جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای تهرانی

غلام رضا جاهدخانیکی ، ابوالفضل کامکار ، امیرمحمد تهرانی ،
دوره 3، شماره 3 - ( 3-1384 )
چکیده

مطالعه ای به منظور ارزیابی میزان شیوع استافیلوکوکوس اورئوس کوآگولاز مثبت در شیر دریافتی مرکز جمع آوری شیر شهرستان گرمسار انجام شد. برای این منظور تعداد 96 نمونه (84 نمونه شیر ترکیبی و 12 نمونه شیر فله داخل تانکر) از شیر دریافتی مرکز جمع آوری شیر شهرستان گرمسار به صورت تصادفی نمونه برداری شد. نمونه های شیر در شرایط بهداشتی به آزمایشگاه حمل گردیدند. در آزمایشگاه پس از آماده سازی از رقت های 10-2تا 10-۶ بر روی محیط برد پارکر کشت داده شد. سپس پلیتها برای مدت دو روز (48 ساعت) در دمای 37 درجه سانتی گراد گرمخانه گذاری شد. بعد از 48 ساعت گرمخانه گذاری، پرگنه های دارای مرکز سیاه و اطراف روشن مشخص شدند و از آنها با استفاده از پلاسمای سیترانه خرگوش آزمایش کوآگولاز به عمل آمد. همچنین آزمایش کاتالاز در مورد آنها انجام شد. پرگنه های همشکل و مشابه که از نظر کوآگولاز و کاتالاز مثبت بودند به عنوان استافیلوکوکوس اورئوس شمارش شدند. نتایج نشان داد که میانگین شمارش استافیلوکوکوس اورئوس کوآگولاز مثبت در شیرترکیبی 105×5.4 باکتری در هر میلی لیتر می باشد. و دامنه تغییرات از 106×2.1 - 104×8.6 باکتری در هر میلی لیتر و انحراف معیار 105×3.5 باکتری در هر میلی لیتر متغیر است. در شیر فله (تانکر) نیز میانگین شمارش استافیلوکوکوس اورئوس105×3.2 باکتری در هر میلی لیتر بوده و دامنه تغییراتی از 105×5.5 - 105×1.4 باکتری در هر میلی لیتر و انحراف معیار 105×1.4باکتری در هر میلی لیتر را داراست. این مطالعه نشان داد که شیر دریافتی حاوی تعداد زیادی استافیلوکوکوس اورئوس می باشد. با توجه به بالا بودن این میکروارگانیسم احتمال خطربهداشتی حاصل از وجود آنتروتوکسین استافیلوکوکی در فرآورده های شیر برای مصرف کننده وجود دارد.به منظور کاهش آلودگی استافیلوکوکی در شیر تولید شده، درمان و کنترل ورم پستانهای بالینی و تحت بالینی در دامداریها توصیه می شود. همچنین رعایت بهداشت در طول تولید، حمل ونقل و ذخیره سازی شیر ضروری به نظر می رسد


آذر طل، غلامرضا شریفی راد، احمدعلی اسلامی، فاطمه الحانی، محمدرضا مهاجری تهرانی، داوود شجاعی زاده،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران دیابتی با توجه به ماهیت مزمن بیماری خود، نیازمند توجه مداوم با اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی و خود مراقبتی می باشند. در این میان توجه به منحصر به فرد بودن هر بیمار و طرح مراقبتی او در بستر جامعه ضروری است. یکی از ابزارهای مفید در راستای حمایت همه جانبه از بیماران دیابتی نوع 2، ارتقاء رفتارهای خودمدیریتی آنهاست. این پژوهش با هدف تعیین میزان اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی و عوامل موثر بر آن در بیماران دیابتی نوع 2 انجام یافته است.

روش کار: این پژوهش یک مطالعه مقطعی است که در سال 1390در بازه زمانی 6 ماهه انجام یافته است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به یکی از مراکز دیابت شهر اصفهان، حجم نمونه350 نفر و نمونه گیری به روش مستمر(متوالی) بوده است. میزان اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی بیماران با استفاده از ابزار استاندارد خودمدیریتی بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت اندازه گیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 5/11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: 350 بیمار دیابتی نوع 2 در این مطالعه شرکت نمودند. میزان پاسخ دهی 88 درصد بود (398/350). سن اکثریت شرکت کنندگان در مطالعه بین60-50 سال بود (42/8±52/55) و 3/54 درصد آنها مطابق با معیار سازمان جهانی بهداشت در محدوده مرزی کنترل متابولیک قرار داشتند (30/1±72/7). حیطه های خود نظام یافتگی( 36/6±6/33) و تبعیت از رژیم پیشنهادی درمانی( 9/2±46/11) به ترتیب بیشترین و کمترین میانگین نمره را به خود اختصاص دادند. امتیاز کلی خودمدیریتی در سه سطح مناسب، متوسط و نامناسب با عوامل دموگرافیک مانند جنس، سن، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات و خصوصیات مرتبط با سلامت و بیماری مانند سابقه بیماری دیابت، مدت زمان ابتلا به دیابت، وجود بیماریهای همراه، عوارض دیابت، وضعیت سلامتی عمومی، نوع درمان، درآمد خانواده و HbA1C مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های مطالعه نشان داد که تمامی عوامل یاد شده فوق به جز سابقه بیماری با اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی ارتباط معنی داری داشتند(001/0p<). مضاف بر این، هر بعد از این ابزار استاندارد با بیشتر متغیرهای فردی و عوامل مرتبط با بیماری ارتباط معنی دار داشتند(001/0p<).

نتیجه گیری: به نظر می رسد بتوان با اجرای مداخلات توانمندسازی مبتنی بر رفتارهای خودمدیریتی در سطوح فردی و اجتماعی در بیماریهای مزمن، در ارتقاء سلامت فردی و اجتماعی گامهای مثبتی در راستای اعتلاء سلامت جامعه برداشته شود.


سهیلا نظرپور، معصومه سیمبر، فهیمه رمضانی تهرانی، حمید علوی مجد،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: عملکرد جنسی می­تواند تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گیرد. هدف از مطالعه، بررسی همبستگی ورزش و عملکرد جنسی در زنان یائسه می­باشد.

  روش کار: بررسی حاضر یک مطالعه توصیفی – تحلیلی مبتنی بر جامعه می­باشد که بر روی 405 زن یائسه 40 تا 65 ساله انجام گرفت. نمونه­گیری به صورت تصادفی چندمرحله­ای طبقاتی بود. داده­ها از طریق مصاحبه و با استفاده از پرسشنامه FSFI و یک پرسشنامه محقق ساخته بدست آمد و با بکارگیری آزمون­های توصیفی و تحلیلی مانند مدل رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک تحلیل شد.

  نتایج: شایعترین نوع ورزش، پیاده­روی (8/79%) بود. 61% از زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی بودند. نمره حیطه درد در افرادی که ورزش می­کردند، به­طور معنی­داری کمتر (نامطلوب­تر) بود (013/0= p ). نمره کلی FSFI و نمرات حیطه­های لغزنده­سازی و درد در گروهی که سایر ورزش­ها به جز پیاده­روی را انجام می­دادند، نسبت به گروهی که ورزش نمی­کردند و یا فقط پیاده­روی می­کردند، به­طور معنی­داری کمتر بود. دفعات ورزش در هفته با نمره حیطه لغزنده­سازی (014/0= ,p 18/0= r ) و ارگاسم (045/0= ,p 15/0= r ) همبستگی معنی­دار مثبت داشت. اما در بررسی عوامل پیشگویی کننده نمره کلی FSFI و نمر ات حیطه­ها، نتایج رگرسیون چندگانه معنی­دار نبود. رگرسیون لجستیک نشان داد با افزایش یکبار به تعداد دفعات ورزش در هفته، شانس کاهش تمایلات جنسی 2/80 % کم می­شود.

  نتیجه گیری: به نظر می­رسد در زنان یائسه تحت مطالعه، انجام ورزش می­تواند راهی برای جبران مشکلات کاهش روابط و تمایلات جنسی و نارضایتی­های ناشی از آن باشد. آنچه که می­تواند در بهبود عملکرد جنسی زنان یائسه اثرات مثبتی داشته باشد، انجام ورزش به تعداد هفتگی بیشتر است.


شایسته حاجی زاده، فهیمه رمضانی تهرانی، معصومه سیمبر، فرشاد فرزادفر،
دوره 13، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت­های دوران بارداری و نوزادی فرصتی برای مشاوره و کاهش عوارض مرتبط با بارداری و نوزادی را فراهم می­کند، انتظار می رود بکارگیری مجموعه مراقبت­های مادران باردار و نوزادان، منجر به بهبود این شاخص ها در این مراکز گردد.

روش مطالعه: این مطالعه مطالعه‌ای مقطعی است، نمونه پژوهش 668 مادر و کودک 2 ماهه، ابزارگردآوری داده­ها پرسشنامه وروش گردآوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه ساختار یافته بود.

نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد 9/35% از مادران حداقل یکی از عوارض بارداری، 1/5% حداقل یکی از عوارض پس از زایمان و 21% حداقل یکی از عوارض نوزادی را گزارش کرده اند. مدل لجستیک رگرسیون نشان داد که شانس گزارش حداقل یکی از عوارض بارداری در افرادی که سابقه بیماری طبی یا مامایی پرخطرداشته اند، بیش از دو برابر شده، در افرادی که استمرار مراقبت در دوران بارداری داشتند، 63% کاهش، در افرادی که مراقبت­های دوران بارداری را بطور کامل دریافت کرده­اند، 40% کاهش و به ازاء هر واحد افزایش در سن، 05/0% افزایش یافته است. شانس گزارش حداقل یکی از عوارض پس از زایمان به ازاء هر واحد افزایش در تراکم بهورز.70% افزایش یافته است. شانس گزارش حداقل یکی از عوارض نوزادی در افرادی که مراقبت­های دوران نوزادی را بطورکامل دریافت کرده، 48% کاهش و به ازاء هر واحد افزایش در تراکم بهورز، 50% افزایش یافته است.

نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه اهمیت نیروی انسانی بهورز در شناسایی عوارض پس از زایمان و نوزادی  و اهمیت استمرار مراقبت­های دوران بارداری و کیفیت مناسب خدمات دوران بارداری به منظور شناسایی زنان و نوزادان در معرض خطر و جلوگیری ازعوارض ناخوش بارداری و نوزادی را نشان داد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb