جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای سیمبر

معصومه سیمبر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

رمینه و هدف: رشد سریع جمعیت پس از سر شماری سال 1368 مورد توجه قرار گرفت و کنترل رشد و جمعیت برنامه تنظیم خانواده  به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شد. استراتژی­ها ی این برنامه تنظیم خانواده به کاهش سریع جمعیت و شاخص­های باروری انجامید و میزان مصرف روش های پیشگیری از بارداری از 49 درصد در سال 1367 به 8/73 درصد در سال 1386 رسید.این مقاله با هدف مرور برنامه تنظیم خانواده در ایران در طول چهار دهه گذشته وبحث در خصوص دلایل این موفقیت میپردازد تا الگویی برای ترویج سایر جوانب بهداشت باروری باشد.

روش کار: مرور سیستماتیک از مقالات ایندکس شده در مدلاین و پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، سر شماری دموگرافیک و سلامت و مطالعات آگاهی، نگرش و عملکرد وزارت بهداشت، سر شماری های ملی جمعیت سازمان آمار.

نتایج: برنامه تنظیم خانواده در ایران از سال 1345 شروع شد و با موفقیت های محدودی روبرو بود. بعد از سرشماری سال 1365 کنترل جمعیت به عنوان سیاست عمومی کشور قرار داده شد و توسط رهبران جامعه مورد حمایت قرار گرفت. محیطی حامی برای برنامه توسط وسایل ارتباط جمعی ایجاد شد و با تشکیل بخش جمعیت و تنظیم خانواده در وزارت بهداشت  و افزایش سطح پوشش خدمات بهداشتی اولیه، آموزش کارکنان ماهر و ارائه خدمات مجانی، این خدمات باز سازی شد، برای تقویت فعالیت های جامعه از داوطلبان و سازمان های غیر دولتی استفاده شد. برای ایجاد مهارت های فردی علاوه بر آموزش تنظیم خانواده در مراکز بهداشتی، آموزش درمدارس، دانشگاه ها و محل های کار، ارتش و کلاس های قبل از ازدواج نیز انجام شد و مشارکت مردان با ارایه روش­های مردانه مانند وازکتومی  یا کاندوم ترویج شد.

نتیجه گیری:  اصول ترویج بهداشت مبین دستاوردهای برنامه تنظیم خانواده در ایران هستند. اصولی که برای موفقیت در ترویج سایر برنامه های بهداشت باروری می بایست در نظر گرفته شوند.


زهره شاه حسینی، معصومه سیمبر، علی رمضانخانی، حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 1 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: هیچ یک از ابزارهای کمّی طراحی شده برای بررسی نیازهای سلامت دختران نوجوان متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی نوجوانان ایرانی نمی باشد. در این پژوهش، طراحی ابزاری روا و پایا برای بررسی نیازهای سلامت دختران نوجوان مورد نظر می باشد.

روش کار: این پژوهش روش شناسی در دو بخش کیفی و کمی انجام شد.در بخش کیفی برای تبیین مفهوم نیازهای سلامت و طراحی گویه های ابزار، مصاحبه های گروهی متمرکز با 67نوجوان18-12ساله(8گروه بحث متمرکز10-6نفره) ومصاحبه های فردی نیمه ساختاریافته با 11فرد کلیدی آگاه انجام پذیرفت.نمونه گیری مبتنی بر هدف و با حداکثر تنوع از افراد ساکن در شهرستان ساری صورت گرفت.در بخش کمی، روایی محتوا، روایی صوری، روایی سازه(تحلیل عاملی)، روایی ملاکی به همراه همسانی درونی وثبات ابزار مورد بررسی قرار گرفت.

نتایج: تحلیل محتوای داده های حاصل از مصاحبه های انجام شده به تبیین مفهوم نیازهای سلامت دختران نوجوان در5 درونمایه ی اصلی: نیازهای سلامت روانی- عاطفی،  نیازهای سلامت اجتماعی،  نیازهای سلامت جسمی، نیازهای آموزشی و اعتقادات منجر شد. متوسط شاخص روایی محتوای ابزار92/0 بود.تحلیل عاملی اکتشافی نشان دهنده 5عاملی بودن ابزار طراحی شده بود.همبستگی نمره پرسشنامه نیازهای سلامت دختران نوجوان با پرسشنامه کیفیت زندگی نوجوانان 66/0 بود (001/0p<).اندازه گیری همسانی درونی، ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه را90/0 واندازه گیری ثبات ابزار،  شاخص همبستگی درون خوشه­ای رادر فاصله زمانی دوهفته) 001/0p< ,984/0 (ICC= نشان داد.

نتیجه گیری: پرسشنامه طراحی شده، ابزاری روا و پایا و مطابق با شرایط فرهنگی جامعه ایرانی، برای بررسی نیازهای سلامت دختران نوجوان می باشد.


زهره کشاورز، معصومه سیمبر، علی رمضانخانی، حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: غربالگـری سرطان پستان و دهانه­ی رحـم یک رفتار ارتقاء دهنده سلامت محسوب می­گردند، و رفتار تحت تاثیر عوامل پیچیده­ای قرار دارد. نظریه­ی رفتار برنامه­ریزی شده چارچوب مفیدی برای پیش­بینی و درک رفتار بهداشتی و طراحی مداخلات آموزشی فراهم می­نماید و تلفیق این نظریه­ با سازه خود کارآمدی قابلیت پیشگویی نظریه­ را افزایش می­دهد. لذا تحقیق حاضر با هدف درک عوامل موثر بر رفتار غربالگری سرطان پستان و دهانه­ی رحم در زنان کارگر به عنوان پایه­ای برای برنامه­ریزی­های آموزشی انجام گرفت.

روش ­کار: این مطالعه یک رویکرد کیفی بر پایه "مدل تلفیقی رفتار برنامه­ریزی شده و خودکارآمدی" است. در این تحقیق 70 نفر از زنان کارگر 20 تا 45 ساله شاغل در کارخانجات شهرک صنعتی عباس­آباد پاکدشت در قالب ده گروه هفت نفره با حضور در جلسات مصاحبه بحث گروهی متمرکز، تجارب خود را پیرامون عوامل تاثیرگذار بر رفتار غربالگری پستان و دهانه­ی رحم بیان نمودند. نمونه­گیری مبتنی بر هدف و با حداکثر تنوع از بین زنان کارگر صورت پذیرفت.

نتایج: سطح آگاهی و نگرش زنان کارگر نسبت به روش­های غربالگری سرطان­های پستان و دهانه­ ی رحم پایین است. ترجیح و اهمیت به نظرات خانواده خصوصاً همسر و ترجیح درمان بیماری­ها نسبت به پیشگیری در جامعه، هنجارهای ذهنی زنان کارگر را تشکیل می­دادند. ­مهم­ترین موانع مشارکت زنان کارگر در غربالگری سرطان­های پستان و دهانه­ی رحم عبارت بودند از: عدم آگاهی، افسردگی و بی­حوصلگی، خستگی، خجالت از معاینات، ترس از معاینات و ترس از بیمار بودن، کیفیت نامناسب ارائه خدمات و عدم توجه به حریم خصوصی افراد، محدودیت اطلاع رسانی، دسترسی محدود زمانی و مکانی زنان کارگر به مراکز انجام غربالگری­ها و هزینه انجام غربالگری­ها.

نتیجه­ گیری: پیشنهـاد می­شود با طراحـی آموزش­هایی مختص زنان کارگر در محل کار جهت افزایش میزان آگاهی و ایجاد نگرش­های مثبت نسبت به غربالگری سرطان پستان و دهانه رحم، و نیز آموزش­هایی مختص خانواده­ها و کارفرمایان و برنامه­ریزان به جهت تشویق زنان و ایجاد امکانات و تسهیل دسترسی­های زنان در محل شهرک­های صنعتی گامی به سوی توانمند ساختن زنان کارگر در مشارکت در انجام غربالگری سرطان پستان و دهانه­ی رحم برداشت.


نسیم بهرامی، معصومه سیمبر، محمدعلی سلیمانی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: تبدیل شدن به فرد بالغی که از نظر جنسی سالم باشد یکی از فعالیت­های تکاملی کلیدی در نوجوانان است. سلامت جنسی شامل تکامل جنسی و بهداشت باروری و همچنین توانایی ایجاد و حفظ روابط درست بین فردی، ارزش قائل بودن برای بدن خویش، تعامل محترمانه با هر دو جنس به روش صحیح و اظهار تمایل، عشق و صمیمیت بر اساس ارزش­های پایدار فردی و اجتماعی است.
روش کار: در این مطالعه با استفاده از کلمات کلیدی نوجوانی، رفتار جنسی، روابط جنسی، رفتار پرخطر و بهداشت جنسی و همسالان مطالعات مرتبط از سال 1370 تا 1390 در IranMedex، Irandoc، Medlib، SID و google scholar مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: عوامل و چالش­های مرتبط با بهداشت جنسی نوجوانان را می­توان در چهار طبقه ­اصلی( دوازده زیر طبقه) شامل اعتقادات مذهبی و معنویت(خویشتنداری جنسی)؛ فقدان آموزش­های جنسی(باورها و دانسته­های غلط در مورد عملکرد جنسی، نگرش نوجوان نسبت به رفتارهای پرخطر و روابط جنسی، منابع اطلاعاتی نوجوانان، مهارت "نه گفتن")، جامعه و مسائل نوجوانان( تفاوتهای جنسیتی، ارتباط با همسالان، نظارت و کنترل توسط خانواده­ها، چالش­های ارتباطی نوجوان با والدین، عوامل اجتماعی اقتصادی و مراکز ارائه خدمات بهداشت باروری به نوجوانان) و پیامدهای رفتار جنسی در نوجوانان( احتمال ابتلا به بیماری­های مقاربتی) عنوان کرد.
نتیجه­ گیری: در برخی حیطه ­ها از جمله روابط والدین با فرزندان، تفاوت­های جنسیتی و بررسی میزان دانش، نگرش و رفتارهای جنسی و نیز تأثیر همسالان مطالعات خوبی در ایران انجام شده است اما در زمینه­ هایی از قبیل تأثیر معنویت و اعتقادات مذهبی، خویشتنداری، شیوع بیماری­های مقاربتی و ایدز، بررسی مهارت­های زندگی در نوجوانان و نیز انجام راهکارهای مداخله­ای برای ارتقای سلامت جنسی نوجوانان جای خالی زیادی وجود دارد.
فاطمه رحمانیان، معصومه سیمبر، علی رمضانخانی، فرید زایری،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: عفونت‏های مقاربتی یکی از شایع‏ترین عفونت‏ها در دنیا است که بیماری‏زایی قابل توجهی را ایجاد می‏کند. در سال­های اخیر در کشور ایران تعداد موارد بیماری افزایش نشان داده در نتیجه توسعه و اجرای برنامه‏های کنترل بیماری‏های مقاربتی به عنوان یک اولویت در نظر گرفته می‏شود. در حالیکه نقش قدرت وابسته به جنس در سلامت جنسی در سال های اخیر قابل توجه است، اما در حوزه پیشگیری از بیماری‏های مقاربتی توجه عملی به آن نشده است. این مطالعه به منظورتبیین مفهوم و ابعاد خدمات پیشگیری از بیماری‏های مقاربتی حساس به جنسیت انجام شد.

  روش کار: این مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوا انجام گردید. مشارکت کنندگان در این پژوهش 37 نفر از مدیران و ارائه دهندگان خدمات بهداشت باروری- جنسی واجد شرایط پژوهش بودند که با روش هدفمند در ابتدا و سپس روش گلوله برفی انتخاب و مورد مصاحبه عمیق فردی قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات از راهنمای سوال اولیه استفاده گردید. اطلاعات حاصل از 37 مصاحبه ضبط و تایپ گردید و با روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل گردید.

  نتایج: تحلیل محتوای یافته ها دو طبقه اصلی 1) ساختار خدمات حساس به جنسیت در سه بعد مدیریت، تسهیلات و کارکنان، و 2) فرآیندهای حساس به جنسیت شامل فرایندهای مراقبتی و آموزشی را آشکار ساخت.

  نتیجه گیری: ارائه خدمات پیشگیری از بیماری­های مقاربتی نیازمند مدیریت، تسهیلات و کارکنان حساس به جنسیت، و برنامه­ریزی برای مراقبت­ها و آموزش­ها ی حساس به جنسیت است.


سهیلا نظرپور، معصومه سیمبر، فهیمه رمضانی تهرانی، حمید علوی مجد،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: عملکرد جنسی می­تواند تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گیرد. هدف از مطالعه، بررسی همبستگی ورزش و عملکرد جنسی در زنان یائسه می­باشد.

  روش کار: بررسی حاضر یک مطالعه توصیفی – تحلیلی مبتنی بر جامعه می­باشد که بر روی 405 زن یائسه 40 تا 65 ساله انجام گرفت. نمونه­گیری به صورت تصادفی چندمرحله­ای طبقاتی بود. داده­ها از طریق مصاحبه و با استفاده از پرسشنامه FSFI و یک پرسشنامه محقق ساخته بدست آمد و با بکارگیری آزمون­های توصیفی و تحلیلی مانند مدل رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک تحلیل شد.

  نتایج: شایعترین نوع ورزش، پیاده­روی (8/79%) بود. 61% از زنان یائسه دارای اختلال عملکرد جنسی بودند. نمره حیطه درد در افرادی که ورزش می­کردند، به­طور معنی­داری کمتر (نامطلوب­تر) بود (013/0= p ). نمره کلی FSFI و نمرات حیطه­های لغزنده­سازی و درد در گروهی که سایر ورزش­ها به جز پیاده­روی را انجام می­دادند، نسبت به گروهی که ورزش نمی­کردند و یا فقط پیاده­روی می­کردند، به­طور معنی­داری کمتر بود. دفعات ورزش در هفته با نمره حیطه لغزنده­سازی (014/0= ,p 18/0= r ) و ارگاسم (045/0= ,p 15/0= r ) همبستگی معنی­دار مثبت داشت. اما در بررسی عوامل پیشگویی کننده نمره کلی FSFI و نمر ات حیطه­ها، نتایج رگرسیون چندگانه معنی­دار نبود. رگرسیون لجستیک نشان داد با افزایش یکبار به تعداد دفعات ورزش در هفته، شانس کاهش تمایلات جنسی 2/80 % کم می­شود.

  نتیجه گیری: به نظر می­رسد در زنان یائسه تحت مطالعه، انجام ورزش می­تواند راهی برای جبران مشکلات کاهش روابط و تمایلات جنسی و نارضایتی­های ناشی از آن باشد. آنچه که می­تواند در بهبود عملکرد جنسی زنان یائسه اثرات مثبتی داشته باشد، انجام ورزش به تعداد هفتگی بیشتر است.


زهرا کیانی، معصومه سیمبر، ماهرخ دولتیان، فرید زایری،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف : توانمندی زنان به معنی قدرت بخشی به زنان برای تصمیم ‌‌ گیری مستقل درباره موضوعات اساسی زندگی است. مهم ‌ ترین چالش ‌ های سلامت زنان حاکی از ناتوانی در تصمیم گیری باروری بوده است. توانمندی زنان هدف سوم اهداف توسعه هزاره است و تاثیر تعیین کننده های اجتماعی سلامت بر این اهداف به رسمیت شناخته شده است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری طراحی گردید.

  روش کار : پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- همبستگی بر روی 400 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود. ابتدا مراکز بهداشتی به روش تصادفی ساده و سپس سهمیه ای انتخاب شدند و نهایتاً نمونه گیری به شیوه ی در دسترس انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه اجتماعی و اقتصادی و پرسشنامه توانمندی زنان در باروری می باشد. برای تجزیه و تحلیل و یافتن روابط از SPSS نسخه 17 استفاده شد.

  نتایج: یافته ها نشان داد زنان از سطح متوسط توانمندی در باروری برخوردار بودند. تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری ارتباط داشته و در این میان بیش ترین ارتباط با تحصیلات زنان بوده است ( 001/0 p= ، 44/0 r= ).

  نتیجه گیری : توانمندی زنان در کل و در بعد تنظیم خانواده نیازمند توجه ویژه است، تعیین کننده های اجتماعی ساختاری سلامت با توانمندی زنان در باروری در ارتباط بوده و بر همین اساس برنامه ریزی گسترده ای برای تقویت جایگاه زنان در خانواده و جامعه باید صورت پذیرد.


شایسته حاجی زاده، فهیمه رمضانی تهرانی، معصومه سیمبر، فرشاد فرزادفر،
دوره 13، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت­های دوران بارداری و نوزادی فرصتی برای مشاوره و کاهش عوارض مرتبط با بارداری و نوزادی را فراهم می­کند، انتظار می رود بکارگیری مجموعه مراقبت­های مادران باردار و نوزادان، منجر به بهبود این شاخص ها در این مراکز گردد.

روش مطالعه: این مطالعه مطالعه‌ای مقطعی است، نمونه پژوهش 668 مادر و کودک 2 ماهه، ابزارگردآوری داده­ها پرسشنامه وروش گردآوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه ساختار یافته بود.

نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد 9/35% از مادران حداقل یکی از عوارض بارداری، 1/5% حداقل یکی از عوارض پس از زایمان و 21% حداقل یکی از عوارض نوزادی را گزارش کرده اند. مدل لجستیک رگرسیون نشان داد که شانس گزارش حداقل یکی از عوارض بارداری در افرادی که سابقه بیماری طبی یا مامایی پرخطرداشته اند، بیش از دو برابر شده، در افرادی که استمرار مراقبت در دوران بارداری داشتند، 63% کاهش، در افرادی که مراقبت­های دوران بارداری را بطور کامل دریافت کرده­اند، 40% کاهش و به ازاء هر واحد افزایش در سن، 05/0% افزایش یافته است. شانس گزارش حداقل یکی از عوارض پس از زایمان به ازاء هر واحد افزایش در تراکم بهورز.70% افزایش یافته است. شانس گزارش حداقل یکی از عوارض نوزادی در افرادی که مراقبت­های دوران نوزادی را بطورکامل دریافت کرده، 48% کاهش و به ازاء هر واحد افزایش در تراکم بهورز، 50% افزایش یافته است.

نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه اهمیت نیروی انسانی بهورز در شناسایی عوارض پس از زایمان و نوزادی  و اهمیت استمرار مراقبت­های دوران بارداری و کیفیت مناسب خدمات دوران بارداری به منظور شناسایی زنان و نوزادان در معرض خطر و جلوگیری ازعوارض ناخوش بارداری و نوزادی را نشان داد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb