جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای یادگیری

ژیلا نجف پور، فائزه فرتاج، ماندانا شیرازی، فاطمه کشمیری،
دوره 7، شماره 6 - ( 12-1392 )
چکیده

 

زمینه و هدف: سبک‌های یادگیری یکی از مولفه‌های موثر در فرایند یاددهی یادگیری است. لذا این پژوهش با هدف بررسی سبکهای یادگیری دانشجویان مدیریت بهداشت و درمان در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.

 

روش بررسی: پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است که به صورت مقطعی در سال 91 انجام شد. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان مدیریت خدمات بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران در مقاطع کارشناسی(سال اول و سال اخر)، کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی به صورت سرشماری در مطالعه وارد شدند(نرخ پاسخگویی85%). ابزار مورد استفاده در این مطالعه پرسشنامه‌ی استاندارد Kolb بود(الفای کرونباخ برای مدها و محورها(70/0 تا 90/0). پس از جمع آوری داده‌ها طبق راهنمای پرسشنامه‌ی Kolb با استفاده از آمار توصیفی و آمار تحلیلی(T-Test, χ2) تجزیه و تحلیل انجام شد.

 

یافته‌ها:  در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی مدیریت بهداشت و درمان "سبک انطباق یابنده" (دانشجویان دکترای تخصصی 10 نفر(6/55%) و دانشجویان کارشناسی ارشد 16 نفر(64%)) به عنوان سبک یادگیری ترجیحی تعیین شد. در مقطع کارشناسی، دانشجویان "سبک همگرا" 27 نفر(67/45%) را به عنوان سبک غالب انتخاب کردند.

 

نتیجه‌گیری: باتوجه به سبک یادگیری دانشجویان مدیریت بهداشت و درمان، نتایج مطالعه‌ی حاضر بر استفاده از "روش‌های تدریس مبتنی بر ایفای نقش و شبیه سازی" در مقطع تحصیلات تکمیلی و استفاده از "رویکرد مبتنی بر مسئله" در مقطع کارشناسی تاکید می‌کند.

 
ادریس کاکه مم، عفیفه ایرانی، مبین سخنور، امین اکبری، دکتر حسین درگاهی،
دوره 9، شماره 5 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: پیشرفت‌های علمی و فناورانه، جایگاه یادگیری سازمانی را به عنوان یکی از راهکارهای رویارویی منطقی با شرایط متغیر کنونی ارتقا داده است. توسعه‌ی یادگیری در سازمان، عملکرد کارکنان را بهبود بخشیده و موجب رضایت‌مندی آنان می‌شود. هدف از انجام این پژوهش تعیین ارتباط بین قابلیت‌های یادگیری سازمانی و رضایت شغلی است.

روش بررسی: این مطالعه به صورت توصیفی- تحلیلی در سال 1393 در میان تعداد 290 نفر از کارکنان بیمارستان‌های شهر تهران انجام شد. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه‌ای سه قسمتی(شامل اطلاعات دموگرافیک، پرسش‌نامه قابلیت یادگیری سازمانی گومز، و پرسش‌نامه رضایت شغلی مینه سوتا) از 290 نفر از کارکنان جمع‌آوری شد. داده‌ها به وسیله نرم‌افزار SPSS-20 و با استفاده از آزمون اسپیرمن تحلیل گردید.

یافته‌ها: میانگین قابلیت یادگیری سازمانی(0/61±3/03)، و میانگین رضایت شغلی(0/61±2/8) بود. در میان ابعاد قابلیت یادگیری سازمانی، بیشترین میانگین مربوط به بعد دید نظام‌مند(0/78±3/29) بود و در میان ابعاد رضایت شغلی، بعد جو سازمانی بیشترین میانگین(1±3/23) را داشت. نتایج نشان داد که بین ابعاد قابلیت یادگیری سازمانی و رضایت شغلی رابطه معنی‌دار وجود دارد؛ همچنین بین قابلیت یادگیری سازمانی و رضایت شغلی رابطه معنی‌دار مشاهده شد(0/57= . ( p= 0/047  , r  

نتیجه‌گیری: یادگیری سازمانی عملکرد کارکنان را ارتقا می‌دهد و با رضایت‌مندی آنان رابطه‌ی مثبت دارد. رضایت کارکنان نیز یکی از عوامل موثر بر عملکرد آنان است. لذا مدیران می‌توانند از طریق بهبود قابلیت یادگیری سازمانی موجب رضایت کارکنان و در نهایت رشد و توسعه سازمان گردند.


بتول امینی، شعله بیگدلی، ماندانا شیرازی، سید محمد میرشاه ولد،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کار و یادگیری بین‌حرفه­ ای در حیطه­ ی علوم پزشکی که در آن تیمی متشکل از حرفه ها‌ی گوناگون در کنار هم هدف مشترکی را دنبال می­کنند، اجتناب ناپذیر است. آمادگی دانشجویان پزشکی برای مشارکت در فعالیت‌های بین‌حرفه‌ای و توجه به این فعالیت‌ها در برنامه درسی دوره پزشکی به ارتقاء آموزش بین‌حرفه‌ای می‌انجامد. هدف این مطالعه­ تعیین میزان پایایی و روایی نسخه فارسی شده پرسش‌نامه "آمادگی برای یادگیری بین‌حرفه­ ای"  Parsell  و Bligh است.

روش بررسی: پرسش‌نامه پیشگفت به فارسی ترجمه شد و برای تعیین روایی صوری و محتوایی در اختیار 10 نفر از صاحب نظران قرار گرفت و بر اساس نظرات آن‌ها تغییرات لازم در ترجمه فارسی اعمال گردید و نهایی شد. برای تعیین پایایی، پرسش‌نامه در دو مرحله در اختیار 40 نفر از دانشجویان سال آخر رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار گرفت. سپس نمرات کسب شده در این دو مرحله با استفاده از روش آزمون – باز آزمون، و آزمون آلفای کرونباخ  با هم مقایسه شدند.

یافته‌ها: روایی محتوایی پرسش‌نامه با استفاده از نظرات کسب شده از صاحب نظران تایید شد. 30 نفر(75%) از شرکت‌کنندگان، پرسش‌نامه را در دو مرحله تکمیل نمودند. پایایی کل پرسش‌نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر 0/92 محاسبه شد. ضریب همبستگی درون حیطه‌ای هر سه حیطه پرسش‌نامه، بالای 0/7 به دست آمد.

نتیجه گیری: نسخه فارسی شده این پرسش‌نامه از روایی و پایایی بالایی برخوردار است و می­توان از آن جهت تعیین میزان آمادگی دانشجویان برای یادگیری بین‌حرفه‌ای استفاده نمود.


اعظم اروجی، مصطفی لنگری زاده، مریم آقازاده، مهران کامکار حقیقی، مرجان قاضی سعیدی، فاطمه مقبلی،
دوره 12، شماره 4 - ( 8-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: هوش مصنوعی شاخه‌ای از علوم کامپیوتر است که توانایی تحلیل داده‌های پزشکی پیچیده را دارد که استفاده از آن در تشخیص، درمان و مراقبت از بیماران رایج است. وارفارین یکی از رایج‌ترین داروهای ضدانعقادی است که تعیین دقیق دوز مورد نیاز بیماران یکی از چالش های عمده در نظام سلامت است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف این پژوهش تعیین دوز وارفارین مورد نیاز بیماران دارای دریچه مصنوعی قلب با استفاده از شبکه‌های عصبی است.
روش بررسی: تعداد 9 شبکه عصبی پرسپترون چند لایه با ساختارهای متفاوت ایجاد شد. برای ارزیابی عملکرد شبکه‌ها از 
داده های 846 بیمار استفاده شد که در شش ماهه‌ی دوم سال 92 به درمانگاه PT مرکز قلب تهران مراجعه کرده بودند. تمام شبیه‌سازی‌ها شامل پیش پردازش داده و طراحی شبکه عصبی در محیط Matlab انجام گردید.
یافته‌ها: ارزیابی‌عملکرد شبکه‌ها بر اساس روش 10 fold cross انجام شد که نشان داد بهترین شبکه عصبی، شبکه ای است که دارای 7 نورون در لایه‌ی پنهان خود است که دارای میانگین خطای مطلق=0.1، نرخ اغتشاش=0.33 و رگرسیون=0.87 درصد بود.
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش بیانگر این نکته است که شبکه‌های عصبی مصنوعی بر روی داده‌های بومی قادر به پیش بینی دوز وارفارین در بیماران دارای دریچه قلب مصنوعی می‌باشد. هر چند هیچ سیستمی قادر به ارایه پاسخ صحیح در صددرصد موارد نیست، لیکن این گونه سیستم ها می توانند کمک موثری در کاهش میزان خطاهای پزشکی باشند.

محسن رضایی، نازنین زهرا جعفری، حسین غفاریان، مسعود خسروی فارمد، ایمان ذباح، پروانه دهقان،
دوره 13، شماره 5 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص به‌موقع عملکرد غیرطبیعی تیروئید و به­دنبال آن در پیش گرفتن درمان صحیح، می‏تواند باعث کاهش مرگ‌ومیر مرتبط با این بیماری شود. هم‏چنین عدم‌تشخیص به‌موقع، عوارض جبران‌ناپذیری برای بیمار در پی خواهد داشت. این مطالعه، با هدف تعیین وضعیت غده تیروئید از نظر نرمال بودن، پرکاری یا کم‌کاری با استفاده از تکنیک‏های داده‌کاوی انجام‌شده است.
روش بررسی: تولید مدل پیش‏‌بینی کننده به‌منظور طبقه‌بندی بیماری تیروئید، پس از پیش‌پردازش داده‏‌ها با استفاده از روش‌های نظارت‌شده و بدون ناظر انجام گردید. این مطالعه از نوع تحلیلی بوده و پایگاه داده ­ی آن شامل ۲۱۵ رکورد مستقل مبتنی بر ۵ ویژگی پیوسته و برگرفته‌شده از مرجع داده یادگیری ماشین UCI می‏باشد.
یافتهها: در روش نظارت‌شده از شبکه‏ های عصبی پرسپترون چندلایه و شبکه عصبی بردار یادگیر و شبکه عصبی فازی و در روش بدون نظارت از خوشه ‏بندی فازی استفاده گردید. با روش حداقل مربعات خطا (RMSE) به ­ترتیب دقت‏ های ۰/۰۵۵ و ۰/۲۷۴ و ۰/۰۱۲ و ۰/۰۳۱ حاصل شد.
نتیجه‌گیری: کاهش خطای تشخیص بیماری تیروئید یکی از اهداف محققان بوده است. استفاده از روش‏ های مبتنی بر داده‌کاوی می‏ تواند به کاهش این خطا کمک کند. در این مطالعه تشخیص بیماری تیروئید به کمک روش‏های مختلف تشخیص الگو صورت گرفت. نتایج نشان می‏ دهد که مدل عصبی فازی دارای حداقل میزان خطا و بیشترین دقت است.
 

نیلوفر محمدزاده، زیبا مسیبی، حمید بیگی، محمد شجاعی نیا،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: سپسیس، مهمترین بیماری ۲۸ روز اول زندگی و از دلایل اصلی مرگ‌و‌میر نوزادان در بخش مراقبت‌های ویژه می‌باشد. سپسیس نوزادی می‌تواند از علایم بالینی عفونت‌های بیمارستانی باشد. از‌این‌رو هدف از این پژوهش، ایجاد و ارزیابی مدل پیش‌بینی سپسیس بیمارستانی و ارایه نتایج آن به ارایه‌دهندگان خدمات مراقبت سلامت است. 
روش بررسی: در این مطالعه‌ی توصیفی کاربردی، جامعه‌ی پژوهش شامل نوزادان بستری در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان ولیعصر(عج) تهران و نمونه پژوهش، داده‌های ثبت شده‌ی ۴۱۹۶ نوزاد بستری شده در این بخش از سال ۹۵ تا شهریور‌ماه ۹۹ می‌باشد. ویژگی‌های اولیه جهت ایجاد مدل پیش‌بینی بیماری سپسیس با بررسی منابع اطلاعاتی مرتبط و مطابق با نظر استادان و مسئولان مرکز تحقیقات مادر و جنین بیمارستان ولیعصر تهیه گردید و روایی آن توسط ۵ نفر از استادان فوق‌تخصص نوزادان این بیمارستان تایید شد. در این پژوهش از الگوریتم‌های یادگیری ماشین جهت ایجاد مدل پیش‌بینی سپسیس استفاده شده است. 
یافته‌ها: برای ارزیابی مدل‌های ایجاد شده، از پارامترهای Accuracy و AUROC (سطح زیرمنحنیROC) استفاده شد. بیشترین مقدار Accuracy و AUROC به‌ترتیب مربوط به الگوریتم‌های Adaptive Boosting و جنگل تصادفی می‌باشد.
نتیجه‌گیری: منحنی‌های یادگیری نشان می‌دهد که با استفاده از نمونه‌های آموزشی مختلف و انتخاب پیچیده‌تر ویژگیهای ترکیبی، عملکرد مدل‌ها بهبود می‌یابد. تحقیقات بیشتر برای ارزیابی اثربخشی بالینی مدل‌های یادگیری ماشین در یک کارآزمایی ضروری است. 

نیدا عبدالهی، محمدرضا نیلی احمد ابادی، صغری ابراهیمی قوام، خدیجه علی آبادی، محمد عسگری،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: یادگیری عمیق و پایدار، نیازمند محیط یادگیری ایمن و سالم است و توجه به فرایندهای درهم تنیده‌‌ی هیجانی، انگیزشی، شناختی و اجتماعی در فرایند یاددهی-یادگیری حیاتی است. انگیزش پیشرفت تحصیلی و یادگیری خودتنظیم دو مقوله‌‌ی مهم در این فرایند است که از هیجان‌‌های پیشرفت در محیط یادگیری تاثیر می‌‌پذیرد. از این رو هدف این مطالعه، اثربخشی الگوی طراحی آموزشی مبتنی بر نظریه کنترل ارزش هیجان‌های پیشرفت (CVT)، بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و یادگیری خودتنظیم می باشد.
روش بررسی: پژوهش از نوع کمی و با روش نیمه آزمایشی گروه کنترل نامعادل انجام شد. جامعه آماری، یادگیرندگان دختر دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۹۸-۹۷ بودند که به‌‌صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای در دو گروه آزمایش و کنترل تعیین شدند. گروه آزمایش براساس الگوی طراحی آموزشی مبتنی بر نظریه CVT آموزش داده شد و گروه کنترل این روش آموزش را دریافت نکردند. پرسش‌‌نامه‌‌ی انگیزش پیشرفت تحصیلی و یادگیری خودتنظیم به صورت پیش‌‌آزمون و پس‌‌آزمون قبل و بعد از اجرای الگو، بر روی گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. داده‌‌ها با روش آمار استنباطی و توصیفی، با استفاده از نرم افزار SPSS و کواریانس چند متغیری تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس تک متغیری اثر گروه بر نمره‌‌های متغیرهای وابسته نشان می‌‌دهد که بین گروه‌های آزمایش و کنترل در راهبرد شناختی (η۲=۰/۱۴ ،P>۰/۰۵ ،F=۱۱/۹۴)، راهبرد فراشناخت (η۲=۰/۴۴، p>۰/۰۵، F=۵۶/۰۶)، باورهای انگیزشی (η۲=۰/۰۸، p>۰/۰۵، F=۶/۳۶)، و انگیزش پیشرفت تحصیلی (η۲=۰/۱۳، p>۰/۰۵، F=۱۰/۶۹)، تفاوت معنی‌‌دار وجود دارد.
 نتیجه گیری: نتیجه‌‌ی حاصل از این تحقیق نشان می دهد که استفاده از الگوی طراحی آموزشی مبتنی بر نظریه CVT، بر راهبردهای شناختی، فراشناخت، باورهای انگیزشی و انگیزش پیشرفت تحصیلی یادگیرندگان تاثیر مثبت دارد.
 

مرسا غلامزاده، سید محمد ایوب زاده، هدا زاهدی، شراره رستم نیاکان کلهری،
دوره 15، شماره 3 - ( 5-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت بالای تصاویر رادیولوژی برای شناسایی بیماران کووید ۱۹، ایجاد مدلی مبتنی بر یادگیری عمیق از اهداف اصلی این پژوهش است.
 روش بررسی: از ۱۵۱۵۳ تصویر موجود از تصاویر قفسه سینه مربوط به افراد سالم، مبتلا به کووید ۱۹ و مبتلا به پنومونی در مخزن داده‌های سایت Kaggle به‌عنوان داده‌های این پژوهش استفاده شد. پیش پردازش داده‌ها شامل نرمال‌سازی تصاویر و تجمیع برچسب تصاویر و دسته‌بندی آنها  به سه دسته‌ی آموزش، اعتبارسنجی و تست می‌شد. سپس با استفاده از زبان پایتون در کتابخانه‌ی fastAI مبتنی بر تکنیک کانولوشن (CNN) و براساس چهار معماری (ResNet ,VGG MobileNet ,AlexNet)، ۹ مدل از طریق روش یادگیری انتقالی برای تشخیص افراد سالم از افراد بیمار، آموزش داده شد. در نهایت، میزان عملکرد این مدل‌ها با شاخص‌هایی چون صحت، حساسیت و ویژگی، و F-Measure ارزیابی شد.
یافته‌ها: از بین ۹ مدل ایجاد شده، مدل ResNet۱۰۱ دارای بیشترین توان تشخیص موارد مبتلا به کرونا از سایر موارد با شاخص حساسیت ۰/۹۵/۲۹ بود. دیگر مدل‌های به کار گرفته شده، صحتی بیش از ۹۶% در تشخیص درست موارد مختلف تصاویر تست از خود نشان دادند. مدل ResNet۱۰۱ توانست صحتی معادل ۷۴/۹۸/۰ در تشخیص بین موارد سالم و مبتلا از خود نشان دهد.
نتیجه گیری: میزان صحت به دست آمده، نشان‌دهنده‌ی عملکرد دقیق مدل پیش بینی در تشخیص کووید ۱۹ می‌باشد. بنابراین با پیاده‌سازی یک برنامه کاربردی براساس مدل توسعه‌یافته می‌توان به پزشکان در تشخیص دقیق و زودهنگام موارد مبتلا یاری رساند.

آرمان بهاری، بهنوش مودی،
دوره 15، شماره 4 - ( 7-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: افزایش استفاده از تلفن‌های هوشمند، بهبود وضعیت شبکه اینترنت جهانی و همچنین نیاز به انعطاف‌پذیری در فرایند آموزش، پیاده‌سازی یادگیری الکترونیک را در جامعه بشری امری اجتناب‌ناپذیر نموده که محدودیت‌های زمانی و مکانی را از بین برده و آموزش برابر را فراهم نموده است. با وجود این، سرعت ایجاد و توسعه‌ی آن مخصوصاً در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی در کشورهای در حال توسعه همچون ایران آهسته و بسیار کم است. از‌این‌رو در پژوهش حاضر به بررسی عوامل موثر بر ایجاد و توسعه‌ی یادگیری الکترونیک از دیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان پرداخته شده است.
روش بررسی: این پژوهش کاربردی و به‌صورت توصیفی-پیمایشی انجام شده است. نمونه آماری شامل ۳۱۳ نفر از دانشجویان در حال تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ می‌باشد که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه‌ی محقق‌ساخته، جمع‌آوری و با استفاده از آزمون‌های آماری و نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان‌دهنده‌ی آن است که ۶ شاخص منتخب این پژوهش از نظر دانشجویان بر ایجاد و توسعه‌ی یادگیری الکترونیک در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان موثر بوده و عوامل به ترتیب از بیشترین به کمترین تاثیر عبارتند از: کیفیت اطلاعات و محتوا(۴/۲۵)، تمایل فراگیران(۴/۱۱)، کیفیت سیستم(۴/۱۰)، عوامل تسهیل‌کننده(۴/۰۵)، تعامل دانشجو و استاد(۳/۹۸) و کیفیت استاد(۳/۸۴).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های مطالعه‌ی‌ حاضر، می‌توان نتیجه گرفت که سیاست‌گذاران و مدیران دانشگاه با توجه به اهمیت هرکدام از عوامل به سرمایه‌گذاری و توسعه‌ی یادگیری الکترونیک برای ارایه خدمات بهتر به دانشجویان و استادان دانشگاه بپردازند.


مصطفی روشن زاده، مینا شیروانی، علی تاج آبادی، محمدحسین خلیل زاده، سمیه محمدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: یادگیری بالینی بخش مهمی از رشته‌­های حوزه‌ی سلامت است که در آن دانشجو در تعامل با محیط، مفاهیم آموخته شده را در حیطه عمل به­‌کار می­‌گیرد. محیط­‌های بالینی از جمله اتاق عمل به واسطه پیچیدگی خاصشان برای دانشجویان چالش‌­زا بوده و می‌­تواند بر روند یادگیری آن‌ها تاثیر منفی داشته باشد. جهت شناسایی چالش‌­های یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل، مطالعه­‌ی حاضر با هدف تبیین تجارب دانشجویان در زمینه­‌ی چالش­‌های یادگیری بالینی انجام شد.
روش بررسی: مطالعه کیفی حاضر به‌­روش تحلیل محتوای قراردادی در سال ۱۴۰۰ در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. ۱۴ دانشجوی تکنولوژیست جراحی به روش هدفمند انتخاب و داده‌­ها با استفاده از مصاحبه­‌های نیمه‌ساختارمند عمیق انفرادی و گروهی جمع‌­آوری و با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن تجزیه و تحلیل گردید.
یافته­‌ها: مصاحبه با مشارکت‌­کنندگان در طی یک دوره‌­ی ۵ ماهه صورت گرفت. ۹ مصاحبه به­‌صورت رودررو با ۱۴ مشارکت­‌کننده انجام شد. ۶ مصاحبه انفرادی و ۳ مصاحبه به­‌صورت گروهی و میانگین طول مدت مصاحبه ۳۰ دقیقه بود. مصاحبه­‌ها تا اشباع داده­‌ها و هنگامی‌که هیچ تم یا طبقه جدیدی از مصاحبه‌­ها به‌­دست نیامد، ادامه یافت. یافته­‌ها شامل یک تم«جوّ نامطلوب یادگیری» و سه طبقه­‌ی«سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفه‌­ای نامناسب پرسنل و اعتماد بنفس ناکافی» بود. چالش اصلی که دانشجویان در زمینه­‌ی یادگیری بالینی با آن مواجه بودند، جوّ نامطلوب یادگیری بود. شرایطی مانند سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفه‌­ای نامناسب پرسنل و اعتماد به‌­نفس ناکافی که دانشجویان اتاق­‌عمل تجربه می­‌کنند، سبب می­‌شود که دانشجویان جوّ یادگیری در اتاق­‌عمل را نامطلوب بدانند. 
نتیجه­‌گیری: اصلاح و بهبود رفتار و عملکرد پرسنل و پزشکان مطابق استانداردهای رفتار حرفه­‌ای و اخلاقی و ارزیابی منظم آن از دیدگاه دانشجویان و سایر همکاران می­‌تواند نقش موثری در استمرار شرایط حرفه‌­ای داشته باشد. همچنین استفاده از مربیان با تجربه که نقش تسهیل‌­کننده­‌ی ارتباط و یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل را دارند نقش موثری در کاهش ترس و کنترل رفتارهای نامناسب پرسنل نسبت به دانشجو را به همراه خواهد داشت. به مسئولان آموزشی توصیه می­‌شود که ضمن برطرف کردن مشکلات موجود در راستای بهبود جو آموزشی اتاق عمل اقدام نمایند. 

اشرف دهقانی، مریم قنبری خشنود، سمیه امینی سرتشنیزی، آرزو فرهادی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: پیدایش و تداوم کرونا، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را بر آن داشت تا با تغییر در راهبرد آموزشی خود بتوانند اقدام مناسب و همسو با این شرایط را برای پیشبرد اهداف خود به انجام رسانند. به‌دلیل اهمیت آموزش و یادگیری الکترونیکی در پاسخ به این شرایط، پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان از یادگیری الکترونیکی در بحران کووید-19 انجام شد. 
روش بررسی: این پژوهش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری است. روش نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند انجام شد. برای گردآوری داده‌ها از مصاحبه‌ی نیمه‌ساختاریافته استفاده شد. پس از مصاحبه‌ی سیزدهم، اشباع نظری داده‌ها حاصل شد و فرایند مصاحبه با نفر شانزدهم پایان یافت. به‌منظور تجزیه و تحلیل متن مصاحبه‌ها از روش کلایزی استفاده گردید. 
یافته‌ها: از تحلیل داده‌های به‌دست آمده، سه مضمون اصلی: «ارتباط و تعامل» با پنج مضمون فرعی(عدم تعامل مناسب بین دانشجو/ استاد و دانشجو/ دانشجو، سلب انگیزه، امنیت و سلامت روان، اشتراک دانش و صرفه‌جویی در زمان و هزینه)؛ «مدیریت زمان و سبک یادگیری» با شش مضمون فرعی(کیفیت پایین تدریس، استرس، دسترسی و تأمین منابع، سلامت آزمون، کسب تجربه و مهارت و فرصت یادگیری مجدد و نوآوری در آموزش) و «زیرساخت‌ها و امکانات فنی» با سه مضمون فرعی(پشتیبانی ضعیف، نادیده گرفتن برابری آموزشی و ارتقای سواد رسانه‌ای) استخراج گردید. تعامل ضعیف بین استاد و دانشجو، افزایش سطح اضطراب و مسئولیت فردی برای موفقیت در یادگیری و ضعف زیرساخت‌های فنی و مدیریتی، عمده‌ترین چالش‌های به‌دست آمده از این سه مضمون بودند. فراهم کردن زمینه‌ای برای پژوهش، خودتنظیمی و خودراهبری در یادگیری، افزایش دانش و مهارت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات از جمله فرصت‌هایی است که در این مضامین گنجانده شده‌اند. 
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر، ضرورت توجه به رویکرد تعامل و ارتباط میان یاددهنده و فراگیر، بازنگری در شیوه‌های آموزش و مهارت‌آموزی، ارتقای کیفیت یادگیری الکترونیکی و آماده‌سازی زیرساخت‌های مناسب برای بهره‌گیری مطلوب از یادگیری الکترونیکی را ایجاب می‌کند. 

فریبا معلم برازجانی، آزیتا یزدانی، رضا صفدری، سید منصور گتمیری،
دوره 17، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: نارسایی کلیه از مشکلات شایع و رو به افزایش در ایران و جهان به شمار می‌رود. پیوند کلیه به‌ عنوان روش‌درمانی ارجح برای بیماران مبتلا به ESRD شناخته شده است. یادگیری ماشین به عنوان یکی از ارزشمند‌ترین شاخه‌های هوش مصنوعی در زمینه‌ی پیش‌بینی بقای بیماران یا پیش‌بینی بروز حـالات مختلف در بیماران کاربرد بسزایی دارد. هدف از انجام این پژوهش پیش‌بینی پیامدهای پیوند کلیه در بیماران، با استفاده از یادگیری ماشین است.
روش بررسی: از آن‌جایی که یکی از قوی‌ترین روش‌شناسی‌ها در زمینه‌ی اجرا و پیاده‌سازی پروژه‌های داده کاوی CRISP است، این روش‌شناسی به عنوان روش کار انتخاب شد. به منظور شناسایی عوامل مؤثر در پیش‌بینی پیامد‌های پیوند کلیه، پس از مرور متون مرتبط، چک‌لیستی محقق ساخته جهت مشخص کردن میزان ضرورت هرکدام از عوامل مؤثر بر نتیجه‌ی پیوند برای تعدادی از نفرولوژیست‌های سراسر کشور ارسال شده و نتایج تحلیل و بررسی شد. سپس با استفاده از زبان پایتون و الگوریتم‌های مختلف یادگیری ماشین از جمله ماشین‌بردار پشتیبان، جنگل‌های تصادفی، K نزدیک‌ترین همسایه، گرادیان افزایشی و یادگیری عمیق، به مدل‌سازی بر روی داده‌ها پرداخته شد.
یافته‌ها: مدل نهایی از نوع چند برچسبی و بر اساس الگویتم جنگل تصادفی بود که بتواند پیامد‌های مختلف پیوند کلیه که در این مطالعه شامل احتمال پس‌زدگی، واکنش‌های دیابتیک، واکنش‌های بدخیمی و بستری مجدد بیمار بود را به صورت یک جا پیش‌بینی کند. پس از انجام مراحل پیش پردازش بر روی داده ها و مدل‌سازی بر روی ویژگی‌های داده‌ی ورودی به وسیله الگوریتم‌های مختلف، مدل نهایی قادر بود با خطایی کمتر از ۰/۰۱ به پیش‌بینی چهار مورد پیامد پیوند کلیه یعنی پس‌زدگی، ابتلا به دیابت، واکنش‌های بدخیمی و بستری مجدد بیمار بپردازد.
نتیجه‌گیری: میزان بالای درستی و دقت مدل جنگل تصادفی نشان از قدرت بالای این مدل برای پیش‌بینی پیامدهای پیوند کلیه دارد. در این مطالعه، مؤثرترین عوامل در ابتلای بیمار به پیامدهای ذکر شده شناسایی شد. برای نمونه‌های جدید با استفاده از این سیستم مبتنی بر یادگیری ماشین می‌توان به پیش‌بینی احتمال بروز این پیامدها برای بیماران پرداخت.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پیاورد سلامت می باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb