جستجو در مقالات منتشر شده


16 نتیجه برای ایری

امیرمنصور علوی نائینی، ابوالقاسم جزایری، کیخسرو کیقبادی، سیدمجید هاشمی، یداله نیکیان،
دوره 1، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه وضع تغذیه دختران دانش آموز 10 ساله و تعیین برخی عوامل موثر بر آن در مدارس ناحیه 1 و 2 شهر کرمان انجام گرفت. در هر ناحیه آموزش و پرورش تعداد 294 نفر و در کل 588 نفر دختر دانش آموز 10 ساله در سال چهارم ابتدایی بطور تصادفی انتخاب شدند. با احتمال ریزش 35% از نمونه ها تعداد کل به 905 نفر ارتقاء یافت. با مراجعه تیم بررسی به مدرسه محل تحصیل و با روش نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی شده منظم، حجم نمونه در هر مدرسه تعیین شد. بررسی های تن سنجی (شامل قد و وزن) نمونه گیری مدفوع (برای آزمایش انگل) و تکمیل پرسشنامه ویژگی های اقتصادی، اجتماعی آنان توسط مصاحبه با مادر و همچنین در یک پنجم نمونه ها، نمونه گیری خون (برای آزمایش، Hb و Hct) انجام گرفت. وضع تغذیه براساس نماگرهای وزن برای سن، قد برای سن و نمایه توده بدن سنجیده شده و با داده های استاندارد منحنی های مرکز ملی آمارهای بهداشتی (NCHS) مقایسه گردید. مرز کم خونی براساس Hb زیر 11g/dl یا Hct زیر 33% مشخص شده است. یافته ها نشان داد که در ناحیه یک و دو بترتیب، 4.3% و 5.8% مبتلا به کم خونی و 15% و 13% مبتلا به انواع انگل های روده ای بودند که افراد دو ناحیه از لحاظ ابتلا به انگل و کم خونی تفاوت معنی داری نداشتند. میانگین هموگلوبین ناحیه یک و دو بترتیب، 13.64 و 13.05 گرم بر دسی لیتر و میانگین هماتوکریت 4% و 37.8% که در ناحیه یک، هردو متغیر بطور معنی داری بیشتر از ناحیه دو بدست آمد. میانگین وزن، قد و BMI افراد در ناحیه یک و دو بطور معنی داری از میانگین استانداردهای مربوطه کمتر و میانگین وزن در ناحیه یک از ناحیه دو بطور معنی داری کمتر بود. بررسی های تن سنجی براساس طبقه بندی صدک برحسب وضعیت وزن برای سن نشان داد که در ناحیه یک، 13.1% و در ناحیه دو 12.4% از سوء تغذیه شدید رنج می برند و براساس امتیاز Z، در ناحیه یک و دو بترتیب، 8.6% و 9% افراد دچار سوء تغذیه شدید و 1.3% و 1.8% مبتلا به چاقی بودند. در نماگر قد برای سن، براساس طبقه بندی صدک 14.4% در ناحیه یک و 15.3% در ناحیه دو از سوء تغذیه شدید رنج می برند درحالی که براساس امتیاز Z، در ناحیه یک 11.9% و در ناحیه دو، 11.7% مبتلا به سوء تغذیه شدید می باشند. براساس نمایه BMI با ملاک صدک در ناحیه یک و دو بترتیب، 21.3% و 21.6% از سوء تغذیه شدید رنج می برند که در موارد بالا آزمون آماری X² تفاوت معنی داری را بین درصدهای دو ناحیه نشان نداد. در مجموع، نتایج نشان می دهد که 1) در ناحیه یک وابستگی بین ابتلا به انگل در سال قبل با قد برای سن و BMI و همچنین بین سن مادر با وضع قد برای سن ارتباط معنی دار دیده می شود 2) و در ناحیه دو، بین شغل و سواد مادر و درآمد خانوار با وزن برای سن و نیز بین درآمد خانوار، هزینه خوراک از درآمد، وضع ابتلا به انگل درحال حاضر با وضع قد برای سن و بین ناهنجاری موثر بر دریافت غذا با وضع BMI ارتباط معنی دار دیده می شود. نتیجه اینکه وضع متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و ابتلا به انگل در هردو ناحیه نامساعد بوده و مشکل سوء تغذیه حال، گذشته و حال و گذشته به صورت شدید در درصدهای بالا دیده می شود که چشم انداز نامطلوبی را برای مادران آینده به تصویر می کشد.


الهام جابری، سیدابوالقاسم جزایری، عباس محققی، عباس رحیمی،
دوره 2، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مطالعات گذشته نگر و آینده نگر نشان داده اند که افزایش هموسیستئین خون، یک عامل خطرزای قوی و مستقل برای بیماری های قلبی عروقی است. برخی شواهد گویای این است که هموسیستئین خون در بیش از یک سوم بیماران قلبی بالاست. نیز افزایش 5 میکرومول در لیتر هموسیستئین خون با بالا رفتن خطر بیماری های قلبی (60% در مردان و 80% در زنان) همراه بوده است. در این مطالعه مقطعی، افزایش هموسیستئین خون در 348 بیمار 65-35 ساله (157 زن و 191 مرد) مبتلا به ایسکمی قلبی، مراجعه کننده به مطب یک پزشک فوق تخصص قلب و عروق در تهران، مورد بررسی قرار گرفت. غلظت هموسیستئین پلاسما با استفاده از دستگاه HPLC به روش استاندارد داخلی (تعدیل شده روش Vester and rasmussen) اندازه گیری و داده ها با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS 9 و آزمون T مستقل و آنالیز واریانس یکطرفه، تجزیه و تحلیل شد. میزان هموسیستئین خون در 18.96% نمونه طبیعی (<8µmol/l) در 27.52% نسبتا بالا (8µmol/l تا 12) و در 50.52% بالا (12µmol/l تا <25) بود. همچنین 2.8% بیماران دارای میزان هموسیستئین خون ?25µmol/l (بالا بودن غیر طبیعی به سبب نقص ژنتیکی در متابولیسم هموسیستئین) بودند. میانگین هموسیستئین خون مردان (µmol/l 6.04±12.05) بطور معنی دار بالاتر از زنان (µmol/l 5.6±10.58) بود (آزمون T مستقل، P=0.02). افزایش میزان هموسیستئین خون در بیماران مورد مطالعه 78.04% بود که بمیزان قابل توجهی بیش از مقادیر افزایش هموسیستئین خون در بین بیماران قلبی عروقی برخی کشورها (47-30%) است. نتایج این مطالعه بیانگر لزوم اجرای مطالعات جمعیتی گسترده تر بمنظور تعیین میزان هموسیستئین خون در جامعه و شناسایی و درمان افراد با مقادیر هموسیستئین خون بالا است. از سوی دیگر باوجود اینکه سن، جنس، شیوه زندگی و داروها، ممکن است سطح هموسیستئین پلاسما را تحت تاثیر قرار دهند، عوامل عمده تعیین کننده میزان هموسیستئین در بیشتر افراد تغذیه ای و ژنتیکی هستند. بنابراین این امر حائز اهمیت می باشد که دامنه تغییرات هموسیستئین پلاسما در بیماران قلبی و رابطه آن با نماگرهای ژنتیکی و دریافت رژیم های غذایی متفاوت مشخص شود.


محبوبه تسلیمی طالقانی، سیدابوالقاسم جزایری، سیدعلی کشاورز، هاله صدرزاده یگانه، عباس رحیمی،
دوره 2، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده

بسیاری از بررسی ها و مطالعات نشان می دهند که آگاهی و عملکرد تغذیه ای دختران نوجوان ناکافی است. مطالعات اندکی در زمینه تاثیر آموزش تغذیه بر آگاهی، نگرش و عملکرد این گروه آسیب پذیر انجام گرفته است. با این وجود، کارایی روش های مختلف در این مطالعات مقایسه نشده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر دو روش آموزش تغذیه (جزوه آموزشی و بحث گروهی) بر آگاهی، نگرش و عملکرد تغذیه ای دانش آموزان دختر سال اول راهنمایی منطقه 8 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 83-1382 انجام گرفت. در این مطالعه، 300 نفر دانش آموز به شکل سه گروه 100 نفری (آموزش از راه جزوه، آموزش از راه بحث گروهی و کنترل) از 11 مدرسه به طور تصادفی ساده انتخاب شدند. با استفاده از آزمون اولیه و ثانویه، قبل و چهار هفته بعد از اجرای آموزش که از طریق تکمیل سه پرسشنامه آگاهی، نگرش و عملکرد صورت گرفت، اطلاعات جمع آوری شد. آموزش بصورت ارائه جزوه و جلسات بحث گروهی طی 4 جلسه یک ساعت و نیمه در دو گروه اجرا و به گروه کنترل نیز آموزشی داده نشد. نتایج بررسی نشان داد، قبل از اجرای آموزش، سطح نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد در سه گروه، تفاوت آماری معنی داری با یکدیگر نداشت. پس از اجرای آموزش، سطح نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد در دو گروه تحت آموزش نسبت به قبل از آن دارای ارتقای معنی دار بود (P<0.001). میزان افزایش ایجاد شده در نمرات آگاهی و نگرش در بین گروه ها با یکدیگر دارای تفاوت آماری معنی دار بود (P<0.001) و افزایش در سطح نمرات عملکرد در بین گروه ها با یکدیگر تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت (P=0.900) و بطورکلی مشخص گردید که هر دو روش جزوه و بحث گروهی، موجب افزایش سطح نمرات آگاهی و نگرش در گروه های تحت آموزش نسبت به قبل و نسبت به گروه کنترل و افزایش سطح عملکرد در گروه های تحت آموزش نسبت به قبل از اجرای آموزش گردید و روش بحث گروهی بدلیل مشارکت بیشتر دانش آموزان نسبت به روش جزوه آموزشی اثربخشی بیشتری در ارتقای سطح آگاهی داشت.


فتانه شکرالهی، حمدحسین م حسنپور، مهین آذر، ابوالقاسم جزایری، رحیم ابوعلی، داوود خسروی،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

درحال حاضر در واحدهای صنایع غذایی هنوز از روش های سنتی کنترل - برمبنای بازرسی فرآورده نهایی - استفاده می شود. حرکت جهانی هم اکنون در جهت استفاده از سیستم تجزیه و تحلیل عوامل خطرزا و نقاط کنترل بحرانی (Hazard analysis critical control point: HACCP) است که ویژگی اصلی آن پیشگیری از بروز عوامل خطرزا در مراحل مختلف تولید می باشد. طرح حاضر با سه هدف کلی انجام شد: 1) تدوین "آیین کار استفاده از سیستم تجزیه و تحلیل عوامل خطرزا و نقاط کنترل بحرانی"، 2) آشنا کردن مسئولان و صاحبان صنایع غذایی کشور با مفهوم و اصول HACCP و چگونگی تدوین و اجرای سیستم در صنایع غذایی مختلف و 3) استقرار سیستم HACCP در یک واحد تولیدی لبنی منتخب بعنوان نمونه. در اجرای این طرح نسبت به تشکیل گروه های مرکزی و اجرایی در واحد منتخب اقدام گردید و 15 دوره و کارگاه آموزشی طی 39 روز جهت شناساندن سیستم برگزار شد. سپس باتوجه به تامین پیش نیازها و روش خوب ساخت سیستم HACCP با موفقیت در واحد منتخب استقرار یافت و در حال حاضر این واحد موفق به اخذ گواهینامه HACCP از سوی شرکت های ذیربط گردیده است. این طرح نشان داد که استقرار سیستم HACCP در واحدهای تولیدی صنایع غذایی کشور امکان پذیر است. تدوین و اجرای این سیستم گامی بلند در جهت بهبود مدیریت کیفیت، سلامت غذا، ارتقای ایمنی غذایی و حمایت از مصرف کننده است. گسترش این سیستم در کشور، علاوه بر موارد فوق، توانای رقابت در صحنه بازارهای جهانی از نظر صادرات و تجارت بین المللی مثلا پیوستن به سازمان تجارت بین المللی را نیز در پی دارد.


بدریه سحرگاهی ، سیدابوالقاسم جزایری ، محمود جلالی ، سیدعلی کشاورز ، مصطفی محمودی ،
دوره 4، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: متاسفانه با وجود اینکه در آغاز هزاره سوم هستیم هنوز کمبود ویتامین D در زنان سنین باروری کشورهای در حال توسعه و کودکان آنها یک مشکل شایع و جدی است. در مورد وضعیت ویتامین D زنان شیرده شهر اسلام آباد غرب اطلاعاتی در دسترس نیست اما به نظر می رسد مانند سایر گروههای فیزیولوژیکی در نقاط مختلف کشور کمبود ویتامین D در آنجا نیز شایع باشد. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت ویتامین D زنان شیرده شهرستان اسلام آباد و تعیین وابستگی با آن متغیرهای مستقل کیفی تعداد حاملگی، کل مدت شیردهی، مدت زمان مواجهه با نور آفتاب و وضعیت سواد می باشد.

روش کار: در مجموع 155 زن شیرده تحت پوشش سه مرکز و پنج پایگاه ارایه دهنده خدمات بهداشتی شهری اسلام آباد غرب که سن شیرخوار آنها کمتر از یکسال بود از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و از آنها در مورد متغیرهای مطالعه سوال شد و از آنها نمونه خون ناشتا گرفته شد و غلظت 25- هیدروکسی ویتامین D سرم آنها با روش کمی لومینسانس اندازه گیری شد. در این مطالعه 25- هیدروکسی ویتامین D مساوی و بیشتر از ng/ml 10 به عنوان طبیعی و کمتر از ng/ml 10 تا ng/ml 6 به عنوان کمبود متوسط و کمتر از ng/ml 6 به عنوان کمبود شدید در نظر گرفته شد.

نتایج: یافته های مطالعه نشان داد که (13 نفر) 8.4 درصد زنان مورد بررسی وضعیت ویتامین D طبیعی، (29 نفر) 18.7 درصد کمبود متوسط و (113 نفر) 72.9 درصد کمبود شدید داشتند. همچنین بین وضعیت ویتامین D با تعداد حاملگی و کل مدت شیردهی وابستگی منفی معنی دار دیده شد.

نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه کمبود ویتامین D در زنان مورد بررسی یک مشکل بهداشتی است ک بایستی مورد توجه دست اندرکاران بهداشت عمومی قرار گیرد.


احمد درستی، زهرا کرم سلطانی، ابوالقاسم جزایری، فریدون سیاسی، محمدرضا اشراقیان،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: غذا و تغذیه از جمله نیازهای اساسی جامعه بشری بوده و تامین غذای کافی و مناسب برای همه، در مقوله " امنیت غذایی" نهفته است. یکی از آسیب پذیرترین اقشار به هنگام نا امنی غذایی خانوار، کودکان هستند. ضمناً برخی معتقدند نا امنی غذایی خانوار از شیوع چاقی نمی کاهد بلکه ممکن است موجب افزایش آن نیز گردد. بنابراین، محققان بر ضرورت بررسی ابعاد گوناگون و اثرات امنیت غذایی بر سلامتی افراد و عوامل مؤثر بر بروز ناامنی غذایی و چاقی در کودکان تاکید دارند. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین چاقی و امنیت غذایی در کودکان دبستانی یزد و برخی عوامل خانوادگی مرتبط با آنها در ماههای پایانی سال 1383 انجام گردید.
روش کار: در یک نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای در سطح شهر یزد در سال تحصیلی 84-1383 تعداد 3245 دانش آموز 11-6 ساله (1587 پسر و 1658 دختر) جهت تعیین شیوع چاقی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. از بین آنها، تعداد 187 دانش آموز 9 تا 11 ساله دارای BMI بزرگتر یا مساوی صدرک 95، به عنوان افراد چاق (مورد) و همین تعداد دانش آموز هم سن و هم جنس غیر چاق (BMI کوچکتر از صدک 85 و بزرگتر از صدک 15) به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. پرسشنامه امنیت غذایی خانواده (USDA) جهت تعیین وضعیت ناامنی غذایی و پرسشنامه عمومی برای کودکان چاق و شاهد پرگردید.
نتایج: بر اساس یافته ها، شیوع چاقی در بین کل دانش آموزان 3/13% و شیوع ناامنی غذایی در بین دانش آموزان گروه مورد 5/30% بود. بین امنیت غذایی و چاقی در کودکان پدران دارای سطح تحصیلات سیکل، ارتباط معنی داری وجود داشت (048/0=p). همچنین بین امنیت غذایی و چاقی در سطوح شغل آزاد پدر نیز ارتباط در مرز معنی داری مشاهده گردید (059/0=p) . بین ناامنی غذایی و چاقی با وضعیت اقتصادی خانوار در سطوح پایین و متوسط ارتباط معنی داری مشاهده شد (046/0=p) . پس از ثابت کردن بعد خانوار، تحصیلات و شغل مادر ، بین امنیت غذایی و چاقی کودکان ارتباط آماری دیده نشد.
نتیجه گیری: تحصیلات و شغل پدر و وضعیت اقتصادی به عنوان عوامل مرتبط بین چاقی و ناامنی غذایی شناخته شدند. سایر عوامل ارتباط آماری معنی داری نشان ندادند. از آنجا که اطلاعات کافی و کاملی در زمینه عوامل مرتبط با امنیت غذایی در دسترس نمی باشد بهتر است این بررسی در جاهای دیگر نیز انجام گردد.


فیروزه حسینی اصفهانی، ابوالقاسم جزایری، پروین میرمیران، یدالله محرابی، فریدون عزیزی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه تعیین الگوهای غذایی در بین بزرگسالان 75-18 سال منطقه 13 تهران و شناخت ارتباط آن با عوامل اجتماعی - جمعیت شناختی و شیوه زندگی می باشد.
روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی 343 مرد و 453 زن 65-18 سال ( زیر گروه جمعیت شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران) انجام شد. دریافت مواد غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک ارزیابی شد. الگوهای غذایی به روش تحلیل عاملی بر پایه 24 گروه از پیش تعریف شدهف بر مبنای تشابه مواد مغذی آنها مشخص شدند. سه الگوی غذایی غربی، سالم و سنتی شناسایی شد. امتیاز هر فرد برای هر الگوی غذایی با محاسبه ترکیب خطی مقادیر استاندارد شده گروههای غذایی ضرب در ضریب حاصل از آنالیز تحلیل عاملی بدست آمد. خصوصیات جمعیت شناختی و شیوه زندگی با استفاده از پرسشنامه از پیش آزمون شده جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل رگرسیون خطی چند گانه بصورت جداگانه برای مردان و زنان به منظور تحلیل روابط انجام شد.
نتایج: میانگین سنی مردان و زنان به ترتیب 1340 و 1236 بود. الگوی غذایی غربی (با مصرف بالای غلات تصفیه شده، گوشتهای فرآوری شده، میان وعده های شور و شورها، انواع سس های چرب و نوشیدنی های شیرین صنعتی، شیرینی ها و با مصرف کم مرغ و ماهی)، سالم (با مصرف بالای گوشتهای کم چرب قرمز و سفید، حبوبات، سبزیها و میوه ها، لبنیات و روغنهای مایع و زیتون با مصرف کم شیرینی ها) و سنتی (با مصرف بالای غلات کامل، سیب زمینی، روغنهای جامد، مربا و کمپوت ، امعاء و احشاء) تعریف شد. الگوی غذایی غربی بیشترین سهم واریانس را به خود اختصاص داد و میانگین امتیاز الگوی غذایی سالم در زنان پس از تعدیل اثر سن و انرژی دریافتی بالاتر از مردان بود(05/0p<) . درصد افراد متاهل در چارک چهارم امتیاز الگوی غذایی سالم نسبت به سایر چارکها بالاتر بود (01/0p<) . مردان متاهل تابعیت کمتری از الگوی غذایی غربی داشتند (25/0-β ، 01/0p<) . تابعیت از الگوهای غذایی غربی با افزایش سن در مردان (46/0-= β) و زنان (43/0-= β)، 001/0p< ، رابطه معکوس داشت.
نتیجه گیری: در مجموع یافته های مطالعه سه الگوی غذایی سالم، غربی و سنتی را در جامعه بزرگسال منطقه 13 تهران شناسایی و تعریف کرد. افراد جوانتر و غیر متاهل تابعیت بیشتری از الگوی غذایی غربی و زنان امتیاز بالاتری در الگوی غذایی سالم داشتند.


لیلی صالحی، حسن افتخار اردبیلی، کاظم محمد، محمد تقدیسی، ابوالقاسم جزایری، داود شجاعی زاده، آرش رشیدیان،
دوره 6، شماره 2 - ( 5-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: افزایش امید به زندگی و کاهش میزان باروری باعث افزایش تعداد افراد سالمند در سراسر جهان شده، به گونه ای که پیر شدن جمعیت به یکی از مهمترین چالش های بهداشت عمومی در قرن کنونی تبدیل گشته است.بررسی مطالعات قبلی انجام گرفته در سایر کشورها حاکی از این است که شناسایی عوامل موثر بر فاکتورها شیوه زندگی و نیازهای آموزشی گروه مداخله به طراحی برنامه های ارتقای سلامت موثر کمک می نماید. این مطالعه در سال 1386 با هدف تعیین آمادگی سالمندان جهت اتخاذ شیوه زندگی سالم و درک عوامل موثر بران در شهر تهران انجام گرفت.
روش کار: این پژوهش کیفی با استفاده از بحث گروهی متمرکز بر روی 60 نفر از سالمندان کانون های سالمندی انجام گرفت، روش نمونه گیری به صورت هدفدار بوده و از روش تجزیه و تحلیل کیفی جهت تحلیل داده استفاده شد.
نتایج: نتایج به دست آمده حاکی از این است که افراد مختلف، تعابیر گوناگونی از معنای سلامت داشتند و علل متفاوتی را برای سلامتی جسم و روح مهم می دانستند. از موانع گوناگونی بر سر راه پیروی از برنامه غذایی سالم نام برده شد و تقریباً همه شرکت کنندگان در مطالعه، از نظر آمادگی مصرف میوه وسبزی در مرحله قبل از تامل قرار داشتند. از نظر فعالیت فیزیکی اکثریت واحدهای پژوهش در مراحل آمادگی و عمل واقع بودند در این مطالعه، از منافع و موانع گوناگونی جهت انجام منظم فعالیت فیزیکی منظم نام برده شد.
نتیجه گیری: تصحیح شیوه زندگی تحت تاثیر عوامل فراوانی قرار دارد. نتایج این مطالعه به تدوین راهبردهای آموزشی مناسب در خصوص شیوه زندگی سالم کمک فراوانی می کند.


میترا حریری، سید ابوالقاسم جزایری، محمود جلالی، عباس رحیمی، ابراهیم عبدالهیان،
دوره 9، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: شواهد نشان داده­اند که افزایش واسطه­های التهابی و کاهش اسیدهای چرب غیر اشباع در سرم خون، ممکن است با برخی اختلالات تکاملی، عصبی از جمله بیش فعالی- نقص توجه همراه باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر اسیدهای چرب امگا-3 بر روی میزان بیش­فعالی- نقص توجه و واسطه­های التهابی سرم خون کودکان بیش فعال، کم­توجه می­باشد.

روش ­­کار: پژوهش حاضر با روش­کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بر روی 103 کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی، کم­توجهی انجام شده است. کودکان به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله مکمل اسیدهای چرب امگا-3 و گروه کنترل کپسول­های دارونمای تهیه شده کاملاً مشابه با کپسول­های امگا-3 را دریافت می­کردند. مدت مداخله 8 هفته بود و مقیاس شدت بیش فعالی- نقص توجه، تست کانرز 10 سؤالی والدین بوده که قبل و بعد از مداخله انجام شد و میزان سرمی پروتئین واکنش­گر C و اینترلوکین 6 قبل و بعد از مداخله اندازه­گیری شد.

نتایج: بعد از 8 هفته مداخله، کاهش معنی­داری در میزان سرمی پروتئین واکنش­گر C و اینترلوکین 6 و مقیاس درجه­بندی کانرز دیده شد.

نتیجه­ گیری: نتایج این مطالعه نشان می­دهد که اسیدهای چرب امگا-3 باعث کاهش معنا­داری در میزان بیش فعالی- نقص توجه و میزان پروتئین واکنش­گرC   و اینترلوکین 6 سرم خون کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- نقص توجه خواهد شد.


احسان طاهری، محمود جلالی، احمد ساعدی، ابوالقاسم جزایری، عباس رحیمی، سید محمد هاشمی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: کمبود ویتامین D در آسیا و در منطقه ی خاورمیانه از شیوع بالایی برخوردار است. هم چنین ارتباط ثابت شده و معکوسی با شیوع دیابت نوع 2 دارد. هدف از این مطالعه، بررسی وضعیت کلسیم و ویتامین D در افراد دیابتی در مقایسه ی با افراد سالم است.

روش کار: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 180 نفر شامل 95 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 85 فرد سالم انجام گرفت. بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 از بین مراجعه کنندگان به انجمن دیابت ایران به طور تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه سن و جنس بین دو گروه با یکدیگر تطابق داشتند. سطح سرمی کلسیم، فسفر، ویتامینD ، هورمون پاراتورمون و اندازه های تن سنجی شامل قد، وزن و نمایه توده بدنی اندازه گیری شدند.

نتایج: میانگین و انحراف معیار سن در افراد دیابتی 18/11±26/51 و در افراد سالم 39/13±55/51 سال است. میانگین نمایه توده بدنی در بیماران دیابتی k‏g/m2 30/9±22/26 در افراد سالم  kg/m2 55/4 ± 26/26 است. 8/55 درصد افراد دیابتی و 57 درصد افراد سالم دچار کمبود و 3/26 درصد افراد دیابتی و 6/18 درصد افراد سالم  دچار ناکفایتی وضعیت ویتامین D بودند.

نتیجه گیری: کمبود ویتامین D هم در میان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 و هم افراد سالم از شیوع بالایی برخوردار است و به نظر می آید به عنوان یک مشکل بهداشتی- تغذیه ای در جامعه مطرح باشد.


فاطمه رحمانیان، معصومه سیمبر، علی رمضانخانی، فرید زایری،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: عفونت‏های مقاربتی یکی از شایع‏ترین عفونت‏ها در دنیا است که بیماری‏زایی قابل توجهی را ایجاد می‏کند. در سال­های اخیر در کشور ایران تعداد موارد بیماری افزایش نشان داده در نتیجه توسعه و اجرای برنامه‏های کنترل بیماری‏های مقاربتی به عنوان یک اولویت در نظر گرفته می‏شود. در حالیکه نقش قدرت وابسته به جنس در سلامت جنسی در سال های اخیر قابل توجه است، اما در حوزه پیشگیری از بیماری‏های مقاربتی توجه عملی به آن نشده است. این مطالعه به منظورتبیین مفهوم و ابعاد خدمات پیشگیری از بیماری‏های مقاربتی حساس به جنسیت انجام شد.

  روش کار: این مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوا انجام گردید. مشارکت کنندگان در این پژوهش 37 نفر از مدیران و ارائه دهندگان خدمات بهداشت باروری- جنسی واجد شرایط پژوهش بودند که با روش هدفمند در ابتدا و سپس روش گلوله برفی انتخاب و مورد مصاحبه عمیق فردی قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات از راهنمای سوال اولیه استفاده گردید. اطلاعات حاصل از 37 مصاحبه ضبط و تایپ گردید و با روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل گردید.

  نتایج: تحلیل محتوای یافته ها دو طبقه اصلی 1) ساختار خدمات حساس به جنسیت در سه بعد مدیریت، تسهیلات و کارکنان، و 2) فرآیندهای حساس به جنسیت شامل فرایندهای مراقبتی و آموزشی را آشکار ساخت.

  نتیجه گیری: ارائه خدمات پیشگیری از بیماری­های مقاربتی نیازمند مدیریت، تسهیلات و کارکنان حساس به جنسیت، و برنامه­ریزی برای مراقبت­ها و آموزش­ها ی حساس به جنسیت است.


حسن افتخار اردبیلی، فرهاد لشکربلوکی، سید ابوالقاسم جزایری، محمد آریایی، منصوره مینایی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: روند سالمندی جمعیت بویژه در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. هدف این مطالعه تعیین وضعیت تغذیه سالمندان شهر گرگان و برخی عوامل مرتبط با آن بود.

  روش کار: مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر به روش خوشه ای 2 مرحله ای با مراجعه به درب منازل سالمندان شهری انجام شد. با پرسشنامه ارزیابی مختصر تغذیه و تن سنجی اطلاعات 541 سالمند جمع آوری و آزمون های کای دو، تی مستقل و آنوا برای تحلیل داده ها استفاده شد.

  نتایج: شیوع سوء تغذیه 8/4 ٪ و خطر ابتلا به سوء تغذیه 7/44 ٪ بود. 9/51 ٪ سالمندان به علت وجود بیماری یا شرایط ویژه از رژیم غذایی پیروی می­کردند. فراوانی سوء تغذیه و خطر ابتلا به آن در زنان بیش از مردان بود و این تفاوت در دو جنس از نظر آماری معنی­دار بود (0001/0 p= ). نمایه توده بدنی، اندازه­های میانه دور بازو و دور ماهیچه پا در مبتلایان به سوء تغذیه، کمتر از سالمندان با وضعیت تغذیه خوب گزارش شد، این تفاوت از نظر آماری معنی داری بود.

  نتیجه گیری: سالمندان مواجه با مشکلات اقتصادی-اجتماعی، روحی، دندانی، زندگی بدون خانواده و نیز زنان بیش از سایرین در خطر ابتلا به سوء تغذیه قرار دارند. اجرای برنامه­های حمایتی و آموزش تغذیه در این گروه اهمیت بیشتری دارد.


زهرا ملایری خواه لنگرودی، آفرین رحیمی موقر، شهناز دلبرپور احمدی، معصومه امین اسماعیلی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع اچ.آی.وی (HIV)، در زنان تن فروش در کشور به مرز اپیدمی نزدیک می­شود، ولی هنوز میزان استفاده منظم از کاندوم در این گروه پائین است. این مطالعه کیفی با هدف بررسی موانع استفاده از کاندوم در زنان تن فروش انجام شده است.

روش کار: مطالعه با انجام مصاحبه­های فردی عمیق با 40 زن تن فروش از چهار گروه مختلف از نظر وضعیت اقتصادی اجتماعی و مصرف مواد و 12 شریک جنسی مرد آنها در سال 1389 در شهر تهران انجام شد.

نتایج: اکثریت قریب به اتفاق زنان تن فروش در دوره زمانی شش ماه قبل از مصاحبه، استفاده ی مداوم از کاندوم نداشتند. دلایل عمده­ی عدم استفاده از کاندوم در شرکت کنندگان، عدم آگاهی از بعضی از راه­های انتقال و روند بیماری ایدز، شک داشتن به نقش کاندوم در پیشگیری از ابتلا به بیماری­های مقاربتی و ایدز، ترس از ابراز خشونت یا طرد شدن توسط مشتریان مرد و عدم تمایل شرکای جنسی به استفاده از کاندوم به دلیل کاهش لذت جنسی و اطمینان از سالم بودن برخی از شرکای جنسی بیان شد.

نتیجه گیری: آگاه سازی زنان آسیب پذیر از طریق آموزش در خصوص HIV، روش­های پیشگیری از این بیماری و توانمندسازی زنان  در خصوص مهارت چانه زنی برای استفاده از کاندوم، به عنوان بخشی از برنامه های کاهش آسیب توصیه می شود.


زهرا کیانی، معصومه سیمبر، ماهرخ دولتیان، فرید زایری،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف : توانمندی زنان به معنی قدرت بخشی به زنان برای تصمیم ‌‌ گیری مستقل درباره موضوعات اساسی زندگی است. مهم ‌ ترین چالش ‌ های سلامت زنان حاکی از ناتوانی در تصمیم گیری باروری بوده است. توانمندی زنان هدف سوم اهداف توسعه هزاره است و تاثیر تعیین کننده های اجتماعی سلامت بر این اهداف به رسمیت شناخته شده است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری طراحی گردید.

  روش کار : پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- همبستگی بر روی 400 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود. ابتدا مراکز بهداشتی به روش تصادفی ساده و سپس سهمیه ای انتخاب شدند و نهایتاً نمونه گیری به شیوه ی در دسترس انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه اجتماعی و اقتصادی و پرسشنامه توانمندی زنان در باروری می باشد. برای تجزیه و تحلیل و یافتن روابط از SPSS نسخه 17 استفاده شد.

  نتایج: یافته ها نشان داد زنان از سطح متوسط توانمندی در باروری برخوردار بودند. تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری ارتباط داشته و در این میان بیش ترین ارتباط با تحصیلات زنان بوده است ( 001/0 p= ، 44/0 r= ).

  نتیجه گیری : توانمندی زنان در کل و در بعد تنظیم خانواده نیازمند توجه ویژه است، تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری در ارتباط بوده و بر همین اساس برنامه ریزی گسترده ای برای تقویت جایگاه زنان در خانواده و جامعه باید صورت پذیرد.


سودابه یارمحمدی، حسن افتخار اردبیلی، محمود محمودی، سید ابوالقاسم جزایری، مریم چمری،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: دختران نوجوان، مادران آینده هستند.مفاهیم تغذیه ای آموخته بوسیله آنها به دوران بزرگسالی منتقل می شود و نقش مهمی در سلامت خانواده و کودکان دارد. مطالعه حاضر با هدف تاثیر برنامه آموزشی بررفتارهای تغذیه ای دانش آموزان دختر دوره راهنمایی بر اساس مدل بزنف انجام گرفت.

  روش کار: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای بود . نمونه مورد بررسی160نفر از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی در شهر کرمانشاه بودند که بصورت روش خوشه ای دو مرحله ای انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. جمع آوری داده­ها در این پژوهش پرسش نامه بود. و 4 جلسه 60 دقیقه­ای آموزش در مورد تغذیه سالم و اهمیت آن به روش سخنرانی، پرسش و پاسخ، بحث گروهی و در اختیار قرار دادن پمفلت آموزشی در گروه مداخله، توسط پژوهشگر اجرا گردید. و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم­افزار spss نسخه 18 و با آزمون های آماری کای دو ،فیشر، t مستقل، t زوجی انجام شد.

  نتایج : میانگین امتیاز آگاهی و اجزای مربوط به مدل بزنف بین دو گروه مداخله و شاهد در خصوص رفتارهای تغذیه­ای بعد از آموزش ارتباط معنی داری وجود داشت. مهم ترین هنجارهای انتزاعی بعد از مداخله آموزشی برای گروه مورد پدر و مادر بود.

  نتیجه گیری : مداخله آموزشی در چارچوب الگوی بزنف در فرصت سه ماهه، تغییرات مطلوبی را در برخی از رفتارهای نامطلوب تغذیه­ای به وجود آورد و نقش دست اندرکاران بهداشت و مداخلات آموزشی در این زمینه به ویژه در چارچوب الگوی آموزشی مورد تاکید قرار گرفت.


محمدجواد کبیر، علیرضا حیدری، محمدرضا هنرور، زهرا خطیرنامنی، عباس بدخشان، نرگس رفیعی، سکینه بیگم کاظمی، سید مهدی صداقت، مهرداد کمانگری، معصومه غلامی، مریم ایری، منصوره لطفی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سازمان جهانی بهداشت اجرای نظام ارجاع را یک اقدام اساسی برای بهبود کیفیت خدمات در سیستم‌های مراقبت‌های سلامتی می‌داند. هدف این مطالعه تبیین چالش‌های اجرایی نظام ارجاع الکترونیک در استان گلستان بود.
روش کار: مطالعه‌ای کیفی در استان گلستان در سال ۱۳۹۸ با شیوه پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. مشارکت‌کنندگان، پزشکان خانواده و متخصص، مدیران ستادی دانشگاه و کارشناسان مسئول معاونت بهداشتی و درمان و اداره کل بیمه سلامت استان، فناوری اطلاعات، مدیران شبکه شهرستان و بیماران بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده‌ها در طی 46 مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع‌آوری گردید و به روش تحلیل محتوا، تحلیل گردید.
نتایج:  مهمترین چالش‌های نوبت‌دهی شامل کمبود وقت پزشکان خانواده، حضور نامنظم پزشکان متخصص، سخت بودن فرآیند نوبت‌گیری و ارجاع معکوس بودند. مهمترین چالش‌های بار مراجعه و زمان انتظار شامل نبود ظرفیت پذیرش کافی بعد از لغو قرارداد بیمه سلامت با بخش خصوصی، تاخیر پزشکان برای حضور در درمانگاه، زمان طولانی برای رسیدن نوبت و تایپ پس‌خوراند بودند. مهمترین چالش‌های ویزیت و تشخیص شامل زمان کوتاه ویزیت، کیفیت بالاتر ویزیت پزشکان در بخش خصوصی، عدم وجود شیوه نامه های شفاف بودند. مهمترین چالش های پس خوراند عدم تمایل و تعهد برخی متخصصان به ارائه پس‌خوراند، کیفیت پایین و قابل استفاده نبودن پس‌خوراند بودند.
نتیجه‌گیری: تامین منابع پایدار و تخصیص نشاندار اعتبارات مالی، طراحی و اجرای نظام پاداش و تنبیه، اصلاح سیستم نوبت دهی، توانمندسازی دانشجویان پزشکی، تجهیز متخصصان با قلم الکترونیکی برای نوشتن پس‌خوراند می‌تواند بهبود وضعیت موجود کمک کننده باشد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb