جستجو در مقالات منتشر شده


35 نتیجه برای آموزش

محمدرضا شیدفر، داود شجاعی زاده، مصطفی حسینی، نازیلا اساسی، فرشته مجلسی،
دوره 2، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده

انتظار می رود بیماری ایسکمی قلبی عامل حدود 40% مرگها و در راس 15 علت بار جهانی بیماری ها در سال 2020 باشد. آنژین صدری ناپایدار یکی از خطرناکترین حالات ایسکمی قلبی است. باتوجه به رابطه میان سبک زندگی و این بیماری، تعدیل سبک زندگی عامل مهمی در بهبود پیش آگهی آن است. آموزش بهداشت باید ضمن ارائه آگاهی لازم درباره عوامل خطر قابل تغییر، نگرش بیماران را به نحوی تغییر دهد که رفتارهای ارتقا دهنده سلامتی را در پیش گیرند. آگاهی از میزان اطلاعات و وضعیت نگرش و سبک زندگی بیماران برای برنامه ریزی آموزش بهداشتی در این زمینه ضروری است. این مطالعه به روش توصیفی برای بررسی میزان آگاهی، وضعیت نگرش و سبک زندگی این بیماران در دو بیمارستان اصلی دانشگاهی شهر مشهد بر روی 180 بیمار با استفاده از Sequential sampling انجام شده است. شرکت کنندگان به 82 سوال پرسشنامه پاسخ دادند. یافته ها بر پایین بودن سطح کلی آگاهی درباره نقش قلب، علل بیماری، درمان ها، اجزاء تبعیت از پزشک و رفتارهای زیان بار و مشدد درد قلبی دلالت دارند. در این میان 80% افراد از استرس بعنوان عامل خطر بیماری قلبی نام می برند. نگرش افراد در زمینه درک شدت بیماری و حساسیت فردی برای ابتلا مجدد و میزان کنترل شخصی بر سلامتی نسبتا پایین است. موانع مهم انجام رفتار بهداشتی، فقدان کلاس های آموزشی، غیرقابل تحمل بودن هزینه خدمات درمانی و موانع خانوادگی می باشد. این پژوهش، لزوم آموزش به بیمار توسط کارکنان مراقبت های بهداشتی، توجه پزشکان به باورهای بیماران خود و ارائه توصیه های دقیق و برنامه ریزی شده به ایشان را مورد تاکید قرار می دهد.


عباس ربانی، احمد کاویانی، داریوش جلیلی، غلامرضا اسماعیلی جاوید،
دوره 2، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده

آگاهی از اطلاعات مربوط به مرگ و میر در بیمارستان ها بعنوان یک شاخص کیفیت درمان از اهمیت بسزایی برخوردار است. مرگ بعنوان یک حادثه غیر تکراری پس از هر عمل جراحی ممکن است روی دهد. این مساله از چند جهت می تواند برای جراحان مفید واقع شود. جراح می تواند خطر واقعی را برای بیماران خود برآورد نماید، خط مشی های لازم برای محدود کردن یا کاهش این حوادث طراحی و به مرحله اجرا درآورد و در نهایت ارزیابی موارد مرگ می تواند گامی در بهبود عملکرد اعمال جراحی یا مراقبت های پس از آن تلقی گردد. در این بررسی گذشته نگر موارد مرگ در بیمارانی که طی سال های 1377 لغایت 1380 در بیمارستان امام خمینی تهران در بخش های جراحی عمومی تحت عمل جراحی قرار گرفتند بررسی شد. اطلاعات بیماران شامل نوع عمل جراحی، طول مدت بستری، تابلوی فوت و نوع عمل جراحی منجر به فوت از پرونده بیماران استخراج و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مجموع 13282 بیمار در بخش های جراحی عمومی و اورژانس تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند که 210 نفر (1.58%) از آنها فوت کرده بودند. بیشترین موارد مرگ در سال 1377 برابر با 2.09% بوده است و در طی دو سال 1379 و 1380 این مقدار کاهش یافته و به 1.44% رسیده است. از بین موارد مورد بررسی، 121 نفر (57.6%) بدلیل مشکلاتی بغیر از تروما و 74 نفر (35.2%) بدلیل بدخیمی و بقیه بیماران نیز بدلیل تروما فوت شده بودند. این مطالعه نشان داد که علیرغم افزایش موارد مرگ در بخش های جراحی در سطح جهانی این میزان در بیمارستان امام خمینی تهران طی سال های بررسی کاهش نسبی داشته است. از سوی دیگر موارد فوت در مقایسه با سایر مطالعات نسبتا اندک بوده است. با این وجود بدلیل تفاوت در تعریف مرگ پس از عمل جراحی در مطالعات انجام شده قبلی، اعتبار مقایسه ها مورد سوال می باشد.


محبوبه تسلیمی طالقانی، سیدابوالقاسم جزایری، سیدعلی کشاورز، هاله صدرزاده یگانه، عباس رحیمی،
دوره 2، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده

بسیاری از بررسی ها و مطالعات نشان می دهند که آگاهی و عملکرد تغذیه ای دختران نوجوان ناکافی است. مطالعات اندکی در زمینه تاثیر آموزش تغذیه بر آگاهی، نگرش و عملکرد این گروه آسیب پذیر انجام گرفته است. با این وجود، کارایی روش های مختلف در این مطالعات مقایسه نشده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر دو روش آموزش تغذیه (جزوه آموزشی و بحث گروهی) بر آگاهی، نگرش و عملکرد تغذیه ای دانش آموزان دختر سال اول راهنمایی منطقه 8 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 83-1382 انجام گرفت. در این مطالعه، 300 نفر دانش آموز به شکل سه گروه 100 نفری (آموزش از راه جزوه، آموزش از راه بحث گروهی و کنترل) از 11 مدرسه به طور تصادفی ساده انتخاب شدند. با استفاده از آزمون اولیه و ثانویه، قبل و چهار هفته بعد از اجرای آموزش که از طریق تکمیل سه پرسشنامه آگاهی، نگرش و عملکرد صورت گرفت، اطلاعات جمع آوری شد. آموزش بصورت ارائه جزوه و جلسات بحث گروهی طی 4 جلسه یک ساعت و نیمه در دو گروه اجرا و به گروه کنترل نیز آموزشی داده نشد. نتایج بررسی نشان داد، قبل از اجرای آموزش، سطح نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد در سه گروه، تفاوت آماری معنی داری با یکدیگر نداشت. پس از اجرای آموزش، سطح نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد در دو گروه تحت آموزش نسبت به قبل از آن دارای ارتقای معنی دار بود (P<0.001). میزان افزایش ایجاد شده در نمرات آگاهی و نگرش در بین گروه ها با یکدیگر دارای تفاوت آماری معنی دار بود (P<0.001) و افزایش در سطح نمرات عملکرد در بین گروه ها با یکدیگر تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت (P=0.900) و بطورکلی مشخص گردید که هر دو روش جزوه و بحث گروهی، موجب افزایش سطح نمرات آگاهی و نگرش در گروه های تحت آموزش نسبت به قبل و نسبت به گروه کنترل و افزایش سطح عملکرد در گروه های تحت آموزش نسبت به قبل از اجرای آموزش گردید و روش بحث گروهی بدلیل مشارکت بیشتر دانش آموزان نسبت به روش جزوه آموزشی اثربخشی بیشتری در ارتقای سطح آگاهی داشت.


حجت رحمانی ، محمد عرب ، فیض اله اکبری ، حجت اله زراعتی ،
دوره 4، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه در اغلب کشورها، بهداشت جامعه و چگونگی ارایه مراقبت های بهداشتی یک مساله اساسی به شمار می رود. بیمارستان مهمترین نهاد در زمینه ارایه خدمات بهداشتی و درمانی می باشد که نیازمند نیروی انسانی ماهر، تجهیزات ضروری و تسهیلات مناسب می باشد. اورژانس و بخش فوریت های پزشکی که وظیفه امداد رسانی و درمان سریع کلیه بیماران اورژانسی، مصدومان سوانح را بر عهده دارد، یکی از ارکان ضروری و اجتناب ناپذیر بیمارستان ها به حساب می آید. این مطالعه بررسی وضعیت ساختار، فرایندها و فعالیت های بخش اورژانس بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد. در این مطالعه ساختار عبارتست از مدیریت، نیروی انسانی، فضا، تسهیلات و تجهیزات، فرایندها شامل فرایندهای آموزشی بخش اورژانس و دستورالعمل های مختلف موجود در آن و فعالیت ها نیز شامل مجموعه وظایف بخش های اورژانس، در قبال پذیرش بیماران، انجام تریاژ و .. می باشد.

روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) انجام گرفته است. در بخش توصیفی به بررسی مشخصات دموگرافیک سرپرستاران اورژانس و در بخش تحلیلی به بررسی رابطه بین متغیرهای وابسته با یکدیگر و همچنین رابطه متغیرهای مستقل با متغیرهای وابسته پرداخته است. جامعه آماری شامل بخش اورژانس بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران و حجم نمونه نیز تعداد 12 بیمارستان می باشد. داده ها از طریق مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه، مصاحبه با سرپرستاران بخش های اورژانس و نیز براساس دفاتر و اسناد موجود جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شده است.

نتایج: اکثر بخش های اورژانس بیمارستان ها از نظر شاخص مدیریت، فعالیت، فضا، تسهیلات و تجهیزات در وضعیت مطلوب و از نظر شاخص نیروی انسانی، فرایندهای آموزشی و دستورالعمل ها در وضعیت نامطلوب بسر می برند.

نتیجه گیری: بین مدیریت بخش اورژانس و شاخص فضا تسهیلات و تجهیزات رابطه مستقیم و معنادار از لحاظ آماری وجود دارد (p<0.05) و با بهبود مدیریت بخش اورژانس، در شاخص فضا، تسهیلات و تجهیزات نیز بهبود دیده می شود. همچنین بین نیروی انسانی بخش اورژانس و شاخص فعالیت ها نیز رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد (p<0.05)، بدین معنا که با بهبود شاخص نیروی انسانی در بخش های اورژانس، عملکرد این بخش ها نیز بهبود می یابد.


علی کشتکاران، فاطمه محبتی، سید پوریا هدایتی، آمنه روشن فرد،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: مهم ترین اصل برای سازمانها ، بقا و توسعه است. امروزه برای بقا در صحنه رقابت، خلاقیت و نوآوری یک امر مهم و حیاتی می باشد. یکی از عوامل مؤثر در ایجاد نوآوری، سبک تفکر مدیران سازمان ها است. هدف از این مطالعه تعیین رابطه این دو متغیر در میان مدیران ارشد ومیانی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال1387 بود.

روش کار: نوع مطالعه مقطعی از نوع توصیفی - تحلیلی بود. محیط پژوهش 12 بیمارستان آموزشی و تعداد نمونه برابر کل جامعه آماری ( 84 نفر مدیر ارشد و میانی) بود. روش نمونه گیری براساس سرشماری صورت گرفت. ابزار مورد استفاده  جهت اطلاعات، پرسشنامه های استاندارد سبک تفکر و نوآوری سازمانی بود. با انجام یک مطالعه آزمایشی ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه سبک تفکر و نوآوری سازمانی به ترتیب برابر 83/0 و 72/0 به دست آمد. داده های حاصل از این دو پرسشنامه با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: ارتباط ضعیف معنی داری بین سبک تفکر و نوآوری سازمانی مشاهده شد و سبک تفکر عمل گرایی بیشترین رابطه را با نوآوری سازمانی داشت.

نتیجه گیری: برای ایجاد نوآوری، سبک تفکر، نقشی محوری و بنیادین دارد. هیچ یک از سبک های تفکر بر دیگری رجحان و برتری ندارد و در هر شرایطی یکی از آنها بهترین نتایج را به دست خواهد داد.


سیدمنصور رضوی، سهیلا دبیران، مهدی پناه خواهی، سارا آصفی، قمر ذاکر شهرک،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه مراکز آموزش مهارت های بالینی(Clinical Skills Centers)،درآموزش مهارت های عملی به دانشجویان پزشکی جایگاه مهمی پیدا کرده است. در اینگونه مراکز، دانشجویان با روشها و فنون مختلف آموزش داده می شوند.یکی از این روشها، روش آموزش ایستگاهی است. هدف ازاین مطالعه، تعیین تاثیر این شیوه آموزشی از طریق مقایسه نتایج خودارزیابی دانشجویان از مهارت های پایه جراحی، قبل و بعد از آموزش است.

روش  کار : تحقیق حاضر یک  مطالعه نیمه تجربی) (Quasi Experimental است که به بررسی میزان تاثیر یک دوره دو روزه آموزش مهارت های پایه جراحی بر افزایش مهارت های ذهنی و عملی کارآموزان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می پردازد.

این مطالعه به روش خودارزیابی (Self assessment) در دانشجویان دوره کارآموزی پزشکی در سه گروه آموزش دهنده ی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران، در طی سالهای 87-1383 انجام گرفته است. .نمونه گیری به روش سرشماری و تعداد آن 268 نمونه ، شامل 268 پیش آزمون و 268 پس آزمون بوده است . برای مقایسه تاثیر آموزش در افزایش مهارت پایه جراحی دانشجویان ، از میانگین اختلاف نمرات خودارزیابی ، قبل و بعد از آموزش استفاده شده و داده ها با آزمونهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) ، آزمون t زوج و آزمون نا پارامتری ویلکاکسون مورد تحلیل قرار گرفته است .

نتایج :  نمرات خودارزیابی دانشجویان در 17 موضوع نظری و 10 مهارت پایه جراحی ، قبل و بعد از آموزش ، به طور معنی داری ارتقا داشتند، در حالی که نتایج کار گروه های آموزش دهنده  به طور جداگانه به طور معنی دار با یکدیگر اختلاف داشته اند (001/0p<) در این مطالعه ،  نتایج در سال های مختلف آموزشی با هم اختلاف معنی دار نداشته اند .

نتیجه گیری: آموزش مهارت ها به شیوه ی ایستگاهی برای ارتقای مهارت های عملی موثر است


الهه توسلی، اکبر حسن زاده، رضا غیاثوند، آذر طل، داوود شجاعی زاده،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه بیماری­های قلبی- عروقی علت اصلی ناتوانی و مرگ و میر در بسیاری از کشورها به شمار می­رود. نظر به اهمیت آموزش به منظور ارتقای رفتارهای تغذیه­ای پیشگیری کننده از بیماری­های  قلبی- عروقی، این پژوهش با هدف تعیین تأثیر برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر آگاهی، نگرش  و عملکرد زنان خانه دار اصفهان در خصوص ارتقای رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری­های قلبی - عروقی انجام شد.

روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه  نیمه تجربی است، این مطالعه روی 68 زن خانه دار که به صورت تصادفی در 2 گروه آزمون (34 نفر) و شاهد (34 نفر) قرار گرفتند انجام شد، ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه خودساخته مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی و پرسشنامه FFQ (بسامد مصرف مواد غذایی) بود، پرسشنامه الگوی اعتقاد بهداشتی در سه زمان قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از آموزش تکمیل گردید و پرسشنامه FFQ در دو زمان قبل و 2 ماه بعد توسط زنان تکمیل گردید، بعد از انجام پیش آزمون، مداخله آموزشی در طی 6 جلسه آموزشی به مدت 6 هفته برای گروه آزمون انجام گرفت، در نهایت اطلاعات حاصل جمع آوری و  توسط نرم افزار  SPSS  با استفاده از آزمون­های آماری تی مستقل و آنالیز واریانس با تکرار مشاهدات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیکی تفاوت معنی­دار با هم نداشتند. قبل از مداخله تفاوت معنی­داری بین میانگین نمرات سازه­های مختلف این الگو در دو گروه مشاهده نشد ( آگاهی (855/0 p=)، حساسیت درک شده (628/0 p=)، شدت درک شده (259/0 p= منافع درک­ شده (695/0 p=)، موانع درک شده (693/0 p=)، خودکارآمدی درک شده(292/0 p=) بعد از مداخله تفاوت معنی­داری در  میانگین نمرات آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده و موانع درک شده و عملکرد بین دو گروه آزمون و شاهد مشاهده شد (001/0p<).

نتیجه گیری: با توجه به یافته­های پژوهش چنین استنباط می­شود که مداخله حاضر تأثیر مثبتی روی الگوی تغذیه زنان خانه­دار داشته است و مداخله در افزایش و بهبود میزان آگاهی، نگرش و عملکرد زنان مؤثر بوده است.


زهره رهائی، هاشم حشمتی، سید محمد مهدی هزاوه ای، اکبر حسن زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین رفتار آموزشی رابطان و رفتارهای پیشگیری کننده خانواده ها بر اساس مدل بزنف اجرا شد.

روش کار: در این پژوهش توصیفی کلیه رابطان (60 نفر) مناطق آندمیک شهر یزد که به روش سرشماری انتخاب شدند، پرسشنامه محقق ساخته را طی مصاحبه تکمیل نمودند. از خانواده های تحت پوشش هر رابط نیز دو خانواده به طور تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه توسط سرپرست خانواده (120 نفر) طی مصاحبه تکمیل شد. روایی و پایایی پرسشنامه مورد تأیید بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.

نتایج: آگاهی رابطان و نگرش آنها با نمره آگاهی خانواده ها ارتباط مستقیم داشت. قصد رفتار رابطان با رفتار خانواده ها همبستگی مستقیم داشت. همچنین بین عوامل قادر کننده رابطان با آگاهی، قصد، عوامل قادرکننده و رفتار خانواده ها و رفتار آموزشی رابطان با آگاهی، نگرش و رفتار خانواده ها همبستگی مستقیم مشاهده شد.

 نتیجه گیری: با توجه به نقش رابطان در  پیشگیری و بیماریابی و درمان بموقع لیشمانیوزها و از آنجا که دادن آگاهی به تنهایی نمی تواند رفتار آموزشی در رابطان ایجاد کند،  فراهم کردن آموزش مؤثر، نگرش و عوامل قادرکننده برای رابطان، تأثیر قابل ملاحظه ای بر رفتار خانواده ها و کنترل لیشمانیوزها خواهد داشت.


فرشته فرزیان پور، سحرناز نجات، آذین رحیمی، بهاره ملک افضلی،
دوره 9، شماره 2 - ( 8-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تجربیات بین­المللی و ملی حاکی از آن است که فرآیند ارزیابی درونی، به ویژه در سطح گروه آموزشی، می­تواند به عنوان یکی از ساز و کارهای مؤثر در تضمین کیفیت دانشگاه، نقش به سزایی ایفا کند. اهداف پژوهش حاضر عبارتند از: 1)تعیین کیفیت عوامل تشکیل دهنده گروه آموزشی اپیدمیولوژی و آمار زیستی و 2)تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت­ها و تهدیدها جهت بهینه­سازی فعالیت­ها در گروه مورد مطالعه

روش کار: این مطالعه با مشارکت مدیر گروه، اعضای هیات علمی، تعدادی از دانشجویان ( شامل دستیاران، دانشجویان دوره­های دکتری و کارشناسی ارشد) و دانش آموختگان گروه انجام شد. وزن­های اولیه 9 عامل تحت مطالعه ابتدا با نظر سنجی از کلیه اعضای علمی گروه تعیین گردید، سپس با آزمون­های مناسب داده­های پرت شناسایی و حذف گردیدند و وزن­های نهایی استخراج شدند. در این ارزیابی عوامل 9 گانه­ی: 1-رسالت­ها و اهداف؛ 2-ساختار سازمانی و مدیریت؛ 3-هیأت علمی؛ 4-دانشجویان؛ 5-فرآیند تدریس و یادگیری؛ 6-دوره­های آموزشی و برنامه درسی؛ 7-دانش­آموختگان؛ 8-امکانات و تجهیزات آموزشی و پژوهشی و 9-پژوهش اعضای هیات علمی در گروه مذکور مورد بررسی قرار گرفت. ابزارهای اندازه‌گیری در این بررسی شامل  مصاحبه، مشاهده و پرسش نامه خودایفا بود که شامل  7 پرسشنامه و 2 چک لیست بود. نتایج با نرم افزار ارزیابی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: میانگین امتیازات 9 عامل مورد مطالعه 8/59 % که حد اقل آن مربوط به عامل اهداف و رسالت برابر با 37% و حداکثر آن مربوط به عامل دانش آموختگان برابر با 6/72 % به دست آمد .

نتیجه ­گیری: حیطه دانش آموختگان یکی از کلیدی ترین عوامل مورد بررسی در ارزیابی درونی امتیاز بسیار خوبی را کسب نمود، در حالی که امتیاز پایین تر در حیطه اهداف و رسالت نیاز برای برنامه­ ریزی در این حیطه را مطرح می­سازد.


فریبا کیانی، حسین سماواتیان، سیامک پور عبدیان، زهرا منصور نژاد، عفت جعفری،
دوره 9، شماره 2 - ( 8-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش­های ایمنی از نظر جهانی به عنوان مهمترین وسیله کاهش هزینه­های مادی و انسانی حوادث و بیماری های شغلی شناخته شده است. لذا بررسی آسیب شناسی این نوع آموزش ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش، از پرسش نامه نگرش سنج ایمنی بمنظور فرآیند آسیب شناسی استفاده شد. این پرسش­نامه متشکل از 13 بعد بود: وجدان کاری، سرنوشت گرایی، رهبری تبادلی ویژه ایمنی، هوشیاری ایمنی، گران باری نقش، فشارکاری، ادراک از ایمنی شغل، ادراک از اقدامات ایمنی سرپرست، ادراک از اقدامات ایمنی همکاران، ادراک از اقدامات مدیریت، ادراک از برنامه­ها و سیاست­های ایمنی، تعارض­های بین فردی در کار و دلبستگی شغلی.  

روش­ کار: 204 نفر (101 نفرگروه مداخله و 103 نفر گروه کنترل) پرسش نامه­ نگرش سنج ایمنی را قبل از یک دوره آموزش ایمنی 4 ساعته در شرکت ذوب آهن اصفهان تکمیل کردند. تنها اعضای گروه مداخله در این دوره آموزشی شرکت کردند. این پرسش نامه تقریباً 30 روز بعد از آموزش دوباره بر اعضای هر دو گروه اجرا شد. نتایج گروه مداخله و کنترل با استفاده از آماره­های توصیفی و کوواریانس مورد مقایسه قرار گرفتند.

نتایج: نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل، آموزش­های ایمنی اثر مثبت معنی­داری بر تغییر نگرش کلی کارکنان نسبت به مسایل ایمنی دارد. همچنین این آموزش به طور معناداری تنها بر ابعاد هوشیاری ایمنی، رهبری، ادراک از اقدامات ایمنی سرپرست و ادراک از اقدامات ایمنی مدیریت مؤثر بود.

نتیجه­ گیری: سنجشی از نگرش ایمنی و ابعادش می­تواند برای شناسایی نواحی از آموزش که نیاز به توجه بیشتر و طراحی بهتر دارد، استفاده شود.


سید منصور کشفی، علی خانی جیحونی،
دوره 9، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال رشد کودک ناشی از ناآگاهی تغذیه­ای، عدم مراقبت و پایش رشد مناسب می­باشد. این مطالعه به منظور بررسی تأثیر آموزش پایش رشد تنظیم شده براساس الگوی پرسید به مادران در پیشگیری از اختلال رشد کودکان 12-6 ماهه انجام شد.

روش­ کار: این پژوهش نیمه­تجربی، بر روی 120 نفر (60 نفر گروه مداخله و 60 نفر گروه شاهد) از مادران تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شیراز که دارای کودک تک قلو و تغذیه انحصاری با شیر مادر بودند، انجام شد. روش جمع­آوری اطلاعات، مشتمل بر پرسشنامه­ای که شامل مشخصات جمعیت­شناختی، سؤالات سنجش اجزای الگوی پرسید (آگاهی، نگرش، عوامل قادرکننده و عوامل تقویت کننده و عملکرد مادران) و سنجش وزن کودکان بود. مداخله­ی آموزشی طی 6 جلسه آموزش به مدت 55 تا 60 دقیقه انجام شد و پرسشنامه مذکور قبل و 4 ماه بعد از مداخله­ی آموزشی توسط گروه مداخله تکمیل گردید.

نتایج: پس از انجام مداخله­ی آموزشی در گروه مداخله، میانگین امتیاز آگاهی (001/0>p) و میانگین امتیاز نگرش (001/0>p) افزایش معنی­داری نشان داده است. نتایج این پژوهش نشان می­دهد که عوامل قادرکننده (استفاده از منابع آموزشی، تشکیل کلاس­های آموزشی)، عوامـل تقویت­کننده و میانگین امتیاز عملکرد مـادران و همچنین میانگین وزن کودکـان در گروه مداخلـه نسبت به گروه شاهد افزایش معنـی­داری داشته است (001/0>p).

نتیجه ­گیری: نتایج فوق نشان­دهنده تأثیر مثبت برنامه مداخله­ی آموزشی پایش رشد براساس تمام سازه­های الگوی پرسید در پیشگیری از اختلال رشد کودکان در جامعه­ی مداخله مطالعه می­باشد.


آذر طل، غلامرضا شریفی راد، احمدعلی اسلامی، فاطمه الحانی، محمدرضا مهاجری تهرانی، داوود شجاعی زاده،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران دیابتی با توجه به ماهیت مزمن بیماری خود، نیازمند توجه مداوم با اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی و خود مراقبتی می باشند. در این میان توجه به منحصر به فرد بودن هر بیمار و طرح مراقبتی او در بستر جامعه ضروری است. یکی از ابزارهای مفید در راستای حمایت همه جانبه از بیماران دیابتی نوع 2، ارتقاء رفتارهای خودمدیریتی آنهاست. این پژوهش با هدف تعیین میزان اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی و عوامل موثر بر آن در بیماران دیابتی نوع 2 انجام یافته است.

روش کار: این پژوهش یک مطالعه مقطعی است که در سال 1390در بازه زمانی 6 ماهه انجام یافته است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به یکی از مراکز دیابت شهر اصفهان، حجم نمونه350 نفر و نمونه گیری به روش مستمر(متوالی) بوده است. میزان اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی بیماران با استفاده از ابزار استاندارد خودمدیریتی بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت اندازه گیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 5/11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج: 350 بیمار دیابتی نوع 2 در این مطالعه شرکت نمودند. میزان پاسخ دهی 88 درصد بود (398/350). سن اکثریت شرکت کنندگان در مطالعه بین60-50 سال بود (42/8±52/55) و 3/54 درصد آنها مطابق با معیار سازمان جهانی بهداشت در محدوده مرزی کنترل متابولیک قرار داشتند (30/1±72/7). حیطه های خود نظام یافتگی( 36/6±6/33) و تبعیت از رژیم پیشنهادی درمانی( 9/2±46/11) به ترتیب بیشترین و کمترین میانگین نمره را به خود اختصاص دادند. امتیاز کلی خودمدیریتی در سه سطح مناسب، متوسط و نامناسب با عوامل دموگرافیک مانند جنس، سن، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات و خصوصیات مرتبط با سلامت و بیماری مانند سابقه بیماری دیابت، مدت زمان ابتلا به دیابت، وجود بیماریهای همراه، عوارض دیابت، وضعیت سلامتی عمومی، نوع درمان، درآمد خانواده و HbA1C مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های مطالعه نشان داد که تمامی عوامل یاد شده فوق به جز سابقه بیماری با اتخاذ رفتارهای خودمدیریتی ارتباط معنی داری داشتند(001/0p<). مضاف بر این، هر بعد از این ابزار استاندارد با بیشتر متغیرهای فردی و عوامل مرتبط با بیماری ارتباط معنی دار داشتند(001/0p<).

نتیجه گیری: به نظر می رسد بتوان با اجرای مداخلات توانمندسازی مبتنی بر رفتارهای خودمدیریتی در سطوح فردی و اجتماعی در بیماریهای مزمن، در ارتقاء سلامت فردی و اجتماعی گامهای مثبتی در راستای اعتلاء سلامت جامعه برداشته شود.


داود پورمرزی، شهناز ریماز، عفت السادات مرقاتی خویی، مسعود سلیمانی دودران، علی اصغر موسوی مهربان، سارا صفری،
دوره 10، شماره 1 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه وهدف: دسترسی به اطلاعات و خدمات بهداشت باروری از حقوق جوانان است. در بهداشت باروری فقدان محتوای جامع آموزشی و عدم توجه به نیازهای گروه هدف اثر بخشی برنامه­های آموزشی را می­کاهد. هدف این پژوهش گزارش نیازهای آموزشی مرتبط با بهداشت باروری جوانان قبل از ازدواج می­باشد.

روش­ کار: در یک مطالعه توصیفی تحلیلی450 نفر از همسران شرکت­کننده در برنامه آموزشی قبل از ازدواج در تهران به روش  نمونه­ گیری  طبقه­ای تصادفی شده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها، "پرسشنامه خودایفا" بود که میزان نیاز به آموزش بهداشت باروری را با مقیاس پنج درجه­ای لیکرت مورد بررسی قرار می­­داد. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم افزارSPSS15  و آمار توصیفی و آزمون­ها آماری تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه و کای دو استفاده شد.

نتایج: میزان نیاز به آموزش حیطه بهداشت باروری بیش از متوسط (نمره 3) بود، زنان به طور معنی­داری بیش از مردان احساس نیاز  می­کردند (05/0p<). بیشترین میزان نیاز به آموزش در هر دو گروه جنسی مربوط به زمینه آموزشی سلامت در روابط جنسی بود. تفاوت میزان نیاز در گروه های متغیرهای اجتماعی-دموگرافیک در زنان و مردان معنی­دار نبود.

نتیجه­ گیری: بنظر می­رسد محتوای موجود برای آموزش در کلاس­های مشاوره قبل ازازدواج کافی نیست. لازم است اطلاعات جامعی در حیطه بهداشت باروری با تاکید بیشتر در زمینه روابط جنسی وارد محتوای آموزشی موجود شود تا همسران زندگی زناشویی با کیفیت و سالم تری را آغاز نمایند.


شایسته شیرزادی، داود شجاعی زاده، محمدحسین تقدیسی، آغا فاطمه حسینی،
دوره 10، شماره 2 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: بلوغ فرایند رشدی مهم و مرحله ای از زندگی می باشد. دختران نیازهای مراقبتی بهداشتی متعددی دارند و باید در مورد موضوعات خاص خودشان مورد توجه قرار گیرند. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی بر ارتقای بهداشت بلوغ جسمی دختران نوجوان ساکن مراکز شبانه روزی بهزیستی شهر تهران انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی (یک گروهی) می باشد، این مطالعه روی دختران 19-12سال ساکن مراکز شبانه روزی بهزیستی شهر تهران انجام شد، همه افراد واجد شرایط(61 نفر) وارد مطالعه شدند. ابزارگردآوری اطلاعات پرسشنامه مبتنی برالگوی اعتقاد بهداشتی و چک لیست عملکرد جسمی دوران عادت ماهیانه بود که قبل و یک ماه پس از آموزش تکمیل گردید. مداخله ی آموزشی به مدت 3ماه انجام گرفت، اطلاعات حاصل جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS16 با استفاده از آزمون آماری ویلکاکسون مقایسه شدند.
نتایج: بعد از مداخله آموزشی بین اجزای الگوی اعتقاد بهداشتی (منافع درک شده، موانع درک شده ، حساسیت و شدت درک شده) و عملکرد افراد درمقایسه با قبل از مداخله از لحاظ آماری تغیرات معنی داری وجود داشت(05/0p<).
نتیجه گیری:
مداخله آموزشی سبب بهبود ادراکات و عملکرد دختران گردید. لذا شایسته است از این الگو جهت برنامه ریزی آموزش مسائل دوران بلوغ بهره گرفته شود.
داوود پورمرزی، شهناز ریماز، عفت السادات مرقاتی خویی،
دوره 10، شماره 3 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: برنامه­های آموزشی برای ارتقاء سلامت روان همسران در زندگی مشترک ضروری است. برگزاری هر برنامه آموزشی نیازمند شناخت دقیق نیازهای گروه هدف است. هدف این پژوهش گزارش برخی از نیازهای آموزشی مرتبط با سلامت روان جوانان داوطلب ازدواج می­باشد.

روش کار: در یک مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی450 نفر از همسران شرکت کننده در برنامه آموزشی قبل از ازدواج در تهران به روش نمونه­گیری طبقه­ای تصادفی شده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها، "پرسشنامه خود ایفا" بود که میزان نیاز به آموزش در حیطه سلامت روان را با مقیاس پنج درجه­ای لیکرت مورد بررسی قرار می­داد. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم افزارSPSS15  و آمار توصیفی و آزمون­ها آماری تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه و کای دو استفاده شد.

نتایج: سطح نیاز به آموزش در حیطه سلامت روان بیش از متوسط (نمره3) بود، زنان به طور معنی­داری بیشتر از مردان احساس نیاز می­کردند (001/0=p). بیشترین سطح نیاز به آموزش در هر دو جنس مربوط به موضوع روش­های زنده نگهداشتن عشق در زندگی مشترک بود. تفاوت سطح نیاز به آموزش در گروه­های متغیرهای اجتماعی-دموگرافیک در زنان معنی­دار نبود ولی این اندازه در مردان کارگر به طورمعنی­داری بیش از مردان با شغل آزاد بود (018/0=p).

نتیجه ­گیری: براساس یافته­ها جوانان در حین ازدواج به آموزش در زمینه سلامت روان احساس نیاز می­کنند. لازم است برنامه­های آموزشی با توجه به اولویت­های ابراز شده برای ارتقاء سلامت روان در زندگی مشترک برای جوانان طراحی و اجرا گردد.


نجمه الملوک امینی، داوود شجاعی زاده، محسن صفاری،
دوره 11، شماره 3 - ( 10-1392 )
چکیده

 

  زمینه و هدف: بی تحرکی یکی از 10 علت عمده مرگ و ناتوانی است. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر برنامه آموزش الکترونیکی بر میزان فعالیت بدنی زنان کارمند بود.

  روش کار: در این مطالعه مداخله­ای نیمه تجربی، تعداد 120 نفر در قالب 2 گروه مداخله و کنترل انتخاب شدند به روش نمونه گیری آسان، انتخاب شدن (تعداد=120) ابزارجمع آوری داده­ها پرسشنامه جمعیت شناختی و پرسشنامه بین المللی فعالیت فیزیکی بود. پرسشنامه ها به صورت پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه مداخله و شاهد با فاصله 2 ماه بعد از آخرین آموزش در گروه مداخله، تکمیل گردید. کارمندان زن در گروه مداخله، به صورت مجازی از طریق ایمیل و یا اتوماسیون اداری، پیام های کوتاه، فیلم های آموزشی، به مدت 16 هفته آموزش­هایی را دریافت کردند. یافته­های پژوهش در پایان داده­ها با آزمون­های مجذور کای، تست دقیق فیشر، تی مستقل و تی زوجی و با استفاده از نرم افزار17 SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفتند.

  نتایج: میانگین سنی بانوان در این مطالعه در گروه مداخله 41 و در گروه شاهد 39 سال بود. اکثر زنان در هر دو گروه متاهل بودند، 1 تا2 فرزند داشتند و از تحصیلات لیسانس برخوردار بودند. بعد از آموزش، نمره میانگین میزان فعالیت بدنی گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد، به طور معنی­داری افزایش یافت (001/0> p ). نمره میانگین نمایه توده بدنی، بعد از آموزش در گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد تغییر معنی­داری نشان نداد (119/0= p )، اما در مقایسه با خودش نسبت به قبل از آموزش به صورت معنی­دار، کاهش نشان داد (001/0> p ).

  نتیجه گیری: مداخلات آموزشی مبتنی بر وب، پیام کوتاه و مولتی مدیا، می تواند فعالیت بدنی را در کارکنان زن افزایش ­دهد و ممکن است از بیماری­های ناشی از کم تحرکی، پیشگیری ­نماید.


 


منال اعتمادی، محسن غفاری داراب، الهه خراسانی، فردین مرادی، حبیبه وزیری نسب،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: طفره رفتن اجتماعی به تمایل افراد برای اعمال تلاش کمتر هنگامی که در یک گروه فعالیت می کنند نسبت به زمانی که به صورت انفرادی فعالیت می کنند، اشاره دارد. افرادی که در سازمان احساس بی عدالتی می کنند، به احتمال بیشتری به این پدیده روی
می­آورند. مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت طفره روی اجتماعی در پرستاران و ارتباط آن با عدالت سازمانی در بین پرستاران بیمارستان توحید سنندج انجام گرفته است.

  روش کار: این پژوهش از نوع همبستگی است که به روش توصیفی- تحلیلی در سال 1391 انجام شده است. جامعه مورد مطالعه کلیه پرستاران شاغل در مرکز آموزشی و درمانی توحید واقع در شهر سنندج بود. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارآماری SPSS و روش آمار توصیفی شامل توزیع فراوانی، میانگین و انحراف معیار و آمار تحلیلی شامل آزمون های آماری اسپیرمن، من ویتنی و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  نتایج: یافته ها نشان می دهد در میان مولفه های عدالت سازمانی بیشترین میانگین مربوط به مولفه تعاملی عدالت سازمانی(086/0 ± 39/3) است و طفره روی اجتماعی هم نسبت به عدالت سازمانی میانگین بیشتری داشته است. براساس آزمون اسپیرمن همه مولفه های عدالت سازمانی با طفره روی اجتماعی رابطه ای معکوس دارند و فقط مولفه توزیعی عدالت سازمانی با طفره روی اجتماعی رابطه معنی دار(05/0 p< ) دارد.

  نتیجه­گیری: می توان گفت عدالت توزیعی برای کارکنان از حساسیت زیادی برخوردار است و مدیران باید برای به وجود آوردن این احساس که توزیع منابع در سازمان عادلانه است، بیشتر تلاش کنند. بیمارستان باید سعی کند برای جلوگیری از اثرات منفی مرتبط با طفره روی، امکان طفره روی اجتماعی را کاهش دهند. یک راه برای رسیدن به این هدف، برجسته کردن اهمیت شغل است، به طوری که افراد وظایف و اهداف خود را معنی دار و مهم بدانند و نقش پ رستار در بالین بیمار برجسته تلقی شود.


آرزو فلاحی، اسمعیل قهرمانی، پرستو فلاحی، یدالله زارع زاده،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: دانشجویان بهداشت عمومی جهت موفقیت در تحصیل و ارائه خدمت به افراد جامعه نیاز مبرم به آموزش معنویات و کسب مهارتهای مرتبط با آن دارند. مطالعه حاضر با هدف شناسایی نیازهای معنوی و مهارتهای مرتبط با آن در دانشجویان رشته بهداشت عمومی دانشگاه علوم پزشکی کردستان انجام گرفت.

روش کار: این بررسی کیفی با استفاده از رویکرد آنالیز محتوا در سال 1393 انجام شد. از طریق نمونه گیری هدفمند دیدگاه­ها و نیازهای 15 دانشجوی رشته بهداشت عمومی دانشگاه علوم پزشکی کردستان بررسی شدند. معیارهای ورود شامل تمایل جهت شرکت در مطالعه، دانشجوی رشته بهداشت عمومی و توانایی صحبت کردن به شیوه روان و سلیس بود. داده ها از طریق مصاحبهی فردی و گروهی عمیق نیمه ساختار، مشاهده و یاداشت برداری و بحث گروهی جمع آوری شدند. مصاحبه ها ضبط و تایپ شده و داده ها به روش آنالیز محتوا تجزیه و تحلیل گردید. معیارهای اعتبار، ثبات، تأیید و انتقال جهت صحت و استحکام داده استفاده شد.

نتایج: از تجزیه و تحلیل داده ها 4 طبقه ی "تعامل فرد با وجود متعالی"، " تعامل فرد با محیط پیرامونش"، " تقویت ویژگی های فردی" و "بهبود تحصیلی" استخراج شد.

نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که دانشجویان نیاز مبرمی به کسب مهارت­های معنوی و مهارت­های زندگی دارند. کسب این مهارت­ها فردی نبوده بلکه چند عاملی و مرتبط به سازمان­­های آموزش و پرورش، وزارت خانه ها، دانشگاه ها و خانواده ها می باشد.


کاملیا داوودزاده، سمیه برجعلی، علی محمد صفانیا،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: ورزش یکی از عوامل موثر بر سلامت است و رسانه­های نوین همچون اینترنت بر شکل دهی رفتار و نگرش افراد پیرامون ورزش، موثر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اولویت مولفه­های استفاده از اینترنت برای توسعه ورزش دانشگاهی انجام شده است.

روش کار: برای بررسی اولویت­بندی مؤلفه­های تأثیر­گذار اینترنت در توسعه ورزش دانشگاهی میان دانشگاهیان، 500 نفر از دانشگاهیان با نمونه­گیری تصادفی چند مرحله­ای خوشه­ای انتخاب شدند. پرسشنامه تأثیر فضای مجازی بر توسعه ورزش دانشگاهی با 23 سئوال در طیف لیکرت 5 درجه­ای طراحی شد. آلفای کرونباخ کل پرسش­نامه 89/0 است.

نتایج: نتایج آزمون فریدمن نشان داد که ادعای یکسان بودن رتبه (اولویت) عوامل میان دانشگاهیان پذیرفته نمی­باشد. میان دانشجویان و کارکنان دانشگاه عامل شبکه ارتباطی به ترتیب با میانگین رتبه­ای 56/3 و 46/3 در رتبه اول و میان اعضای هیأت علمی عامل اطلاع رسانی با میانگین رتبه­ای 64/3 در رتبه اول قرار داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که امتیاز کلی کاربرد فضای مجازی در ورزش دانشگاهی (776/9=F و در سطح 05/0>p)  میان سه گروه دانشجویان، کارکنان و اعضای هیأت علمی بطور معناداری متفاوت است.

نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اینترنت ظرفیت توسعه ورزش دانشگاهی را دارد. اینترنت به واسطه جذابیتی که میان مخاطبان دانشگاهی دارد، بستر مناسبی را برای فرهنگ سازی توسعه ورزش دانشگاهی فراهم می­آورد. لذا لازم است مدیران و برنامه ریزان ورزش دانشگاهی با اتخاذ راهبردهایی مناسب از بستر اینترنت برای توسعه ورزش دانشگاهی استفاده کنند.


امیرمنصور طهرانچیان، ساعده عزیزی ثالث، ملیحه مرادی،
دوره 14، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات متقابل بین سرمایه سلامت و آموزش در ایران در دورهی زمانی 1392- 1359 است.

روش کار: به منظور برآورد الگو از روش اقتصادسنجی الگوی تصحیح خطای برداری (VECM) استفاده شده است. برای تخمین الگو از نرم افزار Eviews 9 استفاده شده است.

نتایج: یافته­ها نشان داده است که هر دو ضریب مربوط به اثر شاخص آموزش بر شاخص سلامت و ضریب اثر شاخص سلامت بر شاخص آموزش منفی است. بهعبارتدیگر، بهبود وضعیت آموزش، منجر به ارتقای سرمایه سلامت و بهبود سرمایه سلامت منجر به ارتقای شاخص آموزش شده است.

نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که بهبود وضعیت آموزش، منجر به کاهش نرخ مرگ و میر کودکان و ارتقای سرمایه سلامت می­شود. همچنین ارتقای سطح سرمایه سلامت منجر به بهبود شاخص آموزش می­شود. بنابراین ارتباط متقابل این دو شاخص در ایران به طور تجربی مورد تایید است. از این رو، سرمایه­گذاری در هر دو بخش می­تواند به طور همفزون سبب شتاب در شاخص­های سرمایه سلامت و آموزش در کشور شوند. در ماده 24 فصل سوم برنامه پنجم توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران "ارتقاء شاخص توسعه انسانی کشور به سطح کشورهایی با توسعه انسانی بالا و هماهنگی در رشد شاخص­های آموزش، بهداشت و اشتغال"مورد تاکید قرار گرفته است. با عنایت به تصریح جایگاه نظام سلامت در برنامه پنجم توسعه کشور، توجه ویژه سیاستگذاران اقتصادی در تامین مالی بخش­های آموزش و بهداشت، پیشنهاد سیاستی این مقاله را تشکیل می­دهد.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb