جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای حسن زاده

الهه توسلی، اکبر حسن زاده، رضا غیاثوند، آذر طل، داوود شجاعی زاده،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه بیماری­های قلبی- عروقی علت اصلی ناتوانی و مرگ و میر در بسیاری از کشورها به شمار می­رود. نظر به اهمیت آموزش به منظور ارتقای رفتارهای تغذیه­ای پیشگیری کننده از بیماری­های  قلبی- عروقی، این پژوهش با هدف تعیین تأثیر برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر آگاهی، نگرش  و عملکرد زنان خانه دار اصفهان در خصوص ارتقای رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری­های قلبی - عروقی انجام شد.

روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه  نیمه تجربی است، این مطالعه روی 68 زن خانه دار که به صورت تصادفی در 2 گروه آزمون (34 نفر) و شاهد (34 نفر) قرار گرفتند انجام شد، ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه خودساخته مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی و پرسشنامه FFQ (بسامد مصرف مواد غذایی) بود، پرسشنامه الگوی اعتقاد بهداشتی در سه زمان قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از آموزش تکمیل گردید و پرسشنامه FFQ در دو زمان قبل و 2 ماه بعد توسط زنان تکمیل گردید، بعد از انجام پیش آزمون، مداخله آموزشی در طی 6 جلسه آموزشی به مدت 6 هفته برای گروه آزمون انجام گرفت، در نهایت اطلاعات حاصل جمع آوری و  توسط نرم افزار  SPSS  با استفاده از آزمون­های آماری تی مستقل و آنالیز واریانس با تکرار مشاهدات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیکی تفاوت معنی­دار با هم نداشتند. قبل از مداخله تفاوت معنی­داری بین میانگین نمرات سازه­های مختلف این الگو در دو گروه مشاهده نشد ( آگاهی (855/0 p=)، حساسیت درک شده (628/0 p=)، شدت درک شده (259/0 p= منافع درک­ شده (695/0 p=)، موانع درک شده (693/0 p=)، خودکارآمدی درک شده(292/0 p=) بعد از مداخله تفاوت معنی­داری در  میانگین نمرات آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده و موانع درک شده و عملکرد بین دو گروه آزمون و شاهد مشاهده شد (001/0p<).

نتیجه گیری: با توجه به یافته­های پژوهش چنین استنباط می­شود که مداخله حاضر تأثیر مثبتی روی الگوی تغذیه زنان خانه­دار داشته است و مداخله در افزایش و بهبود میزان آگاهی، نگرش و عملکرد زنان مؤثر بوده است.


زهره رهائی، هاشم حشمتی، سید محمد مهدی هزاوه ای، اکبر حسن زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین رفتار آموزشی رابطان و رفتارهای پیشگیری کننده خانواده ها بر اساس مدل بزنف اجرا شد.

روش کار: در این پژوهش توصیفی کلیه رابطان (60 نفر) مناطق آندمیک شهر یزد که به روش سرشماری انتخاب شدند، پرسشنامه محقق ساخته را طی مصاحبه تکمیل نمودند. از خانواده های تحت پوشش هر رابط نیز دو خانواده به طور تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه توسط سرپرست خانواده (120 نفر) طی مصاحبه تکمیل شد. روایی و پایایی پرسشنامه مورد تأیید بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.

نتایج: آگاهی رابطان و نگرش آنها با نمره آگاهی خانواده ها ارتباط مستقیم داشت. قصد رفتار رابطان با رفتار خانواده ها همبستگی مستقیم داشت. همچنین بین عوامل قادر کننده رابطان با آگاهی، قصد، عوامل قادرکننده و رفتار خانواده ها و رفتار آموزشی رابطان با آگاهی، نگرش و رفتار خانواده ها همبستگی مستقیم مشاهده شد.

 نتیجه گیری: با توجه به نقش رابطان در  پیشگیری و بیماریابی و درمان بموقع لیشمانیوزها و از آنجا که دادن آگاهی به تنهایی نمی تواند رفتار آموزشی در رابطان ایجاد کند،  فراهم کردن آموزش مؤثر، نگرش و عوامل قادرکننده برای رابطان، تأثیر قابل ملاحظه ای بر رفتار خانواده ها و کنترل لیشمانیوزها خواهد داشت.


رقیه عابدینی، علیرضا چوبینه، جعفر حسن زاده،
دوره 10، شماره 3 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: (WMSDs) Work-related Musculoskeletal Disorders از مشکلات بهداشتی مهم در پرستاران می باشد. از جمله دلایل مهم WMSDs در کارکنان پرستاری وظایف جابجایی بیمار ( بلند کردن، انتقال و تغییر وضعیت بدنی بیماران) می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی خطر ابتلا به اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از جابجایی بیمار در کارکنان حرفه­ی پرستاری در بیمارستان­های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز به روش  Movement and assistance of  hospital patient(MAPO)  انجام شده است.

روش کار: در این مطالعه مقطعی 400 پرستار شاغل در 75 بخش از 11 بیمارستان مورد بررسی قرار گرفتند. داده­ها با استفاده از پرسشنامه­های ویژگی­های دموگرافیک، نوردیک و چک لیست MAPO گردآوری شدند. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از نرم افزار SPSS16 انجام گرفت.

نتایج: میانگین سن و سابقه کار افراد مورد مطالعه به ترتیب 44/6±78/30 و 75/5±92/6 سال بدست آمد. شیوع 12 ماهه WMSDs 2/88% گزارش شد. ارزیابی به روش MAPO نشان داد که بیش از 83 درصد از افراد در معرض خطر اختلالات بوده و در 5/20 درصد آنها خطر بالا می­باشد. نتایج نشان داد که وقوع علائم اسکلتی-عضلانی در کارکنان پرستاری مورد مطالعه با امتیاز شاخص MAPO دارای ارتباط معنی­دار است (028/0>p).

نتیجه­ گیری: وقوع اختلالات اسکلتی-عضلانی با شاخص MAPO ارتباط دارد. بنابراین، MAPO شیوه­ای کارآمد جهت شناسایی و ارزیابی خطر WMSDs ناشی از جابجایی بیماران در کارکنان پرستاری می­باشد. جهت بهبود شرایط، فاکتورهایی مانند ابزار کمکی جابجایی، عوامل محیطی و آموزش می­بایست مد نظر قرار گیرند.


مهدی خوشگو، مجتبی خادم الحسینی، رحمن پناهی، فرزاد شیدفر، پروین حسن زاده،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت الگوی غذایی کودکان در نشاط و تندرستی جامعه آینده و نیز تاثیر افسردگی مادران در ایجاد اختلال در انجام وظایفی مانند تنظیم عادات و رفتارهای غذایی کودکان، این مطالعه با هدف تعیین ارتباط میان افسردگی مادر و الگوی غذایی کودکان طراحی و اجرا شد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی، 313 نفر از کودکان مشغول به تحصیل در دبستان های شهر تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 98-97 از طریق نمونه­گیری خوشه­ای طبقه­بندی­شده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه­های اطلاعات دموگرافیکی و زمینه­ای مربوط به مادر و کودک، پرسشنامه استاندارد بک جهت سنجش وضعیت افسردگی مادر و پرسشنامه بسامد خوراک  جهت بررسی الگوی غذایی کودکان، گردآوری شد. داده­ها پس از جمع­آوری وارد نرم­افزارهایSPSS 22  وStata 13   شده و ابتدا با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، الگوهای غذایی غالب کودکان تعیین گردید. سپس با استفاده از آمارهای توصیفی، آزمون های من­ویتنی، کروسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، مورد تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: فراوانی افسردگی در بین مادران، 3/31% (98 نفر) بود. الگوی غذایی گیاهی میانگین امتیاز بیشتری را داشت و الگوی غذایی غالب در بین کودکان بود. طبق نتایج بین شاخص­های توده بدنی، قد کودک و دور کمر کودک با برخی از الگوهای غذایی همبستگی مستقیم و معنی دار وجود داشت (05/0>p). همچنین بین افسردگی مادران و الگوهای غذایی کودکان ارتباط معنی داری یافت نشد.
نتیجه­ گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش افسردگی مادران با الگوی غذایی کودکان ارتباط معنی‌دار ندارد. پیشنهاد میشود مطالعات مشابه با حجم نمونه بزرگتر اجرا گردد.
سوگند قاسم زاده، میترا حسن زاده، ساجده ودودی، زهرا علوی، مینو مطبوع ریاحی،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بهبود نشانگان کودک مبتلا به اختلال وسواسی جبری، روابط بین والدین و کودک، و رضایتمندی زوجیت والدین با کمک مداخله‌ شناختی رفتاری خانواده محور انجام شد.
روش کار: ﭘﮋﻭﻫﺶ حاضر، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪﺍﯼ ﻧﻴﻤﻪﺗﺠﺮﺑﻲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ انتخاب ﺗﺼﺎﺩﻓﻲ ﺁﺯﻣﻮﺩﻧﻲ ﻫﺎ ﺩﺭ دو ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻭ کنترل، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﻴﺶﺁﺯﻣﻮﻥ ﭘﺲﺁﺯﻣﻮﻥ ﺍﺳﺖ. جامعه پژوهش حاضر، کلیۀ دانش‌آموزان 9 تا 12 ساله شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1394-1395 شهر تهران بودند که به دلیل مشکلات وسواسی جبری به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره مراجعه کرده بودند و از میان آنان 28 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. مادران پرسش‌نامه‌های "مقیاس اضطراب اسپنس" (فرم والد)، "پرسش‌نامه ارتباط والد- فرزند" و "پرسش‌نامه رضایتمندی همسران افروز "(فرم کوتاه) و کودکان مقیاس اضطراب اسپنس(فرم کودک) را در دو نوبت پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل کردند.برنامه مداخله به طور کلی در 22 جلسه؛ 8 جلسه گروهی برای مادران، 8 جلسه بازی درمانی انفرادی برای کودک و 2 جلسه اختصاصی برای هر خانواده به شیوه شناختی رفتاری برگزار شد.
نتایج: تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که برنامه مداخله شناختی رفتاری خانواده محور در بهبود رضایتمندی زوجیت و تعامل والد کودک و همچنین کاهش اضطراب کودک موثر بوده است (01/0p<).
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که برنامه مداخله شناختی رفتاری خانواده محور منجر به بهبود روابط والدین و کودک مبتلا به اختلال وسواسی جبری و رضایتمندی زوجیت و کاهش اضطراب این کودکان و والدین می‌گردد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb