جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای انسان

محمدصادق سلطان محمدزاده، حسین کشاورز، مهدی محبعلی، کوروش هلاکویی نائینی، شهنام عرشی،
دوره 1، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

توکسوپلاسموز عفونت انگلی شایع انسان و حیوانات می باشد. انسان با خوردن گوشت خام یا کم پخته آلوده به کیست های توکسوپلاسما یا بلع اووسیت های دفع شده از مدفوع گربه آلوده می شود. اکثر عفونت ها در بالغین بدون علامت می باشد ولی در صورت آلودگی زنان در حین بارداری می تواند باعث ایجاد عفونت توکسوپلاسموز مادرزادی، توکسوپلاسموز چشمی، ضایعات شدید مغزی و حتی سقط جنین شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی شیوع عفونت مذکور در ساکنین شهر مشکین شهر می باشد. این مطالعه به صورت مقطعی (Cross-sectional) و در سال 1380-81 انجام گرفته است. باتوجه به حجم نمونه لازم (تعداد 909 نفر) با استفاده از لیست پرونده های خانوار موجود در مرکز بهداشت شهرستان تعداد 200 خانوار به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب گردیدند. با مراجعه به درب منازل نمونه ها برای تمام اعضای خانواده پرسشنامه تکمیل و از هر فرد دو لوله میکروهماتوکریت هپارینه خون از سر انگشت تهیه شد و سپس عیار آنتی بادی توکسوپلاسما در سرم به روش IFA اندازه گیری گردید. در این مطالعه عیار 1:20 و بالاتر به عنوان تیتر مثبت عفونت توکسوپلاسمایی تلقی شده است. اطلاعات پرسشنامه ها توسط برنامه نرم افزاری SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این بررسی نشان داد شیوع کلی عفونت 18.3% می باشد (مردان 19.7% و زنان 17.2%) و تفاوت میزان آلودگی در دو جنس از نظر آماری معنی دار نبود. در گروه های بالای سنی شیوع عفونت بالاتر می باشد. در آزمون کای دو بین شیوع عفونت و سن و نوع گوشت مصرفی ارتباط معنی داری وجود دارد (P<0.05) ولی بین شیوع آلودگی و میزان تحصیلات، شغل، سابقه نگهداری گربه در منزل مصرف کباب ارتباط معنی داری مشاهده نشد. براساس اطلاعات تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت آلودگی به توکسوپلاسما در شهر مشکین شهر در مقایسه با سایر نقاط کشور شیوع نسبتا پایینی دارد و بیش از 80% افراد مونث سرم منفی می باشند. باتوجه به پایین بودن سطح ایمنی و خطرات ناشی از آلودگی در حین بارداری و عوارض متعاقب آن، آموزش عمومی جهت پیشگیری از عفونت در سیستم بهداشتی حائز اهمیت می باشد.


شقایق رحیمی کمال، جبرائیل نسل سراجی، ایرج محمدفام،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: خطای انسانی اغلب در بروز حوادث، هم در عملکرد مستقیم و هم در طراحی های ضعیف، نقش مهمی بازی م یکند. تمرکز این کار بر پیش بینی احتمالات خطای انسانی در هنگام فرآیند تجمع در شرایط اضطراری در تأسیسات تقویت فشار گاز می باشد. برای Human Error Probability Index (HEPI) هدف از ارایه ی این مقاله توصیف مختصری از شاخص احتمال خطای انسانی یند گردهمایی و تجمع در شرایط اضطراری تاسیسات تقویت فشار گاز است.
روش کار: با توجه به کمبود منابع اطلاعاتی در زمینه خطای انسانی و بخصوص داده های خطای انسانی برای تجمع در شرایط اضطراری در تأسیسات تقویت فشار گاز، یک روش قضاوت کارشناسی به نام شاخص احتمال موفقیت به عنوان وسیله ای برای پیش بینی احتمالات خطای انسانی تهیه شده است. دو سناریوی تجمع با شدت های مختلف (نشت گاز و آتش سوزی و انفجار) با جزییات مورد مطالعه قرار گرفت. ٣٤ نمودار مرجع، داده هایی را برای وزن و نرخ دهی به شش عامل شکل دهی عملکرد فراهم نمودند و در نهایت این داده ها با استفاده از روش جهت محاسبه احتمال موفقیت برای ١٦ فعالیت تجمع از نقطه شروع تجمع Success Likelihood Index Methodology (SLIM) پردازش شدند. فعالیت های فوق به ترتیب در قالب ٤ Temporary Safe Refuge(TSR) تا آخرین فعالیت در پناهگاه موقت ایمن مرحله ی: آگاهی، ارزشیابی، خروج و بازیابی تقسیم بندی شده اند. ٦ عامل شکل دهی عملکرد که در این کار مورد توجه قرار گرفتند عبارتند از: استرس، پیچیدگی کار، آموزش، تجربه، عامل رویداد و عامل های شرایط جوی.
نتایج: احتمال خطای انسانی در مرحله خروج از بقیه مرحله ها بیشتر بود و پس از آن در مرحله ارزشیابی، بیشترین احتمالات دیده شد و کمترین احتمال خطا در مرحله ی آگاهی رخ داد. می تواند جهت محدود نمودن فرصت ها برای رخداد خطای انسانی و (HEPI) نتیجه گیری: کاربرد شاخص احتمال خطای انسانی کاهش شدت عواقب چنین خطاهایی از طریق تغییراتی در آموزش، طراحی، سامانه های ایمنی و دستورالعمل ها که در نتیجه آن قدرت تحمل خطا در طراحی ها و یا عملیات بیشتر شود، مورد استفاده قرار گیرد.
مهدی قاسمی، جبرائیل نسل سراجی، سیدابوالفضل ذاکریان، محمد اژدری،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه در بسیاری از محیط­های شغلی نظیر صنایع هسته‌ای، نظامی و شیمیایی بروز یک خطای انسانی می‌تواند به یک فاجعه تبدیل شود. حوادث گوناگون در نقاط مختلف جهان شواهدی بر این مدعاست که از آن جمله می‌توان به حادثه هسته‌ای چرنوبیل درسال 1986، حادثه تری مایلند در سال 1979 و حادثه انفجار در صنایع شیمیایی فلیگسبورگ در سال 1974 نام برد. به همین دلیل شناسایی خطاهای انسانی بویژه در سیستم های حساس و پیچیده و پیش بینی راههای کنترلی، امری ضروری و اجتناب ناپذیر محسوب می‌شود.

روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش از نوع موردی محسوب می شود که در شرکت متانول زاگرس عسلویه و بخش های مرتبط با آن اجرا شده است. برای جمع آوری داده های لازم و تکمیل برگه های SHERPA از روش مشاهده، مصاحبه با متخصصین فرآیند، اپراتورهای اتاق کنترل، بررسی اسناد و مدارک فنی استفاده شده است. 

نتایج: تجزیه وتحلیل برگه های کار SHERPA نشان داد که تعداد کل خطاهای انسانی شناسایی شده در وظایف شغلی مورد بحث 222 خطا می باشد که از این تعداد 62/48% خطا از نوع عملکردی, 97/31% خطا از نوع بازدیدی, 75/6% خطا از نوع بازیابی, 9/0% خطای انتخابی, و 7/11% خطا مربوط به تبادل اطلاعات بوده است.

نتیجه گیری: در نهایت می توان این نتیجه را استنباط نمود که این روش در صنایع مختلف بخصوص صنایع شیمیایی قابل اجرا بوده و در شناسایی خطاهای انسانی که می تواند خطرات و حوادثی را در پی داشته باشد، بسیار مفید و موثر می باشد.


عادل مظلومی، مصطفی حمزئیان زیارانی، اصغر دادخواه، مهدی جهانگیری، مریم مقصودی پور، پریسا محدثی، مهدی قاسمی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف : امروزه در بسیاری از محیط­های شغلی نظیر صنایع هسته­ای، نظامی و شیمیایی بروز یک خطای انسانی می­تواند به حادثه ­ای فاجعه ­بار منتهی شود. ویژگی­ عمومی سامانه ­های بزرگ فن آوری این است که مقادیر عظیمی از مواد بالقوه خطرناک در یک واحد متمرکز هستند و توسط چند کاربر ، کنترل می­شوند. اتاق کنترل به عنوان قلب تپنده یک سامانه می­باشد و هر گونه خطا در وظایف کاربرها می­تواند پیامدهای جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. بنابراین، مطالعه­ ی حاضر با هدف شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی در اتاق کنترل یکی از صنایع پتروشیمی با استفاده از روش Cognitive Reliability Error Analysis Method (CREAM) به انجام رسید.
روش ­کار: مطالعه حاضر، یک مطالعه مورد پژوهی توصیفی- تحلیلی می باشد که در اتاق کنترل یکی از صنایع پتروشیمی که دارای 39 نفر شاغل می­باشد، اجرا گردید. در ابتدا با روش تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی (HTA) وظایف شغلی تحلیل گشته و سپس با استفاده از روش اولیه و گسترده CREAM، کنترل­های محتمل کاربر و خطاهای احتمالی شناختی برای وظایف شغلی تحلیل شده تعیین گردید.
نتایج:
بر اساس نتایج روش اولیه CREAM، برای وظایف اقدام، بردمن[HB1] و سرپرست نوبت کارنوبت کار، نوع سبک کنترلی لحظه­ ای و برای وظیفه نوبت کار ارشد اتاق کنترل، نوع سبک کنترلی تاکتیکی تعیین گردید و بر اساس نتایج روش گسترده CREAM، از تعداد کل خطا­های شناسایی شده، خطای اجرا (70­/­51 %)، خطای تفسیر (55­/­19%)، خطای برنامه­ ریزی (94­/­14%) و خطای مشاهده (81­/­13 %) بدست آمد.
نتیجه­ گیری: مطابق با روش اولیه CREAM عواملی CPCs مرتبط با کاهش اطمینان عملکرد شامل، انجام دو یا چند کار بطور همزمان، زمان انجام کار (ریتم سیرکادین) و کیفیت آموزشهای موجود و تجربیات کاری می باشد که باعث ایجاد سبک کنترلی لحظه­ ای می­گردد. و مطابق با روش گسترده CREAM بیشترین خطاهای شناختی شامل خطای اجرا و مهمترین فعالیت­های شناختی مرتبط با فرایند کنترلی در این اتاق کنترل، فعالیت ارتباط، اجرا، تشخیص، پایش و برنامه­ ریزی بوده که توجه به تهیه و تدوین دستور­العمل­های کاری، برگزاری دوره­ های آموزشی، برنامه نوبت کاری، بهینه سازی سامانه ارتباطی و ایجاد تغییرات لازم در نرم­افزار کنترلی ضروری می­باشد.
جلال عبدی، حسن افتخار، محمود محمودی، داوود شجاعی زاده، رویا صادقی،
دوره 14، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده

زمینه وهدف: این مطالعه با هدف ارزشیابی تاثیر مداخله مبتنی بر فن آوری های نوین ارتباطی و نظریه شناختی-اجتماعی بر سبک زندگی کارمندان دولتی شهر همدان در سال 1393 اجرا گردید.

روش کار: این مطالعه مداخله ای از نوع کارآزمایی کنترل شده می باشد که در دو گروه: مداخله از طریق تلفن، مداخله از طریق اینترنت و مقایسه با کنترل، مجموعا در بین 435 کارمند دارای اضافه وزن یا چاقی انجام شد. مداخله آموزشی تحت عنوان"برنامه سبک زندگی" به مدت 6 ماه انجام، سپس مشارکت کنندگان 6 ماه و 9 ماه بعد از مداخله از نظر سبک زندگی و تغییر در سازه های نظریه شناختی-اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS 20مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

نتایج: مداخله منجر به ارتقای وضعیت سبک زندگی در هر دو گروه مورد مداخله از وضعیت "خوب" به خیلی خوب" گردید(001/0p=). مداخله در گروه تلفن منجر به افزایش میانگین امتیازات مشارکت کنندگان در سازه های خود کارآمدی، محیط، انتظارت پیامد و ارزش­های پیامدگردید. در گروه اینترنت میانگین امتیازات سازه های خودکارآمدی و ارزش­های پیامد افزایش یافت (05/0p<).

نتیجه­ گیری: یافته­ های مطالعه حاضر موثر بودن مداخله سبک زندگی مبتنی بر نظریه شناختی-اجتماعی و فن آوری های نوین ارتباطی را اثبات نمود.


امیرمنصور طهرانچیان، ساعده عزیزی ثالث، ملیحه مرادی،
دوره 14، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات متقابل بین سرمایه سلامت و آموزش در ایران در دورهی زمانی 1392- 1359 است.

روش کار: به منظور برآورد الگو از روش اقتصادسنجی الگوی تصحیح خطای برداری (VECM) استفاده شده است. برای تخمین الگو از نرم افزار Eviews 9 استفاده شده است.

نتایج: یافته­ها نشان داده است که هر دو ضریب مربوط به اثر شاخص آموزش بر شاخص سلامت و ضریب اثر شاخص سلامت بر شاخص آموزش منفی است. بهعبارتدیگر، بهبود وضعیت آموزش، منجر به ارتقای سرمایه سلامت و بهبود سرمایه سلامت منجر به ارتقای شاخص آموزش شده است.

نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که بهبود وضعیت آموزش، منجر به کاهش نرخ مرگ و میر کودکان و ارتقای سرمایه سلامت می­شود. همچنین ارتقای سطح سرمایه سلامت منجر به بهبود شاخص آموزش می­شود. بنابراین ارتباط متقابل این دو شاخص در ایران به طور تجربی مورد تایید است. از این رو، سرمایه­گذاری در هر دو بخش می­تواند به طور همفزون سبب شتاب در شاخص­های سرمایه سلامت و آموزش در کشور شوند. در ماده 24 فصل سوم برنامه پنجم توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران "ارتقاء شاخص توسعه انسانی کشور به سطح کشورهایی با توسعه انسانی بالا و هماهنگی در رشد شاخص­های آموزش، بهداشت و اشتغال"مورد تاکید قرار گرفته است. با عنایت به تصریح جایگاه نظام سلامت در برنامه پنجم توسعه کشور، توجه ویژه سیاستگذاران اقتصادی در تامین مالی بخش­های آموزش و بهداشت، پیشنهاد سیاستی این مقاله را تشکیل می­دهد.


رضوان کاکاوند قلعه نویی، ذبیح الله شجاع، علیرضا نجفی، مصطفی حاجی ملاحسینی، سمیه جلیلوند،
دوره 14، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجا که بروز فرم اپیدمیک سارکوم کاپوزی در ایران مشخص نمی باشد و از طرفی  در مطالعات پیشین شیوع آلودگی با هرپس ویروس انسانی تیپ 8 (HHV-8) در افراد مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) بالا گزارش شده است (46 درصد)، بنابراین لازم به نظر می رسد بروز سرطان مذکور در این افراد تخمین زده شود. از آنجا که عفونت فعال با HHV-8 منجر به گسترش سارکوم کاپوزی می شود، اولین گام برای حل این مساله این است که یک غربالگری برای تعیین شیوع عفونت فعال با ویروس مذکور بر روی نمونه­های HIV مثبت انجام گیرد. به علاوه، بسیاری از افراد HIV مثبت در ایران از بیماری خود اطلاعی ندارند و در صورت میزان بالای آلودگی با HHV-8 ممکن است این افراد با رفتارهای پر خطر باعث انتشار HHV-8 در جامعه از راه جنسی شده و متعاقب آن با افزایش موارد سارکوم کاپوزی کلاسیک مواجه باشیم. بنابراین انجام مطالعه ای جهت تخمین شیوع عفونت با HHV-8 در این افراد لازم بنظر می رسد.

روش کار: در این مطالعه 100 نمونه پلاسما از افراد HIV مثبت جمع آوری و پس از استخراج ژنوم با استفاده از پرایمرهای اختصاصی ORF26 ویروس با روش nested-PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس با nested-PCR دیگری نمونه های مثبت برای قطعه ORF K1 تکثیر و تعیین توالی گردیدند و درخت فیلوژنی برای آنها ترسیم گردید.

نتایج: در 8 نمونه (8%) ژنوم ویروس قابل ردیابی بود. از نظر آماری ارتباط معنی داری بین عفونت با HHV-8 و فاکتورهای سن و جنس دیده نشد. دو ژنوتیپ  A و C در نمونه ها وجود داشتند، بطوریکه در دو بیمار ژنوتیپ A و در یک بیمار ژنوتیپ C شناسایی شد.

نتیجه گیری: اینگونه بنظر می رسد که علیرغم شیوع بالای آلودگی با HHV-8 در افراد HIV مثبت ایرانی، میزان عفونت فعال با ویروس مذکور در این افراد بالا نیست. بنابراین اینگونه تصور می شود که احتمالا بروز سارکوم کاپوزی اپیدمیک در ایران باید بسیار کم باشد. اگر چه این یافته احتیاج به بررسی دقیق تری دارد. از نظر ژنوتیپ نیز دو ژنوتیپ A و C در نمونه ها یافت شد. 


سعید ابراهیمی، ابوالقاسم پوررضا، فرشته فرزیان پور، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: منابع انسانی هر سازمان، سرمایه های اصلی آن است و تنها دارایی منحصر به فردی می باشد که در گذر زمان نه تنها دچار استهلاک نمی­گردد، بلکه ارزش افزوده بیشتری را نیز ایجاد می­نماید. سازمان تامین اجتماعی به عنوان یک سازمان بیمهگر اجتماعی، نیاز ضروری به ارزیابی مدیریت منابع انسانی خود را احساس می­نماید. در همین راستا، به نظر می­رسد که به کارگیری مدل تعالی (EFQM) European Foundation for Quality Management  جهت ارزیابی تعالی مدیریت منابع انسانی این سازمان بسیار ضروری می­باشد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی و از نظر نتایج، کاربردی بود که در اداره کل تامین اجتماعی شهر تهران انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد ارزیابی عملکرد براساس مدل تعالی سازمان EFQM بود که پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 989/0 به دست آمد تعداد 388 پرسشنامه توزیع شد که 311 پرسشنامه تکمیل و به محقق بازگرداننده شد. نرخ بازگشت 81% بود. تجزیه و تحلیل یافته­های  پژوهش با نرم افزارSPSS16  صورت گرفت.
نتایج: مدیران منابع انسانی سازمان تامین اجتماعی در این پژوهش امتیاز 72/459 را کسب کردند. که بعد توانمندسازها دارای امتیاز 34/261و بعد نتایج دارای امتیاز 38/198 می­باشد در بعد توانمند سازها، معیار خط مشی و راهبرد دارای بیشترین امتیاز (12/56) و معیار فرآیندها دارای کمترین امتیاز (28/51) می­باشد در بعد نتایج، معیار نتایج جامعه دارای بیشترین امتیاز (27/50) و معیار نتایج مشتریان دارای کمترین امتیاز (18/51) می باشد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می­دهد که ارزیابی در قالب مدل توصیف شده، ابزار مناسبی برای شناسایی وضعیت عملکرد و نقاط قوت و قابل بهبود مدیریت منابع انسانی سازمان تامین اجتماعی تهران است بدیهی است که اجرای بهتر برنامه ها و دستیابی به تعالی، با همکاری مستمر، امکان پذیر می شود.
 
صفورا ماواییان، فضل اله میردریکوند، مسعود صادقی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از شایع­ترین سرطان­ها در کشور ایران، سرطان پستان می‌باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان وجودگرا-انسان­مدار بر پذیرش خود و رضایت زناشویی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کار: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس از آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان شهید رحیمی شهر خرم­آباد در سال 1399 بودند که از این میان در هر گروه (آزمایش و گواه) 15 نفر به صورت تصادفی اختصاص داده شدند، و به پرسشنامه پذیرش خود (USAQ) و پرسشنامه رضایت زناشویی (ENRICH) پاسخ دادند. سپس، گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه­ای تحت مداخله قرار گرفتند. پس از مداخله از هردو گروه پس آزمون گرفته شد و مجدد بعد از دو ماه هر دو گروه پیگیری شدند. روش تجزیه وتحلیل داده­ها، آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود.
نتایج: نتایج تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر نشان داد اثر متقابل گروه و زمان معنادار بود. بنابراین متغیر پذیرش خود در سطح معناداری (77/5=F، 01/0>p) و متغیر رضایت زناشویی در سطح معناداری (97/13=F، 01/0>p)  افزایش داشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژهش، درمان وجودگرا- انسان­مدار بر پذیرش خود و رضایت زناشویی بیماران مبتلا به سرطان پستان اثر معنادار دارد. لذا پیشنهاد می‌شود علاوه بر مشکلات جسمانی این جمعیت، به مسائل روان‌شناختی آنها نیز توجه شود و در کنار دارودرمانی، درمان‌های روان‌شناختی و از جمله رویکرد وجودگرا- انسان­مدار، مدّ نظر قرار گیرد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb