جستجو در مقالات منتشر شده


31 نتیجه برای مراقبت

کورش هلاکویی نائینی، احمد رئیسی، لیلا فرجی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: مالاریا از قدیم به عنوان یکی ازمسائل بهداشتی مهم کشورتلقی شده است. نظام مراقبت مالاریا یکی از قدیمی ترین و منسجم ترین نظام های مراقبت بیماری­ها در کشور است. برنامه کنترل مالاریا از ابتدای سال1390 از کنترل به حذف تغییر یافت.
بنابراین بررسی کیفیت نظام مراقبت مالاریا در این برهه از اهمیت زیادی برخوردار است. مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر برنامه حذف بر روی کیفیت نظام مراقبت مالاریا طراحی شده است.

  روش کار: این مطالعه یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع مقایسه ای می­باشد که در چهار دانشگاه علوم پزشکی واقع در استان­های مالاریاخیز کشور که انتقال محلی مالاریا در آنها جریان دارد، به منظور ارزیابی کامل بودن و صحت نظام مراقبت مالاریا در دو مقطع قبل و بعد از شروع برنامه حذف مالاریا در کشور، صورت پذیرفته است. در این مطالعه کلیه فرم های مربوط به موارد مثبت مالاریا در طی سال های 1389 تا 1391 که از مراکز بهداشتی درمانی منتخب در استان­های مالاریاخیز به سطح شهرستان فرستاده شده بود از نظر کیفیت مورد بررسی قرار گرفت و کامل بودن و صحت داده ها ارزیابی گردید و در دو مقطع دوسال قبل و دو سال بعد از شروع برنامه حذف مالاریا با هم مقایسه شد.

  نتایج: تعداد 1927 فرم، 1036 فرم(8/53%) برای سالهای 88 و 89 (قبل از برنامه حذف) و 891 فرم(2/46%) برای سال های90 و 91 (بعد از برنامه حذف) مورد بررسی قرار گرفت. بررسی شاخص کامل بودن اطلاعات به تقکیک دانشگاه های علوم پزشکی مورد مطالعه نشان داد برای مجموع دو فرم 3و 4، بیشترین و کمترین درصد کامل بودن را به ترتیب دانشگاه­های علوم پزشکی ایرانشهر و هرمزگان(با 8/94% و 30/17%) دارا بودند. بیشترین درصد کامل بودن فرم شماره3 مربوط به دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با 78% و بیشترین درصد کامل بودن فرم شماره4 مربوط به دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر با 97% بوده است. مقدار کامل بودن فرم های مورد مطالعه برای کل سال­های مورد بررسی 3/84% بود. شاخص کامل بودن برای مجموع دو فرم 3 و 4 در طی سالهای 88و 89 (سال­های قبل از برنامه حذف مالاریا) برابر 7/83% بود و این مقدار با اندکی افزایش برای سال­های بعد از برنامه حذف مالاریا (90 و 91)، به 85% رسیده بود. نتایج آزمون آماری برای بررسی اختلاف کامل بودن فرم های گزارش دهی، معنی دار نبود.

  نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که فرم های گزارش دهی موارد، در کل 84% کامل بودند که این مقدار برای سال­های قبل از شروع برنامه حذف برابر 7/83% و برای سال­های بعد از شروع برنامه حذف برابر85% بود. برنامه حذف مالاریا شاخص کامل بودن اطلاعات را با مقایسه فرم های 3 و 4 گزارش دهی موارد در دو مقطع زمانی قبل (سال­های 88 و 89) و بعد (سال­های 90 و 91)اندکی افزایش داده است. افزایش در شاخص کامل بودن اطلاعات برای فرم شماره 4 گزارش دهی موارد با 4% افزایش همراه بود و برخلاف انتظار بهبود کیفیت و کامل بودن برای فرم 3 گزارش دهی، کاهشی 3 درصدی داشت. بنابراین شروع برنامه حذف تاثیر چندان زیادی بر کامل شدن و افزایش کیفیت کامل بودن داده های فرم­های گزارش دهی موارد نداشته است.


زهرا فرهمند، داوود شجاعی زاده، آذر طل، کمال اعظم،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت یکی از شایع ترین مشکلات بهداشت عمومی جهان معاصر است که با عوارض دیررس از جمله بیماری پای دیابتی همراه می باشد. بیماری پای دیابتی از شایع ترین این عوارض بوده و از نظر جسمانی و عاطفی برای بیمار  پر هزینه است. این مطالعه با هدف مشخص نمودن تاثیر برنامه آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر روی مراقبت از پا و پیشگیری اززخم پا در بیماران دیابتی نوع 2 صورت گرفت.
روش کار: 97 نفر(57 زن و 40 مرد) بیمار دیابتی نوع 2 در این مطالعه شرکت داشتند. نمونه ها به روش تصادفی در دو گروه مداخله (47 بیمار) و گروه شاهد (50 بیمار) تقسیم شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه ای مشتمل بر اطلاعات جمعیت شناختی سوالات مربوط به آگاهی و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی جمع آوری گردید. این اطلاعات قبل و3 ماه بعد از انجام مداخله آموزشی برای گروه مداخله که طی سه جلسه کلاس آموزشی صورت گرفت و همچنین گروه شاهد، جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 و آزمون های شاپیرو- ویلک، کای دو، ویلکاکسون، تی زوجی و مک نمار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 
نتایج: داده ها نشان داد تفاوت معنی داری بین گروه مداخله و شاهد قبل از انجام مداخله آموزشی از نظر میانگین میزان آگاهی و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده همچنین خودکارآمدی و خود مراقبتی ) وجود نداشت و در گروه مداخله نتایج، اختلاف معنی­داری بعد از برنامه آموزشی نشان دادند (05/0 > .(pولی در گروه شاهد این متغیرها پس از گذشت 3 ماه تفاوت معنی­داری نداشتند (05/0 <p ).
 نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افراد مبتلا به دیابت نیاز به یادگیری طرق مراقبت از پاهایشان دارند و اجرای برنامه های آموزشی در بیماران دیابتی نوع 2 بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در اجرای مراقبت از پاها موثر می باشد.
 
مهناز مایل افشار، مهدی معمارپور، لیلا ریاحی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

زمینه وهدف: دارو رایج­ترین کالای درمانی­مصرفی در واحدهای ارائه کننده خدمات سلامت و اجرای صحیح دستورات ­دارویی، بخش مهمی از فرآیند درمان و مراقبت است. بروز اشتباهات­دارویی می­تواند باعث بروز مشکلات جدی در سلامت بیماران وحتی در برخی موارد منجربه مرگ آنها شود. هدف از مطالعه بررسی رابطه استقرار استاندارهای ایمنی بیمار بانوع خطای دارویی گزارش شده در یک بیمارستان دولتی شهر تهران بمنظور کاهش بروز خطاهای دارویی و بهبود کیفیت درمان می باشد.
روش کار: این مطالعه به بررسی استقرار استانداردهای ایمنی دارو در30 بخش یک بیمارستان­دولتی در شهرتهران پرداخته و ارتباط آن با نوع خطای دارویی گزارش شده توسط کادردرمانی را طی سال‌های 1391تا1395بررسی نموده ­است. بدین منظور از دو چک‌لیست مجزا با عناوین"بررسی استقرار ایمنی­دارو"و"کیفیت خطای دارویی گزارش شده" استفاده گردید. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزارآماریspss و آزمون‌های آمار استنباطی شامل مربع کای(کای دو)و ضریب همسبتگی کرامروفی تجزیه وتحلیل گردید.
نتایج: نتایج مطالعه نشان داد، استانداردهای ایمنی دارو، بجز مولفه بیمارصحیح در پنج مولفه ازشش مولفه موجود این بیمارستان مستقر گردیده و استقرار ایمنی­ بیمار با نوع خطای دارویی گزارش شده در بخش‌های بیمارستان رابطه معنی‌داری دارد.
نتیجه­گیری: از آنجایی که فرایند دارودرمانی یکی از اقدامات رایج پرستاری در بخش‌های مراقبت­ویژه­قلبی محسوب می­شود، افزایش شناخت و آگاهی درخصوص علل خطاهای دارویی در بخش‌ها، بمنظور پیشگیری و کاهش بروز این­گونه خطاها، از سوی پرستاران لازم و ضروری قلمداد می­گردد. براین اساس، پیشنهاداتی نیز بمنظور کاهش میزان خطاهای دارویی در بیمارستان موردمطالعه ارائه گردیده است. 
علی محمد مصدق راد، انسیه اشرفی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: اجرای مدیریت کیفیت موجب ارتقای اثربخشی و کارایی سازمان‌های بهداشتی درمانی می<span style="font-size: 11pt;" dir="LTR" times="" new="" "b="" lotus";"="" major-bidi;="" "times="" roman";="">شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر یک مدل مدیریت کیفیت بر کارایی بخش مراقبت‌های ویژه تنفسی بیمارستان بوده است.

روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه اقدام پژوهی مشارکتی بوده که در سال 1392 در بخش مراقبت‌های ویژه تنفسی در بیمارستان لبافی‌نژاد تهران انجام شد. یک تیم بهبود کیفیت برای اجرای سامانه مدیریت کیفیت و ارتقای فرآیندهای کاری تشکیل شد. تیم بهبود کیفیت بر اساس مدل ده مرحله‌ای مدیریت کیفیت مصدق‌راد به شناسایی و استانداردسازی فرایندهای کاری بخش، تعیین اهداف برای فرایندهای کاری و ارتقای کیفیت فرایندها پرداختند. اطلاعات مربوط به شاخص‌های کارایی بخش مراقبت‌های ویژه تنفسی (درصد اشغال تخت، متوسط اقامت بیماران، گردش تخت و فاصله‌ی گردش تخت) در دو مقطع قبل و بعد از اجرای مداخلات مدیریت کیفیت جمع‌آوری و با هم مقایسه شد.

نتایج: اجرای مدیریت کیفیت منجر به افزایش 8/2% میزان اشغال تخت و 2/19% گردش تخت و کاهش 1/14% متوسط اقامت بیماران و 6/35% فاصله‌ گردش تخت بخش مراقبت‌های ویژه تنفسی بیمارستان شد.

نتیجه‌گیری: اجرای مدیریت کیفیت منجر به ارتقای کارایی بخش مراقبت‌های ویژه تنفسی شد. به کارگیری درست یک سامانه مناسب مدیریت کیفیت و تعهد مدیران و کارکنان می‌تواند منجر به بهبود کارایی بیمارستان‌ها شود.


شبنم هاشمی بخشی، زهرا جلیلی، محمود محمودی مجدآبادی فراهانی،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه لزوم آگاهی دادن به کودکان و نوجوانان در سنین مختلف، درباره مسائل جنسی، بیشتر از زمان های گذشته احساس می شود. آموزش و مراقبت جنسی؛ مانند هر آموزش اصیل دیگر؛ باید به جا و به موقع انجام گیرد. از طرف دیگر، این آموزش بایستی بر اساس برنامه نظام مند و مدل های آموزشی صورت پذیرد تا نتایج مطلوب حاصل گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی براساس مدل بزنف بر مهارت مادران در خصوص مراقبت جنسی از کودکانشان، تهران 96 1395 انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه که به صورت مداخله ای- نیمه تجربی با گروه غیر مداخله انجام شد 96 مادر دارای کودک پیش دبستانی
( 6-5 ساله) از پیش دبستانی های شهر تهران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. مادران به صورت تصادفی، به دوگروه مداخله و گروه غیر مداخله تقسیم شدند.ابزار بررسی پرسشنامه ای محقق ساخته بر اساس مدل بزنف شامل  دو بخش (سوالات دموگرافیک) و سازه های (نگرش، هنجارهای انتزاعی، عوامل قادرکننده، قصد رفتاری و رفتار) بود که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت. پس از انجام پیش آزمون بر اساس نیازهای آموزشی، برنامه و محتوای آموزشی مبتنی بر مدل بزنف تهیه و در گروه  مداخله به اجرا در آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار
SPSS 23 و آزمون های پارامتری t و آزمون ناپارامتری من-ویتنی وآزمون کای-دو صورت گرفت.

نتایج: میانگین نمره نگرش، هنجارهای انتزاعی، قصد رفتاری و رفتار در هر دو گروه قبل از مداخله اختلاف معنی داری نداشت. اما نتایج بعد از آموزش اختلاف معنی داری را در میانگین نمره نگرش، هنجارهای انتزاعی، قصد رفتاری و رفتار نشان داد (001/0>p). عوامل قادر کننده در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری را نشان نداد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه بیانگر آن است که مداخله آموزشی بر اساس مدل بزنف بر مهارت مادران در خصوص مراقبت جنسی از کودکانشان می­تواند بر نگرش، هنجارهای انتزاعی، قصد رفتاری و رفتار مادران تأثیرگذار باشد.
آذر طل، بهرام محبی، الهام شکیبازاده، مهدی یاسری، مریم صبوری،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

زمینه وهدف: مفهوم توانمندی در علوم مرتبط با سلامت بر مسؤولیت‌ پذیری فردی و توانایی افراد بر حفظ سلامتی خود متمرکز است. پژوهش حاضر باهدف تعیین عوامل موثر بر توانمندی دریافت مراقبت سلامت در زنان سنین باروری در سال 1396 طراحی و اجرا شد.        
روش کار: این مطالعه مقطعی با مشارکت 549 نفر از زنان سنین باروری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی جنوب تهران با نمونه­گیری خوشه ای و چند مرحله ای انجام شد. ابزار این مطالعه پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و ابزار سنجش توانمندی دریافت مراقبت سلامت و خرده مقیاس­های آن بود که به روش خود ایفا تکمیل گردید. تحلیل داده ها از آزمون­های توصیفی و تحلیلی و تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده شد.
نتایج: سطح تحصیلات همسر، اشتغال زنان، بعد خانوار، قومیت، داشتن سابقه بیماری مزمن و وضعیت اقتصادی پیش گویی‌کننده خرده مقیاس درجه کنترل بود. سطح تحصیلات همسر "زیر دیپلم و دیپلم"، بعد خانوار "3-2 " و "4-3 " فرزند و وضعیت اقتصادی "میزان درآمد کاملا کفاف زندگی را می دهد"، خرده مقیاس قدرت تعامل را پیشگویی کردند. متغیر های سطح تحصیلات همسر "زیر دیپلم و دیپلم"، بعد خانوار "با 3-2 و 4-3 فرزند"، شاغل بودن زنان و داشتن بیماری مزمن خرده مقیاس درجه تصمیم گیری را تبیین می نمود.
نتیجه گیری: به نظر می­رسد شرایط فردی، خانوادگی و اقتصادیاجتماعی خانواده در توانمندی زنان در دریافت خدمات سلامتی موثر است. لزوم رویکرد خانواده محور در دریافت خدمات سلامت باروری ضروری به نظر می رسد.
 
سجاد دری کفرانی، عاطفه ذوالفقارنسب، فاطمه ترابی،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: همگام با­ گسترش نظام­های سلامت، اهمیت مراقبت­های بهداشتی اولیه به­ عنوان اساس یک نظام سلامت کارآمد بیشتر نمایان شده و بهبود کیفیت خدمات ارائه شده در این ­سطح اهمیت بیشتری می­یابد. در این راستا پژوهش حاضر سعی دارد تا الگوهای مورد ­­استفاده جهت بهبود کیفیت مراقبت­های اولیه بهداشتی را گرد­آوری نماید.
روش کار: این پژوهش در قالب مرور ­سیستماتیک انجام شده است. جست ­و ­جوی پیشرفته در پایگاه­های اطلاعاتی                   Web of Science, Scopus, Embase, PubMed, Cochrane, SID, Magiran, IranDoc, Google Scholar و در فیلدهای عنوان، چکیده و واژه­های کلیدی انجام­شد. معیارهای ورود مطالعه عبارت بودند از: داشتن نگرش جامع، تمرکز بر روی خدمات اولیه بهداشتی، زبان انگلیسی یا فارسی، منتشر شده در فاصله سال های 2018-2006. ارزیابی کیفیت مطالعات با­ استفاده از چک ­لیست     Joanna Briggs Institute (JBI) انجام شد. دو پژوهشگر مستقل کار انتخاب مطالعات، استخراج داده­ها و ارزیابی کیفیت مطالعات را انجام دادند و موارد اختلاف توسط پژوهشگر سوم برطرف شد.
نتایج: پس از غربالگری و بررسی معیارهای ورود 10095 مطالعه یافت شد، نهایتا11 مطالعه وارد پژوهش شد. کیفیت 4 مطالعه متوسط ارزیابی شده و مابقی از کیفیت بالایی برخوردار بودند. 2 مورد از مطالعات الگوهایی را برای بهبود کیفیت مراقبت های بهداشتی اولیه سلامت ارائه داده، 3 مورد اثربخشی ابزارهای بهبود کیفیت را ارزیابی کرده و 5 مورد نیز چارچوب های مفهومی را ارائه کرده بودند.
نتیجه گیری: در مجموع 8 نوع سیستم برای ارزیابی و بهبود کیفیت خدمات بهداشتی اولیه استخراج شد. مطالعات انجام شده پیرامون­مراقبت­های اولیه بهداشتی در سطوح مختلف مراقبت­فردی، حرفه­ای، کاربردی و سیاست­گذاری ملی مورد استفاده قرار­گرفته­است و مدل­ها، ابزارها و چارچوب­های کاربردی را ارائه ­نموده که هریک با توجه به محدودیت­ها و امکانات ذکر ­شده می­تواند بصورت جداگانه و یا ترکیبی برای موقعیت­های مختلف مورد استفاده قرار گیرد و پیامدهای سلامت را بهبود بخشد.
میرمسعود فاطمی، محمد خرازی افرا،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه روش های مداخله در بیمارستان با هدف ایجاد ارتباط با پرستاران و آموزش و حمایت از آنان در میزان بهبودی بیماران موثر است. هدف این پژوهش عبارت از تعیین رابطه بین بار مراقبت از بیماران و مقابله با شرایط پراسترس در پرستاران بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل 124 نفر پرستاران بخش مراقبت های ویژه و بخش های عمومی بود. از میان آنان بر اساس فرمول کوکران 93 نفر مورد مطالعه قرارگرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بار تحمل مراقبت از بیماران نواک و گست (1989) و پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر (1990) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی شامل همبستگی و رگرسیون در سطح معنی داری 05/0 و با رعایت پیش فرض ها و با نرم افزار SPSS  نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: نتایج نشان داد که ارتباط مثبت و معنی داری بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله مساله مدار وجود دارد (001/0<  p و 985/0=r)، به این معنا که هرچه پرستارانی که از سبک های مقابله مساله مدار استفاده می کنند از تحمل مراقبتی بیشتری برخوردار هستند. همچنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که ارتباط منفی و معنی دار بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله هیجان مدار (001/0< p و 973/0-=r) وجود دارد، به این معنا که هرچه پرستارانی که از سبک های مقابله هیجان مدار بیشتر استفاده می کنند از تحمل مراقبتی کمتری برخوردار هستند. در حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله اجتنابی نیز ملاحظه شد که ارتباط منفی و معنی­دار بین حوزه تحمل مراقبت از بیمار و سبک مقابله اجتنابی وجود دارد (001/0< p و 920/-0=r)، به این معنی که هرچه پرستارانی که از سبک­های مقابله اجتنابی بیشتر استفاده می کنند از تحمل مراقبتی کمتری برخوردار هستند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها پرستارانی که از سبک های مقابله ای مساله مدار استفاده می نمایند تحمل مراقبتی بیشتری نسبت به پرستارانی که از سبک های هیجان مدار و اجتنبابی استفاده می کنند دارا می باشند.
محمد مهدی کیانی، خاطره خانجانخانی، مریم شیروانی، بتول احمدی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از تجربه‌های کشورهای مختلف و مروری بر ادبیات این حوزه در تقویت مراقبت‌های بهداشتی اولیه بسیار ضروری است. هدف پژوهش حاضر انجام یک مرور جامع برای شناسایی روش‌های تقویت مراقبت‌های بهداشتی اولیه و ارائه راهکار برای ایران بود.
روش کار: این مطالعه به صورت مرور جامع انجام شد. مطالعات با استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی SID، Iranmedex، Magiran، Web of Science، Scopus، Google Scholar، PubMed و Science Direct  بازیابی شدند. معیار ورود شامل تمامی مطالعاتی بود که به طور خاص در بازه 1998 تا 2018 میلادی به عوامل تقویت کننده مراقبت‌های بهداشتی اولیه پرداخته بودند. در نهایت30 مقاله مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج: راهکارهای تقویت مراقبت‌های بهداشتی اولیه از دو جنبه عوامل تسهیل کننده کارکرد و عملکرد تیم مراقبت بهداشتی و راه‌های بهبود اجرای مراقبت‌های بهداشتی اولیه بررسی شدند. همچنین راهکارهایی مانند روابط مبنی بر اعتماد، اجرای گسترده برنامه ملی مراقبت بهداشتی اولیه با تمرکز بر آموزش کارکنان، آموزش رفتارهای سبک زندگی سالم و عوارض دارویی، سرمایهگذاری در فناوری اطلاعات در بخش سلامت در حوزه‌هایی نظیر ایمن سازی، مراقبت از کودک و جنبه‌های پیشگیری و مدیریت بیماری مزمن جهت تقویت مراقبت‌های بهداشتی اولیه ایران پیشنهاد می‌گردد.
نتیجه‌گیری: تقویت مراقبت‌های بهداشتی اولیه نیازمند هماهنگی و همکاری بین بخشی، همت و عزم راسخ طیف وسیعی از سازمان‌های بهداشتی و سازمان‌های غیرمرتبط با سلامت، حمایت دولت، تقویت نظام ارجاع و پزشک خانواده، تقویت تیم سلامت، خودمراقبتی و مشارکت مردم، رویکرد بهداشت محور و پیشگیری در سیاستهای کلان و هدایت و تخصیص منابع بیشتر به بخش بهداشت است.
علی محمد مصدق راد، مهدیه حیدری، پروانه اصفهانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه جامع‌ترین، عادلانه‌ترین و کارآمدترین روش ارتقای سلامت افراد و رفاه اجتماعی از طریق ارائه خدمات پیشگیری، درمانی و بازتوانی در محلی نزدیک به محیط زندگی مردم است. نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه ایران با چالش‌هایی مواجه است که اثربخشی و کارایی آن را محدود کرده است. این پژوهش با هدف شناسایی راهکارهای تقویت نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه ایران انجام شد.
روش کار: برای انجام این پژوهش از روش مرور واقع‌گرایانه استفاده شد. مقالات منتشر شده در زمینه راهکارهای تقویت نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه در بازه زمانی 1978 تا پایان ژوئن سال 2021 میلادی در 8 پایگاه­ اطلاعاتی و موتور جستجوگر Google scholar جستجو و جمع‌آوری شد. در نهایت، تعداد 29 مقاله شرایط ورود به این مطالعه را داشت که با روش تحلیل چارچوبی با استفاده از نرم‌افزار MAXQDA 10 تحلیل شدند.
نتایج: تعداد 29 راهکار برای تقویت نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه شناسایی شد. نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه دارای اهداف متعالی و استراتژی‌های مناسب، مجهز به منابع لازم و کافی، سازماندهی شده در قالب تیم‌های چند تخصصی با وظایف مشخص برای کارکنان بهداشتی، که مراقبت‌های بهداشتی جامع، با کیفیت و قابل پرداخت را هماهنگ با سایر خدمات سلامت ارائه می‌دهند (برنامه مداخله)، در صورت تقویت عناصر حاکمیت و رهبری، تأمین مالی، نیروی انسانی، تجهیزات و دارو، سیستم­های اطلاعاتی و ارائه خدمات سلامت و تطبیق بهینه با محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فناوری پیرامون (زمینه)، موجب افزایش رضایت، تعهد، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری مدیران و کارکنان بهداشتی؛ اعتماد، مشارکت و رضایت بیماران و مردم (ساز و کار) و در نهایت، تأمین، حفظ و ارتقای سلامتی مردم جامعه (نتیجه) خواهد شد.
نتیجه‌گیری: نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه قوی و منسجم پیش نیاز تقویت نظام سلامت است. تقویت مدیریت و رهبری، بهبود ساختار سازمانی، بهبود سیستم اطلاعاتی، توانمندسازی نیروی انسانی و افزایش پوشش جمعیت می­تواند منجر به تقویت برنامه مراقبت­های بهداشتی اولیه شود. عوامل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موثر بر نظام سلامت باید در بازطراحی و تقویت نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه مورد توجه قرار گیرد.
 
فرحناز محمدی شاهبلاغی، طاهره رمضانی، داریوش پناهی زاده، شعله هزاریان، رضا فدای وطن،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: ارائه خدمات سلامتی به سالمندان از جمله مسئولیت­های مهم ﻧﻈﺎﻡﻫﺎﻱ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﻲ هر کشوری است. سازمان تأمین اجتماعی در جهت بهبود ارائه خدمات سلامت به جمعیت سالمندان تحت پوشش خود، این پژوهش را با هدف طراحی، اجرا و ارزشیابی الگوی مراقبت سرپایی به سالمندان تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی استان تهران به اجرا در آورد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع ترکیبی متوالی-اکتشافی است. در این مطالعه، الگوی اولیه با استفاده از روش مرور یکپارچه و الگوی نهایی با اجرای تکنیک دلفی و بحث گروهی با متخصصان، تدوین و اعتباربخشی شد. سپس برنامه آموزشی برای تیم سلامت تدوین و اجرا شد. ارزیابی اثربخشی این برنامه آموزشی با پرسشنامه محقق­ساخته دانش و نگرش نسبت به اجرای الگوی تدوین­شده، با آزمون قبل و بعد انجام شد. در ادامه، الگوی تدوین­شده در درمانگاه­ خاندان حکیم اجرا شد. برای سنجش اثربخشی اجرای الگو، از تحلیل محتوای کیفیِ مصاحبه با سالمندان و تحلیل محتوای کیفیِ نظرات تیم سلامت استفاده شد.
نتایج: الگوی مراقبت سرپایی سالمندان دربرگیرنده فرآیند بالینی سازمان­یافته متشکل از 6 مرحله بود. میانگین سن اعضای تیم سلامت 11/15±7/45 سال بود. اختلاف میانگین نمرات کل رضایت تیم سلامت قبل و بعد از شرکت­ در برنامه آموزشی معنی­دار بود (05/0p≤). همچنین طبقات اصلی حاصل از مصاحبه با سالمندان شامل "ارزیابی عملکرد شناختی، خلق و خو و رفتار"، "ارزیابی جسمی"، "بها دادن به سلامت و شأن سالمند" و "رضایت سالمند و همراهان" بود. نتایج حاصل از تحلیل نظرات تیم سلامت، بیانگر رضایت آنها از اجرای الگو بود.
نتیجه­گیری: الگوی معرفی­شده، می­تواند موجب شناخت سریع مشکلات سلامتی و مداخله به­موقع در سالمندان شود. چرا که با اجرای آن، امکان پیشگیری در سطوح مختلف فراهم می‌شود و از بروز بیماری‌ها و عوارض آنها جلوگیری به عمل خواهد آمد. نتایج این مطالعه می‌تواند ارائه­کنندگان خدمات را در ارائه بهتر مراقبت و خدمات سلامت به سالمندان یاری نماید.
 
علی محمد مصدق راد، تینا طاهرخانی، شایان شجاعی، متین جعفری، سارا محمدی، علیرضا امامزاده، شهرزاد اخوان،
دوره 20، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت‌های بهداشتی اولیه یک رویکرد کل‌نگر ارتقای سلامت است که هدف آن به حداکثر رساندن سلامت و رفاه مردم در سریعترین زمان ممکن و در محل زندگی مردم است. نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه، اولین مکان تماس مردم با نظام سلامت است. بنابراین، افزایش تاب‌آوری آن نقش بسزایی در کنترل و مدیریت پاندمی‌ها دارد. این پژوهش با هدف شناسایی راهکارهای تقویت تاب‌آوری نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه در همه‌گیری کووید-19 انجام شده است.
روش کار: این مطالعه با روش مرور حیطه‌ای انجام شد. کلید واژه‌های مرتبط با موضوع مطالعه در پایگاه‌های اطلاعاتی PubMed،Web of Science ،Scopus ، SID، Iranmedex و Magiran و موتورهای جستجوگر Google وGoogle Scholar  جستجو شدند. در نهایت، پس از غربالگری و بررسی عنوان، چکیده و متن مستندات بدست آمده، تعداد 36 مقاله انتخاب و راهکارهای تقویت تاب‌آوری نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه در همه‌گیری کووید-19 استخراج شدند.
نتایج: تعداد 48 راهکار برای تقویت تاب‌آوری نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه استخراج شد که در قالب 6 گروه حاکمیت و رهبری، تأمین مالی، نیروی انسانی، دارو و تجهیزات، سیستم‌های اطلاعات سلامت و ارائه خدمات سلامت دسته بندی شدند. از پرتکرارترین این راهکارها می‌توان به مواردی چون رهبری پویا و پاسخگو، استفاده از شواهد معتبر پژوهشی در سیاستگذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌های اقتضایی، افزایش همکاری بین بخشی، حمایت‌طلبی برای سیاست‌های سلامت، افزایش تعامل با مردم جامعه، تأمین مالی پایدار، استخدام کارکنان اضافی و آموزش و حمایت از آنها، تأمین وسایل حفاظت فردی برای کارکنان، تأمین ذخایر کافی دارو و کیت‌های تشخیصی، توسعه و مدرن‌سازی سیستم‌های اطلاعاتی بهداشت عمومی، تسهیل دسترسی مردم به مراکز بهداشتی، تداوم ارائه خدمات بهداشتی و افزایش سواد بهداشتی جامعه، اشاره کرد.
نتیجهگیری:  اجزای ساختاری و فرایندی نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه شامل «حاکمیت و رهبری»، «تأمین مالی»، «کارکنان»، «تجهیزات، واکسن‌ها و داروها»، « اطلاعات» و «ارائه مراقبت‌های بهداشتی» باید به طور هماهنگ، توسعه و بهبود یابند تا برای همه‌گیری‌های آینده آماده باشد.
 
زهرا ولیدآبادی، مژگان لطفی،
دوره 20، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: از جمله تحولات ارزشمند مراقبت­های بهداشتی اولیه توجه ویژه به مبحث سلامت روان و اضافه شدن برنامه خود مراقبتی با محتوای آموزش همگانی سلامت­روان است. اما در رابطه با نیازهای گیرندگان خدمات و الویت­های آموزشی و امکانات مورد نیاز اقدامات یکپارچه ای صورت نگرفته است. در همین راستا این پژوهش با هدف تبیین اولویت­های این برنامه در مراکز خدمات جامع سلامت تابع دانشگاه علوم پزشکی ایران صورت گرفت.
روش­کار: پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا شامل 12 نفر از ذینفعان بود که بـه روش هدفمند با حداکثر تنوع وارد مطالعـه شـده بودنـد. داده ها با انجام مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختاریافته و چک لیست تغییر یافته برنامه نیازسنجی سلامت جامعه جمع­آوری و با رویکرد گرانهایم و لاندمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
 نتایج: با تحلیل داده­ها، نیازها در دو مقوله اصلی شامل نیازهای ارائه­دهندگان خدمات و نیازهای گیرندگان خدمات دسته­بندی شدند. مقوله نیازهای ارائه­دهندگان خدمات مشتمل بر طبقات هماهنگی با ارگان­های برون­بخش، سامانه آموزش مجازی و اطلاع­رسانی، آموزش­های مستمر و سوپروایزر آموزشی، فضای مناسب و امکانات و تجهیزات بود، و مقوله نیازهای گیرندگان خدمات در طبقات کودکان، نوجوان و جوان و خانواده طبقه بندی شد.
نتیجه­گیری: شناسایی نیاز‌ها می‌تواند منجر به استفاده بهینه از منابع محدود به منظور کاربردی‌سازی آموزش ارائه‌شده شود. نتایج این پروژهش می­تواند گام موثری در راستای گسترش مبتنی بر نیاز آموزش سلامت روان و کمک شایانی در رسیدن به اهداف این برنامه در چنین مراکزی باشد. با توجه به نتایج، توصیه می­شود به برنامه ‌ریزی آموزش و بازنگری بر اساس نیازهای شناسایی شده اقدام شود تا منجر به افزایش بهره وری این برنامه شود.
 
مریم تاجور، ام البنین آتش بهار، فیروزه دادرس، حانیه سادات سجادی،
دوره 21، شماره 1 - ( 8-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی عملکرد راهی مفید جهت کسب اطلاعات برای تصمیمگیری و مدیریت سازمانهای بهداشتی درمانی می­باشد. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی عملکرد خانههای بهداشت شهرستان کرمان در دوران دنیاگیری کووید- 19می باشد.
روش­کار: این مطالعه مقطعی به شیوه توصیفی-تحلیلی در سال 1400 انجام شد. جامعه پژوهش شامل 57 خانه بهداشت شهرستان کرمان بود که به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها، چکلیست ارزیابی عملکرد خانههای بهداشت معاونت بهداشتی وزارت بهداشت بود که برای نظارت بر عملکرد خانههای بهداشت در دوران همه گیری کووید-19 تدوین شده بود. تحلیل دادهها توسط نرمافزار SPSS 26 و با استفاده از آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و آمار تحلیلی شامل تیمستقل، آنالیز واریانس یکطرفه، همبستگی پیرسون و اسپیرمن انجام شد.
نتایج: میانگین نمره عملکرد خانههای بهداشت مشارکت کننده در پژوهش (تعداد=55) در مدیریت همه گیری کووید-19، معادل 37/96 از حداکثر 136به دست آمد. در گویههای نصب کروکی روستا به دیوار خانه بهداشت (3/92%) و غربالگری و پیگیری افراد مثبت و اطلاعرسانی به تیم مراقبت جهت رهگیری و جداسازی افراد در تماس نزدیک (6/84%) بیشترین و تزریق دوز سوم (8/78%) و دوز دوم واکسن کووید (75%) کمترین امتیاز را کسب کرده­اند. از بین ویژگی­های مورد بررسی بهورزان و خانه­های بهداشت، متغیر بومی بودن بهورزان با نمره عملکرد ارتباط مثبت معنیداری از لحاظ آماری داشت (01/0=p). همچنین خانه های بهداشت با بهورز بیشتر عملکرد بهتری از خانه های تک بهورز داشتند (05/0=p).
نتیجه‌‌گیری: ارزیابی عملکرد واحدهای بهداشتی درمانی در مواقع بروز بحران­­ها از جمله بروز اپیدمی بیماریهای واگیر امکان شناسایی گلوگاه­های نیازمند بهبود و ایجاد آمادگی هر چه بیشتر در آینده را میسر خواهد نمود. بر اساس یافته­های پژوهش حاضر، گسترش پوشش واکسیناسیون کووید-19، مشخص و به روزرسانی وضعیت بروز بیماری، عملکرد تیم­های مراقبت در منزل و پیشرفت برنامه عملیاتی بیشترین موارد نیازمند بهبود بودند.
 
صدیقه رستمی، حمزه اکبری، حسن عبدالله زاده،
دوره 21، شماره 1 - ( 8-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: رفتارهای خودمراقبتی شایعترین پاسخ رفتاری پیشگیری­کننده از استرس ناشی از بحران ویروس کرونا در بیماران دیابتی است. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارتهای مثبت اندیشی و آموزش فعالسازی رفتاری بر خودمراقبتی و استرس کرونا در بیماران دیابتی انجام گرفت.   
روش کار: روش تحقیق در این پژوهش نیمه­آزمایشی از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون- پیگیری با گروه­های آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت ونوشه شهرستان قائمشهر در سال 1400-1399 بود. از بین آنها تعداد 45 بیمار مبتلا به دیابت بر اساس ملاک­های ورود و خروج و به شیوه نمونه­گیری در دسترس گزینش شده و به صورت تصادفی در سه گروه (15 نفری) آموزش مهارت­های مثبت­اندیشی، آموزش فعال­سازی رفتاری و گروه کنترل گمارده شدند. گروه آزمایشی اول تحت آموزش مهارت­های مثبت­اندیشی در 6 جلسه غیرحضوری 60 دقیقهای قرار گرفتند؛ گروه آزمایشی دوم فعال­سازی رفتاری را در 8 جلسه غیرحضوری 70 دقیقهای آموزش دیدند؛ و گروه کنترل در فهرست انتظار بودند. ابزار پژوهش شامل مقیاس استرس کرونا (CSS-18) و مقیاس کوتاه فعالیت­های خودمراقبتی دیابت (SDSCA) بود. داده­ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن­فرنی در نرم­افزار SPSS22  تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: نتایج نشان داد بین گروه­های آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی­دار وجود داشت و هر دو مداخله مهارت­های مثبت­اندیشی و آموزش فعال­سازی رفتاری باعث کاهش استرس کرونا (73/15=F) و افزایش خودمراقبتی (17/16=F) بیماران دیابتی شده و تاثیر این مداخلات درمانی در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0p<). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بن­فرنی حاکی از آن بود که میزان اثربخشی مداخله مهارت­های مثبت­اندیشی بر بهبود استرس کرونا (02/9 =IJ) بیشتر از فعال­سازی رفتاری بود؛ و میزان اثربخشی مداخله فعال­سازی رفتاری بر بهبود خودمراقبتی (93/12 =IJ) بیشتر از مهارت­های مثبت­اندیشی بود (05/0p<).  
نتیجه­گیری: با توجه به یافته­های پژوهش می­توان نتیجه گرفت که مداخلات مهارت­های مثبت­اندیشی و آموزش فعال­سازی رفتاری می­توانند برای بهبود خودمراقبتی و استرس کرونا در بیماران دیابتی کارآمد باشند، و توصیه می­گردد که درمانگران و مشاوران در راستای بهبود خودمراقبتی و استرس کرونا بیماران مبتلا در کنار سایر مداخلات درمانی از این شیوه ها استفاده کنند
 
سهیلا کشاورز، کورش هلاکویی نائینی، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با وجود در دسترس بودن تمامی برنامه های پیشگیری از دیابت، تنها تعداد محدودی از بیماران شناسایی و تحت مراقبت هستند.
روش کار: این مطالعه مقطعی توصیفی-تحلیلی افراد بالای 30 سال شهرستان بوئین زهرا به صورت نمونه گیری چند مرحله ای می باشد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه برای عموم مردم و تیم سلامت استفاده شد. روایی پرسشنامه با شاخص های CVR  وCVI سنجیده شدند. جهت پایایی،از ضریب همبستگی استفاده شد که مطلوب بود. حجم نمونه 1154نفر محاسبه گردید.
نتایج: میانگین سنی 45/14± 42/48 سال، شیوع 9/9%، درصد شیوع دیابت در افراد درمعرض خطر: زنان با سابقه سقط و فرزند درشت به ترتیب (8/12%) و (7/31%)، دیابت بارداری (5/36%)، چاقی در بارداری (7/19%)، سابقه فامیلی دیابت (4/22%)، دورکمر <90 سانتی متر (08/14%)، 25 > BMI (95/13%)، تری گلیسیرید < 200 (8/22%) و فشارخون بالا (97/32%) می باشد. نتایج نشان می دهد که بین دیابت و میزان قندخون بالای 100mg/dl 73/2 =,OR دیابت بارداری  22/12=,OR دورکمر <90 cm 02/3=OR ارتباط معناداری تشخیص داده شد در سایر متغیرها ارتباط معناداری دیده نشد. کارمندان تیم سلامت تنها 55% آموزش پیشگیری از دیابت دریافت کرده بودند.
نتیجه گیری: مراقبت  و آموزش با کیفیت مناسبی انجام نمی شود. شیوع قابل توجه دیابت در افراد در معرض خطر نشان میدهد که بایستی پیگیری و مراقبت بیشتری از این گروه انجام شود. آموزش کارکنان تیم سلامت باید بسیار کارآمد و تعداد آموزش های مربوط به برنامه دیابت افزایش یابد.
 
بنفشه آل یاران، زهرا دلاوری، فاطمه فیاض، حامد مصلحی،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سلامت اجتماعی از اساسی‌ترین معیارهای بهزیستی اجتماعی و عامل موثر در ارتقای کیفیت زندگی هر جامعه‌ای است. در کشور ایران، دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد، وظیفه اصلی برنامه‌ریزی، اجرا، نظارت و ارزشیابی برنامه‌های سلامت اجتماعی را عهده‌دار است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، نقد و ارزیابی محتواهای ارائه شده، درراستای بازنگری متون حاضر بود.
روش کار: روش استفاده شده جهت نیل به هدف مذکور، روش پژوهش واسازی می‌باشد. محیط پژوهشی مطالعه‌ حاضر، تمامی محتواهای حوزه سلامت اجتماعی ارائه شده توسط دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد بود که جهت دستیابی به داده‌های دقیق، کل جامعه آماری به‌عنوان نمونه در نظر گرفته شد.
نتایج: به­ طورکلی، نتایج حاصل­از پژوهش نقد بر غربال نامناسب، متناسب سازی فرهنگی، تک بعد نگری، متناسب سازی نقش و مسئولیت، ارجحیت درمان بر پیشگیری، بهنگام سازی، جامعیت و کفایت مطالب بنیادی و جامعیت و کفایت پیشنهادات کاربردی را روشن می‌سازد.
نتیجه‌گیری: از نتایج پژوهش حاضر چنین استنباط می‌شود که بازنگری در محتواهای حوزه سلامت اجتماعی دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد ، در زمینه‌های سیر ارائه خدمات و محتوای مطالب نگاشته شده، ضروری است.
 
حمیدرضا عاطفی فر، حسین آقاجانی مرساء، علیرضا محسنی تبریزی،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: دخانیات، مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی، داشتن روابط جنسی ناایمن و رفتارهایی از این دست، رفتارهای پرخطری هستند که احتمال گرایش به آن­ها نگرانی عمده خانواده­ها را به­همراه داشته­است. والدین درصدد مقابله با رفتارهای­پرخطر، به­وسیله استراتژی مراقبتی هستند. هدف این پژوهش گونه­شناسی استراتژی­های مراقبت از رفتارهای پرخطر بر اساس شاخص­های اجتماعی-اقتصادی خانواده بود.
روش­کار: این تحقیق جزء پژوهش­های کمی و از نوع توصیفی-همبستگی بوده­است. جامعه­ی آماری شامل کلیه خانواده­های شهری تبریز که 384 خانواده به روش خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب شدند. دو ابزار اندازه­گیری (چک لیست استراتژی­های مراقبت از رفتارهای­پرخطر و پرسشنامه وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده) جهت گردآوری اطلاعات استفاده­ شد. برای بررسی  روابط متغیرها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه (F) و رگرسیون خطی استفاده گردید.
نتایج: میانگین استراتژی­های مراقبت از رفتارهای­پرخطر براساس وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده بطور معناداری متفاوت بود و طبقات اجتماعی-اقتصادی بالا نسبت به  طبقات پایین‌تر استراتژی مناسب­تر (کارآمد، فرایندی یا رویه­ای) را برای مراقبت از فرزندان در برابر رفتارهای پرخطر اتخاذ می­نمایند.
نتیجه­گیری: خانواده­های دارای شاخص­های اجتماعی-اقتصادی متوسط و پایین به­نسبت بیشتری استراتژی­های مراقبتی غیرموثر(ناکارآمد و دفعتی) را جهت مقابله با رفتارهای­پرخطر به­کارمی­بندند؛ به­منظور ارتقای سلامت عمومی، اتخاذ سیاست­های فرهنگی-آموزشیِ پیشگیری­محور برای تبدیل استراتژی­های مراقبتی ناکارآمد به استراتژی فرایندی(رویه­ای) ضروری می­نماید.
 
سیده مریم پور موسوی، ضحی حاجیها، محمد معرفت، ایمان زاغیان، حامد مصلحی،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر مروری نظام مند و انتقادی به بسته های خدمات موجود در دفتر سلامت روانی اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در حوزه مواد، الکل و دخانیات بوده که در حال حاضر در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه مورد استفاده است. این پژوهش با روش مرور و ارزیابی نقادانه، انجام شد.
روش کار: در ابتدا 1362 صفحه اطلاعات در قالب 47 فایل از سوی دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد جهت بررسی به پژوهشگران ارسال شد. فایل های ارسالی طبقه بندی، موارد اضافی، نامرتبط و تکراری حذف و نهایتاً 840 صفحه در 29 فایل مطالعه و مورد بررسی دقیق گرفت. سپس جهت نقد بر بسته ها از 7 متخصص حیطه اعتیاد استفاده شد. از روش تحلیل محتوا جهت استخراج نقدهای متخصصین استفاده گردید.
نتایج: بررسی های انجام شده نشان داد که اطلاعات جامعی در مورد اعتیاد به مواد مخدر، الکل و دخانیات به مراجعه کنندگان ارائه می شود. اما، در طی نگاه نقادانه و مروری بر بسته های موجود 4 نقد اصلی استخراج شد. نقد به منابع، اپیدمولوژی، عدم تناسب فرهنگ ایرانی-اسلامی و مسائل فنی-تخصصی 4 حیطه نقد اصلی وارده بر بسته های موجود بود. تعداد فایل ها و تنوع مداخلات، اشکالات ویرایشی و نگارشی، مداخلات و بحث هایی با منابع درون متنی نامناسب، منابع بعضاً قدیمی و مربوط به سال های 2013 و 2014، مداخلات قدیمی، عدم همخوانی مناسب با فرهنگ جامعه اسلامی ایران و ترجمه مستقیم بخش هایی از متون اصلی و اسناد مجامع بین المللی برخی از ایرادات وارده بر این خدمات بود.
نتیجه گیری: علی رغم تلاش های دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد جهت پوشش نیازهای اکثر افراد مراجعه کننده به نظام مراقبت های اولیه، به نظر می رسد تعداد بالای مداخلات و اطلاعات اضافی موجب سردرگمی پزشک، مراقب سلامت روان، مراقب سلامت خانواده، بهورز و دیگر افراد مرتبط خواهد شد. در نهایت پیشنهاد می شود برخی از بسته ها در یکدیگر ادغام شوند و مسائل تکراری حذف گردد و بخش های اختصاصی به آن اضافه شود و برخی از بسته ها نیز بر اساس موارد پیشنهادی مورد بازبینی اساسی قرار گیرند و بر تدوین بسته­های به روز و متناسب با فرهنگ جامعه ایرانی تاکید شود. 
 
زهرا طاهری خرامه، طاهره رمضانی،
دوره 22، شماره 1 - ( 7-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: برنامه مراقبت‌های ادغام‌یافته و جامع سالمندیِ وزارت بهداشت، به منظور حفظ و ارتقاء سلامت سالمندان طراحی شده و در حال اجرا است. برای تعیین اینکه چگونه این برنامه نیاز به اصلاح یا بهبود فرایند دارد؛ یک ارزیابی جامع، ضروری به نظر می‌رسد. با وجود گذشت یک دهه از اجرای این برنامه، تاکنون پژوهشی در مورد ارزشیابی آن انجام نشده است؛ لذا این پژوهش با هدف ارزشیابی برنامه مراقبت‌های ادغام‌یافته و جامع سالمندیِ وزارت بهداشت مبتنی­بر الگوی CIPP (زمینه، درونداد، فرآیند و برونداد) در استان قم انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی مقطعی است. جامعه آماری، شامل کلیه کارکنان مراکز بهداشتی استان قم بود. ابزار گردآوری داده­ها، پرسشنامه دوبخشی شامل مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه محقق­ساخته ارزشیابی برنامه جاری مراقبت سالمندان براساس چهار حیطه الگوی ارزشیابی CIPP بود. افراد دارای معیارهای ورود به مطالعه، به روش نمونه­گیری سرشماری وارد مطالعه شدند. پس از تکمیل پرسشنامه­ها، داده­ها توسط نرم­افزار SPSS 24  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: میانگین و انحراف معیار سن شرکت­­کنندگان 98/6±92/34 سال و 140 نفر (3/84 %) زن بودند. در حیطه زمینه، میانگین نمره گویه «نیاز گروه هدف به برنامه» 01/1±71/3 و «شناسایی پتانسیل‌های سایر سازمان‌های تأثیرگذار در اجرای برنامه» 99/0±21/2 بود. در حیطه درونداد، میانگین نمره گویه «مشخص شدن مخاطبان برنامه» 95/0±70/3 و «بودجه و اعتبار لازم برای برنامه» 95/0 ± 23/2 بود. در حیطه فرآیند، میانگین نمره گویه «ارزیابی برنامه توسط مسئولان و پرسنل مجری» 90/0±16/3 و «ثبت و نگهداری مشکلات پیش‌آمده در حین برنامه» 85/0±69/2 بود. در حیطه برونداد، میانگین نمره گویه «رضایت از علاقه به کار و تعهد و وجدان کاری» 81/0 ± 65/3 و «انجام مطالعه موردی در این زمینه» 01/1 ± 64/2 بود. در ارزشیابی کلی برنامه، میانگین نمره گویه «ضرورت برنامه» 89/0 ± 88/2 و «کیفیت ارائه برنامه» 80/0 ± 12/2 بود.
نتیجه­گیری: در پژوهش حاضر، ارزﺷﻴﺎﺑﻲ برنامه مراقبت­های ادغام­یافته و جامع سالمندی وزارت بهداشت با استفاده از الگوی CIPP، منجر به شناسایی ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ این برنامه با توجه به نقطه نظرات کارکنان مراکز بهداشتی استان قم گردید. بنابراین، سیاستگذاران و مسئولین امر می­توانند با استفاده از این یافته­ها، ﻣﻮﺟﺒﺎت ارﺗﻘﺎء هرچه بیشتر این برنامه را ﻓﺮاﻫﻢ آورند.
 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb