بررسی: یک مطالعه کیفی در سال ۱۴۰۰ انجام شد. مشارکتکنندگان در مطالعه، ۲۰ نفر از استادان، متخصصان و خبرگان علمی و اجرایی بودند. دادهها با استفاده از راهنمای مصاحبه و به روش مصاحبهی عمیق فردی جمعآوری و با استفاده از روش تحلیل محتوای قراردادی Lundman و Graneheim تحلیل گردید.
یافتهها: چالشهای موجود شامل چالشهای مربوط به تدوین سیاستها(نبود نظام تصمیمگیری آگاه از شواهد، عدم توجه به جزییات اجرای قوانین، تغییر شکل متن اولیه سیاست، وجود تضاد در منافع در تدوین برخی قوانین، نامشخص بودن مجری سیاست، فقدان تلفیق مناسبی بین بخش سیاسی و فنی سیاستها، عدم بهکارگیری مشارکت ذینفعان اصلی، نبود درک یکسان از مفهوم سیاستها بین سیاستگذاران و مجریان و عدم پیشبینی بودجه)، چالشهای مربوط به پیادهسازی سیاستها(عدم شفافیت نقش سازمان های مجری، فقدان پیوست اجرایی، وجود تضاد منافع در جریان اجرا، نبود نظام مدیریت پروژه، تغییر سیاستها با تغییر مجریان، عدم اعتقاد مجریان، نبود ضمانت اجرایی و فقدان برنامه عملیاتی) و چالشهای مربوط به ارزیابی سیاستها(نظارت ناکافی و فقدان داشبورد اطلاعاتی و نظارتی دقیق) بودند.
نتیجهگیری: بهکارگیری راهکارهای موثر جهت رفع چالشهای استخراج شده در مراحل تدوین، پیادهسازی و ارزیابی سیاستهای سلامت میتواند منجر به دستیابی به اهداف سیاستهای تدوین شده و ارتقای سلامت جامعه گردد.
مهدی هادی، علی جهان، لیلا نجفی، محمد علی شریعت،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: به موازات پیشرفت خدمات سطح پیچیدگی سازمانیِ مراکز بهداشتی درمانی نیز افزایش یافته است؛ عوامل متعددی از جمله تنوع خدمات، یکسان نبودن شرایط اداره مراکز و بالارفتن توقع از نظام سلامت در این زمینه نقش دارند. بنابراین با توجه به عوامل متعدد تاثیرگذار و تاثیرپذیر، ارتقای خدمات سلامت نیازمند توسعهی رویکردی سیستماتیک برای ارزیابی کارایی و سیستم مدیریت آنها میباشد. مطالعهی حاضر با هدف توسعهی مدل کارت امتیازی متوازن متناسب با مراکز مراقبت سلامت با رویکرد تلفیقی دلفی فازی و تکنیک دنپ انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه ترکیبی کیفی-کمی است که به منظور توسعهی مدل کارت امتیازی متوازن متناسب با مراکز مراقبت سلامت انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل ۱۵ نفر از خبرگان حوزه بهداشت و درمان بودند که بر اساس نمونهگیری هدفمند گلوله برفی انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها در دو مرحله از پرسشنامهی محققساخته و پرسشنامهی ماتریسی ۲۰*۲۰ استفاده شد؛ که روایی آن با نظر خبرگان و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ و نرخ سازگاری محاسبه شد. تحلیل دادهها با نرمافزار Excel، و متلب انجام شد و برای بررسی تعیین رابطه علت-معلولی و میزان تاثیرپذیری و تاثیرگذاری اهداف از تکنیک دنپ استفاده شد.
یافتهها: با توجه به نتایج حاصل از تکنیک دلفی فازی در پنل خبرگان، ۵ دیدگاه با ۲۰ هدف کارت امتیازی متوازن متناسب با مراکز مراقبت سلامت شناسایی و جایگزین دیدگاههای سنتی کارت امتیازی متوازن شدند. بهعلاوه این نتایج نشان داد که دیدگاههای رشد و توسعه، فرایندهای درون سازمانی و مسئولیت اجتماعی بهدلیل مثبت بودن مقادیر D-R بهعنوان عوامل اثرگذار و دیدگاههای بیماران و جامعه، وضعیت مالی و عملکرد با کسب مقدار منفی D-R، بهعنوان عامل اثرپذیر میباشد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش بیانگر این بود که برای ارزیابی عملکرد مراکز مراقبت سلامت باید از دیدگاههای متناسب با اهداف این مراکز در کارت امتیازی متوازن استفاده شود. همچنین اولویتبندی و تعیین رابطهی علی-معلولی و لحاظ کردن سهم هریک از دیدگاهها در دستیابی به اهداف مراکز مراقبت سلامت سبب تقویت عملکرد میشود.
نگین سالدار، رحیم شهبازی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سواد سلامت در کاهش تلفات انسانی و هزینههای مالی در یک جامعه نقش دارد. هوشهیجانی و سواد رسانهای نیز در موفقیت افراد در زندگی سهیم هستند. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت هوشهیجانی، سواد سلامت، سواد رسانهای و رابطهی بین آنها در بین دانشجویان دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان انجام گرفته است.
روش بررسی: این تحقیق بر اساس ماهیت و ویژگی کلی، کمی؛ بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش تحقیق و جمعآوری دادهها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان در سال ۱۳۹۹(تعداد ۲۲۱۸) بودند. نمونه آماری تحقیق ۳۲۷ نفر است که بهروش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای هوشهیجانی Schutte (۱۹۹۸)، سواد سلامت منتظری و همکاران(۱۳۹۳) و پرسشنامهی اصلاح شدهی سواد رسانهای اسمعیلپونکی و همکاران(۱۳۹۴) استفاده شد. پایایی پرسشنامهها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بهترتیب ۰/۹۱، ۰/۸۴ و ۰/۷۹ به دست آمد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی با استفاده از نرمافزارهای SPSS و LISREL تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: یافتههای پژوهش میانگین هوشهیجانی، سواد سلامت و سواد رسانهای دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان را بهترتیب ۳/۱۰، ۳/۴۷ و ۳/۵۸ نشان دادند. همچنین، یافتهها نشانگر رابطهی معنیداری بین هوشهیجانی و سواد سلامت دانشجویان بود. بر اساس یافتهها بین هوشهیجانی با سواد رسانهای، و سواد رسانهای با سواد سلامت رابطهی معنیداری وجود دارد. همچنین، متغیر سواد رسانهای نقش میانجی را در ارتباط بین هوشهیجانی و سواد سلامت به میزان(ضریب) ۰/۵۸ واحد(۰/۷۵×۰/۷۸) ایفا میکند. نتایج آزمون مدل معادلات ساختاری نیز حاکی از برازش مدل مفهومی ارایه شده در خصوص رابطهی هوشهیجانی، سواد سلامت و سواد رسانهای دانشجویان بود (۰/۰۶۹=RMSEA، ۹۴=، ۰/۹۷=GFI).
نتیجهگیری: سواد رسانهای نه تنها بهطور مستقیم بر سواد سلامت دانشجویان میتواند تاثیرگذار باشد، بلکه دارای نقش واسطهای در بین هوشهیجانی و سواد سلامت است. به دلیل تاثیر هوشهیجانی بر سواد سلامت و سواد رسانهای دانشجویان توصیه میشود که در آموزشهای تحصیلات تکمیلی برنامهریزیهای لازم در این خصوص و تقویت هوشهیجانی انجام پذیرد.
علی محمد مصدق راد، پروانه اصفهانی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تقاضای القایی عبارت است از ارایه مراقبت یا خدمت غیرضروری به بیماران و مراجعان نظام سلامت با اعمال قدرت و سفارش افراد متخصص. تقاضای القایی موجب استفادهی بیش از حد از خدمات سلامت، افزایش زمان انتظار برای دریافت خدمات سلامت، افزایش قیمت خدمات سلامت، افزایش هزینههای بخش سلامت و کاهش کارایی نظام سلامت میشود. سیاستگذاران و مدیران سلامت باید اقداماتی برای کاهش تقاضای القایی در نظام سلامت به کارگیرند. شناسایی علل تقاضای القایی در نظام سلامت اولین قدم در این زمینه است. این پژوهش با هدف شناسایی علل تقاضای القایی در نظام سلامت انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش با روش مرور حیطهای انجام شد. کلیه مقالات منتشر شده در زمینهی علل تقاضای القایی در نظام سلامت تا ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی(۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ میلادی) در ۹ پایگاه دادهای و موتور جستجوگر Google Scholar جستجو و جمعآوری شدند. در نهایت، تعداد ۳۸ مقاله انتخاب شد. دادهای با روش تحلیل موضوعی و با استفاده از نرمافزار MAXQDA۱۰ تحلیل شدند.
یافتهها: تعداد ۳۸ مطالعه مرتبط با علل تقاضای القایی در نظام سلامت در بازهی زمانی ۱۹۷۴ تا ۲۰۲۱ میلادی منتشر شدند. تعداد پژوهشهای علل تقاضای القایی در نظام سلامت از سال ۲۰۱۱ میلادی با رشد همراه بوده است. تعداد ۳۲ علت تقاضای القایی در نظام سلامت شناسایی شد که در سه سطح کلان(نظام سلامت)، میانی(سازمان بهداشتی و درمانی) و خرد(ارایهدهنده و گیرندهی خدمت سلامت) تقسیمبندی شد. پرتکرارترین علل تقاضای القایی در نظام سلامت در مطالعات قبلی بهترتیب شامل سیاستگذاری نامناسب، نظارت ناکافی، نظام پرداخت نامناسب، تعداد زیاد پزشکان، عدم توجه به راهنماهای بالینی، انگیزهی مالی ارایهدهندگان خدمات سلامت، پوشش بیمهای بیمار، انتظارات زیاد و غیرمنطقی بیماران، تعرفهی نامناسب خدمات سلامت، پیچیدگی خدمت سلامت و شکاف اطلاعاتی بیماران بود.
نتیجهگیری: تقاضای القایی اثرات منفی بر نظام سلامت دارد و منجر به افزایش هزینههای سلامت، اتلاف منابع سلامت، کاهش کارایی نظام سلامت و در نهایت، کاهش دسترسی مردم به خدمات سلامت ضروری خواهد شد. عوامل متعددی در سطوح مختلف نظام سلامت منجر به ایجاد تقاضای القایی خدمات سلامت میشود. بنابراین، مداخلاتی باید بهطور سیستمی در سه سطح نظام سلامت، سازمانهای بهداشتی و درمانی و ارایهدهندگان و گیرندگان خدمات سلامت بهکار گرفته شوند تا تقاضای القایی خدمات سلامت کاهش چشمگیری داشته باشد.
رویا بلاغی اینالو، علیرضا نوروزی، محمدرضا اسماعیلی گیوی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ارایه خدمات اطلاعات سلامت در بحرانهای سلامت بدون درک کاملی از این خدمات و چگونگی ارایه آنها با توجه به شرایط بحران سلامت ممکن نیست؛ برایناساس، هدف پژوهش حاضر دستیابی به اطلاعات جامعی از تمامی مولفههای ارایه خدمات اطلاعات سلامت در بحرانهای سلامت میباشد.
روش بررسی: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و بهروش فراترکیب و استفاده از روش هفت مرحلهای سندلوسکی و باروسو انجام گردید. جامعه آماری متشکل از مقالات و پایاننامههای منتشرشده در پنج پایگاه اطلاعاتی فارسی و هشت پایگاه اطلاعاتی بینالمللی بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۲ میلادی و ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ شمسی انتخاب گردیدهاند. از مجموع ۸۳۶۳ منبع شناسایی شده بر اساس برنامهی مهارتهای حیاتی ارزیابی، ۴۰ منبع تایید شدند. اطلاعات مورد نظر از منابع استخراج و کدگذاری شده و پایایی کدگذاری هم با استفاده از ضریب کاپا سنجش و تایید گردید.
یافتهها: از نتایج پژوهش، ۷۴ کد در ۲۱ مفهوم و ۶ مقوله در زمینه ارایه خدمات اطلاعات سلامت به بیماران استخراج گردید که مقولهها و کدها شامل نیازسنجی اطلاعات سلامت(بیماری، سلامت، منابع اطلاعات سلامت، بیماران)؛ دسترسپذیری و اشاعهی اطلاعات سلامت(اطلاعات سلامت، راههای دسترسی)؛ آگاهی و اطلاعرسانی سلامت(اطلاعات، ابزار)؛ آموزش(بیماران، مدیران و کارکنان کتابخانههای بیمارستانی، روشها)؛ برنامهریزی(بحران سلامت، منابع، بودجه، زیرساختها، بیماران، کتابداران و اطلاعرسانان پزشکی) و موانع و محدودیتها(نیروی متخصص، بودجه، امکانات و زیرساختها و منابع) دستهبندی شدند.
نتیجهگیری: پرداختن به موضوع و مولفههای ارایه خدمات اطلاعات سلامت به بیماران در بحرانهای سلامت در کتابخانههای بیمارستانی میتواند سبب شناخت بیشتر سیاستگذاران این حوزه از ابعاد و مفاهیم و پیامدهای ارایه این خدمات بهمنظور دسترسی همگان بهویژه بیماران به اطلاعات سلامت باشد. با توجه به مولفههای شناسایی شده میتوان در راستای برنامهریزی برای تقویت نقاط قوت و برطرف نمودن نقاط ضعف موجود و سیاستگذاری مناسب در جهت ایفای نقش مشاوره سلامت، راهاندازی بخش خدمات اطلاعات سلامت در کتابخانههای بیمارستانی و تلاش در جهت آمادهسازی زیرساختهای لازم گام برداشت.
محمد جبرائیلی، شیما تورج، فرید خرمی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: در نظام سلامت، روشهای بازپرداخت، معیار مهمی برای تخصیص منابع و نحوهی عملکرد ارایهدهندگان خدمات است. استفاده از سیستم پرداخت مبتنی برگروههای تشخیصی مرتبط می تواند باعث کاهش مدت اقامت و هزینههای اضافی بیمار، جلوگیری از درمانهای غیرضروری و افزایش بهرهوری منابع محدود نظام سلامت شود. توسعهی سیستم DRG بر مستندسازی کامل پروندههای پزشکی و کدگذاری صحیح تشخیصها و اقدامات متمرکز میباشد. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی الزامات مستندسازی و کدگذاری پروندههای پزشکی جهت پیادهسازی سیستم پرداخت مبتنی بر گروههای تشخیصی مرتبط بود.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی-مقطعی در سال ۱۴۰۱ انجام شد. جامعهی پژوهش شامل ۴۱۸ پرونده پزشکی در پنج مرکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه بود که از طریق نمونهگیری طبقهای- نسبتی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، چک لیستی محققساخته بود که روایی آن براساس نظر متخصصان (مدیریت اطلاعات سلامت و اقتصاد سلامت) تایید شد و پایایی آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ (۰/۸۳) بهدست آمد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج ارزیابی الزامات مستندسازی و کدگذاری پروندههای پزشکی جهت پیادهسازی سیستم DRG نشان داد که متغیرهای دموگرافیک/ اداری شامل سن، جنس، نوع پذیرش، مدت اقامت بیمار، بیمه درمانی، تخصص پزشک کامل ثبت شده بودند. بررسی متغیرهای بالینی نیز نشان داد که تشخیص اصلی، اقدام اصلی، تشخیص ثانویه و سایر اقدامات به ترتیب ۹۸%، ۹۷%، ۸۸% و ۷۵% در پروندههای پزشکی مستندسازی شده و از لحاظ کدگذاری تشخیص اصلی و اقدام اصلی ۱۰۰%، تشخیص ثانویه ۶۸% و سایر اقدامات ۸۰% انجام شده بود.
نتیجهگیری: باتوجه بهاینکه برخی متغیرهای ضروری بالینی برای پیادهسازی DRG بهویژه بیماری همراه، عوارض و سایر اقدامات به صورت مجزا و کامل ثبت نمیشوند، بنابراین لازم است که در پروندههای پزشکی و HIS، عناصر اطلاعاتی جداگانهای برای ثبت دقیق این متغیرها، تعریف شود و تعامل مناسب بین کدگذاران و پزشکان ایجاد شده تا امکان کدگذاری صحیح افزایش یابد. همچنین پیشنهاد میگردد که در کشور ما سیستم DRG را به صورت مرحلهای و تدریجی پیادهسازی شده تا تغییرات لازم در فرایند مستندسازی و سیستمهای اطلاعات بیمارستانی ایجاد گردد.
لیلا عرفان نیا، دکتر آزیتا یزدانی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: با شیوع پاندمی کرونا، آمار تعداد برنامههای کاربردی سلامت همراه، رشد چشمگیری داشته است. این پژوهش با هدف ارزیابی محتوای برنامههای کاربردی فارسیزبان در مدیریت کووید ۱۹ انجام شد.
روش بررسی: در این پژوهش مروری، جستجوی نظاممند برنامههای فارسی زبان حوزهی بیماری کووید ۱۹ در چهار بازار برنامههای کاربردی همراه شامل App Store، Google Play، Bazzar و Myket انجام شد. محتوای برنامهها بر اساس یک چکلیست محققساخته که به تایید سه متخصص رسیده بود، در پنج محور سهولت استفاده، آموزش، پایش، حریمخصوصی و تسهیم داده ارزیابی گردید. برنامههایی که بیش از ۵۰ درصد نمره ارزیابی را دریافت کردند بهعنوان برنامهی منتخب معرفی شدند. با حذف برنامههای تکراری، ۱۱۹ برنامه استخراج شد که از این میان براساس معیارهای ورود و خروج و بعد از بررسی کامل محتوا و قابلیتها، ۲۱ برنامه وارد مرحله نهایی ارزیابی کییاففی شدند.
یافتهها: بر اساس مجموع امتیازات برنامه Safiran Salamat بیشترین امتیاز(۳۱) را دریافت نمود و Ac۱۹ و Mask با امتیاز ۲۷ و ۲۲ بهترتیب در ردههای بعدی قرار گرفتند. این سه برنامه بههمراه برنامهی Corona Amar Tashkhis که در رتبهی چهارم بود، بیش از ۵۰ درصد امتیاز بررسی محتوا را دریافت کردند و ۱۷ برنامهی دیگر کمتر از ۵۰ درصد نمره کل امتیاز را به خود اختصاص دادند. دولت نقش مهمی در معرفی و راهاندازی برنامهها داشت(سه برنامه با حمایت دولت و یک برنامه بهصورت خصوصی راهاندازی شده بودند). هر چهار برنامهی منتخب، نمرهی قابلقبولی را از جهت سهولت استفاده کسب نمودند. ردیابی کاربران و پایش قرنطینه در برنامههای مذکور مغفول مانده بود. بعد از تعیین نمره نهایی برنامهها، میزان دانلود بر اساس آمار دانلود بازارهای برنامههای کاربردی استخراج شد. از آزمون همبستگی پیرسون جهت آزمون رابطهی بین نمرهی کل برنامههای کاربردی و میزان دانلود استفاده گردید و همبستگی معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که برنامههای کاربردی همراه در حیطههای آموزش و اطلاعرسانی، عملکرد قابلقبولی دارند؛ اما محبوبیت پایین می دستیابی به این اهداف را دور از انتظار مینماید. راهبردهای بازاریابی میتواند بهعنوان یکی از استراتژیهای مفید در افزایش استفاده از برنامههای سلامت همراه موثر باشد. همچنین گنجاندن قابلیتهایی نظیر ثبت محل جغرافیایی کاربر و ردیابی تماسها و مشاورههای آنلاین میتواند در راستای اهداف پیشگیرانه مثمر ثمر باشند.
امید علی غلامی، جمیل صادقی فر، بهاره کبیری، شبنم قاسمیانی، صادق سرحدی، رضا جوروند،
دوره 17، شماره 4 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سواد سلامت به عنوان یک تعیینکنندهی سلامت یکی از راهبردهای کلیدی سیاست سلامت همگانی به شمار میرود. پژوهش حاضر به منظور بررسی تعیین سطح سواد سلامت و عوامل موثر بر آن در بین مراجعان به مراکز خدمات جامع سلامت شهرستان ایلام انجام شده است.
روش بررسی: در سال ۱۴۰۱ و در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، تعداد ۴۲۹ نفر از مراجعان ۱۸ تا ۶۵ ساله به مراکز خدمات جامع سلامت منتخب سطح شهرستان ایلام بررسی گردیدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامهی سواد سلامت بزرگسالان با نام هلیا بود؛ نمونهگیری به صورت خوشهای و در قالب نه خوشه انجام شد؛ که هر خوشه شامل ۵۰ نمونه بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون وآنالیز واریانس یکطرفه با سطح معناداری ۰۵/۰ تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: بر اساس نتایج میانگین نمره کلی سواد سلامت۱۶/۵۰±۸۰/۱۶ بود. در سطح بندی سواد سلامت۱۸/۹۷ درصد افراد، سواد سلامت ناکافی ونه چندان کافی و ۴۴/۳۹ درصد شرکتکنندگان، سواد سلامت عالی داشتند. میانگین نمرهی سوادسلامت به تفکیک ابعاد سلامت شامل دسترسی به اطلاعات سلامت۷۴/۶۵، فهم و درک اطلاعات ۸۱/۸۱، مهارت خواندن اطلاعات ۷۴/۱۲، ارزیابی اطلاعات ۷۵/۰۵ و تصمیمگیری و رفتار اطلاعات ۹۲/۶۱ میباشد. بین متغیرهای شغل، تحصیلات و درآمد با سواد سلامت کلی ارتباط معنیداری مشاهده شد(۰۰۱/۰≥P)؛ در حالیکه بین سواد سلامت کلی با سن، جنسیت و محل سکونت ارتباط معناداری مشاهده نشد(۰/۰۵≤P).
نتیجهگیری: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که اقشار آسیبپذیر به مراتب از سطح سواد پایینتری برخوردار هستند؛ همچنین باتوجه به تأثیر تحصیلات در بالارفتن سطح سواد سلامت افراد، بهتر است با استفاده از ظرفیت رسانههای جمعی، شبکههای اجتماعی، آموزش از طریق مراکز به گیرندگان خدمت در بهبود سطح سواد به عنوان یک تعیینکنندهی بالقوهی سلامت جامعه گام برداشت.
حمید مقدسی، فرخنده اسدی، اعظم السادات حسینی، معصومه نوری طهنه،
دوره 17، شماره 4 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سیستم اطلاعات بیمارستان سیستم اطلاعات جامعی است که هدف آن مراقبت باکیفیت بیماران و ارتقای سطح سلامت جامعه میباشد؛ بنابراین باید به گونه ای طراحی و تولید شود که هدف آن محقق گردد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف تدوین استانداردنامهی تولید سیستم اطلاعات بیمارستان برای ایران انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعهی کاربردی- توصیفی، ابتدا ویژگیها و سرویسهای سیستم اطلاعات بیمارستان از متون استخراج شد سپس ویژگیها و سرویسها با کلیات استانداردنامهی تدوین شده توسط مرکز آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (استانداردنامه مافا) مطابقت داده شد. همچنین سیستم اطلاعات بیمارستان از طریق مشاهده بررسی و در مجموع، نقایص استانداردنامهی مافا مشخص شد و اقدام به اصلاح کلی سند گردید. استانداردنامهی پیشنهادی پس از تهیه به نظرخواهی خبرگان گذاشته شد که ۱۰ نفر از استادان مدیریت اطلاعات سلامت و ۱۰ نفر از استادان انفورماتیک پزشکی با حداقل ۷ سال سابقه عضویت در هیاتعلمی همچنین ۵ نفر از مدیران ستادی حوزهی فناوری اطلاعات وزارت بهداشت مشارکت داشتند. برای پذیرش و تأیید استانداردنامه ضریب توافق ۸۵ درصد مد نظر قرار گرفت. پس از حصول ضریب توافق مذکور استانداردنامه تولید نرمافزار سیستم اطلاعات بیمارستان ارائه گردید.
یافتهها: استانداردنامهی ارایهشده برای تولید نرمافزار سیستم اطلاعات بیمارستان مشتمل بر متا مدل؛ زیر سیستمهای سیستم اطلاعات بیمارستان، استانداردهای ساختار و محتوای پرونده الکترونیک سلامت، استانداردهای ترمینولوژی اطلاعات و طبقهبندی دادهها، استانداردهای امنیتی دادهها و تبادل دادهها، سرویسهای کلینیکال و مدیریتی است. استانداردنامه پیشنهادی شامل چهار حوزه عبارت از «ویژگیها»، «سرویسها»، «الزامات مستندات» و «قوانین و سیاستها» میباشد.
نتیجهگیری: بهکارگیری این استانداردنامه به تولید نرمافزار سیستم اطلاعات بیمارستانی با کیفیت، کارا و استاندارد منجر میشود که در ارتقای سطح سلامت جامعه موثر بوده و شرایط را برای پیاده سازی پرونده الکترونیک سلامت فراهم مینماید.
علیرضا حاجی زاده، رضا حافظی، مریم تاجور،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: آیندهپژوهی به صورت پیوسته در حال تکامل است و به سازمانها و افراد کمک میکند تا رویدادها، فرصتها و تهدیدهای آینده را به خوبی شناسایی کنند. در حوزه سلامت نیز آیندهپژوهی در جهت مدیریت بهتر تغییرات احتمالی آینده و کنترل شرایط نامطلوب و زمینهسازی برای آیندهی مطلوب به کار گرفته میشود. هدف از پژوهش حاضر انجام یک مرور حیطهای از آیندهپژوهیهای انجام شده در حوزهی سلامت ایران بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مرور حیطهای (Scoping review) بود که با استفاده از چارچوب Arksey و O’Malley در شش گام شامل شناسایی سؤال تحقیق، شناسایی مطالعات مرتبط، انتخاب/غربالگری مطالعات، حیطهبندی/تقسیمبندی دادهها، جمعبندی، خلاصهسازی و گزارش نتایج و ارایه راهنمایی و توصیههای عملی انجام شد. پایگاههای اطلاعاتی و موتورهای جستجوی فارسی و انگلیسی زبان PubMed, Web of Science (WOS), Scopus, ProQuest, SID, Magiran, IranDoc و Google Scholar با استفاده از کلیدواژههای مرتبط جستجو شدند. پس از حذف مقالات تکراری، مقالات باقی مانده براساس معیارهای ورود و خروج غربالگری شدند. نتایج مقالات انتخاب شده براساس گامهای مذکور در نهایت حیطهبندی، خلاصهسازی و گزارش شدند.
یافتهها: از بین ۶۶۹۱ مقالهی شناسایی شده، ۳۰ مطالعه به مرحلهی سنتز نهایی رسیدند. مطالعات در دستههای آیندهنگری، آیندهنگاری و ترکیبی طبقهبندی شدند، که روش سناریونویسی بیشترین کاربرد را داشته و در ۲۰ مطالعه استفاده شده بود. همچنین، مطالعات از لحاظ ماهیت(طبیعت) براساس کمی یا کیفی بودن و افق زمانی نیز طبقهبندی شدند. انواع روشهای آیندهپژوهی در ایران، در حوزههای بهداشت عمومی، دارو، علم و فناوری، تأمین مالی، نسخهنویسی، گردشگری سلامت، رژیم غذایی، منابع انسانی، سالمندی، همهگیری کووید-۱۹، سیاستگذاری سلامت، بیمارستان و سطح کلان نظام سلامت به کار رفته بودند.
نتیجهگیری: استفاده از روشهای آیندهپژوهی به صورت هدفمند و بر روی مسایل نظام سلامت ایران میتواند در شناخت آینده برای تصمیمگیری و برنامهریزی آگاهانهتر جهت ساختن آیندهی مطلوب نقش مؤثری داشته باشد. نتایج این مرور نشان داد که مطالعات پراکندهای با روشهای آیندهپژوهی در حوزه سلامت انجام شده است که در این میان روش سناریونویسی بیشتر مورد توجه بوده است.
زهرا خواجه، کامران یزدانی، ابراهیم عبداللهپور، محسن محمدی، سحرناز نجات،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: آلزایمر یک بیماری مزمن است که باعث ناتوانیهای شناختی، تفکر، تغییرات شخصیتی و اختلال در فعالیتهای روزمره میشود. به دلیل این اختلالات، بیماران نیاز به مراقبت طولانی مدت دارند. مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر، بیشتر در منزل توسط اعضای خانواده انجام میشود و همین امر باعث میشود مراقبان خانگی از نظر روحی، جسمی، عاطفی، اجتماعی و مالی دچار مشکل شوند. پرسنل بهداشتی نقش کلیدی در زمینهی ارایه اطلاعات و راهنمایی و کمک به خانواده در کنترل این شرایط دارند. هدف از اجرای این مطالعه بررسی سطح آگاهی و نگرش در مورد بیماری آلزایمر در پرسنل سلامت(بهورزان) و تعیین عوامل مرتبط با آن است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعهی مقطعی جهت بررسی سطح آگاهی و نگرش بهورزان در مورد بیماری آلزایمر و عوامل مرتبط با آن است. تمام ۲۶۰ نفر از بهورزان دو شهرستان گرگان و کردکوی به روش سرشماری جهت بررسی سطح آگاهی و نگرش در مورد بیماری آلزایمر و عوامل مرتبط با آن وارد مطالعه شدند. برای تعیین ارتباط بین متغیرهای مستقل با متغیر وابسته (نمرهی کلی آگاهی و نگرش) از آزمونهای T- test و آنالیز واریانس ANOVA در آنالیز bivariate استفاده شد. متغیرهایی که سطح معناداری ارتباط آنها با متغیر پاسخ در آنالیز bivariate کمتر از۰/۲ بود وارد مدل خطی شدند و در نهایت از مدل خطی چندگانه (multivariable) برای تعیین عوامل مرتبط با سطح آگاهی و نگرش استفاده شد.
یافتهها: میانگین سطح آگاهی ۴۶/۷۳% (۴۸/۱۶–۴۶/۴۵ :CI ۹۵ درصد) و میانگین سطح نگرش ۵۵/۶۱% (۵۶/۷۴-۵۴/۶۳ :CI ۹۵ درصد) به دست آمد. نتایج نشان میدهد، که آنهایی که سابقهی آموزش قبلی، سابقهی مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر، سابقهی کار طولانیتری در سیستم بهداشتی داشتند و دارای جنسیت مؤنث و متأهل بودند از سطح آگاهی بالاتر و افرادی که سابقهی آموزش قبلی داشتند و دارای قومیت سیستانی بودند از نگرش بالاتری برخوردار بودند.
نتیجهگیری: به طور کلی سطح آگاهی بهورزان ۴۶/۷۳ از ۱۰۰-۰ و سطح نگرش ۵۵/۶۱ از ۱۰۰-۰ است. عواملی از جمله جنسیت، سابقهی کار در سیستم بهداشتی، سابقهی شرکت در کارگاه آموزشی، سابقهی مراقبت از بیمار مبتلا و وضعیت تأهل با سطح آگاهی بهورزان و عواملی از جمله قومیت و سابقهی شرکت در کارگاه آموزشی با سطح نگرش بهورزان مرتبط بود.
سعید برزگری، مرجان قاضی سعیدی، رقیه نظری، سیف علی مهدوی، سید علیرضا حسنی،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از برنامههای سلامت همراه در تسهیل ارتباط درمانی بین بیماران و مراقبان سلامت کمککننده است. با توجه به مزایایی که سلامت همراه دارد، وجود ابزاری قابل اعتماد و معتبر که بتواند انگیزهی استفاده از سلامت همراه را بررسی کند، اهمیت زیادی دارد. این مطالعه با هدف بررسی ویژگیهای روانسنجی ابزار تعامل با فناوری سلامت همراه انجام شد.
روش بررسی: مطالعهی حاضر یک پژوهش روانسنجی است که در سال ۱۴۰۱ در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. شرکتکنندگان این مطالعه ۴۵۰ نفر از دانشجویان علوم پزشکی تهران بودند که به شیوهی نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه از طریق روایی صوری، محتوایی و سازه بررسی شد. تحلیل مولفه اصلی با استفاده از چرخش واریمکس به منظور بررسی ساختار عاملی پرسشنامه انجام شد. پایایی پرسشنامه به کمک آلفاکرونباخ و همبستگی درون طبقهای بررسی گردید. برای بررسی برازش مدل از شاخصهای CFI، GF، RMSEA وCMIN/DF استفاده گردید.
یافتهها: نسبت و شاخص روایی محتوایی پرسشنامه بهترتیب ۰/۹۱ و ۰/۸۶ بهدست آمد. در بررسی روایی صوری تغییراتی جزئی در کلمات اغلب گویهها اعمال شد. ضریب همبستگی درون طبقهای در تمام ابعاد بیشتر از ۰/۸ بود. نتایج تحلیل عامل اکتشافی منجر به استخراج پنج عامل خودمختاری، صلاحیت، ارتباط داشتن، هدفگذاری و دستیابی به هدف شد که واریانس تجمعی آنها ۷۱/۴۸% بهدست آمد. شاخص کفایت حجم نمونه با کایزر-مایر-الکین برابر ۰/۸۲ و اشتراک گویهها برای تمامی آیتمها بالاتر از ۰/۴ بود. برازش مدل پنج عاملی بر اساس شاخصهای استاندارد نیکویی برازش نظیر CFI=۰/۹۷۸، GFI=۰/۹۳۰، RMSEA=۰/۰۴۰، CMIN/DF=۱/۳۰۷ برقرار بود. روایی همگرا و واگرا برای تمام عاملها برقرار بود. برای بررسی پایایی درونی پرسشنامه از آزمون آلفا کرونباخ استفاده شد که مقدار آن ۰/۷۱ بهدست آمد.
نتیجهگیری: سازهی پنج عاملی پرسشنامهی تعامل با فناوری سلامت همراه از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. این پرسشنامه میتواند برای بررسی میزان تعامل کاربران دانشجویان علوم پزشکی با فناوری سلامت همراه استفاده گردد.
رضا صفدری، شراره رستم نیاکان کلهری، افضل شمسی، هما حاجی زادگان،
دوره 17، شماره 5 - ( 9-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سختی و انسداد عروق کرونر شایعترین بیماری قلبی و از دلایل عمل پیوند عروق کرونر است. بیماران بعد از این عمل نیازمند خودمراقبتی صحیح و تغییر سبک زندگی جهت افزایش کیفیت زندگی هستند. پژوهش حاضر جهت طراحی مفهومی برنامه کاربردی اندرویدی خودمراقبتی با محوریت فاز سوم توانبخشی قلبی انجامشدهاست.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی در دو فاز اصلی و مجموع شش گام در راستای نیازسنجی اطلاعاتی و کاربردی برنامه کاربردی خودمراقبتی و طراحی مدل مفهومی آن اجرا شدهاست. پس از جستجو در منابع علمی معتبر و گایدلاینها و بررسی برنامههای کاربردی فارسی موجود، از طریق پرسشنامهی شاخص روایی محتوایی لاوشه و ولتز و باسل تعداد ۲۰ نفر از کادر درمانی با سابقهی مراقبت بیماران قلبی در مرحله تعیین الزامات مشارکت داشتند و نتایج با استفاده از SPSS تحلیل توصیفی گردید. در نهایت مدل برنامه کاربردی با استفاده از زبان یکپارچه مدلسازی و نقشهذهنی تهیه شد.
یافتهها: تعداد ۶۲ آیتم در ۶ دستهبندی کلی(اطلاعات فردی، سوابق پزشکی، بخش مداخلهای، پرونده سلامت فردی، اطلاعات ضروری، ارتباط اورژانسی) شناسایی شد. در مرحله تعیین الزامات توسط صاحبنظران، ۵۲ آیتم آن پذیرفته شد و ۱۰ مورد با تغییرات جزیی و بازبینی مجدد در مدل مفهومی برنامه کاربردی گنجانده شدند.
نتیجهگیری: سلامت همراه و کاربرد آن در خودمراقبتی و توانبخشی قلبی راهکاری مناسب در راستای افزایش پیگیری درمان و تداوم بهینه خودمراقبتی در بیماران خواهد بود. این ابزار میتواند با داشتن بخشهای مختلف تسهیل کننده تغییر سبک زندگی و کمک به بیماران در پیشگیری ثانویه از حوادث قلبی عروقی و بهبود سلامتی آنان باشد.
عذرا دائی، محمدرضا سلیمانی، حسن اشرفی ریزی،
دوره 17، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: نقش اطلاعات در ارتقای سلامت جامعه و کاهش هزینههای بهداشت و درمان انکارناپذیر است ولی در عمل اطلاعات کافی و کاملی در بین عاملان بهداشت و درمانی وجود ندارد. نبود اطلاعات کافی و کامل در بین بازیگران بازار، موجب ناکارایی و نارسایی در عملکرد بازار میشود. هدف اصلی پژوهش حاضر، پرداختن به عدم تقارن اطلاعات سلامت و نارسایی در بازار اطلاعات سلامت است.
روش بررسی: مقالهی حاضر از نوع مروری نقلی و غیرنظاممند است. محتوای لازم برای نگارش از طریق جستجو در پایگاههای اطلاعاتی Scopus، PubMed، Web of Knowledge، Sid، Magiran و Google Scholar و با استفاده از کلیدواژههای نارسایی اطلاعات سلامت، عدم تقارن اطلاعات سلامت در فیلدهای عنوان مقاله، چکیده و کلیدواژهها انجام پذیرفت. در نهایت، منابع مرتبط با توجه به هدف مطالعه، توسط محققان انتخاب و خلاصهای از نتایج آنها در این مطالعه ارایه شد.
یافتهها: 18 مقاله وارد این پژوهش گردید و به صورت اختصاصی به نارساییهای موجود در سه بخش بیماران، پزشکان و بیمهها پرداخته شد. در انتهای هر بخش به راههای برطرف نمودن این نارساییهایی اشاره شد. یافتهها نشان داد بیماران با پدیدهی بیعدالتی در دسترسی به اطلاعات سلامت مواجه بودند که تداوم این بیعدالتی منجر به فقر اطلاعات سلامت میشود و به دلیل عدمدسترسی مناسب به اطلاعات سلامت، عدم تقارن اطلاعات بین پزشک و بیمار به وجود میآید. پزشکان در دسترسی به اطلاعات روزآمد و مبتنی بر شواهد برای درمان بیماران با موانعی روبرو بودند که به دلیل اطلاعات نامتقارن، میتوانند از این حالت استفاده صحیح نکرده و از تقاضای القایی استفاده کنند. بیمهها با مشکلات انتخاب نامناسب، مخاطرات اخلاقی و القای تقاضا توسط عرضهکننده و یا مصرفکننده مواجه بودند.
نتیجهگیری: عدم تقارن اطلاعات در حوزهی سلامت به صورت جدی نفوذ کرده است و سطح بالایی از عدماطمینان و قطعیت در آن وجود دارد. یکی از راههای غلبه بر عدم تقارن اطلاعات سلامت و نارسایی بازار اطلاعات سلامت، دسترسی همهی ذینفعان به اطلاعات است.
مریم عندلیب کندری، احمدرضا ورناصری، مریم قنبری خشنود، سید عابدین حسینی آهنگری، محمدکریم صابری، حمید بورقی،
دوره 17، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش نهاد کتابخانههای عمومی کشور در ارایه خدمات اطلاعات سلامت در کتابخانههای عمومی شهر تهران، براساس دیدگاه کتابداران شاغل در این کتابخانهها انجام شد.
روش بررسی: روش پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ نحوهی گردآوری دادهها از نوع توصیفی است که به صورت پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری ۱۵۰ کتابدار کتابخانههای عمومی شهر تهران است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهی محقق ساخته است. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS انجام شد.
یافتهها: وضعیت منابع اطلاعات سلامت موجود در کتابخانههای عمومی شهر تهران در اکثر منابع کم و بسیار کم است. میزان آشنایی کتابداران به موضوعهای حوزهی بهداشت و سلامت عمومی ۲۰ درصد است. میزان آشنایی کتابداران با خدمات اشاعهی گزینشی اطلاعات سلامت، با ۷۷/۴ درصد کم و بسیار کم است. میزان شرکت کتابداران در کارگاههای اطلاعرسانی پزشکی، با عدمشرکت ۷۰ درصدی کتابداران روبروست. آشنایی کتابداران با خدمات اشاعهی گزینشی اطلاعات سلامت کم و بسیار کم است. ۶۰ درصد از کتابداران با سامانههای اطلاعاتی پزشکی آشنایی ندارند. درصد آشنایی کتابداران با وبسایتهای داخلی حوزه پزشکی با ضعف ۶۰ تا ۷۸ درصدی روبرو است. درصد آشنایی کتابداران با وبسایت خارجی بینالمللی حوزهی سلامت متوسط است. کتابداران دلیل اصلی برای ارایهی خدمات گزینشی اطلاعات سلامت را ارتقای سطح سواد سلامت در جامعه میدانند. تقریباً۴۰ درصد از مراجعهکنندگان نسبت به بیماریهای واگیردار و غیرواگیردار در یک ماه تا سه بار درخواست دارند. همچنین مانع اصلی جهت ارایه خدمات اشاعهی گزینشی اطلاعات سلامت، نداشتن فرصت کافی توسط کتابدار برای ارایهی خدمات است.
نتیجهگیری: کتابخانههای عمومی کشور باید تدابیری بیندیشد که کتابداران را با حوزهی اطلاعات سلامت آشنا کرده و سیاستهایی را در این زمینه اعمال نمایند. میتوان با توجه به امکانات فنی مناسب کتابخانههای عمومی شهر تهران به ایجاد و دسترسی سامانهها و وبسایتهای حوزه بهداشت و سلامت داخلی و خارجی اقدام کرد و منابع و مدارک اطلاعات سلامت کتابداران را گسترش داد.
شهناز خادمی زاده، بهرام پیمان نیا، فاطمه رفیعی نسب،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتار اطلاعاتی با تأکید بر سلامت و بهداشت به معنای رفتار هدفمند برای ارضای نیازهای اطلاعاتی سلامت است. هدف پژوهش حاضر، ساخت و اعتباریابی پرسشنامه رفتار اطلاعاتی با تأکید بر اطلاعات بهداشتی و سلامت میباشد.
روشبررسی: این مطالعه یک پژوهش کمی بوده که با رویکرد طراحی ابزار انجام شده است. در ابتدا به کمک شیوههای ابزارسازی، پرسشنامهای برای اندازهگیری این رفتار تهیه گردید. مبنای استخراج عوامل پرسشنامهی حاضر، استدلال و منطق تکرار بوده است؛ به این معنی که پژوهشگر منطبق بر پیشینهی این عوامل و تکرار آن در منابع، از آن به عنوان عامل تأثیرگذار در ساخت پرسشنامه استفاده کرده است. پس از تأیید روایی محتوایی و صوری به منظور تعیین روایی سازه، پرسشنامهی اصلاح شده بین ۲۳۸ نفر از بیماران مبتلا به اِم اِس توزیع شد. انتخاب نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انجام شد. سپس دادهها با استفاده از تحلیل عوامل اکتشافی و تأییدی تحلیل گردید. همسانی درونی دادهها با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی با استفاده از نرمافزارهای SPSS و AMOS تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: روایی محتوایی پرسشنامه با نظر ۲۰ نفر از خبرگان رفتار اطلاعاتی مناسب ارزیابی شد. پایایی پرسشنامه رفتار اطلاعاتی سلامت با ضریب آلفای کرونباخ کلی ۰/۷۸ و ضریب آلفای کرونباخ مؤلفهها بین ۰/۷۱ تا ۰/۹۴ مناسب و رضایتبخش بود. بهمنظور تحلیل عاملی شاخص کفایت نمونهگیری و مقدار آزمون کرولیت بارتلت محاسبه شد که تمام ۲۹ گویه به لحاظ آماری معنادار بود؛ که عاملی شدن ماتریس همبستگی را تأیید میکند. در تحلیل عامل اکتشافی به روش مؤلفههای اصلی پنج عامل (اجتناب از اطلاعات)، عامل دوم (نیاز اطلاعاتی)، عامل سوم (مواجهه با اطلاعات)، عامل چهارم (اطلاعجویی)، عامل پنجم (استفاده از اطلاعات) به دست آمد. شاخصهای تحلیل عامل تأییدی بیانگر اعتبار سازهی پیشنهادی بود. نتایج آزمون مدل معادلات ساختاری نشان داد شاخصهای برازش مطلوب هستند و نیز حاکی از برازش مدل ارایه شده در جامعهی بیماران اِم اِس بود.
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده نشان داد که رفتار اطلاعاتی سلامت در این پرسشنامه شامل پنج عامل نیاز اطلاعاتی، رفتار اطلاعجویی، اجتناب از اطلاعات، استفاده از اطلاعات و مواجهه با اطلاعات تأیید گردید. مقیاس طراحی شده به منظور بررسی رفتار اطلاعاتی سلامت جامعه ایرانی مناسب ارزیابی شده و استفاده از آن برای سنجش رفتار اطلاعاتی سلامت توصیه میگردد.
ملیحه قناعت جو، نادر جهان مهر، حامد دهنوی، آیدا آیدا صمدی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش میزان اطلاعات و نیاز به پایش روزانهی آنها منجر به توسعهی ابزارهایی به نام داشبوردهای مدیریتی شدهاند که قابلیت تحلیل دادههای گرافیکی را دارند. داشبورد میتواند علاوه بر تهیه گزارشهای سریع در بازههای زمانی مختلف و فرمت خاص کاربر، به ارایه اطلاعات بههنگام شدهی پویا، برای تصمیمگیری دقیق و واکنش سریع به تغییرات، مفید واقع گردد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی و به روش اقدامپژوهی مشارکتی طی ۹ گام اجرا گردید. در این پژوهش کاربردی و توسعهای که به صورت مقطعی با استفاده از دادههای نیمه اول سال ۱۴۰۱ انجام شد، ۱۱ نفر از اعضای تیم رهبری یک بیمارستان فوقتخصصی کودکان بهعنوان مشارکتکنندگان پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه با استفاده از پرسشنامه تعیین اهمیت شاخصها و پرسشنامهی کاربردپذیری(قابلیت استفاده) داشبورد بر اساس سه متغیر مستقل(مفید بودن، سهولت استفاده و رضایت) بود. فایل اکسل دادههای مورد نیاز داشبورد از سیستم HIS بیمارستان جمعآوری و داشبورد با نرمافزار Power BI طراحی و قابلیتها و سطوح دسترسی کاربران بر اساس وظایف آنان مشخص گردید. تحلیل دادهها نیز با استفاده از آمار توصیفی و نرمافزار Excel انجام شد.
یافتهها: در مرحلهی تعیین شاخصهای کلیدی عملکرد، از ۳۹ شاخص منتخب تیم پژوهش، ۲۲ شاخص میانگین امتیاز ۴ به بالا (از امتیاز ۵) کسب نمودند و ۲۱ شاخص ، قابلیت اجرا داشتند. از مخزن دادهها در فرمت Excel به عنوان محیط واسطهای استفاده گردید. داشبورد در شش صفحه(شاخصهای مربوط به عملکرد تختهای بستری، مرگو میر، اورژانس و سایر شاخصها) نمایش داده شد و قابلیتهای هر صفحه تعیین گردید. پس از اجرای داشبورد و تعیین سطوح دسترسی کاربران، کسب امتیاز بالا از سؤالات پرسشنامه کاربردپذیری(۵ به بالا از ۷ امتیاز) و کسب میانگین امتیاز ۷۱/۸ از ۵ سؤال مربوط به متغیرهای مفید بودن، ۷۰/۵ از ۸ سؤال مربوط به سهولت استفاده و ۷۱ از ۳ سؤال مربوط به متغیر رضایت نشان داد داشبورد طراحی شده برای بیمارستان کاربردپذیری بالایی داشته است.
نتیجهگیری: اطلاعات داشبورد مدیریت بیمارستانی میتواند مبنایی برای تصمیمگیری آگاهانه برای رسیدن به منافعی از قبیل شناسایی بهترین عملکرد، ارتقای کیفیت عملکرد، تصمیمگیری سریعتر، کاهش خطاها، بهبود در مدیریت ظرفیت و جریان کار، اختصاص منابع و برنامهریزی برای رشد و توسعه گردد.
فاطمه میرشکاری، الهام مسرت،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه بهروند رو به رشد سرطان در ایران، توسعه و پیادهسازی سامانههای سواد سلامت دیجیتال توانمندیهای سلامت دیجیتالی و روند خود مدیریتی بیماران را سرعت میبخشد. سواد سلامت دیجیتال به معنای توانایی استفاده مؤثر و آگاهانه از فناوریهای دیجیتال برای دسترسی به اطلاعات و خدمات مربوط به سلامت است. این مهارت نقش مهمی در دسترسی به اطلاعات پزشکی، مدیریت بیماری، بهبود کیفیت زندگی افراد، بهویژه بیماران مبتلا به سرطان، ایفا میکند. سواد سلامت دیجیتال بهعنوان یکی از کلیدیترین فاکتورهای دستیابی برابر به اطلاعات سلامت دیجیتال محسوب میگردد. هدف از مطالعهی حاضر تدوین الزامات سامانهی سواد سلامت دیجیتال با محوریت سرطان است.
روش بررسی: مطالعهی حاضر در دو فاز مرور متون و بررسی روایی و پایایی الزامات در سال ۱۴۰۲ انجام شد. در مرحله اول مرور متون با واژههایکلیدی سواد سلامت دیجیتال، سرطان، الزامات، سامانه و برنامه کاربردی در پایگاههایی از جمله پابمد، اسکوپوس، گوگل اسکالر، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و وبسایتهای تخصصی انجام شد. جهت بررسی روایی محتوایی نظرسنجی، از ۶۲ متخصص نظرسنجی و CVI و CVR محاسبه شد.
یافتهها: ۱۲۷ مؤلفهی عملکردی و غیرعملکردی تأیید گردید. الزامات در بخش عملکردی در شش بعد اصلی ماژول سواد اطلاعاتی(۸ مؤلفه عملکردی)، ماژول سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات(۱۸ مؤلفه عملکردی)، سواد رسانه(۵ مؤلفه عملکردی)، ماژول سواد سلامت عمومی، تخصصی و جمعیتمحور(۴۷ مؤلفه عملکردی)، ماژول سواد سلامت دیجیتال(۲۸ مؤلفه عملکردی)، ماژول سواد سلامت دیجیتال در سرطان(۶ مؤلفه عملکردی) تقسیمبندی شدند. در بخش سواد سلامت دیجیتال در سرطان مؤلفههای اصلی ارزیابی نیازها، آموزش سواد سلامت دیجیتال، ارزیابی و پایش اثربخشی مداخلات دیجیتال و مهارتهای جستجوی اطلاعات تأیید گردید. ۱۵ مؤلفه غیرعملکردی هم تأیید شد. در این مطالعه، صرفاًً پیشنهاد اصلاح املایی مؤلفههای عملکردی و غیرعملکردی توسط متخصصان ارایه شد و تمامی گویهها تأیید شد. ضریبآلفای کرونباخ به دست آمده(۹۲%) نشاندهندهی ثبات پایایی و قابلیت تکرارپذیری بالا بود.
نتیجهگیری: سامانههای سواد سلامت دیجیتال میتواند تسهیلگر خدمات درمانی باشد. با توجه بهروایی و پایایی قابلقبول مورد مطالعه، الزامات تعریف شده میتواند برای پیادهسازی سامانههای سواد سلامت دیجیتال با محوریت سرطان استفاده گردد.
مینا شیروانی، مصطفی روشن زاده، مریم ربیعی فرادنبه، راضیه میرزاییان،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: دانشجویان پرستاری در معرض استرسهای آموزشی، خانوادگی و اجتماعی هستند و عوامل مختلف میتوانند بر سلامت روانی آنان تأثیر بگذارند. لذا در راستای توجه به ابعاد مختلف سلامت انسان و جهت بررسی اثرات معنویت بر سلامت، پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر روزهداری بر سلامت روان دانشجویان پرستاری دانشکده علوم پزشکی بروجن انجام شد.
روش بررسی: مطالعهی نیمهتجربی حاضر با طرح پیش آزمون-پس آزمون در سال ۱۴۰۱ در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. ۹۰ نفر از دانشجویان پرستاری دانشکده علوم پزشکی بروجن به روش در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. مداخله در این مطالعه شامل حداقل ۲۳ روز روزهداری در ماه رمضان بود. دادهها قبل و بعد از مداخله توسط پرسشنامهی اطلاعات جمعیتشناختی و ابزار استاندارد افسردگی، اضطراب و استرس فرم ۲۱ سوالی(DASS) جمعآوری شدند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS استفاده شد. آزمونهای آماری توصیفی شامل درصد، فراوانی، میانگین و انحرافمعیار و همچنین آزمونهای آماری استنباطی شامل تیتست، تی زوج، آنالیز واریانس و کای دو به کار برده شد.
یافتهها: میانگین کل سلامت روان در دانشجویان بین گروههای مداخله(۱۱/۶۲±۳۲/۳۲) و کنترل(۱۴/۰۹±۲۹/۸۷) قبل از مداخله تفاوت معنیداری نداشت(۰/۰۸=P). میانگین کل سلامت روان بعد از مداخله بین گروه مداخله(۵/۷۱±۲۰/۶) و کنترل(۸/۹±۲۹/۴۹) تفاوت معنیداری داشت(۰/۰۴=P). میانگین کل سلامت روان در گروه کنترل قبل (۱۴/۰۹±۲۹/۸۷) و بعد(۸/۹±۲۹/۴۹) از مداخله تفاوت معنیداری نداشت(۰/۱۵=P). در حالیکه میانگین کل سلامت روان قبل(۱۱/۶۲±۳۲/۳۲) و بعد(۵/۷۱±۲۰/۶) از مداخله در گروه مداخله تفاوت معنیدار داشت(۰/۰۰۱=P). مقایسهی ابعاد سلامت روان قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله حاکی از آن بود که اضطراب(۰/۰۴=P) و استرس(۰/۰۰۳=P) بعد از مداخله نسبت به قبل آن کاهش معنیداری داشته است. این در حالیاست که بعد افسردگی در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله تغییر معنیداری نداشت(۰/۰۶=P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، باید گفت بررسی منظم و دورهای سطح سلامت روان در دانشجویان باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین برنامههای آموزشی و تربیتی با موضوع روزهداری جهت ارتقای سلامت روان ترویج داده شود.