مقدمـه: بررسی ابتلا به سندرم متابوليک به عنوان روش جايگزين آزمون تحمل گلوکز خوراکی توصيه شده است. هدف اين مطالعه مقايسه توانايی تعاريف متفاوت سندرم متابوليک در پيش بينی بروز ديابت در جامعه شهری ايران می باشد. روشها: 4756 نفر فرد غيرديابتی به مدت 6/3 سال مورد پيگيری قرار گرفتند. يافته ها: در طی مطالعه 188 نفر به ديابت مبتلا شدند. IGT و تعاريف متفاوت سندرم متابوليک توانستند بروز ديابت نوع 2 را پيش بينی کنند به طوری که نسبت شانس دامنهای از 7/3 تا 9/11 داشت (همه مقادير P کمتر از 05/0)، اما IGT نسبت به ساير تعاريف سندرم متابوليک بيشترين سطح زيرمنحنی Roc را دارا بود. کاهش سطح گلوکز ازmg/dl 110 به 100 در تعريف NCEP قدرت پيش بينی ديابت توسط اين تعريف را افزايش داد اما تغيير معيار مربوط به چاقی يا اضافه کردن سابقه خانوادگی مثبت ديابت به اين تعريف تغييری در سطح زير منحنی Roc ايجاد نکرد. تعريف IDF بالاترين حساسيت و مقدار مثبت کاذب (2/72 و 1/35%) و تعريف WHO کمترين حساسيت و مقدار مثبت کاذب (8/54 و 2/9%) را در پيش بينی بروز ديابت داشت. نتيجهگيری: در جامعه ايرانی، IGT در پيش بينی بروز ديابت بر سندرم متابوليک ارجحيت دارد. تعاريف NCEP (با سطح قند بزرگتر يا مساوی mg/dl 100) و IDF در پيشبينی بروز ديابت نوع 2 مانند تعريف WHO عمل کردند. |