مقدمه: نتايج مطالعات مربوط به عوارض و کنترل ديابت، به طور واضح ثابت کردهاند که کنترل متابوليکی خوب و آموزش کافی میتوانند پيامد بالينی افراد ديابتی را بهبود بخشند. آموزش بيمار به عنوان يک بخش اساسی از کنترل ديابت محسوب میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ميزان تأثير آموزش بر ارتقای آگاهی، نگرش و رفتارهای خود مراقبتی بيماران ديابتی مراجعه کننده به انجمن ديابت ايران و متعاقب آن کنترل متابوليک آنها انجام گرفته است. روشها: پژوهش حاضر، تحقيقی نيمه تجربی از نوع پرسشنامه قبل و بعد از مداخله میباشد. در اين مطالعه 44 بيمار ديابتی مراجعه کننده به انجمن ديابت ايران (24 مرد و 20 زن) که باسواد و ساکن شهر تهران و مبتلا به ديابت نوع2 بودند، به روش نمونهگيری غير تصادفی به عنوان واحدهای پژوهش انتخاب گرديدند (سن 40 تا 65 سال). ابزار گردآوری دادهها در اين تحقيق پرسشنامه سنجش آگاهی، نگرش و رفتار و همچنين بررسی آزمايشگاهی HbA1C بودند که روايی و پايايی پرسشنامه به ترتيب با روشهای اعتبار صوری/ محتوی و آزمون - آزمون مجدد بررسی و مورد تأييد قرار گرفت. جمعآوری اطلاعات از واحدهای تحت مطالعه (تکميل پرسشنامه و نمونهگيری خون) در دو مرحله انجام شد، به اين صورت که پس از انجام آزمون اوليه، مداخله آموزشی انجام گرفت. 3 ماه بعد از اتمام آموزش، آزمون ثانويه صورت گرفت. برای تجزيه و تحليل داده ها در اين مطالعه، از نرم افزار آماريSPSS ويرايش 12 (آزمونهای آماری پارامتريک و ناپارامتريک شامل تی زوجی و ويلکاکسون) بهره گرفته شد. مشارکت افراد در اين تحقيق با رضايت آگاهانه و کاملاً داوطلبانه بود. يافتهها: در پژوهش حاضر، 45% (18 نفر) از افراد تحت مطالعه را مردان تشکيل میدادند. ميانگين و انحراف معيار افراد از نظر سنی در اين مطالعه 7 ± 52 سال بود. همه افراد تحت بررسی متأهل بودند. ميانگين و انحراف معيار مدت ابتلای افراد تحت مطالعه به بيماری ديابت 4 ± 6 سال بود. همچنين از نظر سابقه بيماری در خانواده افراد، 5/62% (25 نفر) بيماران دارای سابقه خانوادگی بيماری ديابت بودند. يافتههای حاصله نشانگر تأثير مثبت و معنیدار آموزش بر آگاهی، نگرش و عملکرد افراد ديابتی تحت مطالعه بود (001/0 P <). همچنين طبق نتايج، ميانگين HbA1C از 2/2±1/13 درصد (قبل از آموزش) به 6/1±5/10 درصد (بعد از آموزش) کاهش يافت و تفاوت حاصله معنیدار بود. نتيجهگيری: برنامههای آموزشی منسجم؛ آگاهی، نگرش و عملکرد بيماران ديابتی را به طور قابل ملاحظهای ارتقا میدهد و نيز باعث بهبود کنترل متابوليک آنها میگردد. با ايجاد چنين تغييراتی در بيماران ديابتی، میتوان نتايج خوبی را برای آنان انتظار داشت. |