11 نتیجه برای اکبری ساری
ابوالقاسم پوررضا، رقیه خبیری، محمد عرب، علی اکبری ساری، عباس رحیمی، آذر طل،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل موثر بر رفتار افراد در هنگام مواجهه با بیماری بسیار متفاوت است که شامل عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و بویژه هزینه های درمانی می باشد. با توجه به هزینه های روزافزون درمانی، نقش اقدام بیماران در کنترل مالی هزینه های درمان، سیر بهبودی و نیز عدم اطلاع کافی از رفتار افراد در اولین نقطه مواجهه با بیماری و به منظور سنجش تقاضای مردم در یک بستر تحقیقاتی مناسب، این مطالعه با هدف تحلیل رفتار درجستجوی درمان افراد در موارد بروز کسالت یا بیماری در ساکنان شهرتهران متشکل از کلیه اقشار و گروههای اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه که از نوع توصیفی - تحلیلی می باشد و به روش مقطعی انجام شده است 1882 نفر از افراد ساکن در خانوارهای شهر تهران به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای انتخاب شدند و اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه جمع آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای آماری مجذور کای ، تست دقیق فیشر و رگرسیون لجستیک چندمتغیره در نرم افزار SPSS.13 استفاده شده است.
نتایج: 9/22% (431نفر) از افراد شرکت کننده در مطالعه ابتلا به یک یا دو مورد بیماری را در یک ماه گذشته گزارش کردند. آنالیزهای رگرسیون لجستیک چندمتغیره نشان داد که متغیرهای سن، جنس، وخامت بیماری، میزان تحصیلات و تأهل ارتباط آماری معنی داری با احتمال اقدام به درمان اعم از خوددرمانی یا جستجوی درمان از مرکز درمانی داشته اند. همچنین در زمینه احتمال مراجعه به یک مرکز درمانی مشخص شد که متغیرهای سن، جنس، وخامت بیماری، میزان درآمد، میزان تحصیلات، بعد خانوار و شیوه پرداخت از بقیه متغیرهاموثرتر بوده و معنی دار در مدل باقی ماندند.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، بالا بردن سطح آگاهی جامعه در مورد اثرات سوء مصرف دارو و خوددرمانی، آموزش پزشکان و داروسازان، اصلاح نظام بیمه و ترویج بیمه همگانی به عنوان راهکارهایی مناسب جهت بهبود الگوی مصرف خدمات سلامتی توصیه می شود.
احسان تیموزاده، آرش رشیدیان، محمد عرب، علی اکبری ساری، محمد قاسمی،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: پرستاران با ارایه بیشترین خدمات مستقیم به بیماران نقش انکارناپذیری در ارتقای کیفیت مراقبت و درمان دارند.در این میان خشونت شغلی به عنوان یکی از عوامل مهم در کاهش کیفیت زندگی کاری و میزان رضایتمندی پرستاران بر کیفیت مراقبت از بیماران، رضایتمندی پرستاران و بیماران، بهره وری و کارایی پرستاران و بیمارستان ها تأثیر می گذارد. از این رو با توجه به اهمیت موضوع و اثرات آن، در این مطالعه پس از ترجمه و معتبرسازی ابزار اندازه گیری خشونت در بخش سلامت میزان مواجهات خشونت بار روانی پرستاران در یک بیمارستان آموزشی بزرگ اندازه گیری گردید.
روش کار: این مطالعه به روش مقطعی در تابستان سال 1387 انجام پذیرفت. جامعه پژوهش این مطالعه شامل کلیه پرستاران شاغل در یک بیمارستان بزرگ آموزشی در تهران بودند. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه، برگرفته از پرسشنامه استانداردی است که توسط سازمان جهانی کار، سازمان جهانی بهداشت، انجمن بین المللی پرستاران و انجمن بین المللی خدمات عمومی طراحی شده است. یافته ها با استفاده از روشهای آماری توصیفی و آزمون مجذور کای و t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: در مجموع 413 پرستار مورد مطالعه قرار گرفتند. شیوع خشونت شغلی در میان پرستاران مورد مطالعه 69 درصد بدست آمد.بیشترین شیوع خشونت در این مطالعه به ترتیب بدرفتاری کلامی (64 درصد) و زورگویی و اوباش گری (29درصد) گزارش شدند. 26درصد از پرستاران در طی یکسال گذشته تجربه بدرفتاری کلامی و زورگویی و اوباش گری را توام داشته و 33 درصد هیچ گونه مواجهه ای با خشونت روانی در محیط کار را گزارش نکردند.لازم به ذکر است که به علت وجود حساسیت های فرهنگی موجود در کشور بخش های مربوط به خشونت های جنسی و نژادی از ابزار مطالعه حذف شدند. پرستاران شاغل در درمانگاه یا بخش سرپایی و همچنین زنان پرستار خشونت بیشتری را گزارش کردند.به طور کلی بیشتر مهاجمان را همراهان بیماران و بیماران تشکیل می دادند.
نتیجه گیری: میزان مواجهه با خشونت روانی در پرستاران قابل ملاحظه و در سطح سایر مطالعات انجام گرفته در برخی از کشورهای مورد بررسی بوده است . از این رو تقویت رویکرد های مدیریتی به خصوص در بحث آموزش،پیشگیری وگزارش دهی موارد خشونت و همچنین ایجاد رویه های مشخص به منظور گزارش موارد خشونت، ترغیب پرسنل به گزارش موارد خشونت آمیز و پیگیری رخدادهای خشونت بار با برنامه ریزی بهتر و سازماندهی مناسب تر کاملاً احساس می گردد.
محمد رنجبر عزت آبادی، محمد عرب، حجت زراعتی، علی اکبری ساری، حسین درگاهی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: انسانهای سازمانی در عصر حاضر با عوامل تنش زای مختلفی روبرو شده و به طورمداوم شخصیت و جسم و روان آنها تحت تأثیر این تنش ها قرار گرفته، به تدریج فرسوده می شوند. این تنش ها به راحتی قابل سنجش و درمان نیست و بدین لحاظ آثار نا مطلوبی در فرسودگی نیروی انسانی پرورش یافته سازمانی بویژه مدیرانی که یکی از مهمترین عوامل در حیات، رشد و بالندگی و یا مرگ سازمان ها هستند دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل تنش زا و تأثیر تنش بر عملکرد مدیران بخشهای مختلف بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است.
روش کار: این مطالعه به روش توصیفی - تحلیلی و به صورت مقطعی در سال 1387 انجام گرفت که 220 نفر از مدیران بخشهای مختلف بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران در این مطالعه شرکت نمودند. به منظور جمع آوری اطلاعات مورد نیاز در این پژوهش از پرسشنامه استاندارد لوتانز که مشتمل بر 70 سؤال در چهار قسمت میباشد، استفاده شد.
نتایج: یافته های پژوهش نشان داد2/68 درصد از مدیران زن، 8/72درصد متأهل و7/47درصد دارای سابقه کار بین10تا20سال بودند 4/93 درصد مدیران طی 2 سال اخیر با تنش شدید مواجه شده بودند. همچنین محیط کار با میزان 5/84 درصد پرفشار کارترین محیط برای مدیران بوده و زیادبودن حجم کار و انتطارات مسئولین بالاتر بیشترین شدت تنش زایی را برای آنها داشتهاند و بیشترین تأثیر تنش بر عملکرد مدیران نیز از بین رفتن تمرکز فکری آنها جهت تصمیم گیری مؤثر بوده است. بین عوامل خانوادگی تنش زا و وضعیت تأهل رابطه معنی داری وجود داشت (05/0p =)، همچنین بین مدرک تحصیلی و عوامل تنش زا رابطه معنی داری مشاهده شد (01/0p =) و تأثیر تنش بر عملکرد نیز با سابقه کار رابطه معکوس و معنی داری داشت (01/0p =) و (17/0- r =).
نتیجه گیری: از آنجا که در رتبه بندی عوامل چهارگانه تنش زا، عوامل مربوط به محیط کار و از جمله زیاد بودن حجم کار در رأس قرار داشتند بنابراین پیشنهاد می گردد مسؤولان دانشگاه و مدیران ارشد بیمارستانها تمهیداتی بیندیشند تا عوامل تنش زا در محیط کار تا اندازه ای کاهش یابد و از طریق اعمال مدیریت منابع انسانی صحیح و حمایت های اجتماعی از پرسنل و بهبود شرایط کار و اصلاح محیط کار از طریق برنامه ریزی اصولی و افزایش امکانات، تا حدی عوامل تنش زا در محیط کار را کاهش دهند. همچنین ضرورت طراحی مجدد مشاغل و تفویض اختیار بیشتر به زیردستان و استفاده از برنامه های مدیریت زمان می تواند تا حد زیادی از میزان تنش مدیران در محیط کار بکاهد.
ابوالقاسم پوررضا، آتنا برات، مصطفی حسینی، علی اکبری ساری، حبیب عقباتی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات قبلی نشان دادهاند که وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد با خطر ناتوانی و مرگومیر ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی ارتباط تنگاتنگی دارد. مطالعه حاضر به منظور تعیین عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر بیماری انسداد عروق کرونر در افراد کمتر از 45 سال در بیمارستان قلب شهید رجایی صورت گرفت.
روش کار: در این مطالعه مورد-شاهدی 100بیمار زیر 45 سال مبتلا به انسداد عروق کرونر بستری شده در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران طی نیمه دوم سال1386 و نیمه اول سال 1387 با 100 شاهد همسان شده از نظر سن و جنس از میان همراهان بیماران مادرزادی سرپایی یا بستری در همان بیمارستان مقایسه شدند. جهت برآورد خطر عواملی چون سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، گروه درآمدی، انزوای اجتماعی، حمایت اجتماعی، استرس، فعالیت فیزیکی، وضعیت تغذیه، استعمال دخانیات و موارد مشابه از شانس نسبی و حدود اطمینان 95% استفاده گردید. جهت مقایسه میانگینها از آزمون تی- تست و برای برآورد میزان اثرات متغیرهای مؤثر مورد بررسی در حضور یکدیگر از رگرسیون لجستیک چندگانه استفاده شد.
نتایج: میانگین سنی بیماران 2/41 سال و 85% آنها مرد بودند. استعمال دخانیات با برتری نسبی(Odds Ratio) 2/7(2/14-7/3=CI 95%) با افزایش خطر انسداد عروق کرونر همراه بود. همچنین معلوم شد که تحصیلات دیپلم و بالاتر با برتری نسبی 9/3(9/7-9/1=CI 95%) و مصرف حداقل 7 وعده میوه و سبزی در هفته با برتری نسبی 7/2(4/7-01/1=CI 95%) نقش حفاظتی را به دنبال دارند. نوع شغل، درجه شغلی و میزان فعالیت فیزیکی رابطه معنیداری را با بیماری مورد بررسی نشان دادند. میانگین شاخص توده بدنی نیز در هر دو گروه متفاوت بود. ارتباط معنیداری بین میزان استرس، حمایت اجتماعی، انزوای اجتماعی و گروه درآمدی با بیماری انسداد عروق کرونر مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: استعمال دخانیات، سطح تحصیلات و مصرف میوهها و سبزیجات بهعنوان مهمترین عوامل اقتصادی- اجتماعی بیماری انسداد عروق کرونر معرفی شدند. لذا سیاستگذاری و برنامهریزی در سطوح بالای سازمانی، جهت بهبود وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد جامعه خصوصاً افراد کمتر از 45 سال ضروری بهنظر میرسد.
رامین روانگرد، محمد عرب، آرش رشیدیان، علی اکبری ساری، علی زارع، محمود ثالثی، حجت زراعتی،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: مدت اقامت در بیمارستان یکی از مفیدترین شاخصهای بیمارستانی است که از آن میتوان برای اهداف مختلفی استفاده نمود. در این مطالعه به بررسی و تعیین عوامل مؤثر بر مدت اقامت بیماران بستری در بیمارستان تخصصی زنان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران با استفاده از روش نیمه پارامتری مخاطرات متناسب کاکس و نیز مقایسه آن با روش رگرسیون خطی چندگانه پرداختهشده است.
روش کار: این مطالعه، مطالعهای است توصیفی-تحلیلی که در آن، تعداد 3421 پرونده بستری مربوط به کلیه بیماران بستری شده در سه بخش آنکولوژی، جراحی و زایمان و ترخیص شده از آنها در سال 1387 بررسی شدند. با استفاده از فرم ثبت اطلاعات و مصاحبه، اطلاعات مورد نیاز جمع آوری گردید. سپس با استفاده از مدل چندگانه مخاطرات متناسب کاکس، عوامل مؤثر بر مدت اقامت بیمارانی که با بهبودی از بیمارستان مرخص شده بودند، تعیین شدند و نتایج آن با نتایج مدل چندگانه رگرسیون خطی مقایسه گردید. ضمناٌ، سطح معنی داری مورد نظر، 05/0 تعیین گردید.
نتایج: میانه مدت اقامت در بیمارستان، 8/50 ساعت و در بخشهای زایمان، جراحی و آنکولوژی به ترتیب 5/48، 4/54 و 2/94 ساعت بود. از 3421 پرونده بیمار مورد بررسی، 2632 نفر (9/76%) با بهبودی و بقیه یعنی 789 نفر (1/23%) با عدم بهبودی از بیمارستان مرخص شده بودند. نتایج حاصل از مدل رگرسیون چندگانه مخاطرات متناسب کاکس نشان دادند که فاصله بیش از 200 کیلومتر محل سکونت بیماران مراجعه کننده تا بیمارستان، بستری در بخش جراحی و آنکولوژی، پذیرش و بستری در روز پنجشنبه، پذیرش و بستری توسط پزشک متخصص داخلی و بستری به دلیل بیماریهای نیوپلاسمی، غدد درونریزی و تغذیه ای و سیستم ادراری-تناسلی بستری شده در بیمارستان (05/0p<) و نیز افزایش تعداد کل آزمایشها، رادیوگرافیها و سونوگرافیها (001/0p<)، مدت اقامت بیماران در بیمارستان را افزایش دادهاند. اما بیمارانی که به صورت اورژانس در بیمارستان پذیرش و بستری شده اند دارای مدت اقامت کمتری بوده اند (001/0 p<). در حالی که نتایج حاصل از مدل رگرسیون چندگانه خطی، متغیرهای کارگر-کشاورز-دامدار-بازنشسته بودن همسر بیمار، پذیرش در روز پنجشنبه، ابتلا به بیماریهای نیوپلاسمی و افزایش تعداد کل آزمایشها، رادیوگرافیها و سونوگرافیها را موجب افزایش، و بستری توسط رزیدنت را موجب کاهش مدت اقامت بیماران نشان داد (05/0p< ).
نتیجه گیری: با توجه به وجود دادههای سانسور شده، مدل رگرسیون چندگانه مخاطرات متناسب کاکس، مدلی مناسب تر از مدل رگرسیون چندگانه خطی در تعیین متغیرهای مؤثر بر طول مدت اقامت بیماران در بیمارستان میباشد. مدیران و سیاست گذاران جهت بهبود و اصلاح مدت و میزان اقامت بیماران در بیمارستان، از بین متغیرهای معنی دار و تأثیرگذار بر مدت اقامت بیماران حاصل از مدل کاکس در این مطالعه، تنها در مورد روز پذیرش بیمار و تعداد کل آزمایشها، رادیوگرافیها و سونوگرافیهای انجام شده برای وی میتوانند تصمیم گیری کنند بدین ترتیب که از پذیرشهای غیرضروری و غیراورژانس در روز آخر هفته جلوگیری به عمل آورند و از سوی دیگر، فرایندها و آزمونهای تشخیصی که جهت تشخیص بیماری بیمار انجام میشود را حتی الامکان قبل از پذیرش و بستری شدن بیمار بر روی تخت انجام دهند تا از تختها و سایر منابع بیمارستانی به نحو بهتری استفاده گردد.
علی اکبری ساری، زینب بهشتی زواره، محمد عرب، آرش رشیدیان، بنفشه گلستان،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: زخم بستر یکی از مشکلات رایج بیمارستان ها به ویژه در بخش های بستری با اقامت طولانی و بخش مراقبت های ویژه (ICU) می باشد که هزینهها و عوارض زیادی را برای بیمار و نظام سلامت ایجاد می کند. هدف این مطالعه آن است تا عوامل موثر بر ایجاد زخم بستر را در بخشهای ICU بیمارستانهای آموزشی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران بررسی و تعیین نماید.
روش کار: این مطالعه در هفت بخش ICU واقع در چهار بیمارستان آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. ابتدابا استفاده از مشاهده مستقیم، تمام 90 بیمار بستری در بخش های مراقبت های ویژه بیمارستان های مورد مطالعه از نظر وجود زخم بستر مورد بررسی قرار گرفت. سپس از بین بیماران ترخیص شده از همان بخش ها در سال 1386 تعداد 310 پرونده پزشکی به صورت تصادفی متناسب انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از یک پرسشنامه ی ساختار یافته جمع آوری شد.
نتایج: زخم بستر در افراد مسن، خانمها، افراد با تحرک و فعالیت کمتر، سطح هوشیاری پایین تر، طول مدت بستری بیشتر، بیماران تحت مراقبت های داخلی و در بیماران مبتلا به تب، دیابت، فشارخون، فلج و بیماری های تنفسی، به طور معنی داری بیشتر بود. همچنین زخم بستر در بیماران مبتلا به عفونت و انواع توده ها بیشتر بود.
نتیجه گیری: استفاده از یک روش استاندارد ارزیابی بیمار و توجه به عوامل ایجاد زخم بستر قبل از بستری میتواند در شناسایی بیماران در معرض خطر و کاهش زخم بستر تاثیر داشته باشد.
محمدصالح کوشکی، علی اکبری ساری، محمد عرب، کامبیز احمدی انگالی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی کاری شامل هر گونه بهبود در فرهنگ سازمانی است که حاکی از رشد وتعالی کارکنان در سازمان می باشد. متخصصین بهره وری براین اعتقاد هستند که افزایش بهره وری و بهبود کیفیت زندگی کاری در یک راستا هستند و توجه به آنها باعث رشد اقتصادی می شود و افزایش کیفیت زندگی کاری منوط به پذیرش ضرورت انجام این امر توسط مدیران سازمانهاست هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین کیفیت زندگی کاری و بهره وری پرستاران می باشد تا با برنامه ریزی برای بالا بردن سطح کیفیت زندگی کاری پرستاران موجبات افزایش بهره وری آنان و نهایتاً افزایش بهره وری بیمارستان را فراهم ساخت.
روش کار: این پژوهش از نوع همبستگی و بصورت مقطعی توصیفی- تحلیلی درسال 1390 انجام شد. جامعه پژوهش را پرستاران بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکیل می دهد که از بین آنها 370 نمونه بصورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد. پرسشنامه کیفیت زندگی کاری متشکل از 30 سوال و پرسشنامه بهره وری متشکل از 26 سوال در مقیاس لیکرت طراحی شد. بعد از جمع آوری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، مجذورکای دو، ANOVA، T-test و Post hoc مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایج: یافته ها نشان دادکه میزان کیفیت زندگی کاری پرستاران با میانگین 47/2 امتیاز در سطح متوسط به پایین بود و بهره وری آنان با میانگین07/3 امتیاز در سطح متوسط بود. همچنین یافته ها نشان داد 55/1 درصد پرستاران کیفیت زندگی کاری خود را بالاو 40/82 درصدکیفیت زندگی کاری خود را متوسط گزارش نمودند. آزمون آماری پیرسون رابطه مثبت و معناداری بین کیفیت زندگی کاری و بهره وری نشان داد (66/0=r ،001/0= p).
نتیجه گیری : با توجه به اینکه درصد پایینی از پرستاران کیفیت زندگی کاری و بهره وری خود را در سطح بالایی گزارش نمودند و با توجه به اثبات رابطه بین کیفیت زندگی کاری و بهره وری، مسئولین می توانند با برنامه ریزی روی کیفیت زندگی کاری پرستاران باعث افزایش بهره وری آنان شوند.
مرجان حسین پور، شهرزاد نعمت الهی، محمد شکاری، عبدالحسین مدنی، علی اکبری ساری، علی اردلان، الهام ترابی، حسین شبخیز، کورش هلاکویی نائینی،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه ارتقای سلامت و پیشگیری از بیماریها، تأکید بسیاری بر رویکردهای مشارکتی مبتنی بر جامعه دارد. این رویکردها با استفاده از مداخلات متعدد، استراتژی اصلی ارتقای سلامت به شمار میرود. ارزیابی جامعه یک رویکرد پژوهش کاربردی و مشارکتی است که در آن اولویتبندی مشکلات و سهمیهبندی توزیع منابع با استفاده از اطلاعات جمعآوریشده در منطقه به منظور ارتقای سلامت جامعه انجام می شود.
روش کار: در این تحقیق کاربردی با بکارگیری هشت مرحله ارزیابی جامعه در منطقه چاهستانی ها در شهر بندرعباس شامل تشکیل "گروه ارزیابی جامعه، جمعآوری دادهها اولیه و ثانویه، تجزیهوتحلیل دادههای سلامت شهرستان، ترکیب آمارهای سلامت شهرستان با دادههای جامعه، گزارش نتایج به جامعه، تعیین اولویت های سلامتی، ارائه و انتشار سند ارزیابی جامعه " به شناسائی و اولویت بندی مشکلات اصلی اقدام گردید وپس از انتخاب مشکل "شیوع بالای شپش سر(Pediculus humanus capitis) کودکان" ، در مرحله هشتم ابعاد و عوامل موثر در ایجاد آن در جامعه تشخیص داده شد و برنامه عملیاتی متناسب برای حل این مشکل طراحی و به اجرا درآمد.
نتایج: اجرای ارزیابی جامعه در منطقه چاهستانیها در شهر بندرعباس به شناسایی 52 مشکل منجر شد. مشکلات دارای اولویت طبقه بندی شدند. شیوع بالای شپش سر کودکان به عنوان مشکل اصلی دارای اولویت انتخاب، و به منظور برخورد با این مشکل و حل آن برنامه عملیاتی برای کاهش شیوع آن طراحی و اجرا شد.
نتیجه گیری: انجام کامل چرخه ارزیابیجامعه با اندکی تغییرات در اکثر جوامع با فرهنگ، آداب و سنن و اندازههای مختلف، قابلیت اجرا دارد. این روش می تواند مشارکت مردم را در اجرای مطالعه و به کارگیری مداخلات جلب نماید در نتیجه بار مشکلات اصلی قابل مداخله در جامعه کاهش پیدا کرده و به ارتقای سلامت جامعه بینجامد.
علی محمد مصدق راد، علی اکبری ساری، پریسا رحیمی تبار،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حاکمیت یا حکمرانی خوب نظام سلامت منجر به عملکرد بهتر نظام سلامت و در نهایت، دستیابی به نتایج سلامتی بهتر برای مردم جامعه میشود. حاکمیت نظام سلامت ایران با چالشهایی مواجه است. این پژوهش با هدف توسعه یک الگوی مناسب برای حاکمیت نظام سلامت ایران انجام شده است.
روش کار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 1395 با روش دلفی انجام شد. در این پژوهش، ابتدا مدل مناسب حاکمیت نظام سلامت ایران در شش بُعد ساختار سازمانی؛ ارتباطات و همکاری بینبخشی؛ قانونگذاری؛ سیاستگذاری و برنامهریزی استراتژیک؛ تولیت؛ و نظارت و ارزشیابی با استفاده از روش مرور تطبیقی طراحی شد. سپس، با استفاده از روش دلفی از نظرات 25 نفر از خبرگان و متخصصین سیاستگذاری و مدیریت نظام سلامت در دو مرحله، برای توسعه و اعتبارسنجی مدل پیشنهادی استفاده شد.
نتایج: کاهش و ادغام برخی از معاونتها و ادارههای وزارت بهداشت، توسعه ارتباطات بیشتر با سازمانهای مرتبط خارج از وزارت بهداشت، تعیین اصول راهنمای تدوین قوانین و مقررات بخش سلامت، استفاده بیشتر از شواهد پژوهشی در سیاستگذاری سلامت، تدوین برنامه راهبردی نظام سلامت، تقویت تولیت اثربخش نظام سلامت و تدوین استانداردهای سیستمی جامع برای ارزشیابی و اعتباربخشی سازمانهای بهداشتی و درمانی، برای تقویت سیستم حاکمیت نظام سلامت ایران ضروری است.
نتیجهگیری: الگوی فعلی حاکمیت نظام سلامت ایران در دستیابی به اهداف نظام سلامت با چالشهایی مواجه است. تقویت ابعاد حاکمیت نظام سلامت زمینه را برای دستیابی به اهداف پایدار نظام سلامت فراهم میکند که در نهایت، منجر به ارتقای سلامتی مردم جامعه میشود.
علی اکبری ساری، بتول احمدی، محمد مرادی جو، علیرضا اعرابی، مریم سیدنژاد،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نظام ارجاع یکی از اصول و مبانی خدمات مراقبت بهداشتی اولیه است. یکی از مهمترین چالشها و مشکلات نظام ارجاع عدم اطلاع مردم و بیماران از ماهیت، خدمات و مزایای آن میباشد. هدف این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر پذیرش نظام ارجاع توسط بیماران بود.
روش کار: این مطالعه کیفی به روش تحلیل چارچوبی (ساختاری) در سال 1400 انجام شد. مشارکتکنندگان 18 نفر از صاحبنظران حوزه نظام ارجاع و 14 نفر از بیماران ارجاع شده به بخشهای سرپایی و بستری مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمعآوری دادهها و از نرم افزار MAXQDA جهت آنالیز دادهها استفاده شد.
نتایج: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر عوامل مؤثر بر پذیرش نظام ارجاع توسط بیماران عبارتند از: 1. عوامل مرتبط با تولیت و حاکمیت نظام سلامت (مسئولیتپذیری و پاسخگویی، سطحبندی مناسب خدمات سلامت، بیمار محوری، قوانین و مقررات)؛ 2. عوامل مرتبط با دسترسی (مالی، فیزیکی و فرهنگی)؛ 3. عوامل مرتبط با ارائهدهندگان خدمات (اعتماد به کادر بهداشت و درمان، مهارتهای حرفهای ارائهدهندگان خدمات، مهارتهای رفتاری و ارتباطی ارائهدهندگان خدمات)؛ 4. عوامل مرتبط با فرآیند ارائه خدمات (کیفیت ارائه خدمات، توجه به خواستهها و نیازهای بیماران، استفاده از فناوری در ارائه خدمات، نظارت بر ارائه خدمات، پوشش خدمات)؛ 5. عوامل مرتبط با گیرنده خدمات (رضایتمندی، آموزش، آگاهی و اطلاعرسانی).
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت و نقش کلیدی بیماران در موفقیت نظام ارجاع، بایستی برنامهریزان و سیاستگذاران حوزه سلامت بر عوامل شناسایی شده در این پژوهش توجه ویژهای معطوف نمایند.
محمد مرادی جو، علی اکبری ساری، مریم سیدنژاد، سید منصور رایگانی، علیرضا اولیایی منش،
دوره 20، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: راهنماهای طبابت بالینی حاوی توصیههایی برای بهینهسازی مراقبت از بیمار هستند که با مرور نظاممند شواهد و ارزیابی مزایا و معایب گزینههای جایگزین انجام میگیرند. راهنماها نقش مهمی در بهبود کیفیت خدمات، کاهش تنوع روشهای درمانی، کاهش خطاهای پزشکی، مدیریت هزینههای سلامت و افزایش ایمنی بیمار دارند. این مطالعه با هدف تحلیل تصمیمها، پیامدها و روندهای سیاستی بکارگیری راهنماهای طبابت بالینی در ایران طی سالهای 1380 الی 1400 انجام گرفت.
روش کار: این پژوهش از نوع تحلیل سیاستگذاری سلامت بوده که با استفاده از رویکرد تحلیل از فرایند سیاست (Analysis of the policy process) انجام گرفت. برای جمع آوری داده ها از روش بررسی اسناد سیاستی (تعداد=79) و مصاحبه کیفی (تعداد=27) استفاده گردید. تحلیل اسناد سیاستی به روش تحلیل محتوا و با استفاده از نرم افزار Excel انجام گرفت. تحلیل مصاحبه ها به روش تحلیل چارچوبی و با استفاده از نرمافزار MAXQDA10 انجام گرفت.
نتایج: سیاست بکارگیری راهنماهای طبابت بالینی در ایران از سال 1380 شروع و طی دو دهه گذشته تکامل یافته است. طی سالهای 1395 الی 1400 تعداد 836 راهنمای طبابت بالینی (محصولات دانشی) ابلاغ شده است، اما به گفته مشارکت کنندگان بسیاری از این راهنماهای کیفیت لازم را نداشتهاند و مورد استفاده پزشکان قرار نگرفتهاند. یافته های مطالعه نشان داد که در ایران زمینه مناسبی جهت بکارگیری راهنماهای طبابت بالینی وجود دارد و سیاستهای بکارگیری راهنماهای طبابت بالینی از محتوای مناسبی برخوردار هستند، اما در توسعه (تدوین و بومیسازی) و اجرای راهنماهای طبابت بالینی شکاف عمیقی وجود دارد.
نتیجه گیری: هرچند روند بکارگیری راهنماهای طبابت بالینی در ایران بهبود یافته است، اما اجرای راهنماهای طبابت بالینی در کشور با چالشهایی مواجهه است و به طور کامل اجرا نشدهاند. بنابراین نیاز به اتخاذ روشها و رویکردهای استاندارد و جدید برای بهبود کیفیت و قابلیت اطمینان از راهنماهای بالینی وجود دارد. همچنین حمایت دولت، وزارت بهداشت، جامعه پزشکی، سازمانهای بیمه گر و سایر ذینفعان، همراه با همکاری و تلاش در زمینه سیاستگذاریها ضروری است.