جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای افسردگی

میرمسعود فاطمی، نرگس حمزه نژاد،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط بین دین داری با افسردگی در بین مادران کودکان بستری در بخش انکولوژی بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان صورت گرفته است.

روش کار: ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه دین داری (Khodayarifard 2012) و پرسشنامه افسردگی (Beck et al. 2000) بود. نمونه آماری شامل 115 نفر از مادران کودکان بستری در بخش انکولوژی بود که پرسشنامه ها در یک دوره 6 ماه بین آنها توزیع شد.

نتایج: یافته ها نشان داد که بین افزایش سطح دین داری و کاهش افسردگی رابطه مثبتی وجود دارد. همچنین از بین متغیرهای جمعیت شناختی، درآمد با میزان افسردگی ارتباط آماری معنی داری وجود دارد و در دیگر متغیرهای جمعیت شناختی با افسردگی مادران ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت، همچنین بین میزان درآمد و وضعیت اشتغال مادر (مادران شاغل) با دین داری ارتباط آماری معنی داری وجود داشت.

نتیجه گیری: هرچه سطح دین داری در مادران افزایش پیدا می کند، افسردگی در آنها کاهش می‌‌یابد. همچنین پیشنهاد می شود پژوهش های مشابه ای با متغیرهای اضراب و بیمارهای روانی وابسته به آن با متغیر دین داری در جامعه آماری فوق صورت گیرد.


قاسم کشاورز گرامی، افضل اکبری بلوطبنگان، خدیجه باباخانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از مقاله حاضر بررسی ویژگی‌های روانسنجی مقیاس افسردگی نوجوانان براساس نظریه سوال- پاسخ و مقایسۀ نتایج به دست آمده با نظریه کلاسیک آزمون‌سازی می­باشد.
روش بررسی: مقیاس محقق‌ساخته شامل 46 سؤال در بین 750 دانش‌آموز راهنمایی و دبیرستان شهر زنجان (364 پسر و 386 دختر) که به صورت خوشه‌ای چندمرحله‌ای (طبقه‌ای متناسب با حجم) و تصادفی برگزیده شده بودند، اجرا شد.
نتایج: نتایج تحلیل عاملی و ساختار سؤالات نشان داد پیش‌فرض‌های مهم نظریه سوال- پاسخ یعنی تک بعدی بودن و استقلال موضعی در مقیاس  سنجش افسردگی نوجوانان برقرار است. در مقایسه ویژگی­های روانسنجی سؤالات براساس دو نظریه نتایج مشابهی مشاهده شد با این تفاوت که در نظریه سوال- پاسخ توانایی برآورد پارامتر­های معتبرتری برای ارزیابی سؤالات وجود داشت. ویژگی­های روانسنجی آزمون حاصل از دو نظریه نیز مقادیر نزدیکی برای همسانی درونی نشان دادند، به طوری که مقدار آلفای کرونباخ 933/0 و اعتبار حاشیه­ای 947/0 به دست آمد. نمرات هنجاری براساس تتا در نظریه سؤال-پاسخ و نمرات تی در نظریه کلاسیک محاسبه شد. در رتبه­بندی افراد توسط دو نظریه روی پیوستار نمرات افسردگی تفاوت‌های قابل توجه­ای مشاهده شد که می‌توان به تفاوت­های 93، 92 و 86 نفری در رتبه‌ها اشاره کرد.
نتیجه‌گیری: بررسی و مقایسه نتایج نشان داد مدل­های­ نظریه سوال- پاسخ پارامترها و شاخص­های بیشتر و دقیقتری برای قضاوت و تصمیم­گیری در مورد سؤالات، آزمون و افراد ارائه می‌دهند. بر این اساس کاربرد بیشتر نظریه سوال-پاسخ در سنجش دیگر سازه­های روانشناسی پیشنهاد می‌شود. 
مهدی خوشگو، مجتبی خادم الحسینی، رحمن پناهی، فرزاد شیدفر، پروین حسن زاده،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت الگوی غذایی کودکان در نشاط و تندرستی جامعه آینده و نیز تاثیر افسردگی مادران در ایجاد اختلال در انجام وظایفی مانند تنظیم عادات و رفتارهای غذایی کودکان، این مطالعه با هدف تعیین ارتباط میان افسردگی مادر و الگوی غذایی کودکان طراحی و اجرا شد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی، 313 نفر از کودکان مشغول به تحصیل در دبستان های شهر تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 98-97 از طریق نمونه­گیری خوشه­ای طبقه­بندی­شده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه­های اطلاعات دموگرافیکی و زمینه­ای مربوط به مادر و کودک، پرسشنامه استاندارد بک جهت سنجش وضعیت افسردگی مادر و پرسشنامه بسامد خوراک  جهت بررسی الگوی غذایی کودکان، گردآوری شد. داده­ها پس از جمع­آوری وارد نرم­افزارهایSPSS 22  وStata 13   شده و ابتدا با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، الگوهای غذایی غالب کودکان تعیین گردید. سپس با استفاده از آمارهای توصیفی، آزمون های من­ویتنی، کروسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، مورد تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: فراوانی افسردگی در بین مادران، 3/31% (98 نفر) بود. الگوی غذایی گیاهی میانگین امتیاز بیشتری را داشت و الگوی غذایی غالب در بین کودکان بود. طبق نتایج بین شاخص­های توده بدنی، قد کودک و دور کمر کودک با برخی از الگوهای غذایی همبستگی مستقیم و معنی دار وجود داشت (05/0>p). همچنین بین افسردگی مادران و الگوهای غذایی کودکان ارتباط معنی داری یافت نشد.
نتیجه­ گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش افسردگی مادران با الگوی غذایی کودکان ارتباط معنی‌دار ندارد. پیشنهاد میشود مطالعات مشابه با حجم نمونه بزرگتر اجرا گردد.
سوگند قاسم زاده، زهرا نقش، محمد غلامی فشارکی، الهام شفیعی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم پیش از قاعدگی تجربه برخی علائم جسمی و روانی در روزهای آخر چرخه قاعدگی است که در عملکرد تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی تداخل ایجاد می‌کند. با توجه به مشکلات نوجوانان در این دوره این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی برنامه یکپارچه درمان فراتشخیصی بر اضطراب، افسردگی و تنیدگی نوجوانان دختر مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی و کیفیت زندگی مادران آنها انجام پذیرفته است.
روش کار: این مطالعه تجربی بر روی 26 دختر نوجوان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی که در سال 1399 به دو مرکز درمانی واقع در شهر تهران مراجعه کرده‌اند، انجام شده است. بیماران به طور تصادفی در 2 گروه مداخله (12 نفر، 6 جلسه 90 دقیقه‌ای هفتگی) و کنترل (14نفر) تقسیم گردیدند. در این مطالعه پرسش‌شوندگان به پرسشنامه‌های کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی، پرسشنامه غربالگری علایم قبل از قاعدگی و پرسشنامه افسردگی بک، قبل، بعد و یک ماه پس از مطالعه پاسخ دادند. در این مطالعه از آزمون ANOVA تکراری و جهت تحلیل از نرم‌افزار21  SPSS استفاده و سطح معنی دار 5% در نظر گرفته شد.
نتایج: یافته‌ها نشان داد که گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش معنی‌داری را از نظر میانگین سه متغیر افسردگی، اضطراب و تنیدگی از خود نمایش دادند (05/0p<). این کاهش باعث افزایش معنی‌دار کیفیت زندگی مادران شده بود.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که برنامه یکپارچه درمان فراتشخیصی روشی موثر برای کاهش مشکلات روانی دختران نوجوان و افزایش کیفیت زندگی مادران آنها خواهد بود.
مجید محمود علیلو، خلیل اسماعیل پور، آیسان فرضی،
دوره 21، شماره 1 - ( 8-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی درمان فرا ­آگاهی و تنظیم­هیجان مبتنی بر رفتار­درمانی دیالکتیکی بر هیجانات منفی؛ اضطراب، خشم و افسردگی در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی  Borderline personality disorder (BPD) انجام شده است.
روش کار: این پژوهش در چهارچوب آزمایش تک موردی از نوع خط پایه‌ی چندگانه پلکانی، طی هشت جلسه، هر جلسه به مدت یک ساعت بر روی سه بیمار و با دوره پیگیری یک ماهه صورت گرفت. جامعه آماری در این پژوهش بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بودند که از میان آنها سه نفر با تشخیص اختلال شخصیت مرزی و با توجه به داوطلب بودن و با تطبیق با معیارهای پژوهش به صورت نمونه­گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شده و بر اساس تشخیص روانپزشک و مصاحبه بالینی ساختار یافته وارد پژوهش شدند. داده­ها از طریق پرسشنامه نامه افسردگی Beck - ویرایش دوم (BDI-II)، پرسشنامه اضطراب Beck (BAIپرسشنامه­ خشم چندبعدی(MAI) جمع آوری شد.
نتایج: تحلیل داده­ها با استفاده از نمودار و جدول ویژه طرح­های تک آزمودنی، نشان داد که مداخلات فراآگاهی و تنظیم هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی با توجه به اینکه اندازه اثر برای آزمودنی اول در متغیرهای اضطراب، افسردگی و خشم  به ترتیب:494/2، 260/2 و 484/2، برای آزمودنی دوم 087/3، 827/2 و 727/2 و برای آزمودنی سوم 854/4، 183/2، و 917/2      می­باشد.
نتیجه­گیری: این روش درمانی تغییرات معنی­دار و قابل توجهی به لحاظ آماری در نشانه­های افسردگی، اضطراب و خشم بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ایجاد کرده است.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb