مهدی خوشگو، مجتبی خادم الحسینی، رحمن پناهی، فرزاد شیدفر، پروین حسن زاده،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت الگوی غذایی کودکان در نشاط و تندرستی جامعه آینده و نیز تاثیر افسردگی مادران در ایجاد اختلال در انجام وظایفی مانند تنظیم عادات و رفتارهای غذایی کودکان، این مطالعه با هدف تعیین ارتباط میان افسردگی مادر و الگوی غذایی کودکان طراحی و اجرا شد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی، 313 نفر از کودکان مشغول به تحصیل در دبستان های شهر تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 98-97 از طریق نمونهگیری خوشهای طبقهبندیشده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیکی و زمینهای مربوط به مادر و کودک، پرسشنامه استاندارد بک جهت سنجش وضعیت افسردگی مادر و پرسشنامه بسامد خوراک جهت بررسی الگوی غذایی کودکان، گردآوری شد. دادهها پس از جمعآوری وارد نرمافزارهایSPSS 22 وStata 13 شده و ابتدا با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، الگوهای غذایی غالب کودکان تعیین گردید. سپس با استفاده از آمارهای توصیفی، آزمون های منویتنی، کروسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، مورد تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: فراوانی افسردگی در بین مادران، 3/31% (98 نفر) بود. الگوی غذایی گیاهی میانگین امتیاز بیشتری را داشت و الگوی غذایی غالب در بین کودکان بود. طبق نتایج بین شاخصهای توده بدنی، قد کودک و دور کمر کودک با برخی از الگوهای غذایی همبستگی مستقیم و معنی دار وجود داشت (05/0>p). همچنین بین افسردگی مادران و الگوهای غذایی کودکان ارتباط معنی داری یافت نشد.
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای این پژوهش افسردگی مادران با الگوی غذایی کودکان ارتباط معنیدار ندارد. پیشنهاد میشود مطالعات مشابه با حجم نمونه بزرگتر اجرا گردد.