جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای ایزدی

اکبر فتوحی، شاهرخ ایزدی، مهشید ناصحی، کورش هلاکویی نائینی، سیدرضا مجدزاده،
دوره 1، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

سوء تغذیه و اختلال رشد شاخص گویایی از وضعیت بهداشتی جامعه است و براساس مطالعه ای که بر روی شاخص های تن سنجی کودکان زیر پنج سال ایرانی انجام شده است، از این لحاظ استان هرمزگان از ضعیفترین استان های کشور است، بطوری که 23.8% کودکان زیر پنج سال این استان دچار کم وزنی متوسط و شدید هستند. مطالعه حاضر با روش مورد شاهدی به بررسی علل سوء تغذیه در کودکان 6 تا 30 ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان بندرعباس پرداخته است. در این مطالعه 158 کودک (مورد) با شاخص وزن برای سن زیر 1- انحراف معیار از میانگین استاندارد NCHS/WHO و 258 کودک (شاهد) دارای شاخص وزن برای سن بالای 1- انحراف معیار، مورد بررسی قرار گرفته اند. هیچ فاکتوری بین دو گروه یکسان نشده است، با این حال توزیع جنسی دو گروه به هم شبیه بوده و تنها سن گروه مورد، بطور متوسط 2.62 ماه بیشتر از گروه شاهد بوده است (P=0.000). از بین فاکتورهای مورد بررسی، سنوات تحصیلی مادر و پدر رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان نشان داده است (P=0.005)، بطوری که در گروه مورد، متوسط تحصیلات مادر و پدر پایین تر از گروه شاهد بود. وضعیت اشتغال مادر در دو گروه شبیه هم بوده است، درحالی که وضعیت اشتغال پدر در دو گروه که بعنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی آنها است متفاوت بوده است (P=0.083). در این مطالعه بین بعد خانوار، رتبه تولد کودک، فاصله سنی کودک مورد مطالعه از کودک قبلی، سن شروع تغذیه کمکی، نوع تغذیه کمکی، سابقه واکسیناسیون، سابقه مصرف سیگار توسط پدر و مادر و سابقه استفاده از مهدکودک با سوء تغذیه ارتباطی مشاهده نشده، اما گروه مورد بطور متوسط 1.7 بار بیشتر از گروه شاهد سابقه بیماری اخیر داشته است (CI95%: 1.07-2.57 و OF=1.66). دفعات توزین ثبت شده کودکان در کارت رشد آنان در 6 ماه گذشته، در دو گروه مقایسه شد و بعد از حذف اثر سن، میانگین دفعات توزین در کودکان گروه مورد 0.64 بار کمتر از کودکان شاهد بوده است (P=0.000). این امر بیانگر پایش ضعیفتر کودکان دچار سوء تغذیه می باشد. در تفسیر نتایج این مطالعه باید طیف محدود سنی مطالعه شده (6 تا 30 ماه) که عمدتا در دوران شیرخوارگی می باشد مورد توجه قرار گیرد. در مجموع تحصیلات و شغل پدر و مادر به عنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی، وجود سابقه بیماری های اخیر در کودک و پایش وضعیت رشد کودک رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان مورد مطالعه داشته است که این نتایج دلالت بر اهمیت عوامل غیر تغذیه ای در مبارزه با سوء تغذیه کودکان دارد.


محسن محمودی، مهدی محبعلی، سیدحسین حجازی، حسین کشاورز، امیرمنصور علوی نائینی، شاهرخ ایزدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

باتوجه به شیوع قابل توجه ملاحظه انگل توکسوپلاسما در سطح جهان و امکان سقط جنین، زایمان زودرس و سایر ناهنجاری های مادرزادی در کودکانی که از مادران آلوده به این انگل بدنیا می آیند و از طرف دیگر شیوع متفاوت آن در اقشار جامعه، اطلاع از جمعیت زنان و دختران غیر ایمن به انگل توکسوپلاسما، ضروری بنظر می رسد. روش IFAT، روش مناسبی جهت تعیین آلودگی به این تک یاخته است. در این مطالعه توصیفی-تحلیلی که طی سال های 82-1381 در مرکز آموزش و تحقیقات بهداشتی اصفهان صورت گرفت، تعداد 414 نفر از دختران دبیرستانی مناطق مختلف شهر اصفهان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و از هرکدام به میزان دو لوله هماتوکریت نمونه خون گرفته شد و با روش ایمونوفلورسانس غیر مستقیم در رقت 1:100 آنتی بادی های موجود در سرم ارزیابی شد. نمونه های مثبت با تیتر 1:100 از لحاظ تیتر رقیق تر مورد آزمایش قرار گرفت. در این پژوهش، ملاک تعیین آلودگی و یا سابقه آلودگی تیتر 1:100 بود. جهت تعیین برخی از عوامل موثر بر آلودگی، پرسشنامه ای تنظیم و اطلاعاتی از قبیل سن، شغل پدر و مادر، سابقه تماس با گربه، سابقه خوردن گوشت های کم پخته، خوردن جگر خام، سابقه نگهداری طیور در منزل، میزان آگاهی افراد در مورد بیماری و سابقه بیماری توکسوپلاسموز در فرم های اطلاعاتی ثبت شد. میزان پادتن توکسوپلاسما گونده ای در بین دختران دبیرستانی در محدوده سنی 19-14 ساله برابر با 18.4% بود. این میزان در نواحی مختلف متفاوت و بیشترین آن در ناحیه یک آموزش و پرورش معادل 27.5% و کمترین آن در ناحیه 5 برابر 14.5% بود. نتایج بررسی نشان داد که از بین متغیرهای مورد آزمون، تنها بین سابقه تماس با گربه و سابقه نگهداری طیور در منزل با میزان پادتن توکسوپلاسما اختلاف معنی دار وجود دارد (P<0.05) و در مورد سایر عوامل مثل میزان آگاهی افراد، عادات غذایی، شغل پدر و مادر و غیره هیچ ارتباط معنی داری یافت نشد. در هیچکدام از افراد مورد مطالعه، علائمی مانند تب و لنفادنوپاتی و غیره دیده نشد. براساس نتایج حاصله ملاحظه می شود که بیش از 80% از افراد مورد مطالعه از لحاظ سرولوژیک IFAT منفی می باشند و باتوجه به حساسیت این افراد احتمال ابتلا آنان و فرزندانشان در آینده به بیماری توکسوپلاسموز وجود دارد، ضمنا مطالعات نشان می دهند


رضا رادگودرزی ، آفرین رحیمی موقر ، الهه سهیمی ایزدیان، محمدرضا محمدی ، محسن وزیریان ،
دوره 3، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

در دی ماه سال 1382 در شهر بم زلزله ای به وقوع پیوست که موجب کشته شدن بیش از 30000 نفر شد. در این شهر مصرف تریاک در مردان شایع بوده و مشکلاتی را پس از زلزله ایجاد کرد. هدف این مطالعه بررسی آمادگی و نحوه عملکرد سیستم بهداشتی - درمانی در برخورد با علایم محرومیت معتادان به مواد افیونی پس از زلزله، بررسی روشهای شناسایی معتادان و سنجش نظرات پرسنل درمانی و معتادان در خصوص روشهای مناسب برخورد با اعتیاد پس از بلایا بوده است. این مطالعه کیفی در شهرستان بم و هشت بیمارستان کرمان و تهران که زلزله زدگان را پذیرفته بودند، انجام شد. 163 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند (61 معتاد و بقیه از خانواده معتادان، مردم بم، پزشکان، پرستاران، امدادگران، و مسوولین) و روش انتخاب نمونه ها از طرق فرصت طلبانه و ارجاع همتایان بود. پرسشگری به شیوه مصاحبه عمیق (با پرسشنامه نیمه ساختار یافته) انجام گرفت. قبل و پس از زلزله، آموزش ویژه ای برای پرسنل درمانی یا برنامه ای جامع برای پیشگیری و درمان وابستگی به موارد وجود نداشت. نگرش اکثریت پرسنل سیستم درمانی نسبت به درگیر شدن در درمان معتادان منفی بود. سیستم درمانی در دو هفته اول پس از زلزله بدون برنامه ای معین پوشش دارویی ناکاملی را ارایه دادند. پیشنهاد اکثر مصاحبه شوندگان این بود که در شرایط بلایای احتمالی بعدی در روزهای اول برای جلوگیری از علایم محرومیت از داروهای اپیوییدی استفاده و پس از رفع بحران و بهبود صدمات جسمی اقدام به ترک شود. عواقب ناگوار عدم رسیدگی به مشکلات اعتیاد پس از بحران می تواند شامل تغییر بروز مصرف مواد به ویژه در گروه های خاص؛ تغییر در شدت سو مصرف؛ و احتمالا تغییر نوع مواد و روش مصرف به اشکال پر خطر باشد. در نتیجه برای پیشگیری و درمان صحیح مشکلات مربوط به مصرف مواد وجود برنامه ای جامع و مدون ضرورت دارد تا در شرایط خاص بحران براساس آن عمل شود.


رضا رادگودرزی ، ونداد شریفی ، آفرین رحیمی موقر ، علی فرهودیان ، ایزدیان الهه سهیمی ، محمدرضا محمدی ، نغمه منصوری ، علی اکبر نجاتی صفا ،
دوره 4، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی و تحلیل روند مقالات پژوهشی بهداشت روان کشور منتشره در سالهای 1352- 1381.

روش کار: کلیه مقالات پژوهشی داخلی و خارجی در حوزه علوم روان پزشکی، روان شناسی و علوم عصب پایه در ایران، در شش دوره پنج ساله متوالی (از 1352 تا 1381)، با استفاده از بانک اطلاعات بهداشت روان کشور (IranPsych) مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه، روند مقالات در زمینه های زیر بررسی شد: اطلاعات مقاله نگاری، حوزه های اصلی، موضوعات، روش، محل پژوهش، منبع حمایت مالی و همکاری بین نویسندگان.

نتایج:3031 مقاله بررسی شد و تعداد کل مقالات در هر دوره و هر حوزه، روندی رو به افزایش داشته است. از نظر سهم هر یک از حوزه ها (فراوانی نسبی)، حوزه عصب پایه در سه دوره آخر رشد چشمگیرتری داشته است. در حوزه اپیدمیولوژی، روند، فرودی در دوره سوم داشته و سپس افزایش یافته است. حوزه های روانشناختی و بالینی با وجود نوساناتی، روند نسبتا ثابتی داشته اند. حوزه خدمات بهداشتی، سهم کمتری نسبت به سایر حیطه ها داشته است. از نظر روان شناسی پژوهش، نسبت مطالعات مروری، کاهش و مطالعات مشاهده ای مقطعی و کارآزمایی بالینی، افزایش داشته است.

نتیجه گیری: افت سهم تحقیقات خدمات بهداشتی از یافته های مهمی است که توجه مسوولان بهداشت روان کشور را می طلبد. شناخت روند پژوهش های انجام شده در بهداشت روان کشور می تواند مبنایی برای سیاستگذاری و برنامه ریزی پژوهش های بهداشت روان قرار گیرد.


حسین ایزدی راد، فرشته نارویی، پریسا محمدی،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی یکی از مهمترین گروه های در معرض خطر بیماری می باشند. جهت داشتن سطح بالای سلامت نیازمند دارا بودن سواد سلامت می باشند. لذا هدف از انجام این تحقیق، پیش بینی کننده های جمعیت شناختی سواد سلامت در زنان مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهر زاهدان بود.
روش کار: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، تعداد 400 زن به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، از مراکز بهداشتی  شهر زاهدان  سال 1401 انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه استاندارد  HELIAجهت سنجش سواد سلامت استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-22 و آزمون هایANOVA  و همبستگی کندال و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایج: افراد مورد مطالعه دارای بازه سنی 18 تا 60 سال بوده است. بیشترین اطلاعات مربوط به سلامت و بیماری در زنان مورد مطالعه از طریق پرسیدن از پزشک و کارکنان بهداشتی درمانی (حدود 52/25%) گزارش شد میانگین سواد سلامت کل زنان 23/34±69/91، خواندن 29/80±72/17، دسترسی 91/ ±27 34/73 ، فهم 29/43±71/41، ارزیابی 25/51±62/10، و حیطه تصمیم گیری و رفتار 20/27±71/49 بدست آمد. همچنین قویترین پیش بینی کننده سواد سلامت، تحصیلات می باشد، به طوری که با افزایش سطح تحصیلات، 0/53 واحد سواد سلامت فرد افزایش می یابد. همچنین متغیر های تحصبلات، میزان درآمد، سن و قومیت 55% از سطح سواد سلامت را پیش بینی می کنند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد نمره سواد سلامت با سن، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل، شغل، وضعیت اقتصادی و قومیت ارتباط دارد. به طوری که سطح تحصیلات قوی پیش بینی کننده سطح سواد سلامت می باشد. بنابراین با توجه به شواهد بسیار در زمینه اهمیت سواد سلامت و عوامل مرتبط با آن و عواقب آن و با توجه به پایین بودن سطح سواد سلامت زنان در این مطالعه این افراد جهت کسب، پردازش و درک اطلاعات اولیه خدمات بهداشتی و درمانی جهت تصمیم گیری مناسب نیاز به دریافت اطلاعات ساده و قابل فهم و زمان بیشتر جهت برقراری ارتباط و درک اطلاعات سلامت دارند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb