جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای قصد

محمدحسین کاوه، داود شجاعی زاده، داود شاه محمدی، حسن افتخار اردبیلی، عباس رحیمی، جعفر بوالهری،
دوره 1، شماره 4 - ( 4-1382 )
چکیده

یک پنجم، یا احتمالا بیشتر، از کودکان و نوجوانان دنیا از اختلالات خفیف تا شدید روانی رنج می برند. از آنها تنها 20%، یا حتی کمتر، خدمات سلامت روان مورد نیاز را دریافت می کنند. به دلایل بسیار مدرسه جایگاه اساسی برای سازماندهی و ارائه خدمات سلامت روان به است. پژوهش نشان داده است که مدارس و معلمان در ارتقای سلامت روان، شناسایی کودکان در معرض خطر اختلالات روان شناختی و ارجاع آنان برای دریافت کمک های تخصصی، نقش هایی اساسی دارند. این مطالعه، با پیشنهاد راهکاری برای سازماندهی خدمات سلامت روان در مدارس، برای ارزیابی نقش معلم بعنوان گام اول در آن راهکار، طراحی و اجرا گردیده است. هدف اصلی این مطالعه، تعیین تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی، نگرش، خود-کارآمدی و عملکرد معلمان در زمینه بهداشت روان دانش آموزان بوده است. در این مطالعه مداخله ای، 57 نفر از معلمان مدارس ابتدایی دولتی شهر خرم آباد در استان لرستان ایران، مشارکت داشتند. کارگاه آموزشی به مدت 3 روز برای معلمان گروه مداخله (27 نفر) برگزار گردید. سپس آنان نزدیک به 4.5 ماه به فعالیت (شامل اجرای رفتارهای الف و ب) پرداختند. اطلاعات پژوهش در سه مرحله: قبل و بعد از کارگاه آموزشی و در پایان فعالیت ها با استفاده از پرسشنامه های خود اجرا از معلمان و دانش آموزان جمع آوری گردید. داده ها در نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از روش های آمار غیر پارامتری پردازش و تحلیل شدند. مقایسه نتایج قبل و بعد از مداخله آموزشی افزایش های بارزی را در آگاهی، نگرش، قصد و عملکرد معلمان در گروه مداخله نشان می دهد. در گروه شاهد تغییرات بارزی در ارتباط با متغیرهای مورد مطالعه مشاهده نگردید. معلمان گروه مداخله در طی این پروژه 106 دانش آموز را شناسایی و به مرکز مشاوره ارجاع کردند؛ روان شناسان وجود اختلال را در 79 نفر از آنها تایید نمودند. در همین مدت معلمان گروه شاهد تنها ارجاع 2 دانش آموز را گزارش دادند. سطح آگاهی دانش آموزان، معیار اصلی عملکرد معلمان در آموزش بهداشت روان، در گروه مداخله بطور بارز افزایش یافته بود؛ اما این شاخص در گروه شاهد تغییر بارزی را نشان نداد. همچنین نتایج حاکی از آگاهی، نگرش و عملکرد بالاتر معلمان زن نسبت به معلمان مرد بوده است. این پژوهش بخوبی نشان داده است که معلمان آموزش دیده از پتانسیل قابل توجهی برای مشارکت در ارائه خدمات سلامت روان در مدارس برخوردارند. از این رو پیشنهاد می شود برنامه ریزی کارگاه های آموزشی برای گسترش گام اول راهکار ارائه شده برای سازماندهی خدمات، یعنی توسعه مشارکت معلمان، انجام پذیرد.


حامد رضاخانی مقدم، داوود شجاعی زاده، محمدحسین تقدیسی، یوسف حمیدزاده اربابی، محمدتقی سوادپور،
دوره 10، شماره 3 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان، اوج دوران بارداری و حاملگی یک زن است که با به دنیا آمدن یک یا چند نوزاد از رحم مادر همراه است. متاسفانه اخیرا، زایمان به روش سزارین با وجود پیامدهای منفی بیشتری بخصوص از نظر جانی و اقتصادی افزایش چشمگیری پیدا کرده است. از طرفی، نقش آموزش بهداشت، تغییر رفتار است و لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مشارکت رابطین بهداشتی در آموزش مادران برای انتخاب نوع زایمان براساس مدل قصد رفتاری در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر اردبیل انجام گرفت.
روش ­کار: این مطالعه یک پژوهش کمی از نوع تجربی می­باشد. 140 نفر از مادران باردار نخست­زای شهر اردبیل که در ماه هفتم حاملگی خود قرار داشتند بطور تصادفی منظم انتخاب و در دو گروه آزمایش و شاهد مورد مطالعه قرار گرفت. پس از انجام پیش آزمون با استفاده از پرسشنامه، در گروه آزمایش آموزش­های طراحی شده براساس مدل قصد رفتاری صورت پذیرفت. یک ماه پس از زایمان، از هر دو گروه پس آزمون تهیه گردید و نتایج آگاهی، نگرش، ارزیابی از نتایج و عملکرد با استفاده از آزمون من ویتنی یو و ویلکاکسون آزمون­های همبستگی و توصیفی و کای دو تجزیه و تحلیل و مقایسه گردید
نتایج: نتایج مطالعه نشان داد تفاوت آماری معنی داری در زمینه آگاهی، ارزیابی از نتایج، نگرش بعد از انجام مداخله بین دو گروه مداخله و شاهد وجود دارد ( 001/0 p<). ولی قصد رفتاری قبل و بعد از مداخله تغییر آماری معنی داری نداشت.( 106/0p= ) نتیجه گیری: هر چند مشارکت رابطین موجب افزایش در میانگین آگاهی، نگرش و ارزیابی از نتایج رفتار در زنان باردار گردید اما در تغییر قصد رفتاری افزایش منعی­دار نبود. پیشنهاد می­گردد، این تحقیق در سایر شهرها، با مشارکت سایر آموزش دهندگان مانند پزشکان و پرستاران و با استفاده از دیگر مدل­ها و روش­های آموزشی انجام گرفته و مورد مقایسه قرار گیرد.
هاشم محمدیان، محمدرضا جعفری، کامبیز احمدی انگالی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع بیماری‌های مزمن را می‌توان با اصلاح عادات غذایی مردم کاهش داد. لذا هدف این مطالعه ارزیابی تبیین‌کنندگی مدل تائید انتظار بر تداوم قصد مصرف میوه و سبزی می‌باشد.

روش کار: این مطالعه نوع توصیفی - تحلیلی بر روی 332 سالمندی است که سابقه دریافت مراقبت بهداشتی را از بین 8 مرکز بهداشتی درمانی روستایی و 40 خانه بهداشت شهرستان آبادان در 6 ماهه دوم سال 94 داشتند. داده‌ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل مسیر با نرم‌افزار LISREL8.8 و آزمون هم خطی چندگانه با نرم‌افزار SPSS16 تجزیه‌ و تحلیل شدند.

نتایج: 48% روزانه 1 تا 3 سهم میوه و سبزی مصرف می‌کردند. این مدل توانست 79% تداوم قصد مصرف میوه و سبزی را تبیین نماید. خودکارآمدی (09/0β=، 01/ 0p <)، راحتی مصرف (15/0β =،01/ 0p<)، فواید (37/0 β =،01/ 0p <) و رضایت (35/0β=، 01/ 0p <) رابطه مستقیم اما موانع (2/0- β=، 01/ 0p <) رابطه معکوس و معنی‌داری بر تداوم قصد مصرف میوه و سبزی داشتند. از بین سازه‌ها فواید (85/0β=، 01/ 0P <) بیشترین تأثیر را داشت.

نتیجه‌گیری: مدل حاضر در تبیین تداوم قصد مصرف میوه و سبزی در سالمندان کاربرد مناسبی دارد. پیشنهاد می‌شود مسئولان با به‌کارگیری راهبرد‌های کارآمد جهت افزایش درک فواید مصرف میوه و سبزی در سالمندان با بسیج اطلاع‌رسانی عمومی در جامعه، سازمان‌ها و خانواده‌ها به حساس سازی هر چه بیشتر افراد اقدام نمایند.


احمد دراهکی، نیلوفر کوشککی،
دوره 19، شماره 3 - ( 12-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: تقلیل باروری به پایین‌تر از حد جانشینی و پیشگیری از پیامدهای منفی آن منجر به تغییر سیاست‌های جمعیتی کشور شده است، که نیاز به شناخت دلایل کاهش باروری و سیاستگذاری در راستای افزایش آن را برای محققان و سیاستگذاران حوزه‌های مختلف اجتماعی و سلامت بیش از هر زمانی لازم و ضروری می‌سازد. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر ابعاد مختلف حمایت اجتماعی ادراک شدهحمایت ابزاری، حمایت مادی و حمایت عاطفی-بر قصد باروری زنان می‌باشد. 
روش کار: روش مورد استفاده در این تحقیق روش پیمایش است. با بهرهگیری از نمونهگیری خوشهایی چند مرحله 600 زن 18 تا 44 ساله واجد شرایط در نقاط شهری استان بوشهر انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. سوالات مورد استفاده برای سنجش قصد باروری و ابعاد حمایت اجتماعی از پرسشنامه استاندارد مورد استفاده در تحقیقات بین المللی استخراج شده است.
نتایج: نتایج این تحقیق نشان دهنده آن بود؛ حدود 89% از کسانی که یک فرزند داشته­اند قصد خود را به داشتن فرزند دوم اعلام کرده­اند. برای کسانی که 2 فرزند داشته‌اند حدود 38% قصد رفتن به فرزند سوم را بیان داشته­اند. همچنین نتایج تحلیل چند متغیره با استفاده از رگرسیون لجستیک بیانگر آن بود با افزایش حمایت ابزاری احتمال قصد باروری زنان- با کنترل متغیرهای تعداد فرزندان در حال حاضر زنده، تحصیلات و وضعیت اشتغال آنها به نسبت 445/1 افزایش می‌یابد.
نتیجه‌گیری: حمایت ابزاری و حمایت‌هایی که در این رابطه توسط اعضای شبکه اجتماعی می‌توان دریافت کرد، انتقال به توالی بالاتر باروری را تسهیل می‌کند.  
زمینه و هدف: تقلیل باروری به پایین‌تر از حد جانشینی و پیشگیری از پیامدهای منفی آن منجر به تغییر سیاست‌های جمعیتی کشور شده است، که نیاز به شناخت دلایل کاهش باروری و سیاستگذاری در راستای افزایش آن را برای محققان و سیاستگذاران حوزه‌های مختلف اجتماعی و سلامت بیش از هر زمانی لازم و ضروری می‌سازد. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر ابعاد مختلف حمایت اجتماعی ادراک شدهحمایت ابزاری، حمایت مادی و حمایت عاطفی-بر قصد باروری زنان می‌باشد. 
روش کار: روش مورد استفاده در این تحقیق روش پیمایش است. با بهرهگیری از نمونهگیری خوشهایی چند مرحله 600 زن 18 تا 44 ساله واجد شرایط در نقاط شهری استان بوشهر انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. سوالات مورد استفاده برای سنجش قصد باروری و ابعاد حمایت اجتماعی از پرسشنامه استاندارد مورد استفاده در تحقیقات بین المللی استخراج شده است.
نتایج: نتایج این تحقیق نشان دهنده آن بود؛ حدود 89% از کسانی که یک فرزند داشته­اند قصد خود را به داشتن فرزند دوم اعلام کرده­اند. برای کسانی که 2 فرزند داشته‌اند حدود 38% قصد رفتن به فرزند سوم را بیان داشته­اند. همچنین نتایج تحلیل چند متغیره با استفاده از رگرسیون لجستیک بیانگر آن بود با افزایش حمایت ابزاری احتمال قصد باروری زنان- با کنترل متغیرهای تعداد فرزندان در حال حاضر زنده، تحصیلات و وضعیت اشتغال آنها به نسبت 445/1 افزایش می‌یابد.
نتیجه‌گیری: حمایت ابزاری و حمایت‌هایی که در این رابطه توسط اعضای شبکه اجتماعی می‌توان دریافت کرد، انتقال به توالی بالاتر باروری را تسهیل می‌کند.  
 
سراج الدین محمودیانی، منظر عابدی،
دوره 20، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: خشونت خانگی علیه زنان به­عنوان یک مشخصۀ اجتماعی می­تواند رفتارهای باروری زنان را متأثر سازد. مطالعه حاضر به بررسی رابطه خشونت خانگی علیه زنان و قصد فرزندآوری آن­ها پرداخته است.
روش­کار: مطالعه حاضر از نوع پیمایش و با استفاده از پرسشنامه در سال 1401 انجام شده است. جامعه آماری زنان همسردار 15 تا 49 ساله ساکن شهر صدرا بوده است. تعداد نمونه 379 نفر برآورد شد. نمونه ­گیری با روش خوشه­ای چندمرحله­ای انجام شد. خشونت خانگی علیه زنان با استفاده از 26 گویه مورد سنجش قرار گرفت. گویه­ها در قالب طیف لیکرت بودند که با جمع نمرات در تمام گویه­ها نمره خشونت خانگی پاسخگو بدست آمد. برای تحلیل داده­ها از نرم افزار20  SPSS، آمارهای توصیفی و رگرسیون لجتسک دووجهی استفاده شده است.
نتایج: نتایج نشان داد که بیشترین نوع خشونت خانگی علیه زنان به­ترتیب به خشونت روانی، خشونت جسمی، خشونت اقتصادی و خشونت جنسی اختصاص دارد. مدت ازدواج و تحصیلات زنان بر قصد فرزندآوری آن­ها اثر آماری معنی­دار دارند. افزایش میزان خشونت خانگی علیه زنان به کاهش قصد فرزندآوری آن­ها می­انجامد.
نتیجه­گیری: کاهش خشونت خانگی علیه زنان می­تواند قصد فرزندآوری را افزایش دهد. بنابراین کاهش خشونت خانگی علیه زنان باید در دستور کار تصمیم­گیران ذی­ربط قرار گیرد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb