جستجو در مقالات منتشر شده


11 نتیجه برای شاه طاهری

علی مشکینیان، حسن اصیلیان، شاهرخ نظم آرا، سیدجمال الدین شاه طاهری،
دوره 1، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

هدف از این مطالعه ارزیابی میزان سرب موجود در هوای منطقه 12 شهرداری تهران و نیز بررسی غلظت آن در ادرار کارگران خدمات شهری شاغل به کار در منطقه مزبور می باشد. در این مطالعه کارگران گروه مورد با افراد گروه کنترل که غیر از محیط کار در سایر موارد با آنها همسان بوده اند مورد مقایسه قرار گرفته اند. با استفاده از روش نمونه برداری و تجزیه، توصیه شده توسط EPA، میزان سرب هوا در سه ایستگاه، نمونه برداری شده و به منظور تعیین مقدار سرب آنها توسط دستگاه جذب اتمی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین غلظت سرب در هر سه ایستگاه، در منطقه 12 شهرداری به جز در روزهای پنج شنبه و جمعه بالاتر از حد مجاز بود (1.5µg/m³) و (0.32±1.9). همچنین میزان سرب در نمونه های ادرار گرفته شده از افراد گروه مورد و شاهد برطبق روش پیشنهادی HSE یا استفاده از روش جذب اتمی اندازه گیری شد. میانگین غلظت سرب ادرار در افراد گروه مورد، بطور معنی داری (P<0.001) بالاتر از حد استاندارد (200µg/l) بوده به نحوی که 77.1% این افراد دارای غلظت سربی بالاتر از حد استاندارد بودند (353.73±643.86). آزمون تی مستقل (Independent T-test) نشان داد که میانگین غلظت سرب ادرار کارگران گروه مورد نسبت به افراد گروه کنترل افزایش معنی داری داشته است (P<0.001). میانگین غلظت سرب افراد سیگاری نسبت به افراد غیر سیگاری در بین کارگران گروه مورد افزایش معنی دار نشان داد (P<0.043) آزمون آماری همبستگی پیرسون (Pearson correlation test) نشان داد که بین میزان سرب ادرار و متغیرهای کمی سن (P<0.011 و R=0.427)، سابقه کار (P<0.632 و R=0.385) و سابقه استعمال سیگار (P<0.09 و R=0.632) در بین افراد گروه مورد، ارتباط معنی داری وجود دارد. همچنین باتوجه به انجام آزمون Kruskal-Wallis مشخص شد که میزان سرب ادرار در افراد گروه مورد، مستقل از میزان تحصیلات و شیفت کاری می باشد.


سید جمال الدین شاه طاهری ، فرهاد قمری ، فریده گل بابایی ، عباس رحیمی ، محسن عبدالهی ،
دوره 3، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

در این مطالعه با استفاده از مواد جاذب جامد، عوامل موثر بر تغلیظ و تخلیص ترانس، ترانس - موکونیک اسید مشتمل بر pH نمونه، غلظت نمونه، حجم و سرعت عبور نمونه از روی جاذب، نوع حلال شستشو (Washing solvent) و شویش (Elution solvent) و نوع جاذب مورد ارزیابی قرار گرفت. اسید مذکور به عنوان متابولیت بنزن می باشد که بعد از آماده سازی نمونه های آزمایشگاهی (Sample preparation)، با استفاده از دستگاه HPLC مجهز به ستون C18. 0.5µm) و (250 cm × 4.6 mm id و آشکارساز UV در طول موج 259 نانومتر و با به کارگیری فاز برنده (حامل): آب، متانول، اسید استیک v/v/v)؛(69:30:1 در سرعت جریان فاز برنده 1ml/min،تعیین گردید و راندمان بازیافت آن از فاز جامد به دست آمد. در این ارزیابی آزمایشگاهی، فاز جامد تبادل آنیونی قوی (SAX) در آماده سازی نمونه با جاذبهای غیرقطبی 8 C و C18مقایسه شد. راندمان بازیافت موکونیک اسید با نوع جاذب، نوع حلال شستشو، حجم نمونه، pH نمونه و سرعت عبور نمونه دارای ارتباط معنی داری بود (p<0.001). بهترین بازیافت در pH=7 و سرعت عبور 1ml/min و اسیداستیک 1% به عنوان حلال شستشو و اسیداستیک 10% به عنوان حلال شویش با استفاده از جاذب SAX به دست آمد. در این مطالعه بین غلظت نمونه و میزان بازیافت موکونیک اسید رابطه معنی داری وجود نداشت (P>0.05). بازیافت موکونیک اسید از نمونه های ادراری Spiked در غلظت 0.1-10 µg/ml بیش از 95% به دست آمد.حد تعیین (Limit of detection) این ماده با شرایط کروماتوگرافی ذکر شده فوق 0.01µg/ml (هفتاد مرتبه کمتر از استاندارد مواجهه بیولوژیکی) تعیین گردید. همچنین روش بهینه شده با استفاده از نمونه های Spiked در سه غلظت 0.1µg/ml و 1µg/ml و 10µg/ml معتبرسازی شد که قابلیت تکرارپذیری مناسب آن در شش روز متوالی (Day-to-day reproducibility) و در طول یک روز (Within-day reproducibility) مورد تایید قرار گرفت.


جبرائیل نسل سراجی، سید علی موسوی، سید جمال الدین شاه طاهری، محمد   پور مهابادیان،
دوره 3، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده

در این تحقیق، هدف بررسی ریسک فاکتورهای ایجاد کننده اختلالات اسکلتی_عضلانی اندامهای فوقانی( شامل اعمال نیروی بیش از حد، وضعیت بدنــی نامناسب، فقدان زمان بازگشت کافی، تکرار زیاد فعالیتها در دقیقه، عوامل تأثیر گذار و اضافی) به وسیله روش اکرا بوده است. تلفیقی از چهار روش جمع آوری اطلاعات شامل روش مشاهده ای (برای آنالیز مشاغل و وظایف دارای حرکات تکراری)، روش مصاحبه (برای پرسش در مورد اختلالات اسکلتی_عضلانی اندامهای فوقانی)، روش پرسشنامه اسکلتی_عضلانی نوردیک (NMQ)، و روش شاخص فعالیتهای تکراری شغلی (OCRA) استفاده شده است. در این تحقیق ملاحظه گردید که 86/0% از وظایف کاری دارای ریسک پایین، 93/87% از وظایف کاری دارای ریسک متوسط و 21/11% از وظایف کاری دارای ریسک بالا می‌باشند. میانگین شاخص مواجهه در چهار شغل مقدمات ریسندگی، ریسندگی، مقدمات بافندگی و بافندگی با هم اختلاف معنی داری دارد. (003/0=p) همچنین شغل بافندگی دارای بالاترین ریسک خطر بروز اختلالات اسکلتی_عضلانی اندام فوقانی می‌باشد. میانگین شاخص مواجهه مربوط به دست راست ودست چپ نیز اختلاف معنی داری نشان داد (001/0p<). خطرناکترین وظیفه برای دست راست، مرتب کردن رولهای بسته بندی شده در داخل کامیون وخطرناکترین وظیفه برای دست چپ، کار با دستگاه بافندگی جدید می‌باشد. بین اختلالات بخشهای مختلف اندام فوقانی با سن، اختلاف معنی داری به دست آمد(05/0p<). روش اکرا می تواند برای ارزیابی و بررسی ریسک فاکتورهای ایجاد کننده اختلالات اسکلتی - عضلانی اندامهای فوقانی در وظایف تکراری در کارخانه نساجی به کاررود . شغل بافندگی به علت داشتن همه ریسک فاکتورهای مورد بررسی خطرناکترین شغل بوده و دست راست به علت به کارگیری بیشتر نسبت به دست چپ در معرض اختلالات اسکلتی - عضلانی قرار دارد . مچ دست به علت این که بیشتر از سایر بخشهای اندام فوقانی در معرض ریسک فاکتورهای مورد بررسی قرار دارد ، بیشترین درصد اختلالات را به خود اختصاص داده است.


آرام تیرگر ، فریده گل بابایی ، کرامت اله نوری ، سیدجمال الدین شاه طاهری ، محمدرضا گنجعلی ، جواد حامدی ،
دوره 4، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: کروم شش ظرفیتی یک عامل مخاطره آمیز شغلی است که مواجهه با آن از سوی بسیاری از سازمان ها سرطانزا شناخته شده است. شدت خطر، کثرت شاغلین در معرض و پایین بودن تراکم مجاز موجب می گردد تا استفاده از دقیق ترین شیوه های نمونه برداری، تجزیه شیمیایی، و تکنیک های کنترل ضرورت یابد. بدیهی است جهت توسعه، ارزیابی و مقایسه روش های مختلف نمونه برداری، تجزیه شیمیایی و تکنیک های کنترل و همچنین بررسی عوامل موثر در تعیین تراکم آلودگی هوا به کروم، در اختیار داشتن تولید کننده میست بسیار کمک کننده است.

روش کار: با اقتباس از یک وان آبکاری کروم سخت که قسمت اعظم آن CrO3 است منبعی از تولید میست طراحی و ساخته شد. به منظور کنترل شرایط نمونه برداری محفظه ای از جنس پلکسی گلاس در بالای تولید میست نصب گردید. بر روی دیواره محفظه در مجموع 60 منفذ در سه ردیف با فاصله معین جهت نمونه برداری همزمان پیش بینی شد. با استفاده از 48 سری نمونه برداری همزمان توسط چهار نمونه بردار روبسته (Closed face filter cassette) منطبق با روش NIOSH 7600 در جایگاه های مختلف، یکنواختی تراکم درون محفظه نمونه برداری، اثر ارتفاع نمونه بردارها از سطح محلول درون وان، و فاصله هدها از هم مورد بررسی قرار گرفت.

نتایج: نتایج آنالیز واریانس (ANOVA) روی داده های نمونه برداری همزمان، گویای عدم اختلاف معنی دار آماری بین تراکم میست کروم در جایگاه های مختلف بود (P=0.802). محاسبه ضریب تغییرات تراکم (CV) در جایگاه های مختلف طی نمونه برداری های همزمان در ارتفاع های متفاوت حاکی از کمتر بودن دامنه تغییرات این ضریب در ارتفاع 50 سانتیمتر می باشد (1.04±1.89 در مقایسه با 2.12±2.2 و 1.60±(1.89. این مقایسه برای نمونه برداری هایی با فاصله کمتر از 7.5 و 15-7.5 سانتیمتر گویای پایین تر بودن دامنه تغییرات ضریب مذکور در فاصله کمتر از 7.5 سانتیمتر بود (0.92±1.65 در برابر 1.77±(1.07.

نتیجه گیری: با توجه به نتایج حداکثر یکنواختی در تولید میست در ارتفاع پنجاه سانتیمتر از سطح محلول و نمونه بردارهایی با فاصله کمتر از هفت و نیم سانتیمتر از هم، قابل ابتیاع است.


فریده گل بابایی ، سلیمان خواجی ، آرام تیرگر ، سیدجمال الدین شاه طاهری ، کرامت اله نوری جلیانی ،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: کروم شش ظرفیتی یکی از عوامل شغلی سرطانزا در انسان است که انتشار آن در هوا سلامت بسیاری از کارگران را به خطر انداخته است. کثرت افراد در معرض و جدیت خطر موجب گردیده است تا طی سال های اخیر بطور قابل ملاحظه ای از آستانه مجاز مواجهه با آن کاسته شود و همزمان روش های متعددی جهت تعیین مقدار سریعتر و دقیقتر آن توسعه یابد. نظر به نقش غیرقابل انکار ابزارهای نمونه برداری و عوامل موثر بر آن در تعیین دقیق تراکم آلودگی، هدف از این تحقیق مقایسه عملکرد نسبی نمونه بردارهای مختلف و بررسی برخی عوامل موثر شامل ارتفاع نمونه برداری، غلظت محلول درون وان، و مدت نمونه برداری بوده است.

روش کار: به منظور تولید میست از یک مولد و محفظه نمونه برداری با قابلیت اثبات شده تولید اتمسفر یکنواخت میست کروم موجود در آزمایشگاه بهداشت حرفه ای دانشکده بهداشت استفاده شد. بررسی عملکرد چهار نمونه بردار ذرات قابل تنفس IOM) و ‍CIS) و ذرات کل (روبسته و روباز) نیز از طریق نمونه برداری همزمان انجام پذیرفت. نمونه ها منطبق با روش استاندارد NIOSH 7600 توسط فیلترهای پلی وینیل کلراید (PVC) با دبی 20.1 لیتر بر دقیقه، جمع آوری و تجزیه و تحلیل شدند. همچنین اثر متغیرهای دیگری شامل: ارتفاع نمونه برداری (ارتفاع های 30 و 50 سانتی متر از سطح محلول وان)، مدت زمان نمونه برداری (مدت 30 و 90 دقیقه) و غلظت وان آبکاری (125 و 250 گرم در لیتر)، بر عملکرد نمونه بردارهای فوق مورد ارزیابی قرار گرفت. اینکار از طریق 20 سری نمونه برداری همزمان، در دامنه وسیعی از تراکم بین 2 تا 2725 میکروگرم بر متر مکعب صورت پذیرفت.

نتایج: نتایج حاصل از تحلیل بلوکی تصادفی کامل، گویای اختلاف معنی دار آماری در عملکرد نمونه بردارهای مختلف با یکدیگر بوده است (P<0.001). اختلاف آماری مذکور بین نمونه بردارها در مدت ها، ارتفاع ها، و غلظت های مختلف نیز وجود داشته است. آزمون مقایسه ای چندگانه شفه نشان داد که اختلاف موجود مابین نمونه بردارها مربوط به عملکرد متفاوت نمونه بردار IOM بوده است. ضمنا نمونه بردار IOM دارای بیشترین دقت بوده است.

نتیجه گیری: کارایی نمونه بردارهای ذرات کل و ذرات قابل تنفس در ارزیابی تراکم میست کروم شش ظرفیتی هم ارز نمی باشند و ضمنا علیرغم وجود اختلاف معنی دار آماری بین دو سطح (P<0.05)، عامل های ارتفاع نمونه برداری (4.095.56 در برابر 8.6884.8 میکروگرم بر مترمکعب)، غلظت محلول درون وان (2.734.96 در مقابل 11.887.85 میکروگرم بر مترمکعب)، و مدت نمونه برداری (6.886.34 در مقایسه با 5.908.90 میکروگرم بر مترمکعب)، این عوامل فاقد اثر تعیین کننده ای بر روی تراکم بدست آمده از نمونه بردارها بوده اند (P>0.05). همچنین نمونه بردار CIS بدلیل آسیب پذیری در نتیجه خاصیت اسیدی میست کروم، وسیله مناسبی جهت نمونه برداری از میست کرومیک اسید نمی باشد.


فریده گلبابایی، مرضیه استادی، کاظم محمد، وجیهه استادی، مسعود ریسمانچیان، آرام تیرگر، سید جمال الدین شاه طاهری،
دوره 5، شماره 3 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : مواجهه با کروم شش ظرفیتی طی فرایند آبکاری کروم همواره با عوارضی مانند زخم های پوستی، سوراخ شدن تیغه بینی، سرطان ریه و آسیب کلیوی همراه است. در این مطالعه امکان استفاده از پایش های بیولوژیک به منظور بررسی میزان مواجهه کارگران آبکار با کروم شش ظرفیتی مورد تحقیق قرار گرفت. بدین منظور، میانگین تراکم کروم شش ظرفیتی در هوای تنفسی، میانگین غلظت کروم ، بتا دو میکروگلبولین ((2M وآنزیم ان استیل بتا دی گلوکز آمینیداز (NAG) در ادرار پایان شیفت کارگران آبکاری و ارتباط میان میزان مواجهه و مقادیر شاخص های بیولوژیکی بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه 45 کارگر آبکار کروم(گروه مواجهه یافته)و40 کارگر آبکار روی(گروه مواجهه نیافته)شاغل در آبکاریهای شهر اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند.نمونه های مورد نظر از هوای منطقه تنفسی و ادرار کارگران در پایان شیفت کاری تهیه شد. تعیین تراکم کروم شش ظرفیتی در هوای تنفسی با.استفاده از روشNIOSH7600،تعیین غلظت کروم ادراری با استفاده از دستگاه جذب اتمی مجهزبه کوره گرافیتی و تعیین مقدار بتا دومیکروگلبولین و آنزیم ان استیل بتا دی گلوکزآمینیداز توسط کیتهای تجاری مربوطه انجام پذیرفت.
نتایج: با توجه به نتایج، میانگین هندسی تراکم کروم شش ظرفیتی در هوای تنفسی آبکاران کروم(μg/m3 577/14) بطور معنی داری بیش از میانگین این فاکتور در آبکاران روی (μg/m3 862/0) بوده است (001/0(p<. همچنین میانگین غلظت کروم ادرار در کارگران آبکاری کروم (μg/g creatinine 198/9) بیش از میانگین غلظت کروم در ادرار آبکاران روی (μg/g creatinine 811/1) بود (001/0p<). بعلاوه اختلاف موجود بین میانگین غلظت آنزیمNAG در ادرار پایان شیفت آبکاران کروم (IU/g creatinine607/12) و آبکاران روی ( IU/g creatinine824/6) از اختلاف معنی دار آماری برخوردار بوده است. (001/0(p< در حالیکه میان میانگین بتا دو میکروگلبولین ادراری در گروه های مواجهه یافته و نیافته ، اختلاف معنی‌داری آماری مشاهده نشد(05/0(p<. ارزیابی ارتباط میان تراکم کروم شش ظرفیتی در هوای تنفسی و غلظت کروم در ادرار پایان شیفت آبکاران کروم (838/0 = r) , (001/0(p< و غلظت آنزیمNAG(304/0=r ( , (001/0(p< گویای همبستگی مثبت و معنی داری بین آنها بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به عدم تفاوت معنی‌دار آماری بین میانگین غلظت بتا دو میکروگلبولین در ادرار پایان شیفت آبکاران کروم و میانگین این فاکتور در آبکاران روی می‌توان اظهار داشت که بتا دو میکروگلبولین اندیکارتور حساسی به منظور بررسی میزان مواجهه کارگران آبکار با کروم شش ظرفیتی نبوده و در مقابل با توجه به تفاوت معنی دار بین میانگین غلظت کروم و غلظت آنزیم NAG در ادرار پایان شیفت دو گروه مذکور، و همبستگی آنها با میزان مواجهه کارگران آبکار این مارکرها را میتوان اندیکاتوری حساس تر, قابل اعتمادتر و اختصاصی تر در بررسی میزان مواجهه افراد و نیز بررسی آسیبهای اولیه کلیوی ناشی از مواجهه شغلی با کروم شش ظرفیتی دانست.


فریده گل بابائی، آرزو اسماعیل زاده، عباس رحیمی، سیدجماالدین شاه طاهری،
دوره 6، شماره 3 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : هودهای آزمایشگاهی اولین لایه حفاظتی برای کارکنان آزمایشگاه در برابر عوامل شیمیایی زیان آور می باشند. با توجه به کثرت شاغلین در آزمایشگاه ها بویژه در صنایع پتروشیمی ؛ این پژوهش با هدف ارزیابی عملکرد هودهای آزمایشگاهی، با استفاده از گاز ردیاب انجام گردید. تا بتوان براساس آن عملکرد هودهای آزمایشگاهی را مورد ارزیابی قرار داد.
روش کار:
در این پروژه عملکرد 22 عدد هود در آزمایشگاه یک شرکت پتروشیمی تحت ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور عملکرد هودها براساس آزمونهای کیفی (سرعت دهانه) با استفاده از آنمومتر حرارتی و کمی (گاز ردیاب ) با استفاده از گاز SF6 ، مطابق با استاندارد ASHRAE 110-95 انجام شد .
نتایج : میانگین سرعت دهانه هر یک از هودها در مقایسه با حداقل مقدار قابل قبول سرعت دهانه fpm) 80) نشان داد که 09/9% از هودها آزمون را با موفقیت گذرانده (001/0=p). و دارای سرعت دهانه قابل قبول می باشند. مقایسه نتایج آزمون گاز ردیاب با حداکثر قابل قبول استاندارد ppm) ASHRAE 110 1/0) نشان داد که 5/4% از هودها معیار پذیرش را کسب نمودند (001/0= p). بررسی نتایج نشان داد که تمامی هودهایی که دارای سرعت دهانه مناسب بودند (09/9% از هودها) در آزمون گازردیاب حداقل معیارهای قابل قبول را نداشتند و هودهایی که از این معیار برخوردار بودند (5/4%) از مجموعه هودهای با سرعت قابل قبول (09/9%) نمی باشند.
نتیجه گیری:
به دلیل عدم همخوانی میان آزمونهای سرعت دهانه و گازردیاب ، بررسی عملکرد هودهای آزمایشگاهی الزاماً باید بر اساس براساس آزمون کمی گاز ردیاب انجام پذیرد از طرفی آزمون سرعت دهانه که یک آزمــون تکمیلی است و سنجش آن به تنهایی منجر به نتایج کاذب می گردد.
فاطمه کارگر، سیدجماالدین شاه طاهری، فریده گلبابایی، ابوالفضل برخورداری، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه وهدف: سرب از جمله فلزات سمی است که در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می­گیرد و لذا امکان مواجهه­های شغلی و محیطی با این عنصربه انحاء مختلف وجود دارد. با توجه به سمیت بسیار بالایی که این فلز از خود نشان داده است، بروز آسیب­های جدی در شاغلین شایع است. از آنجایی که سرامیک سازی یکی از صنایع بومی در کشور تلقی می­شود، در این مطالعه ارزیابی مواجهه شغلی لعاب­کاران با فلزسرب در یک صنعت سرامیک سازی مورد نظر قرار گرفت.

روش ­کار: برای انجام این مطالعه، پس از انجام هماهنگی­های لازم با یک کارخانه سرامیک سازی، 55 نفرلعاب کار(39 لعاب کارکاشی و16لعاب کارسفال) بعنوان گروه مواجهه انتخاب شدند. پرسشنامه­ای شامل مشخصات فردی لعاب کاران ومحیط کار آنها درحین نمونه­برداری تکمیل گردید تا میانگین غلظت فلز سرب با متغیرهای نوبت کاری، نوع شغل، نوع سامانه تهویه و ساعات اضافه­کاری مقایسه شود. برای نمونه برداری ذرات از پمپ نمونه برداری ساخت شرکتSKC وصافیهای استرسلولزی باپورسایز 8/0 میکرون و قطر 37 میلی متر استفاده شدند. دبی پمپ طبق روش NIOSH 7300   l/min,2 تنظیم شد. بعدازنمونه برداری، هرصافی شامل ذرات فلزات به آزمایشگاه منتقل و درمخلوط 4به 1 اسیدنیتریک و پرکلریک هضم شدند (روشNIOSH 7300). سپس آنالیز با استفاده از دستگاه  ICP-AESانجام گرفت. برای حذف میزان خطا و آلودگی­های احتمالی در هنگام نمونه برداری یا انتقال، تعدادی نمونه به عنوان شاهد از کارمندان بخش اداری نیز برگزیده و بطورمشابه آماده سازی شدند. همچنین تست اسپیرومتری ازلعاب­کاران وگروه شاهد بعمل آمد.

نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین غلظت فلز سرب بالاترازحد مجاز می­باشد( mg/m 17/0). آزمون t مستقل نشان داد که  بین میزان سرب هوای منطقه تنفسی و متغیرهای کیفی نوبت کاری (صبح و بعد ازظهر) و سامانه تهویه (دارد-ندارد) دربین لعاب­کاران ارتباط معنی­داری وجود دارد همچنین نتایج آزمون آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که میزان سرب هوای منطقه تنفسی با متغیر تعداد ساعات اضافه­کاری ارتباط معنی­دار دارد.

نتیجه گیری: غلظت سرب در صنعت سرامیک سازی در هوای منطقه تنفسی بیش از حد مجاز است و با توجه به بیماریزایی بالای این فلز، لازم است تدابیر حافظتی فردی، شغلی و محیطی توسط متولیان این صنعت مد نظر قرار گیرد. همچنین پایش­های بالینی در بدو استخدام، معاینات دوره­ای و انجام تست اسپیرومتری دربرنامه سلامت کارگران از اهم تدابیری است که باید مورد توجه قرار گیرد .


فریده گلبابایی، رضا کاظمی، بنفشه گلستان، مهران پورتالاری، سید جمال الدین شاه طاهری، مسعود ریسمان چیان،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف:.با توجه به اثرات حاد و مزمن حلال های آلی، که نقاشان خودرو در مواجهه طولانی مدت با آنها هستند ، ارزیابی و کنترل آنها برای حفظ سلامت کارکنان از اهمیت خاصی برخوردار است . در این تحقیق قصد بر آن است به منظور ارزیابی صحیح میزان مواجهه وانتخاب راه کارهای صحیح کنترلی،مهمترین عوامل تاثیر گذار در انتشار آلودگی با تاکید برارزیابی مواجهه با بنزن ، تولوئن، زایلن و اتیل بنزن(BTEX)، شناسایی و تعیین گردد .

روش کار: در این تحقیق با مطالعه  دقیق فرایند رنگ آمیزی یک شرکت خودرو سازی ، عوامل احتمالی تاثیر گذار ، حلال های آلی موجود در رنگ و ایستگاه های انتشار حلال های آلی شناسایی شده و سپس با توجه به تعداد متغیرهای مورد بررسی و سطوح آنها و 5 نمونه به ازای هر ترکیب از متغییرها و نمونه های شاهد، 240 نمونه هوا تعیین شد.  نمونه ها بر اساس روش 1501 NIOSH جمع آوری ، آنالیز و تعیین مقدار گردید ، و در نهایت اطلاعات بدست آمده بوسیله نرم افزار   spss11.5 و آزمونهای رگرسیون چندگانه و آنالیزواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند  .

نتایج: در بـین حلال های مورد مطالعـه، مواجـهه با بنزن در کلیه وظایف شغلی و مواجـهه با تولوئن در ایستگاه ها رنگ رویه و رنگ آسـتر بالاتر از حدود مجاز مواجـهه تشخیص داده شد( 05/0 p<). مواجـهه با اتیل بنزن و زایلن کـمتر از حـدود مجـاز بود ( 05/0 p<).مهمترین عوامل تاثیرگذار بر میانگین مواجهه با هر چهار حلال مورد مطالعه به ترتیب میزان اثرگذاری عبارت از : وظیفه شغلی ، نوع پیستوله و نوع رنگ مصرفی بوده است( 05/0 p<) .     

نتیجه گیری: از دلایل تاثیر متغیرهای وظیفه شغلی ،نوع پیستوله و رنگ بر میزان مواجهه با BTEX، متفاوت بودن بار کاری هر وظیفه شغلی ،کارایی متفاوت دو نوع پیستوله مورد استفاده و تفاوت در فرمولاسیون حلال های رنگ است. همچنین به دلیل وجود بنزن به صورت ناخالصی در حلال رنگ، میزان مواجهه با آن بیشتر از حد مجاز می باشد.  بنابراین توجه به عواملی تاثیر گذار در حین ارزیابی و کنترل جهت کسب نتایج مطمئن تر توصیه می شود.   


مهدی جهانگیری، جواد عدل، سید جمال الدین شاه طاهری، حسین کاکوئی، عباس رحیمی فروشانی، علیمراد رشیدی، امیر قربانعلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی انطباق کارتریج ماسک های تنفسی با استانداردهای مورد پذیرش، جهت حصول اطمینان از کارایی آنها در حفاظت از دستگاه تنفسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است .این مطالعه با هدف بررسی میزان انطباق کارایی کارتریج ماسک های تنفسی ویژه بخارهای آلی موجود در شرکت های مختلف پتروشیمی با  استاندارد EN 14387:2004  انجام شد.

روش کار: در فاز اول این مطالعه انواع کارتریج های ماسک های تنفسی موجود در صنایع پتروشیمی شناسایی شد و مشخصات آنها از طریق مکاتبه با سازندگان و مطالعه ی مستندات آنها استخراج گردید. در مرحله بعد تعداد 3 نمونه از هر نوع کارتریج  با استاندارد  فوق الذکر انتخاب و با دستگاهی که به منظور اندازه گیری زمان عبور، طراحی و ساخته شد، مورد آزمون قرار گرفتند.

نتایج: این مطالعه نشان داد که کمترین و بیشترین طول عمر کارتریج های مورد بررسی به ترتیب 29 و 142 دقیقه می باشد. از بین 10 نوع  کارتریج مورد بررسی، طول عمر  یک نوع از کارتریج ها از حداقل تعیین شده در استاندارد (70 دقیقه) کمتر بود.

نتیجه گیری: با توجه به وجود یک نوع کارتریج غیر استاندارد در بین نمونه های  مورد مطالعه، ضروری است برنامه ای جهت حصول اطمینان از انطباق کارایی کارتریج ها با استاندارد های مربوطه از سوی نهاد های مسوول نظیر سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی و مرکز تحقیقات حفاظت و بهداشت کار کشور تدوین واجرا گردد.


یوسف محمدیان، سید جمال الدین شاه طاهری، علی اکبر صبور یراقی، حسین کاکویی، محمد حاج آقازاده،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : در این مطالعه سمیت سلولی کربن نانوتیوب تک جداره و چند جداره و کریزوتایل بر روی سلولهای اپیتلیال ریه انسان با استفاده از شاخص های سم شناسی :  No Observable  Adverse  Effect Concentration (NOAEC) و Inhibitory  Concentration 50 (IC50) و Total  Lethal Concentration (TLC) مقایسه شد.

روش کار: سلولهای اپیتلیال ریه انسان در مواجهه با غلظت های مختلف ( 1 تا 1500 میکروگرم بر میلی لیتر) کربن نانوتیوبها وکریزوتایل  به مدت 6 و24 ساعت قرار داده شدند و با استفاده از آزمون MTT سمیت سلولی بررسی شد. مقادیر شاخص های IC50، NOAEC و TLC با استفاده از آنالیز پروبیت بدست آمد.

نتایج : نتایج مطالعه نشان داد بین سمیت سلولی و غلظت مواجهه برای هر سه ماده از لحاظ آماری همبستگی معنی داری وجود دارد (001/0p<).  کربن نانوتیوب چند جداره کمترین مقدار شاخص NOAEC و IC50 را در مقایسه با کربن نانوتیوب تک جداره و کریزوتایل داشت. میزان شاخص TLC  کربن نانوتیوب  تک جداره کمتر از کربن نانوتیوب چند جداره و کریزوتایل بود.

نتیجه گیری : سمیت سلولی کربن نانوتیوب چند جداره در غلظت های کم نسبت به کربن نانوتیوب تک جداره و کریزوتایل بیشتر می باشد و با توجه به اینکه مواجهه با این مواد عمدتا در غلظت های کم صورت می پذیرد، بنابرین سمیت سلولی کربن نانوتیوب چند جداره از اهمیت بالایی برخوردار است و باید مدنظر افرادی که در مواجهه با این ذرات  هستند قرار بگیرد.  با توجه به بررسی ها ی صورت گرفته می توان نتیجه گیری کرد که کربن نانوتیوب ها همانند الیاف کریزوتایل سمیت سلولی قابل ملاحظه ای بر سلولهای اپیتلیال ریه انسان دارند.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb