جستجو در مقالات منتشر شده


32 نتیجه برای هلاکویی

حسن افتخار اردبیلی، شاکر سالاری لک، حمیدرضا فرخ اسلاملو، کوروش هلاکویی نائینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

بیماری سرخجه یک علت شایع بثورات جلدی توام با تب در کودکان است که اهمیت آن برای سلامت جامعه به سبب اثرات ناهنجاری زایی عفونت اولیه سرخجه در زنان باردار است. مطالعه حاضر با هدف کمی ساختن نحوه انتقال سرخجه در جامعه ای که هیچگونه برنامه ایمن سازی قبل از زمان انجام مطالعه در آن وجود ندارد، انجام گرفت. این مطالعه از نوع توصیفی است که به صورت مقطعی و مبتنی بر جامعه انجام شد. 795 نفر مرد و زن صفر تا 45 ساله ساکن نقاط روستایی شهرستان ارومیه از طریق نمونه گیری خوشه ای در 30 خوشه انتخاب و به تفکیک گروه های سنی یک ماهه تا زیر یک سال، یک ساله تا زیر پنج سال و پنج ساله تا زیر چهل و پنج سال مورد پرسشگری و اخذ نمونه خون قرار گرفتند. نمونه های سرم از نظر وجود آنتی بادی اختصاصی IgG سرخجه به روش (Enzyme immunosorbent assay: EIA) و با استفاده از Alfa biotech SPA rubella IgG kit Italy مورد آزمایش قرار گرفتند. خلاصه ای از نتایج بدست آمده به شرح ذیل می باشد: 58.8% از افراد مورد بررسی نسبت به سرخجه مصونیت داشتند که این نسبت به دلیل انتقال آنتی بادی های مقاوم مادری در بدو تولد 100% بوده، در سال اول زندگی بخصوص 9 ماه نخست، روند نزولی داشته و در ماه نهم به صفر رسیده است. میزان شیوع سرمی آنتی بادی های مقاوم بیماری در سال دوم و سوم زندگی صفر باقی مانده، از 4 سالگی افزایش یافته و در گروه سنی 19-15 ساله به اوج خود (93.4%) رسیده و سپس در گروه های سنی 24-20 تا 44-40 ساله در حد بالای بین 85.7 تا 92.7% ثابت باقی می ماند. در جمعیت مورد بررسی 89.6% از زنان در سنین باروری (45-15) نسبت به بیماری سرخجه Seropositive هستند. با افزایش سن درصد افراد ایمن بیشتر می شود، ولی سطح ایمنی (غلظت آنتی بادی) تا سن 14-10 سالگی افزایش و سپس با گذشت زمان به صورت قابل توجهی کاهش می یابد. با انجام مراحل دیگر این مطالعه و تجزیه و تحلیل نتایج، پیشنهادهای مشخص جهت چگونگی واکسیناسیون MMR ارائه خواهد شد. همچنین متوسط سن ابتلا به بیماری، بیشتر از 10 سالگی است. نسبت زنانی که در سنین باروری به بیماری سرخجه حساس هستند (10.4) کم نبوده و خطر بروز سرخجه مادرزادی بیشتر از آن حدی است که برای کشور ما برآورد شده است.


کوروش هلاکویی، حمیدرضا صادقی پور رودسری، حمیده پیشوا، زهرا پناهنده، پریسا اساسی،
دوره 1، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی (مقطعی)، پایش رشد 1642 کودک 5-0 سال در 94 روستای دارای خانه بهداشت تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی اسلامشهر، ری و قم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه و با استفاده از پرونده خانوار جمع آوری شد. شاخص های وزن بایسته برای سن، جهت سنجش کم وزنی، وزن بایسته برای قد، جهت سنجش لاغری و قد بایسته برای سن جهت سنجش از رشد بازمانده با استفاده از معیار Z جهت بررسی وضعیت تغذیه کودکان بکار برده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد 5.4% از کودکان دچار کم وزنی بودند (1.6%، 4.4% و 6.6% بترتیب در اسلامشهر، شهرستان ری و قم). همچنین 4.5% از کودکان دچار لاغری بودند (6.3%، 2.2% و 5% بترتیب در اسلامشهر، شهرستان ری و قم) و 24.4% از کودکان دچار از رشد بازماندگی بودند (11.5%، 19.1% و 28.6% بترتیب در اسلامشهر، شهرستان ری و قم). در مورد متغیرهای مستقل و میزان سوء تغذیه، بین کم وزنی با دفعاتی که منحنی رشد افت داشته (P=0.01)، دفعات ثابت ماندن منحنی رشد (P=0.003)، رتبه تولد (P=0.009)، مدت زمان تغذیه با شیر مادر (P=0.0005) و مدت زمان تغذیه انحصاری با شیر مادر (P=0.005) در کودکان تحت مطالعه در قم ارتباط معنی دار آماری وجود دارد.


اکبر فتوحی، شاهرخ ایزدی، مهشید ناصحی، کورش هلاکویی نائینی، سیدرضا مجدزاده،
دوره 1، شماره 3 - ( 3-1382 )
چکیده

سوء تغذیه و اختلال رشد شاخص گویایی از وضعیت بهداشتی جامعه است و براساس مطالعه ای که بر روی شاخص های تن سنجی کودکان زیر پنج سال ایرانی انجام شده است، از این لحاظ استان هرمزگان از ضعیفترین استان های کشور است، بطوری که 23.8% کودکان زیر پنج سال این استان دچار کم وزنی متوسط و شدید هستند. مطالعه حاضر با روش مورد شاهدی به بررسی علل سوء تغذیه در کودکان 6 تا 30 ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان بندرعباس پرداخته است. در این مطالعه 158 کودک (مورد) با شاخص وزن برای سن زیر 1- انحراف معیار از میانگین استاندارد NCHS/WHO و 258 کودک (شاهد) دارای شاخص وزن برای سن بالای 1- انحراف معیار، مورد بررسی قرار گرفته اند. هیچ فاکتوری بین دو گروه یکسان نشده است، با این حال توزیع جنسی دو گروه به هم شبیه بوده و تنها سن گروه مورد، بطور متوسط 2.62 ماه بیشتر از گروه شاهد بوده است (P=0.000). از بین فاکتورهای مورد بررسی، سنوات تحصیلی مادر و پدر رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان نشان داده است (P=0.005)، بطوری که در گروه مورد، متوسط تحصیلات مادر و پدر پایین تر از گروه شاهد بود. وضعیت اشتغال مادر در دو گروه شبیه هم بوده است، درحالی که وضعیت اشتغال پدر در دو گروه که بعنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی آنها است متفاوت بوده است (P=0.083). در این مطالعه بین بعد خانوار، رتبه تولد کودک، فاصله سنی کودک مورد مطالعه از کودک قبلی، سن شروع تغذیه کمکی، نوع تغذیه کمکی، سابقه واکسیناسیون، سابقه مصرف سیگار توسط پدر و مادر و سابقه استفاده از مهدکودک با سوء تغذیه ارتباطی مشاهده نشده، اما گروه مورد بطور متوسط 1.7 بار بیشتر از گروه شاهد سابقه بیماری اخیر داشته است (CI95%: 1.07-2.57 و OF=1.66). دفعات توزین ثبت شده کودکان در کارت رشد آنان در 6 ماه گذشته، در دو گروه مقایسه شد و بعد از حذف اثر سن، میانگین دفعات توزین در کودکان گروه مورد 0.64 بار کمتر از کودکان شاهد بوده است (P=0.000). این امر بیانگر پایش ضعیفتر کودکان دچار سوء تغذیه می باشد. در تفسیر نتایج این مطالعه باید طیف محدود سنی مطالعه شده (6 تا 30 ماه) که عمدتا در دوران شیرخوارگی می باشد مورد توجه قرار گیرد. در مجموع تحصیلات و شغل پدر و مادر به عنوان شاخصی از وضعیت اقتصادی اجتماعی، وجود سابقه بیماری های اخیر در کودک و پایش وضعیت رشد کودک رابطه معنی داری با اختلال رشد کودکان مورد مطالعه داشته است که این نتایج دلالت بر اهمیت عوامل غیر تغذیه ای در مبارزه با سوء تغذیه کودکان دارد.


علی اکبر کریمی زارچی، کوروش هلاکویی نائینی،
دوره 1، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

سولفورموستارد فراوانترین عامل شیمیایی بود که ارتش عراق در جنگ علیه ایران استفاده کرد. هدف از انجام این تحقیق تعیین میزان های بروز عوارض ریوی و خطر نسبی عوامل موثر بر آن می باشد. به همین منظور یک مطالعه کوهورت تاریخی بر روی 1337 نفر از مصدومین شیمیایی که حداقل یکبار با گاز خردل مواجهه یافته بودند صورت گرفت. برای برآورد میزان بروز تجمعی، میزان بروز سالیانه، خطر نسبی بترتیب از الگوی پیشنهادی زکلو (Szklo)، برسلو (Breslow) و کاهن (Kahn) استفاده گردید. میانگین سن مصدومین هنگام مواجهه 25.5 سال (9.1± سال) بود. 1264 نفر از مصدومین (94.5%) یک نوبت با گاز شیمیایی مواجهه داشته و اکثر افراد مصدوم (96.2%) از وسایل محافظتی استنشاقی جهت مقابله با حملات شیمیایی استفاده کرده بودند. از بین مصدومین 15.1% عادت به سیگار داشتند. میزان بروز تجمعی عوارض ریوی 31.6% بود. کمترین میزان بروز سالیانه عوارض ریوی در سال اول پیگیری (7.5 در ده هزار) و بیشترین میزان بروز سالیانه در سال هفتم پیگیری (769 در ده هزار) مشاهده گردید. خطر نسبی بروز عوارض ریوی با فاصله اطمینان 95% در گروه های سنی 21 تا 25 سال، 30-26 سال، 35-31 سال، 36 سال و بالاتر نسبت به گروه سنی 20 سال و پایین تر بترتیب 1.12 (0.88-1.46) و 1.49 (1.10-2.01)، 1.70 (1.20-2.40) و 2.09 (1.57-2.77) محاسبه گردید. همچنین خطر نسبی با فاصله اطمینان 95% مواجهه بیش از یک بار نسبت به یک بار، وسیله محافظتی استنشاقی و سیگار در بروز عوارض ریوی بترتیب 0.69 (0.42-1.12)، 3.04 (4.20-2.20) و 1.08 (1.45-0.80) تعیین گردید. این مطالعه نشان داد که گروه های سنی 25 سال به بالا و همچنین عدم استفاده از وسایل محافظتی استنشاقی در افزایش خطر بروز عوارض ریوی نقش دارند. ینایراین توصیه می گردد، در مواقعی که احتمال بکارگیری سلاح های شیمیایی می رود بایستی دستورالعمل بکارگیری وسایل محافظتی (بویژه وسایل محافظتی استنشاقی) مورد توجه کامل قرار گیرد. همچنین به گروه سنی رزمندگان در میدان های رزم شیمیایی توجه شود.


محمدصادق سلطان محمدزاده، حسین کشاورز، مهدی محبعلی، کوروش هلاکویی نائینی، شهنام عرشی،
دوره 1، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

توکسوپلاسموز عفونت انگلی شایع انسان و حیوانات می باشد. انسان با خوردن گوشت خام یا کم پخته آلوده به کیست های توکسوپلاسما یا بلع اووسیت های دفع شده از مدفوع گربه آلوده می شود. اکثر عفونت ها در بالغین بدون علامت می باشد ولی در صورت آلودگی زنان در حین بارداری می تواند باعث ایجاد عفونت توکسوپلاسموز مادرزادی، توکسوپلاسموز چشمی، ضایعات شدید مغزی و حتی سقط جنین شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی شیوع عفونت مذکور در ساکنین شهر مشکین شهر می باشد. این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) و در سال 1380-81 انجام گرفته است. باتوجه به حجم نمونه لازم (تعداد 909 نفر) با استفاده از لیست پرونده های خانوار موجود در مرکز بهداشت شهرستان تعداد 200 خانوار به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب گردیدند. با مراجعه به درب منازل نمونه ها برای تمام اعضای خانواده پرسشنامه تکمیل و از هر فرد دو لوله میکروهماتوکریت هپارینه خون از سر انگشت تهیه شد و سپس عیار آنتی بادی توکسوپلاسما در سرم به روش IFA اندازه گیری گردید. در این مطالعه عیار 1:20 و بالاتر به عنوان تیتر مثبت عفونت توکسوپلاسمایی تلقی شده است. اطلاعات پرسشنامه ها توسط برنامه نرم افزاری SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این بررسی نشان داد شیوع کلی عفونت 18.3% می باشد (مردان 19.7% و زنان 17.2%) و تفاوت میزان آلودگی در دو جنس از نظر آماری معنی دار نبود. در گروه های بالای سنی شیوع عفونت بالاتر می باشد. در آزمون کای دو بین شیوع عفونت و سن و نوع گوشت مصرفی ارتباط معنی داری وجود دارد (P<0.05) ولی بین شیوع آلودگی و میزان تحصیلات، شغل، سابقه نگهداری گربه در منزل مصرف کباب ارتباط معنی داری مشاهده نشد. براساس اطلاعات تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت آلودگی به توکسوپلاسما در شهر مشکین شهر در مقایسه با سایر نقاط کشور شیوع نسبتا پایینی دارد و بیش از 80% افراد مونث سرم منفی می باشند. باتوجه به پایین بودن سطح ایمنی و خطرات ناشی از آلودگی در حین بارداری و عوارض متعاقب آن، آموزش عمومی جهت پیشگیری از عفونت در سیستم بهداشتی حائز اهمیت می باشد.


محمد کارگر ، محبوبه ساریجلو ، حمیده طباطبایی ، فیروز عباسیان ، مهدی کارگر ، شهره شاه محمودی ، کورش هلاکویی نایینی ، محمود کریملو ، مهدی ناطق پور ، هما صدیقی ، رمضان علی خاوری نژاد ، طلعت مختاری آزاد ، رخشنده ناطق ،
دوره 3، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

انتروویروس های انسانی در دستگاه گوارش تکثیر یافته و با دفع از طریق مدفوع وارد فاضلاب می شوند.به همین دلیل جداسازی انتروویروس ها از فاضلاب یکی از شاخص های حساس گردش ویروس در اجتماع محسوب می شود. بر خلاف نام این ویروس ها بعضی از آنها مانند: کوکساکی ویروس ها و اکوویروس ها بیماریهای تنفسی نیز ایجاد می نمایند. در نتیجه این ویروسها می توانند بیماریهای حاد و یا بدون علایم بالینی را ایجاد نمایند و در موارد ایجاد بیماری بیش از 1010 ویروس در هر گرم از مدفوع فرد بیمار دفع می شود. در این پژوهش 63 نمونه از 6 سیستم تصفیه فاضلاب اصلی شهر تهران با روش grab sample در مدت یک سال تهیه شد و با سه روش تیمار مختلف انتروویروسهای غیرپولیویی در کشتهای سلولی حساس جداسازی گردید. سپس ویروسهای جدا شده با استفاده از روش میکرونوترالیزاسیون شناسایی گردید. بیشترین فراوانی انتروویروس های جدا شده مربوط به انتروویروس های غیرقابل تیپ، E11 و E25 بود. از 63 نمونه فاضلاب مورد بررسی 13 انتروویروس با روش مستقیم (20.63%)، 25 انتروویروس با روش Pellet (39.68%) و 27 انتروویروس توسط روش تغلیظ Two-Phase (42.85%) جداسازی شد.


کورش هلاکویی نایینی ، علی اردلان ، محمود محمودی ، عباس متولیان ، یوسف یحیی پور ،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین علت مرگ ناشی از سرطان در زنان جهان و ایران به شمار می رود. تفاوت بروز این سرطان در نواحی مختلف جهان، نیاز به انجام مطالعات در نقاط مختلف را برای روشنتر شدن نقش عوامل موثر مطرح می کند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل خطر سرطان پستان در زنان استان مازندران انجام شده است.

روش کار: در بهار و تابستان 1383، مطالعه مورد - شاهدی در استان مازندران بر اساس سیستم ثبت سرطان ایستگاه تحقیقات بهداشتی بابل انجام شد. 250 نمونه مبتلا به سرطان پستان تایید شده با بیوپسی و 500 شاهد همسان شده فردی برای فاکتور سن با فاصله 3 سال، در همسایگی موردها بررسی شدند. برای آنالیز داده ها نسبت های شانس خام و تعدیل شده با حدود اطمینان %95 مربوطه با استفاده از مدل لجستیک شرطی محاسبه شدند.

نتایج: در این مطالعه 250 نمونه بروز مبتلا به سرطان پستان و 500 شاهد همسان شده بررسی شدند. سن در گروه مورد دارای میانگین 48.7 با انحراف معیار 11.37±، میانه 48 و حداقل 22 و حداکثر 80 سال و در گروه شاهد دارای میانگین 48.0 با انحراف معیار 11.46±، میانه 47.5، حداقل ?? و حداکثر 77 سال بود. در تحلیل چند متغیره، فاکتورهای زیر به عنوان عوامل خطر ابتلا به سرطان پستان مشخص شدند: سطح تحصیلات دانشگاهی (نسبت به بی سواد) %95 CI: 1.73 - 20.09) و (OR=5.89، سابقه یائسگی %95 CI: 2.29 - 6.91) و (OR=3.98، سابقه سقط تحریکی %95 CIL 1.09 - 2.22) و (OR=1.56 و BMI بالاتر %95 CI: 1.01 - 1.03) و (OR=1.02). همچنین مدت طولانی تر شیردهی به عنوان عامل محافظت کننده %95 CI: 0.990-0.999) و (OR=0.995 نشان داده شد.

نتیجه گیری: عوامل موثری که قابلیت تغییر دارند می توانند مورد توجه مداخلات مبتنی بر جامعه و برنامه ریزی مداخلات پیشگیری سرطان پستان قرار گیرند. در این راستا آگاه سازی جامعه در خصوص نقش BMI بالا و انجام سقط تحریکی در افزایش شانس سرطان پستان، یا نقش موثر شیردهی در محافظت زنان از این سرطان می تواند در استان مازندران مورد توجه باشد.


طیبه شفیعی زاده ، کورش هلاکویی نایینی ، اکبر فتوحی ، محمود محمودی ،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، ارزیابی تجمع فامیلی سرطان مری در یک جمعیت مشخص تحت پوشش ثبت سرطان ایستگاه تحقیقات بهداشتی بابل وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در یکی از نواحی با بروز بالا در شمال ایران به منظور بررسی خطر بروز بیماری در ارتباط با اقوام درجه اول است.

روش کار: در این مطالعه، اطلاعات سه تا چهار نسل متوالی از اقوام و سابقه فامیلی سرطان مری و سایر سرطان ها از موارد مبتلا به این بیماری که طی سالهای 1380-1382 در مرکز ثبت سرطان در شهرستان بابل به ثبت رسیده، جمع آوری گردید. تجمع فامیلی سرطان مری با استفاده از نسبت شانس (OR) نوعی مدل Logistic regression تحت رویکرد GEE2 در اقوام درجه اول محاسبه شد. نتایج با کنترل متغیرهای سن، جنس فامیل و سن، جنس پروبند به دست آمده است.

نتایج: نسبت موارد سرطان مری در اقوام درجه اول %3.09 %3.8) در مردان و %2.3 در زنان خویشاوند( به دست آمد. نسبت شانس (OR) جفتی در بین اعضای درجه اول 1.79 و با فاصله اطمینان (1.1-2.93) %95 به دست آمد. همچنین این نسبت برای جفت والدین- فرزندان 2.21 و با فاصله اطمینان (1.1-4.44) %95 و برای ارتباط بین همزادها (sibling)، 1.92 و با فاصله اطمینان %95 (0.87-4.24) محاسبه شد. ارتباط بین والدین (همسران) به دست نیامد.

نتیجه گیری: تجمع فامیلی در بین اقوام درجه اول در این منطقه مشاهده شد. ارتباط بین والدین - فرزندان وجود جز ژنتیکی را در بروز بیماری پیشنهاد می نماید.


علی اردلان ، کورش هلاکویی نایینی ، محمود محمودی ، سیدرضا مجدزاده ، پوپک درخشنده پیکر ،
دوره 4، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: محدودیتهای روشهای مطالعاتی سنتی مثل مطالعه مورد - شاهد در برآورد اثر متقابل ژن - محیط منجر به ایجاد برخی روشهای غیر سنتی شده است. این مطالعه اثر متقابل سابقه خانوادگی درجه اول سرطان پستان را با فاکتورهای باروری و قاعدگی برآورد کرده و همچنین کارآیی آماری و توان دو روش مورد - شاهد و فقط - مورد را در این زمینه مقایسه نموده است.

روش کار: بر اساس مطالعه مورد - شاهد همسان شده ای در سال 1383 در استان مازندران، 250 زن مبتلا به سرطان پستان (تایید شده با بیوپسی) و 250 شاهد همسان شده از نظر سن (با فاصله 3± سال) از همسایگان مصاحبه شدند. سابقه خانوادگی سرطان پستان در خواهر و یا مادر به عنوان فاکتور نماینده ژنتیکی در نظر گفته شد و فاکتورهای سن اولین زایمان، تعداد بارداری، سابقه شیردهی، سن اولین قاعدگی و سابقه قاعدگی نامنظم به عنوان فاکتورهای محیطی لحاظ شدند. با استفاده از نرم افزار STATA 8.0 اثرات اصلی و متقابل در مطالعه مورد - شاهد با آنالیز رگرسیون لجستیک شرطی برآورد شدند و مدل رگرسیون لجستیک برای برآورد اثرات متقابل در آنالیز فقط - مورد، پس از بررسی فرض استقلال، استفاده شد. همچنین توان دو مطالعه مورد نظر برای برآورد اثر متقابل توسط نرم افزار QUANTO 0.5 محاسبه شد.

نتایج: فاکتور سن در اولین زایمان واجد فرض استقلال نبود (P=0.02) و لذا برای آنالیز فقط - مورد لحاظ نشد. هیچیک از اثرات متقابل، ارتباط معنی داری (در سطح اطمینان 95%) را در آنالیز مطالعه مورد - شاهد نشان ندادند، لیکن در آنالیز فقط - مورد اثرات متقابل منفی معنی دار آماری برای متغیرهای تعداد بارداری و سابقه شیردهی و اثر متقابل مثبت معنی دار برای متغیر سن اولین قاعدگی با سابقه فامیلی نشان داده شدند. تمام برآوردهای دامنه اطمینان 95% نسبت شانس در آنالیز فقط - مورد کوچکتر از آنالیز مورد - شاهد بودند. همچنین توان مطالعه فقط - مورد برای برآورد اثر متقابل ژن - محیط بیش از مطالعه مورد - شاهد بود. (از 1.08% تا 2.23% برابر).

نتیجه گیری: به شرط صادق بودن فرض استقلال، مطالعه فقط - مورد نسبت به مطالعه مورد - شاهد دارای کارآیی آماری و توان بیشتری برای تعیین اثر متقابل ژن - محیط در سرطان پستان است. در بررسی فرض استقلال بر اساس داده های گروه شاهد نیز باید به خطر پایه بیماری و مقدار اثرات متقابل و اصلی و همچنین مبنای تئوریک دو فاکتور ژن و محیط در ارتباط با سایر متغیرهای همراه توجه نمود. بررسی یک موتاسیون ژنتیکی که فرد از آن مطلع نیست، مطمئن ترین حالت در یک مطالعه فقط - مورد است، هر چند که نقش یک متغیر همراه سوم همیشه باید مد نظر باشد.


حسن طوسی ، کورش هلاکویی نایینی ، محمود محمودی ،
دوره 4، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: طراحی، ارایه و بکارگیری مدلی مناسب جهت ارزیابی مخاطرات شغلی موثر بر دستگاه اسکلتی - عضلانی و یافته های ذهنی (subjective) درد با استفاده از ابزار QEC و پرسشنامه Body mapping در واحدهای صنعتی شهر بابل در سال 1382. در حال حاضر اختلالات اسکلتی - عضلانی ناشی از کار (WMSDs)، شایعترین بیماری شغلی مطرح در کشور هستند و از آنجا که این اختلالات نقش بسزایی در ناتوان سازی (از کار افتادگی) منابع انسانی دارند و این منابع ارزشمند ترین دارایی های صنایع کشور محسوب می گردند. لذا ارزیابی صنایع کشور با هدف ارایه مدل مناسبی جهت شناسایی و ارزیابی مخاطرات شغلی (Risk factors) موجود در وظیفه های کاری مختلف، نیز تشخیص مفاصل بحرانی شاغلین امری است که ضرورت آن بیش از پیش احساس میگردد. صنایع شهرستان بابل، نسبت به سایر شهرهای استان مازندران، از حجم بالاتری برخوردار است و این در حالی است که هر ساله آمار بیماریهای شغلی این شهرستان صفر اعلام می گردد. این موضوع نیز ضرورت به کارگیری ابزاری برای آشکارسازی آمار واقعی بیماریهای شغلی این منطقه را به شدت مطرح می سازد.

روش کار: ابزار QEC، در حقیقت روشی است با کاربری آسان که برای ارزیابی سریع مواجهه (Quick Exposure Check) QEC با عوامل زیان آور شغلی موثر بر دستگاه اسکلتی - عضلانی طراحی شده است. سرعت و سهولت کاربرد این روش جدید در ارزیابی شغلی (job Analysis) از خصیصه های ممتاز آن محسوب می شود. پرسشنامه Body mapping نیز ابزار سودمندی است که بکمک آن به سادگی و سهولت میتوان یافته های Subjective درد را در مفاصل شاغلین مورد مطالعه به روش (Visual Analogue Scale) VAS تعیین نمود. تلاش ما در این پژوهش کاربرد ابتکاری و توامان این دو ابزار و ارایه مدلی مناسب جهت بررسی مواجهات شغلی در واحدهای صنعتی شهرستان بابل است.

نتایج و نتیجه گیری: اول اینکه آمار بیماریهای شغلی خصوصا اختلالات اسکلتی - عضلانی ناشی از کار، در صنایع شهرستان بابل صفر نیست و میزان آن احتمالا به شکل مخاطره آمیزی بالا است دیگر اینکه بکارگیری توامان ابزار QEC و پرسشنامه Body mapping به لحاظ سرعت و سهولت کاربرد آن در ارزیابی مخاطرات شغلی و نشان دادن سیمای واقعی صنایع کشور و تعیین سطح مداخلات ارگونومیک (Action Level) و بررسی میزان اثر بخشی آنها به عنوان مدلی مناسب در ارزیابی مواجهات شغلی موثر بر دستگاه اسکلتی - عضلانی از کارایی بسیار بالایی برخوردار است. سوم اینکه ارتباط معنی دار بین یافته های Subjective درد و ایستگاه های واجد وظیفه های کاری بحرانی با ضریب اسپیرمن بالای 0.25 حکایت از سودمندی این مدل به عنوان ابزاری دقیق و قابل اعتماد در معاینات دوره ای شاغلین پس از استخدام دارد.


حمیدرضا گیلاسی ، کورش هلاکویی نایینی ، محمدرضا ظفرقندی ، محمود محمودی ، مصطفی قانعی ، محمدرضا سروش ، امیر دولتیاری ، علی اردلان ،
دوره 4، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: با وجود کنوانسیونهای منع استفاده از جنگ افزارهای بیولوژیک و شیمیایی، عراق طی سالهای جنگ تحمیلی علیه ایران مکررا از عوامل شیمیایی بر ضد نیروهای نظامی و غیر نظامی ایران استفاده کرد. فراوان ترین ماده شیمیایی مورد استفاده عراق در این سالها موستارد سولفید بود. ضایعات ناشی از گاز خردل را می توان به دو دسته زودرس و دیررس تقسیم کرد. ضایعات دیررس گاز خردل عمدتا ناشی از تاثیر عامل بر اجزا داخل سلولی و احتمالا اسیدهای هسته ای می باشد که به صورت اثرات موتاژنیک و احتمالا کارسینوژنیک ظاهر می شود. اگر چه اثرات کارسینوژنیک گاز خردل بعد از تماس طولانی مدت با مقادیر کم عامل تا حد زیادی ثابت شده است، ولی این اثر گاز خردل کوتاه مدت و حاد با عامل هنوز ثابت نشده است. هدف این مطالعه، تعیین ارتباط بروز سرطان با مواجهه حاد با گاز خردل می باشد.

روش کار: مطالعه به روش کوهورت تاریخی بر روی 500 نفر از مصدومین شیمیایی استان اصفهان که حداقل یکبار با این عامل مواجهه داشتند صورت گرفت. بروز پیامد سرطان و فوت پس از مواجهه در این گروه از رزمندگان، با بروز این پیامدها در 500 نفر رزمنده مواجهه نیافته استان و با بروز کشوری مقایسه شد.

نتایج: کلیه مصدومین مورد مطالعه، مرد بودند. میانگین سن در موقع مطالعه در گروه مواجهه یافته 41 سال (10.8±) و در گروه مواجهه نیافته 40 سال (7.6±) بود. میانگین سن اولین مواجهه در گروه مواجهه یافته 24.1 سال (13±) و میانگین سن اولین مصدومیت در گروه مواجهه نیافته 23 (11±) بود. از نظر محل سکونت افراد مورد مطالعه، 81% ساکن شهر و 19% ساکن روستا بودند. از نظر تحصیلات، 395 نفر (84.5%) از گروه مواجهه یافته دیپلم و زیر دیپلم بودند و 481 نفر (96.2%) از این گروه متاهل بودند. 63 نفر (12.6%) شغل نظامی و 366 نفر (73.2%) دارای مشاغل غیر نظامی بودند. در این مطالعه، تعداد 3 بیمار سرطانی در گروه مواجهه یافته با گاز خردل و در گروه دوم مواجهه مورد سرطانی مشاهده نشد. تعداد 10 نفر از گروه مواجهه یافته و 7 نفر در گروه عدم مواجهه، فوت شده بودند.

نتیجه گیری: در این مطالعه خطر نسبی سرطان، 4.02 (36.1- 0.45= Cl 95%) و خطر نسبی فوت یا شهادت، 1.44 (3.81- 0.54= Cl 95%) به دست آمد. این مطالعه نشان داد که بروز سرطان و فوت، با مواجهه حاد با گاز خردل در این گروه از رزمندگان ایرانی اختلاف معناداری ندارد.


سحرناز نجات، علی منتظری ، کورش هلاکویی نایینی ، کاظم محمد ، سیدرضا مجدزاده ،
دوره 4، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه به منظور ترجمه و اعتبار سنجی پرسشنامه WHOQOL-BREF برای اولین بار در ایران انجام گردید. ابزار اندازه گیری عمومی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، به دو صورت WHOQOL-100 و WHOQOL-BREF می باشد. نتایج حاصل از این دو پرسشنامه همخوانی رضایت بخشی را در مطالعات مختلف نشان داده اند. این پرسشنامه شامل چهار حیطه سلامت جسمانی، سلامت روان، روابط اجتماعی و سلامت محیط می باشد.

روش کار: برای اعتبار سنجی این ابزار 1167 نفر از مردم تهران به صورت تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. شرکت کنندگان براساس وجود یا عدم وجود بیماری مزمن یا غیر مزمن به ادعای خود به 4 گروه تقسیم گردیدند. پایایی پرسش نامه با استفاده از آلفای کرونباخ و همبستگی درون خوشه ای حاصل از آزمون مجدد سنجیده شد. روایی پرسش نامه با قابلیت تمایز این ابزار در گروه های سالم و بیمار با استفاده از رگرسیون خطی مورد ارزیابی واقع شد و جهت سنجش عوامل ساختاری پرسش نامه از ماتریس همبستگی سوالات با حیطه ها استفاده شد.

نتایج: میانگین سنی شرکت کنندگان (SD=13.2) 36.6 میانگین سال های تحصیل SD=8.8) 11.5) دست آمد. مقادیر همبستگی درون خوشه ای و آلفای کرونباخ در تمام حیطه ها بالای 0.7 بدست آمد ولی در حیطه روابط اجتماعی مقدار آلفای کرونباخ 0.55 بود، که می تواند به علت تعداد سوال کم در این حیطه یا سوالات حساس آن باشد. از طرفی در 83 درصد موارد، همبستگی هر سوال با حیطه اصلی خود از سایر حیطه ها بالاتر بود. امتیازهای گروه های سالم و بیمار در حیطه های مختلف اختلاف معنی دار داشتند.

نتیجه گیری: نتایج به دست آمده حاکی از روایی و پایایی و قابل قبول بودن عوامل ساختاری این ابزار در ایران در گروه های سالم و بیمار می باشد. به هر حال اعمال تغییر جزیی در حیطه رابطه اجتماعی براساس بحث گروهی با افراد صاحب نظر و در صورت پایدار بودن خصوصیت این دامنه در مطالعات بعدی قابل ارزیابی می باشد.


شبنم اصغری ، حسین ملک افضلی ، کورش هلاکویی نایینی ، سیدرضا مجدزاده ، فرین سلیمانی ، سوزان امیرسالاری ،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از دغدغه های خانواده های کودکان معلول ذهنی مشکلات مرتبط با سلامت و درمان های مورد نیاز این کودکان می باشد. هدف از این پژوهش بررسی میزان و عوامل موثر بر بهره مندی کودکان دچار معلولیت ذهنی از خدمات سلامت بوده است.

روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی توصیفی بوده که به روش نمونه گیری منظم و از طریق مصاحبه با والدین 110 کودک دچار معلولیت ذهنی شهر تهران (14) انجام شده و چگونگی و میزان تاثیر عوامل مختلف بر بهره مندی از خدمت با استفاده از مدل رگرسیون دو جمله ای منفی (Negative Binomial Regression) نشان داده شده است.

نتایج: در طول یک سال %99.09 این کودکان از خدمات سلامت موجود در جامعه استفاده کرده و %0.9 خدمتی دریافت نکرده بودند. 15% آنها در بیمارستان بستری شده بودند. به طور متوسط این کودکان 20718 بار در طول یک سال خدمت سلامت دریافت کرده بودند که 383 بار از این خدمات با هزینه خانواده و بدون یارانه بهزیستی انجام شده و عوامل موثر بر بهره مندی از خدمات اخیر عبارت بودند از: آگاهی خانواده از خدمات لازم (p<0.033) و ارجاع کودک به مراکز لازم (p<0.029).

نتیجه گیری: مداخلات مناسب بر مبنای عوامل موثر می تواند ارایه خدمات سلامت را به این کودکان در جامعه ارتقا دهد.


سید عباس متولیان، کورش هلاکویی نائینی، محمود محمودی، سید رضا مجدزاده، محمد اسماعیل اکبری،
دوره 5، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: در نظام های مراقبت و ثبت وقایع مرتبط با تندرستی، کم شماری پدیده ای رایج است. یکی از روش هایی که برای تعیین حساسیت نظام مراقبت یا ثبت در شناسایی موارد به کار می رود، روش صید-بازصید می باشد. هدف مطالعه حاضر تخمین تعداد موارد مرگ ناشی از حوادث ترافیکی با روش صید-بازصید با استفاده از داده های سه منبع پلیس، پزشکی قانونی و بیمارستان بوده است.

روش کار: به این منظور کلیه موارد مرگ ناشی از حوادث ترافیکی در محدوده شهرستان کرمان که در سال 1381 توسط پلیس، پزشکی قانونی و بیمارستان شهید باهنر ثبت شده بود، استخراج گردید. موارد مشترک بین فهرست ها براساس تشابه سه خصوصیت نام، نام خانوادگی و تاریخ تصادف شناسایی شدند و در نهایت داده ها با استفاده از روش صید-بازصید و مدل آماری Loglinear مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: درمجموع 471 مورد غیر تکراری مرگ ناشی حوادث ترافیکی از سه منبع شناسایی شدند. با روش صید-بازصید برآورد محافظه کارانه تعداد موارد مرگ حوادث ترافیکی در سال 1381 در شهرستان کرمان 596 نفر (حدود اطمینان 95%: 686-543) تخمین زده می شود. با در نظر گرفتن جمعیت شهرستان کرمان در سال 1381 که براساس برآورد مرکز آمارایران 644673 ذکر شده است، میزان مرگ ناشی از حوادث ترافیکی در شهرستان کرمان 92% هزار نفر (حدود اطمینان 95%: 107-84) برآورد می شود. به این ترتیب نسبت موارد مرگ حوادث ترافیکی ثبت شده در پلیس، پزشکی قانونی و بیمارستان شهید باهنر شهرستان کرمان به کل مرگ های تخمین زده شده به ترتیب 16%، 58% و 48% بوده است. مجموع موارد گزارش شده (471نفر) نیز حدود 79% کل موارد را شامل می شود.

نتیجه گیری : نتایج این مطالعه نشان می دهد که هیچ یک از منابع سه گانه پلیس، پزشکی قانونی و بیمارستان، به تنهایی و یا در مجموع، پوشش کاملی از موارد مرگ ناشی از حوادث ترافیکی نداشتند و استفاده از روش صید-بازصید می تواند به تخمین تعداد واقعی موارد کمک کند.


وحیده مظاهری، کوروش هلاکویی نائینی، سوسن سیمانی، مسعود یونسیان، احمد فیاض، احسان مصطفوی، پیوند بیگلری،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: هاری بیماری ویروسی قابل انتقال از حیوانات خونگرم به انسان است. هاری با ایجاد انسفالیت حاد و کشنده در انسان و دیگر پستانداران یکی از علل ویروسی مرگ در کشورهای در حال توسعه می­باشد. بیماری عمدتاً از طریق گازگرفتگی و گاهی از طریق نسوج مخاطی، تنفس، جفت، وسایل آلوده و پیوند اعضا منتقل می­شود. هدف این بررسی، ترسیم نقشه­ی پراکندگی جغرافیایی گازگرفتگی، بیماری و مرگ از هاری در استان­های ساحلی دریای خزر بوده است.

روش کار: بررسی حاضر با جمع آوری داده­های موارد انسانی، دامی و حیوان گزیدگی از بخش تحقیقات و مرکز رفرانس هاری انستیتو پاستور و آزمایشگاه تشخیص هاری در پژوهشکده آمل طی سالهای 2002 تا 2007 انجام گرفت. داده­ها به کمک نرم افزار SPSS تحلیل و نقشه­های پراکندگی به وسیله برنامه Arc GIS 9.2 ترسیم شد.

نتایج: در این دوره 6 ساله، از 670743 مورد گازگرفتگی در کشور، 63890 مورد (5/9%)در گلستان،25767 مورد (8/3 %) در مازندران و 22874 مورد (4/3 %) در گیلان بوده است. بیشترین توزیع مکانی گازگرفتگی در گلستان ،شهرستان­های آق قلا، بندر ترکمن، آزاد شهر و کلاله و در مازندران، گلوگاه، بهشهر، رامسر و نکا و در گیلان شفت، ماسال، سیاهکل و فومن می­باشد. از 2312 مورد هاری دامی در کشور، 22/9% در گلستان،  4% در مازندران و 6/2% درگیلان گزارش گردید. بیشترین توزیع مکانی هاری دامی در گلستان شهرستان های گنبد کاووس، بندر ترکمن، گرگان و کلاله و در مازندران شهرستان­های بهشهر، نکا و چالوس و در گیلان شهرستان­های ماسال، فومن و رضوانشهر می­باشد. سگ مهمترین ناقل (3/91%) برای انسان و سایر حیوانات بوده است. طی این سالها41 مورد مرگ انسانی در اثر هاری در سراسرکشور گزارش گردیده که2 مورد مرگ از مازندران می­باشد.

نتیجه گیری: نتایج بررسی نشان می­دهد که برنامه­های کنترل و مراقبت بیشتری مورد نیاز است و می­تواند به برنامه­ریزی­های آینده در مراکز کنترل و مراقبت بهداشتی کمک نماید.


سیما زائری، صبا اصغرزاده، شیوا خوشنویس، مهرنوش محمدی، کورش هلاکویی نائینی،
دوره 9، شماره 2 - ( 8-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی جامعه فرآیندی است که در طی آن با مشارکت فعال اعضای جامعه تصویر واضحی از دارایی­ها، نقاط قوت و نیازهای جامعه مورد بررسی بدست آمده و این نیازها اولویت بندی و نهایتا راهکارها و برنامه­های مناسب جهت رفع مشکلات تدوین می­شود. این پژوهش در محله­ی آذربایجان شهر تهران وبا هدف شناسایی و اولویت بندی مشکلات ونیازهای آن وبا مشارکت مردم انجام شده است. 

روش کار: در این مطالعه اعضای جامعه درارتباط با نیازها و مشکلاتشان مورد بررسی قرار گرفتند. این پژوهش بر اساس مدل کارولینای شمالی انجام شده است. در این مدل فرایند ارزیابی جامعه در ۸ مرحله انجام که هفت مرحله­ی اول شامل شناسایی و اولویت بندی مشکلات و مرحله­ی هشتم شامل تدوین برنامه­­های عملیاتی برای حل مشکلات دارای اولویت می­باشد.

نتایج:  در این مطالعه در مجموع 40 مشکل مختلف به دست آمد که در 5 گروه به شرح ذیل مشخص گردیدند:

 بهداشت محیط، مشکلات اجتماعی، حقوق شهروندی و خدمات شهری، مشکلات بهداشت وسلامت، مشکلات آموزشی و فرهنگی و به ترتیب پخش و استفاده از مواد مخدر، کمبود مرکز مشاوره خانواده، کمبود پارک و فضای سبز و زمین بازی برای کودکان محله، عدم نظارت پیمانکاران شهرداری در خصوص نظافت شهری، عدم تهیه خدمات بهداشت روان به عنوان مشکلات اصلی محله اولویت­بندی شدند.

نتیجه گیری: مشکلات بدست آمده در این مطالعه، طیف وسیع و متنوعی از مسائل در زمینه­ های، بهداشتی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی را در بر می­گیرد و منحصر به مشکلات بهداشتی نیست .ارزیابی جامعه فرصت لازم برای انجام مشارکت فعالانه را در اختیار اعضای جامعه قرار می­دهد و همچنین اطلاعات کافی برای انجام تصمیم گیری­های درست در اختیار می­گذارد. که مجموع این عوامل، ارزیابی جامعه را به عنوان روش قابل قبولی برای تعیین مشکلات و انتخاب اولویت­های جامعه معرفی می­نماید.


علی سلیمانی اسلامی، سعید دستگیری، علیرضا یعقوبی، بنفشه گلستان، شهین ایمانی، ناهید همتی، کورش هلاکویی نائینی،
دوره 9، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بروز تصلب شرایین و عوارض ناشی از آن در سنین پایین، سیر شدیدتر و پیشرونده­تری نسبت به بروز آن در افراد مسن دارد لذا با توجه به این تفاوت در سیر طبیعی بیماری در دو گروه افراد جوان و مسن مطالعه حاضر به منظور مقایسه عوامل خطر گرفتاری عروق کرونر قلبی در دو گروه افراد پایین و بالای 45 سال  انجام پذیرفت.

روش­ کار: تعداد 200 بیمار مبتلا به گرفتاری عروق کرونر قلبی زیر 45 سال  که شامل همه بیماران یاد شده از این گروه سنی در فاصله  سال­های 84 الی 86 می­شد و 400 بیمار مبتلا به همان بیماری با سن بالای 45 که از نظر سال و ماه بستری با گروه افراد زیر 45 سال همسان بودند به طریق نمونه­گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و با استفاده از پرونده­های بیمارستانی اطلاعات سن، جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت، سابقه مصرف سیگار، سابقه فشارخون بالا، سابقه دیابت، سابقه خانوادگی ابتلای زودرس به بیماری­های قلبی و عروقی به همراه اندازه قد، وزن، کلسترول، تری­گلیسرید،LDL  وHDL  کلسترول جمع­آوری گردید و داده­های مطالعه با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

نتایج: در این مطالعـه سابقه مصـرف سیگار(54/2OR= ، 009/0=p )، کلستـرول بـالا (96/3OR= ، 006/0=p )، پایین بـودن HDL کلستـرول (53/5OR= ، 001/0>p ) و سابقـه خانـوادگی مثبت در ابتـلای زودرس به بیماری­هـای قلبـی و عـروقی(15/3OR= ، 009/0= p ) با گرفتاری عروق کرونر قلبی زیر 45 سال ارتباط معنی­داری داشتند.

نتیجه ­گیری: این مطالعه، مهمترین عوامل خطر مرتبط با گرفتاری عروق کرونر قلبی را در سنین پایین مصرف سیگار، سابقه خانوادگی ابتلای زودرس به  بیماری­های قلبی وعروقی، پایین بودن HDL کلسترول و بالابودن کلسترول به دست آورد.


مجید میرمحمدخانی، کورش هلاکویی نائینی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

‌گم شدن داده ها دراکثر مطالعات اپیدمیولوژیک امری اجتناب ناپذیر است و با مکانیسم ها و دلایل مختلفی رخ می دهد. به دلیل ماهیت فراگیر آن، بسیاری از روش شناسان از مشکل داده های گم شده به عنوان یکی از مهمترین معضلات طراحی و تحلیلی در پژوهش یاد می کنند. اگرچه در اکثر مطالعات، تحلیل بر اساس موارد کامل انجام می شود، اما این رویکرد ممکن است منجر به برآوردها و استنتاج هایی گردد که به دلیل سوگرایی ناشی از داده های گم شده دور از واقعیت باشد. این در حالی است که با ترمیم داده های گم شده ممکن است بتوان به نتایج دقیق تری دست یافت. روش های معمولی و ساده مانند جای گذاری منفرد، دارای ضعف هایی هستند که استفاده از آنها را در عمل بسیار محدود می کند. اما نشان داده شده که روش های جدید جای گذاری در کنار پیچیدگی نسبی خود، اگر درست و بجا استفاده  شوند، می توانند در بسیاری ازموارد باعث تقلیل چشمگیر سوگیری گردند. در مقاله حاضر کاربرد جای گذاری چندگانه به عنوان یک شیوه مدرن در برخورد با مشکل فقدان داده ها در تحقیقات پزشکی و سلامت به طور خلاصه بررسی شده است.


کورش هلاکویی نائینی، ابوالحسن ندیم، قباد مرادی، سلما تیموری، حمیده رشیدیان، مریم کندی کله،
دوره 10، شماره 1 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: بیش از نیمی از جمعیت جهان در تقریباً 100 کشور از سراسر دنیا در معرض ابتلا به بیماری مالاریا قرار دارند. این بیماری طی سال­های 1300 تا 1330 از مسائل بهداشتی مهم تلقی گردیده است طوری که در این دوران هیچ بیماری دیگری تا این اندازه زیان­های مالی و جانی جبران ناپذیری در کشور ببار نیاورده است. هدف این مطالعه بررسی وضعیت اپیدمیولوژی بیماری مالاریا در یک دوره 65 ساله از سال 1320 تا 1385 در کشور ایران به منظور آموختن درس­هایی برای آینده است.

روش ­کار: این مطالعه یک مطالعه ترکیبی شامل مرور متون و مطالعه در سیستم­های بهداشتی با بررسی سوابق و آنالیز داده­های موجود است. برای جمع­آوری داده­های مورد نیاز در این مطالعه، سه منبع مهم اطلاعاتی در نظر گرفته شد. 1- منابع الکترونیک داخلی و خارجی، 2- منابع غیر الکترونیک کتابخانه­­ای و داده­های موجود حاصل از نظام مراقبت مالاریا 3- مصاحبه با افراد مطلع و صاحب نظر. در بررسی منابع الکترونیکی 26 متن انتخاب شد. در بررسی متون و داده­های غیر الکترونیکی و در بررسی پایان نامه­ها مجلات و اسناد و گزارش­ها 180 مورد که در این زمینه بودند مورد بررسی قرار گرفتند. در بخش مصاحبه باافراد صاحب نظر  با 5 نفر از افراد مطلع مصاحبه به عمل آمد. علاوه بر اسناد داده­های مالاریا در کشور طی 6 سال اخر دوره مطالعه از سوی مرکز مدیریت بیماری­ها در اختیار تیم تحقیق گرفت و در این مطالعه از آن استفاده شد. 

نتایج: بروز بیماری در 65 سال از سال 1320 تا 1385 نشان می­دهد که  تعداد موارد بیماری مالاریا علیرغم نوساناتی که درطی سال­های مختلف داشته­اند رو به کاهش نهاده است. بروز بیماری از بروز 250 تا 333 در هزار نفر در سال­های ابتدائی قرن اخیر شمسی به بروز 22/0 در هزار نفر در سال 1385 رسیده است.

نتیجه­ گیری: تغییرات بروز بیماری نشان می­دهد که طرح حذف مالاریا به عنوان یک هدف دست یافتنی قابل وصول است. تجربیاتی که در زمینه کنترل بیماری مالاریا حاصل شده در کنترل بیماری­های دیگر نیز می­تواند مورد استفاده قرار گیرد. 


فاطمه حیدرپور، کاظم محمد، سوسن حیدرپور، فرید نجفی، کورش هلاکویی نائینی،
دوره 10، شماره 3 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: زمان مورد نیاز برای حاملگی خواسته (TTP)  Time to pregnancyنامیده می­شود. عوامل موثر بر TTP به دلیل تفاوت در شیوه زندگی و موقعیت جغرافیایی ممکن است در کشورها و مکان­های مختلف متفاوت باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین عوامل مؤثر بر طول مدت زمان تا بارداری (TTP) در شهرستان کرمانشاه سال 1390 انجام شد.

روش­ کار: در این مطالعه مورد- شاهدی 174 مادر با TTP بیشتر از 12 ماه و 587 مادر با TTP مساوی و کمتر از 12 ماه به ترتیب به عنوان گروه مورد و شاهد انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود تجزیه و تحلیل با استفاده ازنرم افزار SPSS16  انجام شد و 05/0>p  به عنوان سطح معنادار آماری در نظرگرفته شد.

نتایج: نتایج آنالیز چند متغیره نشان داد سواد زن (دیپلم و بالاتر) (984/0-741/0= 95%CI، 854 /0=OR)، افزایش دفعات نزدیکی در هفته  (839/0- 631/0=95% CI، 728/0= OR)، عدم قرارگیری در معرض دود مواد دخانی (965/0-380/0=95%CI ، 606 /0= OR)  و داشتن گروه خونی A   نسبت به O (01/1-405/0=95% CI، 639/0= OR) و نداشتن سابقه بیماری زن (774/0-350/0=95%CI،520/0=(OR به طور معناداری شانس زمان تا باردار شدن را کاهش و  BMIبیش از25 کیلوگرم بر متر مربع (312/3-489/1=95% CI، 221/2=OR)، قاعدگی نامنظم (441/6-127/2=95%CI،701/3=OR) و عدم انجام فعالیت­های ورزشی زن (918/2-263/1=95%CI، 920/1=OR) و داشتن سلبقه بیماری واریکوسل در مرد (739/17-600/2=95%CI،792/6= (ORشانس زمان تا بارداری را افزایش می­دهند.

نتیجه­ گیری: براساس نتایج این مطالعه، عواملی از قبیل BMI بالا و عدم انجام فعالیت­های ورزشی زن شانسTTP را افزایش و عواملی از قبیل افزایش تعداد نزدیکی در هفته شانس آنرا کاهش دادند. زوجینی که بدنبال حاملگی هستند و بدنبال مداخلات پزشکی می­روند معمولا عوامل مرتبط با  TTPرا مد نظر قرار نمی­دهند. توصیه می­شود مراقبین بهداشتی از این زوجین حمایت کنند و  به آنان آموزش و مشاوره لازم را بدهند.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb