مقدمه: هر چند ارتباط غذاها و مواد مغذی با سندرم متابوليک تا حدودی شناخته شده است، اين که آيا الگوهای غذايی حاصل از تحليل عاملی نيز با سندرم متابوليک مرتبط میباشند يا نه هنوز ناشناخته است. بنابراين مطالعه حاضر با هدف شناسايی الگوهای غذايی غالب با روش تحليل عاملی و تعيين ارتباط آن با سندرم متابوليک و مقاومت انسولينی در زنان معلم تهرانی انجام شد. روشها: در اين مطالعه مقطعی، 486 فرد 60-40 ساله از معلمان زن تهرانی به روش نمونه گيری خوشه ای چند مرحله ای و بصورت تصادفی انتخاب شدند. دريافتهای غذايی افراد ارزيابی، وزن و قد اندازهگيری و نمايه توده بدن محاسبه شد. نمونه خون سياهرگی جهت اندازهگيری سطح متغيرهای متابوليکی جمعآوری و فشار خون اندازه گيری شد. سندرم متابوليک طبق معيارهای ATP III و مقاومت انسولينی به صورت بالاترين چارک HOMA-IR تعريف شد. يافتهها: با استفاده از روش تحليل عاملی، سه الگوی غذايی غالب شناسايی شد: الگوی غذايی سالم، الگوی غذايی غربی و الگوی غذايی سنتی. پس از تعديل اثر عوامل مخدوش کننده، افرادی که در بالاترين پنجک الگوی غذايی سالم قرار داشتند، شانس کمتری جهت ابتلا به سندرم متابوليک (نسبت شانس 61/0 و فاصله اطمينان 95%: 30/0 تا79/0) و مقاومت انسولينی (51/0: 24/0 تا 88/0) در مقايسه با افراد پايين ترين پنجک داشتند، در حالیکه آنهايی که در بالاترين پنجک الگوی غذايی غربی قرار داشتند بترتيب 68% (68/1: 10/1 تا 95/1) و 26% (26/1: 00/1 تا 78/1) شانس بالاتری جهت ابتلا به سندرم متابوليک و مقاومت انسولينی در مقايسه با افراد پايين ترين پنجک داشتند. مصرف بالای الگوی غذايی سنتی فقط با اختلال در هموستاز گلوکز همراه بود (19/1: 04/1 تا 59/1). نتيجهگيری: يافته های اين مطالعه حاکی از ارتباط معنی دار بين الگوهای غذايی حاصل از تحليل عاملی با سندم متابوليک و مقاومت انسولينی میباشند. |