75 نتیجه برای بیمار
میرمسعود فاطمی، محمد خرازی افرا،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه روش های مداخله در بیمارستان با هدف ایجاد ارتباط با پرستاران و آموزش و حمایت از آنان در میزان بهبودی بیماران موثر است. هدف این پژوهش عبارت از تعیین رابطه بین بار مراقبت از بیماران و مقابله با شرایط پراسترس در پرستاران بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل 124 نفر پرستاران بخش مراقبت های ویژه و بخش های عمومی بود. از میان آنان بر اساس فرمول کوکران 93 نفر مورد مطالعه قرارگرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بار تحمل مراقبت از بیماران نواک و گست (1989) و پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر (1990) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی شامل همبستگی و رگرسیون در سطح معنی داری 05/0 و با رعایت پیش فرض ها و با نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: نتایج نشان داد که ارتباط مثبت و معنی داری بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله مساله مدار وجود دارد (001/0< p و 985/0=r)، به این معنا که هرچه پرستارانی که از سبک های مقابله مساله مدار استفاده می کنند از تحمل مراقبتی بیشتری برخوردار هستند. همچنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که ارتباط منفی و معنی دار بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله هیجان مدار (001/0< p و 973/0-=r) وجود دارد، به این معنا که هرچه پرستارانی که از سبک های مقابله هیجان مدار بیشتر استفاده می کنند از تحمل مراقبتی کمتری برخوردار هستند. در حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله اجتنابی نیز ملاحظه شد که ارتباط منفی و معنیدار بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله اجتنابی وجود دارد (001/0< p و 920/-0=r)، به این معنی که هرچه پرستارانی که از سبکهای مقابله اجتنابی بیشتر استفاده می کنند از تحمل مراقبتی کمتری برخوردار هستند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها پرستارانی که از سبک های مقابله ای مساله مدار استفاده می نمایند تحمل مراقبتی بیشتری نسبت به پرستارانی که از سبک های هیجان مدار و اجتنبابی استفاده می کنند دارا می باشند.
آذر طل، مریم صبوری، بهرام محبی، الهام شکیبازاده، مهدی یاسری،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
زمینهوهدف: با وجود پیشرفتهای سریع تشخیصی و درمانی، بیماران مبتلا به بیماریهای عروق کرونر نیاز به خودمراقبتی دارند. هدف این مطالعه، تعیین عوامل پیشگوییکننده کفایت سلامت درکشده در بیماران مبتلا به بیماری مزمن عروق کرونر در سال 1398 بود.
روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی، توصیفی-تحلیلی و روی 700 بیمار مزمن عروقکرونر مراجعهکننده به مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران به روش در دسترس انجام شد. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه چهار قسمتی سوالات زمینهای، کفایت سلامت درک شده (PHCS) Perceived Health Competence Scale، کیفیتزندگی و تبعیت از درمان مدانلو جمعآوریشد. از نسبت رواییمحتوا و شاخص رواییمحتوا برای روایی و از شاخص آلفایکرونباخ برای پایایی پرسشنامه PHCS استفاده شد. در تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون، آنالیز معادلات ساختار یافته Stractural Equation Modeling (SEM) و تحلیل رگرسیون چند متغیره با استفاده ﺍﺯ ﻧﺮﻡﺍﻓﺰﺍﺭ SPSS نسخه ۲۵ انجام شد.
نتایج: نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشانداد بعد جسمانی (08/1=β،001/0< p) و روانی (85/0=β ، 001/0p <) کیفیت زندگی و اهتمام به درمان(12/0=β،01/0= p)، تمایل به مشارکت در درمان(12/0=β ، 05/0=p) و تردید در اجرا (1/0=β،001/0p <) در زمینه تبعیت از درمان، ارتباط مستقیم و معنیداری با کفایت سلامت درکشده داشت. بین متغیر سن (13/0-=β،03/0=p) با وضعیت کفایت سلامت درک شده ارتباط معکوس و معنیداری وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه، میانگین نمره "بسیار خوب" برای تبعیت از درمان و میانگین نمره "ضعیف" برای کیفیتزندگی، اتخاذ استراتژیهای بهبود کیفیتزندگی در دو بعد جسمی و روانی میتواند منجر به بهبود سطح کفایت سلامت درکشده در بیماران قلبی عروقی گردد. تمرکز بر خرده مقیاس تمایل به مشارکت در درمان در زمینه تبعیت از درمان میتواند در بهبود کفایت سلامت درکشده بیماران موثر باشد.
علی لباف، محمد جلیلی، ابراهیم جعفری پویان، مریم مزینانی،
دوره 18، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استراتژی های بیمارستان ها در مقابله با اپیدمی کووید 19، تاثیر چشمگیری در کنترل و مدیریت این اپیدمی دارد. شناسایی چالشهای بیمارستانها همراه با راهکارهای آنها در مواجهه با بحران های بیولوژیکی، می تواند نقشه راهی برای برنامه ریزیهای آتی در مدیریت بحران های مشابه باشد.
روش کار: این پژوهش از نوع کیفی با منطق استقرایی بود که هدف اکتشافی داشت. داده های این پژوهش به روش تحلیل مضمون با کمک نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. 22 نفر از میان افراد موثر در مدیریت این بیماری در دانشگاه علوم پزشکی تهران مورد مصاحبه قرار گرفتند.
نتایج: مهمترین چالش های مطرح شده عبارت بودند از "غافلگیری در سطح کلان، عدم امکان کنترل میزان مصرف لوازم حفاظتی و دارو و تامین تجهیزات". راهکارها و مداخلات موثر اجرا شده در این بحران نیز در حوزه های نیروی انسانی، بالینی، ارتباطات، آموزشی، تصمیم گیری و سازماندهی طبقه بندی گردید.
نتیجه گیری: پیشگیری و آمادگی که پیش از وقوع بحران باید به آنها پرداخته شود، مورد غفلت واقع شده اند. بیمارستان ها میتوانند با بالابردن ظرفیت ها و استانداردها، آمادگی بیشتری را برای مقابله با بحران داشته باشد. برای حفظ آمادگی در برابر بحران های بیولوژیکی باید تجهیزات تشخیصی و درمانی، دارو و وسایل حفاظت شخصی تامین و نگهداری شود و با تشکیل به موقع کمیتههای بحران و اخذ تصمیمات انعطاف پذیر و مدیریت هیجانات و انگیزه ها در نیروی انسانی می توان مدیریت موثرتری ارائه داد.
سمیه نوری، آذر طل، رویا صادقی، افشین بهمنی، مهدی یاسری،
دوره 18، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به رشد و گسترش فزاینده آلودگیها با برخی ویروس های منتقله از طریق خون و همچنین از آنجایی که تاکنون ابزار احتیاطات استاندارد مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی تدوین نشده است، پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل پیش گویی کننده تبعیت از احتیاطات استاندارد مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بمنظور پیشگیری از صدمات سر سوزن (Needle Stick) در کارکنان بیمارستان های آموزشی شهر سنندج در سال 1398 انجام شد.
روش کار: این پژوهش توصیفی- تحلیلی بر روی 450 نفر از کارکنان واحدهای درمانی و غیردرمانی بیمارستان های آموزشی شهر سنندج با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون های من ویتنی یو و کروسکال والیس، همبستگی، آنالیز واریانس یک طرفه، رگرسیون چند متغیره و مجذور کای با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 22 انجام شد.
نتایج: تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد از بین سازههای مدل اعتقاد بهداشتی، سه سازه حساسیت درک شده (033/0= p)، منافع درک شده (032/0 و خودکارآمدی (001/0= p) پیش بینی کننده عملکرد پرسنل (اجرای احتیاطات استاندارد) بودند. در زمینه اجرای احتیاطات استاندارد 22% ، 3/75% و 7/2% از پرسنل به ترتیب دارای سطح عملکردی پایین، متوسط و بالا بودند.
نتیجه گیری: سازه های حساسیت درک شده، منافع درک شده و خودکارآمدی از عوامل پیش گویی کنندگی قویتر در تبعیت از احتیاطات استاندارد میباشند.
مریم کاظمی، نسترن صفوی، مجید رستمی مقدم، رومینا بهبودی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی مکمل زینک بر علایم بالینی بیماران پسوریازیس پلاک تایپ با درگیری پوستی زیر 20% انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1398 بر روی 44 بیمار پسوریازیس پلاک تایپ با درگیری پوستی زیر 20% مراجعه کننده به بیمارستان امام رضا (ع) اردبیل انجام گرفت. بیماران با شرط پایین بودن سطح سرمی زینک و نداشتن درگیری مفصلی بهصورت تصادفی به دو گروه مداخله و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله بهمدت یک ماه روزانه یک قرص مکمل زینک 220 میلیگرم به همراه پماد موضعی اوسرین و گروه کنترل به مدت یک ماه روزانه یک عدد دارونما به همراه پماد موضعی اوسرین دریافت نموده و بهمدت سه ماه پیگیری شدند. قبل و بعد از درمان شدت خارش، اریتم، پوستهریزی، وسعت و میزان ایندوراسیون ضایعات بر اساس Psoriasis Area Severity Index محاسبه شد.
نتایج: یافتهها نشان داد دو گروه از نظر متغیرهای زمینهای و دموگرافیک تفاوت معنیداری نداشتند (05/0p>). همچنین نتایج مقایسه میزان زینک در افراد مورد مطالعه نشان داد میانگین سطح سرمی زینک پیش از شروع مطالعه در هر دو گروه در یک سطح قرار داشته است
(05/0p >). همچنین، نتایج روش آماری نشان داد که تفاوت معناداری از نظر شدت خارش، شدت پوسته ریزی، اریتم، ضخامت و وسعت ضایعات بین دو گروه مداخله و کنترل در طول مدت پیگیری وجودندارد (05/0p>).
نتیجه گیری: استفاده از مکمل زینک تأثیر قابل ملاحظهای در کاهش علایم بالینی بیماران پسوریازیس پلاک تایپ با درگیری پوستی زیر 20% ندارد.
علی اکبری ساری، بتول احمدی، محمد مرادی جو، علیرضا اعرابی، مریم سیدنژاد،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نظام ارجاع یکی از اصول و مبانی خدمات مراقبت بهداشتی اولیه است. یکی از مهمترین چالشها و مشکلات نظام ارجاع عدم اطلاع مردم و بیماران از ماهیت، خدمات و مزایای آن میباشد. هدف این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر پذیرش نظام ارجاع توسط بیماران بود.
روش کار: این مطالعه کیفی به روش تحلیل چارچوبی (ساختاری) در سال 1400 انجام شد. مشارکتکنندگان 18 نفر از صاحبنظران حوزه نظام ارجاع و 14 نفر از بیماران ارجاع شده به بخشهای سرپایی و بستری مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمعآوری دادهها و از نرم افزار MAXQDA جهت آنالیز دادهها استفاده شد.
نتایج: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر عوامل مؤثر بر پذیرش نظام ارجاع توسط بیماران عبارتند از: 1. عوامل مرتبط با تولیت و حاکمیت نظام سلامت (مسئولیتپذیری و پاسخگویی، سطحبندی مناسب خدمات سلامت، بیمار محوری، قوانین و مقررات)؛ 2. عوامل مرتبط با دسترسی (مالی، فیزیکی و فرهنگی)؛ 3. عوامل مرتبط با ارائهدهندگان خدمات (اعتماد به کادر بهداشت و درمان، مهارتهای حرفهای ارائهدهندگان خدمات، مهارتهای رفتاری و ارتباطی ارائهدهندگان خدمات)؛ 4. عوامل مرتبط با فرآیند ارائه خدمات (کیفیت ارائه خدمات، توجه به خواستهها و نیازهای بیماران، استفاده از فناوری در ارائه خدمات، نظارت بر ارائه خدمات، پوشش خدمات)؛ 5. عوامل مرتبط با گیرنده خدمات (رضایتمندی، آموزش، آگاهی و اطلاعرسانی).
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت و نقش کلیدی بیماران در موفقیت نظام ارجاع، بایستی برنامهریزان و سیاستگذاران حوزه سلامت بر عوامل شناسایی شده در این پژوهش توجه ویژهای معطوف نمایند.
علی محمد مصدق راد، حسین درگاهی، مهدی عباسی، مینا میرزاییان راد،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیبهای شغلی یکی از مهمترین چالشهای مدیریت منابع انسانی سازمانها است که اثرات منفی برای کارکنان و سازمانها دارد. آگاهی از شیوع آسیبهای شغلی، اولین قدم برای حذف یا کاهش آنها است. این پژوهش با هدف تعیین شیوع آسیبهای شغلی در کارکنان مالی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.
روش کار: این پژوهش پیمایش پرسشنامهای توصیفی - تحلیلی بهصورت مقطعی در سال 1398 در 13 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. برای انجام این پژوهش از یک پرسشنامه محقق ساخته معتبر استفاده شد. تعداد 162 پرسشنامه در بین کارکنان مالی بیمارستانها به روش تصادفی منظم توزیع شد و 147 پرسشنامه کامل جمعآوری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS تحلیل شد.
نتایج: شیوع آسیبهای شغلی جسمی و روحی - روانی در کارکنان مالی بیمارستانها به ترتیب 6/52% و 2/50% بود. بیشتر آسیبهای جسمی شغلی مربوط به سردرد، گردن درد، کمر درد و عارضه بینایی و بیشتر آسیبهای روحی -روانی شغلی استرس و اضطراب بود. کارکنان زن و کارکنان مجرد به طور معنیدار آسیبهای شغلی بیشتری تجربه کرده بودند. انجام کار به صورت نشسته، عدم کارکرد صحیح تجهیزات، عدم وجود امکانات ایمنی و بهداشتی، آموزش ناکافی و بیدقتی کارکنان از دلایل بروز آسیبهای اسکلتی - عضلانی بود.
نتیجهگیری: حدود نیمی از کارکنان مالی بیمارستانها دچار آسیبهای شغلی شدند. آسیبهای شغلی هزینههای مستقیم و غیرمستقیم برای کارکنان و بیمارستان داشته است. مدیران بیمارستانها باید اقداماتی برای حذف یا کاهش آسیبهای شغلی در ابعاد فردی، گروهی و سازمانی، برنامهریزی و اجرا کنند.
مریم نورآوران فیض آبادی، کورش هلاکویی نائینی، عباس رحیمی فروشانی، علی تقی پور،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی عروقیCVD)) عامل بیشترین مرگومیر در جهان است و در سال 3/17میلیون نفر در اثر ابتلا به این بیماری جان خود را از دست میدهند که بیش از 75% از این مرگها در کشورهای کم و متوسط درآمد رخ میدهد. گرچه مطالعات گستردهای در تعیین عوامل خطر این بیماریها صورت گرفته اما مطالعات محدودی جهت بررسی این عوامل با روش چند سطحی صورت گرفته است. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر بیماری قلبی عروقی با استفاده از رویکرد چندسطحی و مقایسه عملکرد رگرسیون لجستیک چند سطحی و معمولی در تعیین عوامل خطر بیماری قلبی عروقی در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی مشهد با توجه به ساختار سلسله مراتبی داده ها می باشد.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت موردی- شاهدی با 1091نمونه از مطالعه همگروهی آینده نگر" PERSIAN cohort study in Mashhad University of Medical Sciences" در سال 1397 طراحی شد. گروه مورد152 نفر از افراد مبتلا به بیماری قلبی عروقی با تشخیص قطعی می باشند و 939 نفر از میان کارکنان، افرادی که تا آن زمان هم چنان به بیماری قلبی عروقی دچار نشدهاند به عنوان شاهد (Control) وارد مطالعه شده اند که هر دو گروه به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. بعد از جمعآوری اطلاعات، دادهها وارد نرمافزار Stata شد و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. جهت توصیف متغیرها از فراوانی و درصد و در تحلیل از آنالیز رگرسیون لجستیک تک سطحی و دو سطحی در سطــح 05/0= α استفاده شده است.
نتایج: آنالیز چندگانه نشان داد که متغیرهای پرفشاری خون، مصرف سیگار، قند خون ناشتا و کلسترول جزو عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی محسوب شده و ارتباط معنی داری با این بیماری دارند. در مدل رگرسیون لجستیک دو سطحی، نسبت شانس ابتلا به بیماری قلبی عروقی در افراد مبتلا به پرفشاری خون 93/3 برابر افراد با فشار خون نرمال با فاصله اطمینان (28/6- 64/2) به دست آمد. خطر مذکور در افراد مصرف کننده سیگار (09/3-11/1)85/1برابر غیرسیگاری ها بود. همچنین، در افرادی که قندخون ناشتا آنها بالابود (دیابت ناشناخته/دیابت کنترل نشده) نسبت شانس ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی (18/6- 18/1) 7/2 برابر افراد نرمال به دست آمد. متغیرهای نمایه توده بدنی، ابتلا به دیابت (کنترل شده یا نشده)، تری گلیسیرید از نظر آماری معنیدار نبودند.
نتیجه گیری: در این مطالعه نشان داده شد که انتخاب مدل آماری میتواند بر نتایج به دست آمده از یک مجموعه داده تاثیرگذار باشد. همچنین نتایج این مطالعه نشان دهنده شیوع بالای برخی عوامل خطرساز بیماری قلبی عروقی در کارکنان می باشد. نکته بسیار مهم در مطالعه فوق پایین بودن فعالیت فیزیکی کارکنان و بالتبع آن افزایش اضافه وزن و چاقی خواهد بود.
بنفشه تفقدی، بهرام محبی، رویا صادقی، آذر طل، میرسعید یکانی نژاد،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری های قلبی و عروقی شایع ترین علت مرگ ومیر در بیشتر کشورهای جهان و پرفشاری خون مهمترین علت از کارافتادگی به شمار می رود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیرمداخله ی آموزشی بر اساس مدل فرانظری بر میزان آگاهی تغذیه ای، ادراک بیماری، پیگیری رژیم غذایی و فشار خون، در زنان میانسال مبتلا به پرفشاری خون مبتنی بر کاربرد مدل فرانظری طراحی و اجرا شد.
روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه تجربی با جامعه آماری زنان میانسال (59-30) سال مبتلا به پرفشاری خون مراجعه کننده به مراکز و پایگاههای بهداشتی درمانی تحت پوشش منطقه 21 تهران در سال 1400-1399بود. تعداد 164 نفر(82نفر گروه کنترل و 82 نفر گروه مداخله) با تخصیص تصادفی به روش بلوک های چهار تایی تصادفی شده در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. پرسشنامه چند وجهی برای هر دو گروه کنترل و مداخله تکمیل و فشار خون افراد اندازه گیری گردید. سپس مداخله آموزشی به مدت یک ماه در قالب محتوای مجازی به صورت تشکیل گروه واتس اپ و طراحی و تدوین 56 عدد پادکست و کلیپ آموزشی با حداکثر زمان چهار دقیقه مبتنی بر سازه های مدل فرانظری بر روی گروه مداخله اجرا و بعد از گذشت زمان یک و سپس شش ماه بعد از مداخله پرسش نامه برای ارزیابی مجدد به هر دو گروه داده شد و مجددا فشار خون افراد کنترل شد. برای تجزیه تحلیل داده ها از آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار SPSS25 استفاده شد.
نتایج: قبل از مداخله در این مطالعه میانگین و انحراف معیار، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک به ترتیب 49/0±35/1و41/0±84/1 میلیمتر جیوه بود. قبل از مداخله آموزشی دو گروه از نظر متغیر های زمینه ای و سازه های آگاهی تغذیه ای، ادراک بیماری، پیگیری رژیم غذایی، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، شاخص توده بدنی (BMI) و همچنین سازه های مدل فرانظری تفاوت معناداری نداشتند. یک ماه پس از مداخله در سازه های آگاهی تغذیه ای، ادراک بیماری، سازه خودکفایتی مدل فرانظری و فشار خون سیستولیک اختلاف معنا دار در بین دو گروه مشاهده و کنترل مشاهده گردید (001/0>p) و سپس بعد از 6 ماه درسازه های آگاهی تغذیه ای، ادراک بیماری (007/0>p)، پیگیری رژیم غذایی (001/0>p) و سازه های مراحل تغییر (001/0>p) و خودکفایتی (001/0=p) مدل فرانظری اختلاف معنادار مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که مداخله آموزشی توانست باعث افزایش آگاهی تغذیه ای، ادراک بیماری، افزایش حس خود کارآمدی و خودکفایتی افراد شده، همچنین پیگیری رژیم غذایی را در آنها تدام ببخشد.
محمد خمرنیا، مصطفی پیوند، نسیم محمدیان رازنگی،
دوره 20، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت یک بیماری قندی است که به علت اختلال در هورمون های بدن باعت افزایش قند خون می شود. از آنجایی که پایش و ارزشیابی وضعیت کنترل دیابت، به مدیریت برنامه های پیشگیری و کنترل دیابت کمک میکند، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی بیماری دیابت در مراجعین کلینیک دیابت در جنوب شرق ایران اجرا شد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی – تحلیلی می باشد که در سال 1400 به روش سرشماری انجام شد. جهت جمع اوری داده ها از چک لیست استاندارد استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار stata-v14 انجام گرفت.
نتایج: در این مطالعه اطلاعات 1164 بیمار مبتلا به دیابت ثبت و بررسی شد. 7/97%بیماران مراجعه کننده مبتلا به دیابت نوع دو بودند(1137 نفر). میانگین قند خون ناشتادر افراد مبتلا به دیابت نوع یک 236 و در نوع دو 201 بود. میانگین قند خون A1c در افراد مبتلا به دیابت نوع یک 6/9 و نوع دو 4/8 بود که در وضعیت غیرنرمال قرار گرفتند. قند خون ناشتا با عارضه پای دیابت و نفروپاتی رابطه معنا داری را نشان داد (5/0p<).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، سطح مراقبت بیماران دیابتی از نظر کمی و کیفی در وضعیت چندان مطلوبی قرار نداشته و با استاندارد های کشوری فاصله وجود دارد. این موضوع نشان دهنده عملکرد نامطلوب مرکز دیابت بوده که می توان به دلیل کم بر خوردار بودن منطقه جغرافیایی، کمبود تجهیزات و نیروی متخصص ماندگار و سواد سلامت پایین مردم باشد. لذا آموزش و رعایت اصول پیشگیری در افراد دارای اضافه وزن و چاقی و به ویژه در افرادی که دارای سابقه خانوادگی ابتلا به دیابت می باشند می توان در کاهش ابتلا یا تضعیف سرعت بروز عوارض تاثیر بسزایی داشته باشد.
ابوالقاسم پوررضا، علی محمد مصدق راد، فریناز مقدسی،
دوره 20، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت محل جراحی عفونتی است که در مدت 30 روز پس از عمل جراحی ایجاد میشود و پوست و بافت زیرجلدی برش جراحی را درگیر میکند. عفونت محل جراحی یکی از شایعترین عفونتهای بیمارستانی است که علاوه بر به مخاطره انداختن جان بیماران، هزینه زیادی به نظام سلامت تحمیل میکند. این پژوهش با هدف برآورد هزینه عفونت محل جراحی در بیمارستان انجام شد.
روش کار: این مطالعه به روش مورد-شاهدی در یک بیمارستان دانشگاهی شهر کاشان در سال 1397 انجام شد. این مطالعه به محاسبه هزینههای مستقیم پزشکی عفونت محل جراحی بیمار در بیمارستان پرداخت. اطلاعات مربوط به هزینههای بستری گروه مورد و شاهد با استفاده از پرونده بیمار و نرمافزار سیستم اطلاعات بیمارستانی استخراج شد.
نتایج: شیوع عفونت بیمارستانی محل جراحی در بیمارستان برابر با 04/1% بود. میانه هزینه بستری بیماران با عفونت محل جراحی برابر با 85,547,428 ریال و بیماران فاقد عفونت محل جراحی برابر با 34،312،114 ریال بوده است. این اختلاف از نظر آماری معنادار بود (001/0p<). هزینه عفونت محل جراحی یک بیمار 51،235،314 ریال بود. هزینه بیمارستانی بیماران مبتلا به عفونت محل جراحی 5/2 برابر بیماران بدون عفونت بود. میزان هزینه عفونت محل جراحی با سن بیمار، مدت زمان جراحی و مدت زمان بستری قبل از عفونت مرتبط بوده است.
نتیجهگیری: عفونت محل جراحی هزینه زیادی را به بیمار، بیمه سلامت و بیمارستان تحمیل میکند. بنابراین، مدیران بیمارستانها و سازمانهای بیمه سلامت باید مداخلاتی را برای کاهش عفونتهای محل جراحی طراحی و اجرا کنند.
مریم تاجور، محمد سرکوت غوثی، الهام احسانی چیمه،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ارزیابی خطر ابتلا به بیماریها و ارائه راهکارهای پیشگیرانه از ابتلا در محیط کار یکی از الزامات میباشد. این مطالعه به ارزیابی خطر ابتلا به کووید-۱۹ در گروه های شغلی بیمارستانی شهر سقز می پردازد.
روش کار: مطالعه بصورت مقطعی در سال 1400 در 3 بیمارستان شهر سقز با استفاده از تکنیک آنالیز سریع خطر کووید- 19 در 6 گروه شغلی پزشک، پرستار آزمایشگاه، اداری و مالی، رادیولوژی و خدمات در نمونه 300 نفری انجام شد. ابزار پژوهش، پرسشنامه اعتبارسنجی شده در طیف لیکرت بود و نتایج با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی در سه ناحیه ریسک قابل قبول، قابل تحمل و غیرقابل تحمل تحلیل گردید.
نتایج: در مولفه سطح احتمال، بیشترین احتمال ابتلا مربوط به گروههای شغلی خدمات و اداری- مالی به ترتیب با میانگین 6/1 و 5/1 بود. سطح نگرش بطور کلی در گروه خوب و عالی طبقه بندی شد. مولفه شدت پیامد در گروه پزشکان با ضریب شدت 5/42، در سطح بحرانی و در سایر گروهها فاجعهبار بود. در مجموع، همه مشاغل در سطوح ریسک غیرقابلقبول قرار گرفتند و گروههای شغلی خدمات و اداری- مالی از ریسک بالاتری نسبت به سایر گروهها مواجه بودند. بین نوع شغل و مولفه های مورد مطالعه و همچنین اغلب ویژگیهای فردی مشاغل مختلف و احتمال ابتلای آنها رابطه معنی داری وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن خطر ابتلا به بیماری در گروههای شغلی مورد مطالعه میبایست برنامه های حفاظتی منسجمتری برای پیشگیری از ابتلا و یا کاهش خطر ابتلا به بیماری در گروههای شغلی بیمارستانی تدوین و اجرایی گردد.
سهیلا کشاورز، کورش هلاکویی نائینی، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: با وجود در دسترس بودن تمامی برنامه های پیشگیری از دیابت، تنها تعداد محدودی از بیماران شناسایی و تحت مراقبت هستند.
روش کار: این مطالعه مقطعی توصیفی-تحلیلی افراد بالای 30 سال شهرستان بوئین زهرا به صورت نمونه گیری چند مرحله ای می باشد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه برای عموم مردم و تیم سلامت استفاده شد. روایی پرسشنامه با شاخص های CVR وCVI سنجیده شدند. جهت پایایی،از ضریب همبستگی استفاده شد که مطلوب بود. حجم نمونه 1154نفر محاسبه گردید.
نتایج: میانگین سنی 45/14± 42/48 سال، شیوع 9/9%، درصد شیوع دیابت در افراد درمعرض خطر: زنان با سابقه سقط و فرزند درشت به ترتیب (8/12%) و (7/31%)، دیابت بارداری (5/36%)، چاقی در بارداری (7/19%)، سابقه فامیلی دیابت (4/22%)، دورکمر <90 سانتی متر (08/14%)، 25 > BMI (95/13%)، تری گلیسیرید < 200 (8/22%) و فشارخون بالا (97/32%) می باشد. نتایج نشان می دهد که بین دیابت و میزان قندخون بالای 100mg/dl 73/2 =,OR دیابت بارداری 22/12=,OR دورکمر <90 cm 02/3=OR ارتباط معناداری تشخیص داده شد در سایر متغیرها ارتباط معناداری دیده نشد. کارمندان تیم سلامت تنها 55% آموزش پیشگیری از دیابت دریافت کرده بودند.
نتیجه گیری: مراقبت و آموزش با کیفیت مناسبی انجام نمی شود. شیوع قابل توجه دیابت در افراد در معرض خطر نشان میدهد که بایستی پیگیری و مراقبت بیشتری از این گروه انجام شود. آموزش کارکنان تیم سلامت باید بسیار کارآمد و تعداد آموزش های مربوط به برنامه دیابت افزایش یابد.
عبدالمجید فدائی، هاجر احمدی، اسماعیل فتاح پور، یاسر جلیل پور، مرتضی آریان فر، داوود جلیلی ناغان،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: آلودگی هوا بعنوان یک فاکتور مهمی برای ایجاد بیماریهای قلبی وتنفسی و مرگ ومیر بطور گسترده ای نهادینه و فرضیه شده است. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه ارتباط بین مواجهه کوتاه مدت با آلاینده های هوا و پذیرش های بیمارستانی و مرگ و میر قلبی-عروقی و تنفسی و کل مرگ و میر در اهواز و شهرکرد بود.
روش کار: داده های مربوط به پذیرش ها ی بیمارستانی، مرگ ومیر بیماران قلبی وعروقی، تنفسی و کل مرگ و میرها در طی سال های 2012 تا 2018 طی یک پژوهش سری زمانی، جمع آوری شدند. در این مطالعه از مدل رگرسیون شبه پواسون همراه با مدلهای تاخیر توزیعشده خطی، با تنظیم برای روند، فصلی، دما، رطوبت نسبی، روزهای هفته و تعطیلات استفاده شد.
نتایج: نتایج مطالعه در اهواز نشاندهنده ارتباط آماری معنادار و مستقیم بین مواجهه با PM10 و پذیرش های تنفسی، PM2.5 و کل مرگ و میر و پذیرش ها قلبی عروقی، o3و کل مرگ ومیر،co و پذیرش ها قلبی عروقی می باشند. نتایج مطالعه در شهرکرد نشان دهنده ارتباط آماری معنادار و مستقیم بین مواجهه با PM10 و مرگ های تنفسی، PM10 و مرگ ومیرقلبی وPM2.5 با پذیرش ها قلبی عروقی و پذیرش ها تنفسی و مرگ تنفسی، o3و کل مرگ ومیر،co و مرگ تنفسی می باشند.
نتیجه گیری: به نظر میرسد که آلودگی هوا به طور قابل توجهی با میزان پذیرش ها ی بیمارستانی و مرگ ومیر درشهر اهواز و به میزان کمتری در شهرکرد ارتباط معناداری دارد.
مریم تاجور، ام البنین آتش بهار، پریسا پورفرخ، ابراهیم جعفری پویان، حانیه سادات سجادی،
دوره 22، شماره 1 - ( 7-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به روند فزاینده اعمال جراحی زیبایی، ضروری است رویکردی متفاوت جهت ارائه این خدمات در پاسخ به نیازهای جامعه اتخاذ گردد. هدف این مطالعه، تعیین وضعیت ارائه خدمات جراحی زیبایی در ایران از نظر توزیع فراوانی بر حسب نوع عمل و سایر ویژگیها بود.
روش کار: مطالعه حاضر، مطالعهای توصیفی بود. با مراجعه به مرکز مدیریت آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت، دادههای ثبتشده در پروندههای پزشکی سیستم اطلاعات بیمارستانهای مرجع جراحی زیبایی از قبیل نوع پذیرش، وضعیت هنگام ترخیص، میانگین هزینه، میانگین مدت اقامت، نوع مرکز به لحاظ مالکیت و مشخصات جمعیتشناختی متقاضیان جراحی زیبایی، در بازه زمانی دی ماه 1397 لغایت خرداد 1400، استخراج شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Excel و آمار توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین) انجام شد.
نتایج: در مطالعه حاضر، در ازای 56 کد اعمال جراحی زیبایی، تعداد ۶۲۳۸۷ جراحی انجام شده بود. مالکیت اکثر مراکز ارائه اینگونه خدمات دولتی (۷/۷9%) بود. انجام جراحی زیبایی در میان زنان (9/۷۳%)، افراد دارای ملیت ایرانی (۷/9۷%)، متاهل (۶/۴۰%) و در بازه سنی 1۶-4۵ سال (۷/۸۲%) بیشتر بود. بیشترین فراوانی اعمال جراحی زیبایی مربوط به زیبایی بینی (حدود ۶۰%) و بیشترین و کمترین میانگین هزینه و مدت اقامت به ترتیب به سپتورینوپلاستی (جراحی همزمان بینی و انحراف آن) و بلفاروپلاستی پلک تحتانی (جراحی پلک پایین) مربوط بود.
نتیجهگیری: با توجه به میانگین هزینه اعمال جراحی، نحوه تأمین مالی و چارچوب ارائه این خدمات، بایستی با دقت و شفافیت بیشتری مشخص گردد. همچنین پیش از هرگونه تصمیمگیری در این حوزه، بایستی سیاستها به لحاظ کارایی، اثربخشی و تطابق فرهنگی بررسی شود.